X

سخن روز مطبوعات

 

روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

*************

آقای ظریف انتظار این نبود!

حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان نوشت:

آقای ظریف با دنیای سیاست آشناست و حتی اگر در این عرصه کاستی‌هایی هم داشته باشد به یقین از بایدها و نبایدهای آن بی‌خبر نیست و دقیقاً به همین علت است که استعفای ایشان در شرایط کنونی سؤال‌برانگیز به نظر می‌رسد. ایشان پیش از این هم دستکم دو بار اقدام به استعفا کرده بود که با موافقت رئیس‌جمهور روبرو نشده بود. بنابراین باید به دیگران حق بدهند که استعفای ایشان را در حال و هوای کنونی کشور به گونه‌ای متفاوت با شرایط عادی تفسیر کنند و بعید است که این احتمال از نگاه جناب آقای دکتر ظریف دور مانده باشد.

استعفای آقای ظریف در حالی است که ایران اسلامی بر بلندای اقتدار ایستاده و پیروزی‌های بزرگ و معجزه‌گونی را تجربه می‌کند. انقلاب اسلامی علی‌رغم توطئه‌های پی در پی و بی‌وقفه دشمنان، چهل سالگی خود را با شکوهی مثال‌زدنی جشن گرفته است، حماسه راهپیمایی ۲۲ بهمن که تاکید ملت بر درستی راه طی شده است را با حضور گسترده و چند ده میلیونی مردم و به مراتب پرشمارتر از همیشه برگزار کرده است، در حالی که آمریکا و متحدانش آرزوهای ۴ دهه بر زمین مانده خود برای ایستایی انقلاب در چهلمین سال پیروزی آن را به خبر تبدیل کرده و در شیپورهای پر سر و صدای تبلیغاتی خود دمیده بودند، رهبر معظم انقلاب نقشه راه چهل سال آینده را در بیانیه‌ای برخاسته از دلایل و مستندات همه فهم و خالی از ابهام ارائه کرده‌اند. دشمنان بیرونی نظام و مردم با شکست‌های پی‌در پی در مقابله با انقلاب اسلامی دست به‌گریبان شده‌اند که شکست مفتضحانه اجلاس ورشو، بعد از آنهمه پروپاگاندا درباره آن، فقط یکی از ده‌ها نمونه چند سال اخیر است و نمونه‌های مثال‌زدنی دیگری در غرب آسیا که یادآور پیش‌بینی امام راحل (ره) در باره فتح سنگرهای کلیدی است و در محدوده این وجیزه محدود نمی‌گنجد که خود، مثنوی هفتاد من کاغذ است!

تازه‌ترین پیروزی بزرگ ایران اسلامی سفر اخیر بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه به تهران است که پس از ۸ سال مقاومت در مقابل مجموعه‌ای از قدرت‌های ریز و درشت بین‌المللی و منطقه‌ای صورت گرفته بود و تمامی صاحب‌نظران، از آن با عنوان پیروزی بزرگ ایران یاد می‌کنند. حضور بشار اسد در تهران، تودهنی محکمی به آمریکا و متحدان اروپایی و منطقه‌ای آن بود که مخصوصاً در اوج پیروزی‌های پی درپی ایران و شکست‌های دومینوگونه دشمنان تابلودار جمهوری اسلامی، درخشش فوق‌العاده و خیره‌کننده‌ای داشت. فقط نیم نگاهی به تفسیرها و تحلیل‌های مقامات و رسانه‌های دشمن می‌تواند از عظمت این پیروزی حکایت کند. این گزاره را تقریباً در تمامی تفسیرهای آنان می‌توان دید که «سفر بشار اسد به ایران تیر خلاص به اهداف غرب بود» و…

استعفای آقای ظریف در شرایط یاد شده، ضمن آنکه برای تحت‌الشعاع قراردادن پیروزی‌های ایران اسلامی فرصتی طلایی در اختیار دشمن می‌گذارد که گذاشته است، به این توهم نیز دامن می‌زند که گویی جناب ظریف
-خدای نخواسته- از پیروزی‌های پی در پی ایران اسلامی و مخصوصاً از پیروزی مقاومت دلخوشی چندانی ندارد! که دقیقاً همزمان با حضور بشار اسد در تهران دست به استعفا می‌زند!

