یک پایگاه محافظهکار آمریکایی به طور کنایهآمیزی به واشنگتن توصیه کرد وقت آن رسیده که اذعان کنیم نبرد برای نفوذ و تسلط بر خاورمیانه را مدتها پیش به ایران باختهایم، نبردی که شاید هرگز نمیبردیم.
سرویس جهان مشرق – پایگاه تحلیلی امریکن کارنزروتیو در یادداشتی به قلم رابرت مور مشاور سیاست عمومی در مؤسسه اولویتهای دفاعی نوشت: کشمکش بر سر قدرت در بغداد در جریان است. عراق میان آمریکا و ایران گرفتار شده است. رهبر مذهبی کشور همسایه، سرزمین باستانی پارس، سردار ارشد خود را به بغداد میفرستد تا دست به اقدام نظامی مخفیانه زده و دولت را تحت کنترل خود دربیاورد. این سردار بواسطه لیاقت و در عین حال رفتار آرام و متواضعش در کشور خود یک قهرمان انگاشته میشود و سودای مال و مقام در سر ندارد. حضور وی موجبات عصبانیت و وحشت رهبران عرب را فراهم میآورد و ناگهان ترور میشود و فصل دیگری به پیشینه طولانی خشونتهای خونین در منطقه میافزاید.
اما آنچه در بالا به تصویر کشیده شد مربوط به ماه ژانویه ۲۰۲۰ در خارج از فرودگاه بینالمللی بغداد نیست. این رویداد مربوط به سال ۸۱۸ میلادی است و جنگجوی ترور شده نیز فضل بن سهل وزیر پارسی مأمون خلیفه است. مأمون بهتازگی یک مسلمان شیعه را بهعنوان جانشین خود معرفی کرده و به ضدیت با اعراب متهم شده است. ترور فضل و سردار قاسم سلیمانی به فاصله حدود ۱۲۰۰ سال از یکدیگر کاملاً شبیه هم نبودند ــ [سردار] سلیمانی در جریان حمله پهپادی آمریکا ترور شد. اما هر دوی این رویدادها نمایانگر پیشینه جامع و خشونتبار نفوذ سرزمین پارس و ایران در سرزمین عراق امروزی است.
همزیستی و درآمیختگی فرهنگی و مذهبی دو کشور
این تاریخچه سرشار است از تنازع از طرف امپراتوریهای خارجی، از امپراتوری مغول گرفته تا انگلیس، که به دنبال کنترل منطقه بودند و در نهایت ناگزیر منطقه را ترک کردند. کشمکش میان اعراب سنی و پارسیهای شیعه نیز در این اثنا ادامه داشته است. آمریکا شاید قویترین نیروی نظامی دنیا در طول تاریخ را داشته باشد، اما هیچ شاهد و مدرکی دال بر اینکه ما قادریم این الگو را تغییر دهیم وجود ندارد.
این نشریه آمریکایی در ادامه مینویسد: این الگوی کشمکش داخلی و نفوذ خارجی ناموفق تا حدود زیادی به خاطر جغرافیای منطقه است. در حالی که امپراتوریها تلاش دارند از صدها یا هزاران مایل دورتر اوضاع را تحت کنترل بگیرند، این فرهنگها و فرقههای مذهبی هزاران سال در کنار هم زیستهاند و با یکدیگر درهمآمیختهاند. ضربالمثل قدیمی چینی در خصوص دشواری حاکمیت بر سرزمینهای دوردست ــ که میگوید «کوهها بلند هستند و امپراتور بسیار دور» ــ اکنون نیز حتی در عصر فناوریهای مدرن مصداق دارد.
تصور کنید که دولت چین تلاش کند رابطه میان آمریکا و کانادا را کمرنگ سازد. حتی اگر آمریکا تا این حد قدرتمند نبود و جمعیتش کمتر از اینها بود، باز هم هماهنگی امور از آنسوی دنیا به لحاظ لجستیکی و مالی یک چالش عظیم قلمداد میشد ــ تازه اگر ما به مقابله برنمیخاستیم.
