سه شنبه , ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » حکومت آخوندها، ایران را جز ده کشور عقب افتادۀ جهان قرار داده است!

حکومت آخوندها، ایران را جز ده کشور عقب افتادۀ جهان قرار داده است!

برابر آمار منتشره توسط سازمان های مختلف بین المللی نظیر : سازمان ملل متحد ، بانک جهانی ، مجمع جهانی اقتصاد ، سازمان شفافیت بین المللی ، بنیاد هریتیج ، مؤسسۀ لگاتوم، بنیاد عدالت جهانی ، اتحادیۀ بین المللی مخابرات ، اتحادیۀ جهانی حقوق مالکیت ، شرکت حمل و نقل بین المللی ، بنیاد بین المللی مدیریت منابع طبیعی، جایگاه کشور ایران ، تحت حاکمیت حوزه های علمیه ، در بیشتر شاخصه های توسعه ، به انتهاء جدول جهانی طبقه بندی کشورها از لحاظ توسعه یافتگی سقوط کرده و درحال حاضر جزء کشوهای فقیر و توسعه نیافته جهان محسوب می گردد، و این در حالی است که به گزارش روزنامه وال استریت ژورنال به نقل از سایت معتبر بیزینس اینسایدر ، کشور ایران با دارا بودن منابع طبیعی به ارزش تقریبی ۲۷ تریلیون و سیصد میلیارد دلار پنجمین کشور ثروتمند جهان محسوب شده و از این لحاظ جایگاهی حتی بالاتر از چین ، استرالیا و برزیل دارد.

ایران با دارا بودن حدود ۶۸ نوع از انواع مختلف مواد معدنی غیرنفتی، ۳۷ میلیارد تن ذخایر کشف شده و ۵۷ میلیارد تن ذخایر بالقوه در میان ۱۵ قدرت معدنی جهان جای گرفته و یکی از کشورهای غنی از حیث دارایی‌های معدنی به حساب می‌آید.
علاوه برآن ، حدود ۱۸ الی ۲۰ درصد منابع گازی جهان و حداقل ۱۱ درصد از منابع شناختۀ شدۀ نفت جهان نیز در ایران قرار دارد.
ایران همچنین در گذشته ای نه چندان دور یعنی تا پیش از سال ۱۳۹۰ نخستین تولید کنندۀ زعفران ، پسته، خاویار ، زرشک، سنگ فیروزه، فرش دستباف ،دومین تولیدکننده زردآلو، گردو ، خیار ،سومین تولیدکننده هندوانه و گاز طبیعی ، چهارمین تولیدکننده سیمان و بادام ، ششمین تولیدکننده نفت خام و پیاز، هفتمین تولیدکننده گوجه فرنگی، مرکبات، پشم و چای ، هشتمین تولیدکننده لیمو و میوه بطور کلی ، هشتمین تولیدکننده مرغ ، نهمین تولیدکننده آهن و دهمین تولیدکننده انگور در جهان به شمار می رفته است .

 ولی با کمال شگفتی باید گفت که متأسفانه طی سالهای اخیر ، ایران به لحاظ شاخصه های توسعه ، به یکی از ده کشور توسعه نیافته و عقب افتاده جهان تبدیل شده است.

اما چگونه این تناقض قابل توجیه است و چرا پنجمین کشور ثروتمند جهان جز ده کشور ودر بعضی از شاخصه ها جز پنچ کشور توسعه نیافتۀ جهان محسوب می شود ؟

با نگاهی گذار به تاریخ متأخر سیاست و اقتصاد ایران درمی یابیم که اگرچه روند انحطاط بخشهای مختلف جامعۀ ایران از همان فردای استقرار روحانیت در رأس هرم قدرت و متعاقباً شیوع گستردۀ فساد اداری و سیاسی آغاز گردید ولی به یمن استقلال نسبی بخشهایی از جامعه از نظام حاکم ، نظیر بخش اقتصاد و بویژه اقتصاد خرد و نیزبرخی گروههای غیر دولتی ، وضعیت تولید بویژه کالاهای سنتی در سطح نسبتاً قابل قبولی باقی ماند و در حقیقت از طریق همین بخشها بود که چرخ اقتصاد کشور علی رغم جنگ و فساد و تباهی ویرانی که روحانیت حاکم برای مردم ایران به ارمغان آورده بود ، همچنان به گردش خود ادامه می داد .

اما از سوی دیگر ، یک دست شدن نهایی جامعه ایران ، همواره یکی از آرمانهای غیر قابل چشم پوشی آخوندهای تمامیت خواه بوده که نه تنها هرگز از آن دست نکشیدند بلکه برای تحقق آن به برنامه ریزی های بلند مدت نیز متوسل شدند .

در این رابطه مقامات جمهوری اسلامی تا پایان دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی موفق شدند با قدرت بخشيدن هر چه بيشتر به سپاه و بسيج ، حداقل بخشهای فرهنگ رسمی و سياست کشور را علی رغم گفتمان چند صدایی مورد ادعای اصلاح طلبان ، هر چه بیشتر پادگانی کنند بنحوی که تا پایان آن دوران هیچ هنرمند ویا سياستمداری که بتواند مستقلاً فعاليت کند وجود نداشت و در مقابل هر هنرمند یا سياستمداری که جسارت و جرأت نقد و به چالش کشیدن قدرت حزب پادگانی را داشت سريعا حذف می شد.