استاد علوم سیاسی و امنیت بین‌الملل در دانشگاه شرق کارولینای شمالی در مورد استعفای جنجالی محمدجواد ظریف می‌گوید؛ دیپلماسی او و همه آنچه که در این مدت برای آن جنگیده، با حضور بشار اسد در تضاد بوده است و به این علت استعفا داده است! و یا بی‌بی‌سی اعلام می‌کند؛ ماجرای استعفای آقای ظریف هر چه باشد، نخستین سفر بشار اسد به ایران، پس از آغاز بحران در سوریه را تحت تأثیر خود قرار داد! و…

آقای ظریف ۵ سال و چند ماه سکان سیاست خارجی دولت‌های یازدهم و دوازدهم را در دست داشته است که صرف‌نظر از شخصیت حقیقی ایشان که قابل احترام است و نگارنده در مصاحبه با واشنگتن پست گفته بودم؛ با وجود اختلاف نظر با آقای ظریف، حتی یک موی ایشان را هم با تمامی تیم‌های مذاکره‌کننده ۱ + ۵ عوض نمی‌کنیم. ولی وزارت خارجه در دوران وزارت جناب ظریف کارنامه قابل قبولی نداشته است که سرانجام فاجعه‌بار برجام یکی از اصلی‌ترین نمونه‌های آن است و صدالبته در این میان و مخصوصاً در ماجرای ناکامی خسارت‌بار برجام، نمی‌توان نقش ریاست محترم جمهوری و تصمیم‌های ایشان را نادیده گرفت. تصمیم‌هایی که بسیاری از مشکلات اقتصادی کنونی را به دنبال داشته است و برخی از آنها را باید به حساب اعتماد بیجا به غرب وحشی و حیله‌گر فاکتور کرد.

در این زمینه انتظار از آقای ظریف این بوده و هست که میدان را ترک نکنند. هم‌اکنون، این تلقی در افکار عمومی شکل گرفته است که چرا برخی از وزرا به جای پاسخگویی در مقابل عملکرد چند ساله خود، میدان را خالی می‌کنند! و پاسخگوی عملکرد خود نیستند؟! که خواسته و مطالبه قابل قبولی نیز هست.

انتظار آن است-‌و ضرورت نیز دارد- که آقای ظریف نیم‌نگاهی به میدان‌های دور و نزدیک و دشمنان بیرونی و دنباله‌های داخلی و همسو با آنان بیندازند و سوت و کف و هلهله آنها را از استعفای خود نظاره کنند. چه کسانی از استعفای ایشان به وجد آمده و شادی می‌کنند؟! دشمنان بیرونی استعفای ظریف را با استنادی مضحک، نشانه ناکارآمدی نظام معرفی می‌کنند! و دنباله‌های همسو با آنان، از جمله برخی از مدعیان اصلاحات- و نه همه آنها- و اصحاب فتنه آمریکایی اسرائیلی ۸۸ که تا دیروز ایشان را به ادامه مسیری که در پیش گرفته بود تشویق می‌کردند، اکنون رگ‌های گردن را به فریب و نه به غیرت! باد کرده و اصرار می‌ورزند که بر استعفای خود پای بفشارد! این جماعت از همان قماش هستند که در مجلس ششم برای ورود عناصر بی‌صلاحیت به خانه ملت، علم استعفا بر افراشته و با نصب پلاکاردی به زبان انگلیسی به آن سوی مرزها پیام همراهی و همسویی می‌فرستادند! و البته در کنار سفره‌های اشرافی ادای اعتصاب غذا نیز درآورده بودند! کسانی که امروزه برخی از آنان به پناهندگی آمریکا و اسرائیل درآمده‌اند.

