جمعه , ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
صفحه اول » فرهنگ » کانت آخرین فیلسوف نظام ساز/

کانت آخرین فیلسوف نظام ساز/

مرتضی روحانی، پژوهشگر فلسفه نوشت: کانت از آن حیث که فیلسوفی نظام ساز و بنابر قولی آخرین فیلسوف نظام ساز است، اهمیتی تاریخی دارد.

به گزارش خبرگزاری مهر، متن پیش رو یادداشتی با عنوان «چرا باید کانت بخوانیم؟» است که توسط حجت‌الاسلام والمسلمین مرتضی روحانی، عضو هیأت علمی و مدیر گروه غرب‌شناسی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نگاشته شده است.

چرا باید کانت بخوانیم؟/ آخرین فیلسوف نظام ساز

تاریخ فلسفه از دوران پیش‌سقراطیان تا کنون مملو از متفکران و فیلسوفانی با دیدگاه‌های متنوع و متعارض است. فلاسفه‌ای که هر کدام در موضوع یا موضوعاتی تفکر و تعمق کرده و سخن گفته اند. هر کسی می‌تواند به مقتضای هوش و دانش خود پای سفره نظرات ایشان بنشیند و کم و بیش از دیدگاه‌های ایشان نکاتی بیاموزد. ولی وقتی فلسفه و فلسفه‌خوانی از وضعیت یک کار جنبی و حاشیه‌ای خارج می‌شود و به تمام شئون زندگی یک فرد سرایت می‌کند و او از جایگاه یک علاقمندِ صرف به فلسفه خارج شده و به یک دانشگاهی متخصص و فعال در عرصه فلسفه تبدیل می‌شود پیش از هر چیز با این پرسش مواجه می‌شود که باید عمر پژوهشی خود را کجای تاریخ فلسفه و بر سر چه موضوعات و شخصیت‌هایی صرف کند؟ چه کسی است که این شأنیت را دارد که پژوهشگر عمر خود را به پای آن بگذارد تا ظرائیف دیدگاه‌ها و عمق نظراتش را بفهمد؟ چه کسی است که پژوهشگر فلسفه می‌تواند با آموختن از او و با ایستادن روی شانه‌های او خود را به جای مرتفع‌تری در جهان فلسفه برساند؟

فکر می‌کنم که بیشتر ما با این نکته موافق باشیم که بخش عمده‌ای از پاسخ به این پرسش به علایق شخص پژوهشگر و مسائلی که ذهن او با آنها درگیر است باز می‌گردد و در نهایت این شخصِ پژوهشگر نیست که آزادانه فیلسوفی را انتخاب می‌کند تا برروی دیدگاه‌ها و نظراتش پژوهش کند بلکه این مسائل و دغدغه‌های فکری شخص پژوهشگر اند که او را به سمت فیلسوف یا فیلسوفان خاصی سوق می‌دهند تا در محضر آنها مسائل خود را پیگیری کند. بر این اساس، طبیعی است که بین فیلسوف مورد علاقۀ کسی که به متافیزیک علاقمند است با کسی که به زیبایی شناسی توجه دارد و کسی که دغدغۀ اخلاق دارد، متفاوت است.

اگرچه که در عالَم فلسفه تعیین اینکه کدام فیلسوف از دیگری بزرگ‌تر یا اثرگذارتر است سخت است اما در نهایت ما پس از فهم مسائل و دغدغه‌های فکری‌مان سعی می‌کنیم به سمت مهمترین و اثرگذارترین فیلسوف آن حوزه حرکت کنیم و آن را مبدأ کار پژوهشی خودمان قرار دهیم. در این میان طبیعی است کسی که به متافیزیک علاقه دارد به ارسطو، کسی که در فلسفۀ سیاست دارای پرسش و دغدغه است به هابز و ماکیاولی و کسی که دغدغه اخلاق دارد به بنتام تمایل پیدا کند.

