جمعه , ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » سخن روز مطبوعات!

سخن روز مطبوعات!

روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********

ارزیابی راهبردی یک راهزنی هوایی

محمد ایمانی در روزنامه کیهان نوشت:

شامگاه پنجشنبه گذشته، دو فروند جنگنده آمریکایی، ضمن نقض حریم هوایی سوریه، برای هواپیمای مسافربری ایران مزاحمت ایجاد کردند. این هواپیما به سمت فرودگاه بیروت حرکت می‌کرد. مقامات آمریکایی ادعا کرده‌اند جنگنده‌های آنها در مأموریت هوایی روتین در مجاورت پایگاه التنف سوریه، اقدام به بازرسی بصری (!!) کرده‌اند و حال آنکه، هم حضور آنها در این منطقه غیرقانونی است و هم اینکه هواپیمای مسافربری حتی با چشم غیرمسلح، از فاصله دور قابل مشاهده است.
این اقدام چه ارزشی دارد و واکنش ایران چگونه است؟

1- در ارزیابی اتفاقاتی از این دست، نباید نگاه موردی و نقطه‌ای داشت. بلکه باید آن را در ظرف ارزیابی راهبردی قضاوت کرد. ماجرا چنان نیست که آمریکا بتواند ضربه‌ای بزند و سپس بگریزد. ظرف 79 سال گذشته، ضربه‌ای نبوده که امکان زدن آن به ملت ایران باشد و آمریکا دریغ کرده باشد. اگر هم ضربه‌ای نزده، امکانش فراهم نبوده است. تحمیل دیکتاتوری مانند محمدرضا پهلوی، ارتکاب چند کودتا و تحمیل جنگ و ‌ترور و تحریم، همه خاطره‌ای است که سران کاخ سفید برای مردم ما برجا گذاشتند. با این ملاحظه که هرچه در این چهار دهه بعد از پیروزی انقلاب، جلوتر آمده‌ایم، دست ملت ایران برای ضربت متقابل گشوده‌تر و دست آمریکا بسته‌تر شده است.

2- سرنگونی رژیم پهلوی، سیلی بی‌سابقه‌ای بود. پس از این رویداد، ورق چنان برگشته که منطق قوی جمهوری اسلامی بر راهبرد آمریکا در بسیاری از تحولات غرب آسیا چیره شده. ممکن است آمریکا در این میان رفتارهای عقده‌گشایانه‌ای مانند ‌ترور بزدلانه سردار سلیمانی را هم مرتکب شده باشد، اما این رفتارها نه تنها گرهی از گرفتاری آمریکا نگشوده بلکه بر حجم آن افزوده است. موضوع کانونی، استراگیجی آمریکا و گم‌شدگی راهبرد به‌ویژه در دو دهه اخیر است. یا دقیق‌تر بگوییم؛ خروجی تحرکات آمریکا، ضد راهبردی بوده است.

3- اکنون موازنه قدرت به‌گونه‌ای است که رهبر حکیم انقلاب در دیدار نخست‌وزیر عراق تأکید می‌کند «آمریکایی‌ها به‌دنبال حکومتی همچون حکومت پل برمر حاکم آمریکایی در اوایل سقوط صدام هستند. جمهوری اسلامی ایران انتظار دارد تصمیمِ دولت، ملت و مجلس عراق برای اخراج آمریکایی‌ها پیگیری شود زیرا وجود آنها موجب ناامنی است. جنایت آمریکا در ‌ترور سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس، یک نمونه از نتیجه‌ حضور آمریکایی‌هاست. آنها میهمان شما را در خانه‌ شما کشتند و صریحاً به این جنایت اعتراف کردند. جمهوری اسلامی ایران، هرگز این موضوع را فراموش نخواهد کرد و قطعاً ضربه‌ متقابل را به آمریکایی‌ها خواهد زد. گسترش روابط ایران و عراق، مخالفینی دارد که در رأس آنها آمریکا است ولی به‌ هیچ ‌وجه نباید از آمریکا ترسید زیرا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند». این بیان قاطع، به مراتب پُر ضرب‌تر از ضربت موشکی عین‌الاسد بود. کافی است سفرهای دوره‌ای مقامات ارشد ایران و عراق را که با تشریفات کامل انجام می‌شود، با سفر دزدانه ‌ترامپ به پایگاه عین‌الاسد (پنجم دی‌ماه 97) مقایسه کنیم. این، همان پایگاهی بود که دی‌ماه پارسال درهم کوبیده شد.

4- اقدام ‌تروریستی در آسمان امن یک کشور دیگر و مزاحمت برای هواپیمای مسافربری، سند انکارناپذیر درماندگی است، نه اقتدار. تحرکات ایذایی اینچنینی، هیچ عایدی برای مرتکبان ندارد؛ جز اینکه مشت‌شان را باز می‌کند و نشان می‌دهد فاقد گزینه معتبر هستند. رژیمی ‌که زمانی جزو تهدیدهای رعب‌آورش، عبارت «همه گزینه‌ها روی میز است» بود و با کنایه، حریف را از میدان به در می‌کرد، حالا کارش به‌ جایی رسیده که برای هواپیمای مسافربری ایجاد مزاحمت می‌کند! چنین رفتاری، فاقد کمترین ارزش نظامی یا راهبردی است.

5- در قالب ارزیابی راهبردی، باید به این پرسش پاسخ داد که ایران، و آمریکا و رژیم صهیونیستی، هرکدام دو دهه قبل در چه موقعیتی بودند و اکنون در کدام جایگاه ایستاده‌اند؟ واقعیت این است که تیر نقشه‌های آمریکا و اسرائیل در منطقه دائماً کمانه کرده است. آمریکا و رژیم صهیونیستی دو دهه است که نه تنها هیچ بهره‌ای از اقدامات نظامی نبرده‌اند، بلکه دچار خسارت‌های مضاعف در عراق و سوریه و لبنان و فلسطین و یمن شده‌اند. ضمنا ابهت نظامی که از آنها هیولا می‌ساخت و دیگران را وادار به انفعال می‌کرد، به شکل غیرقابل جبران فرو ریخته است. شبیه این مصیبت، به‌خاطر اشغال افغانستان، بر سر شوروی آمد و از عوامل موثر در فروپاشی آن رژیم بود. قدرت نظامی و بمب اتمی، نه تنها شوروی را از شکست تحقیرآمیز در افغانستان نجات نداد، بلکه مانع از فروپاشی هم نشد. نظیر این باتلاق در ابعادی متفاوت، به دست خود آمریکا و اسرائیل در منطقه ساخته شد. طبق برخی تحلیل‌ها، صهیونیست‌ها نقش مهمی‌ در درگیر کردن آمریکا در منطقه‌ ایفا کردند. اما آیا هزینه هفت هزار میلیارد دلاری، موجب ارتقای قدرت آمریکا شد؛ یا موجبات سرشکستگی‌اش را فراهم کرد؟ از جمله دلایل رأی‌ آوردن ‌ترامپ در انتخابات 2016، تخطئه گفتن این حقیقت تکان‌دهنده بود؛ «جنگ اشتباه بود. با پول مداخلات نظامی در خاورمیانه می‌توانستیم دوبار آمریکا را بازسازی کنیم… پل‌های ما فرسوده شده و پول ساخت مدرسه در فرانکلین یا لس‌آنجلس را نداریم». کرونا این ناتوانی را زیر ذره‌بین برد.

