پنجشنبه , ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » سخن روز مطبوعات/

سخن روز مطبوعات/

 

روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌

*********

گفت‌وگو در خلیج ‌فارس!

دکتر محمدحسین محترم در کیهان نوشت:

1- با ورود ناو آمریکایی به خلیج ‌فارس، رزمایش سپاه با این قدرت و حجم از تجهیزات بومی تهاجمی و به این گستردگی در حقیقت رو شدن یک برگ بازدارندگی از قدرت جمهوری اسلامی بود که آمریکایی‌ها را به نوعی آچمز کرد و آنها را با موقعیت جدیدی روبه‌رو ساخت که مجبور شدند اعلام حضور این ناو در خلیج ‌فارس را محدود به دو ماه کنند.

لذا این قدرت‌نمایی تهاجمی نیروهای سپاه در پهنه آب‌های خلیج ‌فارس پیامی آشکار و غیرمنتظره به آمریکایی‌ها داد که نه تنها فضاسازی‌های رسانه‌ای با هدف ایجاد هراس در ایران‌، درباره ورود ناو یواس‌اس جان استینس جواب نداد، بلکه آمریکایی‌ها دریافتند که سیاست راهبردی جمهوری اسلامی از حالت دفاعی به وضعیت دفاعی- هجومی ارتقا یافته و ایران این آمادگی را دارد برای مقابله با هرگونه تهدید احتمالی از «قدرت پیش‌دستانه» خود استفاده کند، چراکه بهترین وسیله برای دفاع، حمله است.

2- آنچه علنی در فضای دیپلماتیک میان ایران و آمریکا گفته نمی‌شود، در قلب آب‌های خلیج فارس گفته شد، آن هم با زبانی که نیروهای سپاه به‌خوبی به‌کار بردند و آمریکایی‌ها هم به‌خوبی آن را فهمیدند. امروز دیگر آب‌های خلیج فارس همان آب‌هایی نیست که این ناو هواپیمابر در سال 2001 در آن حضور داشت. ناو هواپیمابر ‌یواس‌اس جان استینس در مقابل دیدگان گشتی‌های سپاه و در تیررس موشک‌های سپاه، وارد آب‌های خلیج فارس شد.

در حالی که پنتاگون هدف از اعزام ناو هواپیمابرش به خلیج فارس را نشان دادن توان خود اعلام کرده بود اما به اذعان خبرگزاری آسوشیتدپرس «این ایران بود که توان خود را به رخ آمریکا کشید و شکستی دیگر برای ابهت کشوری بود که ادعای ابرقدرتی داشته است.»

شبکه تلویزیونی الجزیره عربی هم تاکید می‌کند «ایران در عمق سواحل خلیج فارس یکی از قوی‌ترین رزمایش‌های زمینی و دریایی خود را به اجرا در آورد و هنگامی که نیروهای ایرانی از خاک دشمن سخن می‌گویند، منظورشان هر جایی است که ممکن است امنیت ملی ایران را هدف قرار دهد». و این سخن یعنی اینکه ایران به هر جایی که به عنوان سکوی تجاوز به ایران محسوب شود، توان حمله پیشگیرانه خواهد داشت.

3- فضاسازی‌های آمریکا درباره ورود ناو خود به خلیج ‌فارس را باید صرفا یک جنگ روانی و پوششی برای شکست‌های این کشور در منطقه و برای اینکه فقط بگویند ما در منطقه حاضریم، ارزیابی کرد، چراکه این اولین بار نیست ناوهای آمریکایی وارد خلیج فارس می‌شوند و آمریکا چند پایگاه نظامی در منطقه دارد و بدون اعزام این ناو نیز می‌توانست از شعارها و ادعاهای خود در منطقه القای حمایت کند.

4- از سوی دیگر، قبلا ترامپ در واکنش به تحقیر سربازان آمریکایی و ردیابی ناوهای این کشور از سوی نیروهای ایرانی ادعا کرده بود «من دیگر اجازه این کار را نمی‌دهم و ما اخطار نمی‌دهیم و به کسی اعلام نمی‌کنیم…!»، اما قدرت‌نمایی مجدد نیروهای سپاه با آزمایش موشک‌های میان‌برد در نزدیکی این ناو هواپیمابر هسته‌ای و پرواز پهپادهای شناسایی و عکسبرداری بر فراز آن نشان داد ترامپ دیوانه هم علی‌رغم رجزخوانی‌هایش جرات عملی کردن ادعای توخالی خود را ندارد و به‌خوبی سابقه دستگیری ملوانان متجاوز آمریکایی در آب‌های جمهوری اسلامی ایران را در حافظه خود حفظ کرده است.

