پنجشنبه , ۱۷ آبان ۱۴۰۳
صفحه اول » بین المللی » گروه دولت اسلامی؛ ظهور و زوال داعش در عراق و سوریه/

گروه دولت اسلامی؛ ظهور و زوال داعش در عراق و سوریه/

گروه دولت اسلامی؛ ظهور و زوال داعش در عراق و سوریه

نوامبر 2017 – 28 آبان 1396

با رانده شدن گروه موسوسم به دولت اسلامی یا داعش از رقه، مرکز خلافتش، این گروه بیشتر مناطق مهم تحت کنترل خود را در عراق و سوریه از دست داد. داعش که با خلافت خود خوانده‌اش سودای تشکیل یک امپراتوری اسلامی را داشت، دچار زوال شده است و اعضایش در تمام کشورهای دنیا تحت تعقیب هستند. این گروه در حدود چهار سال موجودیتش، ابعاد تازه‌ای برای ایجاد وحشت، خونریزی و بی‌رحمی در تاریخ ترسیم کرد. جیم میور خبرنگار بی‌بی‌سی که سال‌ها گزارشگر ویژه خاورمیانه بوده است، ظهور و زوال داعش را در گزارشی طولانی روایت کرده است. از فهرست زیر می‌توانید به بخش‌های مختلف این گزارش مراجعه کنید.

سقوط موصل

ابو انیس زمانی فهمید خبری شده که صدای انفجاری از شهر قدیم در غرب رود دجه، موصل را در نوردید و به گوشش رسید.

او که یک مهندس کامپیوتر است می‌گوید: “به چند تا از دوستانم آنطرف زنگ زدم، گفتند گروه‌های مسلحی که میانشان هم خارجی هست و هم عراقی، منطقه را گرفته اند.” افراد مسلح به مردم گفته بودند که آمده‌ایم تا از شر ارتش عراق خلاصتان کنیم.

روز بعد، مهاجمان از دجله عبور کردند و نیمه دیگر شهر را هم گرفتند. نیروهای ارتش و پلیس که تعداشان بسیار بیشتر از مهاجمان بود، فرار کردند، اول از همه درجه داران، خیلی از سربازان درحالی که به سیل شهروندان سرآسیمه می‌پیوستند یونیفورم‌هایشان را از تن درآوردند.

بیستم خرداد ١٣٩٣ بود که دومین شهر بزرگ عراق با جمعیت حدود دو میلیون نفر، به دست گروهی افتاد که آن زمان خود را دولت اسلامی در عراق و شام معرفی می‌کرد. (بعدها مخفف این کلمه، داعش، یعنی دولت اسلامی عراق و شام، نام معمول این گروه در رسانه‌ها مخصوصا رسانه‌های کشورهای مسلمان شد که نمی‌خواستند این گروه را حکومت یا خلافت اسلامی بخوانند.)

آنها چهار روز قبل از آن، با کاروانی از چندصد شبه نظامی سنی، با پرچم‌های سیاه از مقرشان در شرق سوریه، وارد خاک عراق شده بودند. در مسیر رسیدن به هدف ارشمندشان – موصل – بدون رو‌به‌رو شدن با مقاومتی جدی، از بیابان‌های مرزی شمال غرب عراق گذشته بودند.

بعد از تسلط بر موصل، غنائم تقسیم شد. ارتش عراق که از سال ٢٠٠٣ با کمک آمریکا تجهیز شده بود، مقدار قابل توجهی مهمات، خودورهای زرهی و سلاح‌های پیشرفته خود را رها کرده بود که به دست شبه نظامیان افتاد. آنها همچنین حدود ٥٠٠ میلیون دلار از شعبه بانک مرکزی عراق در موصل برداشتند.

درباره وضعیت عراق در زمان سقوط موصل بیشتر بخوانید:

ابو انیس شهروند موصل می‌گوید: “اوایل رفتارشان خوب بود، همه موانعی که ارتش بین محله‌های مختلف شهر گذاشته بود را برداشتند. مردم خوششان آمد. در پست‌های بازرسی هم برخوردشان دوستانه بود و کمک می‌کردند، می‌گفتند هرچه می‌خواهید به بگویید، ما در خدمتیم.”

ماه عسل موصل، چند هفته‌ بیشتر طول نکشید. اما همان زمان، کمی دورتر از موصل اتفاقات وحشتناکی افتاده بود.

با سقوط ارتش در شمال عراق، شبهه نظامیان به موازات رود دجله به سمت جنوب پیشروی کردند. شهرها و روستاها یکی بعد از دیگری سقوط کردند. شهر بیجی و پالایشگاه عظیمش را یک روزه تصرف کردند و برای تصرف زادگاه صدام حسین به سمت تکریت – یکی از مقرهای مخالفان سنی دولت رفتند.

در حاشیه تکریت، یک پایگاه نظامی بزرگ قرار داشت که آمریکا آن را بعد از حمله به عراق در سال ٢٠٠٣ تصرف کرد و نامش را “پایگاه اسپایکر” گذاشت. این پایگاه به نام اسکات اسپایکر ناگذاری شده است. اولین نظامی آمریکایی که در در جنگ اول خلیج فارس به نام عملیات طوفان صحرا، کشته شد. او خلبانی بود که هواپیمایش در استان انبار در غرب عراق سرنگون شد.

حق نشر عکس Getty Images
Image caption جستجو به دنبال بقایای قربانیان کشتار اسپایکر (۲۰۱۵ میلادی)

پایگاه اسپایکر که در زمان پیشروی شبه نظامیان سنی، پر از نیروهای تازه جذب شده ارتش عراق بود، محاصره و تسلیم شد. از میان هزاران اسیر، به صورت سازمان یافته، سربازان شیعه جدا شدند و دست و چشم بسته با کامیون به سمت گورهای دسته جمعی از قبل آماده شده برده شدند و گلوله باران شدند.

برآورد شده که حدود ۱۷۰۰ نفر با بی‌رحمی به قتل رسیده باشند. هنوز بازیابی جسد‌های این کشتار تمام نشده است.

اما داعش نه تنها برای پنهان کردن این جنایت تلاشی نکرد، بلکه تصویرهایش را با خرسندی در اینترنت منتشر کرد. تصویرها اسیران شیعه را نشان می‌داد که به قتلگاه برده می‌شدند و به دست مردانی با نقاب سیاه تیرباران می‌شدند.

طولی نکشید که داعش جنایتی حتی فجیع‌تر مرتکب شد.

با گذشت تنها دوماه، داعش که حالا نام خود را به “دولت اسلامی” تغییر داده بود، دوباره دست به پیشروی زد و مناطق وسیعی از شمال عراق که تحت کنترل نیروهای کرد بود را تصرف کرد.

از جمله این مناطق، شهر سنجار بود که بیشتر ساکنانش ایزدی بودند. یک اقلیت مذهبی تاریخی که داعش آنان را کافر می‌دانست.

صدها مرد ایزدی که موفق به فرار نشده بودند، به قتل رسیدند. زنان و کودکان غنیمت گرفته شدند تا به عنوان برده جنسی خرید و فروش شوند. هنوز هزاران زن و کودکی که دچار چنین سرنوشتی شدند، مفقودند.

ببینید:

خودنمایی‌های خونین این گروه، در اواخر ماه اوت سال ٢٠١٤ میلادی به اوج رسید.

داعش ویدیوهایی از جلادش – محمد اموازی – منتشر کرد که با لهجه انگلیسی لندنی سخن می‌گفت. محمد اموازی که زندانیانش به کنایه او را جان جهادی لقب داده بودند، به شکلی تکان دهنده دربرابر دوربین داعش، جیمز فولی، خبرنگار آمریکایی را سر برید.

بیشتر بخوانید:

در هفته‌های بعد از آن، خبرنگاران و امدادرسانان آمریکایی و بریتانیایی بیشتری جلوی دوربین به قتل رسیدند. استیون ساتلاف خبرنگار آمریکایی، دیوید هینس و الن هنینگ، امدادگران بریتانیایی و پیتر کاسیگ امدادگر آمریکایی قربانیان داعش بودند که همگی در برابر دوربین و در ویدیوهایی که با کیفیت بالا تهیه شده بودند و حاوی بیانیه‌های تبلیغاتی و هشدارهای تکان دهنده بودند، سلاخی شدند.

در فاصله چند ماه، داعش از گروهی ناشناخته، در مرکز توجه جهان قرار گرفت و نامش سر زبان‌ها افتاد.

دوازده هزار کیلومتر دورتر، تونی ابوت، نخست وزیر وقت استرالیا داعش را نسخه نوظهور و نفسگیر وحشت افکنی خواند “بربریت قرون وسطایی، با جدید ترین تکنولوژی پا گرفته و درحال گسترش یافتن است.”

داعش آمده بود، و نگاه جهان داشت به سویشان جلب می‌شد. اما مردان سیاه پوش گروه موسوم به دولت اسلامی، از آسمان نیفتاده بودند، آنها مدت‌ها بود که در حال ظهور بودند.

مذهب کشتار؛ ریشه‌های جهان‌بینی داعش

ریشه‌های جهان‌بینی یا مذهبی داعش و گروه‌های همفکر آن بسیار کهن است و تقریبا به دوران شکل گیری اسلام در قرن هفتم میلادی بازمی‌گردد.

اسلام، همچون مسیحیت که شش قرن زودتر و یهود که حدود هشت قرن زودتر شکل گرفته بودند در بستر خشن و قبیله‌ای خاورمیانه زاده شد.

ویلیام پالک نویسنده و مورخ می‌نویسد:”متن اصلی تورات و قرآن منعکس کننده جوامع قبیله‌ای و بدوی یهود و عرب بودند و مقرراتی که وضع کردند سختگیرانه بود.”

“در تورات هدف آنها حفظ و تقویت یکپارچگی و قدرت قبایل بود و در قرآن هدف آن نابود کردن تمام بقایای بت پرستی بود. نه یهودیت و نه اسلام اجازه هیچ گونه انحرافی را نمی‌دادند و هر دو تئوکراسی های خودکامه (اقتدارگرایانه ای) بودند.”

با گذشت زمان اسلام در منطقه وسیعی گسترش یافت و خود را با جوامع، ادیان و فرهنگ های متنوعی منطبق ساخت. به اجبار در عمل به اشکال گوناگونی جهش پیدا کرد، معمولا عمل گراتر و بخشنده‌تر می‌شد و اغلب الزامات قدرت و سیاست و یا حاکمان وقت، در اولیوت و اسلام در رده دوم قرار می‌گرفت.

از نگاه مسلمانان تندرو و سنتی، این به معنای انحراف بود و از همان ابتدا تقابل دیدگاه‌ها شروع شد که معمولا در آن طرفداران بازگشت به اسلام “ناب” و اولیه هزینه زیادی می‌پرداختند.

احمد ابن حنبل فقیه و متفکر برجسته (۷۸۰ تا ۸۵۵ میلادی) بنیانگذار یکی از آئین های مهم اسلام سنی (فقه حنبلی) به خاطر اختلاف با خلفای عباسی در بغداد زندانی شد و یکبار زیر شلاق از هوش رفت. حدود پنج قرن بعد یک فقیه برجسته دیگر از همان آئین که برداشت سختگیرانه‌ای از اسلام دارد، به نام ابن تیمیه در زندان دمشق کشته شد.

این دو نفر اجداد معنوی متفکران و جنبشی تلقی می شوند که با عنوان “سلفی‌ها” شناخته می‌شود و طرفدار بازگشت به صدر اسلام و به گفته خودشان، اسلاف صالح هستند.

آنها منابع الهام کسی هستند که در آینده، اندیشه‌ها و آثارش روی منطقه و جنبش سلفی تاثیر فراوانی گذاشت و وهابی‌ها نام خود را از او عاریه گرفته‌اند. محمد ابن عبدالوهاب در سال ۱۷۰۳ میلادی در روستای کوچکی واقع درناحیه نجد در مرکز شبه جزیره عربستان متولد شد.

او که فقیه متدینی بود ناب گرایانانه ترین برداشت از اسلام را تنظیم کرد که به باور او ایمان اولیه بود و از طریق ائتلاف با صاحبان قدرت سیاسی و نظامی تلاش کرد باورهای خود را گسترش دهد.

در اولین اقدام در آن مسیر قبر زید ابن خطاب، یکی از همراهان پیامبر اسلام را ویران کرد به این دلیل که براساس تفکر سلفی تقدیس و تکریم مقبره و هر چیز دیگری به غیر از خداوند شرک است.

در سال ۱۷۴۴ میلادی عبدالوهاب ائتلاف مهم خود با محمد ابن سعود حاکم وقت منطقه را آغاز کرد. براساس این اتحاد وهابیت، جهانبینی و بعد معنوی برای گسترش نظامی و سیاسی آل سعود را تامین می‌کرد که به نفع هر دو طرف بود.

آن اتحاد به مرور و پس از چند جهش، بخش اعظم شبه جزیره عربستان را تصرف کرد و تاکنون به بقای خود ادامه داده است. خاندان آل سعود اکنون نیز در نوعی هماهنگی پرنوسان با دستگاه به شدت محافظه کار روحانیون وهابی بر عربستان حکومت می‌کند.

ریشه دوانیدن سلفی‌ها و وهابی‌ها در عربستان سعودی و دسترسی آن‌ها به میلیاردها دلار پول نفت، یکی از پایگاه‌های مهم را برای شکل گیری جهاد مسلحانه در منطقه شکل داد.

جهاد یعنی مبارزه در راه خدا که تلاش و جهاد فردی را نیز شامل می‌شود ولی معمولا به معنی جنگی مقدس تلقی می‌شود.

اما فردی که بیش از همه در انتقال تفکر سلفی به قرن بیستم نقش داست، سید قطب متفکر دینی مصری است . او بین اندیشه‌ها و سنت عبدالوهاب و فقهای قبل از او با نسل جدید جهادی‌ها پلی ساخت که نتیجه آن القاعده و آنچه که در پی آن آمد است.

سید قطب که در سال ۱۹۰۶ در شمال مصر متولد شد با روشی که اسلام در پیرامون او آموزش داده و مدیریت می‌شد مخالف بود. او دو سال در اواخر دهه ۴۰ میلادی در آمریکا تحصیل کرد ولی به جای متمایل شدن به جامعه غربی از آنچه که آنرا ماتریالیسم و بی خدایی افسار گسیخته و فساد اخلاقی می‌دانست منزجر شد و دیدگاه‌های اسلامی بنیادگرایانه‌اش مستحکم تر شد.

پس از بازگشت به مصر به این نتیجه رسید که در پی سقوط امپراطوری عثمانی در پایان جنگ جهانی اول، غرب به شکل مستقیم و یا غیرمستقیم و با همکاری حاکمان محلی (که به نظر او ادعای مسلمانی دارند ولی به دلیل انحراف از راه راست نباید آنها را مسلمان تلقی کرد) بر کل منطقه کنترل دارد.

برای سید قطب جهاد تهاجمی علیه غرب و دست نشاندگان محلی آن تنها راه رهایی جهان اسلام بود. در ذات خود این یک نوع تکفیر بود. با کافر اعلام کردن یک مسلمان دیگر عملا قتل او واجب و حتی مستحق پاداش است.

هر چند سید قطب فرضیه پرداز و روشنفکر بود و نه یک فعال جهادی، حکومت مصر فعالیت های او را بسیار خطرناک ارزیابی می‌کرد. او در سال ۱۹۶۶ به جرم مشارکت در توطئه اخوان المسلمین برای ترور جمال عبدالناصر رییس جمهور وقت مصر به دار آویخته شد.

سید قطب از زمانه جلوتر بود ولی افکار او در ۲۴ کتابی که نوشته و ده‌ها میلیون نفر آنها را خوانده اند و همینطور در تماس فردی با افرادی مثل ایمن الظواهری، یک مصری دیگر که اکنون رهبر القاعده است زنده مانده‌ است.

یکی از نزدیکان اسامه بن لادن، بنیان‌گذار القاعده گفته است:”سید قطب فردی است که بیش از همه روی نسل ما تاثیر گذاشته است.” علاوه بر این او به عنوان “منبع افکار و اندیشه‌های جهادی” و یا “فیلسوف انقلاب اسلامی” توصیف شده است.

۳۵ سال پس از به دار آویخته شدن سید قطب، کمیسیون تحقیق دولت آمریکا در مورد حملات یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ نوشت:”بن لادن همان افکار تند سید قطب را داشت که به او و پیروانش اجازه می‌دهد حتی کشتارهای گسترده و بی دلیل را تحت عنوان دفاع از یک دین محاصره شده توجیه کنند.”