6- بگذارید ابزار قضاوتی روشن را در قالب چند پرسش ارائه کنیم. آیا مثلا بعد از ‌ترور سردار سلیمانی، اولا تعداد حملات به نیروها و مراکز آمریکایی و تلفات و خسارات ناشی از آن کمتر شد یا بیشتر؟ قطعا بیشتر و چند برابر شده است. از غزنی تا دیوانیه و بغداد و…، هفته‌ای نیست که یک پایگاه و کاروان نظامی یا هواپیمای آمریکایی مورد هدف قرار نگیرد. ثانیا اگر آمریکایی‌ها نظرسنجی بکنند، تصور می‌کنند پس از ضربه‌ای که در عین‌الاسد متحمل شدند، در انظار جهانی پُر ابهت‌تر شدند یا ابهت‌شان فرو ریخت؟ همین پرسش را می‌توان درباره جنگ صهیونیست‌ها با مقاومت لبنان و فلسطین پرسید که آیا دو جنگ 2005 و 2006، به نفع بازدارندگی اسرائیل بود؛ یا تصویر قدرت پوشالی ساخته شده در طول چند دهه را نابود کرد؟

7- آمریکایی‌ها بهتر از هرکس می‌دانند که نباید گول شبکه رسانه‌ای دست‌ساز خود را بخورند؛ شبکه مزدوران که با رندی و پشت نقاب «افکار عمومی ایران» (!؟) نسخه انفعال و کوتاه آمدن در برابر شرارت‌های دشمن را می‌پیچد و نام آن را هم صبر استراتژیک می‌گذارد. بله، جمهوری اسلامی، صبر استراتژیک دارد؛ اما این صبر، فعالانه و توام با اقدام و ضربت موثر متقابل است، و نه بی‌عملی و تماشاگری. صبر برای ما یعنی مقاومت شجاعانه و حکیمانه به دور از انفعال یا واکنش موضعی صِرف. «ملت ایران»، همان است که پای پیکر پاک شهید سلیمانی، آن حماسه خیره‌کننده در دنیا را آفرید. یعنی اینکه پای مقاومت و هزینه‌های آن ایستاده است.

8- کسانی گفته‌اند باید تا انتخابات آبان‌ماه آمریکا صبر کرد و «گزک» دست ‌ترامپ و اسرائیل نداد. این گزاره، کاملاً ابطال شده است. ما تا انتخابات آمریکا صبر نمی‌کنیم و اگر کسی دست از پا خطا کند، بلاشک مجازات می‌شود و تاوانی سخت‌تر از گذشته خواهد داد. این واقعیت، به اعتبار سرنگونی هواپیمای جاسوسی و موشکباران عین‌الاسد، ثابت شده است؛ و البته پرونده انتقام خون شهید سلیمانی، شهید ابومهدی مهندس و همراهان‌شان بسته نشده. ما در زمین هیچ دشمنی بازی نمی‌کنیم، و زمین و نحوه بازی را خودمان تعیین می‌کنیم؛ اما نه اینکه تن به انفعال بدهیم. این‌بار اگر لازم باشد، فراتر از اهداف نظامی، به مراکز و منافع اقتصادی حیاتی دشمن هم ضربه می‌زنیم.

9- انتخابات آمریکا، نه خط قرمز ما برای ضربت متقابل است و نه برای ما موضوعیت دارد. به شهادت آمد و رفت دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان در چند دهه اخیر، سگ زرد برادر شغال است؛ و دموکرات‌ها در خباثت، کم از ‌ترامپ و جمهوری‌خواهان نداشته‌اند. کافی است فهرست طولانی خیانت و جنایت‌های دولت اوباما در نقض پیاپی برجام،‌ ترساندن کشورها و شرکت‌ها از تجارت با ایران، مصادره اموال کشورمان در آمریکا و اروپا، اعمال تحریم‌های ویزایی، ریل‌گذاری تحریم‌های کاتسا و آیسا، عدم صدور ویزا برای حمید ابوطالبی (نماینده منتخب آقای روحانی جهت نمایندگی ایران در سازمان ملل)، ‌ترور دانشمندان هسته‌ای و خرابکاری‌های سایبری، و تحمیل جنگ نیابتی (‌تروریسم داعش) در اوج مذاکرات را به یاد آوریم.

ضمنا برای یادآوری باید تأکید کرد که ایران در همین دولت ‌ترامپ، هواپیمای جاسوسی فوق مدرن «گلوبال‌ هاوک» را به‌خاطر تجاوز به حریم هوایی ساقط کرد، در حالی که همزمان می‌توانست هواپیمای نظامی سرنشین‌دار را ساقط کند. یادمان نرفته که ‌ترامپ به‌خاطر همین مراعات، مجبور به تشکر از ایران شد. این زبان قدرت است. در همین دوره بود که پایگاه نظامی ظاهرا امن عین‌الاسد را با موشک‌های قدرتمند و نقطه‌زن منهدم کردیم و هیچ کاری از رادارها و سامانه‌های پدافندی آنها بر نیامد. از نگاه ما، خط قرمز امکان ضربه به آمریکا، مدت‌هاست شکسته شده. ‌ترور بزدلانه «فرمانده مبارزه با ‌تروریسم در منطقه»، هیچ حرمت و امنیتی برای ‌تروریست‌های آمریکایی در منطقه و فراتر از آن باقی نگذاشته است. هفته‌ای نیست که نیروهای آمریکایی گرفتار تیر غیب نشوند و از نیروهای مردمی در منطقه سیلی نخورند. جمهوری اسلامی ایران چنانکه ولی‌امرمسلمین ‌ترسیم فرمودند، مجازات کامل ‌تروریست‌های آمریکایی را اخراج آنها از منطقه می‌داند و تا به سرانجام رساندن این راهبرد، کوتاهی نخواهد کرد؛ و در عین حال، هر تعرض موردی و موضعی را به شکل متقارن و نامتقارن عقوبت می‌کند. رفتارهای ایذایی مثل مزاحمت برای هواپیمای مسافربری، صرفا بر اراده و سرعت حرکت راهبردی محور مقاومت می‌افزاید.