لذا رئیس‌جمهور آمریکا هرچند که دیوانه می‌نمایاند اما براساس اطلاعات کارشناسان و تحلیلگران نظامی و امنیتی خود به‌خوبی درک کرده است که دیروز فرود «موشک‌های کوتاه برد» ایران بغل گوش آمریکایی‌ها در عراق و امروز فرود «موشک‌های میان‌برد» ایران بغل گوش آنها درخلیج ‌فارس، نویددهنده این است که فردا در صورت لزوم «موشک‌های بلندبرد» ایران در سواحل آمریکا ممکن است فرود آید.

5- رزمایش سپاه نشان داد تهدید ایران به بستن تنگه هرمز، یک بلوف نظامی نیست و حضور ناو آمریکایی هم نمی‌تواند بر قدرت و گستره دفاعی و سیاست جمهوری اسلامی در منطقه ‌ایران تاثیری بگذارد و قدرت ابتکار عمل نظامی در خلیج ‌فارس علی‌رغم ادعای آمریکایی‌ها در داشتن تجهیزات پیشرفته، همچنان در دست ایران است.

خبرگزاری الجزیره با پخش همزمان رزمایش سپاه اذعان می‌کند «این رزمایش نمایشی از عملیات هجومی، نفوذ و تسلط بر اهدافی راهبردی در خاک دشمن بود که پنتاگون پیام آن را بیشتر متوجه شده است و ایران این پیام را ارسال کرد که می‌تواند به تهدید خود برای بستن تنگه هرمز جامه عمل بپوشاند و اگر به نفت ایران اجازه صادر شدن داده نشود هیچ کشوری نخواهد توانست نفت خود را از منطقه خلیج فارس صادر کند.»

6- رسانه‌های غربی در تناقضی خودساخته از یک ‌طرف ادعا می‌کنند قدرت ایران در مقابل تجهیزات آمریکا ناچیز است اما از سوی دیگر قدرت دفاعی و نظامی ما را تهدیدی جدی برای خود تلقی و با این توجیه حضور خود را القا می‌کنند. لذا اقداماتی همچون اعزام ناو به خلیج ‌فارس آن‌گونه که راندی پک فرمانده ناو هواپیمابر استینس گفته و تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی نیز بر آن تاکید کرده برای روحیه دادن به متحدان خود است.

7- اما درخصوص فضاسازی‌های رسانه‌ای غیرمعمول درباره اعزام ناو استینس به خلیج‌ فارس باید در نظر داشت که این اقدام در حقیقت بخشی از اقدامات آمریکایی‌ها برای تحت‌الشعاع قرار دادن اعلام خروج تاکتیکی از سوریه و شکست در این کشور می‌باشد.

به نظر می‌رسد اعلام خروج آمریکا از سوریه طرحی فریبکارانه برای القای ضرورت دخالت آمریکا با فضاسازی‌های سیاسی – رسانه‌ای و با برانگیختن اعلام مواضع برخی‌ها در داخل و خارج آمریکاست. با توجه به شکست داعش آن‌هم به‌دست نیروهای مقاومت، اکنون هیچ‌گونه عذری برای ادامه حضور آمریکایی‌ها در سوریه وجود ندارد و آمریکا به‌شدت تحت فشار افکار عمومی برای خروج از سوریه قرار دارد اما برای اینکه این فضا شکسته شود و آمریکا از زیر فشار افکار عمومی رهایی یابد اقدام به اعلام تاکتیکی خروج از سوریه کرده است.

آمریکایی‌ها به‌خوبی دریافته‌اند که قافیه را در سوریه باخته‌اند و اهداف آنها از طریق حضور مستقیم نظامی در سوریه تامین نخواهد شد لذا به‌دنبال اجرای سیاست‌های محور مقاومت، مجبور شدند خروج خود را از سوریه اعلام کنند، هرچند قبلا ادعا کرده بودند تا زمانی که ایران در سوریه حضور داشته باشد، ما هم حضور داریم! اما این خروج به معنی رها کردن سوریه از سوی آمریکایی‌ها نیست و آنها همچنان در حال سناریوسازی‌های امنیتی – اقتصادی و سیاسی در آینده هستند، چراکه اولا هرچند ترامپ خروج نیروهای آمریکا از سوریه را اعلام کرده ‌اما وی متعاقبا اعلام کرد «خارج شدن نیروهای آمریکایی از سوریه طی چند مرحله صورت می‌گیرد.»

مقامات آمریکایی هم در تفسیر این سخن ترامپ ادعا کردند «این خروج در یک جدول زمانی واقع‌بینانه‌تر چهار تا شش ماه خواهد بود و طی این دوره زمانی، سوریه شاهد تحولات زیادی خواهد بود و ممکن است واشنگتن در برنامه‌های خود تجدیدنظر کند»! ثانیا با توجه به اینکه خبرهایی از ایجاد یک پایگاه جدید در مرز عراق و سوریه از سوی آمریکا وجود دارد، به‌نظر می‌رسد آمریکا شماری از نیروها خود را در این پایگاه نظامی در منطقه حریر در شهر شقلاوه استان اربیل حفظ خواهد کرد.

