به گزارش مشرق؛ دکتر مسعود اسداللهی، یادداشت زیر از حبیب فوعانی، نویسنده لبنانی درباره تاثیر کرونا بر جهان را در کانال خود منتشر کرده است:
در سال ۱۹۸۹ (۱۳۶۸) “فرنسیس فوکویاما” (استاد علوم سیاسی آمریکایی ژاپنی تبار) با انتشار مقاله ای در مجله ” نشنال اینترست” تاکید کرد که “با پایان دوران جنگ سرد و سقوط دیوار برلین، پایان تاریخ سرکوب و نظام های توتالیتر فرارسیده و ارزش های دموکراسی غربی به پیروزی نهایی رسیده” و جهان پر از عدالت و مساوات خواهد شد!
وی در سال ۱۹۹۲ (۱۳۷۱) و در جریان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، در کتابی با عنوان “پایان تاریخ و آخرین انسان” چنین نوشت: “آنچه که شاهد آن هستیم، آخرین تلاش ها و تحولات ایدئولوژیک نوع بشر بوده که در نهایت با جهانی شدن لیبرال دمکراسی غربی؛ این نظام سیاسی، شکل نهائی نظام سیاسی نوع بشر شده است”.
کاملا روشن است که دیدگاه فوکویاما در چارچوب مخالفت با دیدگاه پایان تاریخ ” کارل مارکس” در نظریه مشهور “ماتریالیسم تاریخی” مطرح شده است. کارل مارکس در آن نظریه معتقد است که “پایان تاریخ سرکوب انسان ها هنگامی خواهد بود که تفاوت طبقاتی از بین برود”.
به رغم شهرتی که فوکویاما با ارائه این نظریه و کتاب خود پیدا کرد اما با گذشت سه دهه، ضعف و سستی ساختار این نظریه کاملا روشن گردیده است زیرا توسعه سیطره قدرت های غربی که پس از فروپاشی بلوک شرق اتفاق افتاد، نه تنها “پایان تاریخ” نبود بلکه برعکس شاید شروع فروپاشی امپراطوری غربی باشد که آنچنان از نظر جغرافیایی گسترش پیدا کرده که قادر به حفظ و کنترل آن نمی باشد.
اروپایی ها و حتی آمریکایی ها اعتراف می کنند که لیبرال دموکراسی غربی با انتخاب شدن دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا در سال ۲۰۱۶، عملا سیلی پر سر و صدایی خورده است. در همان زمان، “فرید زکریا” تحلیل گر سیاسی معروف آمریکایی و مجری برنامه “GPS” در شبکه CNN چنین گفت: ” ترامپ، سرطان دموکراسی آمریکایی است” و بعد از آن بود که “تزلزل اجتماعی در سایه ریاست فردی در آمریکا شروع شد که با ذهنیت یک 《حقه باز شارلاتان》 حکومت می کند نه ذهنیت یک دولتمرد”.
سال گذشته (۲۰۱۹) “مایکل هرش” نویسنده معروف آمریکایی در مقاله ای در فصلنامه معتبر “فارین پالیسی” چنین نوشت: “در دوران دونالد ترامپ، دولت های جهان روشی در پیش گرفتند که گویا ایالات متحده آمریکا وجود خارجی ندارد”. هرش پشت کردن بسیاری از دولت های جهان به آمریکا را اینگونه تفسیر کرد که “این دولت ها اتفاق نظر دارند که واشنگتن در دوران ترامپ، فقط و فقط به منافع خود فکر می کند و (نه تنها حاضر نیست منافع دیگران را به رسمیت بشناسد، بلکه) حاضر نیست حتی با منافع دیگران آشنا شود”. هرش اضافه کرده که شعار مشهور ترامپ ” اول آمریکا” تبدیل شده است به “فقط آمریکا”.
