پنجشنبه , ۹ فروردین ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » سخن روز مطبوعات!

سخن روز مطبوعات!

 

روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********

ای شبروان را مشعله!

محمدهادی صحرایی در کیهان نوشت:

خدایا بلا برایمان بزرگ شده و بیچارگی ما آشکار گردیده و پرده از کارمان برداشته شد و امید ناامید شد و زمین پهناور بر ما تنگ گردیده و آسمان از ما دریغ می‌کند و تنها تو یاور مایی و به تو شکایت می‌کنیم و در هر سختی و آسانی تو مورد اعتمادی. خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست آن زمامدارانی که اطاعتشان را بر ما واجب کردی و اینگونه، مقامشان را به ما شناساندی. پس به حق آنها در کارمان گشایشی فوری و نزدیک قرار ده، سریعتر از چشم برهم زدن. ای محمد صلی الله علیه وآله ای علی علیه‌السلام ای علی و ای محمد مرا کفایت کنید که شما برایم کافی هستید و مرا یاری دهید که یاری ده من شمایید. ‌ای مولای من! صاحب‌الزمان به دادم برس به دادم برس به دادم برس، مرا دریاب مرا دریاب مرا دریاب، عجله کن عجله کن عجله کن همین الان، همین الان همین الان؛ ‌ای مهربان‌ترین مهربانان به حق محمد و خاندانش.

زمین با آسمان زیباست و نمی‌توان زمین بی‌آسمان را تصور کرد. هر پایینی باید بالایی داشته باشد که هم معقول باشد و هم موجود. اگرچه به زمین پایین است و آسمان بالا ولی در افق به نظر چنان به هم رسیده و چسبیده‌اند که گویی با هم‌اند و در هم تنیده. ما زمینیان هم همین‌گونه‌ایم. اگرچه روی زمین زندگی می‌کنیم و زمین گاهواره ماست ولی باید گاهی به آسمان نگاه کنیم. باید دید و به فکر افتاد. عظمت آسمان دیدنی است و زمین ما کوچک. و کوچک در برابر بزرگ خاضع است و خاشع. گویی خدای مهربان به گونه‌ای ما را خلقت نموده که چون کوچک و بزرگ را می‌شناسیم، ناخودآگاه در برابر عظمت‌ها و تحیرها خاضع باشیم و باادب. ما خاک‌نشینان این سیاره کوچکیم و به این کوچکی واقفیم. حتی فرعون هم تا آن زمان که کاملاً غرق غفلت نشده بود می‌دانست که کوچک‌تر از خداست ولی کوچکی باعث تکبرش شد و عاقبتش همان شد که در انتظار همه متکبران و مستکبران است.

گزیده آغازین این نوشته، برگرفته از دعای زیبای فرج است. دعای گشایش کارها که منقول است امام زمان عجل الله تعالی فرجه خودشان به بزرگانمان آموخته‌اند. دعایی که می‌توان بارها خواند و با کلمات ساده‌اش بندگی کرد و خشوع و خضوع را تمرین کرد. همان چیزی که در دنیای امروزی کمیاب و کیمیاست ولی با حضور بیماری امروزین و گرفتاریهای آن کم کم کوچکی و ضعف مفرط ما بندگان آشکارتر شده است و ناخودآگاه خود را به خاطر یک موجود نادیدنی تسلیم قدرت خلقت می‌بینیم. و باید ببینیم بادی که از فرط غرور و تبختر حاصل از علم سکولار غریبه و غربی به دماغ بشر افتاده بود امروز با دیدن ردیف تابوتهای مردگان و بیماران به خود پیچیده در راهروهای بیمارستان‌های آمریکا و اروپای مدعی، از سر مردمان بیرون می‌رود یا نه؟ آیا نگاه مردمان خیره شده به دون و مادون و زمین به آسمان بلند می‌شود یا نه؟ آیا عاقبت پُست مدرن به عاقبت قرون وسطای طاعون زده ختم می‌شود و نوزایی دیگری به نام فرانو جهان را فراخواهد گرفت؟

دعای گشایش ما به خاطر جبران گذشته‌هایی است که نیامرزیدگانی که با تز و آنتی تز خود، دست آدمی را از آسمان کوتاه کردند و انسانی که با آموزه‌های انبیاء به سیر آسمان عادت داشت را اسیر زمین نمود. مرغان تیز پرواز هوایی که چون مرغان خانگی اسیر آب و دانه آماده شدند. با تخیلات و تلاشهای بریده از وحی، بشر فقط خود را دید و منافع خویش را. به خودبینی عادت کرد و از فرط خوشی، حالی از خدا نمی‌پرسید و فلسفه خلقت را در کسب آسایش خود به هرقیمتی که شد، غرق کرد. معنی عبودیت و اخلاق و بندگی فراموش شد و به جای تکلیف در برابر خدا، توقع گذاشت و بنده مکلف را متوقع معرفی کرد و چه ستمی از این بالاتر که هرچه کرد برای رفاه جسم خود بود و تخدیر روح سرگردان شده. آن هم نه برای همه انسانها بلکه برای هرکه غافل‌تر و بهره‌اش از زور و زر بیشتر بود. پناه بر خدا که خدا را در حد طبیعت و حتی خدمتکار زمینی بشر پایین آورده بود و در برابر او تکلیفی برای خود نمی‌دید. گویی بندگی، خور و خواب و لذت است و دیگر هیچ.

