جمعه , ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » تحلیل سیاسی- اجتماعی از خیزش شهادت طلبانهء ملی مردم ایران در سراسر شهرهای کشور!!

تحلیل سیاسی- اجتماعی از خیزش شهادت طلبانهء ملی مردم ایران در سراسر شهرهای کشور!!

بررسی تفاوتهای بنیادی خیزش شهادت طلبانه ملی سراسری ویکپارچه مردم ایران در سال  ۹۶   !

 

چهار ماه پیش – اوایل مهرماه سال جاری – مقاله ای منتشر کردیم با عنوان «مرگ حکومت خودکامه مذهبی در ایران» (شبتاب نیوز).

در این تحلیل بیشتر به عوامل مؤثر داخلی در روند این مرگ تدریجی پرداختیم. اکنون با بالا گرفتن موج نارضایتی های عمومی تکمله ای بر مقال پیشین می افزاییم.

این روزها شاهد خیزش عمومی هموطنانمان در اقصی نقاط مرز و بوم کشور عزیزمان ایران هستیم.

در همان روزهای آغازین شدت یافتن اعتراضات ، گویی ندایی درونی در نهاد هر ایرانی وطن دوستی شعله می کشید و این سرود را سر می داد:

«آن زمان که بنهادم ، سر به پای آزادی                             دست خود زجان شستم از برای آزادی »

این شعر غزلی از غزلهای مرحوم فرخی یزدی ، شاعر و روزنامه نگار و نماینده آزادیخواه مردم در صدر مشروطه است.

گویی یک نوع حافظه جمعی جملگی ما را بهم متصل می سازد و اینبار حتی مأموران و نیروهای امنیتی حکومتی هم نتوانستند ، با عوامل نفوذی و صرف هزینه های هنگفت روح اتحاد و همبستگی را که در رگهای هموطنان می جوشد را خاموش کنند.

 

تفاوت عمده جنبش آزادیخواهی مردم ایران در سال ۱٣۹۶ خورشیدی

۱- بلحاظ سیاست داخلی : قتل هاشمی رفسنجانی در دیماه ۱٣۹۵ خورشیدی مترادف است با یک شکست بزرگ سیاسی؛ از آنجا که سیستم های دیکتاتوری هیچ نظر مخالف و حتی میانه رویی را هم بر نمی تابند با از میان برداشتن هاشمی رفسنجانی گمان می کردند که می توانند جامعه را یکدست کنند. زیاد راه دور نرویم ، نگاهی به رخدادهای انتخابات سال ۱٣۸۸ بیندازیم، در میان خشم معترضان به نتایج انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری چهره ای نظیر هاشمی رفسنجانی توانست از التهاب در جامعه نسبت به حکومت بکاهد و موج خروشان مردم معترض را با سخنانش آرام سازد. (تنها در طی ماههای اخیر ، دو تن از چهره های کلیدی نظام از دنیا رفتند : دکتر ابراهیم یزدی و آیت الله علی اکبر هاشمی رفسنجانی) در سالهای اخیر مرگ چهره های تأثیرگذار در بثمر رسیدن انقلاب ۵۷ ، حکومت خودکامه جمهوری آخوندی را وارد دوران تازه ای از حیات رو به پایانش ساخت، بطوریکه می بینیم بیشتر ، دهه ۶۰ ی ها ، دهه ۷۰ ی ها و دهه ۸۰ ی ها در تمامی عرصه ها (در کف خیابانها ، صحن دانشگاه ها و یا در فضاهای مجازی و غیره) حضور دارند و نارضایتی خود را فریاد می زنند.

حتی با آنکه اصلاح طلبان یا بقول جاری – استمرارطلبان – سعی می کنند چهره هایی نظیر محمد خاتمی رئیس جمهوری پیشین ایران را مطرح سازند ولی همگان می دانند که آقای خاتمی و استمرارطلبان وزنه ای در عرصه سیاسی ندارند و به اصطلاح حرفشان برو ندارد. بویژه با بیانیه اخیرشان ، موضع شفاف خود را که پیشتر هم  بارها اعلام کرده بودند، به مردم ابراز داشتند و خط قرمز خود را با مردم بستوه آمده مشخص کردند.

