جمعه , ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » سخن روز مطبوعات!

سخن روز مطبوعات!

 

روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌

*********

سنگر گلوبندک سودای لس‌آنجلس!

محمد صرفی در کیهان نوشت:

هفته گذشته آقای ظریف وزیر امور خارجه کشورمان در اظهاراتی نسنجیده مدعی شد پولشویی کلانی در کشور انجام می‌شود که یک قلم آن 30 هزار میلیارد تومان است و پشت‌پرده انتقادها و مخالفت با FATF نیز همین افراد هستند که با هزینه‌های کلان علیه اجرای دستورات 41 گانه گروه اقدام مالی، به‌خصوص پیوستن به CFT (معاهده مقابله با تامین مالی تروریسم) فضاسازی می‌کنند. این ادعا، واکنش‌های بسیاری را برانگیخت و منتقدان که به آنها تهمت پولشویی و اخذ رشوه زده شده، خواستار آن هستند که آقای ظریف مستندات خود را در این زمینه ارائه کند که تا کنون سندی ارائه نشده است.

در حالی که همچنان اظهارات و موضع‌گیری‌ها در دفاع و رد ادعای آقای ظریف ادامه دارد، انتظار منطقی و بجا آن بود که مرجع رسمی مبارزه با پولشویی در کشور به موضوع ورود کرده و با ارائه گزارشی مستند و روشنگر، ابهامات و سؤالات را برطرف کرده و به این قضیه پایان دهد اما متاسفانه علی‌رغم گذشت بیش از یک هفته از ماجرا و کشیده شدن آن حتی به مجلس و قوه قضائیه، همه در این باره سخن گفتند جز آنکه باید سخن می‌گفت؛ یعنی «واحد اطلاعات مالی».

«واحد اطلاعات مالی» (FINANCIAL  INTELLIGENCE UNIT) همان‌گونه که از نامش پیداست مرکزی است که به محرمانه‌ترین اطلاعات مالی کشور دسترسی دارد. این واحد به تمام سامانه‌های مالی و اقتصادی کشور (سیستم بانکی، گمرک، سازمان مالیاتی، بیمه، بورس و…) دسترسی مستقیم و نامحدود دارد و از این منظر یک واحد ویژه و منحصر به فرد است. مبارزه با پولشویی و مبادله اطلاعات با سایر کشورها بر اساس دستورالعمل‌های FATF از ماموریت‌های این واحد است.

قانون مبارزه با پولشویی در ایران، در سال 1386 به تصویب مجلس رسیده و بر اساس ماده 38 آیین‌نامه اجرایی آن، برخی از وظایف و دسترسی‌های واحد اطلاعات مالی به این شرح است؛ جمع‌آوری و اخذ اطلاعات معاملات مشکوک و تحلیل و ارزیابی آنها، درج و طبقه‌بندی اطلاعات در سیستم‌های مکانیزه، اعلام مشخصات ‌اشخاص دارای سابقه پولشویی و یا تأمین مالی تروریسم به ‌اشخاص مشمول جهت مراقبت بیشتر و یا قطع همکاری، تهیه آمارهای لازم از اقدامات صورت‌گرفته در جریان مبارزه با پولشویی، تهیه نرم‌افزارها و سیستم‌های اطلاعاتی مورد نیاز، تأمین امنیت اطلاعات جمع‏آوری شده و…

ریاست این مرکز در ایران برعهده میثم نصیری احمدآبادی است. وی از 1389 با حکم وزیر وقت اقتصاد (شمس‌الدین حسینی) به ریاست این واحد انتخاب شد. رئیس ‌این واحد رئیس ‌واحد اجرایی دبیرخانه مبارزه با پولشویی و تامین مالی تروریسم نیز هست. محل استقرار اولیه واحد اطلاعات مالی ساختمانی در چهارراه گلوبندک تهران بود که در سال 1394 محل آن تغییر کرد. نکته قابل تامل آنکه نصیری احمدآبادی مذاکره‌کننده ارشد و رابط ایران و FATF و مامور اجرا و پیگیری دستورالعمل‌های این نهاد است.

محمد دهقان نماینده مجلس شورای اسلامی در صحن علنی به نکته خاصی‌ اشاره کرد و گفت: «در این چند سال که مذاکرات مربوط به FATF داغ بوده است کدامیک از مقامات ارشد همزمان مسئولیت مبارزه با پولشویی و هم مسئولیت مذاکرات FATF را بر عهده داشته‌اند؟ متأسفانه براساس اسناد به دست آمده برخی از این مقامات بیش از اینکه به فکر منافع کشور و ملت در مذاکره با FATF و مبارزه با پولشویی باشند به فکر اخذ ویزای اقامت در کانادا، آمریکا و استخدام در سازمان ملل بودند. این آقایان با سربرگ مرکز پولشویی به دنبال سفرهای خانوادگی در تورهای تفریحی بودند. شما مسئولیت مبارزه با پولشویی را به کسی سپرده‌اید که تعلق کمتری به کشور خود نشان داده است و به دنبال اقامت در خارج بوده است.»

فردای این نطق یعنی روز دوشنبه یکی از خبرگزاری‌های کشور اعلام کرد نصیری احمدآبادی با حضور در سفارت آمریکا در دوبی به دنبال اخذ اقامت برای خود و خانواده‌اش بوده و به همین دلیل ممنوع‌الخروج شده است و تاکنون مقامات رسمی کشور هیچ عکس‌العملی به این خبر نشان نداده‌اند و سیاست سکوت را در پیش گرفته‌اند. درباره این واحد و ریاست آن چند نکته، سؤال و ابهام قابل طرح است؛

1- نحوه تعامل و تبادل اطلاعات این واحد با نهادهای خارجی و سایر کشورها چگونه بوده و چه اطلاعاتی و در چه حجمی و با چه کسانی مبادله می‌شود؟ نهاد ناظر بر این تعامل کیست؟ سال گذشته خبری منتشر شد مبنی بر اینکه اطلاعات 400 صرافی ایرانی به خارج از کشور درز کرده و لو رفتن این اطلاعات نقشی اساسی در کمبود ارز در بازار و نوسانات شدید ناشی از آن داشته است. بانک مرکزی در اطلاعیه‌ای اعلام کرد این بانک مسئول تبادل اطلاعات با طرف‌های خارجی نیست و بدون ذکر نام «واحد اطلاعات مالی»، وزارت اقتصاد را مسئول پاسخگویی دانست. اما متاسفانه و مانند اغلب موارد، هیچ‌گونه شفاف‌سازی در این زمینه از سوی وزارت اقتصاد انجام نشد. لو رفتن اطلاعات 400 صرافی یکی از سؤالات و ابهامات درباره فعالیت این مرکز است که نیاز به بررسی و پاسخگویی صریح و شفاف مسئولان امر دارد.