دنیای امروز همین است که هست. مستکبران برای خلاصی از سالمند و مسکین و ناتوان و مخالف، بیماری تولید و تکثیر می‌کنند. لحن فرعونی ترامپ شاهد این مدعاست و افشاگری پوتین در میدان سرخ همین است و شیوه جاری حاکمان خدانشناس این را می‌گوید. اگرچه گاهی کار از دستشان خارج شده است ولی در ‌اندیشه شیطانی آنان زندگی برای زورمندان و زرمندان است و بردگی آنها یا مرگ برای دیگران. حکومت شرور آمریکا که رتبه اول در آتش و جنگ افروزی و نماد شیطان بزرگ است و مدینه ضاله پُست مدرن عالم را به رهبری ‌اندیشه صهیونی ساخته است اولین و مهم‌ترین متهم این محکمه است. ازاندیشه‌ای که از بدو ورودش به آمریکا آتش زد و خون ریخت و غارت کرد نمی‌توان توقع خیری داشت. به راه‌انداختن بیش از صد جنگ در جهان، اولین و آخرین استفاده‌کننده از اتم، ایجاد تفرقه و نزاع در جهان، اتلاف سرمایه‌های مادی و معنوی، افساد فی‌الارض، تولید و ترویج پورن و مخدر و سلاح و تکثیر شهوت و خشونت در جهان، از قاتل غیرت مردان و عفت زنان و… همه از تفکر صهیونی شیطان بزرگ برمی‌آید.

و امروز که بشر یکی یکی عادات خود را در حال تغییر می‌بیند به یاد دلتنگی قدیمی خود افتاده است و باز می‌جوید روزگار وصل خویش را و باز هوای وطنش آرزوست. گویی جهان آماده زایش دیگری نه از سنخ رنسانس است. سبک زندگی غربی که سوغات سر راه همه تمدنها شده است یکی یکی در حال فروریختن و فرورفتن است. تعاملات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی کم‌کم با تردید هویتی مواجه شده‌اند. گویی اشتباه بود که خانواده‌های تولیدگر را مصرف‌کننده کردند یا اقتصادهای خرد و خانگی را از بین بردند یا مزرعه و کارگاه را به کارخانه‌های بزرگ تبدیل کردند و اقتصاد روستا و شهر و کشورها را سوسیالی و کاپیتالی کردند. یا امنیت و دیوار خانه‌ها و خانواده را برداشتند و شیشه گذاشتند و با ازدواج سفید به گور سپردند. گویی دلار اشتباه بود، ‌هالیوود و دنیای تخیلاتش، انفجار اطلاعات، دنیای مجازی، یورو، ناتو، سازمان ملل، اتحادیه‌های رنگارنگ و… همه ابزار سرگرمی گمشدگان در دنیا بود تا از بی‌برنامگی مدعیان نپرسد و کمی زنده بماند و بمیرد و تمام. بی‌هیچ هنر و فرزانگی و بدون عدل و اخلاق و انصاف و بندگی. و ترس جهان مستکبر و دشمنی سرسختانه دنیای خدانشناس غربی با انقلاب اسلامی ما به این دلیل است که در این غوغای دروغ، گروهی مردمان حق‌پرست و خداجو از میان الهه‌های دروغین، خدای واحد را برگزیدند و رسالت انبیاء را احیاء کردند.

کرونا عدویی است که سبب خیر شد و ثابت کرد همیشه ترک عادت موجب مرض نیست، گاهی مرض موجب ترک عادتهاست. کرونا فرصتی شد تا با دیدن ناتوانی نمرود در برابر مگس، به ضعف دنیای مادی و مدعی پُست مدرن در برابر موجودی نادیدنی پی ببریم و متوجه خدای آسمانها شویم و به زندگی برگردیم. چه حکیمانه فرمود: و ما بر آنیم که به مستضعفان زمین نعمت دهیم و آنان را پیشوا سازیم و وارث گردانیم و آنها را در آن سرزمین مکنت ببخشیم و به فرعون و هامان و لشکریانشان چیزی را که از آن می‏ترسیدند را نشان دهیم.و چه چیزی برای شیطان از این هراسناک‌تر که بندگان خدا به سوی او بازگردند و فوج فوج به او ایمان بیاورند و راه را از چاه بازشناسند و متوجه منجی واقعی شوند. نیمه شعبان امسال که مردم فرصت بیشتری برای فکر کردن یافته‌اند، یافته‌اند که راه نجات بشر در آسمان است و خدای مدیر و مدبر و خالقی که همه چیز از او و به سوی اوست.