و تاثیر گذاری او امروز نیز ادامه دارد. هاشم الهاشمی کارشناس عراقی گروه‌های تندرو اسلامی می‌گوید:”آنها براساس دو اصل تاسیس شده‌اند: آئین تکفیری (یعنی مسلمانی که دیگر مسلمانان را به ارتداد متهم می‌کند) که برپایه نوشته‌های محمد ابن عبدالوهاب است و به عنوان روش کار براساس شیوه های سید قطب عمل می‌کنند.”

الهایت جهادی‌ها وجود داشت. ولی برای رشد و گسترش به دو عامل نیاز داشت. میدان نبرد و یک استراتژی برای شکل دادن به این نبرد. افغانستان فرصت مناسبی برای هر دو فراهم کرد.

جهاد در افغانستان؛ ظهور القاعده

حمله ارتش شوروی به افغانستان در سال ۱۹۷۹ و اشغال این کشور در ده سال پس از آن همه کسانی را که در جهان عرب می‌خواستند به جهاد بپیوندند جذب کرد. در آن دوره حدود ۳۵ هزار نفر از این افراد به افغانستان رفتند و به مجاهدین اسلام گرای افغان کمک کردند تا این کشور را به ویتنام اتحاد جماهیر شوروی بدل کنند.

حق نشر عکس Getty Images
Image caption نیروهای شوروی در افغانستان ۱۹۸۰

در مورد نقش موثر این افراد که به “اعراب افغان” شهرت یافتند در نبرد برای بیرون راندن نیروهای شوروی شواهد چندانی در دست نیست. ولی آنها در ایجاد شبکه‌های حمایتی در پاکستان و انتقال کمک‌ها از عربستان و سایر حامیان و همینطور در تامین مالی مدارس و آموزشگاه‌های نظامی نقش موثری داشتند. برای برقراری ارتباط و ایجاد شبکه‌های تماس بین این افراد و گروه‌ها و آزمودن جهاد با تجربه دست اول فرصت فوق العاده‌ای بود.

طنز تاریخ در این است که آنها با آمریکا در یک جبهه قرار گرفتند. عملیات سازمان سیا با اسم رمز سایکلون، از طریق پاکستان میلیون‌ها دلار براری رهبران مجاهدین افغان مثل گلبدین حکمتیار می‌فرستاد که با جهادی‌های عرب همکاری نزدیکی داشت.

تقریبا تمام شخصت‌های مهم در دنیای جهادی جدید در افغانستان تجربه آموختند. آنها در شکل گیری حوادث در سال‌های پس از عقب نشینی ارتش شوروی در سال ۱۹۸۹ نقش داشتند، سال‌هایی که دوران شکل گیری القاعده به عنوان ابزار یک جهاد جهانی بود و افغانستان به پایگاه اصلی آن بدل شد.

در سال ۱۹۹۶ که طالبان قدرت را در دست گرفت آنها عملا با اسامه بن لادن و نیروهای او وارد یک نوع همکاری شده بودند و القاعده از همانجا حمله ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ را سازماندهی کرد.

تجربه موثر افغانستان هم رهبران جهادی جنگ‌دیده و هم استراتژیست‌هایی را تربیت کرد که بعدها در شکل گیری داعش نقش موثری ایفا کردند.

مهمترین مورد، ابو مصعب الزرقاوی پیکارجوی اردنی بود که بیش از هر کس دیگری و به همه جهات می‌توان او را پدر داعش قلمداد کرد.

او که ترک تحصیل کرده بود به خاطر جرایم جنسی و مواد مخدر به زندان افتاد و پس از رفتن به کلاس‌های آموزش اسلام در مسجدی در امان، پایتخت اردن، به اسلام روی آورد. او همزمان با عقب نشینی ارتش شوروی در افغانستان در سال ۱۹۸۹ برای پیوستن به گروه‌های جهادی به پاکستان رفت. با این وجود برای همکاری با این گروه‌ها آنجا ماند.

مدت کوتاهی پس از بازگشت به اردن به جرم فعالیت‌های مرتبط با تروریسم دستگیر و زندانی شد اما در یک عفو عمومی آزاد شد. ابو مصعب الزرقاوی بالاخره در سال ۱۹۹۹ با اسامه بن لادن و ایمن الظواهری ملاقات کرد. دو رهبر القاعده از او چندان خوششان نیامد. او را فردی خشن و کله شق می‌دانستند و خالکوبی‌های متعددی که یادگار دوران گذشته زندگی او بود را دوست نداشتند.

ولی او کاریزمایتک و بسیار فعال بود و هر چند به القاعده نپیوست ولی بالاخره او را به فرماندهی یک مرکز آموزشی در هرات گماردند. در آنجا او با نظریه پردازی به نام ابوعبدالله المهاجر همکاری می‌کرد که نوشته‌های او بعدها راهنمای خونریزی‌های سلفی‌ها شد.

ابوعبدالله المهاجر در کتاب خود با عنوان “الهیات جهاد” که معمولا الهیات خونریزی نامیده می‌شود می‌نویسد:”بی‌رحمی و خشونت، سر بریدن برای خداوند و پیامبر رضایت بخش است.” نوشته‌های افراطی ترین شیوه‌های اعمال خشونت و کشتن شیعیان به عنوان کافر و کشتن همکاران آنها به عنوان مشرک را از دیدگاه مذهبی توجیه می‌کند.

کتاب دیگری که به عنوان راهنمای عملی و حتی مشابه کتاب “نبرد من” (کتاب آدولف هیتلر که مبنای نظری حکومت نازی‌ها شد) برای داعش و گروه‌های مشابه قبل از آن قلمداد می‌شود “مدیریت خشونت یا توحش” به قلم ابوبکر ناجی است که در سال ۲۰۰۴ روی شبکه اینترنت منتشر شد.

ابوبکر ناجی در بخشی از این کتاب می نویسد:”ما باید قتل عام کنیم و همان کاری را که با بنی قریظه (یهودیان مدینه در زمان پیامبر اسلام) کردند انجام دهیمبنابراین باید روش بیرحمانه‌ای در پیش بگیریم که اگر به خواست ما پاسخ داده نشود به شکل خشن و صبوعانهای گروگانها کشته میشوند.”اشاره او به یک طایفه یهودی ساکن شبه جزیره عربستان است که در قرن هفتم میلادی به دست اولین مسلمانان قتل عام شدند و حدود ۱۴ قرن بعد ایزدی های سنجار به همان سرنوشت دچار شدند، یعنی مردها قتل عام شدند و زنان و کودکان را به بردگی برده شدند.

دفاع ابوبکر ناجی از بیرحمی و خشونت، بخشی از یک استراتژی گسترده تر برای هموار کردن راه تشکیل یک خلافت بود. تا حدی براساس تجارب افغانستان او در کتابش توضیح میدهد که باید غرب را به دخالت بیشتر تحریک کرد و در آن حالت مسلمانان بیشتری به جهاد خواهند پیوست و این به سقوط نهایی دشمن منجر خواهد شد.

این سناریو چندان تخیلی نیست اگربه خاطر آوریم که اتحاد جماهیر شوروی دو سال پس از عقب نشینی از افغانستان فرو پاشید.

گزارش میشود که ابوبکر ناجی در سال ۲۰۰۸ در حمله پهپادهای آمریکا به وزیرستان پاکستان کشته شده است.

جنگ عراق؛ از ابو مصعب زرقاوی تا ابوبکر بغدادی

پیامدهای حملات یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ وضعیت را برای گروههای جهادی در پایان همان سال تغییر داد. آمریکا و متحدانش پس از بمباران‌های گسترده، افغانستان را اشغال کردند، حکومت طالبان را سرنگون کرده و جنگی همه جانبه تحت عنوان “نبرد با تروریسم” علیه القاعده آغاز شد.

اسامه بن لادن مخفی شد و ابو مصعب زرقاوی و سایرین گریختند. پیکارجویانی که به شدت تهییج شده و از افغانستان خارج میشدند به میدان نبرد دیگری نیاز داشتند تا دشمنان غربی را تحریک کرده و با آنها بجنگند.

اقبال به آنها روی آورد و آمریکا و متحدانش در مدت کوتاهی این میدان نبرد را به وجود آوردند.

اشغال عراق در بهار ۲۰۰۳ آنطور که بعدا مشخص شد با توجیههای غیرواقعی اتفاق افتاد. برخلاف ادعای آمریکا و متحدانش مشخص شد که عراق سلاحهای کشتار جمعی نداشته و از تروریسم بین المللی نیز حمایت نمی‌کرد.

با درهم شکستن تمام ساختارهای حکومتی و امنیتی و بیکار کردن هزاران سرباز و افسر ناراضی سنی دقیقا وضعیت “توحش” یا خشونتی آشوب زده را به وجود آورد که ابوبکر ناجی برای رشد گروه‌های جهادی پیش‌بینی کرده بود. عراق به چیزی بدل شد که مقامات آمریکایی بعدها آنرا “غده مادر” حضور داعش در منطقه نامیدند.

تحت حکومت صدام حسین که عراق به شدت توسط حزب بعث کنترل می‌شد، سنی‌های کشور بر شیعیان که با ایران هم مذهب و مناسبات محکمی داشتند حکومت می‌کردند.

دخالت نظامی آمریکا باعث شد قدرت سنی‌ها تضعیف شود و در میان آنها نارضایتی شدیدی بوجود بیاید و این زمینه را فراهم کرد تا جهادیون سلفی خارجی در این کشور ریشه بدوانند.

زمان زیادی طول نکشید تا آنها منطقه جدید فعالیت خود را تشخیص دهند. ابو معصب زرقاوی به عراق رفت و به فاصله چند ماه حملات مرگبار، بی‌رحمانه و تحریک آمیزی را علیه اهداف غربی و اکثریت شیعه عراق سازمان داد.

اختلاف در باورهای دو مذهب به موضوع جانشینی پیامبر اسلام در اولین دهه‌های شکل گیری این دین باز می‌گردد ولی اختلافهای دو طرف بیشتر به خاطر جنبه‌های تاریخی، اجتماعی و سیاست‌های فرقه‌ای است و نه فقط مذهب.

زرقاوی با تشکیل گروهی به نام توحید و جهاد به سرعت همکاری‌های عملی با هسته‌های مخفی باقی مانده از رژیم صدام حسین را شروع کرد. به این ترتیب دو شاخه در هم تنیده از شورش سنی‌ها شکل گرفت: گروه‌های جهادی مسلح و ناسیونالیسم سنی عراقی که سازماندهی بعثی‌ها در مرکز آن قرار داشت.

گروه زرقاوی مسئولیت چند حمله مرگبار را در ماه اوت ۲۰۰۳ به عهده گرفت که الگویی شد برای حملات بعدی. بمب‌گذاری انتحاری با یک کامیون حامل مواد منفجره در مقر سازمان ملل متحد در بغداد که سرجیو ویرا د ملو، سفیر و ۲۰ تن دیگر از کارکنان سازمان ملل متحد را به قتل رساند یکی از حمله‌های مرگبار آن زمان شد. یک بمب‌گذار انتحاری دیگر هم با انفجار خودرویی در نجف، آیت الله محمد باقر حکیم روحانی سرشناس شیعه و ۸۰ نفر از پیروان او را کشت. بمب گذاران جهادیون سلفی بودند ولی آنطور که گزارش شده امکانات لجستیکی حملات را شبکه زیرزمینی بعثی ها تامین کرده بود.

سازمان سیا معتقد است در ویدئویی که سال ۲۰۰۴ منتشر شد، خود ابو معصب زرقاوی بود که با نقاب بر چهره نیکلاس برگ، گروگان آمریکایی را سربرید. این انتقام گیری به خاطر آزار زندانیان ابوغریب توسط پرسنل نظامی آمریکا بود.

همزمان با تشدید نبرد با آمریکا و حکومت جدید عراق که در کنترل شیعیان بود، زرقاوی بالاخره با اسامه بن لادن بیعت کرد و گروه تحت فرمان او به شاخه رسمی القاعده در عراق بدل شد.

ولی روش‌های آنها هیچگاه مشابه نبود. حملات تحریک آمیز زرقاوی به مساجد و بازارهای شیعیان، به راه انداختن کشتارهای فرقه‌ای و علاقه شدید او به نمایش خشونت وبی‌رحمی همه در راستای آموزش‌های تندروانه‌ای بود که او آموخته بود. ولی رهبری القاعده به خاطر نگرانی از تاثیر آن بر افکار عمومی مسلمانان با این روش‌ها موافق نبود.

اما این مسئله برای زرقاوی چندان مهم نبود و بعد از مرگش، شیوه‌های خشن و افراطی او جانشینان او منتقل شد. ابو مصعب زرقاوی بهار سال ۲۰۰۶ در یک حمله هوایی آمریکا به مخفیگاهش در شمال بغداد کشته شد. جسد او از روی خالکوبی‌هایی که هیچگاه نتوانسته بود پاک کند به سادگی قابل شناسایی بود.

درباره مرگ ابومصعب زرقاوی بیشتر بخوانید:

سلف داعش چند ماه بعد متولد شد و با اعلام دولت اسلامی در عراق به عنوان یک سازمان فراگیر، همه شاخه‌های القاعده و سایر گروه‌های جهادی را زیر چتر خود گرفت.

اما دوران سختی در پیش بود. در ژانویه ۲۰۰۷ ارتش آمریکا نیروهای خود در عراق را از ۱۳۲ به ۱۶۸ هزار نفر افزایش داد و در نظارت بر بازسازی ارتش عراق نقش فعالتری به عهده گرفت. در همان حال آنها توانستند قبایل سنی در استان انبار واقع در غرب عراق را قانع کنند که دست از حمایت از گروه‌های جهادی برداشته و برای سرکوب شورش و بیرون راندن گروه‌های جهادی به آمریکا و نیروهای دولتی عراق بپیوندند.

بسیاری از قبایل سنی این پیشنهاد را احتمالا در ازای وعده دادن شغل و کنترل امور امنیتی منطقه خود پذیرفتند.

در آوریل ۲۰۱۰ که رهبران القاعده و دولت اسلامی عراق هر دو در جریان حمله مشترک نیروهای آمریکایی و عراقی به مخفیگاه آنها کشته شدند شورش گروه‌های تندرو سنی به نازلترین حد رسیده بود و آنها به مناطق سنی نشین دور افتاده عراق عقب رانده شده بودند.

جای هر دو آنها را یک نفر گرفت که در آن مقطع بطور علنی چندان شناخته شده نبود و از آن به بعد هم شناخت زیادی از او بدست نیامده است.

او “ابراهیم عواد ابراهیم علی البدری السامرائی” بود که با نام مستعار “ابوبکر بغدادی” شناخته می‌شود.

پس از شش سال پرحادثه او خود را خلیفه ابراهیم، فرمانده متدینان و رهبر خلافت خود خوانده گروه موسوم به دولت اسلامی‌خواند.

تصرف قلمرو

سوابق فعالیت بغدادی چنان مه آلود است که فقط بخش‌های ناچیزی از آن را می‌توان واقعیت تلقی کرد. طبق اکثر روایات او در اطراف سامره متولد شده بنابراین به نظر می‌رسد لقب “البغدادی” را به این خاطر به او داده اند که وجهه‌ای کشوری و سراسری پیدا کند و “ابوبکر” یادآور نام جانشین پیامبر اسلام، اولین خلیفه مسلمانان و پدر همسر او است.

مثل ابوبکر خلیفه مسلمانان گفته می‌شود که ابوبکر بغدادی هم از قبیله پیامبر یعنی قریش است. این نکته و جوان بودنش – متولد ۱۹۷۱- احتمالا در انتخاب او بعنوان رهبر تاثیر داشته است.

تمام روایات در مورد مقطع اولیه زندگی او حاکی از آن است که فرد آرام و اهل مطالعه و یک دانش آموز متعهد علوم اسلامی بوده است. او در همین رشته از دانشگاه بغداد با مدرک دکترا فارغ التحصیل شده است. برخی حتی می‌گویند او خجالتی و تاحدی گوشه گیر است و مدت ۱۰ سال در اطاق کوچکی در جوار یک مسجد سنی در شهر بغداد زندگی کرده است.

و البته هیچگاه مفهوم “کاریزماتیک” در مورد او به کار نرفته است.

رهبر داعش کیست؟

به نظر می رسد که پس از اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ او همکاری با گروههای تندرو سنی را شروع کرده و مسئول کمیته شریعت یکی از این گروه‌ها بوده است. نیروهای آمریکایی او را بازداشت کردند و اینطور گفته می‌شود که او بخش اعظم سال ۲۰۰۴ را در زندانی به نام اردوگاه بوکا در جنوب عراق زندانی بوده است.

