پنجشنبه , ۹ فروردین ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » سخن روز مطبوعات: علت تغییر مواضع زاهدی، علیزاده ، دانا و اپوزوسیون خارجی/

سخن روز مطبوعات: علت تغییر مواضع زاهدی، علیزاده ، دانا و اپوزوسیون خارجی/

روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********

دلواپسی با ۴ سال تأخیر

سید محمد عماد اعرابی در کیهان نوشت:

«تحریم‌های ثانویه غیرقانونی ایالات متحده صادرات نفت و اقلام تولیدی را برای ایران به شدت سخت کرده و بنابراین نه تنها بخش دولتی – که تهیه و تدارک غذا و داروی یارانه‌ای و دیگر کالاهای اساسی برای مردم ایران و به ویژه آسیب‌پذیرترین قشر جمعیت را برعهده‌ دارد – هدف قرار داده بلکه به تضعیف کل بخش خصوصی ما که مسئول تامین کالا، ارایه خدمات و ‌اشتغال‌زایی برای مردم می‌باشد، منجر شده است […] حتی اگر یک شرکت خارجی حاضر باشد اقلام مورد نیاز را به ایران بفروشد و ما بهای آن را از طریق دارایی‌های‌مان در خارج از کشور بپردازیم، باز هم تحریم‌های درهم تنیده آمریکا در حوزه حمل‌ونقل و کشتیرانی، بیمه و بخش‌های مالی و بانکی چنین تجارتی را برای طرفین امکان‌ناپذیر می‌کند […] قطع ارتباط فرودگاه‌های اروپایی با هواپیمایی ایران‌ایر طی روزهای گذشته به هیچ عنوان به شیوع کرونا مربوط نبود بلکه مستقیما به تحریم خرید و نصب نرم‌افزار به روز شده برنامه‌ریزی پرواز توسط آمریکا مربوط می‌شود […] واردات ما از اروپا از لحاظ مقدار و ارزش کمتر از دوره پیش از اجرای کامل برجام در سال ۲۰۱۶ است.»

آنچه خواندید انتقادات یکی از منتقدان توافق هسته‌ای و یا به تعبیر دولتی‌ها «دلواپسان» درباره ناکارآمدی برجام و باقی‌ماندن تحریم‌ها نیست. اینها جملات محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان در نامه به آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد دقیقا ۴ سال و ۷ ماه و ۲۹ روز پس از امضای برجام و اجرای یک طرفه آن توسط ایران است.

برنامه‌ای که قرار بود به تعبیر رئیس‌جمهور روحانی: «در روز اجرای توافق تمام تحریم‌های مالی، تمام تحریم‌های بانکی، تمام تحریم‌های اقتصادی به طور کامل لغو شده و نه تعلیق» اما نه تنها همه تحریم‌ها ماند بلکه اضافه هم شد و در مقابل فعالیت‌های هسته‌ای ایران نه تنها متوقف بلکه در مواردی حتی به عقب بازگشت. نامه وزیر محترم خارجه کشورمان در آخرین روزهای سال ۱۳۹۸ و در روزهای اوج ویروس کرونا چندان مورد توجه قرار نگرفت و کمتر در رسانه‌ها دیده شد.

نامه‌ای که نشان می‌داد آقای وزیر دست کم ۴ سال پس از اجرای برجام به شکلی جدی «دلواپس» شده است! شاید اگر شیوع ویروس کرونا و متعاقب آن کارزار تبلیغاتی وزارت خارجه برای متأثر کردن افکار عمومی جهان و کاهش موقت تحریم‌ها نبود، چنین سخنانی هرگز شنیده نمی‌شد. کارزاری که برخلاف نیت خیرخواهانه سازمان‌دهندگانش بیشتر به یک «اظهار عجز و التماس» در عرصه یبن‌المللی شباهت پیدا کرد.

