اول آبان، سالروز شهادت «نور چشم» حضرت امام
مزار «حاجآقا مصطفی خمینی» کجاست+تصاویر
۳۹ سال پیش در چنین روزی آیتالله سیدمصطفی خمینی فرزند ارشد حضرت امام(ره) به دلیل مسمومیت به شهادت رسید و در اتاق کوچکی واقع در ایوان طلای حرم امیرالمؤمنین(ع) به خاک سپرده شد.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، یک سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و در اول آبان ۱۳۵۶، آیتالله سیدمصطفی خمینی فرزند ارشد حضرت امام(ره) در حادثهای به شدت مشکوک در نجف درگذشت.
حجتالاسلام سیدمحمود دعایی مدیرمسئول روزنامه اطلاعات درباره آن روز میگوید: «متأسفانه در بیمارستان پزشک کشیک پس از معاینات اولیه تشخیص داد ایشان از دنیا رفتهاند. با علائمی که روی پوست بدن وجود داشت مشخص بود که مرگ طبیعی نبوده و ناشی از یک مسمومیت است.»
خانم معصومه حائری یزدی، همسر حاجآقا مصطفی نیز در این باره میگوید: «همان شب که حاج آقا مصطفی اینطور شد، قرار بود که ساعت ۱۲ به منزل ما میهمان بیاید. من سخت مریض بودم. آقای دعایی که همسایه ما بود برایم دکتر آورد. از طرف دیگر آقا مصطفی شبها مطالعه داشتند. آن شب ایشان گفته بود اگر میهمان آمد، من در را باز میکنم، شما بخوابید. ما دیگر نفهمیدیم که میهمانان چه موقع آمدند و کی رفتند و چه شد. صبح زود وقتی برای ایشان صبحانه میبرند، میبینند آقا مصطفی نشسته ولی سرش به پایین خم شده است. فوراً رفتم بالا. دیدم دستهای آقا مصطفی بنفش است و تکههای بنفش را روی سینهاش هم دیدم. آقا مصطفی را بلافاصله به بیمارستان انتقال دادیم. وقتی خواستند از جسد او کالبد شکافی کنند، امام اجازه این کار را نداد و فرمودند عدهای بیگناه دستگیر میشوند و دستگیری اینها دیگر برای ما آقامصطفی نمیشود. از طرف دولت بعث عراق نیز از اعلام نظر پزشکان جلوگیری شد و نگذاشتند پزشکان نظر خود را اعلام کنند. چون صد درصد مسمومیت بود، حتی پزشکان را تهدید کردند.»
بدین ترتیب حاجآقامصطفی خمینی که در تبعید به سر میبرد، در ۴۷ سالگی به شهادت رسید.
گرچه از منظر امام خمینی(ره)، مصطفی امیدی برای آینده نهضت به حساب میآمد، اما ایشان در فقدان فرزندش رفتاری از خود بروز داد که بسیار صبورانه بود. ایشان در تشییع جنازه فرزندشان همانند تشییع جنازههای دیگر فقط پنج دقیقه مانده به آغاز تشییع جنازه در محل حضور یافتند و پس از حرکت دادن جنازه تا محل مشخصی جمع را همراهی کردند و سپس بازگشتند.
امام بعد از شهادت فرزندش در پیامی کوتاه چنین نوشت: «در روز یکشنبه نهم ذی القعده الحرام 1397 مصطفی خمینی، نور بصرم و مهجه قلبم دار فانی را وداع کرد و به جوار رحمت حق تعالی رهسپار شد. اللهم ارحمه واغفر له واسکنه الجنة بحق اولیائک الطاهرین علیهم الصلوة والسلام.»
نماز را آیتالله سید ابوالقاسم خوئی از مراجع عظام تقلید بر پیکر حاجآقا مصطفی اقامه کرد و پس از تشییع، وی را در ضلع شرقی حرم امیرالمؤمنین(ع) جنب ایوان طلا و در اتاق کوچکی کنار مزار آیتالله محمدحسین غروی اصفهانی (کمپانی) دفن کردند.
مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کرد
شواهدی از «شهادت» آیتالله مصطفی خمینی
مرحوم سیداحمد خمینی در رابطه با شهادت رازآلود شهید مصطفی خمینی میگوید: «همین قدر میتوانم بگویم که وی چند ساعت قبل از شهادت، در مجلس فاتحهای شرکت میکند که در آنجا بعضی از ایادی پهلوی دست اندرکار دادن چای در مجلس بودهاند.»