در اردوگاه بوکا ( که به نام یکی از ماموران آتش نشانی که در حملات یازدهم سپتامبر کشته شد نامگذاری شده است) حدود ۲۰ هزار زندانی نگهداری می‌شدند و دانشگاهی بود که بسیاری از رهبران داعش و سایر گروه‌های جهادی از آنجا فارغ التحصیل شدند. این زندان برای نشر و ترویج جهانبینی اسلام تندروانه، فرا گرفتن روش‌های خرابکاری و برقراری تماس‌های مهم یک فرصت عالی بود. آن هم در کمال امنیت و زیرگوش و حفاظت نیروهای دشمن.

بدون شک بغدادی در اردوگاه بوکا با بسیاری از فرماندهان نظامی بعثی آشنا شده است که بعدها با آنها، همکاری مرگبارش را آغاز کرد. آمریکایی‌ها به بغدادی که آن زمان شناخته نشده نبود و فرد گوشه گیری بود مشکوک نشدند. تصمیم گرفتند که به نظرشان خطر چندانی نداشت را آزاد کنند.

ولی او توانست در سلسله مراتب رهبری گروه‌های جهادی بدون وقفه پیشرفت کند و عملا افکار عمومی عراق از او هیچ شناختی نداشت. وقتی که بغدادی در سال ۲۰۱۰ رهبری را به دست گرفت به نظر می‌رسید که فرصت نمایش “توحش” برای جهادی‌ها در عراق به پایان رسیده است.

ولی یک فرصت معجزه آسای دیگر در کشور همسایه عراق و در بهترین مقطع از راه رسید. بهار ۲۰۱۱ و آغاز جنگ داخلی سوریه صحنه دیگری برای مبارزه و رشد این گروه‌ها را فراهم کرد. اکثریت سنی جمعیت کشور علیه رژیم سرکوبگر بشار اسد قیام کرده بودند.

بغدادی نفرات خود را به سوریه فرستاد. در دسامبر ۲۰۱۱ بمب گذاری‌های انتحاری در دمشق شروع شد که به نظر می‌رسید کار جبهه نصرت باشد. در ماه‌های بعد این گروه با القاعده بیعت کرد. رهبر آن یک جهادی سوری به نام ابو محمد الجولانی بود. ابوبکر البغدادی او را فرستاده بود ولی او طرح خود را در سر داشت.

جبهه نصرت با وجود رقابت با سایر گروه‌های شورشی سوری به خاطر روش‌های جنگی موثر و شجاعانه توانست موقعیت خود و در نتیجه کمک‌های مالی خارجی، پیوستن پیکارجویان خارجی و حمایت القاعده را تضمین کند. این گروه در شیوه برخورد و نگرش سلفی خود نسبتا میانه رو بود و روی برقراری تماس و جلب حمایت مردم محلی سرمایه گذاری می‌کرد.

درباره جبهه نصرت بیشتر بخوانید:

جبهه النصره عملا از کنترل بغدادی خارج شد و او از این امر ناراضی بود. در آوریل ۲۰۱۳ تلاش کرد دوباره کنترل آن را به دست بگیرد و اعلام کرد که جبهه نصرت در تشکیلات جدید او موسوم به دولت اسلامی عراق و شام، تحت رهبری او قرار دارد. به این ترتیب گروه موسوم به دولت اسلامی یا داعش متولد شد.


مسئله “عنوان”

 پرچم داعش: گواهی اول شهادتین و مهر منسوب به پیامبر اسلام

گروه موسوم به دولت اسلامی در دوران کوتاه و پرتلاطمی که خود را به یک موضوع مهم خبری بدل کرده بارها به خاطر تغییر نامش که بیانگر تغییرات این گروه است افکار عمومی را سردرگم کرده است. بنابراین در مورد نام این گروه یک توافق عمومی وجود ندارد:

  • پس از تشکیل این گروه نامش “دولت اسلامی عراق” (مخفف به انگلیسی ISI – Islamic State of Iraq ) بود، اما بعد فعالیت خود را به سوریه گسترش داد و عبارت شام را به نام خود افزود که می تواند اشاره‌ای به دمشق ، سوریه و یا کل منطقه ای باشد که شام قدیم در برمی گرفت.
  • بسیاری ترجیح می‌دهند که این گروه را با نام اختصاری ISIS خطاب کنند که حرف S اضافه شده، مخفف سوریه یا شام به انگلیسی است (Islamic State of Iraq and Syria / the Levant) اما دولت آمریکا و برخی از دولت‌های دیگر ترجیح می دهند از نام اختصاری ISIL استفاده کنند که در این مورد حرف ال شاره به Levant یا به عبارتی همان بلاد شام قدیم است.
  • در زبان عربی همان نام اختصاری “داعش” (Daash) نوشته می‌شود که مخفف “الدولة الإسلامیة فی العراق والشام” یا عربی همان ISIS / ISIL است. از این نام در زبان روزمره بسیاری از کشورهای عربی استفاده می‌شود ولی خود این گروه از آن خوشش نمی‌آید. هر چند کلمه داعش در زبان عربی هیچ معنایی ندارد ولی از نظر خود این گروه بی‌احترامی به مفهوم دولت یا حکومت تلقی‌می شود. در عین حال صوت نامطلوبی دارد و شاید به همین خاطر مقامات آمریکایی و غربی به کرات از عبارت داعش استفاده می‌کنند.
  • پس از گسترش قلمرو و بلندپروازی هایش این گروه اشاره به جغرافیا را از عنوانش حذف کرده و خود را “دولت اسلامی” ( ISLAMIC STATE یا IS ) نامید. بخش اعظم جهان به دلایل سیاسی حاضر نشدند این گروه را با نام دولت اسلامی خطاب کند چون در آن صورت ممکن است به این گروه مشروعیت داده شود. (این نام را بسیاری از مسلمانان مخالف داعش، توهین به اسلامی می‌دانند)
  • بی‌بی‌سی فارسی و سرویس جهانی معمولا از عبارت “گروه موسوم به دولت اسلامی” و در بخش فارسی به دلیل معمول بودن نام داعش، در تکرار از این نام استفاده می‌کند.

اما ابومحمد جولانی دوباره شورش کرد و با رهبری قاعده بیعت کرد که پس از کشته شدن اسامه بن لادن در سال ۲۰۱۱ اکنون رهبر آن ایمن ظواهری است. ظواهری به ابوبکر البغدادی دستور داد که به همان “دولت اسلامی عراق” بازگردد و جبهه النصره را به عنوان شاخه القاعده در سوریه به حال خود رها کند.

اما این بار نوبت البغدادی بود که فرمان رهبری القاعده را نادیده بگیرد.

قبل از پایان سال ۲۰۱۳ جنگ بین داعش و جبهه النصره شروع شد. در درگیری‌های شدید و خصمانه صدها نفر کشته شدند و بالاخره جبهه نصرت با کمک سایر شورشیان متحد خود توانست داعش را از بخش گسترده‌ای از نواحی شمالی سوریه بیرون براند. اما داعش توانست شهر رقه مرکز استانی در شمال شرق سوریه را تصرف کرده و آنرا پایتخت خود اعلام کرد. بسیاری از پیکارجویان خارجی نیز که به جبهه نصرت پیوسته بودند از این گروه جدا شده و به صفوف داعش پیوستند چون آنرا قاطع‌تر می‌دانستند. در اوایل سال ۲۰۱۴ القاعده رسما ارتباط خود را با داعش قطع کرد.

داعش درآن دوره، پیوندهای خود با اسلافش قطع کرد، قلمرو گسترده‌ای را از دست داد و عملا در منطقه کوچکی محدود شد. یکی از شعارهای مهم این گروه “ماندن و گسترش یافتن” عملا به پوچی می‌رسید. گام بعدی چه می‌توانست باشد؟

اقبال یکبار دیگر به این گروه روی آورد. در عراق یکبار دیگر شرایط برای فعالیت گروه‌های جهادی مناسب شده بود. نیروهای آمریکایی از پایان سال ۲۰۱۱ از عراق رفته بودند. مناطق سنی نشین یکبار دیگر دستخوش ناآرامی و شورش بود که علیه سیاست‌های فرقه‌ای نوری مالکی نخست وزیر وقت عراق قیام کرده بودند. سنی‌ها احساس می‌کردند سرکوب و به حاشیه رانده شده‌اند و در نتیجه خشمگین بودند.

درباره ناآرامی‌های عراق قبل از قدرت گرفتن داعش بیشتر بخوانید:

 

وقتی که داعش تصمیم گرفت وارد عمل شود، کار مثل هل دادن یک در باز بود. در واقع این گروه هیچگاه عراق را ترک نکرده بود بلکه به نوعی پنهان شده بود. همزمان با تصرف سریع شهرهای سنی در اوایل تابستان ۲۰۱۴ هسته‌های پنهان جهادی‌های سلفی و صدامی‌های سابق و سایر هواداران به آن پیوسته و هر یک مناطقی را تصرف کردند.

با تصرف شهر موصل داعش به سرعت وارد یک مرحله جدید شد، مثل موشکی بود که شلیک شده باشد. داعش دیگر صرفا یک گروه تروریستی پنهانکار نبود و ناگهان به یک ارتش جهادی بدل شد که قلمرو گسترده‌ای را در کنترل داشت، بر میلیون‌ها نفر حکومتی می‌کرد، و نه فقط حکومت عراق بلکه تمام جهان را به چالش کشید.

این تغییر در ۲۹ ژوئن ۲۰۱۴ با اعلام تاسیس “دولت اسلامی” به جای همه تجسم های قبلی گروه و تشکیل خلافت خود خوانده آن اعلام شد. چند روز بعد خلیفه ابراهیم ابوبکر البغدادی در محراب مسجد جامع نوری موصل ظاهر شد و از مسلمانان جهان خواست تا با او بیعت کرده و به جهاد بپیوندند.

این گروه با انتخاب نام فراگیر “دولت اسلامی” و اعلام خلافت به فراتر از عراق و سوریه می اندیشید. هدف آن جهانی شدن بود.

اعلام “خلافت” در اسلام معنای مهمی دارد. باوجودی که بهترین حالت ممکن است ولی اسامه بن لادن و سایر رهبران القاعده به خاطر هراس از شکست هیچگاه چنین کاری نکردند . اکنون بغدادی بر سازمان مادر پیروز شده و برای کسب رهبری جهاد جهانی، داعش را در رقابت مستقیم با القاعده قرار داده است.

خلافت در حقیقت حکم و حکمرانی یک خلیفه است، عبارتی است که صرفا معنای جانشین و بطور مشخص جانشین پیامبر را می‌دهد. تحت حکومت چهار خلیفه‌ای که پس از مرگ پیامبر اسلام در سال ۶۳۲ میلادی به قدرت رسیدند خلاف اسلامی در شرق به ایران امروزی، در غرب تا لیبی و از شمال تا قفقاز گسترش یافت.

خلفای اموی که بعد به قدرت رسیدند و مرکز آنها دمشق بود بخش اعظم سرزمینی را که تا اسپانیا امتداد می‌یافت و داعش آرزوی تصرف آنرا داشت، به کنترل خود درآوردند. در دوران خلفای عباسی که مرکز آنها در بغداد بود و از سال ۷۵۰ میلادی به قدرت رسیدند علوم و فرهنگ شکوفا شد. آنها نتوانستند سال‌ها خلافت را حفظ کنند سرانجام بغداد در سال ۱۲۵۸ توسط مغول‌ها تصرف و تاراج شد.

قرن ها بعد امپراطوری عثمانی که مرکز آن در استانبول (قسطنطنیه) بود و در اوج قدرت خود مناطق گسترده‌ای تا نزدیکی شهر وین را تصرف کرد که نوعی خلافت بود هر چند با یک امپراتوری تفاوت‌های شاخصی نداشت. این خلافت نیز بالاخره بعد از شکست عثمانی در جنگ جهانی اول در سال ۱۹۲۴ توسط آتاتورک منحل شد.

بنابراین اعلام نام ابوبکر بغدادی به عنوان خلیفه اسلام، اقدام بلندپروازنه ای بود. او عملا مدعی جانشینی پیامبر شد که پیروانش قرار است اسلام را در مناطق جدیدی که تصرف خواهند کرد توسعه دهند.

از منظر بسیاری از پژوهشگران و مراجع اسلامی، اگر از نظر رهبران کشورهای عربی و مسلمان بگذریم، چنین ادعایی توسط رییس یک گروه خشونت طلب و افراطی هیچگونه مشروعیتی نداشت و هیچ حرکتی برای به رسمیت شناختن این خلافت صورت نگرفت. ولی رجعت به این سنت و یادگار هزاره گذشته برای برخی از اسلام گرایان رمانتیک و گروه‌های اسلام گرای همفکر داعش در کشورهای دیگر جالب بود.

چهار ماه پس از اعلم خلافت خودخوانده یک گروه اسلام گرای تندرو با ابوبکر البغدادی بیعت کرد و چند ماه بعد نیز گروه موسوم به انصار بیت المقدس که در سینای مصر فعال است به خلافت پیوست. در مارس ۲۰۱۵ نیز گروه بوکو حرام در نیجریه اعلام وفاداری کرد. به فاصله یک سال داعش در یازده کشور صاحب گروه‌های وابسته و یا شاخه های محلی شد، هر چند فقط در پنج کشور از جمله سوریه و عراق مناطقی را در کنترل داشت.

ابوبکر بغدادی و پیروانش در عراق و سوریه، طرح کشورداری و حکومت خود را در عمل به اجرا گذاشتند که اجرای برداشتی بسیار خشن و سختگیرانه از اسلام بود.

برای جهان خارج که به مناطق تحت کنترل داعش دسترسی مستقیم نداشت یکی از بارزترین و تکان دهنده‌ترین جنبه‌های حکومت این گروه ویران کردن سازمان یافته آثار تاریخی و باستانی و نابودی آثار هنری بود.

برخی از مشهورترین مراکز باستانی منطقه از جمله معبد بل و بعل شمین در پالمیرای سوریه و آثار باستانی آسوری‌ها در نیمرود عراق نابود شدند.

بیشتر درباره تخریب آثار باستانی در عراق و سوریه توسط داعش:

این گروه علاوه بر میراث‌های باستانی مشهور، کلیساها و صومعه‌های مسیحیان، مساجد و حرم‌های شیعیان و هر آنچه را که در آن نشانی از پیکره بود ویران کردند و حتی عناصر تزئینی را از مساجد سنی‌ها پاک کردند . حدود یک ماه پس از تصرف شهر موصل واحد تخریب داعش مقبره عون الدین که حتی از یورش مغول جان سالم به دربرده بود را ویران کرد.

تمام این اقدامات در راستای دیدگاه ناب گرایانه داعش از اسلام صورت گرفت که براساس آن هر حرم و زیارتگاهی یا نماد تصویری از هر آنچه که خداوند نباشد و البته سازه‌های غیرمسلمانان نماد کفر و بت پرستی تلقی می‌شوند. حتی پادشاهان و شاهزادگان عربستان سعودی تا به امروز بدون تابوت و در قبرهای بدون نشان دفن می‌شوند.

با انتشار ویدئوی این تخریب‌ها که از نگاه افکارعمومی جهان خرابکاری تبهکارانه میراث فرهنگی تلقی می‌شد بدون شک داعش می‌خواست شوک ایجاد کند. این کار به نوعی معادل فرهنگی سربریدن امدادگران و خبرنگاران بود.

یورش به آثار باستانی یک جنبه عملی و سودآور نیز داشت. بخش مالی داعش به روش بسیار سازمانیافته‌ای جوازهای کتبی غارت و قاچاق این آثار باستانی را صادر می‌کرد و درصدی از درآمد آن را می‌گرفت.

این فقط شمه کوچکی از ساختار پیچیده حکومتگری و کنترل تمام جنبه‌های حیات مردم در مناطق تحت کنترل داعش درست به شیوه نهادهای امنیتی و اطلاعاتی رژیم صدام حسین بود. مدارک ضبط شده داعش که در سال ۲۰۱۵ توسط مجله اشپیگل چاپ شد نقش موثر افراد سابق حزب بعث در سازماندهی ساختار حکومتی پیچیده داعش را نشان می‌دهد که در آن روی جنبه‌های امنیتی و اطلاعاتی تاکید ویژه‌ای صورت می‌گیرد.

ساکنان شهرهای بزرگ سنی نشین مثل موصل و فلوجه و یا رقه در سوریه متوجه شدند که عوامل داعش قبل از تصرف این مناطق در سال ۲۰۱۴ تقریبا همه چیز را در مورد همه کس می‌دانند.

