پنجشنبه , ۹ فروردین ۱۴۰۳
صفحه اول » فرهنگ » «گاندو» اولین سریالی که با جدیت، صراحت و حتی جسارت سراغ یک سوژه امنیتی و سیاسی روز رفته است.

«گاندو» اولین سریالی که با جدیت، صراحت و حتی جسارت سراغ یک سوژه امنیتی و سیاسی روز رفته است.

تابوشکنی‌های «گاندو» ادامه دارد/ خیلی زود دیو «شهرت» را شناختم

وحید رهبانی بازیگر نقش اصلی سریال «گاندو» ضمن اشاره به فرآیند ورودش به این پروژه از ادامه تابوشکنی‌های این سریال در پرداختن به سوژه‌های حساس روز گفت.

خبرگزاری مهر – گروه هنر- عطیه موذن: «گاندو» را می‌توان اولین سریالی دانست که با جدیت، صراحت و حتی جسارت سراغ یک سوژه امنیتی و سیاسی روز رفته است. این سریال در قسمت اول فرار یک آقازاده از کشور با چمدانی از دلار و سکه‌های طلا را نشان داد و در ادامه سراغ پرونده جنجالی جیسون رضائیان روزنامه‌نگار ایرانی-آمریکایی رفت. قصه‌هایی که پیش از این فقط در بخش‌های خبری یا مستندهای سیاسی در قاب تلویزیون آن‌ها را دیده بودیم و حالا در قالب یک روایت داستانی به تصویر کشده شده‌اند.

«گاندو» به کارگردانی جواد افشار و تهیه‌کنندگی مجتبی امینی هر شب از شبکه سه سیما پخش می‌شود و بازیگران متعددی از جمله وحید رهبانی، داریوش فرهنگ، پیام دهکردی، محمدرضا شریفی‌نیا، علی‌رام نورایی، کامبیز دیرباز و… در آن به ایفای نقش پرداخته‌اند.

وحید رهبانی یکی از بازیگران اصلی این سریال است. بازیگر و کارگردان تئاتر که پیش از این برای مخاطبان تلویزیون بیشتر با نقش نیما در «خانه ما» شناخته می‌شد؛ سریالی به کارگردانی مسعود کرامتی که در سال ۷۹ روی آنتن می‌رفت. او حالا و پس از سال‌ها در نقش متفاوت مامور مخفی یک سازمان امنیتی و اطلاعاتی به آنتن بازگشته است.

رهبانی که از ابتدای پخش سریال چندان تن به گفتگوهای رسانه‌ای نمی‌داد و منتظر بود تا بازخوردهای ایفای نقش «محمد» را در میان مخاطبان تلویزیون رصد کند، در یکی از اولین گفتگوهای مشروح خود درباره این نقش‌آفرینی مهمان خبرگزاری مهر شد تا از فرآیند حضور در این سریال و تجربه نزدیک‌شدن به این کاراکتر متفاوت بگوید.

گفتگوی ما با وحید رهبانی دو بخش شد؛ یکی درباره حضور در «گاندو» و دیگر تجربه‌های تلویزیونی‌اش و دیگری درباره فعالیت‌هایش در حوزه تئاتر که او به‌شدت نسبت به آن عرق دارد.

بخش اول گفتگوی خبرگزاری مهر با وحید رهبانی بازیگر سریال «گاندو» را در ادامه می‌خوانید؛

* «گاندو» یک سریال با سوژه امنیتی و ضدجاسوسی است و تقریباً می‌توان گفت با توجه به سوژه‌ای که دارد این اولین بار است که در تلویزیون اینقدر به روز به یک سوژه سیاسی پرداخته می‌شود که از زمان وقوع آن چند سالی بیشتر نگذشته است. خود شما چقدر علاقه دارید که سریال‌های جاسوسی دنیا را دنبال کنید و فکر می‌کنید «گاندو» را از چه جنبه‌هایی می‌توان با آن‌ها مقایسه کرد؟

اساساً قیاس این سریال با کارهای هالیوودی اشتباه است چراکه مسیرش به‌طور کامل با آن‌ها فرق می‌کند اما این را می‌دانم که همه کسانی که سریال می‌سازند می‌خواهند اثر جذاب بسازند. من سریال جاسوسی چندانی ندیده‌ام؛ در این چند سال سریال‌هایی مثل «فرار از زندان»، «فارگو» و چند سریال دیگر را تماشا کرده‌ام اما وقت نکرده‌ام کارهای بیشتر ببینم چون سریال دیدن مثل اعتیاد است و باید برایش وقت بگذارید و زمانی هم که درگیرش شوید همه وقتتان را می‌گیرد!