به این ترتیب، انزوای فعلی آمریکا از سال ۲۰۱۷ (۱۳۹۶) با تصمیم ترامپ برای خروج آمریکا از “توافقنامه محیط زیست پاریس” شروع شد و در سال ۲۰۱۸ (۱۳۹۷) با خروج آمریکا از برجام که مانع دستیابی ایران به سلاح هسته ای می شد و همچنین با خروج آمریکا از پیمان موشک های هسته ای میانبرد که ریگان و گورباچف برای کنترل برنامه سلاح های هسته ای دو کشور امضاء کرده بودند، ادامه پیدا کرد. نیازی به یادآوری نیست که تمامی این تصمیم های ترامپ، جهان را در لبه پرتگاه قرار داده است.
“آرتور سالزبرگر”(ناشر نیویورک تایمز) به درستی گفته: ” آمریکای بزرگ در انسان آمریکایی تبلور پیدا می کند نه در برج های ترامپ، و نه در توئیت های وی، و نه در تصمیم های احمقانه اش”.
“جدعون رحمان”(تحلیل گر فایننشنال تایمز) دو هفته قبل چنین نوشت: “انتقاد از ترامپ برای بسیاری از تحلیل گران غربی، کار ساده ای است اما برای این تحلیل گران پرداختن به مشکلات و نواقص موجود در نظام لیبرال دموکراسی آمریکایی که فرد بی کفایتی را در کاخ سفید قرار داده، کار بسیار مشکلی است”.
این همان “لیبرال دموکراسی” مورد نظر فوکویاما است که بشارت آن را به عنوان آخرین دستاوردی که نوع بشر می تواند به آن دست یابد، داده است. این نظام لیبرال دموکراسی در روز های اخیر سیلی پر سر و صدای دیگری را متحمل شده پس از اینکه چین توانست مدل دیگری که نه دموکراتیک است و نه لیبرال، در مبارزه با بیماری کرونا ارائه دهد. در حالی که جامعه آمربکا شاهد بی کفایتی مفتضحانه دولت آمریکا در مبارزه با همان بیماری می باشد.
اما ایتالیا که مهد رنسانس در جهان غرب به حساب می آید و با این حال از طرف آمریکا و اتحادیه اروپا به حال خود رها شده، خود را در مقابل این پاندمیک بسیار خطرناک و کشنده، تنها می بیند و صرفا روسیه و چین به این کشور کمک کرده اند. هنگامی که جمهوری چک محموله های کمک های طبی چین برای ایتالیا را مصادره کرد، روشن شد که تا چه حد شعارهای مربوط به همکاری و همبستگی بین دولت های عضو اتحادیه اروپا توخالی و پوچ بوده است.
در انگلستان که مهد دموکراسی به حساب می آید؛ دموکراسی غربی دولتی ناتوان و نخست وزیری دمدمی مزاج را بر سرکار آورده که نمی دانند در مقابل این پاندمیک، برای میلیون ها شهروند انگلیسی که اکثرا پیر و سالخورده هستند؛ چکار باید بکنند.
بعد از سقوط دیوار برلین که آن وعده های شیرین و رنگارنگ را در مورد جهانی پر از صلح و پیشرفت و شکوفایی در پی داشت، زمان زیادی گذشته است اما آنچه که همگان شاهد بوده اند، جنگ های ویرانگر یکی پس از دیگری، بحران های وخیم یکی از پس از دیگری، و ناکامی های مصیبت بار یکی پس از دیگری بوده است.
بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، چرخ تاریخ یک دور کامل چرخیده و به رغم پیش بینی های فوکویاما، تاریخ بار دیگر انتقام می گیرد. آنچه که جهان غرب این روزها از آن رنج می برند، فقط بحران کمبود ماسک های طبی نیست. در واقع، ناتوانی در مواجهه پاندمیک ویروس کرونا فقط نوک کوه یخی است که بحران های عمیق فکری، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و … جهان غرب در زیر آن پنهان شده است.
منطق “تاریخ” در حال حاضر علیه جهان غرب عمل می کند و شمارش معکوس برای “لیبرال دموکراسی افسار گسیخته از هر گونه قید و بندی” آغاز شده است. هر چند که هنوز صحبت از “افول غرب” در پی این ناکامی های متناوب و یا صحبت از سقوط قریب الوقوع امپراطوری آمریکایی زود است اما “زبیگنیو برژینسکی”(مشاور امنیت ملی آمریکا در دولت جیمی کارتر) ۵۰ سال برای احتضار و جان کندن این امپراطوری مهلت تعیین کرده بود.
