چهارشنبه , ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » مرور روزنامه‌های سه‌شنبه نهم اردیبهشت!

مرور روزنامه‌های سه‌شنبه نهم اردیبهشت!

شصت منطقه هنوز در وضعیت قرمز، تکاپوی ترامپ برای بازگشت به برجام! گشودن جعبه سیاه «بهشت» علیه ریاست ‏‏ «بهارستان»، دلایل اقبال این روز‌های مردم به حضور در بازار سرمایه، سناریوی ایران مقابل حیله جدید آمریکا، فروش وام ۵۰ ‏میلیونی ازدواج فقط ۱۸ میلیون! نسخه سیاستی کاهش تورم، بازار مسکن در محاصره آگهی‌های نجومی، نشانه‌های قدرت چین ‏در پسا کرونا، میزان تاب‌آوری ما در برابر زلزله چقدر شده است؟ و خطر رکود تورمی کرونایی از مواردی است که موضوع ‏گزارش‌های خبری و تحلیلی روزنامه‌های امروز شده است. ‏

 انواع اپوزیسیون و جایگاه اردشیر زاهدی در آن از نگاه مدیرمسئول جوان / چگونگی فروپاشی اصلاحات به روایت زیباکلام / آیا دور تازه تنش میان تهران و واشنگتن آغاز شده است؟

به گزارش «تابناک» روزنامه‌های امروز سه شنبه نهم اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شدند که خبر پمپئو به دنبال بازگشت ‏به برجام برای شلیک تیر آخر با عنوان خیال‌پردازی جدید وزیر خارجه امریکا (اعتماد)، «شریک‌بازی» امریکا در پاییز برجام ‏‏ (جوان)، تکاپوی ترامپ برای بازگشت به برجام! (ابتکار) و مرده خوری! (وطن امروز) برنامه آمریکا برای بازگشت به برجام را ‏در صفحات نخست خود برجسته کردند.

بازتاب سخنان اردشیر زاهدی درباره ایران، روز‌های دشوار کارگران روزمزد، جراحی دردناک حذف «پراید» و نفت در قرنطینه از ‏دیگر عناوینی است که در صفحات نخست تعدادی از روزنامه‌ها برجسته شده است. ‏

در ادامه تعدادی از یادداشت‌ها و سرمقاله‌های منتشره در روزنامه‌های امروز را مرور می‌کنیم؛

 

 انواع اپوزیسیون و جایگاه اردشیر زاهدی در آن از نگاه مدیرمسئول جوان

عبدالله گنجی،‏‎ ‎مدیرمسئول روزنامه جوان در سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان اخلاق اپوزیسیونی، سخنان اخیر اردشیر زاهدی ‏را محمل نوشته خود قرار داد و در بخش‌هایی از آن نوشت: ‏سخنان اردشیر زاهدی و واکنش‌ها به آن پدیده متأخری است که در چند سال اخیر نمونه‌های دیگری نیز در بین اپوزیسیون نظام ‏جمهوری اسلامی داشته است. وجود اپوزیسیون برای نظام‌های پساانقلابی امری طبیعی است، چراکه فروپاشی نظام پیشین –به ‏روش دگرگون‌سازی- منافع عده‌ای را نابود می‌کند و آن‌ها هم در تلاش هستند به فضای قبل برگردند. در عین حال در نظام‌های ‏دگرگون شده کسانی هستند که اگر انقلاب موجود برآمده از اراده ملی و اصیل باشد گردن می‌نهند و محترم می‌شمارند (هرچند قبول ‏نداشته باشند). به بهانه سخنان زاهدی می‌توان غوری در اپوزیسیون نمود و چرایی بازگشت ذهنی- فکری برخی از آنان را ‏جست‌و‌جو کرد. برای فهم این مهم علاوه‌بر فهم ساختاری اپوزیسیون می‌توان با درک نگرشی نیز آنان را دسته‌بندی کرد. از جهت ‏ساختاری اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی به صورت کلان عبارت است از: ۱- وابستگان به نظام پیشین؛ ۲- مجاهدین خلق ‏‏ (منافقین)؛ ۳- چپ‌های صدر انقلاب اسلامی؛ ۴- اصلاح‌طلبان مهاجرت کرده و ۵- بخشی از اعضای دولت موقت که در کشور ‏حضور دارند. در بین هر نحله نمونه‌هایی یافت می‌شود که منطق، عظمت، حقانیت، قانون‌گرایی و… جمهوری اسلامی در مقابل ‏غرب را می‌ستایند (حتی اگر احساس تعلق نکنند). ‏