به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ رحلت اسرارآمیز آیتالله سید مصطفی خمینی، فرزند ارشد رهبر کبیر انقلاب اسلامی، در شرایطی در اول آبان 56 رخ داد که درگذشت مشکوک دکتر علی شریعتی در خرداد همان سال اذهان را برای پذیرش هرگونه اقدام و توطئه ساواک آماده کرده بود. علاوه بر آن، حاج آقا سید مصطفی نسبت مستقیم و نزدیکی نیز با رهبر نهضت اسلامی داشت که از مدتها قبل علیه رژیم پهلوی فعالیت میکرد و این موضوع نیز نقش ساواک را پذیرفتنی مینمود.
در هر صورت آیتالله سید مصطفی خمینی در سحرگاه یکشنبه اول آبان 1356 برابر با نهم ذیقعده 1397 قمری در سن 47 سالگی در منزل خود در نجف اشرف به صورت ناگهانی و مرموز رحلت کرد. با توجه به اینکه امام خمینی(ره) اجازه کالبدشکافی پیکر وی را ندادند، لذا جریان درگذشت وی به صورت رازآلود باقی ماند. با توجه به رازناک ماندن رحلت یا شهادت آیت الله سیدمصطفی خمینی، روایت ها، مستندات و نظرهای نزدیکان وی را به ترتیب تاریخ و اهمیت نظرشان ذکر می کنیم.
اولین کسی که از رحلت سید مصطفی اطلاع پیدا کرد، خادم منزل وی به نام «صغرا خانم» بود. وی مشاهدات خود را چنین بازگو میکند: «شب آخر قرار بود برای آقا مصطفی مهمان بیاید. چون دیروقت بود، ایشان آمدند و به من گفتند: صغرا برو بخواب، من خودم در را باز میکنم. من هم اول به حرم رفتم، نماز خواندم، زیارت کردم، بعد به خانه آمدم و خوابیدم. صبح که طبق معمول، صبحانه آقا را بالا بردم، دیدم آقا روی کتاب دعایشان خم شدهاند، فکر کردم که خوابشان برده است، صدایشان کردم و گفتم: آقا… آقا خوابتان برده… که دیدم جواب نمیدهند و زیر چشمشان هم به رنگ خرما شده است. پایین رفتم و خانم ایشان را که مریض بود، صدا کردم و خودم هم به کوچه رفتم و فریاد زدم که آقا مصطفی مریض شده است که در این هنگام آقای دعایی مرا دید و با یکی دو نفر دیگر به بالا آمد و آقا را به بیمارستان بردند.»
همسر سید مصطفی: دکترها گفتند آقا مصطفی مسموم شده است
«معصومه حائری»، همسر سید مصطفی، دومین فردی بود که از ماوقع اطلاع یافت. وی حوادث آن روز را چنین بازگو میکند: «او [حاج آقا مصطفی] مردی بسیار قوی و از سلامت کامل برخوردار بود؛ هیچ گونه ناراحتی و بیماری نداشت، به همین دلیل برخلاف آنچه شایع کردند سکته قلبی خیلی بعید به نظر میرسید. همان شب که حاج آقا مصطفی شهید شد زودتر از معمول به خانه آمده بود، چون قرار بود که ساعت دوازده، مهمان بیاید و من سخت مریض بودم. آقای دعایی که همسایه ما بود، برای معاینه من دکتر آورد. از طرف دیگر، آقا مصطفی شبها مطالعه داشت و ما یک ننه داشتیم که اسمش «صغرا» بود، آقا مصطفی به او گفت: برو بخواب، اگر مهمان آمد، من در را باز می کنم. و ما دیگر نفهمیدیم که مهمانها چه وقت آمدند و کی رفتند و چه شد؟ … پس از اطلاع از شهادت حاج آقا مصطفی خود را بالای سر او رساندم و دیدم دستهای آقا مصطفی بنفش شده است و لکههای بنفش نیز روی سینه و سرشانههایش دیدم. وی را بلافاصله با کمک آقای دعایی به بیمارستان انتقال دادیم. در آنجا به ما گفتند که حاج آقا مصطفی مسموم شده و دو ساعت است که از دنیا رفته است.»
