پنجشنبه , ۹ فروردین ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » نگاهی به فیلم سپتامبرهای شیراز

نگاهی به فیلم سپتامبرهای شیراز

فیلم «سپتامبرهای شیراز» که به دلیل ایرانی بودن داستانش از زمان تولید تا اکران عمومی آن، سر و صدای زیادی در رسانه‌های خارجی به‌ویژه رسانه‌های داخلی و فارسی‌زبان خارج‌نشین به‌همراه داشت، بالاخره در دسترس علاقه‌مندان به سینما قرار گرفت.

این فیلم براساس کتابی به همین نام نوشته‌ “دالیا سوفر” ساخته شده که البته نویسنده اذعان کرده که این رمان با چاشنی‌دهی بر اساس ماجرای او و خانواده‌اش در ایران نوشته شده است.

فیلم علاوه بر جلاد نشان دادن اعضای سپاه که یهودیان را آزار می‌دهند، مردم انقلابی را نیز شبیه فیلم‌های زامبی‌ به تصویر کشیده که با وحشی‌گری به افراد و مغازه‌ها حمله می‌کنند و ماشین‌ها را آتش می‌زنند.



این فیلم را جرارد باتلر، تهیه کرده است که ایرانیان او را بیشتر با بازی در نقش اصلی فیلم «300» به خاطر می آورند. وی همچنین فیلم «لندن سقوط کرده است» که آن را هم یک ایرانی به اسم بابک نجفی ساخته، تهیه کرده است.

«سپتامبرهای شیراز»، داستان یک خانوادۀ متمول یهودی در ایران را پس از سقوط رژیم شاه و در فاصلۀ بین سپتامبر ۱۹۸۱ تا سپتامبر ۱۹۸۲ روایت می‌کند. شخصیت اصلی آن، جواهرفروشی به نام اسحاق امین (با بازی آدرین برودی) است که ادعا می‌شود بعد از انقلاب اسلامی، به اشتباه و به جرم جاسوسی برای رژیم صهیونیستی (اسرائیل) دستگیر شده و در زندان مورد شکنجه قرار می‌گیرد و اموالش به وسیله نیروهای انقلابی غارت می‌شود. به دنبال آن، همسرش فرناز (با بازی سلما هایک) و فرزندانش، شیرین (با بازی آریانا مولکارا) و پرویز (با بازی جیمی وارد) که زودتر برای تحصیل به آمریکا رفته، تصمیم به مهاجرت به آمریکا می‌گیرند.

در خلاصه‌ داستان این کتاب آمده: «اسحاق امین صاحب یک جواهر فروشی معروف در تهران است. فروشگاهی که حتی خانواده و همسر شاه ایران از مشتری‌های آن به حساب می‌آیند. مشتری‌هایی که بعد از وقوع انقلاب اسلامی در ایران موجب پیگردهای قانونی برای امین می‌شوند».

دالیا سوفر” نویسنده کتاب “سپتامبرهای شیراز” اذعان کرده که این رمان با چاشنی‌دهی بر اساس ماجرای او و خانواده‌اش در ایران نوشته شده است

داستان فیلم چیست؟

وقتی فیلم شروع می شود، مهمانی خداحافظی با پرویز است که قرار است به مدرسه شبانه روزی معتبری در نیویورک برود. تنها نشانه‌ای که می‌شود فهمید همه حاضرین این مهمانی و خانواده اسحاق یهودی هستند، این است که اسحاق برای خوردن نوشیدنی به زبان عبری می‌گوید «خاییم!» (یعنی زندگی) و هیچ اِلمان دیگری مبنی بر یهودی بودن این خانواده در فیلم ارائه نمی‌شود.


در این فیلم به غیر از گفتن عبارت «خاییم» (به زبان عبری یعنی زندگی) در هنگام نوشیدن، هیچ اِلمان دیگری مبنی بر یهودی بودن این خانواده در فیلم ارائه نمی‌شود

اما کمی بعد اعضای سپاه پاسداران به اسحاق در دفترش چشم‌بند می‌زنند و وی را به زندان می‌برند، و در آنجا توسط محسن (با بازی الون ابوتبول بازیگر اسرائیلی) مورد بازجویی قرار می‌گیرد. اسحاق متهم به همکاری با موساد است و همسرش نیز به جرم نوشتن مقالاتی در روزنامه‌هاي قبل از انقلاب و ترويج فساد زیر نظر گرفته شده است. محسن به وی می‌گوید: «مدارک ما نشان می‌دهد که تو به اسرائیل رفته‌ای». اسحاق در جواب می‌گوید بله اما فقط برای دیدار خانواده رفته است؛ و پذیرفت که همسرش هم مقالاتی نوشته اما هیچ کدام‌شان ماهیت سیاسی ندارند. با این وجود، اسحاق مورد شکنجه (اول عاطفی بعد جسمی) قرار می‌گیرد اما چیزی برای اعتراف کردن ندارد اما سپاه به اموال او دست‌اندازی می‌کند. اعضای سپاه تنها کسانی نیستند که از خانواده امین دزدی می‌کنند. چند سال پیشتر، این خانواده چند فقیر خیابانی را وارد خانه خودشان می‌کنند، حبیبه (با بازی شهره آغداشلو) که خدمتکار خانه است، و پسر وی مرتضی (با بازی نوید اخوان)؛ به رغم سخاوت خانواده اسحاق، مرتضی غیرت انقلابی خود را بهانه می‌کند و دفتر کارفرمای خود را غارت می‌کند. سرانجام اسحاق پس از گذشت چند ماه و تحمل انواع آزار و شكنجه، با تقدیم حساب بانکی‌اش به سپاه و دفتر امام خمینی!، آزادی خود را می‌خرد. وی سپس با فروش جواهرات مخفی خود، هزینه فرار خود و خانواده‌اش از ایران را فراهم می‌کند.