آمریکا فاقد منابع لازم جهت جلوگیری از نفوذ ایران در عراق است
رابرت مور معتقد است: آمریکا فاقد منابع لازم جهت جلوگیری از نفوذ ایران در عراق است. نظریه ضدشورش هنوز یک مفهوم نسبتاً جدید و سیال به شمار میرود، اما اجماع همگانی این است که برای کنترل شورش به حداقل ۲۰ نیروی ضدشورش در ازای هر ۱۰۰۰ نفر سکنه نیاز است. جمعیت ۳۸ میلیون نفری عراق نیازمند ۷۶۸۰۰۰ نیروی ضدشورش است که این رقم حدوداً ۱۰۰۰۰۰ نفر بیشتر از مجموع نیروهای فعال ارتش و تفنگداران دریایی آمریکاست. در خصوص ایران نیز به نیرویی متشکل از ۶/۱ میلیون نفر نیاز است که برابر با مجموع نیروهای نظامی فعال آمریکا، انگلیس، و آلمان است.
خوشبختانه، نیازی نیست که آمریکا در راستای امنیت داخلی خود با نفوذ ایران در عراق مقابله کند. در خصوص خاورمیانه، منافع ما بر پایه ممانعت از حملات تروریستی ضد سرزمینمان و محافظت از مسیرهای حیاتی بازرگانی، به ویژه در حوزه انرژی، استوار است. از طریق بهبود روابط خود با بازیگران منطقهای و همکاری در راستای ممانعت از جنگ میتوانیم به نحو احسن منافع خود را حفظ کنیم و نیازی نیست که در یک مناقشه تاریخی از کسی جانبداری کنیم.
القاعده و داعش خطر بزرگتری متوجه منافع آمریکا میکنند نه شبهنظامیان ایران
اگرچه ایران از گروههای شبهنظامی حمایت میکند، اما گستره فعالیت این گروهها به منطقه محدود میشود ــ خارج کردن نیروهای آمریکایی مستقر در عراق و سوریه از خطری که گروههای مذکور متوجه آمریکاییها میکنند به شدت میکاهد. از سوی دیگر، سازمانهای افراطگرای سنی نظیر القاعده و داعش که از حمایت عمده جهان عرب برخوردارند خطر بزرگتری متوجه منافع آمریکا کردهاند. نکته طنزآمیز اینکه، ایرانیها طی سالهای اخیر در نبرد علیه این سازمانها طرف ما و دولت عراق را گرفتهاند.
عراق برای آمریکا هیچ اهمیت راهبردی ندارد
باید از خود بپرسیم کاستن از نفوذ ایران در عراق چه امتیازهایی نصیب ما میکند، جدای از اینکه چنین کاری تا چه حد سخت و دشوار است. عراق فاقد اهمیت راهبردی نزد آمریکاست ــ هیچگاه چنین اهمیتی نداشته است. فرقی نمیکند با این توجیه موافق باشید یا نه، کنار زدن صدام حسین از قدرت موجب برهم خوردن موازنه قدرت شد و به ایران فرصت داد تا نفوذ خود را گسترش دهد.
امریکن کانزروتیو در پایان گزارش خود از جنگطلبان آمریکایی انتقاد میکند و مینویسد: متأسفانه، عوامل خودی در واشنگتن که حرفه و پیشه خود را بر پایه جنگطلبی با ایران بنا نهادهاند همچنان مسیر واضح امور را نادیده میگیرند ــ این مسیر همانا سیاست خویشتنداری و دوراندیشی است که منافع امنیت ملی ما را در اولویت قرار میدهد. تا وقتی که این وضعیت تغییر نکند، تلاشهای آمریکا برای سربالا ساختن جریان آب در منازعه باستانی شیعه و سنی، صرفاً نیروها و منابع خود را هزینه میکنیم.