با این حال می توان به جرات گفت که ” لیبرال دموکراسی” سرنوشت محتوم بشریت نیست و پاندمیک کرونا ضربه ای کمرشکن به نظریه “پایان تاریخ” فوکویاما و همفکرانش وارد کرده است.
گفتوگو با حجتالاسلام محمدرضا زائری؛آیا «کرونا» از نشانههای ظهور است؟
در طول تاریخ برخی این روایات را با مسائل پیش پا افتادهای تطبیق دادهاند و اشتباه آنها در تطبیق، منجر به ضعف اعتقاد مردم شده است.
به گزارش مشرق، ویروس جدید خانواده کرونا با عنوان کووید ــ ۱۹ فقط به جسم و جان میلیونها انسان در سراسر زمین راه پیدا نکرده، به ذهنشان رسوخ کرده و از آنجا قاطی افسانهها و داستانها شده، سر از کتابهای قدیمی و حتی مقدس درآورده است، ردش در فیلمها و انیمیشنها دیده شده و البته برای عدهای نهفقط در کشورهای مسلمان، بلکه در بسیاری از کشورهای جهان، نشانه فرارسیدن آخرالزمان است و نیز نشانهای برای ظهور منجی! هیچ عجیب نیست؛ انسان همیشه با همین دستفرمان با ناشناختهها روبهرو شده و درباره کووید ــ ۱۹ هم چنین است تا زمانی که معما به طور کامل حل شود، بهخصوص وقتی کرونا بعد از سیل و زلزله و آتشسوزی جنگلها و هجوم ملخها و ریزگردها و کلی اتفاق دیگر از راه برسد.
گویا تا وقتی انسان بتواند به این بیماری افسار بزند و آن را کنترل کند، افسانهپردازیها و داستانسراییها ادامه خواهد داشت و کمی بعد هم فراموش خواهد شد تا برسیم به ناشناخته بعدی. اما نکته اینجاست که پس تکلیف نشانههای ظهور چه میشود؟
آنها را چطور باید شناخت و البته چه ضرورتی هست به یافتن این نشانهها؟ اصلا چه چیزی ما را به کشف این نشانهها ترغیب میکند؟ کرونا میرود اما این سؤالات نسل به نسل تکرار میشود. ما در این روزها و در آستانه میلاد حضرت مهدی موعود (عج) سراغ حجتالاسلاموالمسلمین محمدرضا زائری رفتهایم که هم روحانی است، هم منتقد و هم مورد وثوق نسل جوان. پاسخ او را به این سؤالات بخوانید، باشد که قبول افتد.
چرا به دنبال نشانههای ظهور هستیم؟
انتظار موعود، در وجدان انسانی و فطرت بشری وجود دارد و فارغ از اعتقادات دینی و مسائل مذهبی، همه انسانها به اصل آن معتقدند حتی اگر به آن آگاه نباشند و دقت نکرده باشند. در سینمای هالیوود هم انواع فیلمهای آخرالزمانی مانند آرماگدون ساخته میشود، چراکه نیاز درونی در فطرت بشر او را به این اعتقاد سوق میدهد. طبعا در ادیان و مکاتب مختلف هم، اصل اعتقاد به ظهور منجی وجود دارد، فقط ممکن است شکل و ابعادش متفاوت باشد.
یکی از مواردی که سبب میشود انسانها به دنبال نشانه باشند، همین میل ذاتی است که تحول، تغییر و پایان خوش را انتظار میکشد. وقتی به موعود معتقدیم و ظهور منجی را باور داریم، طبیعی است که چشمبهراه باشیم و منتظر. کسی که دلش را امیدوار کرده به آمدن محبوب و موعود و منجی، طبیعی است که نشانهها را جستوجو میکند؛ نه حالا و امروز بلکه همیشه و در طول تاریخ چنین بوده.