ثالثا اگر خروج نیروهای آمریکایی از سوریه حقیقت داشته باشد، تعداد آنها حدود دو هزار نفر است در حالی که نیروهای نظامی حاضر در ناو هسته‌ای و هواپیمابر وارد شده به خلیج ‌فارس بیش از شش‌هزار نفر است! یک هفته قبل مقامات آمریکایی گزارش‌هایی به ترامپ داده بودند که چگونه ادامه حضور نامعلوم نیروهای آمریکایی در سوریه خطرات بیشتری را متوجه این نیروها خواهد کرد.

لذا سیاست خارج کردن نیروهای آمریکایی از تیررس مستقیم محور مقاومت در سوریه براساس این سخن سم گیبون عضو جمهوری‌خواه مجلس نمایندگان آمریکا در دهه 1980 صورت گرفته که «اگر ما برای جنگیدن به آنجا رفته‌ایم، تعداد ما بسیار اندک است و اگر برای مردن به آنجا رفته‌ایم، تعداد ما بسیار زیاد است»! باید توجه داشت هرچند اعلام خروج آمریکا از سوریه یک پیروزی بزرگ برای منطقه و مقاومت است، اما ممکن است یک جابه‌جایی نیروها با هدف فریب باشد.

8- حقیقت این است که به اذعان خود آمریکایی‌ها قدرت و اهرم آمریکا نه تنها در منطقه غرب آسیا بلکه در جهان به سبب آنکه توازن قدرت در حال تغییر است، از بین رفته است. اعترافات نماینده ویژه آمریکا در امور سوریه در کنفرانس شورای ناتو در واقع علت‌العلل شکست‌ها و عقب‌نشینی‌های آمریکا در منطقه است. جیمز جفری اذعان می‌کند «زمانی که آمریکا قدرت برتر دنیا بود، به پایان رسیده است و آمریکا باید دنیا را همان‌گونه که براساس موازنه‌های قدرت شکل گرفته، بپذیرد.»

یکی از این موازنه‌های نامحسوس قدرت، «سلاح لیزری جامد» است که سایت کریستین ساینس و روزنامه واشنگتن اگزایماینر وابسته به سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا اخیرا اعتراف کرده‌اند «یک ماهواره جاسوسی پیشرفته آمریکا که بر فراز ایران جاسوسی می‌کرده در ارتفاع 15 کیلومتری از جو زمین هدف سلاح لیزری هوافضای ایران قرار گرفته و از بین رفته است و این تکنولوژی قادر است هر موشک بالستیک با هر سرعتی را قبل از ورود به فضای ایران، در خارج از جو زمین منهدم کند.» لذا حضور آمریکا در منطقه، از این به بعد یک حضور تاکتیکی است که هر روز کم‌رنگ‌تر می‌شود و نمی‌تواند یک حضور استراتژیک باشد، چون «می‌دانند ما چه قدرتی داریم»!

شفافیت بیشتر یعنی رانت کمتر

علی قربانی در ایران نوشت:

لایحه بودجه سال 98 قطعاً شامل معایب و محاسن زیادی است اما شاید مهم‌ترین شاخصه آن که می‌تواند مهم‌ترین حسن این لایحه نیز باشد بحث شفافیت است. چیزی که تاکنون از مهم‌ترین پاشنه‌های آشیل ساختارها و تصمیمات کشور طی چهار دهه اخیر بوده است. دموکراسی و حکومت مردم بر مردم دارای دو جنبه بنیادین است؛ اول امکان انتخاب توسط مردم و دوم امکان نظارت از طرف مردم. هیچ دموکراسی و مردمسالاری در دنیا بدون تامین این دو جنبه نمی‌تواند مفهوم واقعی و حقیقی داشته باشد و در واقع تنها یک بدل از دموکراسی است.

هیچ ساختاری در دنیا نیست که کامل باشد و بتواند به طور مستمر بدون تغییر در ساختارها، اجزا و فرآیندها، کارآمدی مطلوبی را تأمین کند. کارآمدی مطلوب تنها با اصلاحات مداوم و منطبق با شرایط محقق خواهد شد و لازمه چنین اصلاحاتی وجود شفافیت کامل در سیستم است. شفافیت بالاتر یعنی رانت کمتر، اعتماد عمومی بیشتر، امکان پاسخگویی گسترده‌تر و کشف و برخورد با فساد به صورت سریع‌تر و قاطع‌تر. در یک کلام شفافیت اصلی‌ترین زمینه‌ساز بالا بردن هزینه تخلفات و فسادها است.