اینکه ما نرفتیم پرونده‌ای را از صد سال پیش بیاوریم و به قصه روز پرداختیم که وارد فضاهای سیاسی کنونی هم می‌شود خودش از جذابیت‌های سریال «گاندو» است * نسبت به سریال‌های معمایی و امنیتی تلویزیون خودمان چطور؟

از آنجایی که سریال‌های قبل از «گاندو» را در تلویزیون دیده‌ام، معتقدم که امروز جلوتر رفته‌ایم و حتی برخی از استانداردها را بالاتر برده‌ایم. «گاندو» یک سریال جاسوسی با ویژگی‌های جذاب است. موضوعی که یک سریال را جذاب می‌کند سوژه آن است؛ اینکه ما نرفتیم پرونده‌ای را از صد سال پیش بیاوریم و به قصه روز پرداختیم که وارد فضاهای سیاسی کنونی هم می‌شود خودش از جذابیت‌های سریال است. چنین قصه‌هایی طرفدارانی دارد و می‌تواند نقدهایی هم داشته باشد. با این حال من با همه وجودم این قصه را بازی کردم.

* خیلی وقت‌ها در سریال‌های پلیسی می‌بینیم کارآگاه یا مامور، باید نوعی صلابت و اقتدار داشته باشد و بازیگران هم خیلی سفت و سخت نقش‌هایی از این دست را بازی‌های می‌کنند. این نوع اکت را در رفتار شما نمی‌بینیم. چرا؟

اتفاقاً دوست داشتم یک قهرمان عادی و مردمی را بازی کنم. یک مامور مخفی که سوپرمارکتی یا مردم عادی محل او را نمی‌شناسند. من نمی‌خواستم این کاراکتر، «آقا پلیسه» باشد و فکر هم نمی‌کنم شخصیت‌های این صنف مثل پلیس‌ها باشند. از طرفی دوست نداشتم ژست بگیرم.

* اتفاقاً بیشتر کاراکترهای مشابهی که در سریال‌ها دیده بودیم درگیر نوعی ژست گرفتن و ادا هستند.

به همین دلیل است که باورشان نمی‌کنیم. شاید اگر محمد هم پلیس بود باید این اقتدار را نشان می‌داد ولی او هوشش مهم است و یک مامور مخفی است که مسئولیتی دارد و باید پازلی از معماها را تکمیل کند.

* بیشتر هم او را در حال تحقیقات و نظارت روی پرونده و… می‌بینیم.

بله چون کار او همین است. من در طول این سریال فقط یک بار شلیک کردم چون «محمد» پلیس نیست.

روزی که از من خواستند به پروژه بروم به دلیل تسلطم بر زبان انگلیسی، نقش مایکل هاشمیان را پیشنهاد کرد که اکنون پیام دهکردی ایفاگر آن است * تحقیق و مطالعه‌ای هم داشتید؟ برای ایفای این نقش توانستید با افرادی که در پست‌های مشابه این کاراکتر فعالیت دارند گفتگو کنید؟

قطعاً خیلی دوست داشتم این کار را انجام دهم اما چنین اتفاقی رخ نداد. من نمی‌دانم حتی شاید این افراد به صحنه سریال ما هم آمده باشند اما ویژگی اصلی این افراد همان گمنام بودنشان است. با این حال سعی کردم از متن و خود کارگردان کمک بگیرم. خوشبختانه کارگردان دست مرا باز گذاشت و البته هر جایی هم که از مسیر کاراکتر بیرون می‌زدم راهنمایی‌ام می‌کرد.

* چطور شد که اصلاً این نقش به شما پیشنهاد شد؟

من قبلاً نقش اصلی یک فیلم تلویزیونی را برای جواد افشار بازی کرده بودم. از طرفی هم او تئاترهای مرا در این سال‌ها دیده بود. او روزی که از من خواست به پروژه بروم به دلیل تسلطم بر زبان انگلیسی، نقش مایکل هاشمیان را پیشنهاد کرد که اکنون پیام دهکردی ایفاگر آن است. شرطشان هم این بود که اضافه وزن داشته باشم. من این ریسک را قبول نکردم و فکر کردم شاید دیگر نتوانم به وزن اصلی خود بازگردم! بعد از آن به نقش محمد رسیدیم.

* و الان از انتخاب خود راضی هستید؟

بله مردم به هر حال همیشه عاشق قهرمان‌ها می‌شوند.