شهره آغاداشلو با چادر مشکی در نقش خدمتکار مسلمان خانواده اسحاق، در کنار سلما هایک بازیگر مکزیکی الاصل که نقش فرناز همسر اسحاق را بازی کرده است

اغراق در ایران‌هراسی؛ قانع نشدن مخاطب خارجی و ایرانی

زمانی که مخاطب به تماشای فیلم «سپتامبرهای شیراز» می‌نشیند، می‌داند که قرار است تا یک اثر ایران‌ستیزانه ببیند؛ به‌مانند بسیاری از فیلم‌های دیگری که هالیوود در مورد ایران می‌سازد، همیشه پیش فرض‌های ثابت و کلیشه‌ای در ارائه تصویری جهت‌دار و مخدوش از تاریخ، زندگی و فرهنگ مردم ایران وجود دارد؛ اما به‌واقع «سپتامبرهای شیراز» پا را فراتر از کلیشه‌های مرسوم ضدایرانی هالیود گذاشته و با اغراق شدید در مورد افراد و شرایط ابتدای انقلاب، تصویری از آن زمان ارائه داده که تقریبا نمونه آن را در دیگر آثار اینچنینی به ندرت می‌توان پیدا کرد.

در این فیلم اعضای سپاه پاسداران شبیه جلادهای وحشی قرون وسطی صورت خود را پوشانده‌اند و بدون محاکمه و پس از شکنجه زندانی‌ها که بی‌گناه به‌نظر می‌رسند، آنها را می‌کشند. شبیه قانون جنگل که هیچ محکمه قضایی نیست و هر سپاهی هرکاری که دلش بخواهد، انجام می‌دهد و هیچ عامل بازدارنده‌ای برای جلوگیری جنایت‌های آنان وجود ندارد.


در این فیلم اعضای سپاه پاسداران شبیه جلادهای وحشی قرون وسطی صورت خود را پوشانده‌اند و بدون محاکمه و پس از شکنجه زندانی‌ها که بی‌گناه به‌نظر می‌رسند، آنها را می‌کشند

«سپتامبرهای شیراز» کل سپاه پاسداران را به چند نفر و آن هم در یک زندان مخوف تقلیل داده که یکدیگر را یکدیگر با الفاظ “خواهر و برادر” صدا می‌کنند و فرمانده این سپاهی‌ها فردی به نام محسن (استعاره از نام محسن رضایی اولین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) است که این افراد با اختیار تام به عقده‌گشایی از افراد ثروت‌مند جامعه می‌کنند و آنها را به اتهام پولداری، شکنجه و غارت می‌کنند و اسم این حرکت را عدالت می‌گذارند! حتی در یک سکانس یک سپاهی که برای تفتیش به خانه اسحاق رفته بود، علاوه بر دزدی از خانه او، قصد تعرض به فرناز (همسر اسحاق) نیز داشت تا اعضای سپاه پاسداران را کلکسیونی از صفات شیطانی معرفی کند.

با اینکه تمرکز بیشتر فیلم بر روی اعضای سپاه پاسداران است، اما اندک مردم انقلابی در «سپتامبرهای شیراز» نیز با اغراق شدید شبیه فیلم‌های زامبی‌ به تصویر کشیده شده‌اند که در خیابان‌هایی که پر از اجساد و افراد اعدامی است، با وحشی‌گری به افراد و مغازه‌ها حمله می‌کنند و ماشین‌ها را آتش می‌زنند.

00:00 05:32

سکانسی از فیلم که مردم ایران را وحشی نشان می‌دهد (دانلود)

فارغ از اغراق‌های یاد شده، طراحی صحنه و لوکشین فیلم که شهر صوفیه بلغارستان است، به هیچ عنوان نتوانسته تصویر نزدیک به شهر تهران در ذهن مخاطب شکل دهد؛ در کنار این موارد وقتی منطق ضعیف داستانی قرار می‌گیرد و اسحاق و خانواده‌اش کمی کند ذهن به تصویر کشیده می‌شوند، همچنین شدت اسلام‌هراسی از حد معمول فراتر می‌رود (صدای اذان بلافاصله پس از شبیه‌سازی اعدام برای اسحاق که وی از ترس خود را خیس می‌کند، پخش می‌شود)، دیگر نباید انتظار داشت که صدای اعتراض منتقدان غربی نیز بلند نشود.