۲- در عرصه سیاست خارجی : کشورهایی که دارای وزنی در معادلات جهانی هستند نسبت به سالهای گذشته چهره های جدید سیاسی بخود دیده اند ؛ بعنوان مثال :

آمریکا : دولت جمهوریخواه آقای دونالد ترامپ ، از ابتدا نشان داده که بهیچ عنوان طرفدار سیاست مماشات آقای اوباما و خانم کلینتون با رژیم آخوندی نیست. بنحوی که باراک حسین اوباما ، اگر شبی یک نامه عاشقانه برای علی خامنه ای نمی نوشت و میشل همسرش غلطهای املایی آن را تصحیح نمی کرد خوابش نمی برد ، دولت جمهوریخواه دونالد ترامپ از همان ابتدا موضعی مشخص و حداقل شفاف در برابر  آخوندها داشته و بصراحت جمهوری اسلامی را حامی تروریستم در منطقه معرفی کرده است.

اروپا (بویژه : فرانسه و آلمان) : بنظر میرسد خانم مرکل باهوش تر از آن باشد که در این روزها که سیاستهای دولتش مورد نقد مردم کشورش قرار گرفته دولتش را در یک قدمی پرتگاه جدیدی قرار دهد ، چرا که افکار عمومی مردم فهیم آلمان نشان داده که حقوق بشر را در ارجحیت و اولویت با بسیاری از امور حاشیه ای قرار می دهند؛ چرا که خود زمانی از قربانیان نقض حقوق بشر در کشورشان بوده اند بنابراین نسبت به موضعگیری های دولتشان در برابر نقض حقوق بشر اِعمال شده توسط عمّال رژیم جمهوری اسلامی حساس هستند.

در فرانسه وضع بشکل دیگری است در انتخابات اخیر ریاست جمهوری ، برگزیده شدن آقای مکرون بسیاری از معادلات چندساله احزاب قدرتمند در این کشور را بهم ریخت و از آنجا که آقای مکرون و دولتش بسیار جوان هستند و در سیاست پیشینه سابقه داری ندارند رفتارشان می تواند برای جمهوری اسلامی بسیار غیرقابل پیش بینی و هوشمندانه باشد.

اگرچه دو قدرت اصلی اروپا – آلمان و فرانسه – تلاش دارند تا در تصمیم گیریها مستقل عمل کنند اما به نظر نمی رسد که رویکردی نامتعارف نسبت به متحدان خود داشته و وارد بازی خطرناکی با رژیمی شوند که در آستانه سقوط محتوم قرار دارد و مردمش را سرکوب می کند. عبرت گرفتن از گذشتگان از شیوه های سیستمهای مملکت داری در باختر بشمار می رود.

قصیده ای از خاقانی :

هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان

ایوان مدائن را آئینه عبرت دان

روسیه : کشور پهناور روسیه بزودی در آستانه انتخاباتی تعیین کننده قرار می گیرد، از شواهد بنظر می رسد که آقای پوتین سعی دارد دوباره خود را کاندیدای پست ریاست جمهوری کند؛ این امر قطعا به اعتراضات داخلی در این کشور دامن خواهد زد. آقای پوتین نشان داده که زیرک تر از آن است که در مبارزه ، خود را با رقبای قدر درگیر کند و از دوستی خاله خرسه با آخوندها چیزی عایدش نخواهد شد بالاخص در چنین برهه ای که خود را در خارج، اندکی درگیر نابسامانی های سوریه کرده و در داخل انتخاباتی زودهنگام پیشرو دارد؛ بطور حتم روسیه خود را درگیر مسایل داخلی ایران نخواهد کرد. تجربه چهار دهه حکومت آخوندی در ایران نشان داد که سیستم حکومتداری بشیوه استالینیستی ممکن است در روسیه جوابگو باشد اما برای مردم بازمانده از تمدن پارس و کوروش بزرگ که احترام ، مدارا و قانونمندی را از پیشینیان خود به ارث برده اند و سرلوحه سردمداران و کشورداریشان ساخته اند ، پاسخگو نیست.