بدون شک در ساختاری که چون ساختار اداری و برنامه‌ریزی کشور ما موضوع شفافیت به اندازه چهار دهه مغفول مانده است حرکت کردن به سمت تحقق این مفهوم نیازمند طراحی گام به گام و برداشتن قدم‌هایی است که تکمیل کننده هم باشند. این ویژگی را خوشبختانه خصوصاً در بودجه دو سال اخیر می‌توان دید که قدم‌های بعدی آن در لایحه بودجه سال 98 به چشم می‌خورد. ثابت قدم ماندن دولت در این مسیر و البته تأکید بر اجرای درست و غیرشعاری آن می‌تواند در پایان دولت دوازدهم وضعیت ما را به لحاظ شاخص شفافیت بهبود جدی ببخشد که البته در این راه بی شک همکاری و همراهی دیگر بخش‌های حاکمیت نیز ضروری به نظر می‌رسد.

در کنار این شاخص هم مسائلی چون تخصیص اعتبار بر مبنای عملکرد می‌تواند یک مشخصه مثبت دیگر باشد. این مشخصه هم می‌تواند در گام‌های مختلف و مستمر، موقعیت تخصیص بودجه بر اثر فشارها و لابی‌ها یا اعمال قدرت‌های خاص را تضعیف کرده و به توزیع منصفانه‌تر اعتبارات کمک کند. البته باید توجه کرد لازمه رسیدن به شفافیت و همین طور عبور از وضعیت تخصیص بودجه زیر فشارهای مختلف، استمرار تأکید لوایح بودجه و همین طور قوانین دیگر بر چنین مواردی است. چرا که این موارد، موضوعاتی نیستند که بتوان آنها را در یک مرحله محقق نمود.

اما این بودجه نیز دارای معایبی است که بخشی از آنها را می‌توان بازماندگان فرآیندها و شیوه‌های برنامه ریزی دهه‌های قبل در کشور دانست.

مهمترین آنها این است که بودجه سالانه ما منطبق با شرایط دارای استراتژی خاصی نیست. به طور مثال در شرایط تحریم، افزایش قیمت دلار و موقعیت بازار نفت و انرژی دنیا می‌شد توقع داشت که بودجه به سمت استراتژی صادرات محوری حرکت کند. اما ما نه زیرساخت ها و ساختارهای لازم برای تشخیص این موقعیت‌ها و برنامه‌ریزی دقیق بر اساس آنها را داریم و نه اساساً هنوز نسبت به چنین مواردی احساس نیاز می‌کنیم.

این است که چنین موارد مبنایی به صورت مستمر در برنامه‌ریزی‌ها و قانون نویسی‌های مهم ما نادیده گرفته می‌شود. از چنین موارد نادیده گرفته شده‌ای می‌توان به عدم اولویت‌بندی در برخی از بخش‌ها، عدم برنامه‌ریزی برای افزایش مقاصد صادراتی تولیدات کشور، ایجاد توازن بین بودجه‌های جاری و عمرانی و مواردی دیگر اشاره کرد.

هاشمی شاهرودی فقیه ساختارساز

امید ادیب در خراسان نوشت:

یکی از مهم ترین اقداماتی که در هر نهضتی باید پیگیری شود، ضرورت ایجاد ساختارهایی برای پیگیری منسجم و هدفمند اهداف است. همواره افرادی که به صورت سیستمی و ساختارمند به سمت هدف های طراحی شده خود حرکت می کنند، افراد موفق تری هستند و پرکاری شان در طول تاریخ، درخشان و اثرگذار می شود. از این منظر شاید یکی از مهم ترین ویژگی های مرحوم آیت ا… هاشمی شاهرودی در طول دهه ها مبارزه سیاسی و علمی اش، اهتمام به «ساختارسازی مبتنی بر نیازهای موجود» باشد.

این فقیه مبارز به عنوان تنها شخصی که از شهید سیدمحمدباقر صدر اجازه کتبی اجتهاد دارد، زمانی که در ابتدای انقلاب، احساس کرد باید تشکیلاتی برای مبارزه منسجم با رژیم صدام ایجاد کند، با هدایت های استاد شهیدش، مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق را پایه گذاری کرد. ثمره این دوراندیشی و کلان نگری بعدها به ویژه بعد از سقوط صدام دیده شد؛ به شکلی که این مجلس تا مدت ها پرنفوذترین حزب سیاسی در عراق به شمار می رفت.

دادسرا و شورای حل اختلاف دو یادگار قضایی ماندگار

این منش بعدها در مسئولیت هایی که این چهره سیاسی در جمهوری اسلامی هم به دست آورد به وضوح دیده می شود؛ وقتی وی در مرداد 78 به عنوان رئیس قوه قضاییه انتخاب شد، اهمیت احیای دادسراها را به عنوان اصلی ترین حلقه مفقود شده اصلاح دستگاه قضا احساس کرد و از همان ماه های نخستین بر اصلاح ساختار دستگاه قضایی اهتمام ورزید.