سال 99 سالی است که تمام قهرمانان خیالی و ماچوهای سینمایی غرب فروخواهد ریخت و در مرجعیت فکری، دنیای مجازی جای خود را به واقعیات عینی خواهد داد واقعیاتی که بشر را به حقیقت خواهد رساند و به رضایت از زندگی در سایه خلقیات انسانی و نگاه توحیدی. و انتظار و التماس بشر برای ظهور منجی واقعی را باید از همین نیمه شعبان شروع کرد و به مردم مضطرب جهان معرفی نمود و این پیام را رساند که خدایمان فرموده: پروردگارت تو را رها نکرده و مورد خشم و کینه قرار نداده است.و تنها راه نجات از توفان بلاهای خودساخته، رساندن دستها به کشتی نوح است و مهدی موعود مشتاق و منتظر نجات ماست، اگر دست بلند کنیم و بخواهیم. حق ماست که چون اویی اماممان باشد، پس بخواهیم و بدانیم که او در میان ما و نزدیک ماست و وعده آمدنش را همه ادیان داده‌اند و خواهد آمد و نظمی فرانو از آنچه در مخیله بشر بیاید را خواهد آورد. نظمی که بندگان لذت عبودیت و زندگی موحدانه و حیات طیبه را می‌چشند و رفاهی که یادآور بهشت است را تجربه خواهند کرد و خواهند گفت: سپاس خدایی که وعده‏اش صادق بود و زمین را به ما میراث داد… و این روزها «ای قبله هر قافله» و «ای شبروان را مشعله»، چشم‌ها بیشتر از همه روزها به تو دوخته و چاره کار از تو انتظار می‌کشند.

دوگانه جعلی؛ اقتصاد یا کرونا؟

در سرمقاله روزنامه ایران آمده است:

رفتار افراطی و تفریطی در جامعه، در انتظارات از سیاستگذاری نیز خود را بازتاب می‌دهد. برخی افراد با برجسته کردن زندگی و مرگ افراد، همه چیز را نادیده می‌گیرند و به طور مشخص اقتصاد را فراموش می‌کنند و برخی دیگر نیز با نادیده گرفتن زندگی مردم و خطرات کرونا، اقتصاد و گردش امور را برجسته می‌کنند. گویی که از نظر هر دو گروه مسأله به راحتی و بدون توجه به دیگری حل خواهد شد.  از سوی دیگر متأسفانه سیاستمداران ایران از گذشته به گونه‌ای تربیت شده‌اند  یا عادت کرده‌اند که نمی‌توانند حقیقت را با مردم در میان بگذارند و گمان می‌کنند که اگر حقیقت بویژه هنگامی که تلخ است با مردم در میان گذاشته شود، مردم ناامید و افسرده می‌شوند…

لذا همیشه می‌کوشند که تصویری مثبت از وضع ارایه دهند.  این دو ویژگی موجب می‌شود که سیاستگذار دچار مشکل شود و تصمیمات از ثبات و عقلانیت کافی برخوردار نباشند و به همین علت است که مواجه با شرایطی در ایران شده‌ایم که یک روز همه در خانه هستند، و روز دیگر در سطح شهر ترافیک شدید است.

واقعیت این است که خطرات کرونا همچنان جدی است. امید به تولید واکسن تا دو سال آینده جدی نیست. داروی مؤثر نیز تاکنون تولید نشده است. سرعت انتشار آن نیز بیش از برآوردهای اولیه است. و از همه بدتر اینکه میزان مرگ و میر آن نیز بالاتر از برآوردهای اولیه است. در نتیجه ما همچنان با این پدیده ویرانگر مواجه هستیم. هر چند احتمال می‌رود که در تابستان فروکش کند ولی در پاییز و زمستان ممکن است با شدت بیشتری برگردد. و این اصلاً قابل تحمل نیست.

از سوی دیگر برای پرهیز از این وضع نمی‌توان اقتصاد را تعطیل کرد، چرا که بدون اقتصاد نیز نمی‌توان هیچ گامی برداشت و نمی‌توان زنده بود. بویژه آنکه روند بیکاری رو به افزایش است. به احتمال فراوان رکود جهانی همگانی خواهد شد و نفت به این زودی‌ها جایگاه قبلی خود را پیدا نخواهد کرد نه از حیث تقاضا و نه از حیث قیمت. تبعات رکودهای سخت و طولانی‌ مدت برای جامعه خطراتش کمتر از اپیدمی‌های جهانگیر نیست. می‌توانیم میان آنفلوانزای اسپانیایی و بحران رکود اقتصادی 1929 مقایسه کنیم. ولی مشکل امروز ما فراتر از این دو وضعیت است، زیرا ممکن است جهان با هر دو پدیده مواجه شود و این خطرناک‌تر از هر دو حالت دیگر است. اقتصاد چرا مهم است؟ به این دلیل روشن که توان مقابله با کرونا را می‌دهد. ترسی که امروز وجود دارد این است که کرونا دامنگیر کشورهایی شود که به لحاظ اقتصادی ضعیف و ناکارآمدتر هستند زیرا آنها نخواهند توانست پیشگیری مؤثری کنند و همین امر موجب می‌شود که به کانونی برای اشاعه بیشتر و مرگ و میر افزون‌تر تبدیل شوند.

بنابراین دوگانه انتخاب میان کرونا و اقتصاد، دوگانه جعلی و غیر واقعی است. اینها دو روی یک سکه هستند. اقتصاد را می‌خواهیم تا زندگی کنیم، زندگی خوب، از جمله بتوانیم از شرّ کرونا خلاص شویم. بنابراین سیاست بهبود اقتصاد در مقابل سیاست مبارزه با کرونا نیست، همسو و مکمل و لازمه آن است. از این رو باید پرسید که نقطه بهینه توجه همزمان به شیوه‌های مبارزه با کرونا با چرخیدن چرخه‌های اقتصاد کجاست؟ فراموش نکنیم که فوت افراد به دلیل ابتلا به بیماری لزوماً بدتر از فوت افراد به دلیل نداشتن درآمد و پول برای تأمین خورد و خوراک نیست. مهم‌تر اینکه در این میان طبقات فقیر و ضعیف جامعه بیش از همه از ضعف اقتصادی ضربه خواهند خورد. هم به دلیل بیکار شدن آنان و هم به علت ساختار درآمدی و هزینه‌ای این طبقات.

از این رو باید تأکید کرد که چگونه می‌توانیم فعالیت‌های اقتصادی را روان کنیم و از شدت بیکاری کم کنیم و تولید را به راه انداخته و در عین حال با رعایت پروتکل‌های بهداشتی و نیز حداکثر رعایت فاصله بدنی و کم کردن تحرک مکانی، به کنترل موج دوم بیماری کرونا امیدوار بود؟

آنچه که امروز شاهد آن هستیم، فراموش کردن بخش اخیر یعنی مهار حداقلی و جابجایی فیزیکی شهروندان است، می‌توان با کاهش تعداد افراد ادارات و حتی کارخانجات و… اقدام مؤثری در جلوگیری از دچار شدن به موج دوم کرونا انجام داد. نکته مهم این است که این کار را با توصیه نمی‌توان انجام داد. تدوین مقررات و اجرای قاطعانه آن، لازمه رسیدن به این هدف است. باید از دوگانه اقتصاد و کرونا گذشت.

سیاه و سپید عرضه های میلیاردی سهام دولتی

جواد غیاثی در خراسان نوشت:

سرانجام موضوع عرضه سهام شرکت های دولتی به عموم مردم با اعلام برخی جزئیات و تعیین زمان فراخوان به مرحله اجرا نزدیک شد. همزمان موج عرضه شرکت های خصولتی در بورس هم آغاز شده است و به نظر می رسد با عرضه شستا در روزهای پیش رو به اوج خود برسد. همه این ها در حالی است که دولت در بودجه سال 99 منابعی نزدیک به 50 هزار میلیارد تومان را از محلی با عنوان «مولدسازی دارایی های دولت»پیش بینی کرده است.البته واضح است که فعلا ساز و کار یا جزئیاتی درباره مولدسازی دارایی ها وجود ندارد و آن چه قوه مجریه با  عنوان مولدسازی مطرح کرده در عمل صرفا فروش دارایی هاست. با این حال صرف فروش دارایی ها نیز نمی تواند درابتدا موردنقد باشد و منفی ارزیابی شود. بلکه باید جوانب مختلف آن بررسی شود. در این خصوص نکات زیر قابل طرح است:

1-به نظر می رسد مدل فعلی عرضه سهام به عموم مردم، کاراتر از مدل قبلی یعنی سهام عدالت است. فروش در قالب سهام عدالت یک طرح 10 ساله بدون آورده نقدی فوری برای دولت بود که پیچیدگی های اجرایی زیادی مثل اتحادیه های محلی و استانی و … داشت و عملا درباره نحوه مدیریت شرکت ها هم مسائلی ایجاد کرد. مردم هم عمدتا راضی نبودند. اما در ساز و کار فعلی، سهام همه شرکت ها به یک صندوق سرمایه گذاری قابل معامله منتقل و واحدهای این صندوق ها به مردم واگذار می شود. اگرچه چند مرحله عرضه بلوکی برخی از این شرکت ها در بورس به دلیل نبود مشتری بی نتیجه مانده اما انتظار می رود تخفیف 20 تا 25 درصدی و موج خروشان نقدینگی موجود، کار فروش سهام باقی مانده دولت در شرکت های بزرگ بورسی را آسان کند.

2-تخمین زده می شود که 30 هزار میلیارد تومان از این محل سرمایه جذب شود. این رقم می تواند بخشی از کسری بودجه دولت را پوشش دهد اما نه همه آن را. در شرایط فعلی که دولت کسری بودجه بسیار بالایی (بیش از  150 هزار میلیارد تومان) دارد و از  سوی دیگر نقدینگی زیادی در جامعه وجود دارد فروش باقی مانده  سهام دولت در شرکت های واگذارشده، اتفاق بدی نیست.

3-اگرچه فروش مانده سهام شرکت های بزرگ از نظر ساز و کار و از منظر تامین منابع برای دولت، قابل دفاع است اما نباید درباره تمام جزئیات خوشبین بود. اهالی بورس ارزش سهام و قدر تخفیف 20 تا 25 درصدی را خوب می‌دانند. اما عامه مردم این گونه فکر نخواهند کرد. آن ها در کنار این امتیازات انبوهی از ریسک ناشی از ناآشنایی با سهام و بورس و صندوق ETF و … را نیز در ذهن خواهند گذراند و ممکن است به راحتی در طرح مشارکت نکنند. چنان چه مشارکت در خرید مانده سهام عدالت بسیار پایین بود. اگرچه خرید مانده 500 هزار تومانی سهام عدالت به طور واضح سودده بود و تاکنون بیش از 400 درصد بازدهی داده اما مردم می گفتند که “از کجا معلوم ارزشش را کم نکنند؟” “معلوم نیست کی آزاد شود”. طبیعتا درباره عرضه فعلی نیز با شدت و ضعف این ابهام ها وجود خواهد داشت و مانع از مشارکت حداکثری خواهد شد. ابهام زدایی و ارائه توضیحات متقن، شفاف و ساده این معضل را حل خواهد کرد. درضمن  باید برای پدیده های همیشگی مثل خرید کدملی برای خرید سهام که قطعا توسط برخی  به راه خواهد افتاد، فکری شود.

4- با توجه به انبوه نقدینگی، به خصوص  در بازار سرمایه کشور، رویکرد عرضه خرد سهام به عموم مردم، تصمیم درستی است و قابل تداوم است. هم درباره شرکت های دولتی و هم شرکت های خصولتی. به عنوان مثال شرکت پرحاشیه هپکو در بورس تا حدود چهاربرابر قیمت عرضه عمده خریدار داشت! دولت تلاش می کرد بخشی از سهام را در قیمت 2500 میلیارد تومان بفروشد اما خریداری نبود اما ارزش کل سهام شرکت در بورس تا محدوده 10 هزار میلیارد تومان رشد کرده بود! هم اکنون نیز ارزش سهام در بورس بیش از دو  برابر قیمت عرضه عمده است! البته این نوع فروش به عموم مردم قطعا قابل توصیه نیست اما به بورس بازان که آگاهانه در این قیمت ها خریدارند، نمی تواند محل اشکال باشد.

5-نکته نهایی این که فروش دارایی ها در مقطع سخت فعلی و به روش درست قابل دفاع است. اما رویکرد اصلی در مواجهه با دارایی های دولت باید مولدسازی باشد. شناسایی و مولدسازی دارایی های دولت ها در جهان با انتشار آثاری با  عنوان ثروت عمومی ملل و ثروت عمومی شهرها بسیار موردتوجه است و می تواند منشأ تحولات بزرگی باشد. وزارت اقتصاد دولت یازدهم نیز در واکنش به این روند جهانی اقدام به تهیه مقدمات برای مولدسازی دارایی ها کرد و تخمینی اولیه ازکل دارایی های دولت به دست آورد (حدود 18 هزارهزار میلیارد تومان) اما خبری از تداوم آن روند اصولی نیست. جز اسم آن که در بودجه 99 آمده است!

 مسائل اجتماعی پساکرونا جدی است

سیدحسن موسوی چلک در آرمان نوشت:

وقتی بحرانی اتفاق می‌افتد، حسب نوع، گستره، پوشش افرادی که در معرض آن بحران هستند، گروه‌های مختلفی درگیر بحران می‌شوند و طبیعتا برای کنترل آن، گروه‌های در معرض خطر بیشتر باید بیشتر مورد توجه قرار گیرند.

بحران کووید- 19 که در بیشتر کشورهای دنیا شیوع پیدا کرده به دلیل نوع و شیوه انتقال ویروس ویژگی‌های خاص خودش را دارد. از آنجایی که مهم‌ترین راه پیشگیری در خانه ماندن است، فاصله‌های فیزیکی که باید وجود داشته باشد، شرایط را کمی سخت کرده است.

دلیل آن، این است که روش‌های پیشگیری عمدتا با سبک زندگی فعلی ما خیلی تطبیق ندارد. یعنی بهداشت فردی و بهداشت محیط دو مولفه اصلی هستند که تقریبا هر دو بعد آن خیلی قوی نیست. نتیجه این شرایط، تصمیم به ماندن مردم در خانه‌هایشان است. از منظر اجتماعی در درون خانه چند مشکل داریم. نخست اینکه خانواده بودن را خیلی بلد نیستیم. در شرایط عادی بیرون می‌رفتیم و قرار بود مدت کمتری نقش خانواده بودن را ایفا کنیم.

نهایتا زمان حضور مستمرمان کنار همدیگر خیلی طولانی نبود. این بحران با توجه به تعطیلی تقریبا دو ماهه مدارس و ایام نوروز زمان حضور را بیشتر کرد. از آن طرف فرهنگ گفت‌وگو که در درون خانواده‌های ما خیلی قوی نیست، خیلی جاها به مجادله و مشاجره ختم می‌شود. گفت‌وگوکردن خودش یک مهارت است که اگر اصول و قواعدش را بلد نباشیم، نه فقط در شرایط بحران که در بقیه شرایط هم می‌تواند مشکل ایجاد کند. نکته دوم، موضوع خودمراقبتی به‌عنوان یک مهارت اجتماعی و فردی است که ما در شرایط سخت چگونه بتوانیم از خودمان مراقبت کنیم تا فشارهای مختلف را تجربه نکنیم ولی در این بخش هم چندان قوی نیستیم و مستلزم فراگیری و آموزش در این حوزه جهت عبور از بحران هستیم.

نکته دیگری که باید به اشاره کنیم این است که از قبل آمادگی مواجه شدن با بحران‌ها را نداریم. مهارت‌هایی که از قبل باید داشته باشیم تا بتوانیم در زمان بحران از آنها استفاده کنیم. نکته بعدی که از بعد اجتماعی به آن نگاه می‌کنیم، رفتار مردم در این بحران به‌ویژه در شروع بحران است که به خود بحران کرونا برنمی‌گردد؛ اینکه سرمایه اجتماعی، اعتماد و مشارکت پایین است و مردم آنگونه که باید حرف مسئولان را باور نمی‌کنند و تناقض در تصمیم‌گیری‌ها وجود دارد. همین الان وزارت بهداشت خواهان تعطیلی است و رئیس‌جمهور غیر از این تصمیم می‌گیرد. اینها عوارض اجتماعی است و امید را برای مدیریت بحران به حداقل می‌رساند.

بحران کرونا نه اولی است و نه آخری و ما این را هم می‌گذرانیم ولی با توجه به انباشت مطالبات و واخوردگی‌های اجتماعی مانده از قبل، چند ماه بعد از این بحران، حوزه سلامت اجتماعی و سلامت روانی را با چالش‌های جدی مواجه خواهد کرد. یکی از حوزه‌هایی که در این چالش‌ها تاثیر منفی می‌پذیرد، حوزه خانواده است؛ حوزه‌ای که نمی‌توان به راحتی از کنارش گذشت. در این فرآیند طبیعتا باید منتظر مشکلات اجتماعی، مشکلات رفتاری بین زوجین هم باشیم.

لذا یکی از انتظارات این است که دولت سازوکار این حوزه را از الان برای مدیریت مشکلات روانی، اجتماعی بعد از بحران کرونا اتخاذ کند و حتی سیستم قضایی، انتظامی باید قوی‌تر از قبل در این حوزه آمادگی لازم را کسب کنند. ممکن است مراکزی مثل اورژانس اجتماعی، مددکاری اجتماعی، سازمان‌های اجتماعی و قضایی و انتظامی محل رجوع بیشتر مردم شوند که اگر نتوانیم پاسخ دهیم، می‌تواند تهدیدی برای امنیت کشورمان باشد.

تشکر کردید معذرت‌خواهی هم بکنید!

غلامرضا صادقیان در جوان نوشت:

رئیس‌جمهور و معاون اول دیروز و امروز از رهبرانقلاب بابت اجازه برداشت از صندوق توسعه ملی برای مقابله با کرونا تشکر کردند.

برداشت از صندوق امری طبیعی و قانونی است که چگونگی و چرایی آن را هم قانون مجلس مشخص کرده است، اما روند درخواست از رهبری و تشکرها معمولاً نوعی سیاسی‌کاری و تا حدودی غیرطبیعی و غیرمنصفانه است!

تصور کنید رئیس‌جمهور به رهبری نامه بنویسد که «دولت می‌خواهد برای زلزله‌زدگان یا سیل‌زدگان مظلوم یا برای مقابله با کرونا و کمک به مردم عزیز یک میلیارد یورو از صندوق توسعه ملی بردارد، آیا اجازه می‌دهید؟»

خب، پاسخ رهبری چه می‌تواند باشد؟ آیا رهبری می‌تواند پاسخ دهد: «نه! من اجازه نمی‌دهم که برای مردم مظلوم و عزیز سیل‌زده یا برای بیماران کرونا و آسیب‌دیدگان اقتصادی از این ویروس منحوس پول از صندوق بردارید!»

یعنی به نظر می‌رسد همواره این روند اجازه گرفتن و اجازه دادن، نتیجه‌اش معلوم است، زیرا هیچ وقت پیش نمی‌آید که دولتی نامه بنویسد که ما می‌خواهیم یک تفرجگاهی برای کابینه در سواحل دریا بسازیم، آیا اجازه می‌دهید یا نه! که در آن صورت بگوییم رهبری و مردم در این ماجرا مقابل هم نیستند و همسو هستند و بنابراین مخالفت می‌شود.

حتی هیچ وقت پیش نیامده که دولتی نامه بنویسد که ما می‌خواهیم یک صنعت زیربنایی را با یک میلیارد دلار راه بیندازیم که افقش برای آینده بسیار روشن است و ده‌ها برابر آن را به صندوق بازمی‌گرداند که در آن صورت هم بگوییم معلوم است که رهبری موافقت می‌کند.

رهبر انقلاب خود چندی پیش در این باره قضیه را روشن کردند: «این صندوق توسعه ملی که شما ملاحظه می‌کنید، اصلاً برای این به وجود آمد. [کاهش وابستگی به نفت]معنای صندوق توسعه ملی این است که هر سالی چند درصد از درآمد نفت را ما از اختیار دستگاه‌های مصرف‌کننده خارج کنیم، بگذاریم در یک صندوقی؛ البته آن صندوق هم دست دولت است، منتها مصرف آن صندوق، دیگر مصرف در امور جاری نیست؛ [قرار بود]همین طور دائم، به‌تدریج زیاد بشود که امسال اگر قرار بود به همان ترتیب قانونی پیش برود، بایستی حدود ۳۵ درصد از درآمد نفت می‌رفت داخل صندوق توسعه، منتها دولتی‌ها در همه دوره‌ها -نه فقط دولت کنونی- سرِ قضایای مختلف می‌آیند اصرار می‌کنند که [برداشت کنند]؛ قانونی هم نیست؛ چون قانونی نیست،

به بنده مراجعه می‌کنند؛ اگر قانونی بود که برمی‌داشتند؛ چون قانونی نیست برای اینکه یک جوری درست بشود، به بنده مراجعه می‌کنند و اصرار، التماس که این مشکل است و شما اجازه بدهید ما مثلاً فلان مقدار از صندوق توسعه برداریم. متأسفانه صندوق توسعه کم‌اثر شده، کم‌خاصیت شده. بنده هم گفته‌ام وقتی شخص رئیس‌جمهور به من بنویسد که این ضرورت است، اضطراری است، من قبول می‌کنم، من موافقت می‌کنم که این کار انجام بگیرد.

البته صندوق دست خود دولت است؛ رئیسش را هم دولتی‌ها می‌گذارند؛ اداره‌اش هم دست آن‌ها است، دست ما نیست، منتها اجازه برداشت در این شکلِ غیرقانونی را حقیر بایستی متحمل بشوم و اجازه‌اش را بنده باید بدهم؛ بنابراین مشکل فقط این است. ما بایستی یک مسیری را که این مسیر، مسیر جدیدی است، مسیر نویی است، انتخاب کنیم و در این مسیر با جدیت حرکت بکنیم؛ مسیر تولید داخلی.»

به این ترتیب وقتی چاره‌ای نباشد و پای جان و معیشت مردم در میان باشد، تکلیف این اجازه گرفتن و اجازه دادن روشن است، اما نکته‌ای که در این میان معمولاً مخفی می‌شود، آن است که آیا واقعاً چاره دیگری نبود؟! پول که باشد، خیلی‌ها مدیر هستند. خود این دولت دوازدهم بارها دولت سابق را محکوم کرده که مدیریت و تدبیر نداشته و فقط نفت ۱۴۰ دلاری در کف داشته است. خب اگر شما هم الان با برداشت از ذخایر همان نفت ۱۴۰ دلاری می‌خواهید حکومت کنید، چه فرقی دارید با او؟!

اگر در بین همه راه‌ها برداشت از صندوق توسعه را برمی‌گزینید، برای آنکه سهل‌الوصول‌تر و نقد است، یعنی انجام کار راحت به‌جای هر تلاش دشوار دیگر.

جناب آقای رئیس‌جمهور! شما کشور را خوب اداره نکردید. صندوق ذخیره برای ساده‌سازی امور نیست. برای اینکه شما اجازه بگیرید و سپس لشکر مواجب‌بگیر غرب با این «اجازه» شما علیه نظام فضاسازی کنند نیست. شما با نشان دادن فضای مصالحه‌جویانه به غرب که اساساً صلحی با ما ندارد، غرب را به پیشروی در تحریم‌ها و تهدیدها تشویق کردید. حالا کاسه چه کنم به دست گرفته‌اید؟ هیچ‌گاه عذرخواهی شما را از رهبری بابت فریبی که از غرب خوردید، ندیدیم که حالا تشکر خالصانه شما را باور کنیم! شش سال پس از هشدارهای رهبری درباره اینکه امریکا و اروپا قابل اعتماد نیستند، اعتراف کردید که «دیگر فریب غرب را نمی‌خوریم»، اما یک نامه هم به رهبری ننوشتید که «رهبر انقلاب سلام! ما رسیدیم به همان نقطه‌ای که شما می‌گفتید، ما فریب غرب را خوردیم، لطفاً معذرت ما را بپذیرید!»

نه‌تن‌ها این را نگفتید که در مغالطه‌هایی آشکار انتقادهای مخالفان خود را ساده‌سازی می‌کردید و سپس به این نقدهای ساده‌سازی شده به گمان خودتان پاسخ محکم می‌دادید. شما و تئوریسین‌های حامی گفتید و نوشتید که «غرب برای آن زیر معاهده خود با ما زد که می‌دانست اینجا دولت هیچ‌کاره است و باید دولت اختیار بیشتری داشته باشد.» اما از خود نپرسیدید که آن همه رفت وآمد با غرب و امضای معاهده چرا با شمایی که هیچ‌کاره بودید امضا شد؟! و هنوز جوهر نوشته‌های شما خشک نشده بود که امریکایی‌ها گفتند دولت فعلی ایران و حکومت آن سروته یک کرباسند و شما بازهم نفهمیدید که غرب شما را برای خودتان نمی‌خواهد و اگر همه آنچه را که تمنا دارد، برآورده نکنید، با شما آن می‌کند که با هیچ دشمنی نکرده بود.

امروز که می‌رویم وارد دنیای پساکرونا شویم، امید است که پس از برخاستن از دوران نقاهت این تب‌ولرز سیاسی و اقتصادی، حال شما دگرگون شده باشد!

انتخاب‌های دولت در پس کرونا

جلال خوش چهره در ابتکار نوشت:

بدون استثناء کرونا جهان را آبستن تازگی‌های ناشناخته کرده است؛ همانگونه که دو جنگ جهانی اول و دوم به تغییر آرایش جهان منجر شد. خوش‌بینی ساده‌دلانه است اگر تصور شود این بلای فراگیر به زودی و بدون پیامدهای آن در تحمیل تغییرات گریزناپذیر در ساخت و ماهیت نظام‌های سیاسی و اقتصادی پایان یابد. از همین ‌حالا می‌توان نشانه‌های بحران را در روابط بین‌المللی و نیز روابط دولت‌ـ‏ملت‌ها در چهار گوشه جهان شاهد بود.

ایران در میان همه کشورها می‌تواند از حیث آسیب‌پذیری یک استثناء باشد؛ از آن‌رو که حتی پیش از سقوط قیمت جهانی نفت به 15 ‌دلار و شروع جنگ قیمت‌ها در بازار انرژی به دلیل تحریم‌ها، از این بازار سود نمی‌برد. حالا وضع از آنچه بود، هشدار دهنده‌تر می‌نماید. سقوط بازار جهانی سهام اعم از نفت و دیگر محصولات به همان دلیل بالا یعنی تحریم‌های بی‌سابقه، ربط چندانی به اقتصاد کشور ندارد، چون از پیش اوضاع برای ایران مطلوب نبود.

اگر وضع برهمین منوال بماند جدال برای سهم‌خواهی‌های آینده پس از کرونا در بازار جهانی نیز مفهوم روشنی نخواهد داشت. این درحالی است که پیش‌بینی می‌شود، بسا جدال‌ها و منازعات برای حفظ یا بازسازی موقعیت‌های از دست ‌رفته دولت‌ها در بازار جهانی به رویارویی‌های نظامی نیز بینجامد. خوب یا بد، خود فرورفتگی اقتصاد ایران، نیازمند قبول وضعی است که در آن دولت نقش کلیدی را در سامان بخشی اوضاع و ایجاد تعادل پویا میان وجوه متعارض به عهده گیرد. این وظیفه تنها هنگامی میسر است که دولت به قادر به ایجاد همنوایی میان تمامی سطوح بوده و از استقلال نسبی برخوردار باشد.

رهایی دولت از ملاحظات سیاسی و جناحی و ترجیح ملاحظاتی که منافع عمومی را در برگیرد، اصلی‌ترین راهکاری است که می‌تواند آن را در عبور از این پیچ پرخطر یاری کند. اما پیش از آن لازم است اصلاحی در فهم از نقش دولت در برهه کنونی انجام شود؛ اینکه آیا به زعم برخی همچنان باید به آن «ابزار گونه» نگریست یا «استقلال نسبی‏» آن را به رسمیت شناخت و با آن به همنوایی مشترک رسید؟

تجربه مدیریت بحران ناشی از کرونا در ماه‌های اخیر نشان داد که مانند پیش از این، نه تنها دولت بلکه افکار عمومی در همه سطوح اجتماعی ـ اقتصادی با تعدد منطق و راهکارهای گاه متعارض روبه‏رو بوده و همچنان از یک درک مشترک در چرایی، تبیین و تجویز راهکارها و استراتژی مشترک فاصله دارند. همین مهم سبب شده تا دولت از یک‌سو برای تامین خواست‌های مربوط به پویاسازی اقتصاد و تامین اعتماد عمومی با مشکل روبه‏رو باشد. از سوی دیگر مشروعیت آن نزد عموم دچار چالش شود.

الزام‌ها خواه ناخواه خود را بر تمایلات این و آن تحمیل خواهد کرد. دولت نیز از این وضع مشتثنا نخواهد بود. تفاوت نمی‌کند؛ چه دولت مستقر با ماهیت رویکردی آن و چه دولتی دیگر با رویکردی متفاوت، در شرایط کنونی مجبور است چنان عمل کند که نه ابزار این و آن باشد و نه منافع کوتاه مدت برخی را بر منافع بلند مدت کشور و ملت ترجیح دهد. مشروعیت دولت در انجام وظایف خود، عبور از ملاحظاتی است که مانع مدیریت اوضاع در وضعیت بحران می‌شود. این وضع همانی است که کرونا آبستن تازگی‌های ناشناخته کرده است. همانگونه که جامعه بین‌الملل با کرونا شکل تازه‌ای خواهد یافت.

مهدویت، نتیجه محتوم ایمان متحرک

در سرمقاله صبح نو آمده است:

مگر نه این است که  غایت خلقت جهان، پرورش انسان‌هایی است که در برابر شدائد بر هر چه شک و تردید و تعلق است؛ غلبه کنند و حسینی شوند. نیک اگر بنگری ظهور منجی موعود هم لاجرم نسبتی با همین غایت دارد. برخلاف نگاه عامیانه، ظهور و قیام منجی نه مستمسکی برای دین‌داری عافیت‌طلبانه قجری است بلکه نتیجه محتوم رشد و زمینه‌سازی انسان‌هایی است که تن به قواعد مسلم روزگار و ظلم و استکبار نداده و دیگران را هم به تن ندادن دعوت می‌کنند. سکه‌ای از دین‌داری و مسلمانی که در عصر جدید بعد از طغیان انسان مدرن به نام خمینی کبیر ضرب شده است.

هسته‌اش هم نه خیمه زدن بر گوشه مسجد و سجاده و سر در جیب مراقبت فرو بردن و انتظار موعودی را کشیدن که قرار است تلافی همه کسالت‌ها،رخوت‌ها و همه تنبلی‌ها و محافظه‌کاری‌ها و همه بی‌حالی‌ها را بکند بلکه ماموریتش هموارکردن ریشه‌کنی ظلم و فساد و استکبار است. اصلاً انتظار و منتظر در این منظر نه خاموشی گزیدن که فریاد کردن و هزینه یک راه بودن است؛ هزینه‌ای برای هموار کردن مسیر منجی و شبیخونی بر سلطنت ظلمت و گمراهی و به جان تاریکی افتادن.

مسیری که البته  از ایستگاه ظهور هم خواهد گذشت و در ادامه هم در رکاب ولی‌الله الاعظم؟عج؟، پرچم یگانگی و توحید را در منتهای افق بر زمین کوفتن! مقدمه همه این‌ها اما بودن و مبارزه انسان‌هایی است که در برابر شدائد بر هر چه شک و تردید و تعلق است؛ غلبه کنند و حسینی و در نهایت هم مهدوی شوند. حسینی و مهدوی بودن، ایمان متحرک می‌طلبد نه اسلام راکد!