چین : وقتی نام این کشور بگوش میرسد ناخداگاه یک علامت مساوی با «اقتصاد» در ذهن و شعور خواننده تداعی میشود، حال مسئله اساسی اینجاست که حکومت آخوندی که پولها و سرمایه های مملکت را صرف جاه طلبی های منطقه ای کرده چگونه می تواند با واردات محصولات بنجل چینی ، به این کشور پول پرداخت کند. بنابراین دیگر چین هم نظر به کشورهای خاورمینه ندارد و روزبروز در خبرهای سراسری دنیا می بینیم که این کشور چشم به قاره سرخ دوخته است.

ترکیه : سپاه و نهادهای امنیتی – حفاظتی که به خیال خام خود بفکر الگوبرداری از کودتای اردوغان در ترکیه هستند ، بهتر است این پنبه را از گوششان در بیاورند که ممکن است بتوانند مانند اردوغان در کشور کودتا کنند؛ اردوغان کشورش را  در اوج قله های پیشرفت و تعالی فرهنگی – اقتصادی در عرصه داخلی و خارجی قرار داد و میلیون ها سرمایه خارجی را جذب کشورش کرد و چون بخود غرّه شد ، دست به چنین کودتایی زد وی حداقل می دانست گروهی در داخل متخصص و هوادار دارد چون سرمایه های انسانی کشورش را نه فراری داده بود و نه در جبهه های جنگ به اسم مدافع حرم اسد روانه سوریه کرده بود. کودتای سپاه در ایران نتیجه ای کاملا معکوس در پی خواهد داشت درست مانند پاتکی که آخوندک علم الهدی و حجت الاعدام و المحبوسین رئیسی در مشهد از مردم خوردند.

کشورهای حاشیه خلیج فارس و متحدان: بهتر است به آن نپردازیم ، « تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل». جز عمان که در روزهای اخیر نشان می داد چگونه با باتوم به مردمی که برای کشیدن پولهایشان از باجه های بانکهای آخوندی به گیشه ها هجوم آورده بودند را مورد ضرب قرار می داد و هواپیمایی که بگفته برخی رسانه های خبری پس از رخدادهای اخیر راهی این کشور شد، روابط ایران با کشورهای حاشیه خلیج فارس بسیار تیره و تار است.

٣- ترس از تجزیه ایران : هر زمان اتحادی در میان مردم شکل می گیرد، نفوذی های دستگاه های اطلاعاتی – امنیتی ترس از تجزیه ایران را در دل مردم نهادینه می کنند. شاید این همان ترسی باشد که گروهی را علیه گاندی شوراند و سالهای سال کشور را در جنگ و خون و انتقام گیری قومی – نژادی غرق ساخت و در آخر گاندی را هم قربانی همان کینه ورزی ها کرد. با اتحاد، به شعور و درک جمعی اعتماد کنید و بدور از احساسات و هیجانات عاطفی نگذارید در راه جنبش آزادیخواهی مردم مبارز و حق طلب ایران سنگ اندازی شود. ترس نهادینه شده از خیانت های پشت پرده پسا انقلاب سال ۵۷ نباید ما را متوقف کند. درس عبرت گرفتن از گذشته بمعنای وقفه ایجاد کردن و سنگ اندازی در حرکت رو بجلو در تحولات اجتماعی – تاریخی نیست. حتی در زندگی روزمره هم وقتی بدنبال تغییر هستیم گاهی ترس از دست دادن شرایط کنونی مانع ما از پذیرش تغییر می شود ولی تغییر و پیشرفت در ضمیر بشرعنصری نهادینه است. و همین امر هم انسان را بر سایر موجودات برتری می بخشد. پس با عقلانیت ، تحول و تغییر را پذیرا باشید.