به همین دلیل پس از حل موانع قانونی، به سرعت اقدام به احیای این نهاد مهم قضایی کرد تا از انباشت انبوه پرونده های قضایی جلوگیری شود. (هر چند مشکلات دستگاه قضا بیش از ظرفیت آن زمان بود و حل تدریجی آن مدت ها به طول انجامید.) تأسیس شوراهای حل اختلاف به عنوان یادگاری از وی برای کاهش ورودی پرونده ها، اقدام قابل ذکر دیگری است که نباید از آن صرف نظر کرد. از باب ادای دین همین جا باید گفت که اهالی علم حقوق، فصول متعددی در شرح خدمات رئیس سابق قوه قضاییه و اقدامات وی در مدرن کردن دستگاه قضایی آن زمان نگاشته و البته انتقاداتی به مدیریت وی داشته اند که موضوع اصلی این یادداشت نیست.

ایجاد هیئت تنظیم روابط قوای سه گانه

یکی دیگر از فرازهای زندگی سیاسی این فقیه سرشناس، ایستادن در نقطه تنظیم روابط قوای سه گانه و حل اختلاف آن ها بود. به عبارت دیگر این ویژگی منحصر به فرد وی در ایجاد و پرورش ساختارها موجب شد تا در مرداد 90 زمانی که هیئت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه‌گانه برای اولین بار تشکیل شد، با حکم رهبر انقلاب به عنوان اولین رئیس این هیئت منصوب شود. هیئتی که به شدت جای آن در ساختار سیاسی کشور احساس می شد.

البته شاید یکی از مهم ترین مراحل زندگی سیاسی این چهره مطرح سیاسی، مدت کوتاهی است که او به عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت منصوب شد. شرکت آیت ا… هاشمی شاهرودی در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام از اول مهر 96 آغاز و در 14 تیر 97 به پایان رسید.

با این حال اثرگذاری هاشمی شاهرودی در مجمع فراتر از یک سال و به شکلی بود که رهبر انقلاب در پیام تسلیت خود از وی به عنوان «رئیسی موفق برای مجمع تشخیص» یاد کردند. رئیس فقید مجمع در همین مدت کوتاه توانست این نهاد مهم را به نقش اصلی آن به عنوان بازوی مشورتی و نظارتی رهبری برای نظارت بر اجرای سیاست های کلی نظام نزدیک کند.

آیت ا… هاشمی شاهرودی خود میراث دار تفکر شهید صدر بود و امروز باید گفت او این میراث را در قالب تجربه نزدیک به پنج دهه از زندگی سیاسی خود برای آیندگان گذاشته است.

باتلاق انفعال و دانشجویان قربانی

ژوبین صفاری در ابتکار نوشت:

حادثه واژگونی اتوبوس حامل دانشجویان در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد که منجر به فوت 9 نفر از دانشجویان شد، در حالی رخ داد که بارها از این دست حادثه‌ها در اخبار شنیده شده است. آمار تلفات جاده‌ای که از آمار شهدای 8 ساله جنگ تحمیلی بیشتر بوده است، نه تنها تلنگری به اصلاح وضع موجود نزده است که تصمیم‌گیران همچنان در باتلاق مسخ شده انفعال، نظاره‌گر چنین حوادث تلخی هستند. با این همه می‌توان این حادثه را از چند جنبه بررسی کرد و در وهله نخست پرسیده شود که نهادی مانند دانشگاه آزاد اسلامی با درآمد سرشاری که دارد چرا همچنان از ناوگان فرسوده، برای حمل و نقل دانشجویانی استفاده می‌کند که سرمایه‌های این کشور محسوب می‌شوند.

آنچنان که این سوال را باید از مجموعه تصمیم‌گیران چند دهه اخیر درخصوص وضعیت نابسامان خودروسازی در کشور پرسید و ایمنی پایین جاده‌ها که در پیچ و خم آب رفتن بودجه‌های عمرانی کشور همیشه به فراموشی سپرده می‌شود. نکته تاسف‌بار دیگر که باید درخصوص این حادثه یادآور شد، وقوع آن در دانشگاهی است که از اتفاق پسوند علوم تحقیقات را یدک می‌کشد و انگار برای حل ابتدایی‌ترین معضلات این دانشگاه در یک اشل کوچک هیچ کدام از علوم تحقیقاتی تدریس شده، کاربردی نشده است.

دانشگاهی که قرار است از علم آن در یک اشل وسیع‌تر یعنی کشورمان بهره‌برداری شود حالا در توسعه خود نیز ناتوان مانده است. شاید بهتر باشد تا این گزاره را به آماری ربط دهیم که بنا به گفته معاون پژوهشی وزارت علوم تنها 5 تا 10 درصد از پایان‌نامه‌های دانشگاه‌های کشور کاربردی است و مابقی در مقام نظر باقی مانده است‌ که احتمالاً همان درصد ناچیز هم مورد استفاده برای حل مشکلات کاربردی نمی‌شود.