2- واحد اطلاعات مالی همان‌طور که ذکر شد، دسترسی خاص و ویژه‌ای به سامانه‌های مالی کشور دارد. همچنین این واحد از سامانه‌های ارزیابی و کنترل خاصی نیز برخوردار است که به آن امکان رصد و پایش لحظه‌ای تراکنش‌های مالی و مبادلات را می‌دهد. برای نمونه یکی از این سامانه‌ها با رصد تراکنش‌ها و حساب‌های بانکی، هرگونه کارکرد غیرعادی یک حساب را اعلام می‌کند و نسبت به آن هشدار می‌دهد. برای مثال وقتی حسابی که ماهانه و به‌طور متوسط 10 میلیون تومان گردش مالی داشته، یکباره این رقم افزایشی چشمگیر می‌یابد، سامانه مذکور آن را شناسایی و برای بررسی و ردیابی منشأ آن هشدار می‌دهد.

سؤال اینجاست که با وجود چنین احاطه و دسترسی خاصی، چگونه حجم پولشویی مورد ادعای آقای ظریف انجام می‌شود؟! و حتی در صورت صحت چه کسی باید نسبت به آن پاسخگو باشد؟! منتقدین FATF یا شورای عالی مبارزه با پولشویی به ریاست وزیر امور اقتصادی و دارایی و با عضویت وزیر صنعت، اطلاعات، کشور و رئیس‌کل بانک مرکزی؟

3- نصیری احمدآبادی مشاور آقای ظریف در مورد FATF نیز هست و یکی از اصلی‌ترین ‌اشخاص و چهره‌های مدافع اجرای دستورات این نهاد در کشور است. در جلسه توجیهی چندی پیش دولت برای رسانه‌ها برای جا انداختن FATF وی مسئول و سخنران اصلی جلسه بوده است. کسی که مسئول پیگیری و پیشبرد FATF در کشور است، همزمان مسئول واحد مبارزه با پولشویی نیز هست و مشاور وزیر امورخارجه هم. آقای ظریف مدعی می‌شود پولشویی کلانی در کشور انجام می‌شود و آن را به نقد FATF ربط می‌دهد. معادله جالبی نیست؟!

4- فرض کنید سال 1365 و در بحبوحه سخت و حساس جنگ تحمیلی، ناگهان این خبر منتشر شود که یکی از فرماندهان ارشد سپاه به کشور ثالثی رفته و در آنجا با حضور در سفارت عراق، از رژیم بعثی صدام تقاضای اقامت برای خود و خانواده‌اش کرده است! این خبر چه واکنشی در جامعه، مسئولان و رزمندگانی که در جبهه در حال جهاد و جنگ هستند، ایجاد می‌کند؟ در شرایطی که کشور درگیر جنگ تمام‌عیار اقتصادی است و آمریکایی‌ها رسماً و علناً می‌گویند یا باید به خواسته‌های ما گردن نهید یا گرسنه بمانید، چنانچه تقاضای اقامت آمریکا از سوی مسئول مرکزی با حساسیت و جایگاه ویژه واحد اطلاعات مالی، صحت داشته باشد آیا این اقدام شبیه مثال فوق نیست؟! ضمن لزوم بررسی دقیق و موشکافانه فعالیت و مدیریت این واحد، به‌خصوص در سال‌های اخیر، جا دارد این سؤال از شورای عالی مبارزه با پولشویی پرسیده شود که تصمیم دارند فرمان مدیریت یکی از محورهای اصلی و حساس جنگ اقتصادی، همچنان در دست فردی باشد که سودای لس‌آنجلس‌نشینی در سر دارد؟!

حفظ برجام به «عمل» نیاز دارد نه حرف

امیرحسین یزدان پناه در خراسان نوشت:

«دوصد گفته چون نیم کردار نیست» حکایت این روزهای اروپایی هاست. اروپایی‌هایی که طی شش ماه اخیر که آمریکا از توافق هسته‌ای خارج شده، در مقام «حرف» برای حفظ برجام خوب پیش آمدند اما پای «عمل» که رسید، نه کمیت شان که ظاهرا همه چیزشان می‌لنگد.مقامات اروپایی و در راس آن، «فدریکا موگرینی» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به طور مداوم تاکید دارند که برجام برای آن‌ها یک دستاورد «امنیتی» و «سیاسی» مهم است که به هرنحو می‌خواهند آن را حفظ کنند.

اما همین اروپایی‌ها که چنین مواضع شفافی می‌گیرند، دست کم سه ماه است که به صورت علنی اعلام کرده‌اند که روی یک سازوکار مالی ویژه موسوم به «SPV» کار می‌کنند که یک سیستم تهاتری برای مبادله با ایران براساس یورو است تا به این ترتیب شرکت‌هایی که با ایران کار می‌کنند بتوانند بدون گرفتار شدن یا با کاهش خطر گرفتار شدن در چرخه حاکمیت دلار آمریکا، به مراودات تجاری و مالی با ایران ادامه دهند. با این حال در روزهای اخیر مسجل شده است که اروپا برای استقرار این نهاد در یک کشور تحت حاکمیت خود مشکل دارد و نتوانسته میزبانی برای آن پیدا کند.