علی‌رغم نامه‌نگاری‌ها به رؤسای جمهور سایر کشورهای جهان، نامه‌نگاری به دبیرکل سازمان ملل متحد، نامه به پاپ فرانسیس، درج مقاله در رسانه‌های خارجی و پویش‌های متعدد در شبکه‌های اجتماعی به زبان فارسی و انگلیسی؛ نه به اموال بلوکه شده ایران در بانک‌های خارجی دسترسی حاصل شد و نه وام صندوق بین‌المللی پول به ایران تعلق گرفت؛ تنها با گذشت بیش از یک سال از آغاز سازوکار مالی ایران و اروپا موسوم به اینستکس یک تراکنش محدود برای صادرات اقلام پزشکی و بهداشتی از آلمان به ایران انجام شد! به نظر می‌رسید سیاست خارجی ما یک بار دیگر در فهم واقع‌بینانه‌ از روابط بین‌الملل دچار خطا شده بود.

۱۲ مرداد ۱۳۹۴ وقتی فؤاد ایزدی از محمدجواد ظریف درباره نقض برجام توسط رئیس‌جمهور آمریکا در آینده پرسید؛ اینطور پاسخ شنید: «میگن رئیس‌جمهور بعدی می‌خواد با یک امضا تحریم‌ها رو برگردونه؛ خب برگردونه؛ کی تو دنیا اجرا می‌کنه؟ نمی‌تونه این کار رو بکنه؛ قاعده حقوقی داره؛ من به شما اطمینان میدم.»

«اطمینان» وزیر خارجه ایران اگرچه تسلای دلگرم‌کننده‌ای بود اما چندان دوام نیاورد، بار دیگر تحلیلی ‌اشتباه از مناسبات بین‌المللی وجود داشت، «با یک حرکت قلم» رئیس‌جمهور آمریکا از برجام خارج شد، تحریم‌های بیشتری اعمال کرد و اروپا و سایر متحدانش نیز از او تبعیت کردند.

آقای ظریف هفته گذشته، ۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ در واکنش به عهدشکنی اروپایی‌ها به همین نکته ‌اشاره کرد و گفت: «آمریکا از سال ۲۰۱۷ مشغول تحکم کردن به همگان علیه قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت است. اروپا به جای قطعنامه ۲۲۳۱، از آمریکا تبعیت کرد.»

این جملات در حالی بود که کمتر از ۲ سال قبل ایشان نظری کاملا متفاوت با امروز داشت و معتقد بود اروپا در کنار ایران ایستاده و تسلیم آمریکا نمی‌شود: «عده‌ای کم‌لطفی می‌کنند؛ امروز، دنیا با ماست.»«این دفعه، دنیا پشت ما ایستاده.» او حتی در ۱۴ شهریور ۱۳۹۶ که با حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید زمزمه‌های مبنی بر خروج آمریکا از برجام به گوش می‌رسید، مدعی شد «خروج از برجام به معنی انزوای آمریکا است.»

و گفت: «اروپا، برجام را بدون آمریکا هم ادامه می‌دهد.» اما تنها عضوی که برجام را بدون پایبندی دیگر اعضا به طور کامل ادامه داد؛ ایران بود! این‌بار هم محاسبات نادرستی از قدرت‌های خارجی و مناسبات و تعامل آنها با یکدیگر در ذهن مسئولان و سیاست‌گذاران دولت وجود داشت.

با وجود گذشت ۷ سال اما انگار همین دیروز بود که رئیس‌جمهور روحانی در نطق‌های انتخاباتی‌اش می‌گفت: «ای امان از شعارهای بی‌محتوا… سیاست خارجی «شناخت دنیا» را می‌خواهد. سیاست خارجی «شناخت قدرت‌های خارجی» را می‌طلبد.» اما با تمام احترام نسبت به خدمات دولت‌های یازدهم و دوازدهم نه تنها این شناخت در این دولت‌ها وجود نداشت بلکه باور به توانمندی سرمایه انسانی و فنی داخل کشور نیز میان مدیران بلندپایه دولتی در پایین‌ترین حد خود قرار داشت.