این ماجرا زمانی تلخ‌تر می‌شود که شنیده شده است، پروژه تله‌کابین این واحد دانشگاهی که می‌توانست جایگزینی برای اتوبوس‌های آن باشد، در سال ۹۵ و پس از تغییر مدیریت دانشگاه آزاد، به دلایل نامشخصی متوقف شده است. پروژه‌ای که مسیر 8 کیلومتری را به 1800 متر کاهش داده و آنطور که رسانه‌ها مطرح کرده‌اند حدود 80 درصد آن تکمیل شده بود و به یکباره از ادامه آن سر باز زده شد.

هر چند باید مسئولان در قبال این وقایع، به ابهامات ماجرا به طور شفاف پاسخ دهند اما این حادثه به طور کلی از چهار جنبه اساسیِ نا ایمن بودن راه‌ها، خودروهای فرسوده، غیرکاربردی بودن علوم دانشگاهی در توسعه کشور و سوء‌مدیریت باید آسیب‌شناسی شود. فارغ از اینکه نباید حوادث تلخ اینچنینی به مسلخ منازعات سیاسی برده شود، باید پرسیده شود که چرا هنوز بعد از گذشت چند دهه از وجود مشکلات تکراری، همچنان باید منتظر شنیدن اخبار تلخ درخصوص تلفات جاده‌ای باشیم.

مردم بارها و به انحا مختلف پرسیده‌اند که چرا صنعت خودروسازی کشور نتوانسته به استانداردهای جهانی و زیست محیطی نزدیک شود و یا چرا جاده‌های درون و برون شهری ایمنی لازم برای کاهش حوادث این چنینی را ندارند؟ به نظر می‌رسد همه این سوالات تنها یک پاسخ روشن دارد و آن سوء‌مدیریت و ساختار معیوبی است که انگار عزمی برای اصلاح آن دیده نمی‌شود. بدون تردید اندوه خانواده‌های این 8 جوان برای همه 80 میلیون ایرانی‌ای است که همواره ترس وقوع چنین اتفاقاتی را در کمین خود و خانواده‌های‌شان احساس می‌کنند. حوادثی که مانند گذشته لابه‌لای اخبار جدید فراموش خواهد شد و تنها رد یک اندوه کشدار از آن به جا خواهد ماند.

شخصیتی در تراز نظام اسلامی

عبدالله گنجی در جوان نوشت:

آیت‌الله هاشمی شاهرودی نیز همانند همه ابنای بشر و مسئولان نظام جمهوری اسلامی به پایان حیات ظاهری رسید و مبتنی بر فرهنگ عامه ایرانیان همه او را گرامی می‌دارند و محترم می‌شمارند. اما می‌توان مدعی بود که ایشان در منش سیاسی- دینی و سبک تعاملات حاکمیتی و مدیریتی از خصایص و ویژگی‌هایی منحصربه‌فرد برخوردار بود؟

برای فهم این مهم باید آیت‌الله هاشمی شاهرودی را در سپهر سیاسی ایران امروز فهمید. قطب‌بندی‌های حداکثری، وارد نمودن اتهام‌های فکری و سیاسی به همدیگر، تنش، بداخلاقی، متهم کردن همدیگر و هیاهوی بی‌حاصل در سپهر سیاسی ایران قابل کتمان نیست. برخی طوری سیاست‌ورزی می‌کنند که می‌توان فهمید از «دین سیاسی» پیروی می‌کنند نه «سیاست دینی». برخی قدرت برای‌شان اصالت دارد هرچند منکر آن باشند.

برخی اصرار دارند دیده شوند و اگر دیده نشوند به ناسازگاری و حتی تحریف انقلاب و امام روی می‌آورند. برخی مدعای «من برتر» در حل مسائل کشور را دارند و برخی حیات سیاسی را در نفی دیگری و همسویی باندی با نزدیکان می‌دانند. برخی نظام را متهم می‌کنند تا هزینه همراهی دیروز را در آینده پرداخت نکند. اما آیت‌الله شاهرودی اهل هیچ یک از این قبایل نبود.

بسیار بی‌هیاهو بود. در طول ۴۰ سال گذشته یک بار اخلاق دینی را زیر پا نگذاشت. حلم در سیاست‌ورزی از او چهره‌ای متمایز ساخته بود. هیچ ادعایی نداشت، هیچ موقع از کاری که کرده بود یا می‌کرد سخن نگفت. در مجلس ششم که مورد تاخت اصلاح‌طلبان قرار گرفت، متواضعانه شناسنامه‌اش را که از کنسولگری ایران در کربلا صادر شده بود، توسط نماینده وقت شاهرود در معرض مریضان مجلس قرار داد و هیچ‌گونه بغض و کینه و ناراحتی از خود بروز نداد.

