محمود اشرفی را خیلی از فعالان عرصه مطبوعات و خبر و رسانه در کشور می شناسند. نویسنده ای اصلاح طلب با گرایش مشخص و واضح که در نشریاتی همچون شرق قلم می زند و برای آنهایی که می شناسندش، وصفش توضیح واضحات است و برای آنهایی که نمی شناسندش، همین دو کلیدواژه اصلاح طلب و شرق کفایت می کند. وی در مورد پدیده این روزهای اختلاس کشور یعنی مرجان شیخ الاسلامی، خاطره ای ذکر کرده است که شنیدن و خواندنش جالب توجه است. وی در اینباره می گوید:

به گزارش بولتن نیوز، «خانم مرجان شیخ الاسلامی از دانشجویان دانشکده علوم ارتباطات است. ایشان در زمستان 1373 به همراه یک گروه از خانم های دانشجوی روزنامه نگاری به روزنامه ایران آمد. در این گروه خانم آسیه امینی، نسرین ظهیری، فرزانه بنی هاشم نژاد و آقای کریمی که بعدا رییس روابط عمومی بانک مرکزی شد بودند. خانم آسیه امینی خانم شیخ السلامی را به من که در آن زمان معاون سرویس گزارش بودم معرفی کرد که اکنون از این کار بسیار ناراحت است و می گوید در ورود یک دزد به عالم مطبوعات اشتباه کرده است.

خانم شیخ الاسلامی بسیار بیسواد، کم هوش، بی تربیت و بی بهره از توان روزنامه نگاری بود. قادر به نوشتن نبود. بعد مدتی همسر یک پزشک شد که معاون فرهنگسرای ارسباران بود. با رابطه، مدیریت خبرگزاری میراث فرهنگی را به دست آورد. بنا به گفته خودش پدر بزرگ کرمانشاهی وی روحانی بوده و لقب آل آقا یادگار ایشان در دنباله اسم وی است. در اوایل کار یک دانشجوی بسیار فقیر شهرستانی بود و به گفته یک خانم که در دانشکده دوست وی بود توان خرید مانتو هم نداشت و از این و آن مانتو امانت می گرفت. اما چند سال بعد که من رییس کل روابط عمومی ایران خودرو شدم، یک روز ایشان به ملاقاتم آمد. با ظاهری بسیار متفاوت چادر مشکی و مقنعه و این آغاز تبدیل شدن وی به مجرم اقتصادی بود.»

آدم از خواندن و شنیدن این خاطره یاد آن ضرب المثل معروف می افتد که: «یا رب روا مدار که گدا معتبر شود / که اگر معتبر شود، ز خدا بی خبر شود». همانطور که می بینید، پدیده این روزهای اختلاس کشور، نه تنها از روز اول اختلاس گر نبود و نه تنها ثروت عظیمی به همراه نداشت، بلکه برعکس، شدیدا مملو از نقایص متفاوت بود. اما آنچه که باعث می شود، مرجان شیخ الاسلامی از آن دختر بی ادب بی نوا به بزرگترین اخلاس گر ایران تا زمان نوشتن این متن تبدیل شود، بها دادن بی ضابطه به وی و عدم برخورد با رفتارهای خارج از قاعده وی است که ریشه در شخصیت او داشت.

حقیقتا مرجان شیخ الاسلامی نمونه بارز تخم مرغ دزدی است که کنار ما زندگی کرد و با پر و بال دادن هایی که ما به او دادیم، کم کم بزرگ شد و خطاهای کوچکش، دیده نشد و مورد بازخواست قرار نگرفت و تا اینکه رسید به این روز. یک روز سر از لیست اصلاح طلبان درآورد و روز دیگر، سر از لیست اصولگرایان. همان روز باید سر چنین مار دو سری را می زدند. اما نزدند تا اینکه شد این افعی خطرناکی که بچه مارهایش همین امثال مسیح علی نژادها هستند.

نظارت، حلقه مفقوده در این سالهای جمهوری اسلامی است. امیدواریم مسئولین نظام فکری اساسی برای این معضل بکنند تا کشور ما بیشتر از این بابت عدم نظارت خسارت نبیند و شاهد ظهور مرجان شیخ الاسلامی های دیگر نباشیم.