10- گفته می‌شود صهیونیست‌ها پشت‌پرده برخی اقدامات تحریک‌آمیز و پُرخطر هستند. اسرائیل، سگ زنجیری آمریکاست. قطعا در صورت درگیری میان آمریکا و ایران، این سگ زنجیری ضربات جدی خواهد خورد و جزو اولین مراکزی که ظرف زمانی کوتاه آماج حملات کوبنده قرار می‌گیرد، حیفا و تل‌آویو است.

ویروس تاجدار قدرت‌طلب و مدیریت‌پذیر

حسین کرمانپور در روزنامه ایران نوشت:

ویروس کرونا معروف به ویروس تاجدار از جمله سنگین‌ترین ویروس‌های گروه خود، گرد و اندازه آن وقتی قابل درک است که یک میلیمتر را به یک میلیون قسمت تقسیم کنیم. آن وقت یکی از این قسمت‌ها شاید به اندازه یک ویروس کرونا شود. پس در این اندازه:

• با چشم دیده نمی‌شود
• از هر منفذی رفت و آمد می‌کند
•  جابه‌جایی آن در فضا چندان مشکل نیست.

ذرات معلق در هوا موسوم به گرد و خاک، میلیون‌ها برابر بزرگتر از ویروس کرونا هستند اما به همان اندازه سبک و قابل جابه‌جایی! مثل تفاوت تکه‌ای غبار و تکه‌ای به همان اندازه شن. غبار در هوا معلق می‌ماند اما شن پس از میزانی از شناوری جایی می‌نشیند تا با جارویی رفته شود! ویروس کرونا هرچند بسیار کوچک است اما پس از مدت زمانی کوتاه گوشه‌ای آرام می‌گیرد و دیگر در هوا غلطان نمی‌ماند اگر چه این استعداد را دارد که با عطسه و کوران هوا از جایی به جای دیگر منتقل شود. این ویروس شدیداً به لخت شدن و برداشته شدن پوشش پروتئینی خود حساس و نابودشونده است. به محض آنکه لباس پروتئینی ویروس توسط مواد شوینده از جمله وایتکس یا الکل و حتی آب و صابون برداشته شود، کرونا پادشاهی بی‌تاج و قدرت می‌شود که دیگر حتی سربازش هم فرمانی از او نمی‌پذیرد.

ویروس اما زمانی که تاج و تخت و لباس خود را حفظ کرده است بشدت قدرت‌طلب، هجومی و تشنه حکومت بر بدن موجود زنده بویژه اشرف مخلوقات است. ویروس به خودی خود زنده نیست اما مادامی که با قدرت لباس پروتئینی خود به داخل سلول زنده راه یابد فرماندهی برج و باروی سلول را به دست گرفته تکثیر می‌شود و فرزندان خود را به همه جای بدن می‌فرستد و هر فرزند هزاران و میلیون‌ها فرزند چون خود، ناخلف و غارتگر تولید می‌کند.

داستان ویروس تاجدار یا کرونا به همین سادگی است. اگر خودمان دستکاری نکنیم به آرامی گوشه‌ای سقوط می‌کند و رفته رفته لباسش مندرس و نابود می‌شود اما ما انسان‌ها کارهایی می‌کنیم که او را برای حکومت به وجد می‌آورد. من اینجا در این مختصر دو بخش ساده را توضیح می‌دهم تا همه نیک دریابیم چه کردیم که ویروسی که اواسط خرداد می‌رفت تا در محاصره کادر درمان درآید در تابستان سر از جمع‌های خانوادگی درآورد و نه یک نفر و دو نفر که امروز خانواده‌ها و دورهمی‌ها را هدف قرار داده و مرگ و میری بیش از روزانه 200 نفر را به کام بی‌رحمی خود می‌کشاند.

ویروس کرونا با تعطیلی نوروز، نشاط بهاری و همدلی سال نو از لای دست‌ها، روی لباس‌ها و پرسه زدن در هوا به زمین نشست اما در تابستان به یاری تجمعات فراوان، رفت و آمدهای بی‌جهت و البته گرمی هوا، برداشتن ماسک‌ها و دور شدن از فضای ضدعفونی مرسوم و شست‌وشوی دست، دوباره فرصت را غنیمت شمرد و بدن ایرانیان را زیستگاه مناسبت‌تری دید. این ویروس بشدت قدرت‌طلب و هجومی است. کافی است خودش را به داخل مجرای تنفسی یا خون برساند.

از دیگر سو به بهترین وجه هم مدیریت می‌شود. کافی است تجمعات را قطع، دورهمی‌ها را حذف، لمس سطوح مشکوک را محدود، شست‌وشوی دست ها با آب و صابون یا الکل را در اولویت و از پراکنده شدن ذرات تنفسی به بیرون با زدن ساده‌ترین ماسک‌ها جلوگیری کنیم. این کارها چرخه قدرت‌طلبی تاجدار بی‌رحم را منقطع و راه را برای مبارزه مناسب‌تر با آن دسته که برخی از افراد را گرفتار کرده‌اند هموار می‌کند. ویروس دیگر جزئی از طبیعت شده است. وقتی تجمعات ، فراوان و بدون کنترل و رعایت بهداشت شود، ویروس فرصت را مغتنم شمرده خیال حکومت یک لحظه آرام‌اش نمی‌گذارد تا ریه، خون، قلب، کلیه‌ها و یا هرجایی را که بتواند تا ورود به سیستم عصبی و مغر را در تسخیر خود درآورد.