نشانههای ظهور را دنبال کنیم؟
در روایت دینی و احادیث اسلامی نیز به طور گسترده به نشانههای ظهور اشاره شده ولی افراط و تفریطهایی در مواجهه با این نشانهها بروز کرده است. برخی به شکل افراطی تمام احادیت را صحیح فرض کرده و در جستوجوی مصادیق آن برآمدهاند و کوچکترین و سادهترین مسائل را تطبیق میدهند. برخی به شکل تفریطی کل این احادیث را کنار گذاشته و نادیده میگیرند.هر دو اشتباه است.
از یکسو باید در نظر داشته باشیم که این روایت صادر و نقل شده برای اینکه احساس انتظار و امیدواری را در ما زنده نگاه دارند و از سوی دیگر باید در نظر داشته باشیم که برخی از این احادیث در طول قرنها و گذر از موقعیتهای گوناگون و مشکلات بسیار، درست و صحیح به دست ما نرسیده؛ بخشی از آنها درست نقل نشده و در بخشی از آنها حذف و اضافاتی انجام گرفته است. شرط اعتقاد دینی و عقل، درپیشگرفتن میانه و اعتدال است که از یک طرف روایات و احادیث را با هر مساله سادهای تطبیق نکنیم و از طرف دیگر لااقل علائم قطعی را بشناسیم؛ آنهایی که به طور حتم رخ خواهند داد، چون در روایات هم برخی از علائم به عنوان علائم قطعی نقل شده و برخی دیگر احتمالی است.
معروفترین تطبیقها
پیشگوییها و تطبیقهای زیادی درباره نشانههای ظهور منجی صورت گرفته است چه در جهان اسلام، چه در غرب، چه در گذشته چه در قرون اخیر مثل نوستراداموس و شاهنعمتا… ولی. در سالهای گذشته بعد از جنگ ۳۳ روزه حزبا.. لبنان اتفاقاتی افتاد و برخی در نقلها و مباحث شان علایمی را برشمردند مثل اینکه یک نفس زکیه، یک انسان صالح به شهادت میرسد یا یک سید خراسانی قیام میکند و عدهای با او همراه میشوند یا شعیب بن صالح که در برخی روایات ما نقل شده که یکی از همراهان و فرماندهان سپاه حضرت خواهد بود، فلانی است و مواردی از این دست.
در دوران صفویه و اوایل دوران قاجار و بسیاری زمانهای دیگر هم اتفاقاتی رخ داده که شاید به نوعی مطابق با نشانههای ظهور بودند. در دوران اخیر هم نمونههایی از این تطبیق دادنها را دیدهایم؛ مثل اینکه عبدا… که گفته شده یکی از پادشاهان عرب است که در آستانه ظهور حضرت مهدی (عج) کشته میشود همان ملک عبدا… پادشاه عربستان است و او از دنیا رفت و خبری نشد. بعد گفتند حتما ملک عبدا… اردن همان عبدا… است و خیلی چیزهای دیگر از جمله کرونا که آن را به مرگ سفید نسبت دادهاند.
آیا شیوع کرونا از نشانههای ظهور امام عصر(عج) است؟
در حوادث جاری اخیر، پای روایاتی وسط کشیده شده که در آنها آمده بود قبل از ظهور مرگ سفید رخ خواهد داد. به این معنا که مرگ ناشی از جنگ و کشتار یا مرگ سرخ نخواهد بود و حالا مرگ سفید را به مرگ در اثر ابتلا به بیماری کووید ــ ۱۹ مرتبط کردهاند که جان خیلیها را بدون خونریزی گرفته و میگیرد. برخی فراتر رفتند و تعدادی از آیات سوره مدثر را که میگوید برخیز و آلودگیها را بشوی و عدد ۱۹ در آن ذکر شده را به کووید ــ ۱۹ مرتبط دانستهاند و گفتهاند که این بیماری بدون تردید همان مرگ سفید است که قرآن هم آن را پیشبینی کرده بود.
