سه شنبه , ۲۸ فروردین ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » سرمقاله روزنامه‌ها!

سرمقاله روزنامه‌ها!

*****************

ما گرفتیم آنچه را ‌انداختی

در یادداشت شماره امروز روزنامه کیهان آمده است:

۱-«آن روز، وقتی پیش‌بینی رسول خدا(ص) به گوش شماری از مشرکان رسید، ابرو به ناباوری بالا کشیدند و شاید هم به استهزاء خندیدند! خبر آمده بود که سپاه عظیمی برای مقابله با اسلام نوپای آن روزها، عازم مدینه است. دشمنان رنگارنگ همه اختلاف‌نظرها و تفاوت سلیقه‌ها را وانهاده و بر مقابله با اسلام و مسلمانان که مدینه پایگاهشان بود، به وحدت! رسیده بودند. خبر که به مدینه رسیده بود، جماعت ‌اندک وکم‌شمار مسلمانان از مهاجر و انصار به فرمان رسول خدا(ص) برای مقابله آماده شده بودند. به پیشنهاد سلمان فارسی که نزد پیامبر خدا(ص) قبول افتاده بود، تصمیم به حفر خندق در اطراف مدینه گرفتند.

آن روز یکی از روزهای حفر خندق بود. با ضربه شدید کلنگ بر سنگی خارا و سخت، جرقه‌ای جهید. لبخندی به ملاحت و رضایت بر لب‌های مبارک رسول خدا(ص) نشست و فرمود؛ در پرتو این جرقه‌ها، فتح روم و ایران را دیدم. همین سخن بود که وقتی به گوش مشرکان رسید، تعجب همراه با ناباوری و استهزاء آنان را در پی داشت. چند سال بعد اما، وقتی پیام خداجویانه و عدالت‌خواهانه اسلام به گوش مردم آن روزهای روم و ایران رسید، آن پیام را در ضمیر و فطرت خویش آشنا یافتند و با ورود سپاهیان اسلام به سرزمین‌هایشان به یاری آنان شتافتند.»

۲- در سال‌های غربت و مظلومیت انقلاب اسلامی و در حالی که بار دیگر جنگ احزاب به تکرار نشسته و تمامی دشمنان بیرونی و دنباله‌های داخلی آنان علیه ایران اسلامی متحد شده بودند و دو ابرقدرت شرق و غرب، اختلاف‌ها را کنار نهاده و برای خاموش کردن شعله‌های ستم‌سوز انقلاب با یکدیگر به ائتلاف رسیده بودند و در آن روزها که چشم دنیانگر این و آن در آینه صاف، آینده‌ای برای نظام اسلامی و نوپای ایران نمی‌دید، امام راحل(ره) در «خشت خام»، ذلت این روزهای حاکمان دیکتاتور منطقه را می‌دید، صدای شکستن استخوان قدرت‌های استکباری را می‌شنید و با صلابت می‌فرمود که «من با اطمینان می‌گویم؛ اسلام ابرقدرت‌ها را به خاک مذلت می‌نشاند. اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را یکی پس از دیگری برطرف و سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد.»

۳- این سخن نه خلاف است و نه گزاف که طی ۴ دهه گذشته، تمامی عقبه‌های سخت و نفس‌گیر را با پیروزی، پشت سر گذاشته‌ایم و نقطه‌ای که امروز بر آن ایستاده‌ایم اگرچه با نقطه مطلوب فاصله دارد ولی از نقطه شروع تا کنون گام‌های بلندی برداشته‌ایم که فقط به معجزه شبیه نبوده بلکه خود، معجزه بوده است. این نکته، نه پیچیده است که فهم آن به اذهان ژرف‌اندیش نیاز داشته باشد و نه پنهان است که بدون دسترسی به اسناد محرمانه و طبقه‌بندی شده، درک آن ناممکن باشد.بلکه نیم‌نگاهی هرچند گذرا به راهی که از آغاز پیموده‌ایم کمترین تردیدی باقی نمی‌گذارد که خوش به نشان آمده‌ایم. البته انکار نمی‌توان کرد که روزهای سختی نیز داشته‌ایم ولی کدام یک از آن روزهای سخت و پر آسیب را می‌توان آدرس داد که دستاوردی بزرگ به دنبال نداشته و مصداق « ان مع العسر یسرا » نبوده است؟! چرا؟