داستان کرونا به همین سادگی است! می‌بینید که اگر دست به دست هم بدهیم راحت خلع سلاح شده تسلیم می‌شود و اگر غافل شویم از ریزترین منفذ غفلت ما استفاده کرده و زمانی درمی‌یابیم گرفتار شدیم که بسیاری از قلل سلامت کشور را تسخیر کرده است.‌

شارمین و شبکه‌سازی گولنی در ایران

امیرعاصف در روزنامه وطن امروز نوشت:

ماجرا در رسانه‌های رسمی از یک ماه پیش با بازداشت شارمین میمندی‌نژاد، رئیس جمعیت موسوم به امام علی شروع شد. هر چند پیش از آن هم در مقاطع مختلف اسم این جمعیت و رفتار مشکوک رؤسای آن محل بحث در رسانه‌ها بود؛ از زلزله غرب کشور تا سیل استان‌های شمالی، فیلم‌هایی به شبکه‌های ماهواره‌ای می‌رسید که غیر از سیاه‌نمایی و وارونه نشان دادن واقعیت، هیچ هدف دیگری نداشت! اما وقتی این اظهارات و فیلم‌ها بررسی می‌شد همه به یک اسم می‌رسید: جمعیت امام علی. هر چند آن زمان این جمعیت منکر این قضیه بود اما پس از بازداشت شارمین، همین شبکه‌ها تمام‌قد به حمایت از او و انتقاد از بازداشتش پرداختند.

بعد از بازداشت شارمین میمندی‌نژاد، با انتشار فیلم‌های جلسات مدیران این مؤسسه زوایای دیگری از فعالیت پنهان مدیران این شبکه مشخص شد؛ از توهین به ائمه اطهار تا زیر سوال بردن مراسم عزاداری سیدالشهدا و یا حتی انکار نبوت!!

موضوع فقط به توهین به مقدسات ختم نمی‌شود، جمعیتی که یکی از اصول شبکه‌سازی‌اش خانم‌ها بوده‌اند و با شعار تساوی زن و مرد و همچنین ادعای پیشرفت در این سازمان خیریه از بین جوانان یارگیری می‌کرد دچار انحرافات دیگری هم بود.

بعد از بازداشت شارمین، برخی اعضای جداشده از این جمعیت در رسانه‌ها دست به افشاگری علیه حلقه فساد و نفاق در آن زدند.

مدتی قبل حتی یکی از اعضای جداشده از جمعیت، از آزار جسمی و جنسی خود در جمعیت پرده برداشت.

البته این همه ماجرا نیست و بسیاری از جداشدگان از این جمعیت، اعتراض‌های فراوانی را نسبت به دخالت‌های شارمین میمندی‌نژاد در زندگی‌های شخصی خود مطرح کرده‌اند.

تمام موارد بالا به‌علاوه موارد دیگری که در رسانه‌ها عنوان شده است، تنها شامل عملکرد این جمعیت در حوزه اجتماعی می‌شود. اما هدف نگارنده نه آن چیزی است که تا به حال اعلام شده… بلکه روشن شدن زوایای پنهان این جمعیت است.
بررسی مدل شبکه‌سازی شارمین و دست‌های پشت‌پرده او که به خاندان پهلوی می‌رسد بسیار جالب‌تر از این حواشی است. اگر بخواهم خلاصه بگویم این مدل شبکه‌سازی دارای چند بخش است:

۱- ایجاد یک خیریه
۲- آموزش جوانان و کودکان کم‌بضاعت و به‌کارگیری آنها در رده‌های مختلف شبکه
۳- استفاده از حضور دختران دانشجو برای جذابیت بیشتر شبکه
۴- شبکه‌سازی در استان‌های مختلف حتی شهرهای دورافتاده، با آموزش‌های هیجانی به بهانه کارهای عام‌المنفعه.

تا اینجای کار به ظاهر مشکلی وجود ندارد… اما موضوع از آنجا جالب‌تر می‌شود که این گروه در ‌مسائل سیاسی تمام‌قد ورود می‌کند، در یکی از صوت‌های منتشرشده از جلسات، رئیس این سازمان به صراحت تأکید می‌کند ما باید با نامه‌نگاری به سازمان ملل حکومت را محکوم کنیم، یا در صوتی دیگر می‌گوید: چرا ما باید از مرگ [شهادت] قاسم سلیمانی ناراحت باشیم؟ او قاتل زنان و کودکان ماست.

برای لحظاتی جمعیت امام علی را فراموش کنیم و با یک گروه خیریه دیگر که بانی اصلی کودتای آمریکایی ۱۵ تموز در ‌ترکیه بود و نحوه شبکه‌سازی‌اش آشنا شویم.
مراکز آموزشی مورد حمایت جنبش گولن به ظاهر از سوی تجار و بازرگانان حمایت می‌شود و دانش‌آموزانی که در این مراکز به تحصیل مشغولند معمولا از اقشار فقیر هستند. گولن این افراد را به آسانی به خدمت می‌گیرد، در حالی که سازمانش فاقد ساختار رسمی بین‌المللی یا فهرستی متشکل از اعضای رسمی است.

اعضای این سازمان می‌گویند تنها از آن رو که تحت تاثیر پیام خدمات اجتماعی گولن قرار گرفته‌اند در این سازمان در کنار یکدیگر به فعالیت مشغولند.

این سازمان خیریه منحله که پس از کودتای ناکام در ‌ترکیه تمام اعضایش بازداشت شدند، سال‌های طولانی تنها به انجام امور خیریه مشغول بود و مسائل سیاسی و امنیتی‌اش شامل رده‌های بالای سازمان می‌شد؛ از ارتباط با سازمان جاسوسی آمریکا تا دریافت پول از سعودی. اگر بخواهم شاکله اصلی این نوع از شبکه‌سازی اجتماعی را بنویسم، می‌گویم: شبکه فریب! و اگر بخواهم شباهت شبکه گولن در ترکیه با جمعیت امام علی در ایران را مقایسه کنم، می‌توانم نظرتان را به موارد زیر جلب کنم:

الف- فریب اعضای رده پایین توسط رهبران: در ترکیه با اسم فعالیت خیریه اسلام‌گرایانه و در ایران فعالیت خیریه با اسم مبارک امام علی(ع)
ب- سوء‌استفاده از عواطف مذهبی و انسان‌دوستانه اعضا برای مقاصد سیاسی و حتی براندازانه
پ- شست‌وشوی مغزی اعضای رده پایین با سخنرانی‌های پرشور و بی‌منطق جهت زیر سوال بردن اهداف اولیه اعضا برای عضویت، یعنی فردی با نیت خیر در ‌جمعیتی مزین به نام امیرالمومنین عضو گروهی می‌شود که با مرور زمان رئیس جمعیت حتی نبوت را زیر سوال می‌برد. بعد از کودتای آمریکایی در ترکیه اعضای این جمعیت به طور گسترده بازداشت شدند و تمام اموال آنها مصادره شد و هنوز هم بعد از چند سال خبر بازداشت دیگر اعضا به گوش می‌رسد اما روش جمهوری اسلامی با روش دیکتاتورمآبانه و سلبی ترکیه متفاوت بود! به جای بازداشت اعضا به بازداشت رئیس گروه کفایت کرد و پس از آن به روش اقناعی برای آگاه کردن دیگر اعضا رو آورد. هر چند در ‌این روش فشار رسانه‌های خارجی و وابسته به سرویس‌ها بسیار زیاد بود اما این موضوع کم‌کم به فراموشی سپرده شد و عده زیادی از اعضای این جمعیت به نیت شوم کادر مرکزی آن پی ‌بردند که گواه این موضوع هم افشاگری اعضا علیه کادر مرکزی و فساد آنها بود. اما موضوع به اینجا ختم نمی‌شود و بعد از فروکش کردن سوال‌ها و موفقیت‌آمیز بودن روش اقناعی، دست‌های پشت‌پرده دیگری که در ‌تمام بزنگاه‌ها به کمک جریان حامی غرب در ‌ایران می‌آیند باز هم در حال فعال شدن هستند. بنا بر ‌اطلاعاتی که در فضای رسانه‌ای و مجازی منتشر شده است، باز هم شبکه بازیگران و اینفلوئنسرها می‌خواهند به کمک رئیس این جمعیت بیایند.