«قابلیت رقابت در هیچ تکنولوژی و هیچ صنعتی به جز آبگوشت بزباش و قرمه‌سبزی را نخواهیم داشت.»؛ «آمریکا با یک بمبش می‌تواند تمام سیستم دفاعی ما را از کار بیندازد»، «تکنولوژی این عمل[جراحی گوش وزیر صنعت در آلمان] حدود ۸۰ سال آینده به ایران خواهد رسید.» جملات ماندگاری است که در مدیریت اجرایی این سال‌های کشور شنیده شد. با این حال جمهوری اسلامی ایران به مسیر خودش ادامه داد. برنامه فضایی‌ خود را در اوج تحریم‌های غیرقانونی آمریکا و متحدان اروپایی‌اش با ارسال اولین ماهواره نظامی خود به مدار زمین دنبال کرد.

نفوذ منطقه‌ای‌اش را حفظ کرده و با اتکا به توانمندی‌ متخصصان کادر بهداشت و درمانش در سخت‌ترین شرایط، شیوع ویروس کرونا را مدیریت کرده و با رشد آمار بهبودیافتگان مورد تحسین سایر کشورها و نهادهای بین‌المللی قرار گرفته است.

ویروسی که در غرب غارت محموله‌های بهداشتی و هجوم به فروشگاه‌ها و کمبود ارزاق و اقلام مصرفی را به همراه داشت؛ در ایران همدلی مؤمنانه مردمی را به ارمغان آورد که بیش از ۴۰ سال تحت بی‌سابقه‌ترین رژیم تحریم‌های ظالمانه آمریکا و متحدانش زندگی کرده‌اند.

با این حساب انتظار غیرمعقولی نیست که پس از گذشت ۷ سال از دولت تدبیر و امید و مشاهده محاسبات غلط در رویکرد نگاه به غرب، بیش از این ظرفیت‌های داخلی کشور را معطل نگه نداریم و در یک سال باقیمانده با قطع امید از اروپا و آمریکا، شناختی تازه از جهان را تجربه کنیم و به توان نیروی انسانی و فنی داخلی ایمان بیاوریم. آن وقت دلواپسی آقای وزیر حتی با چهار سال تأخیر می‌تواند مقدمه‌ای برای امید به آینده در روزهای باقیمانده باشد.

لزوم نگرش ویژه به ظرفیت زاینده شوراها

محمدرضا حیدری در خراسان نوشت:

بیست و یک سال از  تولد  نظام شورایی در شهرها و روستاهای کشور می گذرد؛ دو دهه ای که پارلمان های محلی توانستند بسیاری از مفاهیم و مولفه های مدیریتی را از پایتخت تا کوچک ترین شهرها و روستاهای ایران اسلامی دستخوش تغییرات کنند و نقشی نو بر پیکره تصمیم گیری و تصمیم سازی در سطح محلی بیندازند.

نهال بیست و اندی ساله نظام شورایی که البته سابقه‌ای چهاردهه ای در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دارد، حالا به درختی جوان و تنومند تبدیل شده است که هم حکم سایه ساری مطبوع برای مردم این سرزمین را دارد و هم از ثمره های بی شمارش تمام ایرانیان متنعم می شوند.

رکن رکین تصمیم گیری محلی حتی آن قدر قدرت و نفوذ دارد که بتواند همپای دولت، با طرح و تهیه لوایح شهری و روستایی دل به خانه سبز ملت بزند و چونان قوه چهارم، بهارستان نشینان را برای پیشبرد امور خود متقاعد سازد.اما مسیر خانواده شورایی کشور کم از سنگ و سنگلاخ نیست و به قول حضرت حافظ هرچند عشق این راه پر پیچ و خم آسان می نمود، مشکلات زیادی در مسیر گام نهادن این نهاد مردمی رخ نمایی می کند.

بی توجهی به ظرفیت زاینده شوراها در چند سال اخیر شاید بزرگ ترین ظلم و جفا از سوی پایتخت نشینان و تصمیم گیران کشوری به پارلمان های محلی به ویژه در شهرهای بزرگ و کلان شهرها باشد. از طرفی رشد شهرها و الزاماتی که برای اداره این مجموعه های مدنی وجود دارد و از سوی دیگر نقش شوراهای شهر در مدیریت این ابرسازمان ها، گواه این امر است که باید بیش از این ها دست پارلمان های تصمیم گیر محلی را برای اتخاذ تدابیر لازم و مفید باز گذاشت.