اما در تاریخ فلسفه شخصیت‌های ویژه ای هستند که ویژگی شاخص‌شان جامعیت است. کسانی که هم در هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی سخن گفته‌اند و هم در اخلاق و زیبایی شناسی. کسانی که جامعیت آثارشان منجر به کم شدن عمق کلام شأن نشده است و به همین دلیل هم تعدادشان اندک و انگشت‌شمار است. در رأس هرم این فیلسوفان جامع و نظام‌ساز افلاطون و ارسطو قرار دارند که به قول وایتهد تمام تاریخ فلسفه حاشیه‌ای بر آثار آنهاست و به اذعان بسیاری از مورخینِ تاریخِ فلسفه آخرین آنها ایمانوئل کانت (۱۷۲۴-۱۸۰۴ م) فیلسوف آلمانیِ عصر روشنگری است.

روشنگری در کنار نهضت اصلاح دین و رنسانس از مهم‌ترین رخدادهایی هستند که عصر مدرن را شکل‌داده‌اند و کانت که به تصریح همه مورخینِ تاریخِ فلسفه، فیلسوفِ روشنگری است در این میان از یک سو سعی داشت فلسفه‌ای پایه‌گذاری کند که بتواند در آن آرمانهای عصر روشنگری یعنی آزادی، خودمختاری انسان و قراردادن انسان به عنوان غایت تاریخ را تبیین فلسفی کند و از سوی دیگر با طراحی و ارائۀ الگوی جامعۀ مشترک المنافع اخلاقی سعی کند در تحقق بخشیدن به این جامعه آرمانی قدمی به پیش بردارد.

کانت برای تحقق این مهم، مسیری طولانی از سنجش خرد ناب (۱۷۸۱) که اولین اثر دوران نقدی اوست تا کتاب انسان‌شناسی از منظری پراگماتیک (۱۷۹۸) که جز آخرین آثار تألیفی اوست، طی کرده است. او در این هفده سال آثاری را در معرفت‌شناسی و متافیزیک، اخلاق، زیبایی‌شناسی، الهیات و دین‌شناسی، سیاست و تعلیم و تربیت منتشر کرده است.

زندگی و آثار کانت اگرچه که از جهت زمانی به کمی بیش از دویست سال پیش باز می‌گردد و پس از او نیز فیلسوفان بزرگی چون هگل، مارکس، هایدگر، ویتگنشتاین و … آمده‌اند اما مسائلی که او مطرح کرده است همچنان زنده‌اند و بسیاری از فیلسوفان معاصر در موافقت یا مخالفت با آن صحبت می‌کنند. اغراق نیست اگر بگوییم بعد از کانت هیچ فیلسوفی نیامده که توانسته باشد در حوزه کاری‌اش آثار و آرا کانت را نادیده بگیرد و بدون توجه به آثار او سرآغاز جدیدی برای آن مباحث فلسفی ایجاد کند. این یعنی کانت نه به مثابه فردی که در تاریخ ۱۲ فوریه سال ۱۸۰۴ فوت کرده، بلکه به مثابه یک پروژۀ فکری همچنان زنده و در اکثر گفتگوهای اهل فلسفه در متافیزیک، اخلاق، سیاست و الهیات حاضر است.

علاوه بر اهمیت افکار کانت در عرصۀ نظر، دیدگاه‌های او بر شئون عملی و زندگی سیاسی- اجتماعی انسان مدرن نیز تأثیراتی جدی داشته است که نمی‌توان از کنار آن به راحتی گذشت. به عنوان مثال رسالۀ صلح پایدار کانت یا جستارِ مختصر اما مهمِ در پاسخ به پرسش روشنگری چیست؟ آثاری هستند که از یک سو در ارتباط تام با اندیشه فلسفی کانت‌اند و از سوی دیگر تأثیرات مهمی در سازوکارهای سیاسی و اجتماعی جهان داشته اند.