و بالاخره، شواهد موثقی در دست است که جناب ظریف از برخی برخوردهای آقای روحانی با ایشان گله‌های جدی دارند که بدون قضاوت درباره ماهیت این گلایه‌ها، باید گفت استعفای آقای ظریف چاره آن نیست و این گلایه‌ها را باید در همان کابینه حل و فصل کنند، نه آنکه با استعفا در شرایط خطیر کنونی و در اوج پیروزی‌های نظام -خدای نخواسته- بی‌آنکه خواسته باشند، زمینه سوء‌استفاده دشمنان را فراهم آورند. از این روی لازم است جناب ظریف برای پیشگیری از تفسیرهای مغرضانه دشمنان بیرونی و برخی از دنباله‌های داخلی آنها، در تصمیم خود تجدید نظر کرده و به جایگاه پیشین بازگردد.

زنده به امید هستیم

عباس عبدی تحلیلگر سیاسی در روزنامه ایران نوشت:

در ساختار سیاسی ایران چندین نهاد هستند که همواره باید فراجناحی و غیر سیاسی باشند. نیروهای مسلح، دستگاه قضائی و شورای نگهبان به طور مطلق مشمول چنین حکمی هستند. آنها باید در چارچوب قانون و فراتر از هرگونه رنگ و تعلق سیاسی عمل کنند تا اعتبار و وجهه لازم را به بهترین شکلی حفظ کنند. ولی این قاعده در مورد دولت و وزارتخانه‌ها چندان الزامی نیست، جز درباره وزارت امور خارجه، دفاع و اطلاعات و نیز بانک مرکزی. اینها نهادهای فراجناحی و ملی هستند. وزرا و رؤسای آنها باید مورد حمایت همه جناح‌ها و ساختار رسمی باشند. در این میان وزارت امور خارجه حتی متفاوت‌تر از دیگران است. چون وزیر امور خارجه نه فقط نماینده دولت که نماینده کل حکومت و ملت در برابر سایر کشورها اعم از دوست یا دشمن است. به همین علت نیز رابطه کشورها با یکدیگر از طریق وزارت خارجه و وزرای خارجه آنها شکل می‌گیرد.

وزرای خارجه باید مورد اعتماد کامل حکومت باشند حتی اگر در داخل کشور اختلافاتی درباره سیاست خارجی وجود داشته باشد که وجودش طبیعی هم هست، ولی در درجه اول باید اعتماد کامل به او و دستگاه زیر نظرش داشت و در درجه دوم مجرای هرگونه ارتباط سیاسی با خارج از کشور، باید منحصراً از طریق وزارت خارجه باشد.

با این مقدمه می‌توان به تحلیل استعفای آقای ظریف پرداخت. واقعیت این است که ساختار تصمیم‌گیری در ایران به نسبت متکثر و در مواردی حتی متعارض است. تناسبی میان قدرت و مسئولیت در تصمیم وجود ندارد. کسانی قدرت تصمیم‌گیری دارند که مسئولیتی در برابر تبعات آن نمی‌پذیرند. حتی ممکن است طلبکار نتایج منفی تصمیمات خود نیز بشوند. این یک ناهنجاری مدیریتی است ولی شاید در امور مربوط به داخل کشور عوارض آن محدود باشد، چون در نهایت قدرتی بالادست وجود دارد که مسائل را حل می‌کند و تبعات را کاهش می‌دهد، ولی این حد از تنوع و تضاد در مراجع تصمیم‌گیری در روابط خارجی مطلقاً قابل پذیرش نیست. باید دروازه ورود و خروج به این حوزه فقط منحصر به وزارت خارجه کشور شود. وجود همین وضعیت است که عوارضی جزئی را در اجرا ایجاد می‌کند. اگر از این زاویه نگاه کنیم اصل استعفای آقای ظریف، نوعی هشدار جدی نسبت به تبعات این وضع نابسامان است. در حقیقت این هشدار می‌باید مخالفان سیاست خارجی را با این دوراهی مواجه کند که یا باید همه مسئولیت‌ها را بپذیرند یا آنکه در مواجهه با دولت و وزارت خارجه منطقی و براساس اعتماد عمل کنند.