* البته در سریال‌های ایرانی مردم معمولاً ضدقهرمان‌ها را بیشتر دوست دارند…

ما همیشه ضدقهرمان را هم دوست داریم ولی وقتی قهرمان‌ها برنده می‌شوند می‌گوییم آخیش و خوشحال می‌شویم. مثلاً در فیلم «هیت» (مخمصه) من رابرت دنیرو را بیشتر دوست دارم.

* چقدر فکر می‌کنید رابطه محمد با خانواده‌اش مثل مادر و همسرش درست درآمده است؟ البته این سوال به فیلم‌نامه‌نویس مربوط می‌شود ولی ما معمولاً در سریال‌ها باید حتماً زندگی شخصی مامور یا کارآگاه را هم نشان دهیم. هرچند در «گاندو» این اتفاق به شکل هوشمندانه‌ای کمرنگ شده و توی ذوق نمی‌زند.

فیلمنامه را که می‌خواندم، خیلی هیجانی بودم و دوست داشتم تند تند قسمت‌ها را بخوانم. از طرفی هم هیجان اینکه چند سالی در تلویزیون فعالیت نداشتم گلوی مرا گرفته بود و باعث شده بود منتظر باشم زودتر کار را شروع کنم من معتقد بودم که اصلاً نباید وارد خانواده محمد می‌شدیم مگر اینکه کارکردی داشته باشد. مثلاً زنش جاسوس از آب دربیاید. اما فاکتورهایی هست که لابد باید رعایت شود. من خودم هم وقتی با خانواده سکانس‌هایی را می‌بینم، حس می‌کنم آنجا انگار خودم نیستم. ولی به قول شما به فیلمنامه بازمی‌گردد.

* جنس رابطه با همکاران را چقدر باور دارید؟

واقعیتش را بخواهید این جماعت همین ارتباط را دارند و با هم مثل برادر هستند. صمیمیت این‌ها مثال‌زدنی است. مثال این‌ها را می‌توان با بچه‌های واقعی جنگ و جبهه در نظر گرفت که در اطراف من این آدم‌ها وجود دارند و می‌شناسمشان.

* کمی به عقب برگردیم از زمانی بگویید که فیلمنامه را خواندید و تصمیم گرفتید در این نقش بازی کنید.

فیلمنامه را که می‌خواندم، خیلی هیجانی بودم و دوست داشتم تند تند قسمت‌ها را بخوانم. از طرفی هم هیجان اینکه چند سالی در تلویزیون فعالیت نداشتم گلوی مرا گرفته بود و باعث شده بود منتظر باشم زودتر کار را شروع کنم. خاطرم هست آقای افشار می‌گفت تو کاپیتان تیم بازیگران هستی و می‌خواست همیشه روحیه خود را حفظ کنم. خدا را شکر هیچ حاشیه و مشکلی نداشتیم همدلی خوبی داشتیم و من دائم فکر می‌کردم این همدلی به هم نریزد.

* پروژه صحنه اکشن و سخت هم داشت که برایتان خطرآفرین باشد؟

آخرین روزهای فیلمبرداری صحنه‌ای کار با هلی‌کوپتر داشتیم. البته من قبلاً هم سوار هلی‌کوپتر شده بودم ولی در آن صحنه اتفاقی رخ داد که یک لحظه ممکن بود از طبقه ۲۱ یک برج به پایین پرتاب شوم!

* مگر بدلکار نداشتید؟

باید خودم بازی می‌کردم و حتی اگر پیشنهادش هم مطرح می‌شد رد می‌کردم. آن صحنه هم یک لحظه بود ولی در همان یک لحظه که ارتفاع بالایی داشتم، در یک آن احساس کردم پایم شل شده است.

البته صحنه‌های هیجان‌انگیز دیگری هم داشتیم که اگر بگویم شاید ادامه قصه لو برود!

* چقدر تجربه تئاتری در این نقش‌آفرینی به شما کمک کرد؟

خیلی‌خیلی کمک کرد. به هر حال ما یک سریال ۳۰ قسمتی را در هشت ماه تصویربرداری کردیم که باید در دو سال کار می‌شد بنابراین کار خیلی فشرده بود. در برخی سکانس‌ها به مونولوگ‌های من اضافه شد و تجربه تئاتر خیلی به ایفای این نقش کمک کرد. فکر کنید یک باره یک ماه شب کار باشید یا دیگر شرایط سختی که هیچ کدامشان برای بیننده مهم نیست و فقط می‌خواهد کار خوب ببیند.