انواع اپوزیسیون و جایگاه اردشیر زاهدی در آن از نگاه مدیرمسئول جوان/چگونگی فروپاشی اصلاحات به روایت زیباکلام/آیا دور تازه تنش میان تهران و واشنگتن آغاز شده است؟

اما از جهت نگرشی نیز اپوزیسیون قابل دسته‌بندی است؛‏

‏۱- دسته‌ای هستند که از جهت سخن و ادبیات بسیار وقیح و کثیف هستند. هیچ حد و مرزی برای دشمنی نمی‌شناسند و برای ‏رسیدن به آنچه در ذهن می‌پرورانند، از هیچ ارتباطی فروگذار نمی‌کنند. نابودی ایران و حاکمیت به‌وسیله امریکا هم برای‌شان ‏موضوعیت دارد. یکپارچه سیاه می‌بینند و به تنفر رسیده‌اند و از انداختن یک عکس با وزیر خارجه امریکا هم احساس هویت ‏می‌کنند. به این جماعت «ویران‌طلبان» هم می‌گویند که ارتزاق‌شان را از سیستم‌های امنیتی غرب می‌گیرند. این دسته حتی برای ‏شهادت حاج قاسم نیز شادی می‌کردند و از علنی کردن این شادی فروگذار نکردند. ‏

‏۲- دسته‌ای هستند که نظام جمهوری اسلامی را قبول ندارند، اما حاضر نیستند ذیل پرچم امریکا، انگلیس و… بر ایران بتازند و در ‏دوگانه ایران-غرب سکوت کرده‌اند. منتظرند دیگری براندازد و ایشان فقط کف و سوت آن را بزنند، اما اجازه همراهی علنی با ‏دشمنان ایران را به خود نمی‌دهند. احتمالاً این جماعت قدری با تاریخ ۲۰۰ ساله ایران آشنایی دارند. ‏

‏۳- برخی اپوزیسیون هستند، اما به اخلاق و وجدان پایبندند. برای خود حریتی قائل هستند. اگر ده اشکال به جمهوری اسلامی ‏وارد می‌کنند، ممکن است یک نکته مثبت را هم بگویند. انصاف برای‌شان موضوعیت دارد. ممکن است در منازلی تربیت یافته ‏باشند که بن‌مایه‌های چنین تربیتی داشته‌اند که در حق دشمن هم نباید بی‌انصافی کرد. ‏