این چه معنا دارد که یک نماینده بی‌مسئولیت همه مسئولان را به بدترین اتهامات متهم کند، ولی هیچ برخوردی با او نشود؟ چرا باید وزیر خارجه طبق گفته خودش ده‌ها بار یک پرسش را پاسخ دهد که هر آدم عادی با فهم و درک عرفی نیز از شنیدن اولین پاسخ نیز قانع می‌شود؟ ممکن نیست با چنین شرایطی کسی بتواند به وظیفه و مسئولیت خود عمل کند. وزیر خارجه که باید با اتکای به نیروهای داخلی در مواجهه با دشمنان این کشور فعالیت کند، اگر از پشت جبهه خودش مطمئن نباشد چگونه می‌تواند در مواجهه با دشمن اقدام کند؟ او باید مواظب نتانیاهو و پمپئو و بن‌سلمان باشد یا بدنش از تیرهای تندروهای داخلی زخمی و خونین باشد؟ برای یک وزیر خارجه بدترین توهین‌ها و بدترین حملات دشمنان براحتی قابل تحمل است و حتی افتخار است که با آنان مقابله می‌کند، ولی کوچک‌ترین توهین و بی‌حرمتی و اتهام‌زنی از جانب نیروهایی که باید پشتیبان او باشند غیرقابل تحمل است.

با این حال این فقط یک تلنگر بود و امید آن وجود دارد که آقای ظریف با قدرت بیشتری به کار خود بازخواهد گشت. چرا که مردم خواهان آن هستند. چرا که رئیس جمهوری از او حمایت می‌کند، چرا که دشمنان این ملت از نبودنش خوشحال می‌شوند. چرا که عموم علاقه‌مندان به آبادانی این کشور نگران نبودنش در مقام سکانداری وزارت خارجه و سیاست خارجی کشور هستند. آیا این بار تندروهای هم‌پیمان با دشمنان این مردم درس خواهند گرفت. یقین نداریم هر چند امیدواریم و زنده به امید هستیم.

طرح‌واره اقتصاد در بیانیه گام دوم انقلاب

محمد حقگو در روزنامه خراسان نوشت:

بیانیه رهبری در آستانه ورود به چله دوم انقلاب را می‌توان قرائتی اصیل از انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) دانست که بعد از سال‌ها، از زبان رهبر آن به جامعیت و تمامیت بیان می‌شود.

این پیام که در دو بخش تجربه نگاری ۴۰ ساله انقلاب کم نظیر اسلامی و نیز هفت توصیه آسیب شناسانه در ابعاد مختلف ارائه شده، توانسته است با خیلی از سلایق مختلف ارتباط برقرار و از معبر هویت دینی و ملی، راه کامیابی ملت ایران را برای آینده ترسیم کند. در این زمینه و از منظر اقتصادی، می‌توان به پنج برداشت از این بیانیه اشاره کرد.

«هدف» اقتصاد و «هدف نبودن» آن: در این بیانیه با بیان اینکه اقتصاد، هدف جامعه اسلامی نیست، آن صرفاً وسیله‌ای برای رسیدن به هدف‌های جامعه اسلامی بیان شده است. جامعه‌ای که آرمان بزرگش ایجاد تمدن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمای امام معصوم (ع) معنا پیدا می‌کند. همین نگاه تمدنی به اقتصاد است که آن را ملازم و غیر قابل انفکاک با مولفه‌هایی همچون استقلال، عدالت، سبک زندگی، معنویت و اخلاق، علم و پژوهش می‌سازد.