در پست های بازرسی مدارک شناسایی افراد با اطلاعات موجود در لپ تاپ‌ها که از اداره کار و یا اطلاعات مرکزی توزیع ارزاق به سرقت رفته بود انطباق داده می‌شد. اعضای نیروهای مسلح و انتظامی به مساجد جداگانه‌ای انتقال یافته و پس از “ندامت” و تحویل دادن اسلحه هایشان یک مدرک اخراج دریافت می‌کردند.

یک ساکن شهر موصل که حدود یک سال پیش گریخته است می گوید:”ابتدا تنها کاری که کردند جایگزین کردن امامان جماعت مساجد با افرادی بود که دیدگاه مشابه آنها را داشتند.”

“ولی بعد سرکوب را شروع کردند. زنانی که قبلا می‌توانستند بدون حجاب بیرون بروند اکنون می‌بایست خود را می‌پوشاندند، ابتدا با روسری و مقنعه و بعد با نقاب کامل صورت. مردان باید ریش می‌گذاشتند و شلوارهای بلند می‌پوشیدند. سیگار، قلیان، موسیقی و کافه ممنوع شد و بعد نوبت به ماهواره و تلفن موبایل رسید. خودروهای پلیس مذهبی در سطح شهر گشت می‌زدند و به دنبال متخلفین می‌گشتند.”

یک ساکن فلوجه داستان یک راننده تاکسی را بازگو می‌کند که یک زن میانسال را که روسری به سر نداشت سوار کرده بود. تاکسی را در یک پست بازرسی داعش متوقف می‌کنند به زن یک روسری می‌دهند و او را آزاد می‌کنند که برود. اما راننده تاکسی را به دادگاه اسلامی می‌برند و در آنجا به دو ماه زندان و حفظ کردن بخشی از قرآن محکوم می‌کنند. اگر فرد نتواند آن قسمت را حفظ کند مجازات تکرار می‌شد.”

ساکن شهر فلوجه هنگامی که هنوز این شهر در کنترل داعش بود گفت: “آنها دادگاه‌هایی دارند که کارمند، بایگانی و پرونده دارد. برای هر جرمی یک مجازات مشخص وجود دارد و احکام موردی نیستند. کسانی که رابطه خارج از ازدواج داشته باشند سنگسار می‌شوند. دست سارقان را قطع می‌کنند. همجنسگرایان را با پرت کردن آنها از ساختمان‌های بلند می‌کشند. خبرچین ها را با گلوله می‌کشند و شبه نظامیان شیعه را سرمی‌برند.”


مجموعه انیمیشن‌هایی از روایت­های زندگی روزانه تحت حکومت داعش در رقه:


ادارات مختلف داعش از جمله مالی، کشاورزی، آموزش و پرورش، حمل و نقل، بهداشت و خدمات اجتماعی تمامی جنبه‌های زندگی مردم را کنترل می‌کردند.

نظام آموزشی براساس افکار داعش تغییر کرد، تاریخ بازنویسی شد، تمامی تصاویر از کتاب‌ها حذف و زبان انگلیسی از مدرسه‌ها حذف شد.

یک شهروند موصل پس از تصرف این شهر توسط داعش گفت:”چیزی که می‌شود گفت این است که هیچ فساد و پارتی بازی وجود ندارد. آنها کاملا اطمینان دارند که راه درستی را پیش گرفته‌اند.”

یک ماجرا در مورد داعش و روش‌های آن بسیار گویاست.

همزمان با پیشروی نیروهای دولتی عراق در اطراف رمادی در اوایل سال ۲۰۱۶ غیرنظامیان از جنگ می‌گریختند و پیکارجویان داعش نیز که در حال شکست بودند تلاش می‌کردند مخفیانه بگریزند.

دو زن که از مناطق درگیری می‌گریختند خود را به یک پست بازرسی پلیس رساندند. هنگام انتقال آنها به مناطق امن یکی از زنان رو به ماموران پلیس کرد و با اشاره به زن دیگر گفت:” او زن نیست. یک امیر(فرمانده) داعش است.”

بعد از تحقیقات پلیس مشخص شد که حقیقت دارد. زن دیگر در واقع یک مرد بود که اصلاح و آرایش کرده و لباس زنانه پوشیده بود. معلوم شد او در صدر فهرست فرماندهان محلی و تحت تعقیب داعش است.

زن اول به پلیس گفت:”وقتی داعش آمد او شوهر مرا که مامور پلیس بود کشت، به من تجاوز کرد و من را به همسری گرفت، تمام این مدت تحمل کردم تا روزی انتقام همسرم را بگیرم و آبروی خود را پس بگیرم. او را فریب دادم که اصلاح و آرایش کند تا بعد بتوانم او را به پلیس معرفی کنم.”

داعش، یک تنه به جنگ جهان می‌رود

پس از تصرف مناطق گسترده‌ای از شمال و غرب عراق در تهاجم برق آسای ژوئن ۲۰۱۴ شاید انتظار می‌رفت که داعش آرامش بگیرد و مواضع تصرف شده خود را تحکیم کند.

ولی مثل کوسه‌ای که اگر مدام حرکت نکند خواهد مرد، داعش بدون هیچ وقفه‌ای موجی از حملات تحریک آمیز و انتقام جویانه را پیش گرفت که در نهایت همه کشورهای نیرومند جهان در برابر این گروه قرار گرفتند.

تهاجم ژوئن که بغداد را به خطر انداخته بود باعث شد که آمریکا برای رفع کاستی‌ها و ضعف‌های ارتش عراق، صدها نظامی برای کارهای آموزشی و مستشاری به منطقه اعزام کند.

دو ماه بعد، حمله داعش به اقلیم کردستان عراق باعث شد که آمریکا برای دفاع از شهر اربیل مرکز این اقلیم و همچنین مقابله با خطر نسل کشی ایزدی‌ها حملات هوایی به داعش را شروع کند. به فاصله کوتاهی چهارده کشور دیگر به این کارزار هوایی پیوستند..

ده روز بعد داعش سر جیمز فولی را برید و سربریدن‌ها ادامه یافت. این بخشی از اقدامات گروه برای نشان دادن خشونت و بیرحمی ‌بود و با هدف ارعاب و در عین حال تحریک دشمن صورت گرفت. شوک آورترین مورد از این قتل‌ها چند ماه بعد اتفاق افتاد.

یک خلبان اردنی به نام معاذ کساسبه را زنده زنده در آتش سوزاندند و شوک این اقدام نتیجه داد.

پس از محاصره شهر کردنشین کوبانی در جوار مرز با ترکیه، آمریکا عملیات هوایی خود علیه داعش را در سپتامبر ۲۰۱۴ به خاک سوریه نیز گسترش داد.

حملات هوایی ائتلاف به رهبری آمریکا تعادل قوا در آن جبهه را تغییر داد. داعش صدها نفر از نیروهای رزمی‌اش را از دست داد و برای انتقام، به خارج ار مرزهای سوریه و عراق پاگذاشت.

در سه سالی که از اعلام خلافت خودخوانده داعش در سال ۲۰۱۴ گذشت حداقل ۱۵۰ حمله در ۲۹ کشور در سراسر جهان توسط داعش و یا با الهام از این گروه انجام شد که بر اثر آنها بیش از دو هزار نفر کشته شدند.

این حملات مثل سربریدن گروگان‌ها با همان اهداف همیشگی یعنی تنبیه، ارعاب و تحریک صورت می‌گرفت و در عین حال دامنه حضور جهانی داعش را نیز به نمایش می‌گذاشتند.

در عین حال آنها در راستای یکی دیگر از روش‌های جهادی هستند که هدف آن آتش افروزی در نقاط مختلف و مجبور کردن دشمن به اختصاص نیروی بیشتر به امنیت داخلی است. در جهانبینی این گروه، “دشمن” همه کسانی هستند که به این گروه نمی‌پیوندند. جهان به دو بخش دولت اسلام و دولت کفر تقسیم می‌شود.

بحث برانگیز ترین حمله‌های داعش، سرنگون کردن یک هواپیمای مسافربری روسیه بر فراز صحرای سینا در ۳۱ اکتبر ۲۰۱۵ و رشته حمله‌های ۱۳ نوامبر آن سال در شهر پاریس بودند. تحت تاثیر آن حملات دولت‌های روسیه و فرانسه حملات هوایی خود به اهداف داعش در سوریه را افزایش دادند.

حمله به کلوب شبانه‌ای در اورلاندو فلوریدا در ۱۲ ژوئن ۲۰۱۶ با وجودیکه ظاهرا توسط داعش سازمان داده نشده بلکه با الهام از این گروه صورت گرفت بدون شک آمریکا را در تلاش برای نابودی این گروه مصمم تر کرد.

آیا داعش دیوانه شده بود؟ به نظر می‌رسید این گروه مصمم بود به جنگ تمام دنیا برود. نه فقط روس‌ها و آمریکایی‌ها را خشمگین کرد و به مصاف آنها رفته بلکه کشورهای بسیاری را به دشمنی برانگیخت.

داعش مدعی بود که ۴۰ هزار پیکارجو دارد (ولی برآوردهای دیگر رقم واقعی را نصف آن می‌دانستند ) آیا واقعا می‌تواند قدرت‌های جهانی را به چالش کشیده و امیدوارباشد که جان سالم به در می‌برد؟ یا در نهایت دونالد ترامپ ،جانشین باراک اوباما که قول داده بود این گروه را “محدود و در نهایت نابود خواهد کرد” به هدف خواهد رسید؟

جهانبینی آخرالزمانی؛ پرده آخر برای داعش چیست؟

سیاست داعش برای “مقابله و مبارزه با همه” که به آخر الزمان می مانست واقعی بود.

وقتی که این گروه یک ماه پس از اعلام خلافت اولین بار مجله اینترنتی خود را منتشر کرد، نامش را اتفاقی “دابق” نگذاشت.

دابق که شهری کوچک در شمال حلب در سوریه است، طبق بعضی از احادیث، در این منطقه، در آخرالزمان نبردی بین سپاه اسلام و روم در می‌گیرد، که با وجود تلفات زیاد به پیروزی “نیروهای الهی” می‌انجامد.

در بینش داعش این نقطه‌ای است که نبردی ویرانگر و سرنوشت ساز بین مسلمانان و کفار روی خواهد داد و به پایان زمان منجر خواهد شد.

هر شماره دابق با نقل قولی از ابو معصب زرقاوی شروع می‌شود:”شعله های آتش در عراق برافروخته شده و حرارت آن، بیشتر و بیشتر خواهد شد، انشاالله، تا زمانیکه تمام لشکر صلیبیون را در دابق بسوزاند.”

احتمال شرکت در این رویارویی پرافتخار و نهایی، به شهادت رسیدن در راه خدا و رفتن به بهشت یکی از وعده‌هایی است که به اعضای داعش انگیزه و الهام می‌دهد.

این مسئله می تواند کمک کند تا بهتر درک کنیم که این گروه چرا این همه داوطلب بمب گذاری انتحاری دارد که به آن “عملیات شهادت طلبی” می گوید. (خودکشی در اسلام حرام است.) صدها نفر به این شیوه کشته شده و عملا هر روز اتفاق می‌افتد.

این یکی از عوامل اصلی قدرت داعش به عنوان یک نیروی نظامی بوده که حتی در معیارهای مطلقا نظامی شکست و نابودی آن بسیار دشوار است.


میراث بعثی‌ها در هسته مرکزی داعش

نشریه آلمانی اشپیگل به اسنادی دست یافت که از نقش برجسته افسران ارتش عراق در دوران حکومت صدام حسین در سازماندهی و اوج گیری گروه موسوم به دولت اسلامی، داعش، حکایت دارد. در باره این اسناد بیشتر بخوانید:

افسران ارتش صدام، مغز متفکر رهبری داعش


مسرور بارزانی مسئول اطلاعات و امنیت اقلیم کردستان عراق ماجرای یکی از این داوطلبان عملیات انتحاری را بازگو می‌کند که خطاب به کسانی که دستگیرش کرده بودند فریاد می‌کشید:”من فقط ۱۰ دقیقه با پیوستن به پیامبر فاصله داشتم.”

آقای بارزانی می‌گوید: “آنها فکر می‌کنند که چه تو را بکشند و چه خودشان کشته شوند، برنده هستند. اگر تو را بکشند در نبرد پیروز شده‌اند و اگر کشته شوند به بهشت خواهند رفت. با وجود یک چنین افرادی به سختی می‌توان از هجوم آنها جلوگیری کرد. بنابراین تنها راه شکست دادن آنها نابود کردنشان است.”

احتمالا به غیر از خلبانان کامیکازی ژاپنی در طول جنگ جهانی دوم، این اولین باری است که در جنگ از عملیات انتحاری استفاده می‌شود. داعش از بمبگذاران انتحاری نه فقط برای عملیات‌های تروریستی و تبلیغاتی بلکه بعنوان یک روش بسیار معمول در جبهه‌های جنگ استفاده می‌کند.

تقریبا تمامی‌حملات داعش با راندن یک کامیون یا وانت پر از مواد منفجره توسط بمب‌گذاران انتحاری به سوی مواضع دشمن آغاز می‌شود تا به این طریق راه را برای واحدهای رزمی هموار کند. تا حدی که به داوطلبان شهادت لقب “نیروی هوایی” داعش را داده اند چون درعمل همان وظیفه را انجام می‌دهند.

اما داعش فراتر از یک عده بنیادگرای خشن، عاشق شهادت و عملیات انتحاری است. برای آن هم باید شکرگذار صدام حسین باشند.

یک مقام امنیتی بین‌المللی می‌گوید:”هسته مرکزی داعش را افسران سابق ارتش و ضد اطلاعات و بخصوص گارد جمهوری حکومت صدام تشکیل می‌دهند. آنها در تحرک نیروهایشان خیلی خوب عمل می‌کنند. در واقع خیلی کارآمدتر و موثر تر از ارتش فعلی عراق هستند. و این نقش افسران سابق ستاد است که کار خود را به خوبی می‌دانند.”

مسرور بارزانی نیز می‌افزاید:”خیلی حرفه‌ای هستند. آنها از توپ و خمپاره، خودروهای زرهی و ماشین آلات سنگین استفاده می‌کنند و خیلی خوب از آنها استفاده می‌کنند. آنها افسرانی دارند که با جنگ متعارف آشنا هستند و می‌دانند چطور طرح عملیات بریزند و چگونه حمله و یا دفاع کنند. آنها واقعا در سطح یک نیروی متعارف که به خوبی سازماندهی شده است عمل می‌کنند. در غیراینصورت چیزی بیشتر از یک گروه تروریستی نبودند.”

همکاری با بعثی‌های سابق به اوایل دوران فعالیت ابومعصب زرقاوی در عراق بازمی‌گردد و این استراتژی بدون شک یکی از عوامل مهم موفقیت داعش بود. اما این به این معنا نبود که پیکارجویان این گروه شکست ناپذیر بودند، حتی در روزهای اول که به سرعت قلمرو گسترده‌ای را تصرف کردند. کردها در شمال شرقی سوریه حدود یکسال بود که بدون هیچگونه کمک خارجی و بدون اینکه کسی از آن خبر داشته باشد با داعش می‌جنگیدند. و حتی امروزه داعش کارهایی می‌کند که قاعدتا اشتباه‌های پر هزینه‌ای هستند.

به عنوان مثال در دسامبر ۲۰۱۵ در جریان یک حمله ناموفق تنها در شرق موصل، داعش چند صد کشته داد و احتمالا در طول فقط همان ماه حدود دو هزارو ۵۰۰ پیکارجو را از دست داد.

مقامات پنتاگون می‌گویند در جریان حملات هوایی نیروهای ائتلاف در عراق و سوریه در فاصله اوت ۲۰۱۴ تا پایان سال ۲۰۱۶ حدود ۵۰ هزار پیکارجوی داعش کشته شده اند.

اما به نظر می‌رسید که حداقل در اوایل کار، داعش مشکلی برای جبران این تلفات نداشت. با توجه به اینکه حدود ۱۰ میلیون سنی در مناطق تحت کنترل داعش زندگی می‌کردند اکثر نیروهای این گروه در منطقه جذب می‌شد. بدون شک اگر این گروه به کنترل این مناطق ادامه می‌داد به زودی نسل جدیدی از پیکارجویان جوان از منابع محلی پا به میدان می‌گذاشت.

بکر مدلول جوان ۲۴ ساله‌ای که در ماه دسامبر در خانه‌اش در محلات سنی شهر بغداد به جرم مشارکت در بمب گذاری مرگبار در محلات شیعه نشین بازداشت شد و به جرم خود اعتراف کرد می‌گوید:” من از روی اعتقاد به آنها نپیوستم.”