۴- رمز ماندگاری انقلاب را باید در بیانات حکیمانه رهبر معظم انقلاب در آستانه سال نو و در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری با ایشان جست‌وجو کرد، آنجا که می‌فرمایند؛ «مسئله‌ خیلی مهمّی است اینکه انسان احساس کند که خدا با او است، خدا در کنار او است، خدا پشت سر او است، خدا مراقب او است؛ این خیلی چیز مهمّی است! چون خدا مرکز قدرت و مرکز عزّت است. وقتی خدا با یک جبهه‌ای باشد، این جبهه قطعاً و بلاشک پیروز است. حالا مثلاً ملاحظه کنید در سخت‌ترین جاها خدای متعال این معیّت را به رخ اولیای خودش کشانده؛ فرض بفرمائید آنجایی که حضرت موسی می‌گوید: وَلَهُم عَلَیَّ ذَنبٌ فَاَخافُ اَن یَقتُلون، در اوّل قضیّه خداوند می‌فرماید: قالَ کَلّا فَاذهَبا بِئایتِناِ اِنّا مَعَکُم مُستَمِعون؛ من با شما هستم، از چه‌کسی می‌ترسید؟ این در سوره‌ شعرا بود؛ یا در آیه‌ دیگر که موسی و هارون می‌گویند: اِنَّنا نَخافُ اَن یَفرُطَ عَلَیناِ اَو اَن یَطغی، فرعون این کار را بکند، خداوند می‌فرماید: قالَ لا تَخافا اِنَّنی مَعَکُماِّ اَسمَعُ وَاَری؛ ببینید چقدر این خوب است! من با شما هستم، می‌بینم، می‌شنوم، حواسم جمع است، مواظب‌تان هستم.»

۵- از نخستین روزهای بعد از پیروزی انقلاب تاکنون حتی یک روز- تاکید می‌شود که حتی یک روز- را نمی‌توان آدرس داد که با دشمن به مفهوم تمامی قدرت‌های ریز و درشت جهان درگیر نبوده‌ایم و با توطئه‌های پی در پی و بی‌وقفه دست و پنجه نرم نکرده باشیم. توطئه‌هایی که برخی از کوچکترین آنها می‌توانست بسیاری از حکومت‌های قدرتمند را نابود کرده و از صفحه روزگار محو کند.

پیروزی با دست خالی بر رژیم آمریکایی شاه که از حمایت بی‌چون و چرای همه قدرت‌های آن روز جهان برخوردار بود. هنوز بسم‌الله نگفته با غائله‌های منطقه‌ای به بهانه‌های واهی درگیر بودیم. سر برآوردن ده‌ها گروه تروریستی تحت حمایت آشکار بیگانگان. تسخیر لانه جاسوسی که از توطئه‌های بزرگ علیه انقلاب نوپا حکایت می‌کرد. ماجرای طبس که قدرت‌نمایی بی‌پرده خداوند تبارک و تعالی بود. جنگ تحمیلی که در آن همه قدرت‌های بزرگ جهانی و دنباله‌های منطقه‌ای آنها علیه ایران اسلامی به میدان آمده بودند، در آن هنگام، ما حتی از محل زاغه‌های مهمات خود هم خبر نداشتیم، تحریم‌های اقتصادی، ترورهای پی‌درپی، در فاصله کمتر از دو ماه، رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر، رئیس‌دیوان‌عالی، چند وزیر کابینه، ده‌ها تن از نمایندگان مجلس و مسئولین بلندپایه ترور شدند، جنگ نفتکش‌ها، بمباران و موشک‌باران شهرها، جنگ خلیج‌فارس و حمله به سکوهای نفتی، حمله موشکی به هواپیمای ایرباس هما که به تائید دشمن در کریدور تجاری پرواز می‌کرد و… چالش هسته‌ای که بهانه‌ای برای خصومت بوده و هست.

…. و اما از تمامی این عقبه‌های سخت و گردنه‌های نفس‌گیر با پیروزی  عبور کرده‌ایم که تازه‌ترین نمونه آن غلبه بر تروریست‌های تکفیری و داعش است که هیلاری کلینتون در کتاب خاطرات خود HARD CHOICE- انتخاب سخت- به ساخت و پرداخت آن علیه ایران اسلامی اعتراف می‌کند.

۶- بخش دیگری از کلام اخیر حضرت آقا در جمع خبرگان است که؛ «بحمدالله امروز نسل خوبی هستند. اینکه من عرض می‌کنم، شعار نیست، با اطّلاع عرض می‌کنم. یک نسل جدیدی، یک رویش جدیدی در کشور به وجود آمده؛ مخصوص یک جای خاص هم نیست، مخصوص یک بخش خاصّ فکری و عملی هم نیست؛ در بخش‌های فرهنگی، در بخش‌های تبلیغی، در بخش‌های هنری، در بخش‌های علمی، در بخش‌های فلسفی، یک مجموعه‌ عظیمی از جوان‌ها به وجود آمده‌اند که اینها به ‌معنای واقعی کلمه مؤمن بالله و مؤمن به این راهند؛ … این نسل، نسل خوبی است، نسل امیدبخشی است.»

و نتیجه می‌گیرند که «هرچه می‌گذرد، اعتقاد بنده بیشتر می‌شود به اینکه ان‌شاءالله فردای این کشور از امروز این کشور به‌مراتب بهتر خواهد بود و انقلاب پیشتر خواهد رفت. البتّه مشکلات داریم؛ … لکن به ‌نظر ما همه‌ اینها قابل حل و قابل رفع است.»