خلاصه آنکه کانت از آن حیث که فیلسوفی نظام ساز و بنابر قولی آخرین فیلسوف نظام ساز است اهمیتی تاریخی دارد. اما از سوی دیگر اهمیت او تنها از حیث تاریخی نیست بلکه بسیاری از دیدگاه‌ها و استدلال‌های او همچنان در بین فلاسفه و متفکران معاصر طرفدرانی جدی دارد که سعی در بسط آنها در عرصه‌های جدید دارند؛ به مانند تلاشی که جان رالز در کتاب نظریه عدالت می‌کند.

علاوه بر این، به خاطر آنکه کانت در عرصه‌های مختلفِ فلسفه دارای تالیفات متعدد بوده است، بسیاری از آثار او در سایه کتاب سنجش خرد ناب که اولین و مهمترین اثر اوست نادیده گرفته شده‌اند، به گونه‌ای که کتاب انسان‌شناسی از منظر پراگماتیک او که حاصل بیست و دو سال تدریس دانشگاهی‌اش بوده است سال‌ها مهجور بود و تنها پس از توجه میشل فوکو فیلسوف و جامعه شناس معاصر فرانسوی مورد توجه و بازخوانی قرار گرفت. ترجمه رسالۀ انسان‌شناسی از منظری پراگماتیک به زبان فرانسه و نوشتن یک مقدمه بر آن رساله دکتری میشل فوکو بوده است که در سال ۱۹۶۱ انجام شده و فوکو بعدها براساس آن کتاب جنون و تمدن را نوشت. کتاب انسان‌شناسی از منظری پراگماتیک در سال ۱۹۹۹ به انگلیسی ترجمه و در مجموعه آثار کانت که انتشارات دانشگاه کمبریج آن را به انگلیسی فراهم کرده است منتشر شد و مقدمه فوکو نیز در نهایت در سال ۲۰۰۸ توسط انتشارات دانشگاه ام آی تی (MIT) به انگلیسی منتشر می‌شود. یا موضوع دین در اندیشه کانت به صورت عام و کتاب دین در محدوده خرد تنها به صورت خاص پس از سال‌ها مهجوریت در سالیان اخیر (۲۰۱۰ م به بعد) مورد توجه کانت پژوهان قرار گرفته و در سایه این توجه منجر به تفاسیر جدید و متنوعی از دیدگاه‌های کانت و نسبت اندیشه استعلایی با دین -به ویژه مسیحیت- شده است.

۱) کانت فیلسوفی موسّس و جامع الاطراف است ۲) که دیدگاه‌های او بر جنبه‌های مختلفی از جهان مدرن به ویژه از حیث عملی در اخلاق و سیاست تأثیر گذاشته است ۳) او بر فیلسوفان پس از خودش تا دوران معاصر تأثیری انکارناشدنی داشته است ۴) او مسائلی را در عرصه‌های مختلف فلسفه مطرح کرده است که از همان زمان تا کنون محل گفتگو و منازعه اند ۵) این موارد در کنار ناشناخته بودن بسیاری از آثار کانت – خاصتاً در ایران که کانت را با محوریت نقد اول و بخش حسیات استعلایی آن می‌شناسیم- این نکته را نشان می‌دهد که ما همچنان نیازمند مطالعۀ جامع‌تر و دقیق‌تر همه ابعاد و جنبه‌های فکری کانت هستیم. بر اساس آنچه گفته شد معلوم می‌شود که پژوهش‌های متمرکز بر روی آرا و آثار کانت صرفاً یک مطالعه آکادمیک و در عرصۀ تاریخ فلسفه نیست بلکه مطالعه‌ای است که ۱) شناخت ما را از جهان مدرن همین جهانی که ما کم و بیش در آن زندگی می‌کنیم عمیق‌تر می‌کند ۲) در فهم مسائل فلسفی جدید به ما کمک می‌کند ۳) ریشه‌ها و آبشخور اصلی ِفکر بسیاری اندیشمندان معاصر را به ما نشان می‌دهد