از طرفی احترام به تصمیم این مجموعه ها از سوی دولت و همدلی و همراهی لازم برای عملیاتی شدن مصوبات و قوانین شوراها که با عینکی موشکافانه تر و منطقی تر، مشکلات و مسائل محیط پیرامونی خود را رصد می کنند، می تواند اتفاقات بسیار مبارکی را در حوزه های مختلف رقم بزند که در نهایت سودش نه تنها عاید شهر و شهروندان، بلکه در بخشی کلان تر نصیب دولت شود.

شهرها باید استقلال مالی خود را برای رتق و فتق امور جاری شهر و شهروندان حفظ کنند چراکه تجربه شهرداری های صرفا دولتی سال های پیش از نظام شورایی این موضوع را به اثبات می رساند که دولتی شدن این مجموعه ها نه تنها شهرها را سال ها به عقب بازمی گرداند بلکه به فربه شدگی دولت و مشکلات عدیده اقتصادی و درجا زدن و استهلاک مدیریت های شهری منجر می شود. سال گذشته بود که وقت و انرژی بخش زیادی از مجموعه شوراهای شهر در کشور به موضوع لایحه درآمدهای شهری و زیربنای مهم آن یعنی درآمدهای پایدار برای شهرها اختصاص پیدا کرد.

موضوعی که واکنش های زیادی را از سوی این خانواده به همراه داشت و اعضای شورای شهر مشهد نیز بر این عقیده بودند که جایگزینی مالیات به جای عوارض در قانون، می تواند عملا شوراها و مدیریت های شهری را به نهادهای فلج و محتاج بودجه های قطره چکانی دولتی تبدیل کند. نگاهی که هرچند خوشبختانه با تغییرات زیادی مواجه شد و تبیین بسیار خوبی برای رفع آن از سوی شورای عالی استان ها صورت گرفت، اما همچنان شهرهای بزرگی مانند مشهد را تهدید می کند.

بودجه عمرانی شهری چون مشهد به هیچ وجه قابل قیاس با استانی چون خراسان رضوی نیست و لایحه بودجه ۱۲ هزار میلیاردی شهرداری این شهر خود گویای آن است که نظام شورایی تا چه میزان در شهر امام رضا(ع) کارآمد و موثر واقع شده است. به هر روی با تبریک فرارسیدن هفته شوراها به مردم مشهد و تمامی خانواده بزرگ شورایی کشور امیدوارم با تغییر نگرش ها به این مجموعه اثرگذار، شاهد پیشرفت و آبادانی بیش از پیش ایران باشیم.

 شورا، میراث طالقانی برای مردم

محسن هاشمی رفسنجانی در آرمان نوشت:

روز نهم اردیبهشت در تقویم به نام روز شورا ثبت شده است، مناسبت آن نیز آغاز به‌کار شوراهای اسلامی شهر و روستا در روز ۹ اردیبهشت ۱۳۷۷ است، اما چرا سال ۱۳۷۷؟ عمر اکثر قریب به اتفاق نهادهای قانونی در جمهوری اسلامی مانند مجلس شورای اسلامی، دولت، قوه قضائیه و… به چهل سال می‌رسد اما نهاد شورا که اتفاقا مردمی‌ترین نهاد نظام است، ۲۰ سال پس از پیروزی انقلاب تاسیس شد و امروز ۲۱‌ساله شده است.

شورا را می‌توان میراث آیت‌ا… طالقانی برای مردم ایران نامید، کمتر کسی است که فضای پرشور نماز جمعه‌های سال ۱۳۵۸ را تجربه کرده باشد و خطبه ماندگار و تاریخی آیت‌ا… طالقانی در ۱۶ شهریور ۵۸، یعنی یکروز قبل از نخستین سالگرد ۱۷ شهریور را که اتفاقا آخرین خطبه آیت‌ا… طالقانی پیش از رحلت ایشان بود را فراموش کرده باشد.