۷- گفتنی است امروز هم با وادادگانی در کشور روبرو هستیم که ترس خود از دشمن و یا مرضی را که در دل‌های خویش دارند به حساب مردم فاکتور می‌کنند! دقیقا مانند همان قماش که در جنگ خندق اصرار داشتند ترس و ناباوری خود را در قلب مؤمنان بکارند. همین دیروز یکی از مدعیان اصلاحات و اعتدال با مشاهده تحریم‌های جدید اروپا نوشت «تحریم‌های جدید تقصیر خودمان است» و توصیه کرد که «باید برنامه موشکی را کنار بگذاریم»!! یعنی سخن همان منافقان و ناراستان جنگ خندق!… آن روزها هم- در جنگ احزاب- آنان که ایمان عاریه‌ای داشتند یا در زمره منافقین بودند، وقتی وعده آن روز رسول خدا(ص) درباره فتح قدرت‌های بزرگ را شنیدند، به هم نگاه کردند و زمزمه کردند که عجب سخنان عجیبی و چه حرف‌هایی ؟! او از مدینه، ایران و روم و شام و یمن را می‌بیند و خبر فتح می‌دهد حال آنکه اکنون در چنگال مشتی عرب گرفتار شده است؟! آیه‌ای نازل شد و اولین فاصله را میان راستان و ناراستان گذاشت.

«و اذ یقول المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض ما وعدنا الله و رسوله الا غروراً. و آن هنگام که منافقان و بیماردلان می‌گفتند خدا و فرستاده او وعده‌ای جز دروغ و فریب به ما ندادند.» و اما از سوی دیگر وقتی فشار دشمن شدت گرفت، گویا قیامت بر پا شد. هر کس در زمینه و سینه خود هر چه داشت، بیرون ریخت. و خدای متعال در وصف مؤمنان فرمود: «هنگامی که مؤمنان لشکر احزاب را دیدند گفتند این همان وعده خدا و فرستاده اوست. و خدا و فرستاده او راست گفتند و این ماجرا جز بر ایمان و تسلیم آنها نیفزود.» و…

۸- و بالاخره، این سروده از پروین اعتصامی وصف‌الحال است که؛
مادر موسی چو موسی را به نیل
در فکند، از گفته رب جلیل
خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه
گفت کای فرزند خرد بی‌گناه
گر فراموشت کند لطف خدای
چون رهی زین کشتی بی‌ناخدای
وحی آمد کاین چه فکر باطل است
رهرو ما اینک ‌اندر ساحل است
پرده شک را برانداز از میان
تا ببینی سود کردی یا زیان
ما گرفتیم آنچه را ‌انداختی
دست حق را دیدی و نشناختی

نوروزی از جنس جاودانگی

کورش شجاعی در خراسان نوشت:

صدای پای بهاران می آید، صدای چک چک باران از پس خزان و زمستان گوش جان را می نوازد، هوا به برکت بارش آسمان، پاک و سالم شده و نفس کشیدن آسان و جانفزا.

شکوفه ها بر سر شاخساران چه عاشقانه طنازی و دلبری می کنند، در سکوت خارج از شهرها در روستاها و اندک کوچه باغ های باقی مانده از هجوم و حمله بی رحمانه لودرها و زمین خوارها، هنوز عطر شکوفه ها در مشام جان می پیچد و همهمه و ترانه «شهد نوشی» زنبورهای عسل شنیده می شود.

بستر برخی رودخانه ها با وجود خشکسالی ها، کم کم آماده «لب تر» کردن می شود، از ستیغ و «یال» و «شیار» برخی کوهسارها آبشارهایی جاری شده، دامن بسیاری از دشت ها و «دَمَن » ها به سبزی گراییده و میل «رویش» و روییدن پیدا کرده، شوق نغمه سرایی در جان بلبلان خوش الحان زنده شده، زمین و زمان آبستن و آماده «رَستن» و «رُستن» و «زادن» شده، صدای «سخن عشق» بیش از همیشه آماده شنیدن شده، شمیم خوش بهار و عطر شکوفه های دل انگیز فصل خرمی و سرسبزی و شادابی، نوید «نوروز» دیگری را می دهد و «دل» ها و «جان» ها را به «نو» شدن، به «تازه» شدن به «جلا» و «روشنی» و «شکفتنی» دوباره و به عشق و دوستی و مهر و وفا فرامی خواند. بهار طبیعت به نرمی و لطافت شکوفه هایش در خانه هایمان را دق الباب می کند و در گوش جانمان مستانه ترانه های عشق و مهربانی، دوست داشتن و وفاداری، رجاء و امیدواری، گشاده رویی و گشاده دستی، دستگیری و خیرخواهی، ایمان و عبودیت درگاه الهی را می سراید.