* سال گذشته مینی سریال «بچه‌های گروهان بلال» را هم روی آنتن داشتید که البته خیلی دیده نشد، مینی سریالی که ما در تیتراژ آن افرادی مثل امرالله احمدجو را دیدیم ولی کیفیت لازم را نداشت و طبیعتاً مخاطب هم با آن همراه نشد.

می‌خواستم به همین نکته اشاره کنم. از طرف عوامل آن سریال با من تماس گرفتند و گفتند آقای امرالله احمدجو سریالی نوشته و می‌خواهد تو بازی کنی. من همان لحظه گفتم خودم را می‌رسانم چون امرالله احمدجو برای من کسی است که می‌توان او را از حیث نثر در ردیف افرادی مثل علی حاتمی و یا بهرام بیضایی گذاشت. زمانی که «روزی روزگاری» پخش می‌شد من محو آن سریال می‌شدم. زمانی که متن را هم خواندم حیرت کردم و با او تماس گرفتم و از این علاقه و حیرت گفتم. سه هفته از این ماجرا گذشت قرارداد نوشتیم و بعد گفتند تلویزیون گفته است این متن نمی‌شود به تولید برسد. من درخواست کردم که مرا بیرون بگذارند ولی دیگر نشد.

* شما بازیگری در تلویزیون را با «خانه ما» به کارگردانی مسعود کرامتی در سال ۷۹ آغاز کردید. از آن سال‌ها تا الان فکر می‌کنید ساخت سریال در تلویزیون با چه تغییراتی مواجه شده است؟

فکر می‌کنم سخت‌گیری‌ها بیشتر شده است.

* به لحاظ کیفیت کارها چطور؟ آن زمان سریال‌ها به اصطلاح خیابان خلوت کن بودند اما امروز هر چقدر هم یک سریال خوب باشد به این درجه از اقبال نمی‌رسد.

من خیلی تلویزیون نمی‌بینم و شاید از این حیث نتوانم قضاوت درستی داشته باشم.

* بگذارید مثال بزنم در همان زمان شما شخصیت نیما را در سریال «خانه ما» داشتید که نسل جوان با ویژگی‌های این شخصیت ارتباط برقرار می‌کرد و خود را از او دور نمی‌دانست ولی امروز کمتر کاراکتری داریم که نسل جوان که می‌تواند مخاطب اصلی تلویزیون باشد، تا این اندازه احساس نزدیکی با او داشته باشد.

در آن زمان نیما کاراکتر جوان سریال «خانه ما» بود که نسل جوان هم اتفاقاً با او ارتباط برقرار کردند. پسر ایرانی دوست دارد فوتبالیست شود و اصلاً فوتبال و هنرپیشگی به نوعی آرزوی همه است. نیما هم عشق فوتبال بود و مخاطب خیلی دوستش داشت. هنوز که هنوز است مردم بازخوردهای آن زمان از آن کاراکتر را می‌دهند.

«دوئل» اکران نشده بود که من از ایران رفتم. شاید چون پیگیر شهرت نبودم. فکر می‌کردم من کارگردان هستم باید بروم درس بخوانم و بعد بیایم و درس بدهم. الان هم پشیمان نیستم و اتفاقاً خیلی خوشحال هستم که اکنون بازگشته‌ام و دارم تدریس می‌کنم شاید به یک آسیب شناسی در میان مدیران تلویزیون نیاز باشد. باید نسل دهه ۷۰ و ۸۰ را در نظر بگیریم و نیازهایشان را در کاراکترهای سریال را بیاوریم.

* شما بعد از «خانه ما» در فیلم سینمایی «دوئل» هم بازی کردید و بعد از آن از ایران رفتید نگران نبودید موقعیت‌های بهتر را از دست بدهید؟

«دوئل» اکران نشده بود که من از ایران رفتم. شاید چون پیگیر شهرت نبودم. فکر می‌کردم من کارگردان هستم باید بروم درس بخوانم و بعد بیایم و درس بدهم. الان هم پشیمان نیستم و اتفاقاً خیلی خوشحال هستم که اکنون بازگشته‌ام و دارم تدریس می‌کنم. به نظرم هیچ شغلی زیباتر از این نیست که معلم باشید شمعی باشید و نوری را منتقل کنید.

* اگرچه موضع‌تان شعاری به نظر نمی‌رسد، ولی در اوج شهرت چگونه با این مساله کنار آمدید؟

خدا را شکر من خیلی زود با دیو شهرت آشنا شدم.