در اوج آن خطبه، آیت‌ا… طالقانی با بیان گلایه‌آمیزی از کم‌توجهی مسئولان انقلاب به موضوع شورا تصریح کردند: «صدها بار من گفتم که مساله شورا از اساسی‌ترین مسائل اسلامی است حتی به پیغمبرش با آن عظمت می‌گوید، با این مردم مشورت کن، به اینها شخصیت بده، بدانند که مسئولیت دارند، متکی به شخص رهبر نباشند، ولی نه اینکه نکردند، می‌دانم که چرا نکردند، هنوز هم در مجلس خبرگان بحث می‌کنند در این اصل اساسی قرآن که به چه صورت پیاده بشود: باید، شاید، یا اینکه می‌توانند. نه، این یک اصل اسلامی است.

یعنی همه مردم از خانه و زندگی و واحدها باید با هم مشورت کنند در کارشان. علی (ع) می‌فرمود: من استبد برایة هلک، هر که استبداد کند در کارهای خودش هلاک می‌شود. من شاور الرجال شارکهم فی عقولهم، وقتی من یک دید دارم، با یک نفر از شما، با ده نفر وقتی مشورت می‌کنم، ده دید پیدا می‌کنم، ده عقل به عقل خودم ضمیمه می‌کنم. چرا نمی‌شود؟ نمی‌دانم! امام دستور می‌دهد، ما هم فریاد می‌کشیم، دولت هم تصویب می‌کند، ولی عملی نمی‌شود».

و امروز پس از ۴۱ سال از آن‌زمان و ۲۱ سال از تاسیس نهاد شورا شاهد هستیم که هنوز شوراها جایگاه خود را در نظام حکمرانی و تصمیم‌سازی و مدیریت کشور پیدا نکرده است و سه چهارم از اختیارات قانونی شورا که در قانون اساسی به‌عنوان بالاترین سند جمهوری اسلامی تصویب شده است به شورا تفویض نشده است، وظایف خدمت‌رسانی در حوزه‌هایی نظیر آموزش، سلامت، نیرورسانی و انرژی، ارتباطات و انتظامی می‌بایست به مدیریت شهری محول گردد تا بار دولت مرکزی سبک‌تر شود اما این تصدی‌گری‌ها که بار سنگینی بر دوش دولت است همچنان در اختیار و انحصار قوه مجریه باقیمانده است تا نهاد شورا نتواند رسالت اصلی خود را که مردمی‌سازی فعالیت‌ها در کشور است را محقق کند.

نهاد شورا توسط آیت‌ا… طالقانی در سال ۱۳۵۸ طرح و توسط آیت‌ا… هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۷۵، تبدیل به قانون گردید و توسط رئیس دولت اصلاحات در سال ۱۳۷۷ تشکیل گردید و امروز مردم منتظرند که این نهاد جایگاه و کارکرد اصلی خود را در اداره کشور بیابد تا نظام مردمسالاری دینی در عمل تحقق بیشتری پیدا کند.

اخلاق اپوزیسیونی

دکتر عبدالله گنجی در جوان نوشت:

سخنان اردشیر زاهدی و واکنش‌ها به آن پدیده متأخری است که در چند سال اخیر نمونه‌های دیگری نیز در بین اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی داشته است. وجود اپوزیسیون برای نظام‌های پساانقلابی امری طبیعی است، چراکه فروپاشی نظام پیشین –به روش دگرگون‌سازی- منافع عده‌ای را نابود می‌کند و آن‌ها هم در تلاش هستند به فضای قبل برگردند.

درعین حال در نظام‌های دگرگون شده کسانی هستند که اگر انقلاب موجود برآمده از اراده ملی و اصیل باشد گردن می‌نهند و محترم می‌شمارند (هرچند قبول نداشته باشند).