‏۴- عده‌ای هستند که به این باور رسیده‌اند که دشمنی غرب با جمهوری اسلامی فراتر از نظام سیاسی مستقر است. متوجه شده‌اند ‏که از نگاه غرب این فرهنگ و تمدن ایران است که مقوم نظام مستقر است و نابودی آن مقدم بر حذف نظام سیاسی است. سخن آن ‏امریکایی که باید ریشه ملت ایران را خشکاند، یا عبارت صریح «ملت تروریست» ترامپ از این نمونه است. ویرانی و تجزیه ‏ایران از سوی دشمنان، برخی از اپوزیسیون را که عرق ملی دارند هشیار کرده است؛ لذا بین نابودی ایران از سوی دشمنان و ‏حاکمیت موجود، وضع موجود را ترجیح می‌دهند، این جماعت ضمن حفظ مرزبندی، از ایران حمایت می‌کنند و با دشمنان آن در ‏فضای رسانه درگیر هستند. زاهدی را باید از این جنس دانست. زاهدی دنبال چیزی نیست و سن و سال وی این را گوشزد می‌کند. ‏حتی انگیزه دفن در ایران نیز از ایشان تاکنون صادر نشده است. برخی از اپوزیسیون از جمله زاهدی یا جناب علیزاده یا دانا وقتی ‏در غرب مستقر شدند توانستند سخنان، مواضع و منطق دو طرف را مجدداً بازخوانی و خود را جایابی کنند. وقتی زاهدی سردار ‏شهید را می‌ستاید یا با صراحت به وزیر خارجه امریکا می‌گوید غلط کردی، گذشته‌ای را می‌شناسد که نسل بنده و بعد از آن ‏نمی‌شناسیم. زاهدی وابستگی را دیده است، دخالت را لمس کرده است، ناتوانی‌های دیروز و توانمندی امروز را می‌فهمد و ‏می‌شمارد. پول‌پرستی سران ارتش دیروز و مجاهدت امروز (امثال سردار سلیمانی) را دیده است و در لب گور به خود اجازه ‏نمی‌دهد روایتی خلاف وجدان ارائه دهد. او ابایی ندارد که به کسانی که پول ملت را برده‌اند و اکنون مدعی نجات ملت شده‌اند ‏بتازد. او وزیر خارجه بوده است و خفت و خواری سیاست خارجی ایران را دیده است که امروز از دیپلمات‌های ما تمجید می‌کند. ‏
‏ ‏
او در پرونده دیپلماسی دوران ۳۷ ساله پدر همسر خود چه افتخاری می‌تواند بیابد؟ ماجرای ظفار؟ بحرین؟ حمایت از صهیونیست‌ها؟ ‏وابستگی نظامی؟ او قدردان ایران مستقل است. او افتخار می‌کند ایران امروز خود توانمندی دفاعی را تولید می‌کند. همیشه تعریف ‏دشمن مؤثرتر از تعریف دوست بوده است. ما قرار نیست زاهدی و امثال وی را در آغوش بگیریم یا تمجید کنیم و یا پیشنماز قرار ‏دهیم. اما لازم هم نیست نیت‌خوانی کنیم و او را هل دهیم و خاموش کنیم. اثبات حقانیت ما از زبان او صادر شده است. زمانی این ‏اثبات حقانیت برجسته می‌شود که او منافعش با انقلاب اسلامی آسیب دیده باشد و خانواده‌اش تحقیر شده باشند. اما سن و سال و ‏اندکی وجدان به او اجازه می‌دهد یک غرب با دو ایران را مقایسه و آن را بازگو کند. او سربازی را که امروز برای ایران می‌دود، ‏می‌ستاید، زیرا سربازی را که طی سه روز در جنگ دوم جهانی در قزوین نتوانست مقاومت کند دیده است. او استاندارد‌های عظمت ‏ایران را می‌خواهد و می‌شناسد و اکنون این استاندارد‌ها را در نظام مستقر می‌یابد و بازگو می‌کند. سخنان او چیزی به خودش اضافه ‏نمی‌کند، اما سپری است در مواجهه با کسانی که تلاش می‌کنند بر منطق مستحکم، ایستادگی، استقلال‌طلبی و مقاومت ملت ایران ‏خاکستر بپاشند. او با ما نیست، اما بر ما هم نیست. ‏

آیا دور تازه تنش میان تهران و واشنگتن آغاز شده است؟

جلال خوش چهره در سرمقاله امروز روزنامه ابتکار با عنوان دور تازه تنش میان تهران و واشنگتن نوشت: تنش لفظی میان ایران ‏و آمریکا از اواخر فروردین ماه گذشته دور تازه خود را آغاز کرده است. ماجرای حقوقی آزاد شدن بیش از یک میلیارد دلار ایران ‏در لوکزامبورک؛ گردش شناور‌های ایرانی در نزدیکی ناو‌های آمریکایی در خلیج‌فارس؛ توئیت دستوری «دونالد ترامپ» به ‏فرماندهی ناو‌های آمریکایی برای هدف قرار دادن هرگونه تهدید علیه ناو‌های این کشور در منطقه؛ پرتاب ماهواره‌بر «قاصد» ‏برای حمل ماهواره «نور» در مدار ۴۲۵ کیلومتری زمین از سوی سپاه پاسداران و دست آخر‏ انتشار گزارش مربوط به تلاش ‏وزارت امور خارجه آمریکا برای تدوین حقوقی طرحی علیه ایران و ارائه آن به شورای امنیت سازمان‌ملل، بستر و دلایل دور تازه ‏تنش‌ها میان تهران و واشنگتن است. اما آنچه سبب شده تا انتشار گزارش تهیه طرح ضد ایرانی، چون بمب خبری عمل کرده و ‏توجهات را بیش از همه به خود جلب کند، ساخت و کار انجام آن است. واشنگتن این بار نه از موضع دولتی که از «برجام» خارج ‏شده و اصولاً مانع موفقیت آن بوده‏ بلکه به عنوان یکی از مدعیان این توافقنامه، خواستار بازگشت تحریم‌های ایران به پیش‌از ‏تصویب قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل است. ‏