در پی موفقیت در پادگانی کردن بخشهای فرهنگ وسیاست در تمامی کشور ، روحانیت حاکم تمام توجه خود را معطوف اقتصاد کرده و با روی کار آمدن دولت محمود احمدی نژاد و ورود سپاهیان به بدنۀ دولت ، آخوندهای تمامیت خواه حمله ای تمام عیار را با نام رمز “اتحاد ملی همبستگی اسلامی ” بر علیه بخشها نستباً مستقل اقتصادی آغاز کرد و بدین ترتیب دست اندازی سپاه به اقتصاد کشور که از زمان دولت رفسنجانی بطور محدود آغاز گشته بود ، در این دوره ابعاد گسترده ای بخود گرفت و نظر به اینکه اکثریت وزرای دولت از شبه نظامیان تازه سردار شدۀ سپاه پاسداران بودند تقریباً تمامی مناقصه های خرد و کلان دولتی بدون طی شدن تشریفات قانونی به شرکتهای صوری چند نفره که فقط برای همین منظور تأسیس شده بودند واگذار شد و البته همان موقع هم بسیاری از کارشناسان اقتصاد سیاسی ، وضع فعلی امروز را به عنوان نتیجۀ محتوم سیاست های آن روز پیش بینی می کردند.

ابعاد نفوذ سپاه پاسداران بعنوان بازوی مسلح وفادار به روحانیت حاکم در پی حوادث سال۱۳۸۸ و سرکوب بی رحمانۀ مردم، نیروهای آزاداندیش و اندک باقی ماندۀ بخشهای سالم و دلسوز در درون بدنۀ حکومت ، گسترش یافته و تقریبا می توان گفت که هیچ بخشی در اقتصاد ایران باقی نماند که از دستبرد “پاسداران” در امان مانده باشد.

و دقیقاً ازهمین دوران بود که داستان سریالی اختلاسهای نجومی نیز با شرکت «برادران قاچاقچی» آغاز شد و اگرچه با تلاشهای قوۀ قضاییه نام بسیاری از سرداران سپاه از پرونده های قضایی سانسور شده ولی اکنون بروشنی آشکار شده که بخش عظیمی از منابع کشورکه باید صرف رفاه و راحتی صاحبان اصلی آن ، یعنی مردم ایران می شد یا به سمت سوریه و یمن و لبنان و غزه و عراق سرازیر شده ویا به حسابهای اقوام سرداران سپاه در کانادا و استرالیا و انگلیس و سوئیس واریز شده است. و همین امرالبته بطور منطقی موجب فقیر تر شدن هرروز مردم ایران شده است .

نگاهی به شاخصه های جدول توسعه نیز بروشنی بیانگر این موضوع است .

برای مثال کیفیت زندگی در ایران در میان هفتاد و یک نمونه آماری در ردۀ هفتادم جدول است ! این بدان معنی است که مردم ایران تحت حکوت آخوندها در بدترین شرایط قابل تصور زندگی می کنند.
همچنین به لحاظ شاخص رفاه نیز ایران در میان ۱۴۸ کشور در جایگاه ۱۰۸ قرار دارد، با این توضیح که همین هم کاملاً درست نیست چرا که در این آمار رفاه بسیار زیاد گروهی بسیار اندک نیز لحاظ شده است واین خود موجب بالا آمدن شاخص رفاه گردیده است وگرنه سطح رفاه در ایران از این مقدار هم پایین تر است .

همچنین بعلت دست اندازی سراداران سپاه به اقتصاد و تجارت ، ایران از نظر توانمند سازی تجاری در میان ۱۳۶ کشور رتبۀ ۱۳۲ را دارد ! تعبیر آن این است که بازار ایران بعلت عدم توازان میان عرضه و تقاضا ، فاقد تعادل پایدار است . بعبارت دیگر حضور عرضه کننده انحصاری یعنی سپاه در مقابل تقاضای فراوان موجود در بازار موجب سقوط شاخص توانمند سازی تجاری گردیده است .

همچنین اولویت دادن “تعهد” بر تخصص و دخالت سرداران سپاه موحب شده است که کارنامه ایران در بخش مدیریت منابع انرژی نیز نزدیک به صفرشود و در میان ۱۲۷ کشور جایگاه ۱۲۰ ام جدول را به خود اختصاص دهد !

البته نباید فراموش کرد عواقب ناتوانی در عدم مدیریت منابع انرژی به مرزهای یک کشور محدود نشده و تاثیرات مخرب زیست محیطی و گرمایشی آن می تواند موجب بروز نگرانی در کشورهای دیگر و نهایتاً اقدامهای عملی آنها برای مهار این تاثیرات گردد.

فاجعه بودن این آمار از توجه به این نکته روشن می شود که ایران دومین منابع گازی و ششمین منابع نفتی جهان را در اختیار دارد و در خصوص مدیریت منابع انرژِی باید حتماً جز چند کشور برجسته جهان باشد که متاسفانه اینچنین نیست و عمامه به سران خرافه گستر دانش ستیز ، جزء به خرافه گستری و اندوختن مال نمی اندیشد و اینگونه کشور ایران را به یکی از عقب افتاده ترین کشورهای جهان مبدل ساخته است .

بطور خلاصه می توان اذعان داشت که آخوندهای حاکم در تبدیل کردن یک آمریکای کوچک ثروتمند به یک بنگلادش بزرگ فقیر، با موفقیت کامل عمل کرده و این دقیقا همان نکته ای است که که کشورهای دیگر را وا می دارد تا از تکرار الگوی ایران در سایر مناطق جهان جلوگیری نمایند .