به بهانه سخنان زاهدی می‌توان غوری در اپوزیسیون نمود و چرایی بازگشت ذهنی- فکری برخی از آنان را جست‌وجو کرد. برای فهم این مهم علاوه‌بر فهم ساختاری اپوزیسیون می‌توان با درک نگرشی نیز آنان را دسته‌بندی کرد.

از جهت ساختاری اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی به صورت کلان عبارت است از: ۱- وابستگان به نظام پیشین؛ ۲- مجاهدین خلق (منافقین)؛ ۳- چپ‌های صدر انقلاب اسلامی؛ ۴- اصلاح‌طلبان مهاجرت کرده و ۵- بخشی از اعضای دولت موقت که در کشور حضور دارند.

در بین هر نحله نمونه‌هایی یافت می‌شود که منطق، عظمت، حقانیت، قانون‌گرایی و… جمهوری اسلامی در مقابل غرب را می‌ستایند (حتی اگر احساس تعلق نکنند).

اما از جهت نگرشی نیز اپوزیسیون قابل دسته‌بندی است:

۱- دسته‌ای هستند که از جهت سخن و ادبیات بسیار وقیح و کثیف هستند. هیچ حد و مرزی برای دشمنی نمی‌شناسند و برای رسیدن به آنچه در ذهن می‌پرورانند از هیچ ارتباطی فروگذار نمی‌کنند.

نابودی ایران و حاکمیت به‌وسیله امریکا هم برای‌شان موضوعیت دارد. یکپارچه سیاه می‌بینند و به تنفر رسیده‌اند و از انداختن یک عکس با وزیر خارجه امریکا هم احساس هویت می‌کنند. به این جماعت «ویران‌طلبان» هم می‌گویند که ارتزاق‌شان را از سیستم‌های امنیتی غرب می‌گیرند. این دسته حتی برای شهادت حاج قاسم نیز شادی می‌کردند و از علنی کردن این شادی فروگذار نکردند.

۲- دسته‌ای هستند که نظام جمهوری اسلامی را قبول ندارند، اما حاضر نیستند ذیل پرچم امریکا، انگلیس و… بر ایران بتازند و در دوگانه ایران-غرب سکوت کرده‌اند. منتظرند دیگری براندازد و ایشان فقط کف و سوت آن را بزنند، اما اجازه همراهی علنی با دشمنان ایران را به خود نمی‌دهند. احتمالاً این جماعت قدری با تاریخ ۲۰۰ ساله ایران آشنایی دارند.

۳- برخی اپوزیسیون هستند، اما به اخلاق و وجدان پایبندند. برای خود حریتی قائل هستند. اگر ۱۰ اشکال به جمهوری اسلامی وارد می‌کنند، ممکن است یک نکته مثبت را هم بگویند. انصاف برای‌شان موضوعیت دارد. ممکن است در منازلی تربیت یافته باشند که بن‌مایه‌های چنین تربیتی داشته‌اند که در حق دشمن هم نباید بی‌انصافی کرد.

۴- عده‌ای هستند که به این باور رسیده‌اند که دشمنی غرب با جمهوری اسلامی فراتر از نظام سیاسی مستقر است. متوجه شده‌اند که از نگاه غرب این فرهنگ و تمدن ایران است که مقوم نظام مستقر است و نابودی آن مقدم بر حذف نظام سیاسی است. سخن آن امریکایی که باید ریشه ملت ایران را خشکاند، یا عبارت صریح «ملت تروریست» ترامپ از این نمونه است.

ویرانی و تجزیه ایران از سوی دشمنان، برخی از اپوزیسیون را که عرق ملی دارند هشیار کرده است؛ لذا بین نابودی ایران از سوی دشمنان و حاکمیت موجود، وضع موجود را ترجیح می‌دهند، این جماعت ضمن حفظ مرزبندی، از ایران حمایت می‌کنند و با دشمنان آن در فضای رسانه درگیر هستند. زاهدی را باید از این جنس دانست. زاهدی دنبال چیزی نیست و سن و سال وی این را گوشزد می‌کند.

