شنبه , ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » سینمای رژیم ولایت فقیه و بحران های دامن گیر آن کدام اند؟!

سینمای رژیم ولایت فقیه و بحران های دامن گیر آن کدام اند؟!

چه کسی سوپر استار سینمای ایران است؟
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۳۹۶ – ۰۸:۳۰ 15 January 2018

لیلا حاتمی، شهاب حسینی، ترانه علیدوستی، محمدرضا گلزار، هدیه تهرانی، رضا عطاران و… بالاخره چه کسی سوپراستار سینمای ایران است؟ در تعاریف مرسوم سینمای جهان، سوپراستار هنرپیشه‌ای است که دایره محبوبیتش چنان گسترده است که به تنهایی می‌تواند سرنوشت اقتصادی یک فیلم را رقم بزند.

به گزارش جام جم، بر این اساس در سینمای ایران آیا بازیگری هست که محبوبیتش به قدری باشد که مردم صرفا برای دیدن او به سینما بروند؟ در دهه 60 با تغییر مناسبات سینما، مدیران سینمایی علاقه‌ای به ظهور استار یا فراتر از آن سوپراستار نداشتند، اما در آن دوران هم هنرپیشه‌ای مانند جمشید هاشم‌پور چنان بر پرده سینما خوش درخشید که حضورش در هر فیلمی می‌توانست گیشه آن فیلم را تضمین کند.

در دهه 60 البته، غیر از جمشید هاشم‌پور بازیگرانی مثل فرامرز قریبیان، افسانه بایگان و در ژانر سینمای کمدی نیز اکبر عبدی به عنوان سوپراستار ظهور کردند و به گیشه سینماها جان دادند. از اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 با تغییر مناسبات فرهنگی ـ اجتماعی بود که فیلم جریان‌ساز و مهمی چون «عروس» به کارگردانی بهروز افخمی ساخته شد و بازیگران آن، ابوالفضل پورعرب و نیکی کریمی توانستند در قامت یک سوپراستار ظاهر شوند و اتفاقا در همین دهه بود که شادروان خسرو شکیبایی هم توانست به عنوان بازیگری محبوب به جایگاه ارزشمندی دست پیدا کند. پس از آن در اواسط دهه 70 پرویز پرستویی با ایفای انواع و اقسام نقش‌ها در ژانرهای مختلف (از ژانر اجتماعی گرفته تا کمدی و دفاع مقدسی) توانست در شمایل بازیگری که حضورش در هر فیلمی موفقیت در گیشه را همراه می‌آورد ظاهر شود.

از اواخر دهه 70 به بعد که ورود جوان‌ها به سینما سهل‌تر شد، جوان‌های بسیاری وارد این عرصه شدند. هدیه تهرانی، محمدرضا فروتن، لیلا حاتمی، محمدرضا گلزار و حامد بهداد هر کدام در دوره‌ای توانستند مخاطب را به سالن‌های سینما بکشانند. شهاب حسینی و ترانه علیدوستی نیز از اواخر دهه 80 و با بازی در فیلم‌های فرهادی بود که به محبوبیت فوق‌العاده‌ای بین مردم رسیدند و در سال‌های اخیر هم رضا عطاران هنرپیشه‌ای است که با استفاده از ظرفیت پولسازی‌اش می‌تواند کمابیش ضامن فروش مناسب یک فیلم سینمایی باشد.

بی‌شک هر کدام از ستاره‌هایی که در بالا از آنها نام بردیم، در مقاطعی هم نتوانستند به خودی خود مردم را به شکلی گسترده به سالن‌های سینما بکشانند و فیلم‌هایی هم داشتند که به اصطلاح نفروخت و بنابراین نسبت به این که در سینمای ایران سوپراستار یا فوق‌ستاره‌ای وجود دارد، شبهه‌هایی را به وجود آورد! چراکه یکی از ویژگی‌های یک سوپراستار برخورداری از قدرت جذب وسیع مخاطب برای فیلم سینمایی (بدون توجه به کیفیت داستان و کارگردانی) است.