بهاران همچنان که نوید و مژده روزِ نو، زنده شدن و تازه شدن و شکفتن و سبزشدن طبیعت را می دهد، عاشقانه ترین غزل هستی را نیز در گوش جان آدمیان این چنین نجوا می کند، که هان ای انسان خشنود و شادمان و دلشاد از زنده شدن و بیداری  و سرسبزی دوباره طبیعت، به گوش باش و به هوش که «سرزمین» و «طبیعت» جان و هستی این دنیایی و «ابدی» خود را به یمن و برکت بهار، «این رستخیز» و رستاخیز طبیعت به عشق وایمان و محبت زنده کنی و برای همیشه زنده و سرسبز و خرم بخواهی و بداری اش.

و شمع فروزان و چلچراغ دل و جانت را به نور معرفت و ایمان و عمل صالح برای همیشه و همه عمر و تا ابد روشن و تابنده نگاه داری بهار طبیعت این فصل نوزایی و شکوفایی به خوبی نشان می دهد و این حقیقت را جلوه گر می کند که هر بذر نیکو و شایسته ای و هر نهال زیبا و مفید و مثمری در «کشتزار جان» غرس کنیم و بکاریم، به همان تناسب محصول و ثمر و سایه و میوه ای نیکو و شایسته روزی و عایدمان می شود با این تفاوت اساسی که محصول و ثمره و میوه طبیعت، عمری کوتاه، فصلی معین و در نهایت «این دنیایی» و فانی است اما محصول وثمره کشت در «سرزمین جان» هم در این دنیا هم در آن دنیا و البته تا ابد همراهی مان می کند و همیشه کام دل و جان و روحمان را زنده و بهاری نگاه می دارد و هر روزی را که به ایمان و عبودیت حضرت خالق بی همتا، خیرخواهی و همسایه داری، مهربانی به پدر و مادر و فرزند و اهل و عیال، نیک خلقی با مردم و دستگیری از بندگان خدا و مدارا با هم نوعان به شب رسانیم، خود بهار و «نوروزی» از جنس جاودانگی است. خداوند رحمان و رحیم صاحب و مالک روز جزا و پاداش و آفریننده همه زیبایی ها از جمله طبیعت و بهار و «نوروز»، سال نو و نوروز همه بندگان خدا به ویژه ایرانیان و هموطنان عزیزمان را به برکت دعای شهیدان و همه خوبان و مقربان درگاهش ، فرخنده و مبارک مقدر فرماید.

۲ هدیه ارزشمند به مسئولان

غلامرضا صادقیان در جوان نوشت:

دو هدیه پایان سال بنده به مسئولان دولتی کاملاً سخاوتمندانه و ارزشمند است، یعنی هدایایی است که دستیابی به آن برای مسئولان، دشوار و یا حتی غیرممکن شده است و برای اهداکننده هم –هر کس که باشد- آسان به دست نیامده است.
می‌دانم که عموم مسئولان ما در چنبره نوعی زندگی ماشینی و به دور از مردم گرفتار شده‌اند و حداکثر اطلاع آنان از مردم با گزارش‌ها و بولتن‌های اداری است، بنابراین هدیه اول من مشاهدات یک شب از طی طریق میان محل کار تا خانه با پای پیاده است، کاری که تقریباً هیچ مسئول دولتی در کشور به آن ملتزم نیست و البته این آسان به دست نمی‌آید، زیرا اندوه فراوان و بار سنگینی بر دوش مشاهده‌کننده می‌گذارد و بنابراین اهدای آن کاملاً سخاوتمندانه و برای دریافت‌کننده کاملاً‌ ارزشمند است. هدیه دوم من قطعه کوتاهی از یک کتاب است. می‌دانم که مسئولان ما فرصت خواندن کتاب را هم ندارند، به ویژه کتابی تکرارنشدنی چون بوستان سعدی را. بنابراین برای ایشان از بوستان هم می‌گویم.

پریشب که از روزنامه در محل تقاطع خیابان‌های میرزای شیرازی و مطهری تا خیابان فاطمی حدود ۷۰۰ متر مسافت را پیاده رفتم، در میان جنب‌وجوش خلق برای بازگشت سریع به خانه‌ها چیزهای دیگری هم در این مسیر کوتاه قابل مشاهده بود: ۳۲ کودک کار و در واقع متکدی که فال و دستمال کاغذی و جوراب می‌فروختند اما چون قیمت دستمال کاغذی بسیار بالاتر از قیمت واقعی است و اگر کسی به آنها پول هم بدهد می‌گیرند، کارشان تکدی‌گری است تا مثلاً دستفروشی. در همین مسیر ۱۲ واکسی از بچه ۱۰ ساله تا پیرمرد ۹۰ ساله! بیشتر آنها همین چند روز مانده به عید دیده شده‌اند، زیرا واکسی‌ها معمولاً حوزه استحفاظی دارند اما شب عید همه چیز به هم می‌ریزد.