اهمیت علم و اقتصاد در حصول قدرت و سلطه ناپذیری: رهبر انقلاب، این نکته را که علم و پژوهش وسیله عزت و قدرت و اقتصاد، عامل سلطه و نفوذ ناپذیری است، مورد تاکید قرار داده‌اند. در این زمینه شاهد این هستیم که در سال‌های اخیر و به رغم نیاز مبرم اقتصاد کشور کاربست دانش و فناوری بومی در صنعت و اقتصاد، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. به عنوان مثال، اقتصاد ایران هم اینک در شاخص پیچیدگی اقتصادی به عنوان معیاری برای سنجش توان کشورها برای تولید کالاهای دانش محور، در رده ۸۷ جهان و ۱۴ (از بین ۲۰ کشور) منطقه شناخته شده است.
شاخص‌های اینچنینی در حوزه کسب ثروت از فناوری، می‌تواند چرایی رتبه نامناسب اقتصاد ایران از نظر شاخص‌هایی نظیر رقابت پذیری در جهان را توضیح دهد. جایی که اقتصاد ایران از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵، در رتبه‌هایی بین ۹۶ و ۱۱۶ درجا زده است.

آفت سردرگمی اقتصادی: رهبر انقلاب در این بیانیه مهم در بیان مهم‌ترین عیوب در عرصه اقتصاد، به مواردی همچون تزلزل سیاست‌های اجرایی اقتصاد و رعایت نکردن اولویت بندی‌ها اشاره کرده‌اند. مواردی که به نظر می‌رسد همگی آن‌ها از یک آشفتگی برنامه‌ای و ضعف در ساختارسازی‌های اقتصادی نشئت می‌گیرند. در این زمینه، شاهد این هستیم که پس از هفت طرح تحول اقتصادی در مدیریت اجرایی قبلی کشور، مدیریت جدید، بارها و بارها ابرچالش ها، پروژه‌ها، ابرپروژه‌ها و… را مطرح کرد. اما هیچ گاه به معنی واقعی کلمه به این پروژه‌ها نپرداخت.

باقی ماندن سیاست‌های اقتصاد مقاومتی بدون برنامه اجرایی: در بیانیه گام دوم انقلاب، اقتصاد مقاومتی راه حل مشکلات کشور دانسته شده است؛ سیاست‌هایی که ۲۹ بهمن امسال، پنجمین سالگرد ابلاغ آن بود. با این حال، تاکنون هیچ برنامه مدون اجرایی توسط دولت و ارکان اجرایی در این زمینه، پیگیری نشده است.

تأکیدهای کم سابقه برای برقراری عدالت و مبارزه با فساد: نگارنده بیانیه، تصاویر کم سابقه و قابل تأملی را از دو عنصر عدالت و مبارزه با فساد مطرح و تصریح می‌کند: «همه باید بدانند که طهارت اقتصادی، شرط مشروعیت همه مقامات حکومت جمهوری اسلامی است».

در این باره، گزارش‌های بین‌المللی نشان می‌دهد که ایران در بازه زمانی ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۶، رتبه‌ای بهتر از ۱۳۰ را در شاخص ادراک فساد کسب نکرده است. یک عامل مهم در این زمینه گسترش دولت الکترونیک است که گفته می‌شود اکنون تنها ۴۰ درصد تحقق یافته است.

از سوی دیگر، در این بیانیه، عدالت در صدر اهداف انقلاب دانسته و جایگاه آن همسان با جایگاه عدالت در همه بعثت‌های الهی بر شمرده شده است. موضوعی که به رغم توفیقات نظام اسلامی، هنوز بسیار عقب‌تر از آنچه باید باشد، است.
به عنوان مثال در این حوزه شاخص ضریب جینی به روشنی کاستی‌های عدالت اقتصادی کشور را نشان می‌دهد. به طوری که در ۴۰ سال اخیر، این رقم حول و حوش ضریب ۴۰ درصد نوسان داشته و از این محدوده پایین‌تر نرفته است. (ارقام پایین‌تر دراین شاخص، بیانگر توزیع عادلانه‌تر درآمد هستند) عامل اصلی ایجاد این سطح مقاومتی در برابر کاهش فاصله طبقاتی را می‌توان توزیع انواع یارانه‌هایی در اقتصاد ایران دانست که دولت سالانه به اقتصاد تزریق می‌کند. رئیس جمهور، همین اواخر میزان این یارانه‌ها را ۹۰۰ هزار میلیارد تومان در سال اعلام کرد. روی دیگر آفت این نوع پول پاشی در اقتصاد، صرف نظر کردن از زحمت شناسایی دقیق دهک‌های درآمدی و گسترش دقیق و عادلانه چتر مالیاتی است.