سوپراستار به معنای واقعی نداریم

بهزاد عشقی منتقد و مدرس سینما نیز با تعریف واژه سوپراستارمی‌گوید: سوپراستار بازیگری است که نامش به تنهایی می‌تواند فروش یک فیلم را تضمین کند و معمولا اگر سوپراستاری یک یا دو فیلم کم‌فروش داشته باشد بتدریج از گردونه ساز و کار در سینما حذف می‌شود. از سوی دیگر معمولا سوپراستارها نمادی از زیبایی، قدرت، جوانمردی و بازیگرانی تک نقش بودند. برای مثال جان وین همیشه هنرپیشه‌ای وسترنی در خدمت مردم و قانون بود، اما در سینمای ایران مفهوم سوپراستار، به یک غلط متداول تبدیل شده است. ما بازیگران محبوب داریم، اما سوپراستار به معنای دقیق کلمه نداریم. حتی بازیگری مثل محمدرضا گلزار یا شهاب حسینی که بازیگر قدرتمند و بااستعدادی هم هست، فیلم‌هایی دارند که در گیشه نمی‌فروشند. بنابراین در یک اقتصاد سوبسیدی ـ دولتی اشتباها بعضی از بازیگران عنوان سوپراستار را یدک می‌کشند و چون اقتصاد سینمای ایران، اقتصاد بخش خصوصی نیست، برگشت سرمایه هم برایشان مهم نیست.

او ادامه می‌دهد: بازیگران سینمای ایران دستمزدی می‌گیرند که یک دهم آن در اکران عمومی برنمی‌گردد و دریافت چنین دستمزدهایی به خودی خود از عوامل بحران در سینمای ایران است.

عشقی در پایان یادآور می‌شود: اگر بخواهم با اغماض نام یک بازیگر را که حضورش تضمین‌کننده گیشه است نام ببرم به رضا عطاران اشاره می‌کنم که جز یکی دو مورد نامش به تنهایی برای فروش فیلم کفایت می‌کند. عطاران نمادی از آدم‌های میان مایه است که زشتی‌های جهان را به سخره می‌گیرد و این برای مردم دیدنی است، اما من در چند مقاله به این نکته اشاره کردم که وقتی یک سوپراستار محبوبیت خودش را بیش از حد صرف فیلم‌های نازل می‌کند، کم‌کم خودش را هم زیرسوال می‌برد. مثلا مردم به خاطر نام رضا عطاران می‌روند و فیلمی مثل «دراکولا» را می‌بینند، اما راضی از سالن سینما برنمی گردند. چنین روندی اگر همین طور ادامه پیدا کند حتی نام رضا عطاران هم نمی‌تواند فروش فیلمی را تضمین کند.

استار داریم، سوپراستار نه

آنتونیا شرکا، منتقد سینما درباره وجود سوپراستار در سینمای ایران تاکید می‌کند: در دهه60 از آنجا که سیاست‌های سینمایی مخالف چهره‌سازی بود این جریان اتفاق نیفتاد و بازیگری برجسته نشد، اما از اواخر دهه 60 به بعد بود که نیکی کریمی در «عروس» چهره شد و استارها کم‌کم وارد سینمای ایران شدند که البته همیشه حضورشان (بخصوص برای خانم‌ها) از سوی مراجع سینمایی محل مناقشه بوده است.

این استاد دانشگاه می‌افزاید: در سینمای ایران همواره بودند بازیگرانی که حضورشان تضمین‌کننده فروش در گیشه بوده، مثلا در حال حاضر نوید محمدزاده یا الناز شاکردوست به یک استار تبدیل شدند یا در سال‌های پیش مهناز افشار چنین وضعیتی داشت. این بازیگران وقتی به مجامع عمومی می‌آیند با استقبال مردم مواجه می‌شوند، اخبار و حواشی‌شان دائما پیگیری می‌شود و تمام اینها حاکی از استار بودنشان است، اما قطعا این ویژگی دلیل بر خوب و بی‌نقص بودن آنها نیست.

او می‌گوید: به هر حال در سال‌های اخیر با وجود نشریات زرد و فضاهای مجازی بازیگرانی به چهره و ستاره تبدیل شدند و من معتقدم در سینمای ایران استار وجود دارد، اما سوپراستار نه.