بکر می‌گوید هنگام تصرف شهر موصل توسط داعش او بعنوان یک سرکارگر ساختمانی در کردستان مشغول کار بود. ماموران انتظامی کردستان برای بازجویی او را بازداشت کردند. در زندان با یک پیکارجو آشنا شد که او را قانع کرد به موصل برود. او به داعش پیوست و در یک پست بازرسی مستقر شد تا اینکه حملات هوایی ائتلاف این پست بازرسی را نابود کرد.

سپس او را به محلات اطراف شهر بغداد فرستادند تا به عملیات بمب گذاری در خودروها کمک کند. خودروهای حامل مواد منفجره را از بیرون بغداد می‌فرستادند و وظیفه او این بود که آنها را دقیقا همانجایی که مسئول او گفته بود پارک کند که معمولا خیابان‌ها یا بازارهای شلوغ و پر رفت و آمد بودند

او می گوید:”فقط یکی از خودروهایی که جا‌به‌جا کردم، راننده انتحاری داشت. من با او صحبت کردم. او یک عراقی ۲۲ ساله بود. او معتقد بود که پس از مردن به بهشت خواهد رفت. سریعترین و راحت ترین راه رفتن به بهشت است. آنها واقعا به این معتقدند. آنها برای رسیدن به بهشت خودشان را منفجر می‌کنند. بعضی از آنها کمی مسن تر، سی و چند و یا چهل و چند ساله بودند.”

“من بیش از یک بار از مسئولم پرسیدم آیا کشتن زنان و کودکان کار درستی است؟ آنها در جواب می‌گفتند همه آنها یکسانند. ولی برای من کشتن زنان و کودکان راحت نبود. ولی وقتی آدم به آنها می‌پیوندد راه خروجی ندارد. اگر سعی کنی گروه را ترک کنی آنها تو را مرتد می‌دانند و خودت و یا خانواده‌ات را می‌کشند.”

بکر می‌داند که به احتمال قریب به یقین اعدام خواهد شد. از زمانی که من با او صحبت کردم تاکنون دو حکم مرگ گرفته است. از او پرسیدم اگر زندگی‌اش را به او برگردانند آیا دوباره همان کارها را خواهد کرد؟ او خندید.

“صد در صد نه. من از عراق می‌روم و از داعش و نیروهای امنیتی دور می‌شوم. من بدون آنکه متوجه پیامدهای آن باشم به این راه پیوستم. ولی راهی برای بازگشت وجود ندارد و این را الان می‌فهمم.”

Image caption بکر مدلول می‌داند که به احتمال زاید اعدام می‌شود

ولی یک زندانی دیگر داعش در کردستان به نام محمد ابراهیم احساس پشیمانی نمی‌کند.

محمد ۳۲ ساله اهل یک روستای اطراف موصل است و همسر و سه فرزند دارد. هنگامی که داعش موصل را تصرف کرد او برای یک شرکت ساختمانی ترکیه کار می‌کرد. دو برادر بزرگتر او در جریان نبرد با آمریکا در همان منطقه در سال‌های ۲۰۰۴ و ۲۰۰۶ کشته شده بودند.

او بدون هیچ تردیدی به داعش پیوست و هنگامی که اسیر کردها شد، فرمانده یک واحد کوچک بود.

او می‌گوید: “شیعیان ما را سرکوب می‌کردند. آنها همیشه به ما توهین می‌کردند و ما را آزار می‌دادند. ولی این انگیزه اصلی نیست. انگیزه‌های دینی مهم ترند. تمام خانواده من مذهبی هستند، خدا را شکر. من به دلیل اعتقادات و اصول مذهبی به داعش پیوستم.”

“اگر من بتوانم دوباره زندگی کنم همان کار را خواهم کرد و همان تصمیم را خواهم گرفت. چون من واقعا اعتقاد دارم و باید تا پایان راه بروم . یا من کشته می‌شوم و یا خداوند سرنوشت دیگری برای من رقم خواهد زد.”

ائتلاف در عراق و سوریه؛ عرصه بر داعش تنگ می‌شود

درست همانطور که پس از حملات یازده سپتامبر ۲۰۰۱ به برج‌های دوقلو، آمریکا و متحدانش به غیر از حمله متقابل با حداکثر نیرو راهی نداشتند ، چالشی که داعش از طریق اقدامات تحریک آمیز خود به وجود آورده بود نمی‌توانست نادیده گرفته شود و در حقیقت هدف اصلی این گروه هم همین بود.

اما ریشه کن کردن گروه‌های جهادی در سوریه و عراق همیشه دشوار و پیچیده تر از کارزاری بود که بیش از یک دهه پیش، علیه القاعده و میزبان آن طالبان در افغانستان اجرا شد.

هیچگاه احتمال اشغال هیچیک از این دو کشور توسط نیروهای یک ائتلاف گسترده مطرح نشد. حملات هوایی یک چیز و اعزام تعداد زیادی نیروی زمینی به منطقه چیز دیگری است.

سوریه در یک جنگ داخلی پیچیده و ناامید کننده درگیر است. عراق هم دستخوش آشوب. نیروهای آمریکایی فقط سه سال قبل از آن کشور خارج شده بودند و هیچ علاقه‌ای به تکرار حضور نظامی، که جامعه جهانی آن را که یک شکست فاجعه بار با پیامدهای طولانی می‌داند وجود نداشت.

اما ریشه کن کردن گروه‌های جهادی فقط با حملات هوایی عملی نیست و به نیروهای موثر و قابل اعتماد در منطقه نیاز است. در هر دو کشور نیروهایی با این ویژگی‌ها بسیار محدودند.

در سوریه، آمریکا و متحدانش از قبل با تعدادی از گروه‌های شورشی ارتباط داشتند. ولی آنها هیچگاه نتوانستند به نیروهای متمرکز و منظمی که ائتلاف مدنظر داشت تبدیل شوند. آنها بشدت درگیر اختلاف‌های بین خود بودند و به مرور مواضع آنها اسلام گرایانه تر می‌شد و اساسا هدف آنها سرنگونی رژیم بشار اسد و بعد مبارزه با داعش بود.

در عراق، ارتش پس از شکست از چند صد پیکارجو در جریان حمله به موصل، سقوط کرده بود و وضعیت آشفته‌ای داشت. برای تبدیل کردن آن به یک نیروی با انگیزه و موثر جنگی، کارهای زیادی باید انجام می‌شد.

در هر دو کشور آمریکا و نیروهای ائتلاف به عنوان بهترین و مناسبت ترین متحدان در کوتاه مدت به کردهای شمال روی آوردند. نیروی پیشمرگه در کردستان عراق با کشورهای غربی ائتلاف، روابط قدیمی داشت. در سال ۲۰۰۳ واحدهای نیروهای ویژه آمریکا قبل از عملیات سرنگونی صدام حسین همراه با پیشمرگه‌های کرد در نواحی مرزی با ایران با پیکارجویان اسلام گرا جنگیده بودند. در عملیات اشغال عراق و سرنگونی صدام حسین نیز آنها همکاری داشتند.

نیروهای پیشمرگه که به خاطر شکست سنگین از داعش و از دست دادن مناطق گسترده‌ای در حمله اوت ۲۰۱۴ تحقیر شده بودند به تشویق چندانی برای شروع ضد حمله نیاز نداشتند. کمتر از دو هفته بعد آنها با حمایت هوایی ائتلاف سد استراتژیک موصل را پس گرفتند.

در ماه‌های بعد آنها به مرور توانستند بخش اعظم مناطقی را که از دست داده بودند پس بگیرند، از جمله در یک عملیات بسیار هماهنگ با نیروهای ائتلاف ناحیه سنجار را در نوامبر ۲۰۱۵ آزاد کردند. اما در سایر مناطق عراق وضعیت آشفته تر بود. نیروهای دولتی عراق توانسته بودند هجوم داعش به سمت جنوب و شهر بغداد را متوقف کنند ولی در ماه‌های اول نتوانستند در مناطق سنی نشین که داعش در آنجا مواضع خود را مستحکم کرده بود پیشروی چندانی بکنند.

شبه نظامیان شیعه مورد حمایت ایران که حضور آنها تحت تاثیر تهدید داعش تقویت شده بود در اولین گام‌های کارزار برای عقب راندن داعش موفق‌تر بودند. آنها توانستند مناطق شمال شرقی شهر بغداد و در جوار مرز با ایران را از داعش پس گرفته و آنها را به سمت غرب برانند تا اینکه در مارس ۲۰۱۵ شهر تکریت زادگاه صدام حسین واقع در دره‌های رود دجله را تصرف کردند.

هادی عامری رهبر سازمان بدر می‌گوید: “اگر ایران نبود تجربه دمکراتیک در عراق شکست می‌خورد.” سازمان بدر (سپاه بدر) یکی از بزرگترین گروه‌های مورد حمایت ایران است که جزو ائتلافی بزرگتر تحت عنوان حشد الشعبی، که آن هم مورد حمایت ایران است قرار دارد. این نیروها در دفاع از بغداد و جنوب عراق نقش مهمی دارند.

هادی عامری می‌گوید:” اوباما در خواب بود و تا وقتی که داعش به دروازه‌های اربیل رسید از خواب بیدار نشد. وقتی آنها به دروازه‌های بغداد رسیدند او هیچ کاری نکرد. اگر حمایت‌های ایران نبود داعش نه فقط عراق بلکه تمام منطقه خلیج فارس را تصرف می‌کرد.”

اما در استان انبار واقع در غرب بغداد که مهمترین منطقه سنی نشین عراق است نیروهای دولتی عراق وضعیت خوبی نداشتند.

در مه ۲۰۱۵ نیروهای داعش شهر رمادی پایتخت این استان را تصرف کردند. در همان زمان آنها مناطق بیشتری را در سوریه از جمله شهر باستانی پالمیرا را تصرف کردند. این علامت آشکاری بود حاکی از اینکه باوجودیکه این گروه عقب نشینی‌هایی کرده ولی هنوز در اوج قدرت است و می‌تواند از هر نقطه ضعفی بهره برداری کند.

اما آمریکایی‌ها بدون سرو صدا مشغول آمادگی برای آغاز یک نبرد جدی علیه داعش بودند. با وجود آنکه آنها پس از سال ۲۰۰۳ میلیاردها دلار صرف بازسازی ارتش عراق کرده بودند این ارتش تحت فشار از هم پاشیده بود چون بنیان‌های آن اشکالات فراوانی داشت.

آمریکا در آن زمان با اعزام چندین هزار مشاور و مستشار آمریکا روی تسلیح و آموزش واحدهای کلیدی نیروی مخصوص – واحدهای ضد تروریستی- تمرکز کرد. این نیروها که به لشکر طلایی شهرت دارند قرار بود در عملیات بیرون راندن داعش نقش مهمی ایفا کنند.

ضد حمله منظم و برنامه ریزی شده علیه داعش در استان انبار شروع شد و در پایان سال ۲۰۱۵ و اوایل ۲۰۱۶ نیروهای عراقی در یک عملیات دشوار و پرتلفات با حمایت هوایی ائتلاف توانستند شهر رمادی را پس بگیرند. بخش اعظم این شهر سنی نشین ویران و جمعیت وسیعی از ساکنان شهر آواره شده بودند. در عین حال تنش‌هایی هم در مورد استقرار شبه نظامیان عموما شیعه مورد حمایت ایران در قلب مناطق سنی نشین وجود داشت ولی در نهایت آنها در داخل شهر مستقر نشدند.

پس از پس گرفتن رمادی حلقه محاصره به دور فلوجه تنگ تر شد. فلوجه از نظر نمادین حتی از رمادی نیز اهمیت بیشتری دارد.

پیکارجویان سنی در سال ۲۰۰۴ در همین شهر و اطراف آن دوبار با نیروهای آمریکایی جنگیدند. از اوایل سال ۲۰۱۶ به فاصله کوتاهی پس از تصرف رمادی نیروهای دولتی و حشد الشعبی پیشروی به سوی فلوجه را شروع کردند.

در این مقطع، پس از بارها سنجش مجدد، آمریکا و متحدانش در همکاری نزدیک با نیروهای محلی واقعا استراتژی همه جانبه‌ای برای “تضعیف و در نهایت نابودی” داعش را هر کجا که باشد آغاز کردند.

خطوط کلی این استراتژی در فوریه ۲۰۱۶ توسط ژنرال شون مک فارلند سرفرمانده نیروهای رزمی‌ائتلاف به رهبری آمریکا تشریح شد:

“این عملیات سه هدف دارد، اول نابود کردن غده مادر داعش در عراق و سوریه با فروپاشی دو مرکز قدرت آن در موصل و رقه، دوم مبارزه با سلول‌های سرطانی داعش که در سایر نقاط جهان رشد می‌کنند، سوم حفاظت از کشورهای خود در برابر حمله‌های احتمالی.”

توقف بعدی در راه موصل تصرف فلوجه بود که پس از حدود یک ماه نبرد، بمباران و حملات هوایی بالاخره در اواخر ماه ۲۰۱۶ و با هزینه سنگینی برای غیرنظامیان پس گرفته شد. پیکارجویان داعش از همه روش‌ها و تاکیتک‌های جنگی از جمله تله‌های انفجاری، تک تیراندازها و بمب گذاری‌های انتحاری استفاده می‌کردند و این پیشروی را برای نیروهای مهاجم بسیار دشوار و خطرناک می‌کرد.

با وجود تلفات سنگین نیروهای دولتی عراق، بخصوص واحدهای مخصوص ضد تروریستی، به فاصله کوتاهی توجه به هدف بزرگ، یعنی شهر موصل جلب شد. با توجه به اینکه دوره ریاست جمهوری باراک اوباما در پایان سال میلادی به پایان می‌رسید آمریکایی‌ها عجله داشتند.

شهر موصل که در دوران صلح ده برابر فلوجه و یا رقه (به اصطلاح پایتخت خلافت) بود به هیچ وجه هدف ساده‌ای نبود. این شهر در سال ۲۰۱۴ ظرف چند ساعت به تصرف داعش درآمد. عملیات آزادسازی موصل بالاخره در اواسط اکتبر ۲۰۱۶ آغاز شد و به این ترتیب داعش از زمان تصرف این شهر حدود دو سال و نیم وقت داشت تا مواضع خود را مستحکم کرده و خود را برای دفاع آماده کند.

ارزیابی‌های مختلف می‌گفتند بین ۲ تا ۱۲ هزار نیروی داعش در شهر موصل موضع گرفته‌اند که به احتمال زیاد هسته اصلی آنها رقمی ‌بین ۴ تا ۵ هزارنفر است.

در مقابل نیرویی حدود ۱۰۰ هزار نفر متشکل از نیروهای دولتی و شبه نظامی از جمله ارتش عراق، واحدهای پلیس فدرال، پیشمرگان کرد، شبه نظامیان حشد الشعبی و حتی داوطلبان سنی و سایر اقلیت‌ها صف آرایی کردند.

نبرد حدود ۹ ماه طول کشید. نیروهای دولتی به مرور و پس از تصرف روستاهای اطراف موصل بالاخره وارد بخش شرقی این شهر شدند و اواخر ژانویه دولت عراق این شهر را آزاد شده اعلام کرد. پس از آن نبرد در بخش غربی و بافت قدیمی با کوچه‌ها و خیابان‌های باریک آغاز شد.

محلات اطراف مسجد جامع و باستانی نوری همانجایی که ابوبکر بغدادی دقیقا سه سال قبل از آن، خلافت خود خوانده داعش را اعلام کرد آخرین بخش‌های شهر موصل بود که به تصرف نیروهای دولتی درآمد.

از شواهد اینطور برمی‌آید که خود داعش ترجیح داده بود که این مسجد را ویران کند تا به دست “نیروهای کفر” نیفتد. حیدر عبادی نخست وزیر عراق این رویداد را به “رسمیت شناختن شکست” داعش توصیف کرد. او گفت این رویداد نشانه “سقوط خلافت داعش و یک پیروزی نظامی‌بزرگ است.”

پس گرفتن موصل، در حقیقت یک دستاورد عظیم و ضربه بسیار سنگینی برای برنامه حکومتی داعش بود. آنطور که یک مقام ارشد غربی در شمال عراق توصیف کرد این شهر ” قلب تپنده داعش” بود و در عالم واقعیت از رقه اهمیت بسیار بیشتری داشت.

ولی این پیروزی هزینه سنگینی داشت. ماه‌ها تدارک و نبرد برای بیرون راندن چند هزار پیکارجو با وضعیتی که موصل عملا بدون هیچ دفاعی در سال ۲۰۱۴ به دست داعش افتاد تفاوت فاحشی دارد.