در مجموع باید اذعان کرد که اقتصاد ترسیم شده در بیانیه ۴۰ سالگی رهبر معظم انقلاب، نیازمند اصلاحاتی است که جز با نیروی فکر و عمل ویژه تحقق نخواهد یافت. اما چگونگی نیل به این مقصود اهمیت دارد. به نظر می‌رسد اولین گام، اصلاح این نگرش باشد که به جای تکیه کردن روی تک چهره‌ها و مدیریت‌های قدیمی، اقتصاد ایران نیازمند ساختارهای قوی‌تری است که محمل فعالیت چهره‌های جوان وچابک اجرایی و اقتصادی باشد.

هشدار استعفای دکتر ظریف

سید علی خرم سفیر و نماینده دائم اسبق ایران در سازمان مل متحد- ژنو در روزنامه آرمان نوشت:

استعفای دکتر محمدجواد ظریف تلنگری بود به روندی که از سال‌ها قبل در کشور شروع شده و مسائل سیاسی خارجی را بین ارگان‌های مختلف تقسیم کرده بود و در مجموع بخش غیرحساس سیاست خارجی در دستان وزارت امور خارجه باقی مانده بود. هنگامی که در سال ۱۳۹۲، دکتر روحانی به ریاست جمهوری رسید، موضوع هسته‌ای که در دوران ایشان در شورای عالی امنیت ملی از وزارت امور خارجه جدا شده بود، دوباره به این وزارتخانه بازگردانده شد و دکتر ظریف توانست کلاف مذاکرات هسته‌ای را در دست گرفته و در نهایت موفق شود مذاکراتی نتیجه بخش را با گروه ۱+۵ به پایان رساند.

در همان هنگام اینجانب با نگارش مقالاتی درخواست نمودم همه مسائل سیاست خارجی به وزارت امور خارجه بازگردانده شود تا سیاست خارجی کشور، سامان بگیرد ولی در عمل چنین نشد. مسائل اصلی سیاست خارجی که در منطقه و سپس در اروپا و آمریکا و مذاکرات هسته‌ای قرار داشت، عموماً در خارج از وزارت امور خارجه رقم می‌خورد. و چون بدون در نظر گرفتن فضای دیپلماتیک جهان، برنامه‌ریزی می‌گردید، نمی‌توانست با تلاش‌های دیپلماتیک متخصصین وزارت امور خارجه هماهنگ گردد و نتیجه مطلوبی برای سیاست خارجی داشته باشد. از جمله کشورهای خارج، بین توافقات با وزارت امور خارجه و آنچه در عمل اتفاق می‌افتاد، تفاوت مشاهده می‌کردند و به تدریج اعتماد خود را از کار با وزارت امور خارجه کشورمان از دست می‌دادند.

متخصص دیپلماسی شدن، نیازمند یک هنرمندی، کسب دانش و کسب تجربه است که هر تازه واردی قادر نخواهد بود این مهم را با همه ابعاد ظریفش به انجام رساند مگر اینکه از رده کارشناسی شروع و طی سال‌ها به کسب تجربه بپردازد تا به دیپلمات یا مذاکره کننده قوی تبدیل شود. در چنین حالتی دیپلمات مزبور می‌تواند زبان کشور مقابل را درک و با توجه به شرایط بین‌المللی، توصیه‌های سنجیده به کشور خود ارائه و در مذاکرات دوجانبه یا چندجانبه، منافع ملی کشور را پیاده نماید.

دکتر ظریف محصول سیر تدریجی آموزش دیپلماتیک در وزارت امور خارجه بود و همان‌طور که در توافق هسته‌ای نشان داد می‌توانست به زبان دیپلماسی سخن بگوید و اعتماد بین‌المللی را به خود جلب و نظرات عالیه کشور را پیاده نماید. ایجاد شرایطی که او وادار به استعفا شود، نه برای تندروها و نه برای میانه روها مفید نیست. ممکن است برخی تصور نمایند اگر فرمان سیاست خارجی دست آنها باشد، در منطقه و در جهان مانورهای آن‌چنانی خواهند داد.