* پس خودآگاه بود؟

اگر نبود من هم می‌ماندم و هنرپیشگی می‌کردم. شهرت هم مثل خشم و … یک دیو است و عواقبی دارد.

* اولین تئاتری که کارگردانی کردید متن «معرکه در معرکه» از داوود میرباقری بود، آن زمان با خود او هم صحبتی داشتید؟

نه من تا به حال نتوانسته‌ام از نزدیک با ایشان ارتباط داشته باشم. فقط متن نمایشنامه‌شان را کار کردم و یا یادم می‌آید زمانی که سریال «امام علی» را نگاه می‌کردم، این سریال در آن دوره برای ما بسیار حیرت‌آور بود. ساخت این سریال فتح یک قله بود و حتی یادم است آن زمان پدرم از من می‌خواست هر قسمت را ضبط کنم تا دوباره ببیند.

* چقدر فیلم‌های جاسوسی روز دنیا را دنبال می‌کنید؟

جیمزباندها را می‌بینم. همه به نوعی این فیلم‌ها را دوست داریم. مردم هم این موش و گربه بازی‌ها را دوست دارند.

* «گاندو» شروع خیلی خوبی داشت و در اولین قسمت همه را غافلگیر کرد اما بعد انگار کمی افول کرد چرا؟

قصه در شروع با یک آقازاده برخورد می‌کند و قبول دارم در قسمت‌های پنج و شش و هفت کمی فرود داشت اما دوباره به شکل وحشتناکی اوج می‌گیرد.

معتقدم هنوز قصه «گاندو» شروع نشده است و اوجی دارد که به نقاط جالب‌تر و عجیب‌تر می‌رسد. به ماجراهای حساسی می‌رسد که شاید تلویزیون تا الان جرأت نداشته درباره آن‌ها حرف بزند * شروع سریال اما باعث شد انتظار مخاطب بالا برود حتی در قسمت اول نوعی تابوشکنی هم داشت.

هنوز هم تابوشکنی دارد و من معتقد هستم هنوز قصه «گاندو» شروع نشده است. این داستان اوجی دارد که به نقاط جالب‌تر و عجیب‌تر می‌رسد ولی در هر حال در سریال‌سازی در جهان اینگونه است که اگر پروژه‌ای صد میلیون دلار بودجه دارد ۵۰ میلیون دلار برای قسمت اول خرج می‌شود و ۵۰ میلیون دلار بعدی را برای قسمت‌های بعدی خرج می‌کنند. چراکه قسمت اول خیلی اهمیت دارد. خودمان این را می‌دانستیم که بعد از قسمت اول داستان افول دارد اما در ادامه دوباره اوج می‌گیرد و به ماجراهای حساسی می‌رسد که شاید تلویزیون تا الان جرات نداشته درباره آن‌ها حرف بزند.

* و توانسته است مخاطب را هم درگیر خود کند…

خوشبختانه چشم‌انداز «گاندو» از ابتدا جلب رضایت مردم بود و نگاه جناحی از جنس چپ و راست نداشته است.

* چقدر در ادامه داستان شاهد صحنه‌های اکشن خواهیم بود؟

اگرچه شاهد چند عملیات هم در «گاندو» خواهیم بود ولی از ابتدا قرار نبود یک سریال اکشن باشد. گاندو تمساحی است که ساعت‌های زیادی فقط نگاه می‌کند بدون اینکه پلک بزند و در یک لحظه شکار می‌کند. شخصیت‌های سریال هم همین گونه هستند، ساعت‌ها جریان یک عملیات را زیر نظر دارند و بعد وارد عمل می‌شوند.

* تلویزیون گاهی از پرداختن به سوژه‌های حساس هراس دارد، ولی اتفاقاً می‌بینیم مخاطب با این جنس داستان‌ها همراه می‌شود و آن را دوست دارد…

بله یک سریال در قالب یک قصه دراماتیک یک سوژه سیاسی را روایت می‌کند و حتماً خیلی بهتر از یک مقاله می‌تواند شبهه‌ها را در ذهن مخاطبان برطرف کند.

* فکر می‌کردید «گاندو» به این خروجی برسد؟

من با افتخار از «گاندو» حرف می‌زنم. خودم هم الان هر قسمت آن را دنبال می‌کنم. این سریال قصه‌ای دارد که حتی برای خود من خیلی جالب بود و می‌دانم در خاطر مردم هم می‌ماند.

ادامه دارد…