به سه دلیل مشخص، منطقا اروپایی‌ها باید به اقدامات خود برای حفظ برجام سرعت می‌دادند:

اول: برجام یک دستاورد «سیاسی» بلامنازع برای اتحادیه اروپایی است. اتحادیه‌ای که حتی حوزه سیاست خارجی اش را در جریان مذاکرات هسته‌ای ایران تاسیس کرد و در جریان مذاکرات 12 ساله و نیز مذاکرات دو ساله منتهی به برجام نقش زیادی داشت تاجایی که برخی آن را تنها دستاورد سیاسی مهم اروپا می‌دانند.

دوم: به لحاظ حیثیتی مقامات ارشد اروپایی ماه هاست که بر لزوم استقلال این اتحادیه از آمریکا تاکید دارند.این تاکیدات از لزوم بیرون رفتن اروپا از زیر یوغ «بردگی آمریکا» که توسط مقامات فرانسوی مطرح شد، آغاز شد و اکنون به پیشنهادهای مهمی همچون ایجاد «ارتش اروپایی» و حتی «شورای امنیت اروپا» رسیده است. این انگیزه استقلال خواهی در حوزه مالی نیز تاحدودی در ساختار «SPV» قرار بود دنبال شود تاجایی که برخی آن را «خطر» برای سیطره دلار آمریکا خواندند و به واشنگتن هشدار دادند که با محروم کردن ایران از مراودات مالی دلاری و ایجاد سازوکار مالی برپایه یورو، حاکمیت دلار مخدوش خواهد شد و سیستمی موازی با دلار شکل خواهد گرفت که می‌تواند قدرت اقتصادی آمریکا را کاهش دهد.

سوم: همان طور که اروپایی‌ها می‌گویند، برجام برای آن‌ها نه یک فرصت اقتصادی که یک موقعیت «امنیتی» است و می‌تواند امنیت این قاره را مخدوش کند. به راه افتادن رقابت تسلیحات هسته‌ای در غرب آسیا، گسیل بیشتر سرریز مهاجران و آوارگان ناشی از جنگ‌ها در منطقه خلیج فارس به سوی اروپا و… از جمله مهم‌ترین تبعات امنیتی برای اروپاست. اروپایی‌ها خوب می‌دانند که اگر ترقه‌ای در منطقه غرب آسیا منفجر شود، صدایش در پایتخت‌های اروپایی بیش از پایتخت‌های عربی و آسیایی ترسناک خواهد بود.

اما با این دلایل مشخص و مهم، چرا اروپا فقط حرف می‌زند؟ این بی عملی اروپا دلایل متعددی دارد از جمله: فشارهای سنگین آمریکا به سیستم مالی کشورهای اروپایی و ترساندن آن‌ها از تحریم‌های ثانویه و جرایم سنگین مالی، لابی‌های گسترده تل آویو در اروپا و دوره گردی‌های فشرده ضد ایرانی که نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی برگزار کرد، لابی‌ها و دلارهای سعودی، وابستگی پیچیده و سنگین سیستم‌های مالی اروپایی و بین‌المللی به «فدرال رزرو» یا بانک مرکزی آمریکا به دلیل سیطره دلار و مبادلات بسیار زیاد شرکت‌ها و بانک‌های اروپایی با آمریکا، شکاف‌های داخلی اروپا و تقابل‌های کشورهای نزدیک به آمریکا با سایر کشورهای مستقل تر.

اما در کنار همه این شرایط  موثر، به نظر می‌رسد، حالادیگر  پس از شش ماه مذاکره فشرده با اروپا می‌توان گفت که «بی عملی» اروپا نتیجه مواجه نشدن این اتحادیه با یک اقدام عملی و عینی از سوی ایران است. اروپایی‌ها اگر در شش ماه اخیر به این نتیجه می‌رسیدند که چنان چه واقعا و عملا کاری برای حفظ برجام و دورزدن تحریم‌های ایران نکنند، دیگر نمی‌توانند در سایه امنیتی که برجام  برای شان ایجاد کرده زندگی کنند، شاید تا امروز بارها، سازوکار مالی شان را راه‌انداخته بودند.

اما درحالی که شش ماه از خروج آمریکا از برجام گذشته و اروپا   هنوز حتی یک آجر روی زمین نگذاشته تا سازوکارش برای حفظ برجام آغاز شود، ولی ایران کماکان به این توافق پایبند مانده و دنیا از منافع پایبندی ایران به تعهداتش در برجام نفع می‌برد، چرا اروپا باید هزینه مقابله با آمریکا را بپردازد و برای حفظ برجام اقدام عملی انجام دهد؟ دراین ماه‌ها مقامات ایران بارها گفته‌اند که اگر اروپا به تعهدش عمل نکند، ایران واکنش متقابل خواهد داشت؛ اما ظاهرا خبری از اقدام «عملی» برای مقابله با کندی اروپایی‌ها نیست. یا اگر هست نشانه‌ای نداشته که حداقل اروپا آن را درک کند و به اقداماتش سرعت بدهد.

دراین شش  ماه مقامات ایرانی به صورت «شفاهی» تهدید کرده‌اند که با بی عملی اروپا مقابله خواهند کرد، اروپایی‌ها هم در مقابل به صورت «شفاهی» گفته‌اند که برجام را حفظ خواهند کرد. دستگاه دیپلماسی اگر می‌خواهد اروپا را وادار به عمل کند باید روی میزش یک تهدید عملی بگذارد.  هرچند ایجاد تضمین‌های عملی برای اروپا باید در این شش ماه انجام می‌شد اما حتی همین امروز می‌توان برای طراحی یک «پاسخ عملی» به کندی اروپا اقدام کرد.

اشتباه نکنیم این تهدید عملی لزوما ساخت بمب یا افزایش سطح غنی سازی نیست. کاهش سطح همکاری‌ها با آژانس می‌تواند پیام واضحی برای اروپا  مخابره کند  حتی در برجام ظرفیت‌هایی وجود دارد که براساس آن‌ها می‌توان به طرف مقابل پیام عملی و آشکاری داد که اگر به «حرف»های شفاهی اش «عمل» نکند ایران قادر است که جامه عمل به حرف هایش بپوشاند.