حتی انگیزه دفن در ایران نیز از ایشان تاکنون صادر نشده است. برخی از اپوزیسیون از جمله زاهدی یا جناب علیزاده یا دانا وقتی در غرب مستقر شدند توانستند سخنان، مواضع و منطق دو طرف را مجدداً بازخوانی و خود را جایابی کنند. وقتی زاهدی سردار شهید را می‌ستاید یا با صراحت به وزیر خارجه امریکا می‌گوید غلط کردی، گذشته‌ای را می‌شناسد که نسل بنده و بعد از آن نمی‌شناسیم.

زاهدی وابستگی را دیده است، دخالت را لمس کرده است، ناتوانی‌های دیروز و توانمندی امروز را می‌فهمد و می‌شمارد. پول‌پرستی سران ارتش دیروز و مجاهدت امروز (امثال سردار سلیمانی) را دیده است و در لب گور به خود اجازه نمی‌دهد روایتی خلاف وجدان ارائه دهد. او ابایی ندارد که به کسانی که پول ملت را برده‌اند و اکنون مدعی نجات ملت شده‌اند بتازد. او وزیر خارجه بوده است و خفت و خواری سیاست خارجی ایران را دیده است که امروز از دیپلمات‌های ما تمجید می‌کند.

او در پرونده دیپلماسی دوران ۳۷ساله پدر همسر خود چه افتخاری می‌تواند بیابد؟ ماجرای ظفار؟ بحرین؟ حمایت از صهیونیست‌ها؟ وابستگی نظامی؟ او قدردان ایران مستقل است. او افتخار می‌کند ایران امروز خود توانمندی دفاعی را تولید می‌کند. همیشه تعریف دشمن مؤثرتر از تعریف دوست بوده است. ما قرار نیست زاهدی و امثال وی را در آغوش بگیریم یا تمجید کنیم و یا پیشنماز قرار دهیم. اما لازم هم نیست نیت‌خوانی کنیم و او را هل دهیم و خاموش کنیم. اثبات حقانیت ما از زبان او صادر شده است.

زمانی این اثبات حقانیت برجسته می‌شود که او منافعش با انقلاب اسلامی آسیب دیده باشد و خانواده‌اش تحقیر شده‌ باشند. اما سن و سال و اندکی وجدان به او اجازه می‌دهد یک غرب با دو ایران را مقایسه و آن را بازگو کند. او سربازی را که امروز برای ایران می‌دود، می‌ستاید زیرا سربازی را که طی سه روز در جنگ دوم جهانی در قزوین نتوانست مقاومت کند دیده است.

او استانداردهای عظمت ایران را می‌خواهد و می‌شناسد و اکنون این استانداردها را در نظام مستقر می‌یابد و بازگو می‌کند. سخنان او چیزی به خودش اضافه نمی‌کند اما سپری است در مواجهه با کسانی که تلاش می‌کنند بر منطق مستحکم، ایستادگی، استقلال‌طلبی و مقاومت ملت ایران خاکستر بپاشند. او با ما نیست اما بر ما هم نیست.

دور تازه تنش میان تهران و واشنگتن

جلال خوش چهره در ابتکار نوشت:

تنش‌های لفظی میان ایران و آمریکا از اواخر فروردین ماه گذشته دور تازه خود را آغاز کرده است. ماجرای حقوقی آزاد شدن بیش از یک میلیارد دلار ایران در لوکزامبورک؛ گردش شناورهای ایرانی در ‌نزدیکی ناوهای آمریکایی در خلیج‌فارس؛ توئیت دستوری «دونالد ترامپ» به فرماندهی ناوهای آمریکایی برای هدف قرار دادن هرگونه تهدید علیه ناوهای این کشور در منطقه؛ پرتاب ماهواره‌بر «قاصد» برای حمل ماهواره «نور» در مدار ۴۲۵ کیلومتری زمین از سوی سپاه پاسداران و دست‌ آخر‏ انتشار گزارش مربوط به تلاش وزارت امور خارجه آمریکا برای تدوین حقوقی طرحی علیه ایران و ارائه آن به شورای امنیت سازمان‌ملل، بستر و دلایل دور تازه تنش‌ها میان تهران و واشنگتن است.