هیچ سخن نسنجیده‌ای از خود در ذهن ایرانیان به‌جای نگذاشت و اهل پرده دری نبود. سه برادرش در عراق به شهادت رسیدند، اما هیچ‌گاه درباره آنان سخن نگفت و دنبال بهره‌برداری از آنان نبود. افتخاراتی همانند شاگردی شهید صدر و اجازه اجتهاد از وی را داشت، اما هیچ‌گاه از آن نان نخورد و درصدد اثبات خود برنیامد. آرامشی مثال‌زدنی داشت و به سختی دهان باز می‌کرد.

مقام معظم رهبری از معدود شخصیت‌های سیاسی- فقهی کشور بود که ارزش فقهی- اصولی و شخصیتی و اخلاقی وی را می‌دانست و تلاش نمود، نظام اسلامی از علم و اجتهاد و توان وی بی‌بهره نماند. منیت را در خود کشته بود و شنونده‌ای صبور و گوینده‌ای کم حرف بود.

حتی در حوزه فقه و فقاهت اهل مانور و معرفی و اثبات خود نبود. اما خداوند اراده کرده بود شأن و عزت او حفظ شود. درمقابل حملات به شورای نگهبان و قوه قضائیه در زمان حضور در این دو نهاد حرفی نزد، شکایتی نکرد و گلایه‌ای از وی شنیده نشد و برای نظام اسلامی هزینه‌ای درست نکرد.

او با اجتهاد خود حکم سنگسار را با توجه به عنصر زمان و مکان در دستگاه قضا به تعلیق درآورد و در نوآوری فقهی دارای سبک و نظر بود، اما این خصایص برای نسل‌های متأخر انقلاب اسلامی بازگو نشد. در حوزه نیز مانند عرصه مدیریت و حکومت بی‌هیاهو بود، مدعایی نداشت، فخری نفروخت و در یک کلمه از روحانیون در تراز حوزه علمیه هزار ساله تشیع و مدیران هم‌تراز نظام اسلامی بود.

با اینکه در تراز مرجعیت و فقاهت بود در مقابل رهبر انقلاب بسان سرباز رخ‌نمایی می‌کرد و در هر سنگری که رهبری فرمودند: قرار گرفت. از نارسایی‌های حوزه مدیریت پرده دری نکرد و با قوای دیگر درگیر نمی‌شد و از کسی خط نمی‌گرفت. در تقوی و اخلاق سرآمد بود و می‌تواند الگویی برای طلاب حوزه‌های علمیه باشد. روحش شاد ان‌شاءالله

«پرورش»؛ الگوی آموزش‌وپرورش

محمود فرشیدی در رسالت نوشت:

در حال و هوای کنونی کشور،‌ بیش از هر زمان دیگری ، این ضرورت احساس می شود که سیره شخصیت‌های برجسته و پیشکسوت و انقلابی نظام اسلامی مورد بازخوانی و بازگویی قرار گیرد تا نسل جوان با فضیلت پیشگامان انقلاب بیشتر آشنا شوند و سرمایه‌ای بیندوزند برای نقش‌آفرینی در استمرار نظام اسلامی، زیرا چنانکه گفته‌اند رمز بقای هر پدیده را می‌بایست در علت پیدایش آن جست‌وجو کرد و امروز نیز حیات انقلاب اسلامی نیازمند حضور سیاستمدارانی اخلاق‌مدار می‌باشد که راه پیشینیان را ادامه دهند و باید این نگرانی را جدی گرفت که مبادا زمین‌گیر شدن معدودی از دولتمردان در برابر وسوسه‌های نفسانی و پول و قدرت و زیاده‌طلبی‌های زن و فرزند و امثال آن  خدای ناکرده، جوانان را دلسرد یا همرنگ جماعت دنیاطلب نماید.

ششم دی ماه امسال مصادف است با پنجمین سالگرد درگذشت استاد سیدعلی اکبر پرورش؛‌ انسان وارسته‌ای که مقام معظم رهبری از او با عنوان «یاور صدیق انقلاب» یاد فرمودند و « لهجه صادق، دل با اخلاص ، خلق نیک و زندگی پاک و شرافتمندانه» را از جمله سجایای اخلاقی آن بزرگوار برشمردند.

آقای پرورش ویژگی‌های متعددی داشت که او را در میان دیگران متمایز می‌ساخت. ایشان سخنرانی توانمند، ادیبی فاضل، سیاستمداری مبارز و انقلابی، عارفی مخلص، اسلام‌شناسی مردمی، مسلمانی ولایت‌مدار و عاشقی شیفته حضرت ولی‌عصر(عج) بود اما اگر بخواهیم ایشان را در یک  کلمه معرفی کنیم باید بگوییم پرورش معلمی دردمند بود یعنی شاگرد ممتاز پیامبر گرامی اسلام (ص) که خود را «معلم» معرفی فرموده است.