واقعیت فساد و قاعده حمله به ظریف

مسعود پزشکیان در ایران نوشت:

وزیر امور خارجه کشورمان در حالی مجدداً هدف حملاتی جدید قرار گرفته که کمتر کسی در گزاره مطرح شده توسط او که مبنای این حملات است، می‌تواند شک کند؛ اینکه در کشور ما فسادهای اقتصادی، ضعف‌ها و خلأهای ساختاری و قانونی و به تبع آن پدیده پولشویی گسترده وجود دارد. جالب اینکه مخالفان آقای ظریف که او را اکنون به باد انتقاد گرفته‌اند هم سال‌هاست بر همین گزاره یعنی وجود فسادهایی که منجر به پولشویی گسترده در کشور شده‌اند از قاچاق گرفته تا فرار مالیاتی تأکید دارند.

با این توصیف مشخص است که حمله‌های جدید به آقای ظریف از همان درد قدیمی و مزمن در سیاست‌ورزی ایران رنج می‌برند که چیزی جز فدا کردن واقعیت و منافع ملی به پای سودهای جناحی و آن هم با توسل به رویکردهای پوپولیستی نیست. این عارضه مهم باعث ایجاد وضعیتی در کشور شده که سبب می‌شود ساختار اجرایی، تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی با تأخیر جدی به واقعیت‌های موجود اشراف پیدا کند. به عبارت بهتر در این وضعیت آگاهی ما از واقعیت موجود و اعتراف به آن و به تبع اینها انجام واکنش متناسب همیشه «دیرهنگام» و حتی در مقاطعی بلااثر بوده است.
به طور مثال زمانی که در کشور ما زمینه‌های بروز فساد رخ می‌نمایاند، اصل این موضوع تکذیب می‌شد. وقتی ما به مرحله نهادینه شدن فساد رسیدیم، تازه سیستم داشت درباره نشانه‌های بروز فساد حرف می‌زد. در مرحله بعدی وقتی فساد در ساختار اجرایی و اداری ما  رخنه کرده بود، سیستم تازه به وجود فساد در کشور معترف بود اما نفوذ آن در این ساختار را قبول نداشت و الی آخر. به واقع در اثر همین دست درگیری‌ها و دیدن موضوع فساد از عینک مناسبات جناح‌های سیاسی، این پدیده همیشه یک قدم از مرز تشخیص و اقدام مسئولان ما جلوتر بوده و توانسته رشد کند.
چرا که از نظر نیروهای حاضر در قدرت در کشور ما که مجموعه‌ای از سیاسیون از جناح‌های مختلف هستند این فساد بهترین اهرم برای رقابت سیاسی بوده. در چنین نوع مناسباتی است که خطر این پدیده برای کل سیستم نادیده گرفته شده است و علی رغم همه توصیه‌ها و شعارها روزبه‌روز شاهد بسط آن در شئون مختلف هستیم.
حملات اخیر به آقای ظریف هم از همین قاعده پیروی می‌کنند و خارج از همین چارچوب استفاده‌های جناحی از مباحث ناظر به فساد نیستند. شاید منطقی‌ترین صحبتی که بتوان با افرادی که هم اکنون درصدد ضربه زدن به وزارت خارجه در این برهه و با بهانه‌های اخیر هستند مطرح کرد، این است که فرض می‌گیریم مخالفان محترم موفق شدند در روند اخیر حتی وزیر خارجه را برکنار هم کنند، آن وقت آیا با این کار آمار 14 و نیم هزار میلیارد تومان فرار مالیاتی از بین می‌رود؟ آیا این روند می‌تواند واقعیت قاچاق چندین میلیارد دلاری کشور را تغییر دهد؟
حتی فرض کنیم که این دست رفتارها و واکنش‌ها باعث شود که آمارهای واقعی فساد و پولشویی در کشور هم بایکوت شوند و از اعلام عمومی آنها ممانعت به عمل بیاید. آیا این باعث خواهد شد که تأثیر عینی و عملی فرآیندهای پولشویی بر اقتصاد کشور نمایان نشوند؟ در بهترین حالت، حملات اخیر به آقای ظریف یک ساده‌انگاری و کج فهمی بسیار روشن از واقعیت فساد و پولشویی در کشور است. آن هم اگر این موضوع را  از گزاره‌های خود کنار بگذاریم که پولشویان به هر حال راه‌هایی را برای تأثیر بر مناسبات سیاسی دست بالای کشور پیدا می‌کنند تا نقابی موجه را بر چهره بزنند.
این موضوع که سخنان ظریف پاس گل به دشمنان خارجی ایران هم هست، بیشتر یک بهانه سطحی و طنزآمیز به نظر می‌رسد. آیا نهادهای بین‌المللی و دولت‌های متخاصم برای پی بردن به واقعیت فساد و پولشویی در حال وقوع در کشور منتظر بیرون آمدن همین چند جمله از دهان وزیر خارجه بودند؟ در واقع آیا آن همه دستگاه عریض و طویل و تخصصی تاکنون هیچ آنالیز و تفسیری از آمارهای مختلف رسمی وقوع جرایمی چون قاچاق، فرار مالیاتی، کلاهبرداری مؤسسات مالی غیرمجاز، تجارت مواد مخدر و … نداشته‌اند که حالا سخنان ظریف دستاویز آنها باشد؟
مضافاً اینکه باید پرسید آیا از نظر این عزیزان موضعگیری دشمنان علیه ما اینقدر ترسناک‌تر از تبعات وقوع پولشویی گسترده در کشور است که برای گریز از اولی، گزینه دوم را به این راحتی قبول می‌کنند؟ حمله به ظریف یا هر کس دیگری که از وضعیت فساد در کشور سخن می‌گوید، هیچ تغییری در واقعیت نخواهد داشت. مسأله کشور ما اکنون این نیست که کدام جناح از فساد حرف می‌زند یا آن حرف‌ها مورد سوء استفاده چه کسانی قرار می‌گیرند. چرا که اصل وقوع این فسادها برای کشور آنقدر تبعات منفی در حوزه‌های مختلف داشته و دارد که خود اولین و بزرگ‌ترین تهدیدی است که باید برای مبارزه با آن هر فرع دیگری را کنار گذاشت.

مستر هانت! آدم باش!

