چهارشنبه , ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
صفحه اول » تحلیلی »  کامفراص و مهدویت گرایی فردیدی

 کامفراص و مهدویت گرایی فردیدی

این مجموعه مقالات نه سال پیش منتشر شده است. 
در اینجا فقط به بازنشر آن می پردازیم، بسیاری از منابعی که به آنها ارجاع داده شده ، اکنون بر روی سایت های فرارو و غیره موجود نیستند. 
به شرح توضیحی که در گفتارهای آتی خواهیم دید سید احمد فردید مهینی یزدی  نخستین کسی بود که در ایران واژه غربزدگی را به کار گرفت و از آن به عنوان یک بیماری نامبرد( واژه غربزدگی سید احمد فردید مهینی یزدی بر جلال آل احمد اثر گذاشت و در زمان شاه او کتابی از دیدگاه جامعه شناسانه در انتقاد از سلطه فرهنگ غربی بر ایران نوشت و نام آن را غربزدگی گذاشت.

این کتاب بر افکار و آراء مرحوم علی شریعتی موثر واقع شد و او در تعبیر روانشناسانه از مفهوم جامعه شناختی غربزدگی به عنوان الیه ناسیون مسلمان ایرانی، “بازگشت به خویشتن” را طرح انداخت.) بحث غربی و غربزدگی در مجموعه عقاید فردید با دیدگاهای “آل احمد – شریعتی” تفاوت داشت و از نظرگاه فردید به عنوان یک مقوله فلسفی مطرح میشد و به سراسر تاریخ بشر امتداد می یافت.
سید احمد فردید مهینی یزدی غرب را در تقابل با شرق در مفهوم تاریخی – فلسفی میدید نه در تقابل با اسلام.  بلکه او حتی تاریخ اسلام  و تاریخ اندیشه و حکمت و فلسفه اسلامی را نیز قسمتی از تاریخ غرب و تاریخی غربزده و غربزائیده میشمرد و خواهان محو و جایگزینی آن با تاریخ دیگری بود.
سید احمد فردید مهینی یزدی  غرب را با دو اعتبار تعبیر میکرد.
یکبار به اعتبار نظرگاه اتیمولوژیک به ستیزه با ترمینولوژی “غرب” ( معادل واژه اُکسیدانت / زنگار زدگی) برخورد میکرد و یکبار در مفهوم فیلوزوفیک  به اعتبار کل تاریخ بشری در تعریف برسمیت شناخته شده جهانی آن ؛ آن را در معرض هجمه انتقادات تند و حاد خود قرار میداد.
سید احمد فردید مهینی یزدی  معتقد بود که غرب در مقابل و در تقابل با شرق است. شرق ( اوریانت / جهت گیری) در بطن خود حامل مفهوم راه یافتگی و هدایت، اشراق و نورانیت است. برعکس غرب محل افول روشنایی و زوال نور و غروب خورشید می باشد، پهنه ای بیفروغ که امپراتوری تاریکی است.
سید احمد فردید مهینی یزدی  معتقد بود که تا پیش از این که حکمای یونان دست به تدوین یک تفسیر تحلیلی از وقایع مربوط به تحول جامعه بشری بزنند و علم تاریخ را پایه بریزند، جهان و بشر دارای هویتی اشراقی بوده اند. اما به دنبال ظهور علم تاریخ در یونان باستان، تاریخ بشر و جهان هردو، هویت باخته و ناخویشمند و تاریک شدند.
سید احمد فردید مهینی یزدی  با این تاریخِ (از نظر او) تاریک و بیفروغ و با “غرب” به عنوان غروبگاه نور و خورشید سر ستیزه جویی آشتی ناپذیر داشت. او میگفت تاریخ در مفهوم غربی آن بر افکار حکمای اسلامی مثل فارابی و شیخ الرئیس ابوعلی سینا و الکندی و ابن رشد و ابن خلدون و دیگران موثر واقع شده و درنتیجه علم و تاریخ و فرهنگ موجود اسلامی اعم از شیعه و سنی همه غربی هستند و باید محو شوند و جا به فرهنگ شرقی بدهند.
سید احمد فردید مهینی یزدی  معتقد بود که تاریخ کنونی از یونان آغاز شده و مبداء آن دیروز است و پایان آن همین فردا است و ما اکنون در پایان جهان ایستاده ایم.
سیذ احمد فردید مهینی یزدی این عقیده “پایان جهان” را از “مارتین هایدگر” فیلسوف آلمانی عضو حزب فاشیستی نازیسم به عاریت گرفته بود و بعدها “کانون کامفراص” را با بهره گیری از ارزشهای مورد قبول این حزب در ایرانِ بعد از انقلاب پایه گذاری کرد.