کارگردان هم می‌تواند سوپراستار باشد

تهماسب صلح‌جو، رئیس پیشین انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی عنوان سوپراستاری را تنها مختص به بازیگران نمی‌داند و به جام‌جم می‌گوید: در هر دوره‌ای بازیگرانی که روی پرده سینما می‌درخشند و در خاطرات مردم جایگاه خوبی پیدا می‌کنند ستاره نام می‌گیرند و بعضی‌ها که از ستاره هم بالاتر می‌زنند، عنوان سوپراستار را به خود می‌گیرند. البته این عنوان فقط به بازیگر تعلق نمی‌گیرد و حتی ممکن است کارگردانی به قدری سوپراستار شود که مردم به خاطر نام او به تماشای فیلمش بنشینند.

این منتقد سینما یادآور می‌شود: از نظر من سوپراستار سینمای ایران رضا کیانیان است. او بازیگر خوبی است و موردپسندم است یا از خانم‌ها فاطمه معتمدآریا می‌توانم نام ببرم که بازیگر توانمندی است و هر فیلمی که بازی کند برای من دیدنی است.

 

چه بخش‌هایی منتفع می‌شوند؟
صدها میلیارد تومان جشنواره‌ها و همایش‌های دولتی بدون یک مناقصه و مزایده!
تبدیل برگزاریِ جشنواره‌ها و همایش‌ها به کسبِ یک جماعت، صرفاً هزینه‌های برگزاری این رویدادها را افزایش نداده، بلکه دایره بسته‌ای را شکل می‌دهد که کیفیت این رویدادها را نیز به شدت کاهش می‌دهد و در دایره دوستان، طبیعتاً اثری از سختگیری برای برگزاری باکیفیت نمی‌ماند و در هر دوره شاهد افت چشمگیر کیفیت برگزاری همین رویدادهای دولتی و شبه دولتی هستیم.
کد خبر: ۷۶۴۶۲۳
تاریخ انتشار:
۲۵ دی ۱۳۹۶ – ۱۱:۱۷
15 January 2018

صدها میلیارد تومان جشنواره‌ها و همایش‌های دولتی بدون یک مناقصه و مزایده!همزمان با فصل برگزاری مجموعه جشنواره‌های موسیقی، تئاتر و فیلم فجر، این پرسش پیش روست که چرا برای این رویدادها و دیگر جشنواره‌ها و همایش‌های دولتی که هر سال مجموعاً صدها میلیارد تومان از منابع عمومی را می‌بلعند، حتی یک مناقصه یا مزایده در این زمینه برگزار نشده و منابع عمومی خصوصی توزیع می‌شود و چه گروه‌هایی از توزیع این منابع منتفع می‌شوند و به توسعه دهنده کمیِ همایش‌ها و جشنواره‌ها تبدیل شده‌اند؟

به گزارش «تابناک»؛ شمار همایش‌ها و جشنواره‌های دولتی و غیردولتی متکی به منابع دولتی روز به روز رو به فزونی می‌گذارد و فضا به سمت و سویی حرکت می‌کند که معادل هر ایرانی یک جشنواره یا همایش برگزار شود! از این شوخی تلخ که بگذریم، آنچنان شمار این برنامه‌ها افزایش یافته که نمی‌توان تخمین دقیقی در این زمینه ارائه کرد و آن گونه که شواهد نشان می‌دهد، شمار این همایش‌ها و جشنواره‌های سالیانه دولتی و شبه دولتی، چهار رقمی شده است.

شمار بالای همایش‌ها و جشنواره‌ها در نیمه دوم هر سال ـ که باید اعتبارات به هر شکل ممکن هزینه شود ـ نمود بیشتری دارد و به نظر می‌رسد آنچه اهمیت ندارد، نحوه هزینه کرد منابع دولتی است که مقامات هر روز از کسری‌اش سخن به میان می‌آورد. عمده این همایش‌ها نیز فرهنگی و علمی هستند اما از هر دو منظر در سطح می‌مانند و خروجی مشخصی برای بخش‌های اجرایی ندارند و در واقع اعتبارات رسماً هدر می‌روند.

در این میان، آنچه از برگزاری این همایش‌ها و جشنوراه‌ها و تضییع منابع عمومی در این بخش قابل تأمل‌تر است و تا حدودی انگیزه ی در پسِ اصرار برخی مسئولین برای برگزاری‌شان را مشخص می‌سازد، عدم برگزاری هرگونه تشریفات قانونی برای واگذاری بخش‌های اجرایی این برنامه‌هاست. در شکل مرسوم باید برای هر بخش آگهی مزایده و مناقصه منتشر شود و متقاضیان در یک رقابت واقعی بتوانند بخش‌هایی از این برنامه‌ها را برگزار کنند اما با ترک تشریفات این قانون دور زده و تمامی بخش‌ها به تشخیص مدیران به دوستان و معتمدین سپرده می‌شود.