وحید مستوفی در وطن‌امروز نوشت:

اینکه اروپا SPV را با 6 ماه تاخیر هم عملیاتی نمی‌کند ولی ما همزمان با خروج آمریکا از برجام، به فکر رفع بهانه‌های آمریکا هم هستیم، حتما خبر خوبی برای ایران نیست. خبر بدتر البته این است: آقای وزیر امور خارجه‌ای داریم که روز روشن برخی دستگاه‌های نظام را به هزاران میلیارد پولشویی سالانه متهم می‌کند. آن هم دقیقا در زمانی که اروپا و رئیس آمریکایی FATF بشدت دنبال چنین اتهام پرملاتی برای اجبار ایران به قبول خواسته‌های خود هستند.

چنانکه باد می‌آید و شاخه می‌جنبد اما از این پس، تمام اینها را باید در رسته خبرهای خوب طبقه‌بندی کنیم، چرا که توفان خبرهای بد ظاهرا تازه به مرزهای ایران نزدیک شده است! سفر اخیر وزیر خارجه انگلیس به ایران و گزارشی که روزنامه گاردین در این باره منتشر کرده را باید پیش‌درآمد این توفان دانست؛ توفانی که ظاهرا این بار نه هسته‌ای، اقتصاد و موشک‌ها؛ که تمام آنچه با نام ایران- و نه جمهوری اسلامی- می‌شناسیم را هدف گرفته است.

لحن و محتوای گزارش این روزنامه انگلیسی از دیدار اخیر وزیر خارجه روباه پیر با کسی که اکنون به نمایندگی از ما، مسؤولیت وزارت امور خارجه ایران عزیزمان را در دست دارد، آنچنان گزنده و تحقیرآمیز است که انسان نمی‌داند اصلا چگونه باید درباره‌اش حرف زد؟! البته یقینا باید شاکر باشیم که خدا دشمنان ما- از جمله همین روباه پیر- را از احمق‌ها قرار داده، اگر نه ما کجا باید باخبر می‌شدیم که یک الف بچه از لندن پا شده آمده، در پایتخت ایران ما را تلویحاً به تکرار قحطی جنگ جهانی اول تهدید کرده و دم بر کول، دارد می‌رود؟!

به یقین اگر سیدحسن مدرس، رئیسعلی دلواری، ستارخان و باقرخان چنین خبری را در گور بشنوند، برای ایران اشک خواهند ریخت.

بگذارید به متن گزارش گاردین از دیدار جرمی هانت و محمدجواد ظریف در تهران بپردازیم: «جرمی هانت امروز در دیدار با ظریف صریحا تاکید کرد انگلیس قدرت کوچکی در خاورمیانه نیست و نفوذ بسیاری در منطقه دارد؛ ایران با خطر تبدیل شدن به همان کشور آواره جنگ ‌اول جهانی که مورد هجوم نیروهای خارجی قرار گرفت، مواجه است! [اشاره تلویحی] متحد ما در منطقه، عربستان است نه ایران! ایران فکر نکند زندانی کردن دوتابعیتی‌ها می‌تواند اهرمی برای‌ فشار در مذاکرات سیاسی باشد چون قطعاً این رویکرد برای ایران هزینه خواهد داشت؛ برجام یکی از موارد نادری است که ما رویکردی متفاوت با آمریکا داریم و فکر می‌کنیم برجام توافق خوبی است». با این تفاصیل، شانس با ما یار بوده که این مردک انگلیسی در خاک تهران، به اعضای هیات ایرانی، باز سیلی نزده لااقل!

چنانکه در ابتدا گفته شد اما این تازه آغاز راهی است که سیاست‌های دولت حسن روحانی پیش پای ملت ایران خواهد گذاشت. اگر حافظه تاریخی‌تان یاری کند، خواهید دید لحن مقامات آمریکایی هم در زمان مذاکرات برجام اینگونه بود. حالا ولی کدخدا عوض شده است، پس چرا نباید انتظار تکرار همان رفتارها را از جانب اروپا داشته باشیم؟ بنا به ضرب‌المثلی که می‌گوید: «میمون هرچه زشت‌تره، بازیش بیشتره»، طبعا اروپایی‌ها طمع بیشتری برای گرفتن امتیاز از ما خواهند داشت و لحن توهین‌آمیزتری از آمریکا در پیش خواهند گرفت. ما هم که پیشاپیش گفته‌ایم جان بدهیم، برجام نمی‌دهیم و در هر صورت برجام را حفظ خواهیم کرد! لذا اکنون زمان آغاز باج‌خواهی‌های تاریخی اروپا از ایران است و گزارش اخیر گاردین را باید نقطه عطفی در روابط ایران و اروپا دانست.

اینکه بخش رسانه‌ای وزارت خارجه انگلیس چنین خبری را در اختیار گاردین قرار می‌دهد تا تمام دنیا تهدیدهای عریان انگلیس علیه ما را بشنوند، یعنی اولا آنها در باج‌گیری از ما بسیار مصمم هستند، ثانیا اراده‌ای برای مقاومت در برابر این گستاخی کثیف در مقابل خود نمی‌بینند، ثالثا کسانی که ماموریت این انگلیسی وقیح را حفظ برجام جا می‌زنند، اگر نگوییم بسیار، ولی حتما احمق یا خائنند. اظهار عجز در برابر بیگانه و فحاشی و اتهام‌زنی به ایرانیان دلسوز، رویه ثابت دولت طی سال‌های اخیر بوده است.

با این دست فرمان اما تنها چیزی که عاید ما خواهد شد، تحقیر و توهین‌های بیشتر است. اروپا ما را سر گردنه گیر آورده و باج‌های سنگینی از ما در ازای همان SPV بیخود خواهد خواست. آنها بخوبی می‌دانند آقای ظریف با اتهام‌زنی به کشور خود چقدر با سیاست‌های آنها همراهی کرده است، با این حال خود را نیازمند ترساندن بیش از پیش مسؤولان ایرانی می‌دانند.

