جمعه , ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » دکتر محمد ملکی، الگویی برای مبارزه در دوران سیاه استبداد دینی

دکتر محمد ملکی، الگویی برای مبارزه در دوران سیاه استبداد دینی

دکتر محمد ملکی(اولین رئیس دانشگاه تهران بعد از انقلاب)،الگویی برای مبارزه در دوران سیاه استبداد دینی ، با قامتی برافراشته در تاریخ معاصر برای تمام ایرانیان و حتی جهانیان، به قلم هاشم خواستار نمایندهٔ معلمان ایران
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بخاطر اقامت در روستا و بی اطلاعی از وقایع جاری اکنون که خبر بستری شدن وسپس سلامتی دکترملکی را شنیدم بسیار خوشحال شدم که خوشبختانه دکتر ملکی بهبود یافته و به خانه برگشته اند.بهبودی دکتر ملکی بهانه ای شد تا ازاین قهرمان زندهٔ کشورمان یادی بکنم.(طبق عادت ما ایرانیان متاسفانه همیشه بعد از مرگ افراد،اورا قهرمان میکنیم !)
دکتر ملکی در دیماه 1394که با دوستان از جمله آقای نوریزاد به مشهد آمده بودند بی ریا به من زنگ زدند که ما مشهد آمده ایم و بیا دنبالمان. خیلی خوشحال شدم و بیدرنگ خودم را به آنها رسانده و من که تاکنون دکتر را از نزدیک ندیده بودم با اولین دست، فوراً دستش را بوسیدم. بله دستش را بوسیدم چراکه عمرش را صرف مبارزه با استبداد شاه و شیخ کرد. میگفت قبل از انقلاب آنقدر این شیخ ها را با پیکان به این طرف و آن طرف میبردم که به “محمد شیخ کِش” مشهور شده بودم.اما به محض اینکه آقای خمینی بر خلاف وعده هایش (قرار بود حتی مارکسیست ها هم آزاد باشند) عمل کرد در مقابلش با تمام قدرت ایستاد و بارها به زندان افتاد و حداقلِ حقوق بازنشستگی و خلاصه درآمدش را با تمام وجود برای آزادی ملت ایران پرداخت کرد.در یک کلام بگویم دکتر ملکی از مذهب فراتر رفت و در نتیجه، “حقوق بشر و دموکراسی” را برای تمام مردم ایران خواست و میخواهد. شیعه ، سنی، مسیحی ،یهودی ، بهایی، و… و همینطور کُرد و بلوچ و فارس و ترک و عرب و … برایش فرقی نکرده و نمی کند.او از حقوق بشر و دموکراسی خواهیِ اصلاح طلبان داخلی که فقط مدعیش هستند بدش می آید. در سال ۱۳۹۴ که با موشک به کمپ لیبرتی ، محل استقرار اعضاء سازمان مجاهدین خلق که هیچگونه سلاحی نداشتند حمله شد،این حمله را فورا محکوم کرد. آنوقت آقای اصلاح طلب7 سال زندان رفته ، از قتل عام زندانیان تابستان 1367 وابسته به سازمان مجاهدین خلق، عملا احساس رضایت میکند. دوستی که بعد از 5 سال زندان، آزاد شده بود میگفت فلان شخصِ اصلاح طلب که 5 سال با من زندان بوده گفته : که من آدم خوبی هستم حیف که طرفدار مجاهدین خلق هستم. حالا شما مقایسه کنید با جملهٔ مشهور ولتر از روشنفکران انقلاب کبیر فرانسه :من حاضرم جانم را بدهم که تو حرفت را بزنی اگر چه مخالف عقیدهٔ تو باشم. این برادران اصلاح طلب ، دموکراسی خودمانی(دموکراسیِ بابِ طبع حکومت) میخواهند وبرای آزادی و دموکراسی از همین حالا حد و مرز تعیین میکنند که این خود نطفهٔ استبداد بعدی است که پیش زمینه ومقدمهٔ تولد استبدادی دیگراست چراکه اندیشه وتفکر،باتعیین حدومرز جور در نمی آید.از بهمن 57 که بر پشت بام مدرسهٔ علوی یعنی محل استقرار و زندگی آقای خمینی بدون محاکمه و یا محاکمات چند دقیقه ای صدها نفر را اعدام کردند تا 30 خرداد 60 که استبداد و دیکتاتوری مطلق برقرار شد و هزاران نفر اعدام شدند چند سال طول کشید؟تنها 2 سال و 4 ماه! اگر آن زمان نهادهای مدنی قدرتمندی بودند که توانایی داشتند از این همه اعدام جلوگیری کنند و دادگاههایی با موازین حقوق بین الملل می بود، استبداد بازتولید نمیشد و یا حداقل در این زمان کوتاه به استبداد مطلقه نمی رسید. اینکه قانون پیشرفتهٔ “لغو اعدام” در مورد همه آحاد جامعه ازجمله افرادی که با سنگدلی وبیرحمی که ممکن است باعث کشتار هزاران فرد شده باشند درنیمی ازکشورهای دنیا پذیرفته شده،یکی از فوائدش جلوگیری از باز تولید استبداد وکشتار زندانیان سیاسی است. چقدر افراد بیگناه در دهه ی 60 یعنی دههٔ ابتداییِ برقراری این سیستمِ ایدئولوژیک ازجمله نوجوانان سیزده تا پانزده ساله و حتی زنان باردار که اعدام نشدند؟! چرا؟ یکی از مؤثرترین روشها برای جلوگیری از زایش استبداد لغو اعدام است.تنها مستبدترین حکومتها،حاضر به پذیرش قانون لغو اعدام نیستند چراکه این قانون موجب افزایش شهامتِ مخالفان ودرنتیجه افزایش فعالان مدنی وشجاعت در ابراز اندیشه میشود.

حکومت های دموکراتیک بدلیل انتقادپذیری، اندیشمندان را دربند نمیکنند و زندانی سیاسی ندارند.دوستان اصلاح طلب از جلد دموکراسی خودمانی در بیائید و با این حرف هاچراغ سبز به حاکمیت نشان ندهید که :بله ما میخواهیم دستی به روی همین حکومت کشیده و حکومت را رنگ و لعاب دار کرده و مجددا به ملت بفروشیم پس لطفا در رده های پایین هم که شده ما را در قدرت سهیم کنید.خانه از پای بست ویران است و این حرفها برای ملت نان و آب نمیشود و دیگرملت فهمیده است که توسط شما بازی داده میشود. ملت ایران بخشنده است اما اگر روزی به آزادی و دموکراسی برسد و متوجه شود که نقش شمافقط بازدارنده از آزادیِ واقعی بوده مطمئنا از گناهان دههٔ شصت شما نخواهد گذشت. نه من و نه هیچ حزب و سازمان و گروهی نمیتوانند بگویند که چه احزاب و یا سازمان ها و یا گروهی می توانند در یک حکومت ملی آزاد باشند ، بلکه این مجلس ملی آن کشور است که اجازه خواهد داد چه تفکراتی ، چه احزاب و سازمانهایی و چه گروه هایی آزاد باشند، همچنانکه مجلس ملی آلمان بعد از جنگ جهانی دوم اجازه نمیدهد که حزب نازی هیتلر که زمانی از مشروعیت تام و قانونی برخوردار بود و عامل کشتار ملیونها انسان بیگناه شد مجددا فعالیت کند.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
«سید هاشم خواستار؛ نمایندهٔ معلمان ایران»