هر چند احتساب دقیق و کامل دستفروشان در این مسیر ۷۰۰ متری ممکن نیست اما من دست‌کم ۴۵ دستفروش را هم آمار گرفتم. از زیره کرمان که همین روزهای پایان سال پیدا می‌شود تا لباس زنانه، کیسه حمام، چغاله بادام، آبمیوه دستی روی گاری دستی، سی‌دی فیلم‌های مبتذل و بساط کتاب‌های متفرقه از «وغ‌وغ ساهاب» صادق هدایت تا «روسپیان سودازده من» گابریل گارسیا مارکز.

تأسف‌بارترین صحنه این مسیر کوتاه حضور هفت خانواده متکدی است که شباهت چهره‌هایشان نشان می‌دهد از یک فامیل یا یک روستا هستند. زنی جوان یا پیر با مردی جوان که یک یا دو بچه هم به بغل دارند با دیالوگ آشنای «از شهرستان آمده‌ایم و پول بازگشت نداریم.» این هفت متکدی خانوادگی در فاصله ۳۰ تا ۵۰ متر از هم در خیابان ولیعصر حد فاصل فاطمی و مطهری ماه‌هاست که قابل‌مشاهده‌اند. حقیقتاً گردن این جوان‌های متکدی از ران پای برخی رهگذران کلفت‌تر است. هفت،‌ هشت ساعت تمام روی پا می‌ایستند و زن جوان یا مادر خود را هم همراه کرده‌اند تا از تهرانی‌های پولدار، دریافتی آسان داشته باشند.

من تا کنون درباره این مشاهدات قضاوتی نکردم جز آنکه درباره این آخری گفتم متکدیان گردن‌کلفت! ولی درباره مورد بعدی می‌خواهم قضاوتی هم بکنم؛ یک پسر و دختر جوان با لباس مجلسی و چهره آرایش کرده و مدرن! از مردم تقاضای کمک می‌کردند با این جملات «داریم می‌رویم عروسی، کیف پول را خانه جا گذاشته‌ایم!» به آنها می‌گویم خب! یک تاکسی دربست بگیرید و به عروسی بروید، آنجا از فامیل‌تان پول قرض بگیرید و یا با همان تاکسی به خانه برگردید و کیف پولتان را بردارید. پاسخ آنها روشن است، سکوت! یعنی برو بگذار کاسبی کنیم و قضاوت من هم این است: ای وای بر این انسانیت که اینچنین آسان به حراج می‌رود!

در میان این همه سیاهی، البته که امواج خروشان خوبی و نیکی از مردمانی که کسب و کار روزانه آنها را خسته کرده و به امید دیدن خانواده می‌شتابند، متلاطم است و جای بحث نیست که اگر از سیاهی‌ها می‌گویم، به خاطر همان است که مسئولان دولتی را در پیاده‌روهای خیابان‌ها نمی‌بینم و شاید این سیاهی‌ها در گزارش‌های آنان غایب باشد، بنابراین آخرین مشاهده خود را نیز از همین جنس باز می‌گویم؛ پدر و مادر کهنسالی با نوه خود می‌خواهند از عرض خیابان بگذرند، درست از روی خط عابر پیاده. اما خودروهای گران‌قیمت امانشان نمی‌دهند و با سرعت آنها را پس می‌رانند.

به تجربه دریافته‌ام که در این خودروها پزشک و مهندس و استاد دانشگاه هم کم نیست اما فهم و فرهنگ ترافیکی به آنها می‌گوید کسی که سوار است باید خود را به صفوف پیاده‌ها بکوبد و حق با اوست که سوار است و پیاده باید کنار برود تا او مجبور به ترمز نشود. در این میان حتی خودروی شاسی‌بلندی یک ویراژ هم می‌دهد و سر خودرو را به سوی این پدر و مادر می‌چرخاند تا آنها را بترساند! شاید ساعتی بعد یکی از این دو به خاطر ترس و اضطرابی که دست داد، از دنیا برود، بی هیچ محکمه‌ای که قاتل در آن حضور یابد! اینجا هم قضاوتی دارم: «اولئک کالانعام بل هم اضل».

اما هدیه من از بوستان به مسئولان دو قوه مجریه و قضائیه است. من سال ۹۶ را سال اعتراض به فساد و تبعیض می‌دانم و سخنرانی‌ ۲۹ بهمن رهبری معظم را در تأکید به مسئولان که مردم از فساد و تبعیض ناراضی‌اند، نقطه عطف سالی که گذشت، می‌شمرم. دولتمردان ما و دستگاه‌ قضایی ما باید در سیاست‌ها و روش‌ها تجدیدنظر کنند و بر مردم، آسان و بر متعدیان به مردم، سخت بگیرند و من بهتر می‌دانم قطعه‌ای از آغاز بوستان را به مسئولانی که می‌دانم کمتر فرصت مطالعه می‌یابند، تقدیم کنم. این قطعه مخاطب دولتی دارد اما سه بیت آخر علاوه بر سران دولت، می‌تواند توصیه‌ای به قضات و دستگاه قضایی هم باشد.

