جمعه , ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » اخبار روزنامه های موسوم به شرق و جمهوری اسلامی در روز شنبه ۱۱ آذر

اخبار روزنامه های موسوم به شرق و جمهوری اسلامی در روز شنبه ۱۱ آذر

 

پس در سطحی کلان‌تر نمی‌تواند آسیبی به ساختار نظام بزند و نهاد‌های رسمی را از کار بیندازد. احمدی‌نژاد، چون گوی فولادی است که از آن برای تخریب ساختمان‌های فرسوده استفاده می‌کنند. اگر این طرز تلقی درست باشد استراتژی دوقطبی احمدی‌نژاد معنایی تازه پیدا می‌کند. استراتژی‌ای که سازوکاری ساده دارد، اما آنچه ساده نیست انتخاب و گزینش قطب دیگر این دوقطبی است. با بازگشت به تجربه هاشمی – احمدی‌نژاد می‌توان عملکرد احمدی‌نژاد را بازشناخت. دوقطبی‌های که او می‌سازد، چندان با نظام مهندسی‌شده سیاست مغایرت ندارد. او زمانی به هاشمی رفسنجانی حمله کرد که بسیاری از دوستان «آیت‌الله» سکوت اختیار کرده بودند و ته دل‌شان از اینکه اسطوره هاشمی فرو بریزد، غنج می‌زد.

در رمان «برادران کارامازوفِ» داستایفسکی، وقتی اسمردیاکف -پیشکارِ کارامازوف‌ها- پدرِ خانواده را می‌کشد، پسر بزرگ‌تر با خشم فریاد می‌زند، چرا پدرم را کشتی؟ اسمردیاکف با خونسردی پاسخ می‌دهد، من کاری را کردم که تو می‌خواستی. ایوان می‌پرسد، من از تو خواستم پدرم را بکشی! و اسمردیاکف می‌گوید، به زبان نیاوردی ولی من می‌دانستم این را می‌خواهی… احمدی‌نژاد، چون گوی تخریب عقب‌وجلو می‌رود و کارش تخریب سازه هاست. این گوی به دیوار‌های قدیمی و نقاط حساس می‌خورد تا آن‌ها را فرو بریزد. اما اینکه بعد از آن چه رخ خواهد داد، چندان قابل پیش‌بینی نیست. اگر هاشمی‌رفسنجانی زیرک نبود و پروژه احمدی‌نژاد را ناکام نمی‌گذاشت، اکنون آینده پیش‌رو شفاف‌تر بود. اما این پیرِ سیاست آدمی نبود که با ترفند‌های سیاست‌مداری تازه به‌دوران‌رسیده پا عقب بکشد و برعکس به استقبالش رفت و از فرصت پیش‌آمده بیشترین بهره را برد تا مردمی را که سال‌ها از دست داده بود، دوباره به‌دست آورد. احمدی‌نژاد در پروژه تخریبِ هاشمی شکست خورد و دلیل این شکست روشن است. از این منظر، تحلیل‌هایی از این دست که احمدی‌نژاد در پی دیده‌شدن است، اگر هم واقعیت داشته باشد، تنها بخشی از ماجراست. همان‌قدر که رسانه‌های اصلاح‌طلب از کنش‌های احمدی‌نژاد به نفع خود سود می‌برند، تا حرف‌های ناگفته را بگویند، سیاسیونِ کهنه‌کار نیز از این گوی تخریب سود خود را می‌برند.

رئیس دولت نهم و دهم هرقدر پیش می‌رود چهره‌ای رازگونه و معمایی‌تر پیدا می‌کند و مردم بیش از آنکه به خود او باور داشته باشند به شعبده‌هایش چشم دوخته‌اند تا شاید بخشی از حقایقِ پنهان رؤیت شود. احمدی‌نژاد، هیچ خطری ندارد و بیش از آنکه در پی خلق سیاست باشد در خدمت سیاست است. مهم‌تر از همه این‌ها احمدی‌نژاد پشتیبانی چهره‌ای همچون آیت‌الله مصباح را از دست داده که زمانی در تثبیت جایگاه سیاسی او نقش تعیین‌کننده‌ای داشته است. حالا رئیس دولت نهم و دهم بدون مردم و این عقبه سیاسی ابزاری در خدمت سیاست و سیاسیون است. ابزاری که سیاست را نه در بیرون بلکه در درون و به نفع جریان‌های ذینفع تغییر خواهد داد. ابزاری که روزی به جایگاه خویش بازخواهد گشت. احمدی‌نژاد هویت تاریخی خود را این‌گونه رقم زده است و از بخت‌یاری اوست اگر سرنوشتی تلخ‌تر در انتظارش نباشد.