سید محمود دعایی: یک ماشین نمره تهران بود که پس از شنیدن خبر درگذشت وی به طرف بغداد حرکت کرد
«سید محمود دعایی» سومین نفری بود که از درگذشت سید مصطفی باخبر شد. وی نیز ضمن بیان مطالب ذکر شده و تأیید آن، معتقد است که فوت مشارالیه طبیعی نبوده و بر روی جسد وی علائم مسمومیت وجود داشته است. در ضمن او به موضوع دیگری هم اشاره دارد که از این قرار است: «در خارج از بیمارستانی که حاج آقا مصطفی را به آنجا انتقال دادیم، یک ماشین نمره تهران بود که پس از شنیدن خبر درگذشت وی به طرف بغداد حرکت کرد.» شایان ذکر است که حجتالاسلام سید رضا برقعی که از یاران نزدیک حضرت امام(ره) و آقا مصطفی بود روایت مشابهی را در خاطرات خود ذکر کرده است.
«سید حسین خمینی»، فرزند حاج آقا مصطفی نیز در رابطه با شهادت پدرش به نکته دیگری اشاره کرده و میگوید: «در بیمارستان، دکتر «ایاد علی البیر» برای معاینه پدرم آمد و گفت: مع الاسف، وی فوت کرده و مرگش هم عادی نیست. اگر اجازه بدهید بنده جسد را کالبدشکافی کنم و این مسئله را ثابت کنم. دکتر ایادعلی البیر جراح و فارغ التحصیل از دانشگاه سلطنتی لندن بود. پیکر مرحوم والد کالبدشکافی نشد؛ چون آن موقع کالبدشکافی از نظر عرفی، کار منکری به حساب میآمد، شرع هم جوازی برای آن قائل نبود؛ به خصوص که در مورد شخصی مثل مرحوم والد قبح این مسئله بیشتر بود و نوعی بی احترامی محسوب میشد. طبیعی بود که امام(ره) هم، چنین اجازهای ندهند.»
«مرحوم سیداحمد خمینی» نیز معتقد بود که برادرش به مرگ غیرعادی از دنیا رفته و به احتمال قوی در اثر مسمومیت به وسیله مأموران رژیم پهلوی شهید شده است. وی در این رابطه میگوید: «همین قدر میتوانم بگویم که وی چند ساعت قبل از شهادت، در مجلس فاتحهای شرکت میکند که در آنجا بعضی از ایادی رژیم پهلوی دست اندرکار دادن چای و قهوه در مجلس بودهاند.»
زمانی که صحبت از کالبدشکافی جسد مطهر حاج آقا مصطفی شد، امام خمینی(ره) با کالبدشکافی موافقت نکردند و فرمودند: «با این کارها دیگر مصطفی به ما بازنمی گردد» «معصومه حائری» در این زمینه میگوید: «وقتی خواستند از جسد حاج آقا مصطفی کالبدشکافی به عملی آورند، حضرت امام(ره) اجازه این کار را ندادند و فرمودند: «عدهای بی گناه دستگیر میشوند و دستگیری اینها، دیگر برای ما آقا مصطفی نمیشود. از طرف دولت بعث عراق نیز از اعلام نظر پزشکان جلوگیری شد و اجازه ندادند پزشکان نظر خود را اعلام کنند و حتی آنان را نیز تهدید کردند؛ چون صددرصد عارضه ایشان مسمومیت بود.» در این میان واکنش ساواک این بود که در همه گزارشها، از درگذشت حاج آقا مصطفی با عنوان «فوت» یاد کرده و آن را ناشی از عارضه قلبی اعلام میکرد.
به هرحال پس از مخالفت امام خمینی(ره) با کالبدشکافی، ایشان دستور تشییع و تدفین را صادر کردند. پیکر حاج آقا سیدمصطفی را پس از غسل در رود فرات و طواف حرم امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) به نجف بازگرداندند و در روز دوم آبان 1356 در ایوان علوی حرم حضرت علی (ع)، مجاور مقبره علامه حلی به خاک سپردند.
برگرفته از کتاب “بازتابها و پیامدهای رحلت اسرارآمیز آیت الله مصطفی خمینی به روایت اسناد”
انتهای پیام/
به مناسبت سالروز شهادت سید مصطفی خمینی
شهادتی که چهلمش انقلاب را کلید زد
سیّد مصطفی خمینی از نوابغ و برجستگان حوزه های علمیّه بود که در زمان کوتاهی در عرصه علم و عمل به مدارج عالی دست یافت.