این اطلاعات می‌گوید: خانه سینما با محوریت «ف – م» و «ر – ک»  در تدارک انتشار بیانیه‌ای تند با محوریت موضوع «اعدام مجرمان آبان‌ماه» و «اعتراض به دستگیری اعضای جمعیت امام علی» است. در این راستا «ف – م» شخصا در حال تماس با سلبریتی‌ها و رایزنی برای جمع‌آوری امضای بیانیه است.
حال باید دید روش ایرانی مقابله با این شبکه در ‌این مرحله وارد چه فازی خواهد شد؛ همچنان اقناع یا قطع دست پروژه‌بگیران خارجی و هشتگ‌پرانان علیه امنیت روانی جامعه!

 گرهی که با دست باز می‌شود

حسن بهشتی‌پور در روزنامه آرمان ملی نوشت:

چند روزی از حادثه‌ای که می‌توانست تبدیل به فاجعه شود، می‌گذرد. در پی تعرض جنگنده‌های آمریکایی نسبت به هواپیمای مسافربری ماهان به مقصد بیروت در آسمان سوریه، موضع‌گیری‌های متعددی از سوی مقامات کشورمان صورت گرفت و ضرورت اقدامات حقوقی لازم جهت محکومیت این اقدام در مراجع بین‌المللی را مورد تاکید قرار داد. روز گذشته شبکه العالم در خبری پایگاه الازرق اردن را محل برخاستن جنگنده‌های آمریکایی معرفی کرد.

این درحالی است که آمریکایی‌ها در عراق و سوریه دارای پایگاه‌های نظامی هستند و برخاستن جنگنده‌ها از اردن موضوعی است که باید صحت و سقم آن مشخص شود. چنانچه صحت داشت، موضوع قابل رسیدگی و پیگیری حقوقی است و در غیر این‌صورت دامن زدن به نقش اردن در این ماجرا، آب به آسیاب دشمن ریختن است.

همین‌طور دنبال فضاسازی رسانه‌ای که برخی در جهت ترس ما از اردن ایجاد می‌کنند نیز نباشیم بلکه واقعیت‌ها را تحلیل کنیم. درباره قصد و نیت تعرض جنگنده‌ها نسبت به هواپیمای مسافربری کشورمان تاکنون فرضیه و گمانه‌زنی‌هایی مطرح شده. اینکه با نزدیک شدن به هواپیمای مسافربری ماهان پدافند سوریه را فریب دهند که هواپیما را متخاصم تشخیص و شلیک کند و به این ترتیب رابطه ایران و سوریه خصومت‌آمیز شود. نظریه دیگر اینکه آمریکا با این اقدام ماجراجویانه، ایران را تحریک و وادار به عمل متقابل کند تا تبدیل به یک فضاسازی جدید شود و بتواند در مجامع بین‌المللی از آن بهره‌برداری کند. به این ترتیب فشار بر ایران را بیشتر کرده تا کشورهای دیگر هم نسبت به تحریم ایران متقاعد شوند.

در اجلاس اخیر شورای امنیت هر 14 عضو غیر از آمریکا متفق‌القول بودند که برجام توافق مثبتی بوده و آمریکا نباید از آن خارج می‌شد. درحقیقت آمریکا برای اولین‌بار در مقابل 14 عضوی قرار گرفت که همه از برجام حمایت می‌کردند و تنها خودش به اثبات درستی خروجش از برجام اصرار می‌ورزید. بنابراین ممکن است فضاسازی تحت‌تاثیر این باشد که ایران به سمت فعالیت‌های ماجراجویانه سوق داده شود و به این ترتیب افکار عمومی را نسبت به صدور قطعنامه جدیدی مبنی بر تمدید تحریم تسلیحاتی ایران متقاعد کند.

در واقع فریب پدافند هوایی سوریه و تحریک و کشاندن ایران به سوی اقدامات ماجراجویانه، حدس و گمان‌هایی است که به عنوان احتمالات در نظر گرفته می‌شود و باید دید چقدر درست است. اما در واکنش به اینگونه مسائل، اتخاذ رویکرد حقوقی بهتر از رویکرد نظامی است که به نظر می‌رسد در این مقطع منجر به پدید آمدن مشکلات جدیدی برای ایران شود. مساله حقوقی ماجرا از طریق سازمان ملل و ایکائو قابل پیگیری است ولو به نتیجه موردنظر نرسیم ولی از نظر فضاسازی و اینکه برای آمریکا بازدارندگی ایجاد کند که تکرار نکند، بهتر است تا به سمت اقدام متقابل برویم. با اینکه اقدام متقابل برای ایران امکان‌پذیر است ولی ریسک را بالا می‌برد و در این شرایط مدیریت کردن مراحل بعدی کار دشوارتر خواهد بود. در حقیقت گرهی را که با دست باز می‌شود با دندان باز نمی‌کنند. در این مقطع ایران با اقدامات حقوقی شکایت خود را دنبال کند تا براساس رویه بین‌المللی که در صورت تکرار، حق اقدام متقابل برای شاکی وجود دارد، بتواند وارد آن مرحله شود.