خداترس را بر رعیت گمار
که معمار ملکست پرهیزگار
بداندیش تست آن و خونخوار خلق
که نفع تو جوید در آزار خلق
ریاست به دست کسانی خطاست
که از دستشان، دست‌ها بر خداست!
نکوکار پرور نبیند بدی
چو بد پروری خصم خون خودی
مکافات موذی به مالش مکن
که بیخش برآورد باید ز بن
مکن صبر بر عامل ظلم دوست
که از فربهی بایدش کند پوست
سر گرگ باید هم اول برید
نه چون گوسفندان مردم درید

جشن نوروز، امید آینده ایرانی

حسین ایمانی جاجرمی در ایران نوشت:

میراث معنوی، داشته‌های ارزشمند جوامع بشری است و بخش مهمی از هویت آنها را تشکیل می‌دهد. به‌عبارت دیگر آنچه هستی اعضای اجتماعات گوناگون را تعریف می‌کند عناصری است که از گذشتگان و تاریخ برای آنها باقی مانده است.

ایران به‌عنوان کشوری باستانی و با تاریخی طولانی و پر فراز و نشیب، مجموعه‌ای بی‌نظیر و ارزشمند از میراث تمدنی را گردآورده است که بی‌شک یکی از مهم‌ترین آنها جشن نوروز است.

رمز ماندگاری نوروز در نیروی حیات‌بخش و جوانی است. این جشن باستانی با آنکه سال‌های درازی است که پی‌درپی آمده اما گویی هر بار جوانتر و پر شکوه‌تر از پیش پدیدار شده است و به ایرانیان درس ماندگاری، امیدواری و حرکت به سوی آینده‌ای بهتر را آموخته است.

تلخی، ناکامی و شکست در تاریخ طولانی این ملک کم و بیش بوده اما گویی به مدد میراث معنوی نیاکان و از جمله نوروز درست در آغاز سال نو و روزگار نو، ایرانیان تمام تلخکامی‌ها و بدی‌ها را پشت سر گذاشته و با امید روز را نو می‌کنند.

این چرخه حیات‌بخش است و باید همچنان که به نسل امروز به‌میراث رسیده، پاس داشته شده و به نسل‌های آینده تحویل داده شود.

نوروز همان ایران است و یک پیام مهم آن برای ایرانی‌ها امیدواری است.

روزگار اکنون سخت‌غریب می‌نماید و گویی بشریت با مسائلی سترگ چون تغییرات اقلیمی، رقابت‌های مخرب اقتصادی، گسترش نابرابری و افراطی گری دست به گریبان است.

البته پرسش این است کی روزگار آرام و به قرار بوده است؟ همیشه مسائلی برای نگرانی و ترس وجود داشته است اما ماندگاری جوامع به امیدواری آنها به آینده‌ای بهتر و تلاش شادمانه، گسترده و همه‌جانبه برای رسیدن به آن بستگی داشته است. هرچند دستاوردهای مادی اهمیت زیادی دارند اما چنین به‌نظر می‌رسد آنچه جوامع کامیاب را از ناکامان جدا می‌کند نیروی معنوی و درونی آنهاست که خود را در قالب فرهنگ، ارزش‌ها، باورها و هنجارهای رفتاری نشان می‌دهد؛ آنها که جهت‌گیری‌شان به سوی آینده‌ای بهتر است.

ما ایرانی‌ها نوروز را داریم و با آنکه عمر جهان بر ما گذشته است می‌توانیم شادمان و پرامید با حرکت به سوی آینده‌ای مطلوب دوام تاریخ خود را پاسدار باشیم.

رجل سیاسی ١٤٠٠ !

صالح نیک‌بخت در شرق نوشت:

مطابق اصل ١١٥ قانون اساسی، رئیس‌جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد شرایط زیر باشند، انتخاب شود: «ایرانی‌الاصل، تابع ایران، مدیر و مدبر، دارای حسن سابقه، امانت و تقوی، مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور». پیش از اینکه به بخش‌های اول و دوم این اصل و اظهارنظر دکتر کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان درباره شرایط کاندیداهای رئیس‌جمهوری بپردازم، لازم است خاطرنشان کنم شرایطی که به‌عنوان شرایط وزن‌دهنده در فراز دوم اصل آمده، شرایطی است که جز درباره شرط معتقدبودن به مذهب رسمی در مجلس نهایی قانون اساسی درباره آن بحثی نشد. شاید مصادیق آن به عرف یا «تعین» این افراد در جامعه واگذار شده باشد. مخالفان و موافقان قید این شرط، آقایان دکتر عضدی و میرمراد زهی و موافقان آن، شادروان آیت‌الله منتظری و آقای فاتحی بودند. بحث آنان هم حول این محور بود که ممکن است قید این امر در اصل ١١٥ موجب شود جمعیتی پنج‌میلیونی از مردم کشور در آن زمان که شیعه نبودند، به انتخابات ریاست‌جمهوری اقبال نکنند.