طبق برخی ارزیابی‌ها بیش از ۴۰ هزار غیرنظامی‌کشته شدند. حداقل هزار و ۲۰۰ پرسنل نظامی و انتظامی عراق هم جان خود را از دست دادند. میزان خسارات مالی حدود ۵۰ میلیارد دلار تخمین زده می‌شود. صدها هزار تن از ساکنان شهر که عمدتا سنی هستند آواره و بی‌خانمان شدند و ادعاهای فراوانی درمورد اذیت و آزار غیرنظامیان مطرح شد.

در هفته‌های بعد داعش بخش دیگری از قلمرو خود در عراق را از دست داد. تا پایان اوت ۲۰۱۷ این گروه از تلعفر شهر مهمی که جاده استراتژیک موصل به سمت سوریه را کنترل می‌کند بیرون رانده شد. یک ماه بعد، شهر حویجه در غرب کرکوک یکی دیگر از پایگاه‌های مهم داعش توسط نیروهای دولتی و شبه نظامیان وابسته به حکومت تصرف شد.

به این ترتیب داعش در عراق (در زمان نوشته شدن این گزارش) فقط شهر قائم و مناطق اطراف آن واقع در سواحل رود فرات و جوار مرز با سوریه در غرب استان انبار را در کنترل دارد. حضور آن در عراق به شدت محدود شده ولی این سازمان هنوز با نابود شدن فاصله فراوانی دارد.

ائتلاف سه‌گانه در سوریه؛ رقابت برای تسلط برمرزهای شرقی

در آن سوی مرز در سوریه، در پاییز ۲۰۱۷ با وجود شرایط متفاوت و پیچیده و حوادث پرشتاب تصویر کلی تقریبا به همین منوال بود.

در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ داعش در سوریه قلمرو گسترده‌ای را در کنترل داشت، به نظر می‌رسید کسی یک بطری جوهر سیاه روی نقشه ریخته است.

عملا تمام نواحی بین رود فرات تا ابوکمال در مرز عراق، به سمت شمال دیرالزور و رقه، سد طبقه و از آنجا تا جرابلس در مرز با ترکیه را در تصرف داشت که برای داعش یک گذرگاه مرزی حیاتی بود.

علاوه بر این شهرها و روستاهایی در شرق و شمال حلب از جمله دابق افسانه ای و مناطق دیگری در جنوب از جمله پالمیرا و میدان های نفتی اطراف آن را در کنترل خود داشت.

اما دوران موفقیت چندان طول نکشید . اگر داعش در عراق فقط با یک ائتلاف متشکل از نیروهای گوناگون روبرو بود در سوریه باید همزمان با سه ائتلاف می‌جنگید.

آمریکا از گروه‌های شورشی سوری، که تمرکزشان بیشتر روی سرنگونی بشار اسد بود، ناامید شد و درجستجوی متحدی که بتواند با داعش بجنگد به کردهای سوریه روی آورد. شبه نظامیان کرد به نام “یگان های مدافع خلق” جنگ آزموده هستند. آمریکا تا حدی که توانست شبه نظامیان عرب و اقلیت‌های دیگر را به این مجموعه افزود و آنرا نیروهای دمکراتیک سوریه نامید. این ائتلاف برای آمریکا، به مطلوب‌ترین نیروی زمنی برای جنگ با داعش در سوریه است.

اما این تصمیم آمریکا، ترکیه را خشمگین کرد. آنکارا یگان‌های مدافع خلق و حزب سیاسی‌ای که که این نیروها به آن وابسته اند یعنی اتحاد دمکراتیک را به خاطر مناسباتی که با حزب کارگران کردستان ترکیه (پ ک ک) دارند، تروریست می‌داند.

ترکیه که در بسیاری موارد تصمیم‌هایی متفاوت از آمریکا گرفته است از گروه‌های شورشی سوری که از سال‌ها پیش مورد حمایتش بودند، ائتلافی ایجاد کرد. این دومین ائتلاف دربرابر داعش است.

و ائتلاف سوم که داعش با آن روبرو است مجموعه ای از نیروهای دولتی سوریه، ایران و روسیه است. هواپیماهای روسی به یک لحاظ با همان انگیزه‌های ائتلاف کشورهای غربی به مواضع داعش حمله می‌کردند. انتقام گرفتن از سقوط یک هواپیمای مسافربری روسی بر فراز صحرای سینا در مصر که اکتبر ۲۰۱۵ با مسافرانش سرنگون شد. ولی هدف استراتژیک روس‌ها با غرب تفاوت داشت.

ایران و روسیه می‌کوشند سرمایه‌گذاری خود در قالب رژیم بشار اسد را حفظ کنند و به آن کمک کنند که اقتدار خود را در کشور بازیابد. در عین حال در برابر هرگونه اقدام آمریکا و متحدانش برای قطع مسیرهای تماس بین شرق سوریه و غرب عراق مقاومت می‌کنند.

تماس بدون مشکل بین غرب عراق و نواحی شرقی سوریه، یک راه زمینی به لبنان را در اختیار ایران قرار می‌دهد.

شاید آمریکا به این مسئله هم فکر کرده باشد ولی، ظاهرا اولین و مهمترین هدف آمریکا از اقدام نظامی در شرق سوریه (منطقه‌ای که نیروهای دمورکاتیک با داعش می‌جنگند) ضربه زدن به داعش و نابودی آن بود.

ترکیه نیز نگرانی خود را دارد و آن تلاش برای جلوگیری از به هم پیوستن مناطق تحت کنترل کردهای سوریه در نوار جنوبی مرزهای ترکیه بود.

با وجود این انگیزه‌های متفاوت، نتیجه برای داعش همان بود: فشار در بسیاری از جبهه‌ها. نیروهای دمکراتیک سوریه با حمایت آمریکا بیشترین پیشروی را داشت و به طور سازماندهی شده، بخش‌هایی از قلمرو داعش را تصرف می‌کرد. اما ترکیه و نیروهای دولتی سوریه نیز در حال پیشروی بودند.

در سپتامبر ۲۰۱۴ حملات هوایی آمریکا مانع از آن شد که نیروهای داعش بتوانند شهر کردنشین کوبانی در جوار مرز با ترکیه را اشغال کنند.

از آن زمان به بعد نیروهای دمکراتیک سوریه در حال پیشروی بوده‌اند. در اکتبر ۲۰۱۶ دسترسی داعش به مرزهای ترکیه قطع شد که برای این گروه یک شکست بزرگ بود. تقریبا همه پیکارجویان خارجی که به عراق و سوریه آمده بودند از این مرز عبور کرده بودند و علاوه بر این برای داعش امتیازات دیگری هم داشت.

شورشیان سوری مورد حمایت ترکیه نیز نقش خود را ایفا کرده و مناطق تحت کنترل داعش واقع در شمال و شرق حلب از جمله شهر دابق را تصرف کردند. دابق برخلاف آنچه که بینش داعش وعده می‌دهد، بسیار به شکل دنیوی سقوط کرد و از آخر الزمانی که قرار بود “لشگر کفار ” را در آتش بسوزاند هیچ خبری نبود.

به مرور پیکارجویان داعش به سمت جنوب دره فرات عقب نشینی کردند. نیروهای دمکراتیک سوریه با حمایت احتمالا دو هزار پرسنل واحدهای نیروی مخصوص آمریکا، توپخانه و حملات هوایی بیشترین نقش را در عقب راندن داعش ایفا کردند. درنوامبر ۲۰۱۶ نیروهای دمکراتیک سوریه در موقعیتی قرار گرفت که می‌توانست عملیات محاصره و بالاخره تصرف شهر رقه “پایتخت” داعش را آغاز کند. حمله برای تصرف خود شهر در اوایل ژوئن ۲۰۱۷ شروع شد.

در این زمان بخش اعظم غیرنظامیان و اکثر پیکارجویان داعش از شهر گریخته بودند. اکثر پیکارجویان به سمت پایین دره فرات و دیرالزور آخرین شهر بزرگی که در کنترل آنها بود، عقب نشینی کردند.

ولی قبل از آنکه بازپس گیری شهر رقه کامل شود نیروهای دولتی سوریه با حمایت ایران و روسیه به سمت دیرالزور در حال پیشروی بودند.

یک پایگاه هوایی ارتش سوریه در دیرالزور حدود سه سال در برابر هجوم داعش مقاومت می‌کرد و در محاصره کامل بود. نیروهای دولتی سوریه برای رسیدن به دیرالزور شهر باستانی پالمیرا را در ماه مارس برای بار دوم پس گرفتند و به سمت شرق پیشروی کردند و قبل از رسیدن به دیرالزور سخنه را در ماه اوت گرفتند.

در این زمان نیروهای دمکراتیک سوریه با حمایت آمریکا از رقه که هنوز سقوط نکرده بود عبور کرده و وارد مناطق نفت خیز شرق دیرالزور شدند.

ادعا روی این میادین نفت و گاز می‌تواند طرح کردها برای استقلال در شمال سوریه را تقویت کند و یا حداقل در مذاکره احتمالی در آینده با دولت سوریه موضع آنها را تقویت کند.

بنابراین در پایین ۲۰۱۷ مناطق تحت کنترل داعش در سوریه مثل عراق بسیار محدود شد. تنها تکه‌های کوچکی از مناطق مرزی در اطراف شهر قائم در غرب عراق و ابوکمال در شرق سوریه در کنترل آنها باقی مانده بود (تا زمان تهیه این گزارش). بیرون راندن پیکارجویان داعش از این مناطق لزوما ساده نخواهد بود. آنها مناطق به شدت عشیره‌ای هستند که به احتمال زیاد در برابر اعمال قدرت دولت مرکزی مقاومت خواهند کرد. ولی در هر صورت و به هر شکل طرح داعش برای بنای یک حکومت اسلامی‌ در این دو کشور به عنوان مرکز رشد خلافت جهانی به شکست قطعی انجامیده است.


آیا داعش تمام شده است؟

داعش به عنوان یک دستگاه حکومتی صاحب قلمرو، ضربات بسیار سنگینی متحمل شده و طرحش عملا نابود شده است. دستگاه و ادارات حکومتی‌ای که بنا کرده بود برچیده شده اند. منابع مالی اصلی آن از محل کنترل چاه‌های نفت، مالیاتی که از میلیون‌ها عراقی و سوری می‌گرفت و پول نقد که از آن سوی مرزهای ترکیه می‌آمد همه قطع شده‌اند.

دیگر نمی‌تواند هزاران پیکارجوی خارجی را جذب کند و یا از اهالی محل سرباز گیری کند تا تلفات خود را جبران کند. مقامات آمریکایی معتقدند که از شروع مبارزه با این گروه در ژوئن ۲۰۱۴ تاکنون ۶۰ هزار نفر از پیکارجویان داعش کشته شده‌اند.

پیکارجویان این گروه، در شرایطی که داعش کنترل تمام شهرهای بزرگ را از دست داده است، به زندگی مخفی در شهرها، یا در بیابان‌ها روی آورده‌اند.

بسیاری از رهبران و فرماندهان این گروه نیز کشته شده‌اند هر چند خود ابوبکر بغدادی توانست از تعقیب و شکار بگریزد. او در سپتامبر ۲۰۱۷ در یک نوار صوتی بر تداوم مبارزه تاکید کرد. از جمله کسانی که کشته شدن آنها قطعی شده می‌توان به محمد اموازی معروف به “جان جهادی” اشاره کرد که در حمله پهپاد در اواخر ۲۰۱۵ در سوریه کشته شد.

ولی رهبری گروه از مدت‌ها پیش، وقوع این وضعیت را پیش بینی کرده بود. در ماه مه ۲۰۱۶ ابومحمد عدنانی مردی که نفر دوم در سازماندهی این گروه تلقی می‌شد و سخنگو و مسئول عملیات برون‌مرزی آن بود در یک بیانیه طولانی مرحله بعدی حیات داعش را پیش بینی کرده بود.

او خطاب به آمریکایی ها گفت:”شما هیچگاه پیروز نخواهید شد. شما شکست خواهید خورد. فکر می‌کنید کشتن یک رهبر یا رهبر دیگر پیروزی است؟ آن یک پیروزی دروغین خواهد بود. و یا شما فکر می‌کنید که معنای شکست، از دست دادن شهرها و قلمرو است؟ آیا [در سال ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸] که ما شهرها را در عراق از دست دادیم و بدون کنترل هیچ شهر و قلمرویی در صحرا بودیم شکست خوردیم؟ و اگر شما موصل یا رقه را بگیرید، و همه شهرها را تصرف کنید و ما به وضعیت قبلی خود بازگردیم فکر می‌کنید شما پیروز شده و ما شکست خورده‌ایم؟ مطلقا نه! شکست واقعی از دست دادن اراده و انگیزه برای جنگیدن است.”

عدنانی که به عنوان سخنگو، تشکیل گروه دولت اسلامی و خلافت را در ژوئن ۲۰۱۴ اعلام کرد ممکن است اراده و انگیزه جنگیدن را از دست نداده باشد، ولی جان خود را از دست داد. او در یک حمله هوایی آمریکا در حوالی حلب در اوت ۲۰۱۶ کشته شد.

او به درستی می‌گفت که شکار و کشتن رهبران این گروه روی فعالیت آن تاثیر اندکی خواهد داشت. ولی احتمالا تاثیرات روانی مهمی داشت.

هاشم الهاشمی کارشناس عراقی گروه‌های تندرو معتقد است که مورد ابوبکر بغدادی ممکن است متفاوت باشد. آمریکایی ها بعید است تا زمانی که بغدادی را نکشته‌اند آرام بنشینند و یکی از دلایل آن این است که معتقدند او در اوایل سال ۲۰۱۵ شخصا به یک امدادگر آمریکایی به نام کایلا موئلر بارها تجاوز کرده و بعد دستور کشتن او را صادر کرده است.

هاشمی وقتی که داعش مناطق وسیعی در عراق و سوریه را در کنترل داشت گفت:”آینده داعش به بغدادی بستگی دارد. اگر او کشته شود این گروه دچار انشعاب خواهد شد. یک بخش به همین مسیر ادامه خواهد داد و یک خلافت جدید اعلام خواهد کرد. شاخه دیگری که از آن جدا می‌شود به القاعده خواهد پیوست. بقیه هم به صورت دسته‌های جداگانه درخواهند آمد که از هر کسی که قوی‌تر باشد تبعیت خواهند کرد.”

“منبع اصلی قدرت ابوبکر بغدادی این است که جهانبینی معمول این نوع گروه‌ها را دچار تغییرکرده، افکار جهادی را با روش‌های امنیتی بعثی‌ها ترکیب کرده و به این ترتیب توانست تشکیلات شبه دولتی خود را به وجود بیاورد.”

در وضعیت جدید مرگ ابوبکر بغدادی ممکن است چنین تاثیر مهمی نداشته باشد. ولی اگر شرایط در یکی از این دو کشور دوباره برای حضور و فعالیت گروه‌های پیکارجو فراهم شود استعدادهای ویژه او ممکن است دوباره به کار بیایند.

این خیالبافی نیست حتی در شرایطی که تمامی ساختارهای علنی داعش در حال نابودی هستند.

در عراق نارضایتی عمیق سنی‌ها علیه حکومت تحت کنترل شیعیان که در سال ۲۰۱۴ زمینه را برای پیشروی برق آسای داعش فراهم کرد، هنوز حل نشده است. مقامات آمریکایی از هم اکنون به خطری با کد ” AQI-۲ ” رشد القاعده دوم در عراق اشاره می‌کنند. قبلا نیز این اتفاق افتاده است.

نابودی کامل شهرهای سنی نشین در جریان عملیات علیه داعش و آواره شدن صدها هزار سنی ممکن است حتی بر آن نارضایتی‌ها افزوده باشد و این زمینه مناسبی برای رخنه مجدد پیکارجویان است.

البته یک استدلال خوشبینانه هم وجود دارد که می‌گوید اتحاد فرافرقه‌ای که برای بیرون راندن و شکست دادن داعش تشکیل شده ممکن است بذر یک ناسیونالیسم جدید عراقی را کاشته باشد. ولی این حقیقت هنوز وجود دارد که جامعه سنی سرکوب شده و اکثریت شیعه از نظر سیاسی و از نظر نظامی با کمک شبه نظامیان قدرتمند، کاملا بر کشور حاکم شده‌اند . رهبری سیاسی در بغداد از سال ۲۰۰۳ تاکنون هیچگاه نتوانسته آشتی ملی را بطور جدی عملی کند.

یک مقام امنیتی ارشد غربی مدتی قبل از بیرون راندن پیکارجویان داعش از شهر موصل می‌گفت:”داعش از اساس در عراق به توسط ه عراقی‌ها خلق شد. واقعیت فاجعه بار این است که در حال حاضر این گروه بزرگترین سرمایه سنی‌ها در کشور است. از نگاه غرب یک فرقه دیوانه به نظر می‌آید. ولی اینجا در عراق بخش مهمی از جمعیت را نمایندگی می‌کند و مظهر نارضایتی عظیم و طرد شدن کامل بخش مهمی از جامعه است.”