سوره رعد آیه ۱۱: إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ

در کلام الله مجید از واژه تغییر در این آیه استفاده شده و در آیات بعدی از واژگان «رعد و صاعقه» که در دل از خدا بی خبران خوف و ترس ایجاد می کند؛ این همان نوید الهی است که در پی خروش مردم قیور ایران همچون رعد و صاعقه در دلهای آخوندها خوف و ترس افکند و آنها را به سوراخهایشان فروکشید. توصیه می شود این ویدئو را ببینید : (موش تیزهوش و غفلت زدگان مدهوش)

۴- شبکه های اجتماعی مجازی : توسعه شبکه های مجازی و سهولت دسترسی به آن ، مدلهای اجتماعی را متحول ساخته است؛ مقابله با این صنعت نوین جهانی بحرکت برخلاف جریان آب رودخانه می ماند، حتی تجربه مدلهای اقتصادی در همین چند ساله اخیر نشان داده که مقابله  و ایستادگی با الگوی شبکه های اجتماعی فرد یا شرکت را محکوم به نابودی می سازد. همین امر را به مدلهای اجتماعی بسط دهید، بعنوان مثال در گذشته وقتی سیاستمداری موضعگیری می کرد این موضعگیری از هزاران فیلتر می گذشت تا بگوش شنونده و یا بیننده برسد و زمان کافی برای توجیه و یا تفصیل وجود داشت چون تنها رسانه عمومی تلویزیون و رادیو بود؛ واژه شهروند خبرنگار هر بنی بشری را خبرنگار کرده و استفاده از تلفن های همراه با تکنولوژی ضبط و تصویربرداری این فرصت را از شیادان ربوده و بهمین دلیل مجبورند برای پاسخگویی به افکار عمومی در کوتاهترین زمان ممکن خود را در برابر صفحه چند سانتیمنتری تلفن قرار داده و در کوتاه زمانی از افکار عمومی پوزش بطلبند. این اتفاق امروز در همه جای دنیا حتی ایران مرسوم شده است. یا در تویتر ، ایستاگرام و یا تلگرام و غیره چند خطی را قلمی کنند.

۵- زلزله اجتماعی و تشکیل یگان ویژه : پیشتر محمدرضا یزدی آذرماه در جلسه شورای شهر تهران از بروز «زلزله اجتماعی» در تهران و شهرهای دیگر خبر داده بود. اما آقایان باز هم بمصداق آیه شریفه سوره بقره « صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ ﴿۱۸﴾» بر سر عقل نیامده و بجای یافتن راه حلی برای رفع معضلات مردم بفکر سرکوب بر آمدند. گمان کردند می توانند با ایجاد یگان های ویژه سرکوب ، مردم را وحشت زده ساخته و چماق سرکوب را بر فرقشان فرونشانند. (رادیو فردا – ۱۹/آذر/۱۳۹۶)

۶- اتحّاد و همدلی و حرکتهای خودجوش اجتماعی : آنچه را که مردم ممکن است این روزها کمتر در معادلات خود گنجانده باشند ، وقوع زلزله های طبیعی در مناطق غرب کشور بود که بطور شگرفی نوعی اعجاب انگیز از همدلی و اتحاد را در میان مردم ایران ایجاد کرد؛ تجربه نشان داده سیستمهای جبّار و ظالم ، در برابر هر رویکردی که شکلی خودجوش بخود بگیرد و سرانجام به اتحاد و همدلی بیانجامد ، ناتوانند. در واقعه تلخ زلزله مناطق غرب کشور ، مردم مصیبت زده با استقامت پیام خود را بگوش هم میهنان خود رساندند و نشان دادند که این سیستم حتی قادر به رفع و رجوع کمترین نیازهای زندگی روزمره شهروندانش نیز نیست. و اقدام خودجوش هم میهنان در اقصی نقاط کشور که برای یاری مردم غرب کشور بپا خاستند و با حول و قوه الهی ، کمکهای خود را به آن مناطق گسیل ساختند ، تصویری از ناتوانی دولتمردان و حکومت آخوندی در وهله اول در برابر دیدگان سپاهیان جور و سپس در برابر دیدگان باورمند مردم ایران قرار داد ، این همان تیرخلاص اعتماد میان ملت و حکومت بود که بخوبی به هدف نشست. حکومت در مدیریت بحران اعمّ از طبیعی یا اجتماعی عاجز است و مردم با اعتماد، اتحاد و همدلی قادر به تشکیل هسته های امدادرسانی به هموطنانشان هستند امری که حکومت از انجام آن عاجز است. (ضعف عمده حکومت مرکزی)

۷- اپوزیسیون خارج و داخل کشور : تفاوت عمده جنبش آزادیخواهی مردمی اخیر ، با دیگر خیزش ها نداشتن سر واحد یا باصطلاح لیدر است. اینبار جملگی هموطنان همچون یک پیکر واحد عمل کردند و منتظر مرکز فرماندهی و صدور بیانیه از هیچ گروه و اپوزیسیونی ننشستند.