در فصل برگزاری جشنواره‌های موسیقی، تئاتر و فیلم فجر که بودجه‌ای بسیار کلان را در اختیار دارند، این رویکرد بیش از پیش نمایان شد و تقریباً برای هیچ بخشی نه تنها مزایده یا مناقصه برگزار نشد، بلکه حتی یک فراخوان عمومی نیز برقرار نشد تا از میان بهترین‌ها، یک نفر یا گروه برای اجرای یک یا چند بخش انتخاب شود و ظاهر امر حفظ شود. البته چنین رویکردی تازگی ندارد و به دیوار کجی بازمی‌گردد که نخستین خشت‌هایش در دهه شصت گذاشته شد و مدیران بعدی نیز منافعشان در بالا رفتن این دیوار کج بود.

یکی از دلایل برگزاری گرانقیمت و بی‌کیفیت رویدادهایی چون جشنواره‌های فجر، عدم برگزاری همین مناقصه‌هاست. اکنون مشخص نیست با چه ضابطه‌ای وب‌سایت، کاتالوگ، بولتن این جشنواره‌ها واگذار شده، پروژه برگزاری اختتامیه و افتتاحیه واگذار می‌شود، پروژه پذیرایی با چه قاعده‌ای واگذار شده و در مجموع فرآیند جشنواره با چه اشلی به گروهی از اشخاص واگذار شده که هیچ وقت از این چرخه حذف نمی‌شوند و در فصولی که رویدادهایی چون مجموعه جشنواره فجر برگزار نمی‌شود، در جشنواره‌ها و همایش‌های دیگر همین کاسبی را انجام می‌دهند؟

تبدیل برگزاریِ جشنواره‌ها و همایش‌ها به کسبِ یک جماعت، صرفاً هزینه‌های برگزاری این رویدادها را افزایش نداده، بلکه دایره بسته‌ای را شکل می‌دهد که کیفیت این رویدادها را نیز به شدت کاهش می‌دهد و در دایره دوستان، طبیعتاً اثری از سختگیری برای برگزاری باکیفیت نمی‌ماند و در هر دوره شاهد افت چشمگیر کیفیت برگزاری همین رویدادهای دولتی و شبه دولتی هستیم.

عینی‌ترین نمود عدم برگزاری مناقصه و مزایده، پوستر جشنوار‌ه‌های تئاتر و فیلم فجر است. در شرایطی که سالیانه هزاران تن، طراح و گرافیست فارغ التحصیل می‌شوند و صدها طراح درجه یک در ایران وجود دارد، اساساً فرصتی برای ارائه طرح‌هاسی پیشنهادی این طراحان وجود ندارد و مشخص نیست این لشکر طراحان ایران با چه ارتباطی باید بتوانند طرح‌هایشان را به جشنواره‌های فجر برسانند؟ نتیجه این دایره بسته، طرح‌های عجیب پوستر جشنواره‌های فجر می‌شود.

غیرعلنی‌ترین و در عین حال غیرشفاف‌ترین بخش برگزاری جشنواره‌ها و همایش‌ها نیز شرکت‌هایی و برندهایی است که تبلیغات این رویدادها را در اختیار می‌گیرند و طبیعتاً باید در قالب یک مزایده از این ظرفیت برخوردار شوند اما همانگونه که درباره بخش‌های خدماتی مناقصه برگزار نمی‌شود، درباره این بخش‌های چرب‌تر نیز خبری از مزایده نبوده و نیست.

جای تأسف دارد که سازوکارهای قانونی نظیر ترک تشریفات نیز برای دامان زدن به این بی‌سامانی در نظر گرفته شده و از این سازوکارها استفاده ی حداکثری صورت می‌پذیرد تا منابع میان گروه محدودی توزیع شود. در این میان، ردپای هیچ نهاد نظارتی نیز مشهود نیست که پیگیر تغییر این وضعیت باشد. اکنون می‌توان پرسید آیا امیدی به تغییر این وضعیت وجود دارد؟