برای معکوس کردن این ارزیابی ناامیدانه کارهای زیادی باید صورت بگیرد. و دولت مرکزی عراق اکنون با چالش‌های متعددی روبرو است که ممکن است این کشور را به دوران آشوب و هرج و مرج بازگرداند که زمینه خوبی برای رشد پیکارجویان است.

در شرایطی که هزینه بازسازی حداقل ۱۰۰ میلیارد دلار تخمین زده می‌شود خزانه دولت مرکزی عراق خالی است. فساد مالی و اداری همه گیر است. به غیر از مسئله سنی‌ها سیاست در بغداد به خاطر رقابت شدید گروه‌های شیعه که میزان نزدیکی هر یک از آنها به ایران متفاوت است دستخوش تلاطم است و خطر تجزیه کردستان پس از همه پرسی استقلال در ماه سپتامبر می‌تواند بی ثباتی‌های بیشتری ایجاد کند.

کمترین توقعی که از دوران پس از آزادی موصل می‌شد داشت این است که بمب گذاری‌ها و حملات انتحاری در بخش‌های مختلف عراق به خصوص در مناطق شیعه نشین که بیشتر از همه هدف حمله قرار می‌گرفت کاهش یابد. ولی این حملات ادامه یافت. مرکز مبارزه با تروریسم ارتش آمریکا گزارش داد که در اواسط سال ۲۰۱۷ در بخش شرقی و به اصطلاح آزاد شده شهر موصل هر ماه به طور متوسط ۱۳۰ مورد حمله روی می‌دهد.

این حملات در سوریه نیز ادامه یافت. داعش با وجود از دست دادن بخش وسیعی از قلمرو خود در دمشق و نقاط دیگر بمب گذاری می‌کند. هر چند در پاییز ۲۰۱۷ واضح بود که حکومت بشار اسد با حمایت ایران و روسیه در حال پیروزی است الگوی نهایی برای کنترل قدرت و حکومتگری در مقیاس کشوری هنوز کاملا نامشخص است.

در آینده آشوب و بی ثباتی می‌تواند به دلایل و اشکال گوناگونی بازگردد. یکی از این عوامل پیشروی‌های گسترده نیروهای کرد تحت حمایت آمریکا در خارج از قلمرو آنها است که باعث خشم بسیاری از عرب‌های سنی شده است. مثل عراق در سوریه نیز بسیاری از سنی‌ها تحت فشار، با همه حوادث جنگ داخلی که از سال ۲۰۱۱ آغاز شد، قاعدتا باید بسیار ناراضی و خشمگین باشند و هر کجا که خشم و نارضایتی وجود داشته باشد داعش و یا جانشین آن بدون شک از آن بهره برداری خواهد کرد.

سرمایه گذاری در آشوب

داعش در هر صورت مشغول آزمایش کردن شانس خود و توسعه قلمرو خود ورای “غده مادر” در عراق و سوریه بوده است.

ابتدا شرایط لیبی خیلی خوب به نظر می‌رسید. دقیقا همان نوع آشوب و هرج و مرج، یک حکومت ناکام یا وضعیت “توحش” بر آن حاکم بود که شرایط را برای ورود جهادی‌ها و ایجاد ائتلاف با پیکارجویان محلی و هواداران سرخورده رژیم سرنگون شده معمر قذافی فراهم می‌کرد، درست همان کاری که آنها در عراق کرده بودند.

داعش ورود خود به لیبی را مثل همیشه با انتشار یک ویدئو در فوریه ۲۰۱۵ اعلام کرد که نشان می‌داد سر ۲۱ کارگر مسیحی مصری هراسان در لباس‌های نارنجی را در یکی از سواحل لیبی در برابر دوربین بریده می‌شود.

خون آنها با آب‌های دریای مدیترانه آمیخته شد و این هشداری بود به کشورهای “صلیبی” اروپایی در آن سوی دریا که اسلام رادیکال در راه است.

گمان برده می‌شود مردی که آن هشدار را اعلام می‌کرد رهبر داعش در لیبی یک عراقی به نام “وسام نجم عبد زيد الزبيدی” بود که به نام “ابو نبيل الانباری” هم شناخته می‌شود. تصادفا او درست در روز حمله داعش به پاریس در ۱۳ نوامبر ۲۰۱۵ در یک حمله هوایی کشته شد.

پیکارجویان داعش بخش وسیعی از نوار ساحلی و شهر سیرت را تصرف کردند که برای معمر قذافی مثل تکریک برای صدم حسین بود. یک حمله هوایی دیگر آمریکا در ماه فوریه حدود پنجاه نفر از جمله نورالدین چوچانه، یکی از عوامل داعش و مسئول حملات مرگبار به جهانگردان خارجی در زادگاهش تونس، نیز کشته شد.

ولی داعش به سرعت در لیبی تحت فشار قرار گرفت و شبه نظامیان وفادار به حکومت وفاق ملی که محصول تلاش های سازمان ملل متحد است، در نیمه دوم سال ۲۰۱۶ پیکارجویان داعش را از شهر سیرت بیرون راندند.

اما آنها ناپدید نشدند. آمریکا در اکتبر ۲۰۱۷ عوامل داعش در جنوب سیرت را هدف حمله هوایی قرار داد. این اولین مورد از این حملات از آغاز ریاست جمهوری دونالد ترامپ بود.

پیکارجویان داعش بدون تردید در لیبی در موضع تدافعی هستند. ولی لیبی کماکان یک جامعه بشدت متفرق است و حکومت آن نه قدرت کافی را دارد و نه مشروعیت بین المللی را. به احتمال زیاد ناآرامی در بخش هایی از لیبی ادامه خواهد یافت و داعش می تواند از آن بهره برداری کند.

تعداد کشورها و مناطقی که پیکارجویان داعش می توانستند در آن فعالیت خود را گسترش دهند کم نبود، از جمله افغانستان،یمن، پاکستان، سومالی، فیلیپین، نیجریه و … هر کجا که یک حکومت ناکارآمد و مسلمانان خشمگین وجود داشته باشند برای داعش فرصتی است تا با القاعده که به عنوان مارک اصلی در بازار جهادیون تضعیف شده رقابت کند.

این وضعیت به خطرات امنیتی برای غرب می افزاید چون رقابت این دو گره می تواند بر تعداد و دامنه حملات تروریستی که می دانند اکنون در حال طراحی است بیافزاید.

پیکارجویان داعش بخش وسیعی از نوار ساحلی و شهر سرت را تصرف کردند که برای معمر قذافی مثل تکریک برای صدم حسین بود.

یک حمله هوایی دیگر آمریکا در ماه فوریه حدود 50 نفر از جمله نورالدین چوچانه، یکی از عوامل داعش و مسئول حملات مرگبار به جهانگردان خارجی در زادگاهش تونس را نیز کشته شد.

ولی داعش به سرعت در لیبی تحت فشار قرار گرفت و شبه نظامیان وفادار به حکومت وفاق ملی که محصول تلاش‌های سازمان ملل متحد است، در نیمه دوم سال ۲۰۱۶ پیکارجویان داعش را از شهر سرت بیرون راندند.

اما آنها ناپدید نشدند. آمریکا در اکتبر ۲۰۱۷ عوامل داعش در جنوب سرت را هدف حمله هوایی قرار داد. این اولین مورد از این حملات از آغاز ریاست جمهوری دونالد ترامپ بود.

پیکارجویان داعش بدون تردید در لیبی در موضع تدافعی هستند. ولی لیبی کماکان یک جامعه به متفرق است و حکومت آن نه قدرت دارد و نه مشروعیت بین المللی. به احتمال زیاد ناآرامی‌ در بخش‌هایی از لیبی ادامه خواهد یافت و داعش می‌تواند از آن بهره برداری کند.

تعداد کشورها و مناطقی که پیکارجویان داعش می‌توانستند در آن فعالیت خود را گسترش دهند کم نبود، از جمله افغانستان، یمن، پاکستان، سومالی، فیلیپین، نیجریه، هر جا که یک حکومت ناکارآمد و مسلمانان خشمگین وجود داشته باشند برای داعش فرصتی است تا با القاعده که به عنوان مارک اصلی در بازار جهادی‌ها تضعیف شده رقابت کند.

این وضعیت به خطرات امنیتی برای غرب می‌افزاید چون رقابت این دو گروه می‌تواند بر تعداد و دامنه حملات تروریستی که می‌دانند اکنون در حال طراحی است بیافزاید.

مدت‌ها پیش از آنکه داعش بخش اعظم قلمرو خود را در عراق و سوریه از دست بدهد کاملا مشخص بود که این گروه در عین حال که تلاش می‌کند به بهترین نحو از قلمرو و موجودیت خود دفاع کند (“باقی ماندن و توسعه”) به اشکال دیگر می‌خواهد فعالیت گروه‌های جهادی در کشورهای دیگر را زنده کند و این کار را از طریق پروپاگاندای دائمی ‌و جلب نیرو از طریق اینترنت و مهمتر از همه از طریق انجام عملیات تروریستی و وحشت آفرینی در غرب انجام می‌داد. هر چه وحشتناک تر بهتر.

از سپتامبر ۲۰۱۴ که داعش رویارویی تحریک آمیز خود با غرب را آغاز کرد ابومحمد عدنانی سخنگوی آن با جزییات هولناکی از پیروان این گروه خواست تا کفار را بکشند.

“اگر می‌توانید یک خدانابور آمریکایی یا اروپایی را بکشید – بخصوص فرانسوی‌های کثیف- یا یک استرالیایی، یا یک کانادایی و یا هر خداناباور دیگری که می‌جنگد از جمله شهروندان کشورهایی که وارد ائتلاف علیه دولت اسلامی‌شده اند، با اتکاء به خداوند، و او را به هر شکل و نحو ممکن بکشید. سرش را با سنگ خورد کنید، با چاقو او را قطعه قطعه کنید، با خودرو زیرش بگیرید، او را از ارتفاع پرت کنید، خفه و یا مسمومش کنید.”

عدنانی در بیانیه خود در ماه مه ۲۰۱۶ اشاره کرد که این گروه در واکنش به حملات علیه مواضع آن در عراق و سوریه اکنون بر انجام حملات در داخل کشورهای غربی تاکید دارد.

“واقعا کوچکترین اقدامی که بتوانید در سرزمین خود بکنید برای ما خیلی مهمتر از بزرگترین کاری است که بتوانید اینجا انجام دهید. برای ما خیلی موثرتر و برای آنها زیانبارتر خواهد بود… بدانید که حمله کردن به آنهایی که غیرنظامی خطاب می‌شوند از نظر ما بسیار مهمتر و موثرتر است چون دردناک تر و آزاردهنده تر است.”

تقریبا به همان نسبتی که داعش قلمرو خود در سوریه و عراق را از دست می‌داد بر تعداد حملات در اروپا و نقاط دیگر افزوده می‌شد. از جمله مهمترین آنها می‌توان به حمله با کامیون به عابرین در شهر نیس فرانسه (حداقل ۸۶ نفر کشته) و به حمله مشابهی در ماه دسامبر در شهر برلین (۱۲ نفر کشته)، بمب گذاری در یک کلوب شبانه در استانبول در ژانویه ۲۰۱۷ (۳۹ نفر کشته) و دو حمله با خودرو و چاقو در لندن در مارس و ژوئن ۲۰۱۷ (۱۵ نفر کشته) اشاره کرد.

حملات لندن و حتی بیشتر از آن بمب گذاری در منچستر در مه ۲۰۱۷ که در آن بیشتر از ۲۰ نفر کشته شدند عرصه جدیدی را به روی داعش گشود. راندن یک وانت میان عابران در اوت ۲۰۱۷ در شهر بارسلون که طی آن ۱۳ نفر کشته شدند نیز به عنوان یک پیشروی برای جهادی‌ها تلقی شده است.

این نوع حملات که معمولا توسط افراد یا یک گروه مستقل (به اصطلاح گرگهای تنها) انجام می‌شوند و به خاطر استفاده از روش‌های زندگی روزانه کنترل آنها غیرممکن است به کابوسی برای نهادهای امنیتی بدل شده است.

انتشار یک پژوهش جدید نشان داد که کار نهادهیا اطلاعاتی بسیار دشوارتر خواهد بود چون طبق این پژوهش کمتر از ۲۰ درصد از حملات “موفقیت آمیز” توسط پیکارجویانی صورت گرفته که به عراق و سوریه رفته اند و اکثر آنها توسط شهروندان همان کشور محل حمله انجام شده است.

با توجه به اینکه داعش تعدادی از عوامل خود را در صفوف پناهجویانی که به اروپا می‌آمدند به غرب فرستاده است، اما صرفا کنترل پیشینه افراد مظنون در میان پناهجویان کافی نیست.

کاملا مشخص است که پیام‌های اینترنتی داعش هنوز نیرومندند و در میان جمعیت ناراضیان تاثیر گذار است.

آمریکا که اساسا روی شکست نظامی‌داعش تمرکز کرده به نظر می‌رسد که با دیدن قابلیت‌های این گروه و حتی گسترش دامنه چالش‌ها مبهوت شده است.

ژنرال مایکل ناگاتا یکی از فرماندهان نیروهای ویژه آمریکا می‌گوید: “وقتی می‌بینیم که پس از تمامی ضرباتی که به این گروه زده‌ایم آنها هنوز فعالند، هنوز می‌توانند کارهایی مثل حملات بین‌المللی اخیر را انجام دهند باید به این نتیجه برسیم که ما به خوبی ابعاد و قدرت این پدیده را نمی‌شناسیم.”

توماس پی بوسرت مشاور دونالد ترامپ در امور امنیت ملی و مبارزه با تروریسم می‌گوید: “آنها عضوگیری (افراد جدید را جلب) می‌کنند و این نگران کننده است. ما به عنوان آمریکا و همینطور متحدان ما وقت و منابع بی اندازه‌ای را صرف می‌کنیم، تلاش می‌کنیم که نه فقط داعش و کنترل آن بر خلافت را شکست دهیم بلکه می‌کوشیم قلمرو مجازی آنها را نابود کنیم.”

کاملا واضح است که مبارزه با تهدیدی ناشناخته و فراگیر مثل حملات در خارج با مبارزه نظامی با داعش در میدان نبرد کاملا فرق دارد. این تهدید از بین نخواهد رفت. حملات افراد و گروههای خودجوش (گرگ‌های تنها) که از فضای مجازی الهام می‌گیرند در هر لحظه و در هر محلی ممکن است اتفاق بیافتد.”

نبرد اندیشه‌ها

آمریکا و متحدانش به مرور شروع کردند به تمرکز روی مبارزه با بعد سایبری این مشکل و به معضل حیاتی که حکومتگری ناکارآمد و ضعیف در کشورهایی است که می‌توانند زمینه رشد پیکارجویی را فراهم کنند، توجه کمتری می‌شد.

ولی مقابله با جنبه‌های دیگری از ریشه دواندن پیچیده داعش حتی دشوارترند.

موسسه مشاوره امنیتی صوفان در نیویورک ارزیابی می‌کند که بیش از نیمی‌از ۲۷ هزار پیکارجوی خارجی که در ۱۸ ماهه اول تشکیل دولت اسلامی به عراق و سوریه رفتند اهل کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا هستند.

کاملا واضح است که “خلافت” با وجود خشونت و بی رحمی‌علنی – و شاید در برخی موارد دقیقا به همین دلیل- جذابیت داشته است.

باراک اوباما رییس جمهور سابق آمریکا هنگامی که وعده داد این گروه را تضعیف و در نهایت نابود کند روی چالش اصلی انگشت گذاشت:”جهانبینی‌ها با اسلحه شکست نمی‌خوردند. آنها را تنها می‌توان با طرح افکار بهتر و افق‌هایی جذابتر و قانع کننده تر شکست داد.”

مشکل این است که وقتی مردم منطقه که از همه چیز نا امید شده‌اند به اطراف نگاه می‌کنند- بخصوص جوانان، آرمان گراها و بیکارانی که هیچ آینده‌ای ندارد- “ایده‌های بهتر” و یا افق‌های جذاب و قانع کننده اندکی می‌بینند.

آنچه می‌بینند شکست و ویرانه‌های بهار عربی است که فقط همه را امیدوار کرد تا بی رحمانه آن را به ناامیدی بدل کند.

دیکتاتوری‌های خشن و فاسدی که با جنبش بهار عربی به لرزه درآمدند یا درگیر آشوب و بحران‌های قبیله‌ای و فرقه‌ای شده‌اند، مثل سوریه، لیبی، یمن و (با دخالت خارجی) عراق و یا سیستم حکومتی رژیم‌های سابق بازگشته است، در شکلی خشن‌تر درمصر و ملایم تر در تونس.