ولی کشورداری با اداره یک سازمان آزادیبخش تفاوت اصولی دارد و ایجاد اعتماد در جامعه بین‌المللی که سرمایه هر کشوری در بخش خارجی است، با روش‌های آزادیبخشی، میسور نخواهد بود. در هر حال واکنش به استعفای دکتر ظریف نشان خواهد داد در این شرایط حساس کشور چقدر در راستای ترمیم مشکلات و نواقص است و چقدر آرام کردن و عقلانی کردن پروسه سیاست خارجی مورد نظر جمهوری اسلامی است. اما نباید از ذهن به دور داشت که استعفاهای دکتر آخوندی، دکتر قاضی‌زاده هاشمی و دکتر ظریف از یک سلسله عوامل به هم پیوسته‌ای برخوردارند که می‌توانند به دومینوی استعفاهای بیشتری بینجامند مگر اینکه تغییرات عمده‌ای در سیاست داخلی و سیاست خارجی به‌وجود آید.

قهرمان شدن در ماندن است

عبدالله گنجی در روزنامه جوان نوشت:

در طول چندسال اخیر چندین بار با دکتر ظریف جلسه رسانه‌ای داشته‌ایم. از حیث روانشناسی او را مصداق جمله معروف امام به محمد علی انصاری یافتم، یعنی «متدین و احساساتی» بودن با هم در ظریف جمع شده است. به همین دلیل در همه جلساتی که با ایشان داشتیم نوبت پرسش و پاسخ که می‌رسید از کوره درمی‌رفت و فریاد بلندش موجب تعجب همگان می‌شد.

استعفای ظریف آنطور که خود ایشان یا مشاور رئیس‌جمهور و نمایندگان مجلس می‌گویند به حذف وی از برنامه دیدار روحانی- اسد برمی‌گردد. بعضاً دیدار رهبری- اسد را نیز اضافه می‌کنند، اما بررسی‌ها نشان می‌دهد بسیاری از دیدارهای رهبری با رهبران خارجی (ازجمله پوتین) بدون حضور وزیر خارجه بوده است و مسبوق به سابقه است. اما سوال این است که ندیدن وزیر در یک برنامه از درون دولت و احساس حقارت شخصی می‌تواند منجر به یک تصمیم شبانه حکومتی شود؟ آیا ظریف نمی‌داند که حضور قهرمان جهان عرب در تهران بعد از یک جنگ جانانه با تروریست‌ها و حامیان، نقطه عطفی در سیاست خارجی است؟ و اگر می‌داند چطور خودخواهی را با ایثار معاوضه نمی‌کند؟

به‌زعم نگارنده همه دلایل استعفای ظریف برای این حادثه عمد یا سهو نیست که انباشتی از ناکامی‌ها و ناهماهنگی‌هاست که در دولت مستقر مسبوق به سابقه است و خود ایشان در جلسه‌ای غیر رسانه‌ای به ما گفتند: «در دولت هم وزارت خارجه کاره‌ای نیست.»، اما ظریف را باید در ادامه ژنرال‌هایی دانست که دنبال بهانه برای برون‌رفت از فشار موجود بوده‌اند. افرادی همچون آخوندی و قاضی‌زاده پیش از ظریف میدان‌دار این عرصه بوده‌اند. دست ظریف واقعاً خالی است و این سه‌گانه را نباید نادیده گرفت.

اول، رابطه پنج ساله با غرب دستاورد ملموسی نداشت و اروپا نیز دولت ما را سر کار گذاشت.