تطبیقهای دیگری از این دست هم بوده که همانطور که گفتم هیچ کدام اینها را نمیتوان تطبیق داد چون اصلا نباید تطبیق داد و نباید برای ظهور زمان مشخص کرد. ممکن است سالها قبل هم اتفاقات مشابهی رخ داده باشد که میشد آنها را با مقوله ظهور مرتبط دانست. بسیاری از این تطبیقها نتیجه برداشتهای شخصی است و مبنای دینی ندارد.
چرا نباید نشانهها را با رویدادها تطبیق بدهیم؟
در طول تاریخ برخی این روایات را با مسائل پیش پا افتادهای تطبیق دادهاند و اشتباه آنها در تطبیق، منجر به ضعف اعتقاد مردم شده است. به این معنا که وقتی هر مساله سادهای را به نشانههای ظهور تطبیق میدهیم و بعد از گذشت زمان مشخص شود که اشتباه بوده، اصل اعتقاد زیر سوال میرود.باید در تطبیق نشانهها احتیاط کرد چون هدف از ذکر این نشانهها نگه داشتن مومنان در حالت انتظار و امیدواری بوده.
در دعای عصر آمده که إِنَّهُمْ یرَوْنَهُ بَعِیداً وَ نَراهُ قَرِیباً. دیگران این اتفاق ظهور و بازگشت امام عصر(عج) را خیلی دور میدانند در حالی که ما معتقدیم نزدیک است و به آن یقین داریم و امیدواریم.در میان نشانهها برخی قطعی و حتمی هستند و برخی احتمالی. مساله دجال و سفیانی مشهورتر است و در زمره علایم قطعی قرار میگیرد. گفته شده که در سالها و ماههای منتهی به ظهور جنگها و درگیریهایی رخ میدهد که بیشتر آنها در منطقه خاورمیانه است، بعضی نظامهای سیاسی با کودتا و جنگ تغییر میکنند، لشکرکشیهایی صورت میگیرد و برخی مناطق اشغال میشود اما تاکید شده که حتی نشانههای قطعی هم با رویدادها تطبیق داده نشوند چون اگر به دام تطبیق بیفتیم در واقع برای ظهور حضرت امام عصر(عج)، زمان مشخص کردهایم.
اگر من به شکل قطعی بگویم فلان دیکتاتور که در فلان کشور عربی حضور دارد حتما دجال است، در واقع دارم به زمان ظهور اشاره میکنم و ما از این مقوله نهی شدهایم.یکی از جدیترین روایاتی که در این زمینه داریم در همین باره است: کذبالوقاتون. کسانی که وقت تعیین میکنند، دروغگو هستند. برای اینکه اهل بیت (ع) از این پرهیز داشتند که روزی، کسانی بیایند و وقت تعیین کنند. تطبیق نشانهها اصل اعتقاد مردم را مخدوش میکند.
شناختن نشانههای ظهور چه ضرورتی دارد؟
نشانههای ظهور منجی فقط برای امیدوار ماندن و منتظر ماندن ذکر شده و مهم تر آن است که به زمینهسازیهای ظهور توجه داشته باشیم. مثلا در شرایط امروز جهان میبینیم که قرنطینه باعث شده، تمرکز بر فضای مجازی بیشتر شود اما این نشانه ظهور نیست این شبکه جهانی گسترده، فرصت و زمینه ظهور را فراهم میکند چون در روایات به شبکه ارتباطی همه مردم جهان اشاره شده. البته نیاز به یک حکومت واحد در تمام جهان هم از دیگر مواردی است که در روایات به آن اشاره شده و البته اندیشمندان غربی هم دارند به همین نتیجه میرسند مانند آنتونتی گیدنز جامعهشناس معروف انگلیسی که درباره جهانی شدن در ویرایش اخیر کتابش نوشته و نیاز جامعه بشری به یک حکومت واحد را مطرح کرده است.
وقتی باور داریم که ظهور منجی یک حقیت است و زندگی طبیعی بشر هم دارد به همین سمت میرود، وقتی قرار است ظهور اتفاق بیفتد و با آن مواجه بشویم چه دلیلی دارد که به دنبال تطبیق نشانهها باشیم. جستجوی شاید اتفاق ناگزیری باشد و شاید حتی حرف زدن درباره آنها ایرادی نداشته باشد اما قطعی و واقعی دانستن نشانهها و مشخص کردن زمان ظهور اشتباه است و همیشه نهادهای رسمی و علمای برجسته با آن مخالفت کردهاند.