در حالی که بسیاری از جهادی‌های اروپایی به دلایل دیگری به این حرکت پیوستند در مورد جهادی‌های عرب عوامل اجتماعی- اقتصادی در رادیکالیزه شدن آنها نقش مهمی دارد و تا زمانیکه با این معضل برخورد نشود این روند ادامه خواهد داشت.

پر شمارترین گروهی که از خاورمیانه و شمال آفریقا به داعش پیوسته‌اند اتباع تونس هستند. بررسی و نظرسنجی‌هایی که در محلات فقیر نشین حومه پایتخت تونس انجام شده نشان می‌دهد که دلیل رادیکالیزه شدن این جوانان بیش از آنکه جهانبینی اسلامی افراطی باشد مشکلات واقعی مثل بیکاری، به حاشیه رانده شدن و ناامیدی پس از انقلابی است که همه به آن پیوستند ولی به آنها هیچ چیزی نداده و آنان را ناامید کرده است.

داعش در عین حال در صحرایی رشد می‌کند که حاصل شکست سایرجهانبینی‌های سیاسی است که طی دهه‌های گذشته به جنبش‌ها و افکار اعراب جهت می‌دادند. بسیاری برای تحصیل و آموزش‌های حرفه‌ای به اتحاد جماهیر شوروی می‌رفتند ولی امروز کمونیسم از میان رفته است، و سوسیالیسم و ناسیونالیسم عرب که در دهه‌های ۵۰ و ۶۰ میلادی شور و هیجان فراوانی بوجود آوردند به مرور به “کپی”‌های فاسد و خشنی بدل شدند که در آنها پسران را برای جانشینی پدران آماده می‌کنند.

در این خلاء داعش پرچمدار تنبیه غرب و سایر خارجی‌ها به خاطر اعمالشان طی قرن گذشته در این منطقه شد:

  • ۱۰۰ سال پیش طبق توافق قدرت های امپراتوری منطقه تقسیم شد و از جمله بین سوریه و عراق مرزی کشیده شد که داعش تلاش کرد آن را پاک کند
  • ایجاد اسرائیل در قلمرو فلسطین تحت کنترل امپراتوری بریتانیا و پس از آن تداوم کمک‌های سیاسی و نظامی بی‌دریغ آمریکا از اسرائیل
  • حمایت غرب و بخصوص روسیه از رژیم های فاسد و خودکامه جهان عرب
  • اشغال و نابودی عراق توسط غرب به دلایلی که دروغ درآمد و در نتیجه‌اش تاکنون هزاران عراقی کشته شده‌اند
  • رسوایی آزار زندانیان در زندان ابوغریب و بازداشتگاه گوانتانامو

بخش دیگری از ریشه‌های داعش در بحرانی در خود اسلام است.

باراک اوباما گفت:”دولت اسلامی، اسلامی نیست.” سخنی که انعکاس گفته‌های رهبران غربی بود که می‎گویند:”داعش هیچ ربطی به اسلام ندارد.” اما دارد.

احمد موصلی پروفسور علوم سیاسی در دانشگاه آمریکایی بیروت می‌گوید:”این ماهیت متون اسلامی است که هر کس می تواند از آنها برداشت متفاوتی داشته باشد. من نمی‌توانم بگویم که آنها (اعمال و تفکرات داعش) از اسلام و سنت‌های اسلامی برنیامده، این کتمان واقعیت است. ولی تفسیر آنها غیر معمول است، گاه برداشت کلمه به کلمه، خیلی شبیه به برداشت وهابی ها”

هاشم ال هاشمی کارشناس گروه‌های جهادی هم با این نظر موافق است: “تندروی خشونت آمیز داعش و سایر گروه‌های جهادی سلفی در نوشته‌ها و آثار اسلامی که داعش و سلفی‌ها به آن مراجعه می‌کنند توجیه می‌شود و در واقع تشویق می شود. این یک بحران در گفتمان مذهبی است و نه یک گروه وحشی. تجزیه گفتمان های مذهبی رایج و قرار دادن آن در یک مسیر درست از سرکوب نظامی این گروه‌های پیکارجو مهمتر است.”

چون داعش می‌تواند برای توجیه اعمال دهشتناکش از متون تاریخی تفسیر مطلوب خود را بکند ربطی به کل دین ندارد. همانطور که مسیحیت را نمی‌توان فقط با دوران تفتیش عقاید قضاوت کرد که در آن سوزانده شدن جزو مجازات‌های رایج بود.

افکار تندروانه در گوشه‌های تاریک و فراموش شده تاریخ باقی می‌مانند مگر آنکه زمان آنها فرارسیده باشد. و دوران داعش نیز با افغانستان، عراق و هر آنچه که بعد از آن روی داد از راه رسید.

پروفسور موصلی می‌گوید:”سلفی‌گری در تمام جهان در حال گسترش است، در افغانستان، پاکستان و کشورهای عربی”

او عربستان سعودی را مسئول این وضعیت می‌داند که از رشد یک تفسیر میانه رو و دمکراتیک از اسلام جلوگیری می‌کند، همان “گفتمان معتدل اسلامی” در برابر سلفی که باراک اوباما خواهان آن بود.

پروفسور موصلی با اشاره به برکناری محمد مرسی رییس جمهور منتخب و یکی از چهره‌های اخوان المسلمین توسط ارتش مصر در ژوئیه ۲۰۱۳ می‌گوید:”گفتمان اسلامی میانه‌رو امروزه، گفتمان اخوان المسلمین بود که توسط کشورهای عربی خلیج فارس که از کودتای نظامی‌در مصر حمایت کردند نابود شد.”

“ما آن فرصت را در مصر از دست دادیم. مصر می‌توانست راه را برای تغییرات واقعی در منطقه هموار کند. اما عربستان سعودی در برابر آن ایستاد، به شیوه بسیار مخربی، و احتمال تغییر رژیم‌های عربی به حکومت‌های دمکراتیک تر که انتقال صلح آمیز قدرت را بپذیرند، نابود کرد.آنها این تغییر را نمی‌خواستند.”

روحانیان به شدت محافظه‌کار و وهابی عربستان سعودی و ترویج و گسترش دائم آن، درمورد مناسبات آن کشور با گروه‌های جهادی در خارج ابهاماتی بوجود آورده است.

دشمنان و منتقدان عربستان سعودی آن را متهم کرده‌اند که نوعی وهابی‌گری کینه جو و بدخیمی را تولید کرده که منبع الهام گروه‌های پیکارجوست و حتی به داعش و سایر گروه‌های تندرو سلفی کمک کرده است.

اما جمال خاشقچی نویسنده و یکی از روزنامه نگاران برجسته عربستان سعودی که مدتی در افغانستان بوده و با بن لادن نیز ملاقات کرده است می‌گوید این ادعاها حقیقت ندارند. او می‌افزاید: “ما با داعش در جنگیم و از نگاه آنها ما وهابی‌های فاسدی هستیم.”

“داعش یک نوع وهابییت است که از دهه ۳۰ میلادی در عربستان سعودی سرکوب شده است. با محاصره و تصرف مسجد جامع مکه در سال ۱۹۷۹ سر بلند کرد و اینجا و آنجا گسترش یافت. اما عربستان سعودی به هیچ وجه از آن حمایت نکرده است، آنرا یک تهدید می‌دانست. بنابراین درست است که سلفی‌گری می‌تواند رادیکال شود، درست به همان ترتیبی که دست راستی‌های آمریکا نیز اعمال دیوانه واری انجام می‌دهند.”

در جریان حمله و تصرف مسجد جامع مکه، مقدس ترین مکان مسلمانان در آن سال، صدها نفر کشته شدند. اعتراض مهاجمان به این بود که حکومت عربستان از راه درست منحرف شده است.

این اواخر نیروهای امنیتی عربستان سعودی و اقلیت شیعه آن کشور هدف حملات داعش قرار گرفته‌اند و آن کشور پیکارجویان اسیر را اعدام کرد. و برای زدودن افکار رادیکال از ذهن افرادی که به آن گرویده‌اند یک برنامه فعال دارد.

اما محافظه کاری شدید این کشور، مخالفت آن با دمکراسی و کلید داری مکه و مدینه که هر سال میلیون‌ها مسلمان آن را زیارت می‌کنند، این کشور را به یکی از اهداف اصلی اصلاحات دینی در اسلام به عنوان بخشی از نبرد با داعش و سایر پیکارجویان بدل کرده است.

به نظر می‌رسد که نسیم تغییر در حال وزیدن است. تغییرات و اصلاحات محتاطانه ای در حال وقوع است که از قرار معلوم هدایت آنها با شاهزاده محمد بن سلطان ولیعهد عربستان سعودی است.

هر چند فرمانی که در سال ۲۰۱۷ در مورد آزادی رانندگی زنان صادر شد مخالفت و بحث‌هایی به همراه آورد، ولی باید منتظر شد و دید در کشوری که دستگاه روحانیت هنوز بسیاری قوی است این اصلاحات تا چه حد می‌توانند موثر و عمیق باشند.

فراموش نکنیم که هنوز در کتاب‌های درسی عربستان گفته می‌شود که هر دین دیگری به غیر از اسلام “جعل” است.

تغییر برخی از تفاسیر بنیادی از مذهب کار بسیار دشواری است و ممکن است چندین نسل طول بکشد. اما از نظر یک سیاستمدار سنی ارشد در عراق این تغییرات نمی‌تواند به سرعت صورت بگیرد.

او می‌گوید:”ما باید بپذیریم که اسلام دچار یک بحران است. داعشی‌ها یک عده دیوانه نیستند. به ریشه‌های آن به اعضایش و اهدافش نگاه کنید. اگر با ریشه‌ها برخورد نشود وضعیت خطرناک تر خواهد شد. جهان باید از شر داعش خلاص شود ولی به یک توافق جدید نیاز دارد: اصلاحات و بازنگری در عربستان، افغانستان و الازهر.”

“نمی‌توان همه مسلمانان را کشت. ما به یک بازنگری در اسلام نیاز داریم. ولی پول عربستان سعودی و قطر صداهای بسیاری را خفه کرده و در نتیجه صدای ما به جایی نمی‌رسد. این نفرین جامعه عرب است: نفت زیاد و پول زیاد.”

محور سنی در برابر هلال شیعی

فروپاشی “حکومت” داعش در عراق و سوریه پیامدهای ژئوپلیتیک مهمی خواهد داشت ولی فقط اندکی از آنها برای آمریکا و متحدان منطقهای این کشور مثبت خواهند بود.

در همان زمانی که دونالد ترامپ با شعار و پیامهای توئیتر به “ایران شیطانی” و حمایت آن از تروریسم حمله میکرد حکومت ایران بدون سرو صدا از تمام اقدامات آمریکا علیه داعش بهره برد.

ایران و آمریکا در کارزار علیه داعش در عراق همکارانی بودند که با یکدیگر گفتگو نمیکردند و همیشه فاصله خود را حفظ میکردند.

حملات هوایی آمریکا و تجهیزات آن کشور در پیروزی نیروهای دولتی عراق نقش تعیین کننده‌ای داشت. اما شیعیان مورد حمایت ایران نیز در برخی از نبردها مشارکت داشتند که به پیروزی انجامید و حضور آنها را گسترش داد. اوج و افول داعش در عراق میزان نفوذ ایران در آن کشور را تقویت کرده است.

باوجود اینکه فاصله اقدامات و نقش آمریکا و ایران در سوریه بسیار بیشتر از مسئله عراق بود، ایران در حمایت از رژیم بشار اسد و آمریکا در حمایت از شورشیان سوری، هر دو با داعش می‌جنگیدند و شکست آن در نهایت به نفع رژیم بشار اسد و حامیان ایرانی آن خواهد بود.

آمریکا و متحدانش در ائتلاف برای همیشه در منطقه نخواهند بود. ولی ایران و متحدان محلی‌اش باقی خواهند ماند.

آمریکا غیر از آنچه که کرد انتخاب دیگری نداشت. ابرقدرت نمی تواند به خود اجازه دهد که به انفعال متهم شود.

ولی قبل از آن از طریق جنگی که کاملا انتخابی و بلندپروازانه بود و نه ضروری دروازه های عراق را به سوی نفوذ ایران گشود.

اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ به بهانه‌ای آغاز شد که بعدا معلوم شد حقیقت ندارد. و آن برخورداری صدام حسین از سلاح های تخریب و کشتار جمعی و حمایت او از تروریسم بین‌المللی بود.

آمریکا با از هم پاشاندن ساختار حکومت عراق در سال ۲۰۰۳ عملا ساختاری را نابود کرد که تا آن زمان ایران، ابرقدرت شیعه منطقه را مهار می‌کرد.

عربستان سعودی و اکثر متحدانش در خلیج فارس از زمان وقوع انقلاب اسلامی، ایران را یک تهدید تلقی کرده‌اند.

قدرت گیری اکثریت شیعه عراق پس از سال ۲۰۰۳ زمینه را برای نفوذ بی‌سابقه ایران در عراق فراهم کرد. ایران سال‌ها از نیروهای شیعه مخالف صدام حسین که در تبعید بودند، حمایت کرده بود. اکنون آنها به کشورشان بازگشته بودند تا برخانه حکومت کنند.

از راه رسیدن تهدید داعش نفوذ ایران را از طریق آموزش، تسلیح و رهبری شبه نظامیان پرشور و در حال رشد شیعه افزایش داد.

از نگاه عربستان سعودی و متحدانش رخنه ایران در عراق تهدیدی است برای استقرار، که در واقع تا حد زیادی عملی شده است. هلال شیعی که ایران، عراق، سوریه تحت رهبری اقلیت علوی و لبنان را که حزب الله دست پرورده ایران در آن قدرت فراوانی دارد به یکدیگر متصل خواهد کرد.

از آغاز جنگ داخلی سوریه در سال ۲۰۱۱ قدرت‌های سنی منطقه، عربستان سعودی و متحدانش در حوزه خلیج فارس و ترکیه از شورشیان سنی و به امید سرنگونی رژیم بشار اسد و روی کار آوردن یک حکومت سنی حمایت کرده‌اند.

یک محور شمالی- جنوبی سنی که از ترکیه آغاز شود و پس از عبور از سوریه و اردن به عربستان سعودی ختم شود هلال شیعه را خواهد شکست و در نتیجه طرح ایران به شکست خواهد انجامید.

از نگاه آنها این دقیقا همان کاری است که داعش در سال ۲۰۱۴ و بازگشت به عراق انجام داد. موصل و تقریبا تمامی بخش‌های سنی نشین عراق را تصرف کرد و دستگاهی سنی را بر این منطقه حاکم کرد و با پاک کردن مرز عراق و سوریه عملا تماس بخش شیعه عراق با سوریه را قطع کرد.

اکنون با شکست نظامی داعش مانعی که در قلب هلال شیعه وجود داشت حذف شده است و ترکیه، عربستان و دیگران (همه متحدان آمریکا) در تغییر رژیم بشار اسد ناکام مانده‌اند.

جالب است تصور کنیم که اگر داعش پس از تصرف موصل در سال ۲۰۱۴ پیشروی و عملیات تحریک آمیز خود را متوقف می‌کرد، شعارهای تند خود را نرم کرده و احتمالا از خود سازش و ملایمت نشان می‌داد چه اتفاقی می افتاد.

درست پس از سقوط موصل به دست داعش من از مسعود بارزانی رییس اقلیم کردستان عراق پرسیدم آیا می‌توانند با همسایه جدید خود کنار بیایند.

پاسخ او این بود: “کسی نمی تواند همسایه اش را انتخاب کند”. ولی پنج هفته بعد داعش به مناطق تحت کنترل کردها حمله کرد، اربیل پایتخت کردستان را تهدید می کرد و دست به کشتار اقلیت ایزدی زد.

پروفسور موصلی می گوید: “اگر آنها تروریست بین‌المللی نمی‌شدند و تروریست محلی باقی می‌ماندند می‌توانستند طرح اصلی که تقسیم اعراب در شرق است را اجرا کنند و در نتیجه هلال شیعه‌ای وجود نمی داشت.”

ما شاید هیچگاه نفهمیم که چرا داعش این کار را کرد. احتمالا گرایش کینه توزانه سلفی آن مجبورش می‌کرد پیشروی کند.” باقی ماندن و گسترش.”

گروه موسوم به دولت اسلامی در شکل اصلی آن خورد شده است ولی به خاطر همان دلایلی که باعث ظهور آن شد داعش و هر آنچه که نمایندگی می‌کند هنوز به اشکال گوناگون برای مدتی طولانی در آینده زنده خواهد ماند.