سید احمد فردید مهینی یزدی  ” امروز” را روزِ پایانِ کارِ جهان، و پایانِ کارِ تاریخِ غربی و جهان زیر سلطه غرب به شمار می آورد .
سید احمد فردید مهینی یزدی معتقد بود که “فردا” روزی است که “ناجی موعود” در پایان این دوره تاریک “هزاره ای” ظهور میکند و با ظهور او، تاریخ اشراقی و عصر حکومت انسان اشراقی آغاز میشود.
سید احمد فردید مهینی یزدی  مبداء تاریخِ لاحق بر ظهورِ ناجی موعود را “پس فردا “میشمرد.
سید احمد فردید مهینی یزدی در ارزیابی خود “نظام جمهوری اسلامی” را نه یک نظام پایدار تاریخی، بلکه فقط “یک دورهء کوتاهِ گذار” و مقدمه ای بر ظهور قریب الوقوع ناجی موعود و برپایی حکومت جهانی او بشمار آورد و در این رابطه نامه ای نیز به آیت الله خمینی نوشت و خود را آماده خدمتگزاری از جهت  فراهم ساختن زمینه های ظهور منجی موعود خواند. اما نه این نامه و نه بطور کلی هیچ یک از آراء و نظریه های سیداحمد فردید هرگز مورد قبول و وقع و توجه آیت الله خمینی قرار نگرفت.
بااین اینحال طرفداران سید احمد فردید مهینی یزدی – با در نظر گرفتن بی اعتنایی آیت الله خمینی به این نظریات-  ماهرانه موفق شدند تا نظریه مبتنی بر پایان دوره انتظار و آغاز دوره زمینی چینی برای ظهور منجی موعود را در نقاب شعار “نه شرقی، نه غربی، حکومت اسلامی” مخفی نموده و به ابقای جریان سایه نشین خود بپردازند. البته سخن در این باره بسیار است که به  فرصتهای دیگر موکول میکنیم.
اینجا همینقدر بگوئیم که سید احمد فردید مهینی یزدی  این برداشتهای درهم و برهم خود را در جلسات مختلف صحبتها و سخنرانی هایش به خورد مخاطبان میداد. همان کسانی که بعد از سقوط نظام شاهنشاهی سازمان انتشارات کیهان و مجموعه اسناد آن را مصادره کردند و برای پرونده سازی و زمینه چینیِ جراحی های بزرگ انقلابیون و جریانهای مختلف روشنفکری ، روشنفکری دینی، اسلامی، انقلابی اسلامی مورد استفاده قرار دادند.
نمونه بزرگ این حذف و جراحی ها که با پروسه ربایش و دستگیری و شکنجه و اعتراف گیری و سرانجام قتل سعیدی سیرجانی کلید خورد به کاملترین شکلی در آخرین سخنرانی مرحوم آیت الله توسلی در مجلس شورای اسلامی بیان شده است. این جریان حذف کهن ترین لایه های انقلابیون وابسته به آیت الله خمینی ، خانواده و فرزندان و بیت ایشان را از همان ابتدا در دستور کار خود داشتند.
بعد از “سیدعباس معارف” و “دکتر غ – الف”، “مهدی نصیری” عهده دار سردبیری کیهان شد. مهدي نصيري ، شخصاً به عنوان یکی از سرسپردگان مشرب فکری سیداحمد فردید مهینی یزدی – كه همین امروز نیز در صدد تدارک نشر فصلنامه ای – به اسم “سمات”- با دعوی به اصطلاح  “تبيين و دفاع از معارف قرآن و اهل بيت” است – همیشه در صدد بود تا  – بحساب خودش – از موضع یک نقد سه وجهی به برخورد با تاریخ بپردازد:
اول)  نقد مباني فلسفه
دوم) نقد مباني تصوف و عرفان مصطلح
سوم)  نقد مدرنيته
مهدی نصیری با تاثیرپذیری مطلق از افکار سیداحمد فردید مهینی یزدی همیشه مدعی بود  که ” باوري وجود دارد كه “معارف قرآن و عترت” پشت سه نقاب و حجاب ، محجوب و از دسترس مومنان بدورند.
حجاب اول)  يونان‌زدگي فلسفی است که با ارسطو و افلاطون آغاز شده است. این یونانزدگی فلسفه بعد از ظهور اسلام و ظهور فلسفه اسلامی، برآن تاثیر تعیین کننده نهاده و از این رو است که “تاریخ  فلسفه اسلامی” نیز تحت تاثیر یونانیت است.
حجاب دوم) یونان زدگی عرفان است که با فلوطين یونانی کلید خورده است و بعد از ظهور اسلام، وارد ایران شده و به تصوف تبدیل گشته. اما این تصوف بطورکلی و  حتی آراء صوفیان و عارفان نامدار مانند محی الدین عربی تحت تاثیر یونان زدگی  است.