دوم، در آن‌سوی جهان، شرقی‌ها نیز به‌خاطر نگرش پررنگ دولت ما به غرب انگیزه‌ای برای تعامل ندارند. اینکه ظریف بعد از خروج ترامپ بلافاصله به چین رفت، اما دوباره به همراه لاریجانی این سفر را تکرار کرد، نشانگر این است که دولت چین در تعامل با دولت ما تردید دارد و دیگر بخش‌های حاکمیت باید به میدان اعتمادسازی بیایند.

دلیل سوم افت فاحش جایگاه اجتماعی دولت است و ظریف که بارها سنجش‌های اجتماعی را به زبان هم آورده است، از این افت پایگاه اجتماعی رنج می‌برد و سرانجام نافرجام برجام و SPV هم نتوانست قامت وی را بلندتر نشان دهد؛ بنابراین مدعیان تجربه‌آموخته سیاست خارجی در بیخ گوش رئیس‌جمهور از یک‌سو و سه عامل مذکور از سوی دیگر دست‌به‌دست هم دادند تا احساسات ظریف غلیان نماید و انتقام خود را از برد رسانه‌ای سفر اسد بگیرد. وقتی جناب مشاور رئیس‌جمهور از «امان از ناهماهنگی‌ها» در دولت می‌گوید و ظریف نیز از همین موضوع رنج می‌برد و معاون اول نیز خود را بی‌اختیار از تعویض منشی می‌داند، باید از روحانی پرسید واقعاً در دولت چه خبر است؟ این خبرها چه ضربه‌ای به تصمیم‌گیری‌ها و لزوم فراغت بال برای حل مشکلات کشور می‌زند؟ اکنون که سفر جهانگیری به سوریه موفق ارزیابی می‌شود و اسد پس از آرامش کشورش برای قدردانی نزد امام خویش آمده است چه موقع قهر است؟ جناب ظریف محترم و عزیز، امروزه که ملت مظلوم ایران با سفره کوچک شده، مقاوم و هوشیار ایستاده است، همراهی نکردن با آن واجد تولید قهرمان نیست.

قهر هیجان دارد، اما صادقانه برداشت نمی‌شود. کنار این ملت بمان و همانطور که در دانشگاه تهران اشاره کردید ایستادگی ملت وظایف شما را کم نمی‌کند که بیشتر هم می‌کند. آیا استعفا به معنی تشکر از این ایستادگی است؟ به تعبیر حضرت امام به موسوی: «اکنون که ملت ما فرزندان خود را به قربانگاه می‌فرستند (بخوانید زیر فشار روانی و اقتصادی دشمن ایستاده است) چه وقت استعفا است؟» واقعاً نمی‌توانید با رئیس‌جمهور سنگ‌های خود را وا بکنید؟ شما به خود ما می‌گفتید: «رهبری به بنده فرموده‌اند بر شما حرام می‌کنم اگر نظر کارشناسی حتی خلاف نظر بنده داشته باشید، اما به من نگویید.» نمی‌شود مشکلات را در وقت دیگر با رهبری طرح کرد یا در موقعی دیگر (غیر از شب حضور اسد) حل کرد؟ توقع اجتماعی این است که رئیس‌جمهور ماجرا را به مردم بگوید که چرا در یک دیدار رسمی خارجی مسئول دفتر شما حضور دارد، اما وزیر خارجه نیست؟ مردم توقع دارند مدعای جنابعالی را ببینند.

شکستن وزیری که خود خواسته‌ای و خود آورده‌ای و خود تمجید کرده‌ای چه معنایی دارد؟ اگر تعمدی در پنهان‌کاری از وزیر خارجه دارید و او را حذف می‌کنید، دیگر نمی‌توانید سنگالیزه شدن دولت خود را همانند احمدی‌نژاد نپذیرید، او عزل می‌کرد و شما حذف، و برون داد شخصیتی هردو یکی است. اما نه‌تن‌ها موافقان ظریف که منتقدان وی نیز اصرار دارند ظریف بماند. باید فرهنگ قهرمان شدن با قهر را به قهرمان شدن با کار تبدیل کنیم و جا خالی دادن باید بازیر بار رفتن عوض شود، آنگاه ستایش و ستودن، هدیه ملت به شما خواهد بود.