گوهرهای شبچراغ لمعه خون
شهید آیتالله سید مصطفی خمینی
آیةاللّه سیّد مصطفی خمینی در سال 1309 ش در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. او را به مناسبت نام جدّش مصطفی نام نهادند. وی کودکی خود را در فضایی ملکوتی و در دامان خورشید فروزنده اسلام و پدری بزرگوار و مادری پاکسرشت و در محیطی پر از معنویّت و صفا و صمیمیّت سپری نمود.
آیةاللّه سیّدمصطفی خمینی تحصیلات ابتدایی را در مدرسههای باقریّه و سنایی قم به پایان رساند. علاقه فراوان وی به علوم اسلامی و روحانیّت و همچنین راهنماییهای پدر بزرگوار و دوستان دلسوزش موجب گردید که بعد از پایان دوران ابتدایی به صف طلاّب حوزه علمیّه بپیوندد. او در راه فراگیری علومِ اهلبیت تلاش فوقالعادهای داشت و همین امر باعث شد که در اندک زمانی به مراتب علمی و فرهنگی چشمگیری دست یابد و در کمتر از شش سال دروس سطح حوزه را نزد استادانی همچون آیات بزرگوار شیخ مرتضی حائری، شهید صدوقی، سلطانی و شیخ عبدالجواد اصفهانی به پایان رسانَد.
وی بعد از شش سال تحصیل دروس سطحِ حوزه، در 22 سالگی به دوره تخصّصی خارج اصول و فقه وارد شد و از محضر استادان بزرگواری همچون آیات عظام حجّت، بروجردی، محقّق داماد، امام خمینی، شاهرودی، خوئی، محمدباقر زنجانی و محسن حکیم بهره برد و در 27 سالگی به درجه اجتهاد نایل گردید.
حاج آقا مصطفی خمینی از جمله بهترین شاگردان حضرت امام بود. وی از چنان هوش سرشاری برخوردار بود که علاوه بر فقه و اصول، در علوم معقول و فلسفه و کلام نیز در اندک زمانی به مراتب بالای علمی دست یافت. او منظومه حکمت را نزد یکی از استادان فلسفه آموخت و بلافاصله به تدریس آن پرداخت و طولی نکشید از استادان برجسته حکمت شناخته شد. وی اسفار را از علاّمه مرحوم سیّدابوالحسن رفیعی قزوینی و علاّمه عالیقدر سیّد محمّدحسین طباطبایی فراگرفت. به برکت هوش سرشار و استعداد فوقالعادهای که داشت هنوز به سی سالگی نرسیده بود که در دانشهای معقول و منقول از جمله افراد صاحب نظر حوزه شد.
سیّد مصطفی خمینی از نوابغ و برجستگان حوزههای علمیّه بود که در زمان کوتاهی در عرصه علم و عمل به مدارج عالی دست یافت. وی در کنار تحصیل و تدریس علوم اسلامی در فرصتهایی که پیش میآمد به تألیف و نگارش میپرداخت که در زمینههای مختلف کتابهای ارزندهای را به یادگار نهاده است.
حاج آقا مصطفی خمینی در دامان مکتبی بزرگ شده بود که سیاست در آن عین دیانت به حساب میآید. لذا از همان روزهای اول دوره جوانی به دنبال پدر بزرگوارش در این مسیر گام نهاد و با کمال جدیّت و تلاش مشغول فعّالیّت شد. وی از سویی تحت تأثیر شخصیّت نستوه پدر بزرگوارش حضرت امام خمینی رحمةالله علیه قرار داشت و از سویی دیگر به سبب شناخت عمیق و متفکّرانه مسائل سیاسی و فرهنگی روز کشور و جهان، از همان سالهای نوجوانی و جوانی به سوی مبارزه های سیاسی کشیده شد و توانست در روند حرکت پیروزمندانه انقلاب اسلامی ایران نقش مهمّی را ایفا کند.
او در سالهای زندگی دست از جهاد و مبارزه برنداشت و همواره در مسیر حمایت از دین و احکام الهی گام برمی داشت. ایشان در آغاز جوانی با فداییان اسلام آشنا شد و با بنیانگذاران آن رابطهای صمیمی داشت. وی بعد از دستگیری حضرت امام رحمةالله علیه در 15 خرداد سال 42، نقش بسزایی در به حرکت درآوردن نیروهای مردمی داشت و قیام غرورانگیز مردم قم را رهبری کرد و با این فریاد که «مردم! خمینی را گرفتند» همه را بر ضدّ حکومت پهلوی بسیج نمود. او در تبعیدگاه ترکیه افزون بر یاری امام، پیامرسان نهضت اسلامی بود و از هر فرصتی که بهدست میآمد، برای هدایت و مبارزه و افشاگری استفاده میکرد.
مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی رحمةالله علیه حتی در روزگاری که در عراق و نجف اشرف دوره تبعید را میگذراند در مقابل جنایتهای استکبار جهانی به رهبری آمریکای جهانخوار و صهیونیستها و دستگاه جبّار شاه و دولت بعث عراق سکوت نکرد و افزون بر مبارزه با نظام شاه، از مبارزه با نظام بعث عراق نیز غافل نشد. فعّالیتهای ایشان به حدّی بود که سبب شد در 21 خرداد سال 48 از طرف حزب بعث دستگیر و به بغداد برده شود و رئیس جمهور عراق، حسن البکر، به او هشدار دهد که در صورت ادامه مخالفت، نظام عراق ناچار به تصمیمی خواهد شد که موجب ناراحتی پدر بزرگوار او میشود.
وقتی حکومتهای ایران و عراق نتوانستند فعالیّتهای سیاسی حاج آقا مصطفی را متوقّف کنند و وجودش را خطری جدّی برای حکومتهایشان تشخیص دادند، به فکر عملی کردن تهدیدهای خود افتادند و سرانجام در روز یکشنبه اوّل آبان 1356 ش، در حالی که بیش از 47 بهار از عمر او نمیگذشت، به طرز مشکوکی وی را مسموم کردند و به شهادت رساندند. مرحوم حاج سیّد احمد خمینی در اینباره میفرماید: «آنچه میتوانم بگویم و شکی در آن ندارم اینکه ایشان را شهید کردند؛ زیرا علامتی که در زیر پوست بدن ایشان روی سینه، روی سر و دست و پا و صورت ایشان بود، حکایت از مسمومیّت شدید میکرد و من شکی ندارم که او را مسموم کردند. اما چگونه این کار صورت گرفته، نمیدانم. ولی همینقدر بگویم که ایشان چند ساعت قبل از شهادت در مجلس فاتحهای شرکت کردند که در آنجا بعضی از ایادی رژیم پهلوی دستاندرکار دادن چای و قهوه بودهاند.»
حضرت امام خمینی رحمةالله علیه در وصف حاج آقا مصطفی فرمودند: «من امید داشتم که این مرحوم شخص خدمتگزار و سودمند برای اسلام و مسلمین باشد، ولی «لا رادَّ لَقضائِهِ وَ اِنَّ اللّهَ لَغَنیٌ عَنِ العالمین».»
مراسمهای ختم شهید مصطفی خمینی به ویژه مراسم چهلم او حرکت مردم مؤمن را کلید زد و چراغ انقلاب را روشن کرد.
آیتاللّه بهاءالدینی رحمةالله علیه درباره حاج آقا مصطفی خمینی میفرمودند: «آیت اللّه حاج آقا مصطفی خمینی دانشهای عقلی و نقلی و سیاست اسلامی و دینی را در جوانی یاد گرفته و به جایی رسیده بود که از نخبگان زمان ما، بلکه عصرها و زمانها بود. درستگفتار و نیک سیرت بود. با کمال زیرکی و هوشیاری به نفوس آگاهی داشت. در انقلاب اسلامی و حوادث آن نقش بسیار ارزندهای داشت.»
مقام معظم رهبری در تجلیل از شخصیّت حاج آقا مصطفی میفرمایند: «سیّد مصطفی خمینی یکی از شخصیتهای بالقوّه و بالفعل اسلام بود. او شخصیّتی همهجانبه داشت و چنین به نظر میرسید که همه خصوصیّات مثبت در وجود ایشان در حال رشد و ترقّی است. بنده ایشان را به عنوان یک چهره برجسته حوزه علمیه قم از سالهای قبل میشناختم و تجلیل از مقام [و] منزلت وی در واقع احترام به حضرت امام رحمةالله علیه و تجلیل از ارزشهای اسلامی و انقلابی محسوب میشود.»
منابع
1. امید اسلام، شهید آیت الله حاج سید مصطفی خمینی به روایت اسناد ساواک.
2. ماهنامه شاهدیاران، ویژه نامه شهید آیت الله سیدمصطفی خمینی.
3. گلشن ابرار، جلد 2، زندگی نامه «سید مصطفی خمینی».
فصلنامه فرهنگ پویا 27-26.
انتهای متن/