کشور، زورخانه نیست

روزنامه جمهوری اسلامی در بخشی از سرمقاله امروز با عنوان کشور زورخانه نیست نوشت: برای بسیاری از افراد که بگومگو‌های این روز‌ها میان رئیس‌جمهور سابق و اطرافیان او با مسئولین امروز را دنبال می‌کنند، این وضعیت یک رویداد طبیعی است که به اقتضای مکافات عمل روی می‌دهد. این عده می‌گویند کار خداست که چهره واقعی افرادی که به مدت هشت سال هرچه خواستند گفتند و هر کاری خواستند کردند و آبروی انسان‌ها برایشان اهمیتی نداشت و سرنوشت کشور و ملت هم برایشان مهم نبود، حالا به دست خودشان و به زبان خودشان به مردم نمایانده و شناسانده شود.

در این برداشت، نکات مهمی نهفته است که این روز‌ها بسیاری از مردم آن‌ها را به زبان می‌آورند.
یکی از این نکات این است که هتاکی‌های امروز درست متوجه کسانی است که دیروز از همین هتاکان یا حمایت می‌کردند و یا در برابر کار‌های خلاف و تهمت زدن‌ها و دروغ گفتن‌های آن‌ها سکوت پیشه کرده بودند.

نکته دیگر این است که سال‌ها برای حمایت از همین هتاکان و سرپوش گذاشتن بر کار‌های خلاف آنها، عده‌ای از افراد دلسوز که حاضر نبودند با این مسیر خلاف همراهی کنند متهم به فتنه گری، بی‌بصیرتی و مخالفت با نظام شدند و فشار‌های زیادی را تحمل کردند. حالا اراده خدا بر این شده است که پرده‌ها کنار بروند و بر همگان معلوم شود که چه کسانی فتنه گر بودند و بصیرت نداشتند و در جهت مخالف نظام حرکت می‌کردند و می‌کنند.

نکته سوم اینکه عده‌ای برای تشویق کردن مردم به رای دادن به کسی که امروز با تعبیراتی از قبیل: «لات»، دروغگو، گنده گو، اهانت‌کننده و کسی که به حرف‌های بی‌پایه زدن شهره عام و خاص است از او یاد می‌شود، او را نظر کرده امام زمان علیه السلام می‌دانستند و برای نشان دادن عظمت و اهمیت او خواب‌ها نقل می‌کردند و معجزه‌ها می‌ساختند. این افراد، امروز سخنی نمی‌گویند و حاضر نیستند لااقل در پیشگاه مردم نسبت به آنچه گفته‌اند از اینکه موجب گمراه کردن عده‌ای از مردم شدند ابراز ندامت کنند. وضعیت این روز‌ها نوعی افشاگری برای شناخته شدن چهره این افراد هم هست.

نکته چهارم اینکه هر چند هشدار دهنده بزرگ دوران فتنه که با نامه و خطبه جمعه و سخنان فراوان خود همواره چنین روزهائی را پیش‌بینی می‌کرد امروز در میان ما نیست، اما مردم در مواجهه با وقایع این روز‌ها یاد او را گرامی می‌دارند و با صراحت و البته همراه با حسرت می‌گویند ایکاش به هشدار‌های آن انسان با بصیرت، دلسوز و آینده نگر توجه می‌شد و اجازه داده نمی‌شد وضعّیت به اینجا کشیده شود. او آن روز نوشته بود: سرِچشمه شاید گرفتن به بیل/ چو پر شد، نشاید گرفتن به پیل
اگر همان وقت به آینده نگری‌های آن انقلابی دلسوز و خدوم توجه می‌شد و از وجود او و سایر افرادی که نگران کشور و ملت و انقلاب بودند و توانائی زیادی برای جلوگیری از خطر‌ها و مقابله با تهدید‌ها داشتند استفاده می‌شد، امروز دچار این وضعیت نبودیم.

به سراغ گذشته رفتن شاید دردی از درد‌های امروز را دوا نکند، ولی این فایده را دارد که عده‌ای را برای جلوگیری از خطر‌ها و تهدید‌های آینده هوشیار می‌کند. هم اکنون نیز دلسوزانی هستند که با برخورداری از بصیرت واقعی و توان و آمادگی بالا می‌توانند مشکلات را حل کنند و از پیش آمدن مشکلات جدید جلوگیری نمایند، ولی به سخنان آن‌ها توجهی نمی‌شود و از تجربیات و توان آن‌ها استفاده‌ای صورت نمی‌گیرد. کشور به این سرمایه‌های عظیم انسانی باید برای پیشرفت بها بدهد و از آن‌ها حداکثر استفاده را به عمل بیاورد… .

واقعیت این است که ادامه وضعیت کنونی به صلاح کشور نیست و مسئولان نظام باید کشور را از حالت زورخانه‌ای که اکنون به آن مبتلا شده است نجات دهند. انتظار این نیست که با کسی بیش از آنچه قانون مشخص کرده برخورد شود، اگر غوغاسالاران کنونی به دست قانون سپرده شوند همه خواهند دید تمام شعارهایشان رنگ خواهد باخت و رجزخوانی‌هایشان به پایان خواهد رسید.