کسی که دیروز باور کرده آمریکا با یک بمب تمام سیستم دفاعی ما را از کار می‌اندازد، چرا نباید باور کند انگلیس و غربی‌ها می‌توانند دوباره ما را دچار قحطی کنند؟! جرمی هانت البته خوب می‌داند آقای ظریف و دوستانش تخصص‌شان تحقیر توانایی‌های کشور عزیز ما در ابعاد مختلف است و بهتر می‌داند چنانکه آمریکا در برابر موشک‌های دست‌ساز حماس توان مقاومت ندارد، انگلیس هم در برابر جمهوری اسلامی توان شستن خود را نخواهد داشت. با محمدجواد ظریف اما چه کنیم؟!

دستگاه دیپلماسی و سکوت در برابر تحقیر ملت ایران

حسن رشوند در جوان نوشت:

وزیر خارجه انگلیس در حالی روز دوشنبه ۲۸ آبان به ایران سفر کرد و با مقامات کشورمان ملاقات داشت که فهرستی از ابهامات پیرامون این سفر، مطالبات نامشروع و درخواست‌های بی‌جا را با خود به همراه داشت. ورود وزیر خارجه انگلیس به ایران مقارن با هفتمین ماهی بود که دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا از برجام خارج شده است. به لحاظ منطقی اگر قرار است مطالباتی وجود داشته و هشدارهایی داده شود، این طرف ایرانی است که باید نسبت به بی عملی اروپا و انگلیس در برجام معترض باشد و مطالبه از تعهدات اروپا و در رأس آن سه کشور انگلیس، فرانسه و آلمان را طلب کند. اما ظاهراً برخی قرائن خبری حکایت از جابه‌جایی این معادله دارد.

از موارد غیرمنتظره‌ای که در خلال این سفر اتفاق افتاد، تهدیداتی بود که «جرمی هانت» وزیر خارجه انگلیس قبل از سفر به تهران نسبت به ملت ایران و دستگاه‌های حاکمیتی جمهوری اسلامی وقیحانه مطرح کرده بود و روزنامه گاردین دو روز پیش در گزارشی، این یاوه‌گویی‌ها را منتشر کرده است. در میان این مزخرفاتی که «جرمی هانت» گفته، یک جمله بیش از همه قابل تأمل است. او به ایران هشدار داده «آنچه اینک وجود دارد تهدیدی شبیه جنگ جهانی اول برای ایران است.» این جمله هانت تعبیری دیگر از تهدیدات وزیر خارجه امریکاست که چندی پیش گفته بود «اگر مقامات ایران می‌خواهند مردم‌شان گرسنه نمانند باید حرف امریکا را گوش دهند»؛ و چه زیبا سردار سلامی جانشین فرمانده کل سپاه، پاسخ پمپئو را اینچنین داد: دور ریز غذای ایرانی‌ها سالانه ۲۰ میلیون تن است که می‌تواند ۴۰ میلیون نفر از گرسنگان امریکا را سیر کند.

تهدید ایران به قحطی جنگ جهانی اول، توهم غلطی است که انگلیسی‌ها نسبت به ایران اسلامی که سرشار از نعمت‌های خدادادی است، دارند. نکته دومی که هانت قبل از سفر به تهران در رسانه‌های انگلیسی مطرح کرده بود این بود که او درباره زندانی شدن برخی افراد دوتابعیتی در ایران، روانه تهران می‌شود. وزیر خارجه انگلیس با مداخله در امور داخلی ایران و بدون توجه به تفکیک قوای موجود در ایران و استقلال قوه قضائیه، به ایران هشدار داد که زندانی کردن افراد دوتابعتی که به ادعای وی بیگناه هستند را متوقف کند!

وزیر خارجه انگلیس قبل از ورود به تهران خواستار آزادی «نازنین زاغری» شده بود که به جرایم امنیتی در ایران زندانی شده است. وی در این خصوص گفته بود «باید ببینیم آن [افراد]بیگناه دو تابعیتی بریتانیایی-ایرانی که در ایران زندانی هستند، به [جمع]خانواده خود در بریتانیا بازگشته‌اند! من داستان‌های ناراحت‌کننده بسیار زیادی از خانواده‌های کسانی که مجبور به تحمل این جدایی وحشتناک شده‌اند، شنیده‌ام. من با پیام روشنی برای سران کشور وارد ایران می‌شوم، زندانی کردن افراد بیگناه نباید به عنوان اهرم دیپلماتیک استفاده شود.»

اظهارات تأمل برانگیز جرمی هانت در حالی مطرح شده است که فردی که وی در خصوص آن صحبت کرده است، به جرم امنیتی در ایران دستگیر شده است. نازنین زاغری کسی است که به عنوان مدیر پروژه در شرکت رسانه‌های گروهی «تامسون رویترز» فعالیت می‌کرد و فروردین‌ماه سال ۱۳۹۵ در تهران به دلیل جرائم امنیتی دستگیر و به تحمل پنج سال حبس محکوم شده است و اینک دوران محکومیت خود را می‌گذراند.

حال در شرایطی که نقض قوانین ملی توسط این شهروند دوتابعیتی انگلیس محرز است، وزیر خارجه این کشور در اظهاراتی عجیب از بیگناهی وی سخن می‌گوید. اینکه چرا وزیر خارجه انگلیس در امور داخلی و قضایی ایران مداخله می‌کند، مسئله‌ای است که بایستی آن را در پیشینه رفتارهای سوء دولت انگلیس در دخالت در امور داخلی سایر کشورها مشاهده کرد.

انگلیس باید پاسخگو باشد نه طلبکار!

این طلبکاری وزیر خارجه انگلیس در حالی صورت می‌گیرد، که در ماجرای برجام، انگلیس به همراه دو کشور اروپایی دیگر یعنی آلمان و فرانسه، بایستی پاسخ دهند که چرا با گذشت هفت ماه از موعدی که ایران به اتحادیه اروپا در خصوص یافتن ترتیبات و سازوکاری برای از بین بردن خاصیت تحریم‌های امریکا از یکطرف و التزام به مفاد برجام از جانب دیگر، هنوز راه حل دقیق و شفافی از ناحیه آن‌ها ارائه نشده است و به نظر نمی‌رسد اتحادیه اروپا به این زودی بتواند این راه حل را ارائه دهد، چرا که اساساً ارائه حل در این زمینه، نیاز به مقابله با سیاست‌های امریکا دارد که کشورهای اروپایی که انگلیس نیز یکی از آن‌ها است، اراده‌ای در انجام این کار ندارند.