پرونده ناتمام ۲ حج خونین

محمدجواد اخوان در روزنامه جوان نوشت:

دهه اول ماه ذی‌الحجه و عید سعید قربان، یادآور کنگره عظیم حج، این فریضه الهی است؛ فریضه‌ای که نه‌تن‌ها یک عبادت جمعی است، بلکه در دل خود حرکتی وفاق‌آفرین و وحدت‌بخش بوده و محل حل چالش‌های اساسی مسلمین تلقی می‌شود. با پیروزی انقلاب اسلامی، دغدغه حضرت امام (ره) احیای حج ابراهیمی و نزدیک‌شدن هر چه بیشتر حج به ذات اصلی و کارکردهای ژرف خود بود. در مقابل دشمنان جهان اسلام و عمال منطقه‌ای آن به ویژه آل‌سعود تلاش‌های زیادی برای مانع‌تراشی در این مسیر به خرج دادند. در نخستین دهه از عمر انقلاب اسلامی، نمونه‌ای بارز از این تلاش جاهلانه در سال ۱۳۶۶ و در فاجعه کشتار حجاج بیت‌الله‌الحرام در راهپیمایی برائت از مشرکین بروز یافت. هر چند به دلایل و مصالح سیاسی، پرونده حج خونین ۶۶ به فراموشی سپرده شد و عملاً مورد مطالبه قرار نگرفت، اما گذر ایام نشان داد که روحیه و نیات رژیم آل سعود چندان تغییری نیافته‌است.

۲۸ سال بعد از حج خونین ۶۶، در سال ۱۳۹۴ هجری شمسی، یکی از تلخ‌ترین و غمبارترین ادوار اقامه این فریضه رقم خورد و طی دو فاجعه ناگوار هزاران تن از حجاج بیت‌الله‌الحرام، به شهادت رسیدند. در فاجعه نخست، سقوط جرثقیل در صحن مسجدالحرام به شهادت بیش از ۱۰۰ نفر از حجاج انجامید و در فاجعه دوم که بزرگ‌تر بود، بیش از ۷ هزار نفر از حجاج در سرزمین منا گرفتار حادثه‌ای مشکوک شدند و در اثر ازدحام و عدم امدادرسانی مناسب، در حالت احرام به شهادت رسیدند. این حج تلخ، البته برای ایرانیان تلخ‌تر بود؛ چراکه کشور ما در صدر فهرست کشورهای قربانی هر دو حادثه بود و حجاج ایرانی هنوز بعد از گذشت پنج سال تلخکامی از دست رفتن همسفران‌شان و تبدیل‌شدن عید قربان به عزای عمومی را از یاد نمی‌برند. بررسی‌ها نشان می‌دهد فاجعه منا، مرگبارترین حادثه در تاریخ حج ابراهیمی است. با گذشت پنج سال از این فاجعه دهشتناک، رژیم آل‌سعود به‌عنوان حاکم مسلط بر حجاز، مسئولیت این فاجعه را نپذیرفته و از هرگونه پاسخگویی به جهان اسلام می‌گریزد، اما امت اسلامی، به‌خصوص خانواده شهدای منا، فهرستی بلندبالا از پرسش‌ها و ابهامات را در ذهن خود دارند و طرح و واکاوی در هر یک به کیفرخواستی سنگین علیه این رژیم ننگین و مسئولیت‌ناپذیر تبدیل خواهد شد. درباره علت وقوع فاجعه منا باید گفت بر اساس بررسی‌های حقوقی مجموع روایات و استنادات شاهدان عینی، فعل مأموران دولتی عربستان مبنی بر انسداد درهای خروجی اصلی برای عبور کاروان امنیتی، موجب این فاجعه‌شده و، چون مأموران وابستگان دولت هستند، فعل آن‌ها فعل دولت محسوب می‌شود.

سهل‌انگاری و بی‌تفاوتی مأموران سعودی در برخورد با این فاجعه هم به گفته شاهدان عینی و هم به شواهد فیلم‌ها و تصاویر موجود، مسلم و محرز است. تصاویر شهدای فاجعه نشان می‌دهد تعداد زیادی از آن‌ها با لبان خشکیده و عطشان دعوت حق را لبیک گفته‌اند و این مطلب با توجه به دمای ۴۳ درجه‌ای روز فاجعه در سرزمین حجاز معنا و مفهوم خاص خود را می‌یابد. علاوه بر این‌ها گروه‌های امدادی و پزشکی ایرانی از همان ساعات اولیه وقوع این فاجعه، برای کمک به حال مجروحان این حادثه و پس از آن در بیمارستان‌های سعودی حاضر شدند تا نه‌تن‌ها به حجاج ایرانی بلکه تا حد امکان به مجروحان سایر کشورها نیز خدمت‌رسانی کنند، اما با ممانعت مسئولان سعودی مواجه شدند.

همچنین دستور مسئولان سعودی مبنی بر جمع‌آوری دوربین‌های مداربسته در محل وقوع فاجعه منا نیز بر عمق شائبه‌ها در خصوص ماهیت این حادثه می‌افزاید. وقتی این موضوع را در کنار اقدام برخی مأموران سعودی در جمع‌آوری و ضبط برخی تلفن‌های همراه افراد قرار می‌دهیم، این ذهنیت شکل می‌گیرد که سعودی‌ها چه واهمه‌ای از فیلم‌های ضبط‌شده مربوط به این فاجعه دارند؟

همان‌گونه که پیش‌تر نیز اشاره شد، حادثه منا، خونبارترین و مرگبارترین فاجعه تاریخ حج ابراهیمی است و نکته قابل‌تأمل آن است که این حادثه در عصر رسانه‌ها و ارتباطات رخ داده، با این‌حال در بسیاری از نقاط دنیا و حتی در کشورهای غربی، آن‌گونه که باید و شاید دیده و شنیده نشد. این بدان معناست که فشار لابی‌های پنهان و آشکار سعودی‌ها و متحدانشان و نیز تطمیع رسانه‌ها با پترودلارهای سعودی، عملاً فاجعه را به سانسور کشانده‌است. از جمله حقوق کنسولی شناخته‌شده، دسترسی به اجساد و اجازه انتقال آن به کشور متبوع است. با این‌حال در روزهای نخست، بنای سعودی‌ها بر آن بود که کل شهدای منا را بدون سروصدای رسانه‌ای در مکه به خاک بسپارند و مستندات موجود نشان می‌دهد در روزهای نخست نیز فاز اول این تصمیم اجرایی شده و شتابزده چند صد تن از پیکرهایی که به دلیل نگهداری نامناسب و غیراصولی در کانتینر نگهداری می‌شد، به خاک سپرده شده‌اند. پس از هشدار رهبر معظم انقلاب‌اسلامی به سعودی‌ها، در خصوص عمل به وظایف خود در قبال پیکر، ناگهان ورق برگشت و آن‌ها مجبور به پذیرش نظر مسئولان ایرانی و خانواده‌های شهدا شده و البته با فراز و فرود زیادی پیکرها را به جمهوری اسلامی ایران تحویل دادند. اکنون در آستانه دهم ذی‌الحجه و عید سعید قربان، ۳۳ سال از حج خونین ۶۶ و پنج سال از فاجعه تلخ و غمبار منا می‌گذرد و به بهانه‌هایی همچون قطع روابط دیپلماتیک میان ایران و سعودی، هیچ‌گونه پیشرفتی در پیگیری حقوقی این دو فاجعه و شهدای آن مشاهده نمی‌شود.