مصداق شعر معروف شیخ اجل ، سعدی :   بنی آدم اعضای یک پیکرند

اگر کسی در این میان بیانیه ای صادر کرد برای قوت قلب بخشیدن به حرکت خودجوش و مردمی بود. این یعنی افزایش بلوغ سیاسی و یک میانبر در گذر بسوی آزادی و استقلال مام میهن از چنگ استبداد آخوندی.

اینبار نسل سوخته سالهای پساانقلاب ۵۷ بود که خواسته های خود را در کف خیابانها فریاد میزد.

فریاد نسل فرهیخته دانشگاهی – اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا – (ویدئو از شبکه اجتماعی یوتیوب) همان است که در برابر دانشگاه تهران طنین انداز شد.

۸- درگیریهای جناحهای درون حاکمیت : این درگیریها همچون طاعونی پیکره نظام را فرا گرفته و منجر به ریزشهای بیش از پیش در میان اندک طرفداران رژیم شده است؛ ناکارآمدی دولت از یکسو ، ظلم بیدادگاه قضا از سوی دیگر ، حتی صدای خودی ها را در میان خودشان درآورده، روزی نیست که یکی شان بر دیگری نشورد و نامه و شکواییه برای بیت رهبری ارسال ندارد. حتی دکتر احمدی نژاد با دو دستیارش بیکار ننشسته و هر روز شمّه ای از ظلمها و بیدادهای دستگاه قضاییه غاصب و فاسد را در زنبیل سرخ گون می کنند  و بر معرکه می ریزند و چند روزی خاموش می شوند و به نظاره می نشینند. حتی بوقچی هایی نظیر حسین شریعتمداری هم بازارشان کساد شده؛ چند روز پیش می خواندیم که خانم تهمینه میلانی پاسخی بر اتهامات پوچ برادر حسین نوشته بود؛ برای اطمینان ایشان باید عرض کنیم که اینها نقاب از چهره برافکنده اند ، شما نگران سیاهکاریهای این قوم پامنقلی نباشید، مردم ایران حسین شریعتمداری را جز یک روانپریش بحساب نمی آورند و ایشان اگر صفحات روزنامه اش را سیاه می کند برای امرارمعاش در این بازار کساد خبرنگاری است. بله درست است از بازار کساد خبرنگاری صحبت شد : اخیرا مقاله ای به نقل از خانم مینو بدیعی مدرس سرشناس روزنامه نگاری در صفحه ایستاگرام توانا منتشر شده که ایشان با لحنی انتقادی خطاب به روزنامه نگاران بشدت از آنها در مورد عدم همراهی با مردمی که به خاک و خون کشیده شده اند انتقاد می کند. ناگفته نماند که روزنامه نگاری در ایران یعنی انتخاب یکی از سیاهچالهای – زندان – ایران بعنوان مکان اسکان آتی. هر روزنامه نگاری که انتقادی به سیاستهای حاکم دارد ، در اندک زمانی به یک زندانی سیاسی تمام عیّار مبدل می شود. سیاهچالهای طاغوت مملو از فرهیختگان و جوانانی است که در رؤیاهایشان قرار بود روزی آینده ای خوش را برای این مرز و بوم رقم بزنند.

۹- بیدادگاه قضایی : هر چه بگندد نمکش می زنند وای به روزی که بگندد نمک؛ به همین جمله و ۶٣ حسابهای شخصی رئیس دستگاه قضایی و جاسوسی خانم زهرا لاریجانی و باج خواهی برادران لاریجانی از سعید مرتضوی اکتفا می کنیم و بقیه را به دادگاه عدل مردم می سپاریم که در روز موعود به همه این موارد یک به یک در یک عدالتخانه رسیدگی خواهد شد.