وزیر خارجه انگلیس در یک فرار به جلو تلاش می‌کند یک بار دیگر با وارد کردن هجمه به ایران و قرار دادن ایران در موضع پاسخ‌گویی، فراری به جلو داشته باشد تا پاسخ‌هایی که بایستی کشور متبوعش و اتحادیه اروپا در خصوص بی مسئولیتی نسبت به تعهداتشان در رابطه با برجام داشته‌اند را پوشش داده و نسبت به آن شانه خالی کند.

اما آنچه در اینجا مهم است و بایستی به آن توجه می‌شد این بود که وزارت امور خارجه کشورمان اولاً بلافاصله با اطلاع از اظهارات سخیف وزیر خارجه انگلیس در رابطه با تهدید ایران به شرایط جنگ جهانی اول و همچنین دخالت در پرونده‌های امنیتی و مجرمان امنیتی که به این جرم دوران محکومیت خود را سپری می‌کنند، سفر او را لغو و علت آن را رسماً برای تنویر افکار عمومی اعلام می‌کردند.

اکنون که این اقدام صورت نگرفته و دستگاه دیپلماسی ما یک هیچ به حریف باخته، لازم است هر چه سریع‌تر نسبت به اظهارات سخیف این وزیر انگلیسی اعلام موضع کند و با بیان فهرستی از مطالبات و توقعات را از طرف اروپایی، طرف اروپایی را نسبت به کوتاهی‌ها و موش دواندن‌هایش آگاه کند.

بی تردید سیاست مماشات با طرف اروپایی به این منتهی می‌شود که اروپایی‌ها هر روز بر لیست سیاست‌ها و فشارهای نامعقول خود روی ایران ادامه دهند. موضوعی که در موضع‌گیری‌های اروپا نسبت به ایران در روزهای اخیر قابل مشاهده است، این است که اروپا برای خلاصی یافتن از انتظار افکار عمومی در ایران و در سطح بین‌المللی نسبت به اقداماتی که بایستی در مسئولیت‌پذیری نسبت به ایران و برجام انجام دهند، به دنبال فشار بر ایران و غیرعادی نشان دادن رفتار ایران هستند.

رفتار تأمل برانگیز دانمارک و اظهارات عجیب وزیر خارجه انگلیس و تهدیداتی که قبل از سفر به تهران آن‌ها را مطرح کرده است، نشان می‌دهد که یک توافق نانوشته بین کشورهای اروپایی به وجود آمده است که دور جدید فشارها علیه ایران را کلید بزنند تا ایران را در موضعی پاسخگو قرار دهند. این سیاست از یک رو سبب خواهد شد تا آن‌ها از زیر مسئولیت‌هایی که نسبت به ایران دارند شانه خالی کنند و از سوی دیگر، در پاسخ دادن به امریکا در خصوص همکاری با واشنگتن برای فشار علیه ایران دستان تهی نداشته باشند. مردم عزت‌مند ایران در انتظار پاسخ قاطعانه دستگاه دیپلماسی خود نسبت به وزیر هتاک انگلیسی است.

اقدام متقابل چه شد؟

محمد کاظم انبارلویی در رسالت نوشت:

ما در برابر بدعهدی و نقض عهد آمریکا چه اقدامی کرده‌ایم؟ یکی از شروط 9 گانه مقام معظم رهبری در پذیرش برجام این بود که با وضع هر گونه تحریم در هر سطح و به هر بهانه‌ای توسط هر یک از کشورهای طرف مذاکره، نقض برجام محسوب می‌شود و دولت موظف است طبق بند 3 مصوبه با اقدام متقابل مجلس شورای اسلامی، برجام را متوقف و عملیات غنی‌ سازی 190 هزار سو را عملیاتی نماید.

برجام از روز اول نقض شد، دارایی‌های ایران مصادره شد،‌ تحریم‌های 10ساله قانون داماتو تمدید شد، قانون کاتسا تصویب شد و آمریکا به هیچ یک از تعهدات خود عمل نکرد و از برجام خارج شد. نه‌ تنها این فجایع در نقض تعهدات صورت گرفت، بلکه با پررویی از براندازی نظام و اعمال تحریم‌ های جدید در وسعت 700 شخص حقیقی و حقوقی سخن به میان آوردند. علی‌رغم همه این تبهکاری‌ها و زدن زیر تعهدات، هر از چندی آژانس گزارش می‌دهد ایران مو به مو به تعهدات خود عمل می‌کند.

هزینه راهبردی «توافق به هر قیمت» ما را به کجا می ‌برد؟ چرا اقدام متقابل صورت نمی‌گیرد؟ چرا غنی‌ سازی 190 هزار سو را عملیاتی نمی‌کنیم؟ تکلیف بر باد دادن میلیاردها دلار سرمایه‌گذاری در صنعت هسته‌ای که متضمن اقتدار و امنیت ملی بود و ایران را به قله‌های رفیع فناوری‌های جدید برد، چه می‌شود؟

برجام نه به بار بود، نه به دار، به دیپلمات‌های مذاکره ‌کننده مدال درجه یک خدمت دادند. حالا که معلوم شده است دستاوردهای برجام تقریبا هیچ بوده، تکلیف آن مدال‌ها و مزایای پرداخت‌ شده به حضرات چیست؟

دل را خوش کرده‌ایم به این که بین آمریکا و اروپا اختلاف افتاده و اجماع جهانی علیه ایران از بین رفته است،‌ اما جمع جبری این دو گزاره نه برای کشور «آب» می‌شود و نه «نان»! چراکه تحریم‌های ظالمانه بیشتر و شدیدتر از گذشته دارد اعمال می‌شود و لحن مقامات آمریکایی نه ‌تنها تندتر شده، بلکه توهین‌آمیز هم شده است.

دستگاه دیپلماسی کشور در برابر این افراطی‌ گری و لحن توهین‌آمیز مقامات آمریکایی، ساکت است. با کمال تاسف باز دنبال توافقاتی هستند که از پیش می‌گویند اگر فلان پیمان یا بهمان کنوانسیون را نپذیریم، نمی‌توانیم قول دهیم مشکلات حل شود! یکی نیست از این حضرات بپرسد اگر قول نمی‌دهید، پس چرا اصلا سخن از توافق و مذاکره و پیوستن به پیمان‌های مشکوکی به میان می‌آید که فقط شمار «داده‌» های ما را بالا می‌برد و سخنی از «ستانده»‌ها نیست؟

نام این رویکرد در سیاست خارجی را چه می‌توان گذاشت که پشت دروازه غرب نشسته‌اند به گدایی یک یا دو امتیاز روی کاغذ؟!

دنیا این قدر وسیع است که می‌توان تحرک دیپلماسی کشور را به آنچه که امروز دنیای منهای آمریکا نامیده می‌شود، تمرکز داد، اما در وزارت خارجه هر تحرکی هست، الا اراده رفتن به شرق! در هندوستان و چین، دو کشوری که نیمی از جمعیت دنیا را در خود جای داده‌اند و مشتری دائمی نفت ایران هستند، سفیر نداریم! دولت بی‌خیال این حرف‌ها انگار نه انگار ملت در محاصره اقتصادی دشمن و درگیر یک جنگ تمام‌عیار اقتصادی است.

سه سال است از اجرای برجام می‌گذرد، حتی یک اقدام متقابل و مشروع که در متن برجام هم پذیرفته شده، صورت نمی‌گیرد. روسیه تمام ‌قد در برابر آمریکا و زیاده‌خواهی‌های استکبار جهانی ایستاده است، خواهان تعمیق روابط راهبردی با تهران است، عملا تحرکی در این مورد دیده نمی‌شود.

اروپایی‌ها دستگاه دیپلماسی کشور را سر کار گذاشته ‌اند. اول یک مهلت سه‌هفته‌ای دادیم، خبری نشد. گفتند 3 روز مانده به 13 آبان به عهد و پیمان خود عمل می‌کنند. 13 آبان گذشت، کاری نکردند. حالا می‌گویند بهمن‌ماه! معلوم نیست بهمن‌ماه چه خواهند کرد؟ آمریکا و اروپا در یک تقسیم کار تبهکارانه در مقابله با ملت ایران قرار دارند، ‌اما دستگاه دیپلماسی ما درک درستی از این تبهکاری‌ها ندارند.

اولی مهر باطل به تعهدات خود زد و تحریم‌های ظالمانه جدیدی را وضع کرد، دومی ماموریت یافته است ایران را در برجام نگه دارد تا مبادا با اقدام متقابل به نقطه صفر مذاکرات برگردد. اروپا اکنون نقش زندانبان ایران در زندان برجام را بازی می‌کند. دستگاه دیپلماسی هم با افتخار هر از چندی پس از گزارش آژانس می گوید ما به تعهدات خود پایبندیم و دست از پا خطا نمی‌کنیم!

این وضع تا کی ادامه دارد و پاسخگوی این خسارات عظیم تاریخی به ملت ایران کیست؟ چرا مجلس مهر سکوت بر لب زده است و به وظایف خود حداقل در اقدام متقابل و عملیاتی کردن شروط خود وفق بند 3 مصوبه نیست؟ هیئت نظارت بر اجرای برجام چه می‌کند؟ چرا برخی برای توسعه تحریم‌ها  اصرار بر تصویب «سی‌اف‌تی» دارند، با آن که می‌دانند برخلاف شرع و قانون اساسی و خلاف مصالح و منافع ملی است؟

این رویکرد نوعی توهین به شعور ملت و درک ملی از آثار و نتایج خسارت بار برجام است. آن کسی که قبل از امضای برجام گفت؛ ما چیزی را امضاء نمی‌کنیم، مگر این که قبل از آن همه تحریم‌های اقتصادی برداشته شود، امروز باید پاسخگوی دولت، ملت و رهبری باشد. حاشیه‌سازی نمی‌تواند این بار پاسخگویی را به تاخیر بیندازد.

اروپایی‌ها باید از موضع عملی و نظری مسئولان دولت بفهمند که اقدامات آنها تدبیر و واکنش مناسب جمهوری اسلامی ایران را به دنبال خواهد داشت. چرا وزارت خارجه نسبت به گستاخی‌ها، اهانت‌های مقامات آمریکایی و بی‌حرمتی اروپایی‌ها ساکت است و منفعل عمل می‌کند؟ تولید حاشیه و تقابل و دوقطبی‌سازی تا کی می‌تواند پرسش‌های کلیدی در مورد برجام را سرپوش بگذارد؟

باید دولت به این سوال پاسخ دهد که چرا چک برجام برای ایران نسیه، اما برای دشمنان نظام، نقد است؟! دولت باید به این سوال پاسخ دهد که چرا برجام که قرار بود همه چیز ما را قوام بخشد، همه چیز در حوزه اقتصاد و معیشت را به هم زد و ده‌ها میلیارد تومان رانت در بازار سکه، خودرو و ارز ایجاد کرد؟ کاسبان تحریم و برجام چه کسانی بودند و این رانت که به قیمت کاهش ارزش پول ملی منجر شد، به جیب چه کسانی رفت؟ چرا برخی با دوقطبی‌سازی‌های کاذب مشغول «سوال‌ شویی» هستند؟ این‌همه ولنگاری در پاسخگویی و ادامه کار برخی مدیران تنبل، ناکارآمد و گرفتار مشغولیت‌های شخصی، آن‌هم در وسط معرکه نبرد اقتصادی با دشمن چه معنایی می‌دهد؟

نسخه لیبرال‌ها برای درمان بیماری‌های اقتصادی جواب نداده است. این جماعت فقط بلدند نسخه کرنش و تسلیم در برابر آمریکا را بپیچند.

خدا رحمت کند امام بزرگوار را که هشدار داده بود: «ما از شر رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم، لیکن از شر تربیت‌ یافتگان غرب و شرق به این زودی نجات نخواهیم یافت. اینان برپا دارنده سلطه ابرقدرت‌ها هستند…» (صحیفه امام، ج 15، صفحه 446)