به چند نمونه از نظرات منتقدان غربی در باره این فیلم توجه کنید: دنیس هاروی، منتقد نشریۀ سینمایی ورایتی، «سپتامبرهای شیراز» را اثری سطحی و کلیشه‌ای از هالیوود خواند که باعث خوشحالی اسلام‌هراسان می‌شود. جوردن هافمن منتقد فیلم گاردین نیز نوشت: «با این لهجۀ خنده دار “سلما هایک” و دیالوگ‌های سطحی، احساس همذات‌ پنداری کردن با شخصیت‌های فیلم «سپتامبرهای شیراز» غیرممکن است. کارگردان این فیلم، هرگز ما را وارد ذهن شخصیت‌هایش نمی‌کند و این شخصیت‌ها هیچ عمقی ندارند». هالیوود ریپورتر نیز در نقدی بر این فیلم، با انتقاد از برخی جزئیات فیلم نوشت: «لوکیشن بلغارستان هم شباهت چندانی به ایران و محل وقوع داستان ندارد».


فرمانده این سپاهی‌ها فردی به نام محسن (استعاره از نام محسن رضایی اولین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) است و نیروهای سپاه با اختیار تام به عقده‌گشایی از افراد ثروت‌مند جامعه می‌کنند و آنها را به اتهام پولداری، شکنجه و غارت می‌کنند و اسم این حرکت را عدالت می‌گذارند!

علت عدم موفقیت ساخت فیلم‌های ضدایرانی چیست؟

سازندگان فیلم‌های ضدایرانی به علت تحقیقات سطحی از جامعه ایران و عدم دسترسی به کارشناسان مجرب ایران‌شناس، از فضای دوران معاصر به‌ویژه از زمان انقلاب اسلامی تا کنون شناخت دقیق و واقعی از مردم و جامعه ایران ندارند و به همین خاطر از یک‌سری پیش‌فرض و قاعده‌های کلیشه‌ای که تقریبا غلط هستند، استفاده می‌کنند؛ همین عدم شناخت موجب می‌شود که مخاطب ایرانی (حتی از نوع ضدانقلاب) ارتباط خوبی با فیلم برقرار نکند و زمانی که به این فیلم‌ها اغراق اضافه شود، دیگر مخاطب خارجی نیز از دست می‌رود و کسی پیام این فیلم‌ها را به علت غیرواقعی بودن آن باور نمی‌کند.

از طرفی سیاست تصویرسازی طالبانی و داعشی از چهره ایرانیان به دلیل فعالیت بعضی خبرنگاران و رسانه‌های مستقل و همچنین فعالیت دیپلماسی عمومی کشور توسط مسئولان و مردم ایران در به تصویر کشیدن تفاوت ماهوی و ظاهری ایرانیان در نسبت با جریان‌های تکفیری تروریستی، به شکست انجامیده است؛ اما باز سازندگان فیلم‌های ایران‌ستیز در فیلم‌های خود این سیاست را پیاده می‌کنند و در اکثر موارد نیز به دلیل عدم اقبال توسط مخاطبان ایرانی و خارجی با شکست مواجه می‌شوند؛ جالب آنکه سازنده‌گان این چنین فیلم‌های ضدایرانی، به تجربه همقطاران خود در این زمینه نگاه نمی‌کنند و باز آنها نیز پا در این زمین بی‌حاصل می‌گذارند.


طراحی صحنه و لوکشین فیلم که شهر صوفیه بلغارستان است، به هیچ عنوان نتوانسته تصویر نزدیک به شهر تهران در ذهن مخاطب شکل دهد

نگاهی به لیست فیلم‌های ضدایرانی مانند بدون دخترم هرگز(۱۹۹۱)، خانه ای از مه و شن (۲۰۰۳)، سیریانا (2005)، پرسپولیس (۲۰۰۷)، سنگسار ثریا (۲۰۰۸)، آرگو (۲۰۱۲)، دختر تنها در شب به خانه می رود (۲۰۱۴)، گلاب(۲۰۱۴) و غیره نشان می‌دهد که اکثر آنان در مواردی مانند “اغراق زیاد در وحشی نشان دادن ایرانیان، فیلم‌نامه‌های ضعیف و سطحی و تحریف تاریخ ایران” وجه مشترک دارند؛ البته هالیوود اثرهای ضدایرانی مانند سریال 24 و هوملند نیز در کارنامه خود دارد که در جذب مخاطبان خارجی موفق عمل کرده، اما با این حال این موارد نشان می‌دهد که مسئولان و مردم ایران می‌توانند با فعالیت‌های هنری در سطح جهانی و همچنین دیپلماسی عمومی فعال، تا حد مطلوبی از اثرات مخرب عملیات روانی علیه مردم ایران بکاهند