۱۰- موسسات مالی – اعتباری وابسته به سپاه ، معضلات اقتصادی و فقر: در مقال پیشین به تفصیل به آن پرداختیم. از اعتراضات سراسری علیه مؤسسات مالی – اعتباری وابسته به سپاه و خروج سرمایه های مردم توسط مالکان این مؤسسات از کشور گرفته تا معضلات مربوط به بیکاری و فقر که خانواده ها را متلاشی کرده و آمار فساد و فحشا ، طلاق و اعتیاد به مواد مخدر را افزایش داده است. متأسفانه حاکمیت که مسئول تمام این نابسامانی ها است نه تنها در این زمینه چاره جویی نمی کند بلکه از سلاح سرکوب برای خاموش کردن مردم ستمدیده کوچه و خیابان استفاده می کند تا هر صدایی که برخاسته می شود در نطفه خاموش کند.

۱۱- دخالت در کشورهای منطقه و جنگ فرسایشی : خیلی دور نمی رویم ، در اعتراضات سال ۸۸  ، حکومت آخوندی به اندازه امروز درگیر جنگهای منطقه ای نبود، چنگ اندازی در کشورهای خاورمیانه رؤیای تحقق نیافته آخوندهای حاکم بر کشور بود. در پی رخدادهای سال ۸۸  ، ریزش های فراوانی در درون نهادهای وابسته به حاکمیت صورت گرفت تا آنجا که آیت الله خامنه ای نیز بر آن اذعان داشت؛ اما از آنجا که وی همواره دوپهلو حرف می زند در برابر ریزش ها به رویش هم اشاره ای افکند. اما مقصود اصلی وی ریزش های صورت گرفته در میان جناحهای حکومتی بود که امروز بروشنی شاهد آن هستیم، امروز در درون دستگاههای حکومتی سنگ روی سنگ بند نمی شود. با این حال هوس بازی های کودکانه رهبری تنها به تریبون های داخلی ختم نشد و با گسیل کردن هزاران جوان شستشوی مغزی داده شده تحت عنوان – مدافعان حرم – آخرین نیروها را روانه میادین نبرد علیه باصطلاح دشمن خارجی کرد. برای آیت الله خامنه ای که همواره در اتوپیای دشمن فرضی بسر می برد ، وقتی دشمن را در مرزهای داخل کشور نمی توان یافت باید بفکر ساختن و یافتنش در خارج از مرزها شتافت و نتیجه این بلهوسی ها چیزی جز شکست پی در پی در تمامی عرصه ها نبود. در این میان خون هزاران مدافع حرم ریخته شد و بی آیندگی بیشتری عاید کسانی شد که وقتی بکشور بازگشتند هیچ اینده ای برای خود ، خانواده و فرزندانشان متصور نیستند. اینجاست مصداق علی ماند و حوضش .

۱۲- خواست عمومی تا برقراری یک رفراندوم آزاد : امروز برقراری رفراندوم به یک مطالبه عمومی مبدّل شده ؛ مردم به صراحت در تجمعات خود عدم رضایت از سیستم اداره کشور را بیان می کنند. اگر انقلاب سال ۵۷ را برخاسته از رأی مردم بدانیم ، و اگر بپذیریم که در رفراندوم فروردین سال ۵۸ ، ۹۸ درصد مردم به جمهوری اسلامی رأی آری دادند و پس از آن کسی هم اعتراضی نکرد. امروز همین مردم در چشمان نیروهای تا دندان مسلح طاغوت می ایستند و می گویند : «خامنه ای حیا کن ، مملکت رو رها کن» ، «مرگ بر دیکتاتور».

بیایید با خود صادق باشید : سردمداران حکومت خودکامه مذهبی! تا چه اندازه به گفته های بنیانگذار جمهوری اسلامی آیت الله روح الله خمینی وقع می نهید؟  آن زمان ایشان با حنجره یک مخالف این اظهارات را خطاب به حکومت شاهنشاهی و یا اطرافیانش بیان میکرد.

آیت الله خمینی :

آنروز که دیدید ملت از دولت جدا شده و  احساس کردید که می خواهید به مردم فشار بیاورید بدانید که دیکتاتور شده اید. (خطاب به آیت الله خامنه ای رهبر کنونی نظام)

بترسید از اون روزی که این مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست.

یا از فساد مسئولین آگاهید و سکوت کردید، یا از وضعیت بیخبرید، که در هر دو صورت بی‌کفایتید ! (در نامه ای خطاب به شاه)