روزنامه اعتماد در گزارشی با عنوان «٦ سناريوي كانديداتوري احمدينژاد» نوشت: «دو خودرويي كه ديروز در حياط وزارت كشور ايستادند تا سرنشينانش شناسنامه به دست وارد ستاد انتخابات كشور شوند مشخص بودند. حتي مشخص بود كه از ميان سه سرنشين اين خودرو يك نفر نيست كه شناسنامهاش را از جيبش بيرون ميآورد و دو نفر هستند كه شناسنامه به دست اسم خود را وارد ليست داوطلبان انتخابات رياستجمهوري ميكنند. سابقه هشتساله محمود احمدينژاد آنقدر روشن بود كه همه آنهايي كه نامه ششم مهرماه ٩٥ محمود احمدينژاد خطاب به مقام معظم رهبري را خوانده بودند و جمله« برنامهاي براي حضور در عرصه رقابتهاي انتخاباتي سال آينده ندارم» را مرور كرده بودند به خوبي ميدانستند كه احمدينژاد قرار نيست از اين عرصه كنار برود. حتي آنجا كه در بيانيه ٢٣ بهمن ماه ٩٥ اعلام كرد بنايي براي حمايت از كانديدايي ندارد و تنها يك ماه بعد از بقايي حمايت كرد، همهچيز مشخص بود. محمود احمدينژاد هيچوقت بناي كانديدا نشدن را نداشت. هيچوقت هم به تعطيل كردن سفرهاي استانياش فكر نكرد. حتي با وجود پرونده شكايتي كه از او در قوه قضاييه وجود داشت تصور ميكرد كه بهترين شرايط را براي آينده سياسياش دارد. ثبت نام ديروز محمود احمدينژاد محتملترين اتفاق ممكن در تمام سالهاي اخير بود اما اينكه اهداف او براي آينده چيست و او در صورت رد صلاحيت خود يا بقايي چه ميكند، موضوعي است كه هنوز خيلي روشن نيست. اما چه شد كه بهاري كه احمدينژاديها نويدش را ميدادند آنقدر زود از راه رسيد؟
سناريوي اول: گرفتن صلاحيت بقايي
سناريوي دوم: برهم زدن جبهه اصولگرايي
سناريوي سوم: آمدهايم، پس هستيم
سناريوي چهارم: سكوت يا حمايت از نامزد سايه»