حجاب سوم)  مباني نظري تمدن مدرن است كه آن هم از رنسانس در غرب آغاز شده است. و تا به امروز به عنوان “مدرنیته و تجدد” ارزشهای خود را به جهان صادر کرده است.
مهدی نصیری که در همین راستا کتابی زیرنام ” انسان و تجدد” تالیف نمود ادعا دارد که با نقد اين سه حجاب مي‌توان تصوير بهتري از “سنت در تبیین و دفاع از معارف قرآن و اهل بیت” ارائه داد.
مهدی نصيري علاوه بر  سردبيري روزنامه «كيهان» و مجله «سياحت غرب»، و نشريه «صبح»، متصدي معاونت سياسي مركز سياستگذاري ائمه جمعه نیز بود. او در آثار خود به شدت به انتقاد از “حزب کارگزاران” دست زد. این نشریه “صبح قریب” نیز  شامل مطالب عجیبی است که بیان کننده افکار یاران سیداحمد فردید مهینی یزدی است از جمله:
“آخرالزمان، جنگ جهانی سوم، ائتلاف صلیب و صهیون و وهابیت”، “غرب، مهدویت و ترفندهای رسانه ای”، “ورود به عصر ظهور” ،”ظهور خیلی نزدیک است”، “نامه شهیده راضیه کشاورز به امام زمان” ( که یادآور نامه سرگشاده سرلشگر فیروز آبادی به امام زمان میباشد) . …
این قبیل نظرگاه ها به عنوان میراث خیالپردازیهای سیداحمد فردید مهینی یزدی امروز به میزان زیادی از سایه و حاشیه خارج شده و برهمه زوایای ایران امروز چنگ انداخته.
امروز حسن عباسی – یکی از شاگردان کودکستانی مکتب سیداحمد فردید مهینی یزدی – تبدیل به نقاد هنری و داور جشنواره های سینمایی شده – و این درحالی است که سینماگران واقعی و فیلمسازان توانا به عنوان مهره های “ناتوی فرهنگی” در گوشه منزل یا سلول زندانها خانه نشین شده اند- یا از جانب دیگر میبینیم که چگونه  تداوم این افکار بر فرهنگستان هنر نیز غلبه یافته و علی معلم دامغانی با زبان نظم  به توزیع و انتشار افکار استاد خود سید احمد فردید مهینی یزدی در قالب منظومه هایی مانند رجعت سرخ ستاره و از اسکندر تا بوش سرگرم میشود.
اما دست اندازی به همه این مواضع حاکمیت و تصرف و مصادره آنان، با برنامه ریزی در دخمه های تاریک کیهان از سی و یک سال قبل آغاز شد.
جایی که با استفاد ه از آرشیو غنی مرکز اسناد این سازمان انتشاراتی- خبری ، دست اندرکاران این نشریه دست به پرونده سازی  علیه آحاد مردم بخصوص نیروهای درون حاکمیت زده و با به راه انداختن دستگاه اطلاعات موازی یک حکومت مخفی و مخوف در سایه را برپا کردند که سالیان سال به کار حذف و جراحی عموم طبقات اجتماعی به ناجوانمردانه ترین  شیوه ها زیر عنوان “پروسه قتل درمانی” مشغول بود.پروسه ای که با حذف سعیدی سیرجانی کلید خورد.
چنان که گفتیم  سید احمد فردید مهینی یزدی  عقیده “پایان جهان” را از “مارتین هایدگر” فیلسوف آلمانی عضو حزب فاشیستی نازیسم به عاریت گرفت و بعدها “کانون کامفراص” را با بهره گیری از ارزشهای مورد قبول این حزب فاشیستی نازیسم در ایرانِ بعد از انقلاب پایه گذاری کرد و شاگردان و تربیت شدگان همین “کانون مخفی کامفراص” در ایران بودند که بعد از نوشتن کتاب “معجزه هزاره سوم” و دست افشانی عجولانه برای ظهور قریب الوقوع “سوشیانسِ موعود” ، سمینار و سمپوزیوم در نفی و انکار واقعه تاریخی هولوکاست گذاشته و پرده از کار خود کنار زدند. طرفداران و شاگردان فردید – امثال محمدعلی رامین – و دست اندرکاران پروژه شصت جلدی موسوم به ” نیمه پنهان”…  از مخالفان ثابت قدم اسلام و نظام جمهوری اسلامی و میراث آیت الله خمینی  و از سرسپردگان نظریات پیشوای تاریخی شان  آدولف هیتلر و حزب نازی و ایدئولوژی فاشیسم میباشند.
ادامه دارد …