جالب این است که به‌رغم آنکه حاکمان بدطینت ریاض، هر روز خباثت خود را علیه ملت ایران بیشتر به نمایش گذاشته و از هیچ تلاشی برای ضربه‌زدن به کشورمان فروگذار نمی‌کنند، برخی از مسئولان اجرایی که از قضا در مسئولیت‌هایی مرتبط با دیپلماسی و حج هستند، با چشم بستن بر واقعیت‌ها خواهان تجدید و گسترش روابط با آل‌سعود شده و شوربختانه آنکه این مواضع دور از عزت با پاسخ وقیحانه طرف سعودی مواجه می‌شود. روشن نیست این روند به دور از عزت، حکمت و مصلحت از سوی برخی مسئولان تا به کی در مقابل ریاض دنبال خواهد شد؟

اکنون که چند سالی از فاجعه غمبار حج خونین ۹۴ می‌گذرد، شخص رهبر معظم انقلاب‌اسلامی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدظله‌العالی) که یاد این شهروندان مظلوم ایرانی شهید این فاجعه را گرامی داشته و تفقدی نسبت به بازماندگان و خانواده معظم آنان دارند، دیگر مسئولان در قوه قضائیه، سازمان حج، وزارت امور خارجه و بنیاد شهید تقریباً این پرونده را کنار نهاده‌اند. این نوشتار را با گرامیداشت شهدای مظلوم دو حج خونین ۶۶ و ۹۴ و با تذکر از زبان رهبر معظم انقلاب اسلامی پایان می‌بریم که دو سال پیش در دیدار کارگزاران و مسئولان حج فرمودند: «فاجعه مسجدالحرام و منا در سال ۹۴ [هم]این قضیه فراموش‌شدنی نیست؛ این باید حتماً تعقیب بشود، دنبال بشود، مجموعه و هیئت حقیقت‌یاب با حضور مدّعی اصلی – که جمهوری اسلامی است- باید تشکیل بشود، باید به مجامع بین‌المللی مراجعه بشود، از هرجایی که ممکن است باید کمک گرفته بشود تا احقاق حق بشود؛ اینجا ظلم بزرگی انجام گرفت. حق بزرگ حجاج بر آن کسانی که مسلّط بر آن منطقه هستند، امنیت آنهاست؛ این مطالبه اصلی آنهاست. «امن» یکی از خصوصیاتی است که خدای متعال برای خانه خودش و شهر مکه و حرم، معین فرموده‌است: جَعَلنَا البَیتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَ اَمنا؛ همه آنجا جمع بشوند و امن باشد، امنیت داشته باشند. امنیت و ایمنی مردم یکی از اساسی‌ترین کارهاست؛ این ایمنی مراعات نشد. این، مطالبه لازم دارد؛ این، دنبال‌گیری لازم دارد؛ از دنبال‌گیری از این قضیه خسته نشوید. دنبال کنید، بخواهید. مسئولان محترم – چه در بعثه، چه در سازمان حج، چه در دستگاه‌های ذی‌ربط، وزارت خارجه، قوه قضائیه و دیگران- باید قضیه را دنبال بکنند.»

کرونا و مخابره پیام دوگانه

علیرضا صدقی در روزنامه ابتکار نوشت:

تردیدی نیست که اصلی‌ترین شیوه مقابله با شیوع ویروس کرونا فاصله‌گذاری اجتماعی و رعایت پروتکل‌های بهداشتی است. این یعنی گروه‌های مختلف اجتماعی وظیفه بسیار مهم در مواجهه با این بیماری دارند. اما موضوع بر سر این است، زمانی که از مسئولیت اجتماعی ـ آن هم در این سطح کلان ـ سخن به میان می‌آید، نمی‌توان و نباید پیکره‌ای کلی و واحد را متصور شد. درحقیقت سخن از جامعه، گفت‌وگو پیرامون گروه‌ها و طبقات متعددی است که هر کدام ویژگی‌ها، فرهنگ و مختصات خودشان را دارند.

گروه‌هایی که هرکدام واجد اقتضائات و مناسبات منحصربه در چنین بستری موضوع مخابره پیام در سطح ملی از اهمیت و جایگاه خاصی برخوردار می‌شود. خاصه آنکه این پیام ملی قرار باشد از سوی حاکمیت و نهاد قدرت مخابره شود. با این پیش‌فرض‌ها باید مجموعه پیام‌های مخابره‌شده در ماجرای شیوع کروناویروس در ایران را به تحلیل نشست. پرسش بنیادین در این تحلیل می‌تواند چرایی بی‌توجهی بخش کثیری از جامعه نسبت به حساسیت موضوع ـ به ویژه در موج دوم شیوع کرونا ـ باشد!

پرسش از عادی‌سازی روابط و تعاملات اجتماعی در شرایط شیوع این ویروس، می‌تواند عارضه‌های موجود در حرکت حاکمیت جهت کنترل ویروس را بیش از گذشته نشان دهد. به این منظور باید مسئله را به دو بخش اساسی تقسیم کرد. نخست از زمان اعلام رسمی ورود ویروس کرونا به کشور تا تصمیم ستاد ملی مدیریت کرونا مبنی بر بازگشایی کسب و کارها و دوره دوم از زمان بازگشایی‌ها تا زمان حاضر است.

تحلیل داده‌های اطلاعاتی نشان می‌دهد که در دوره نخست، بخش مختلف تصمیم‌گیر در حوزه کرونا پیامی یکسان، به نسبت دقیق و با تراکم معقولی را به جامعه مخابره می‌کرد. اعلام و بیان نگرانی‌ها از شیوع ویروس کرونا، مخاطرات ناشی از آن، راه‌های مقابله، همراهی زبانی حاکمیتی با آسیب‌دیدگان از کرونا در حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی. همه و همه موجب شدند تا مواجهه بخش‌های گوناگون جامعه جهت مقابله با این ویروس نیز مواجهه‌ای هوشمندانه، دقیق و علمی باشد. نتیجه آن شد که نرخ آمار ابتلا و مرگ و میر ناشی از کرونا به حداقل رسید.