انواع اپوزیسیون و جایگاه اردشیر زاهدی در آن از نگاه مدیرمسئول جوان/چگونگی فروپاشی اصلاحات به روایت زیباکلام/آیا دور تازه تنش میان تهران و واشنگتن آغاز شده است؟
هدف واشنگتن در تشدید تنش با تهران از نگاه ناظران پنهان نیست. می‌خواهد یا پای پرونده ایران به شورای امنیت سازمان‌ملل ‏بازشود و یا اروپاییان را برای فعال کردن سیستم «ماشه» علیه این کشور ترغیب کند. هرچه هست، استدلالی که وزارت امور ‏خارجه آمریکا به عنوان یکی از مدعیان گروه ۱+۵ در متهم کردن تهران برای نقض تعهدات برجامی بیان می‌کند، نمی‌تواند ‏حمایت مشروعی را میان اعضای شورای امنیت کسب کند. نگرانی فوری واشنگتن نزدیک شدن تهران به موعد غروب تحریم‌ها ‏در مهرماه آینده است. براساس بند ۳۷ توافقنامه برجام، چنانچه تا نهم اکتبر سال جاری میلادی (۱۸ مهرماه) هیچ تخلفی از سوی ‏ایران به شورای امنیت سازمان ملل در باره تعهداتش گزارش نشود یا به عبارتی سیستم ماشه به عنوان راهکار برخورد با تخلفات ‏ایران به اجرا در نیاید، همه تحریم‌های این کشور که مهم‌ترین آن خرید و فروش تسلیحات است، برداشته خواهد شد. ‏

دولت ترامپ در دوسال گذشته با خروج از برجام و اجرای سیاست «فشار حداکثری» کوشیده است بر مدار عصبی تهران حرکت ‏کند. کانون تلاش کاخ سفید در این مدت، واداشتن تهران به عکس‏العمل عصبی و یا قبول تسلیم در برابر نتیجه صفر و صد است. ‏این در حالی است که تهران و واشنگتن فرصت محدود، اما تعیین کننده‌ای را تا مهر و آبان (اکتبر و نوامبر) آینده پیش‌رو دارند. ‏تهران می‌کوشد به‌رغم همه سختی‌ها، از زمین مین‌گذاری شده واشنگتن تا مهر آینده به سلامت بگذرد. کاخ سفید نیز می‌خواهد در ‏منازعه با تهران به حداقل امتیاز برای فروش در سپهر انتخاباتی آمریکا دست یابد. ‏

زورآزمایی تهران و واشنگتن ممکن است همچنان کشدار باقی بماند، اما خطر هنگامی است که در بزنگاهی غیرمنتظره، تنش ‏جاری برحسب یک اتفاق از کنترل خارج شود. در این صورت پیش‌بینی پیامد ارتقاء تنش به منازعه برای هردو طرف بسیار ‏سخت خواهد بود. در این حال، هم‌سو شدن اعضای اروپایی گروه برجام و نیز شورای امنیت سازمان‌ملل با دولت آمریکا در متهم ‏کردن تهران به نقض تعهدات برجامی‌اش‏، خطر دیگری است که می‌تواند به طور مستقیم بر فرآیند تنش جاری تاثیر بگذارد. از ‏این رو نه می‌توان خوش‌دلانه پذیرفت که احتمال رویارویی نظامی ایران و آمریکا نزدیک به صفر است و نه تسلیم وقایع غیر ‏منتظره شد. واقعیت جاری، تشدید در تنش سابقه‌دار میان تهران و واشنگتن است. تفاوت این‌بار در فرصت محدودی است که هر ‏دو سوی تنش با آن روبرویند. هنوز اراده روشنی برای تغییر وضع جاری در افق دیده نمی‌شود. ‏

 

چگونگی فروپاشی اصلاحات به روایت زیباکلام

صادق زیباکلام استاد دانشگاه طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه آرمان ملی با عنوان اصلاح‌طلبان باید چاره اندیشی کنند ‏نوشت: استعفای آقای سیدعبدالواحد موسوی‌لاری از عمق به‌سطح آمدن بحرانی بود که از مدت‌ها پیش اصلاح‌طلبان را در خود فرو ‏بروده بود. این بحران در نتیجه استعفای ایشان و عملا به‌بن‌بست رسیدن شورای‌عالی اصلاح‌طلبان به‌وجود نیامده، بلکه برعکس ‏استعفای آقای موسوی‌لاری و به‌بن‌بست رسیدن شورای‌عالی اصلاح‌طلبان ظهور بحرانی عمیق‌تری در جریان اصلاحات بوده که ‏اکنون از عمق به‌سطح آن رسیده است. اصلاح‌طلبان به‌رغم توصیه‌ها، انتقادات و مطالبی که در جهت ضرورت و لزوم تجدیدنظر ‏در استراتژی اصلاح‌طلبان مطرح شد همچنان به این توصیه‌ها و رهنمود‌ها بی‌توجه باقی ماندند. انتخابات دوم اسفند ۹۸ نقطه پایان ‏رسمی اصلاح‌طلبان بود. نه‌به‌واسطه آن که بخش قابل‌توجهی از نامزد‌های اصلاح‌طلب تایید صلاحیت نشدند، بلکه بیشتر به‌واسطه ‏آنکه حتی اگر نامزد‌های این جریان تایید‌صلاحیت هم شده بودند، آنان بخت و اقبالی در آن انتخابات نداشتند. چراکه مشکل اصلی ‏اصلاح‌طلبان آن بود که بیش از دو سال می‌شد بدنه اجتماعی‌شان را از دست داده بودند، اما نمی‌خواستند این واقعیت تلخ را بپذیرند. ‏افول جریان اصلاح‌طلب از بعد از مجلس دهم و تشکیل فراکسیون امید آغاز شد. انتخابات ۲۹ اردیبهشت ۹۶ و نحوه عملکرد آقای ‏روحانی در دولت دومش، روند فروپاشی جریان اصلاحات را سرعت بخشید.