آری «معلم عزیز ما» از هر فرصتی ، حتی فضای رعب‌آور پادگان شاهنشاهی برای آموزش معارف دینی و تربیت اسلامی، بهره می‌گرفت و اگر چه در سال 1347 به عنوان دبیر آموزش‌وپرورش یکی از شهرها استخدام شد اما معلم سیاری بود که در هر جای ایران موقعیت را مناسب می‌یافت، به آنجا سفر می‌کرد و مخاطبان را با مکتب اهل بیت (ع) آشنا می‌ساخت و البته عموم مردم و دانش‌آموزان اصفهان بخصوص دبیرستان‌های هراتی و احمدیه و هنرجویان هنرستان‌های اصفهان، از فیض وجود ایشان بهره بیشتری گرفتند و به تعبیر عارفانه خود آن بزرگوار « مست فیض» شدند.

طبعاً با اوج‌گیری نهضت اسلامی ، « معلم عزیز ما» نیز به عنوان یکی از تأثیرگذارترین شخصیت‌های مبارز کشور و اصفهان، نقشی فعال ایفا کرد و با سازماندهی تحصن‌ها و گروه‌های انقلابی و نظامی و جامعه معلمان به موازات سخنرانی‌های آتشین، ضرباتی بر رژیم شاه وارد ساخت. پس از پیروزی انقلاب نیز استاد پرورش به عنوان یکی از اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی از طرف مردم اصفهان انتخاب و در دوره اول مجلس به عنوان نایب رئیس اول برگزیده شد.

در دفاع مقدس به عضویت شورای عالی دفاع انتخاب گردید و با توجه به سوابق آشنایی‌اش با فرماندهان انقلابی نظیر شهید نامجو، شهید صیاد شیرازی، شهید کلاهدوز و سرلشکر ابراهیم صفوی، در تقویت روحیه نیروهای مسلح و حفظ وحدت آنان نقشی تأثیرگذار داشت.

باور و ارادت قلبی « معلم عزیز ما» به ولایت فقیه، موجب شد که در بزنگاه‌های حساس و نقاط عطف سیاسی ، نظیر غائله بنی‌صدر ، جریان خلق مسلمان، عزل قائم مقام رهبری، پذیرش قطعنامه  598 و بعدها در جریان فتنه‌های تیر 78 و سال 88 برای تبیین مسائل و افزایش بصیرت خواص و جامعه وارد صحنه شود.

مردمی بودن،‌ ساده‌زیستی، شب زنده‌داری، ذوق ادبی و شوخ‌طبعی و در عین حال صراحت لهجه و شجاعت در بیان حق، خصوصاً در برابر شخصیت‌ها و مسئولان عالی‌مرتبه ، از ویژگی‌های برجسته معلم عزیز ما بود.

آن بزرگوار در زندگانی شخصی هیچ‌گاه از زل معلمی خارج نشد و از یک خانه اجاره‌ای در ابتدای زندگی آغاز کرد و در پایان هفتاد و یک سال عمر پربرکت خود در خانه‌ای دو طبقه و ساده همراه با فرزندش زندگی می‌کرد و جز حقوق بازنشستگی معلمی، سرمایه‌ای برای خویش نیندوخت و این درس امروز «پرورش» به شیفتگان ثروت و قدرت و هشدار به تمامی دولتمردان است.

در مهرماه 1390 مراسم تجلیل از استاد پرورش در اصفهان برگزار شد و شخصیت‌هایی همچون آیت‌الله مظاهری ،‌ آیت‌الله جعفرسبحانی ،‌ مرحوم عسکراولادی و … جلوه‌هایی از ویژگی‌های برجسته معلم عزیز ما را توصیف کردند و مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی گفتند:

تجلیل از برادر فاضل و بزرگوارمان استاد سیدعلی اکبرپرورش، تجلیل از یک  نسل فرهنگی،‌ مبارز و مجاهد است.

اینک سالهاست که جمع زیادی از شاگردان آن معلوم عزیز ،‌درسراسر کشور در سمت‌های مختلف به فعالیت و خدمت به جامعه مشغولند و یکی از ثمرات عمر بابرکت ایشان که کمتر مورد توجه قرار گرفته این واقعیت است که یک معلم تا چه اندازه می‌تواند در سرنوشت جامعه و کشور خویش، حتی پس از پایان حیات مادی‌اش، نقش‌آفرینی کند  و تأثیرگذار باشد و این هم درسی است برای آموزش‌وپرورش و جامعه  فرهیخته  کشور که تلاش‌های مجاهدانه آنان در تربیت کودکان و نوجوانان ،‌ چه آثار شگفت‌انگیز و مستمری در پیشرفت کشور بر جای خواهد گذاشت. لذا انتظار می‌رود وزارت  آموزش‌وپرورش برای بهره‌گیری از میراث فکری، اخلاقی و علمی استاد پرورش ، حرکتی برنامه‌ریزی شده را آغاز نماید و ایشان را به عنوان « معلم‌تراز» نظام اسلامی به جامعه  مسلمان معرفی نماید.