اما در دوره دوم و از زمان تصمیم مجموعه حاکمیت جهت بازگشایی‌ها ـ اعم از کسب و کارها و اماکن متبرکه و زیارتی ـ پیام‌های مخابره شده به جامعه دستخوش دگرگونی‌هایی زیانبار و فاجعه‌آمیز شد. عادی‌سازی بسیاری از شرایط و راه‌اندازی بسیاری از اماکن و ادارات از یک سو و توصیه به رعایت پروتکل‌های بهداشتی توسط مردم از سوی دیگر، نشان از عدم تدبیر و تصمیم ملی جهت مدیریت شیوع این ویروس در سطح حاکمیت دارد. درست زمانی که متروها، ادارات دولتی، سازمان‌ها و نهادهای حاکمیتی روندی عادی را آغاز کرده، سازمان‌های دولتی سعی در وصول مطالبات معوقه مردم داشتند، پیام عادی‌سازی به جامعه مخابره شد. هرچند در تمام این مدت، مسئولان عالی‌رتبه کشور کماکان از لزوم رعایت پروتکل‌های بهداشتی می‌گفتند. تمام این‌ها در حالی بود که ویروس کرونا کماکان در کشور جولان می‌داد. تعداد مرگ و میر یک ماه گذشته نیز به خوبی نشان می‌دهد که وضعیت به غایت از اسفند ماه سال گذشته و فروردین ماه سال جاری خطرناک‌تر است. در این شرایط باید تدبیری دقیق برای تحقق فاصله‌گذاری اجتماعی صورت می‌گرفت. باید این هوشیاری برای مردم ایجاد می‌شد. موضوعی که متاسفانه به هیچ عنوان از سوی مسئولان امر لحاظ نشده و به آن دقت لازم صورت نگرفت.

در این شرایط و موقعیت خطرناکی که معاون وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی به تازگی اعلام کرده است تمام ایران در وضعیت قرمز به سر می‌برد، باز هم سیاست یک بام و دو هوا در ستاد ملی کرونا ادامه دارد. لسان مسئولان چیزی می‌گوید و عملکرد آن‌ها سخنی دیگر به جامعه منتقل می‌کند. از یک سو مردم به عدم خروج از منزل توصیه می‌شوند و از سوی دیگر قرار حضور در تجمعات سامان پیدا می‌کند. به نظر می‌رسد در این موقعیت تنها راه‌حل توجه به نهادهای داخلی و اجتماعی است. این یعنی مردم باید خودشان برای خودشان تدبیر کنند.

ترجمه آماری صف های بورسی

مهدی حسن زاده در روزنامه خراسان نوشت:

انتشار تازه ترین آمار بانک مرکزی از متغیرهای پولی و بانکی نشان داد که هشدارها درباره نقدینگی و اثر آن بر تورم جدی تر شده است. براساس این آمارها رشد نقدینگی در خرداد 99 نسبت به اسفند 98، 7.5 درصد بوده است که در مقایسه با رشد 5.2 درصدی نقدینگی در خرداد 98 نسبت به اسفند 97، رشد قابل توجهی را نشان می دهد. با این حال جزئیات این رشد از خود رشد کمّی نقدینگی مهم تر است.

آمارهای بانک مرکزی نشان می دهد، رشد پول که شامل وجوه نقد و حساب های جاری است در یک سال اخیر بیش از 60 درصد بوده که در مقایسه با رشد 29 درصدی شبه پول که شامل سپرده های مدت دار بانکی است، رشدی بیش از دو برابر را نشان می دهد. این رشد به مراتب سریع تر پول به نسبت شبه پول به معنای این است که پول سیال و دارای خاصیت نقدشوندگی بیشتر، سهم بیشتری در نقدینگی پیدا کرده است.

کاملا مشخص است که این رشد سریع تر پول نسبت به شبه پول به دلیل وضعیت خاص بازارهای سرمایه گذاری رخ داده است. جهش تاریخی و رکورد شکنی های پیاپی بورس، موج گسترده ای از ورود نقدینگی به این بازار را رقم زد و بسیاری از افراد ترجیح دادند از خیر سود 15 درصدی سپرده بگذرند و پول خود را از حساب های سپرده مدت دار به حساب های جاری منتقل کنند تا بتوانند از طریق آن، سهام شرکت های بورسی را بخرند.

در حقیقت آمار بانک مرکزی را باید ترجمه آماری صف گسترده مردم برای دریافت کد بورسی دانست. طبیعتا بخشی از این تغییر روند نقدینگی را باید در ورود بخشی از پول به بازارهای ارز و طلا دید.اکنون تبعات این رشد بیشتر پول، خود را در نرخ تورم نشان داده است. تورم ماهانه تیرماه بالاترین نرخ تورم ماهانه را در 21 ماه اخیر ثبت کرد و طی یک ماه، میانگین قیمت ها 6.4 درصد افزایش یافت. این سطح از افزایش قیمت که به ویژه در بخش هایی نظیر مسکن ملموس بود، شوک مجددی را به خانوارهای ضعیف و متوسط وارد کرده است که باید حتما برای آن تدبیری اندیشید.واضح است که برای مهار این روند باید نخست بازارهای سرمایه گذاری را به آرامش رساند. تعدیل روند رشد بورس کلیدی ترین اقدام در این زمینه است. اگرچه اکنون رشد بازار نسبت به ماه های قبل تاحدی آرام تر شده است ولی مهم است که انتظارات سرمایه گذاران در این بازار از بازدهی ماهانه 100 درصد به بازدهی به مراتب کمتری برسد. بنابراین شعارهای حمایت از بورس باید کم رنگ تر و تصمیمات اخیر برای افزایش عرضه سهام در بورس با جدیت بیشتری پیگیری شود.عامل مهم دیگر، مهار بازار ارز است.

اگرچه سرانجام بازار ارز از ابتدای مرداد سر به زیر شد و اکنون قیمت در محدود 22 هزار تومان تاحدی تثبیت شده است، اما همه ابزارهای ممکن برای تثبیت بازار، از جمله بازگشت ارز صادرات چه از مسیر تشویق و چه حتی با ابزار تنبیه ضروری است.در هر صورت ترجمه این رشد نامتوازن نقدینگی را باید در نرخ تورم و جهش غیرمعمول بازارها دید و اگر این رشد مهار نشود، بانک مرکزی برای رسیدن به هدف گذاری تورم 22 تا 24 درصدی در پایان سال موفق نخواهد بود.