اما آنچه سبب شده تا انتشار گزارش تهیه طرح ضد ایرانی چون بمب خبری عمل کرده و توجهات را بیش از همه به خود جلب کند، ساخت و کار انجام آن است. واشنگتن این بار نه از موضع دولتی که از «برجام» خارج شده و اصولاً مانع موفقیت آن بوده‏ بلکه به عنوان یکی از مدعیان این توافقنامه، خواستار بازگشت تحریم‌های ایران به پیش‌از تصویب قطعنامه ‌۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل است.

هدف واشنگتن در تشدید تنش با تهران از نگاه ناظران پنهان نیست. می‌خواهد یا پای پرونده ایران به شورای امنیت سازمان‌ملل بازشود و یا اروپاییان را برای فعال کردن سیستم «ماشه» علیه این کشور ترغیب کند.

هرچه هست، استدلالی که وزارت امور خارجه آمریکا به عنوان یکی از مدعیان گروه ۱+۵ در متهم کردن تهران برای نقض تعهدات برجامی بیان می‌کند، نمی‌تواند حمایت مشروعی را میان اعضای شورای امنیت کسب کند. نگرانی فوری واشنگتن نزدیک شدن تهران به موعد غروب تحریم‌ها در مهرماه آینده است.

براساس بند ۳۷ توافقنامه برجام، چنانچه تا نهم اکتبر سال جاری میلادی (۱۸ مهرماه) هیچ تخلفی از سوی ایران به شورای امنیت سازمان ملل در باره تعهداتش گزارش نشود یا به ‌عبارتی سیستم ماشه به عنوان راهکار برخورد با تخلفات ایران به اجرا در نیاید، همه تحریم‌های این کشور که مهم‌ترین آن خرید و فروش تسلیحات است، برداشته خواهد شد.

دولت ترامپ در دوسال گذشته با خروج از برجام و اجرای سیاست «فشار حداکثری» کوشیده است بر مدار عصبی تهران حرکت کند. کانون تلاش کاخ ‌سفید در این‌ مدت، واداشتن تهران به عکس‏العمل عصبی و یا قبول تسلیم در برابر نتیجه صفر و صد است.

این در حالی است که تهران و واشنگتن فرصت محدود اما تعیین کننده‌ای را تا مهر و آبان (اکتبر و نوامبر) آینده پیش‌رو دارند. تهران می‌کوشد به‌رغم همه سختی‌ها، از زمین مین‌گذاری شده واشنگتن تا مهر آینده به سلامت بگذرد. کاخ سفید نیز می‌خواهد در منازعه با تهران به حداقل امتیاز برای فروش در سپهر انتخاباتی آمریکا دست یابد.

زورآزمایی تهران و واشنگتن ممکن است همچنان کشدار باقی بماند اما خطر هنگامی است که در بزنگاهی غیرمنتظره، تنش جاری برحسب یک اتفاق از کنترل خارج شود. در این صورت پیش‌بینی پیامد ارتقاء تنش به منازعه برای هردو طرف بسیار سخت خواهد بود.

در این حال، هم‌سو شدن اعضای اروپایی گروه برجام و نیز شورای امنیت سازمان‌ملل با دولت آمریکا در متهم کردن تهران به نقض تعهدات برجامی‌اش‏، خطر دیگری است که می‌تواند به طور مستقیم بر فرآیند تنش جاری تاثیر بگذارد.

از این‌ رو نه می‌توان خوش‌دلانه پذیرفت که احتمال رویارویی نظامی ایران و آمریکا نزدیک به صفر است و نه تسلیم وقایع غیر منتظره شد. واقعیت جاری، تشدید در تنش سابقه‌دار میان تهران و واشنگتن است. تفاوت این‌بار در فرصت محدودی است که هر دو سوی تنش با آن روبرویند. هنوز اراده روشنی برای تغییر وضع جاری در افق دیده نمی‌شود.