درنهایت پس از بحث و بررسی راجع به این اصل در مشروح مذاکرات مجلس، بررسی نهایی قانون اساسی ابتدا به این صورت تصویب شد: «رئیس‌جمهور باید ایرانی‌الاصل، تابع ایران، دارای مذهب رسمی کشور و مروج آن، مؤمن به مبانی جمهوری اسلامی ایران، مرد و دارای حسن سابقه، امانت و تقوی باشد». با این حال رأی‌گیری اول درباره این اصل، از سوی دکتر بهشتی نایب‌رئیس مجلس مخدوش اعلام و مجددا در جلسه بعدی بررسی شد. به دلیل اعتراضات خانم منیره گرجی و دکتر عضدی کلمه «مرد» و انحصار آن در جنس ذکور به‌عنوان «رجال» تغییر یافت. اینکه چرا در فراز اول این اصل، قانون‌گذار از ترکیب «رجال مذهبی» به جای مرد استفاده کرده است، باید به گفته حقوق‌دانان قائل به تفصیل شویم و تا حدی که ممکن است، ریشه کار را پیدا کنیم.

برای تفسیر قانون یا احکام دینی همیشه به شأن نزول و شرایط تصویب قانون مراجعه می‌شود. در این راستا مراجعه به مشروح مذاکرات مجلس بررسی قانون اساسی در سال ١٣٥٨ راهگشاست. در پیش‌نویس اصل بررسی‌شده که بر مبنای آن قانون اساسی تصویب شد، به صراحت قید شده بود که رئیس‌جمهور باید (از نظر جنسیت) «مرد» باشد؛ این امر مورد اعتراض خانم منیره گرجی، یگانه‌زن عضو خبرگان بررسی‌کننده قانون اساسی و مرحوم دکتر عضدی قرار گرفت. جمعی دیگر از نمایندگان مجلس نیز در ایراد به این تبعیض با این دو هم‌نظر شدند. به‌این‌ترتیب، شرط مردبودن در جلسه بعدی هم به تصویب نرسید. سرانجام برای رفع این ایراد، اعضای مجلس خبرگان راهی را پیش‌بینی کردند که هم مردان را دربر گیرد و هم زنان را و با حذف کلمه «مرد» شبهه اطلاق جنسیت مردبودن رئیس‌جمهور را از بین بردند. زیرا در ادبیات دینی مسلمانان هرجا کلمه «رجال» به‌طور عام به کار گرفته شود، مراد زنان و مردان است.

…شاید به همین جهت است که شورای نگهبان هنوز از ورود به قید «جنسیت» رئیس‌جمهور امتناع می‌کند. درحالی‌که کل قانون اساسی کشور، ازجمله فراز اول اصل ١١٥، با ادبیات اسلامی_سیاسی تدوین شده و درآیات، احادیث و روایات، غالبا در جایی که مقصود به‌طور خاص «مردان» نباشد، از کلمه رجال که هر دو جنس را دربر می‌گیرد، استفاده کرده‌اند. چنانکه در آیه ٢٣ سوره احزاب آمده است: «… مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ َمِنهُم مَن قَضی نَحبَهُ…» گفته می‌شود این آیه در یکی از غزوات پیامبر (ص) و در تجلیل از شهدا و شرکت‌کنندگان در آن جنگ نازل شده است. جنگی که زنان هم در آن حضور داشته‌ و یکی از زنان جان‌فشانی کرده و سپر پیامبر از گزند شده بود و نمی‌توان گفت خداوند فقط از مردان غازی تجلیل کرده است.

در مصاحبه دو روز قبل سخنگوی شورای نگهبان علاوه بر ابهام در مصادیق رجال سیاسی از نظر جنسیت، ابهامات جدیدی در تفسیر اصل و مصادیق آن به وجود آمد. به گفته وی: «در اجرای جزء ٥ بند ١٠ سیاست‌های کلی انتخابات، ابلاغی از سوی مقام رهبری که تعریف و اعلام معیارها و شرایط لازم برای تشخیص رجل سیاسی، مذهبی و مدیر و مدبر بودن نامزدهای ریاست‌جمهوری را برعهده شورای نگهبان قرار داده است؛ تعاریف، معیارها و شرایط رجل سیاسی برای نامزدهای ریاست‌جمهوری مشخص شده و تعریف رجل سیاسی در قالب دو ماده و ١١ بند و چند تبصره عنوان شده است. وی در تعریف رجل سیاسی، مذهبی و مدیر و مدبر بودن نامزدهای ریاست‌جمهوری می‌گوید: رجال مذهبی، رجالی هستند که آگاهی لازم به دین اسلام و مذهب تشیع داشته و به تدین و تقیدشان و انجام شعائر و مناسک دینی در زندگی دینی و اجتماعی از برجستگی ویژه‌ای برخوردار باشند، به‌گونه‌ای که در میان مردم به این خصوصیات شناخته و مشهور باشند».