آیا نشانهشناسیها برآمده از نیاز منتظران است؟
علت انتشار تطبیقها و نشانهشناسیها هم ذوق و سلیقه شخصی افراد است و هم راهکاری برای جذب مخاطب بیشتر و لایکهای افزونتر و البته مهمتر از اینها، دستهایی است که به صورت حسابشده قصد دارند با انتشار مفاهیم شبهه برانگیز اعتقاد دینی مردم را خدشهدار کنند.
زمانی بود که در بقاع متبرکه و حتی در مساجد، نوشتهای لای قرآن یا مفاتیح قرار میدادند، با این مضمون که من حاجتم را گرفتهام و به من گفته شده اگر تعداد مشخصی از آن بنویسی و همین کار را بکنی حاجتت روا میشود. در عصر دیجیتال شبیه به همین اقدام در فضای مجازی صورت میگیرد. افرادی به صورت حساب شده، نوشتههای ساختگی را دست به دست میکنند تا کسی که با ایمان و اخلاص قلبی این کار را کرد و به حاجتش نرسید، ایمان و اعتقادش متزلزل شود.
برای رسیدن به این مقصود هر کاری هم میکنند، از جعل روایت گرفته تا جعل کتاب. مثلا روایتی به صورت گسترده منتشر شد به نقل از امیرالمومنین(ع) با این توضیح که در کتابی در کتابخانه علامه امینی در نجف مکتوب شده و علایم و مشخصات کرونا در آن ذکر شده و حتی اسم بیماری هم آمده است. آنهایی که اهل روایت بودند با خواندن متن میفهمیدند که جعلی است، اما کسانی که اهل دقت نبودند شاید اصلا متوجه نشدند چنین کتابی در کتابخانه علامه امینی وجود ندارد. جالب است، در این روایت جعلی اسم کتاب، شماره صفحه و جزئیاتی نقل شده که کذب بودنش را مخفی کند.
در جنگهای ۳۳ روزه لبنان روایتی نقل شده بود از بحارالانوار جلد فلان و صفحه فلان و من هر چه گشتم آن روایت را پیدا نکردم. چند جلد و حتی چند صفحه مشابه را به احتمال اینکه عدد درست منتشر نشده باشد، بررسی کردم اما چنین چیزی وجود نداشت. همه اینها در حالی که تشخیص روایات واقعی از جعلی چنان اهمیتی دارد و به قدری دقیق باید انجام شود که علم حدیث و رجال از دروس بسیار پیچیده حوزوی و دینی محسوب میشود و متخصصان خودش را دارد. متخصصان این علوم میتوانند سطوح روایات را مشخص کنند و اینکه کدامشان بیشتر قابل اعتماد است.
یک منتظر چه باید بکند؟
انسان منتظر قبل از هر چیز بنده خداوند است که در مقابل او پاسخگوست. چیزی که مهم است رعایت وظایف فردی است و زمانی که امام عصر(عج) ظهور کردند اگر وظایفمان را درست عمل کرده باشیم، در مقابل آن حضرت رو سفید هستیم و میتوانیم خود را همراه حضرت بدانیم اما اگر کسی وظایفش را انجام نداده باشد، منتظر بودنش ارزشی ندارد. به عنوان منتظر باید اموری که امر شده را انجام بدهیم، وظایف عبادی و فردی، تعهداتمان در مقابل خانواده، رسیدگی به امور خیر و دیگر تکالیف را.
همین لحظه اگر امام عصر (ع) تشریف بیاورند و ظهور اتفاق بیفتد، پرستار و پزشکی که جانش را در بیمارستان برای نجات بیماران در معرض خطر قرار داده، در محضر ایشان رو سفید است و منتظر واقعی محسوب میشود چون وظیفهاش را انجام داده اما من اگر وظیفهام را رها کرده باشم، هر چه از انتظار حرف بزنم و شعر بگویم، شرمنده حضرت خواهم بود.
*جام جم