انواع اپوزیسیون و جایگاه اردشیر زاهدی در آن از نگاه مدیرمسئول جوان/چگونگی فروپاشی اصلاحات به روایت زیباکلام/آیا دور تازه تنش میان تهران و واشنگتن آغاز شده است؟

از اسباب و علل و دلایل دیگر که بگذریم ‏اصلاح‌طلبان از بعد از انتخابات مجلس دهم و دور دوم انتخاب آقای روحانی، باید به یک پرسش اساسی و بنیادی پاسخ می‌دادند که ‏در میان بدنه‌اجتماعی و حامیانشان به‌وجود آمده بود. پرسش آن بود که اگر جریان اصلاح‌طلب بعد از کسب رای نتواند به‌مطالبات ‏رای‌دهندگان پاسخ شایسته بدهد، فایده شرکت در انتخابات چیست؟ کدام یک از سیاست‌های مهم کشور در نتیجه تشکیل مجلس دهم ‏یا رای ۲۴‌میلیونی به‌آقای روحانی تغییر کرد؟ اما اصلاح‌طلبان پاسخی برای ارائه به مخاطبان و بدنه‌اجتماعی خود نداشتند یا ندادند. ‏اما این سوال منطقی فراموش نشد. متاسفانه لیدر اصلاحات نیز نتوانست و یا نخواست به این سوال پاسخ دهد و همچنان امیدوار بود ‏که در انتخابات اسفند ۹۸ بازهم طرفدارانشان به‌پای صندوق بروند. این امید در حالی وجود داشت که بسیاری شواهد و قرائن ‏حکایت از آن می‌کرد که اصلاح‌طلبان‌بدنه‌اجتماعی خود را از دست داده‌اند و نمی‌توانند به‌آسانی بدنه‌اجتماعی یا بخش‌هایی از آن ‏برای شرکت در انتخابات تشویق کنند. اشکال و ضعف اساسی بعدی اصلاح‌طلبان در آن بود که نتوانستند استراتژی اصلی و ‏محوری را برای این جریان تعریف کنند. بعد از گذشت دو دهه از ایجاد جریان اصلاحات، اصلاح‌طلبان دیگر نمی‌توانند به این ‏سوال پاسخ دهند که اصلاح‌طلبی چیست و اصلاح‌طلب کیست؟ به‌رغم اینکه بارها‌و‌بار‌ها راقم این یاداشت در نامه‌های سرگشاده ‏به‌لیدر اصلاحات و دیگر چهره‌های موثر نوشت که استراتژی اصلاحات باید آزادی‌خواهی و دموکراسی تعریف شود، اما همچنان ‏اصلاح‌طلبان با گفتن الفاظ و شعار‌های همیشگی، سعی کردند که وقت را بگذرانند. بخش‌هایی از این جریان که امیدوارانه وارد ‏انتخابات اسفندماه گذشته شدند، تتمه حیثیت اجتماعی این جریان را از میان بردند. به‌عبارت دیگر اصلاح‌طلبان دیر به‌ فکر چه باید ‏کرد افتادند. درست است که اصلاح‌طلبان تمام شده‌اند، اما لزوم و ضرورت اصلاحات همچنان باقی است. لزوم و ضرورت ‏اصلاحات اگر بیش از دوم خرداد ۷۶ نباشد قطعا کمتر نیست. اصلاح‌طلبان چاره‌ای ندارند جز اینکه از امروز به‌ این سوال جدی ‏بپردازند که استراتژی، هدف و چه باید کرد آن‌ها در شرایط فعلی کدام است؟