وی افزود: رجال سیاسی، رجالی هستند که قدرت تحلیل و درک آنها از مسائل و پدیده‌های سیاسی به جهت آگاهی عمیقشان در مسائل سیاسی، اجتماعی اعم از داخلی و بین‌المللی و حضورشان در صحنه‌های سیاسی به نحوی باشند که همواره مصالح نظام اسلامی و معیارهای اصیل انقلابی در عملکرد آنها لحاظ شده باشد به‌گونه‌ای که در میان مردم به این خصوصیت شناخته و مشهور باشند» وی درباره معیار مدیربودن رجل سیاسی معتقد است: مدیر، شخصی است برخوردار از شایستگی‌های ذاتی و اکتسابی لازم از نظر دانش، مهارت، شخصیت و نگرش‌های فردی و تجربه که توانایی شناخت و استفاده بهینه از منابع انسانی و مادی در کشور را با رعایت حداکثر بهره‌وری و در راستای مأموریت، رسالت و اهداف کلان نظام و ارزش‌های حاکم بر جامعه دارا و سوابق او حاکی از موفقیت وی در صحنه‌های مدیریت کلان است. موارد فوق و دیگر خصوصیاتی که به‌عنوان نظر شورای نگهبان در دو ماده و ١١ بند در مورد شرایط ریاست‌جمهوری و در تفسیر اصل ١١٥ آمده است نه‌تنها رافع ابهامات موجود نیست بلکه خود بر ابهامات موجود می‌افزاید. با این تعاریف در عرصه انتخابات آینده ریاست‌جمهوری، راه ورود و کاندیداتوری افراد بسته‌تر می‌شود.

زیرا با این مشخصات که به‌عنوان نظر شورای نگهبان مطرح شده و انتقاداتی که از رؤسای جمهوری این ٣٢ سال شده است چنین برمی‌آید که کمترکسی بتواند در داخل دایره ترسیم‌شده آقای کدخدایی قرار گیرد، بلکه کمترکسی هم یافت می‌شود که بتواند حتی مماس بر این دایره شود. وانگهی هدف اصلی قانون اساسی جلب مردم به مشارکت در زندگی اجتماعی است که انسان را بر سرنوشت خویش حاکم کند. با کوچک‌شدن دایره ورود افراد حق انتخاب مردم نیز محدود شده و امکان حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش نیز محدودتر خواهد شد. از طرف دیگر با توجه به تفسیر شورای نگهبان از اصل ١١٨ قانون اساسی که نظارت این شورا را استصوابی می‌داند؛ آیا مجتهدان عالی‌قدر عضو شورا و حقوق‌دانان فرزانه توان شناسایی و احراز تمام موارد گفته‌شده در کاندیداها را دارند؟ چون احراز همه موارد گفته‌شده محال است، آیا چنین شرایطی راه برخوردهای سلبی با کاندیداهای متعدد را نخواهد گشود؟ پاسخ آن در ماه‌های اول سال ١٤٠٠ روشن می‌شود.

حکایت همچنان باقی‌است

در سرمقاله روزنامه صبح نو آمده است:

اسفند رو به پایان است و پایانش حدود ۷۰ سالی است که همزاد و همزمان با ملی شدن صنعت نفت است؛ یادبودی که در میانه رفت و آمدهای پرشتاب روزهای آخر سال به فراموشی سپرده می‌شود. نمادی از استقلال طلبی مردم ایران که به کید و کین بیگانه و اعتماد به خارجی، سرانجام مطلوب را نیافت و سلسله منحوس پهلوی همان قراردادی را ادامه داد که قاجاریه بسته بود و صدالبته با شرایطی ذلیلانه تر. بازخوانی تاریخ، گرچه بعضاً دردآور است، اما شیرین و شنیدنی است، چرا که «آنکه ناموخت از گذشت روزگار، هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار».

این تجربه آموزی از وظایف اساسی رسانه‌هاست و ما در سالی که گذشت، کوشیدیم همواره بر سبیل شعار و میثاق «صبح نو» باقی مانده و در چنین موضعی قرار بگیریم؛ حرکتی گاه آهسته و گاه سریع‌تر، ولی پیوسته و پایدار. چه در روزهای پرهیاهوی انتخابات ۹۶ و چه در برابر گردن کشی‌های سلطه گران در سراسر منطقه علیه ایران.

در چنین عرصه‌ای، حاج رضا مقدسی یار و مددکار روزنامه بود و اکنون او نیست و داغدار غم از دست دادنش هستیم و البته در تمام این‌ها، چشمانمان را به الطاف الهی د وخته بودیم که یاریگرمان باشد در مسیر اصول و ارزش‌های ماندگار نظام اسلامی تا کمتر به خطا و ناراستی آراسته شویم. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید…