دکتر رضا پرچیزاده، تحلیلگر سیاسی مسایل ایران و خاورمیانه، در مصاحبهای با «العربيه.نت» درباره دلیل مخالفت دولت دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا با مذاکرات پشتپرده ایران و تاکید آمریکا بر علنی بودن مذاکرات، گفت که ترامپ میخواهد ایران جلوی چشم جهانیان تسلیمنامه خود را امضاء کرده و به شروط دوازدهگانه مایک پمپئو، وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا، متعهد شود. به باور این تحلیلگر مسائل ایران، امضاء این شروط سبب میشود « رژیم تمامی اهرمهای سرکوب، دخالت و تروریسم منطقهای خود را از دست بدهد و در داخل ایران هم مجبور شود که به حقوق بشر و دموکراسی پایبند باشد.»
مشروح مصاحبه العربیه.نت با رضا پرچیزاده به شرح ذیل است:
همانطور که میدانید ائتلاف بین المللی برای امنیت دریایی در تنگه هرمز در پاسخ به تهدیدات جمهوری اسلامی و هدف گرفتن نفت کشها ، به رهبری آمریکا در حال شکل گیری است به غیر بریتانیا که پیوستنش را به این ائتلاف اعلام کرده چه کشورهایی ممکن است در آن شرکت کنند؟
با توجه به این چوب خط رژیم جمهوری اسلامی پر شده و همه دنیا را خود دشمن کرده است، بقیه کشورها، به جز آمریکا و انگلیس، در حال سنجش جایگاه خود نسبت به رژیم هستند، تا بفهمند از درگیری با رژیم چه چیزی نصیبشان خواهد شد. هر چه کفه ترازو به نفع آمریکا و مخالفان رژیم سنگینتر میشود، این کشورها از رژیم دورتر شده و به ائتلاف ضد رژیم نزدیکتر میشوند. اینکه در نهایت فرانسه، آلمان و بقیه کشورهای اروپایی و حتی خاورمیانه هم که تا کنون مردد بودهاند، به باور من در ماههای پیشرو به ائتلاف ضد رژیم خواهند پیوست و حتی روسیه و چین که متحدان استراتژیک رژیم محسوب میشوند، از آنجا که در دراز مدت در خواهند یافت که نزدیک بودن به رژیم در حال تبدیل شدن به دردسری برای آنهاست و ضررهای بینالمللی آنها را افزایش میدهد، از رژیم فاصله خواهند گرفت و حتی اگر در نهایت در کنار ائتلاف غربی قرار نگیرند، مانع چندانی برای این ائتلاف درست نخواهند کرد، همانطور که در کنار صدام حسین نایستاد و بی طرف ماند تا آمریکا و ائتلاف غربی کار خودش را انجام دهد. به نظر من تمامی مسائل بینالمللی در حال رفتن به سمتی است که در نهایت در قبال جمهوری اسلامی نیز همین اتفاق رخ دهد.
آیا تشکیل این ائتلاف میتواند پایانی بر تهدید آبهای بینالمللی در تنگه هرمز و دستکشیدن نیروهای نظامی ایران از تهدید نفتکشها و کشتیهای تجاری در منطقه باشد؟
به نظر من این ائتلاف دریایی را نباید فقط در چارچوب اسکورت کشتیها و محافظت از امنیت مبادلات و نقل و انتقالات دریایی در خاورمیانه دید. این از نگاه من تنها ظاهر قضیه است و فاز اول یک حرکت بزرگتر علیه جمهوری اسلامی است. وقتی ناوگانهای غربی و برخی کشورهای خاورمیانه در قالب یک ائتلاف به هم پیوستند و مدتی جلوی رژیم جمهوری اسلامی صفآرایی کردند، در آن زمان بحث جنگ با جمهوری اسلامی نیز جدی خواهد شد. زیرا که آقای ترامپ و دولت فعلی آمریکا با توجه به تجربهای که از جنگهای ۲۰، ۳۰ سال اخیر آمریکا در خاورمیانه کسب کردهاند، نمیخواهند این بار آمریکا را پیشقراول جنگ قرار دهند تا در آینده انگشت اتهام دنیا به سوی آمریکا گرفته نشود و موضوعات جنگطلبی و امپریالیسم و غیره مطرح نشود. آنچه آقای ترامپ تا کنون انجام داده، این است که حرف خود را زده و کناری میایستد تا بقیه دنیا براساس منافع خودشان، خود را با جهتگیری و سمت و سوی آمریکا هماهنگ کنند. دولت انگلیس در حال حاضر حرفهای داغتری از آمریکا میزند و آنها هستند که در حال تاکید بیشتر روی این ائتلاف هستند. لذا به نظر من تمامی این حرکات و این ائتلاف درست کردن برای محافظت از کشتیرانی در منطقه خاورمیانه، به این منتهی میشود که این ائتلاف تبدیل به یک ائتلاف جنگی علیه جمهوری اسلامی شود. به نظر من جمهوری اسلامی جنگ را شروع خواهد کرد و آنگاه ائتلاف بینالمللی با ایران برخورد خواهد کرد به قصد براندازی رژیم.
اما در آمریکا اخیرا سناتور راند پال به هدف زمینهسازی برای مذاکره مستقیم با ظریف دیدار کرده بود و پس از آن آقای ترامپ ظاهرا سناتور لیندسی گراهام را مامور کرده که طرح یک توافق گسترده و شامل را با ایران تهیه کند. آیا این موضوعات با این ائتلاف نظامی تشکیلشده در تناقض نیست؟
خیر، اصلا در تناقض نیست، زیرا که برنامه دونالد ترامپ مشخص است. او و دستگاه سیاست خارجی و امنیتیاش از روز اولی که [روی کار] آمدند، قصدشان این بود که این رژیم را تغییر دهند. این تغییر رژیم تنها به این صورت نیست که به رژیم حمله کرده، آن را سرنگون کنند و حکومت جدیدی در ایران روی کار بیاورند. این میتواند یک روش باشد ولی روش دیگری که ترامپ و دستگاه سیاست خارجیاش در پیش گرفتهاند و ظاهرا وجاهت بینالمللی بیشتری دارد، این است که میخواهند از طریق مذاکره علنی و نه پشتپرده، ایران را پای ۱۲ شرطی که آقای پمپئو، وزیر امور خارجه مطرح کرد، بیاورند تا آن را امضاء کنند، به نحوی که رژیم تمامی اهرمهای سرکوب، دخالت و تروریسم منطقهای خود را از دست بدهد و در داخل ایران هم مجبور شود که به حقوق بشر و دموکراسی پایبند باشد که البته این جزو آن ۱۲ شرط نیست ولی همیشه به همراه شروط ۱۲ گانه اعلام شده است و اینگونه رژیم به یک رژیم اگر نگوییم بیخطر، رژیم کمخطری تبدیل شود که بعد اگر در ایران کوچکترین اتفاقی رخ دهد و مردم قیام یا شورشی بکنند، بتوانند آن را سرنگون کنند. لذا این هم مسیری برای تغییر رژیم است و چیزی عوض نشده و از این روست که رژیم حاضر به مذاکره نیست. ترامپ میگوید پای میز مذاکره بنشینید جلوی چشم دنیا و این ۱۲ شرط را اعلام کنید تا رژیم بدون جنگ و درگیری فرو بپاشد وگرنه ناچار به جنگ خواهد بود. آمریکا از یک طرف ناوگان و ائتلاف را در آبهای خاورمیانه تقویت میکند و از سویی درب را برای مذاکره باز گذاشتهاند. مذاکره اصلا به این معنا نیست که به طرف ایرانی باج داده شود، برعکس، این مذاکره برای این است که تسلیمنامه را جلوی رهبران رژیم ولایت فقیه بگذارند و بگوید با دست خود این را امضاء کنید وگرنه ناچاریم با شما برخورد سخت کنیم.
شما حرف از تغییر رژیم میزنید ولی دولت آمریکا گفته که در پی تغییر رفتار رژیم است، چه با مذاکره باشد، چه با اقدام نظامی. از سوی دیگر آمریکا گفته از گروههای مخالف ایران که به دموکراسی، حقوق بشر و تغییر دموکراتیک و مسالمتآمیز اعتقاد دارند، حمایت میکند. برخی از جمله طرفها و جریانات حامی ایران در اروپا و آمریکا باور دارند که نبود طرح برای تغییر رژیم ناشی از نبود یک آلترناتیو و ترس از سوریهای شدن و یا لیبیاییشدن ایران است. نظر شما در اینباره چیست؟
رژیم جمهوری اسلام به شکل فعال اجازه شکل گرفتن یک آلترناتیو فراگیر و وجههمند در سرتاسر دنیا و در چشم مردم ایران را نمیدهد. بنابراین اگر بحث آلترناتیو بحث مهمی است، دولت آمریکا و دولتهای اروپایی باید خود از این موضوع حمایت کنند. باید این هواداران و لابیگران رژیم را اخراج کنند یا در بازی سیاست، آنها را بازی نداده و کنار بزنند تا نیروهای مخالف واقعی رژیم و نیروهای دموکرات فضا داشته باشند تا بتوانند آلترناتیو را تشکیل دهند. گروههای ریز و درشت زیاد با گرایشهای متفاوتی وجود دارد که همه مخالف جمهوری اسلامی هستند؛ از نیروهای پادشاهیخواه گرفته تا نیروهای جمهوریخواه و ملی گرفته تا مجاهدین و چپ و چپ اسلامی تا نیروهای ملی، قومی، اقلیتی و بسیاری دیگر که با رژیم مخالفند. نکتهای که مهم است و به نظرم باید روی آن خیلی تاکید کرد این است که از آنجا که این نیروها بعض خواستههای متفاوتی دارند، علیرغم اینکه همه این نیروها خواهان سرنگونی رژیم و برقراری دموکراسی هستند، اما خواستههای جزئیشان یکی نیست و بعضا تضاد منافع و اختلاف هم دارند. اینها باید یک فضا و فرصتی برایشان فراهم شود که در یک چارچوب دموکراتیک، بتوانند کنار هم آمده و با پذیرش اختلافات عقیدتی، ایدئولوژیک و اختلاف منافعی که دارند، بگویند در فردایی که این رژیم سرنگون شده، ما میتوانیم اختلافات خود را در یک چارچوب دموکراتیک حل کنیم. یعنی اینکه این دغدغه بینالمللی، دغدغه مردم ایران و دغدغه کشورهای همسایه را از بین ببرند که ایران با سقوط رژیم به سوریه تبدیل میشود و هر کسی در گوشهای برای خود یک گروه اپوزیسیون تشکیل میدهد و با دیگران و با حکومت مرکزی درگیر میشود. این قدم را علاوه بر خود مخالفان که باید روی آن کار کنند، باید دولت آمریکا و دولتهای اروپایی نیز بردارند. آنها باید از مخالفان رژیم حمایت جدی کنند و این تلاش را داشته باشند که مخالفان را در یک چارچوب دموکراتیک گردهم آورند. من خود این موضوع را بارها و از کانالهای مختلف به دولت آمریکا رساندهام که تا به شکلگیری آلترناتیو کمک نکنید، به خودی خود شکل نمیگیرد، زیرا که موانع متعددی در سر راه آن وجود دارد و بزرگترین مانع این است که رژیم در حال نفوذ و چوب لای چرخ مخالفان گذاشتن و موجسواری است. نکته دوم این است که این کار نیاز به پول و سرمایه دارد و تا حمایت مالی نباشد، مخالفان دست و بالشان بسته است. به طور خلاصه اول باید نیروهای نزدیک به رژیم و لابیگران رژیم از صحنه سیاسی به طور فعال کنار گذاشته شوند و بعد باید حمایت مالی و فکری از مخالفان رژیم صورت گیرد تا یک آلترناتیو معقول و مقبول شکل گیرد.
شما نقش لابیهای نزدیک به ایران در واشنگتن را چگونه ارزیابی میکند و تحریم رهبر جمهوری اسلامی و وزیر امور خارجه ایران چه تاثیری میتواند روی عملکرد این لابیها داشته باشد؟
اخيرا در سخنرانی که در کنگره آمریکا انجام دادم، به این موضوع اشاره کردم و گفتم که اولین مورد برای تغییر رژیم در ایران، این است که مردم ایران میگویند ما به کمک مستقیم ایران نیاز داریم و کسی نباید از ما انتظار داشته باشد با دست خالی با این رژیم مبارزه کنیم. حتی اگر لازم باشد به مردم ایران کمک نظامی شود، دولت آمریکا باید این را متقبل شود. در آن سخنرانی تاکید کردم که لابیهای رژیم در آمریکا باید تعطیل شوند. بسیاری از خانوادههای رهبران رژیم در آمریکا هستند و به نفع رژیم هم فعالیت میکنند و خیلی راحت رفت و آمد دارند. درباره اینها باید یک فکر اساسی کرد. رسانههای دولتی آمریکا مانند صدای آمریکا و رادیو فردا و کارهایشان و کارمندانشان باید مورد بازبینی اساسی قرار گیرند و در اختیار مخالفان واقعی رژیم قرار گیرند، در حالی که اینک در دست لابیگران و یا هواداران رژیم هستند. تحریم سپاه کار بسیار خوبی بود ولی از آن مهمتر تحریم جواد ظریف و آدمهای نظام در اروپا و آمریکا باشد، زیرا که سپاه پاسداران در ایران و خاورمیانه مستقر هستند و معمولا از آن منطقه خارج نمیشوند ولی آدمهایی امثال ظریف و کتشلوار کرواواتیهای رژیم هستند که با استفاده از ارتباطاتی که در اروپا و آمریکا دارند به اینجاها آمده و لابی کرده و در رسانههای دموکراتیک ظاهر میشوند، دروغهای رژیم را آنجا تکرار میکنند و علیه مخالفان رژیم و علیه دولت ترامپ، علیه عربستان سعودی و علیه اسرائیل موضع گرفته و از تریبونهای دموکراتیک [به سود خود] استفاده میکنند. آنها از طریق ارتباطاتی که در اینجا دارند، لابیهای رژیم را تقویت میکنند و از این روست که تحریم ظریف را یکی از کارهای مهمی میدانم که در هفته اخیر انجام شد و این باعث میشود دست و بال لابیها و لابیگران رژیم در اینجا بسته شود، زیرا که حمایت مستقیمشان را از دست میدهند. وزیر امور خارجه ایران این افراد و گروهها را با آدمهای سرشناس و سرمایهدار مرتبط میکرد و ناممکن شدن حضور او در آمریکا، دست و بال لابیهای مرتبط با او را نیز خواهد بست.