سه شنبه , ۲۸ فروردین ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » سرمقاله ها و یادداشت روز

سرمقاله ها و یادداشت روز

 

روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌

*********

پیامدهای انتخابات میاندوره‌ای آمریکا !

محمدحسین محترم در کیهان نوشت:

1- دموکرات‌ها با وجود تلاش‌ها و تبلیغات فراوان و حتی به میدان آوردن اوباما که اقدامی کم‌نظیر در تاریخ انتخابات آمریکا محسوب می‌شد، نتوانستند به نتایج دلخواه خود برسند چراکه پیروزی دموکرات‌ها در مجلس نمایندگان در لب مرز قرار دارد و در به‌دست گرفتن اکثریت سنا نیز شکست خوردند و جمهوری خواهان همچنان اکثریت سنا را حفظ کردند. براساس ارزیابی تحلیلگران و کارشناسان بین‌المللی سال 2018، دموکرات‌ها با نامطلوب‌ترین سنا از زمان تاسیس این حزب مواجه بودند بطوریکه در برخی از کرسی‌ها مثل ویرجینیای غربی که به‌طور سنتی متعلق به دموکرات‌ها بود و ترامپ در انتخابات سال 2016 توانسته بود پیروزی قاطعی به‌دست آورد دموکرات‌ها با مشکل مواجه بودند.

از سوی دیگر در 21 بار انتخابات میاندوره‌ای که از سال 1934 تاکنون در آمریکا برگزار شده است، حزب وابسته به رئیس جمهور فقط 3 بار در مجلس نمایندگان و شش بار در سنا به اکثریت دست یافته است.یکی از این موارد انتخابات هفته گذشته بود که جمهوری‌خواهان در سنا اکثریت را بدست آوردند و شکست آنها در مجلس نمایندگان هم اتفاق غیرطبیعی و دور از انتظار نبود. جمهوری‌خواهان همچنین توانستند در انتخابات فرمانداری‌ها با پیروزی در ۲۵ ایالت از دموکرات‌ها پیشی بگیرند. لذا در مجموع دموکرات‌ها با اختلاف کمی در مجلس نمایندگان به اکثریت شکننده‌ای دست یافتند که اتفاق چندان بزرگی محسوب نمی‌شود و اگر اختلاف کرسی‌های آنها با جمهوری خواهان به چهل تا چهل و پنج کرسی می‌رسید می‌توانست هم پیام بسیار بدی به بازارها منتقل کند و هم پیام سیاسی تاثیرگذاری بر سیاست‌های آمریکا تلقی شود.

2- موضوع ایران در آمریکا از جهات مختلف به مسئله ای حزبی و دوقطبی تبدیل شده است، اما در این موضوع یک اجماع دوحزبی وجود دارد و هر دو حزب جمهوری خواه و دموکرات در برخورد با ایران متفق‌القول هستند، هرچند ممکن است جمهوری خواهان با دست چدنی و دموکرات‌ها با دستکش مخملی روی دست چدنی با ایران برخورد کنند. نکته مهم در حزبی و دو قطبی شدن موضوع ایران در آمریکا نیز نه از این جهت است که یکی طرفدار برخورد و دیگری طرفدار نرمش با ایران است بلکه شدت دوقطبی بودن موضوع ایران در آمریکا در این است که هرکدام از دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات تلاش دارند در فشار آوردن بر ایران از دیگری سبقت بگیرد و به افکارعمومی داخلی و جهان القا کنند که این ما در پی تسلیم کردن ایران هستیم!. کما اینکه تمام تحریم‌های آمریکا علیه ایران در موضوعات مختلف هسته‌ای، تروریسم، برنامه موشکی، نقض حقوق بشر و مسائل منطقه از پشتوانه مصوبات کنگره و رای نمایندگان دو حزب برخوردار است. نمونه آشکار تحریم‌های ISA و کاتسا است که با اجماع نمایندگان و سناتورهای هر دو حزب دمکرات و جمهوری‌خواه در کنگره به تصویب رسید.

لذا اولا نتایج انتخابات آمریکا چه میاندوره‌ای و چه ریاست‌جمهوری تاثیر چندانی بر روابط با ایران و نحوه برخورد این کشور با جمهوری اسلامی نخواهد داشت و از سوی دیگر در چنین شرایطی غیرممکن است یک رئیس‌جمهور در آمریکا بتواند تحریم‌های دو حزبی اعمال شده علیه ایران را تعلیق و یا لغو نماید و آنچه در برجام و فرجام آن شاهد بودیم مصداق این سخن است.

ثالثا آنچه که دموکرات‌ها در افکار عمومی داخلی آمریکا و لیبرال‌ها در افکار عمومی داخلی ایران القاء میکنند که دولت ایران باید صبر کند تا دولت جدیدی در آمریکا روی کار بیاید و برجام را نجات دهد و به منافعی برسد! دروغی بیش نیست و سناریویی در جهت انحراف افکارعمومی و بهره‌برداری‌های سیاسی حزبی و جناحی است.بنابراین واقعیت سیاسی آمریکا این است که هر کسی که در ژانویه 2020 یا 2024 به کاخ سفید راه یابد، همچنان با حمایت کنگره مقابله با ایران را چه در زمینه هسته‌ای و چه مسائل دفاعی و منطقه‌ای در پیش خواهد گرفت. مارک دوبویتز رئیس «بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها» در اندیشکده آمریکایی بنیاد هریتیج اذعان می‌کند «این هشداری است هم برای رئیس جمهور آتی آمریکا و هم برای مقامات ایران که فکر می‌کنند می‌توانند صبر کنند تا دوره ترامپ به پایان برسد و رئیس جمهور جدید آمریکا انعطاف‌پذیر باشد و تحریم‌ها را بردارد.

این توهم است که رئیس ‌جمهور آینده از ابزارهای قدرت ملی آمریکا برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران استفاده نخواهد کرد. راهبرد انتظار یک راهبرد بد برای ایران است». رابعا نکته مهم این است دموکرات‌ها که با اعمال تحریم‌ها از سوی ترامپ مخالفت میکنند نه بخاطر چشم و ابروی ایران و یا این جناح و آن جناح است بلکه به‌دلیل این است که معتقدند اولا تحریم‌ها از سوی آنها باید اعمال شود و اگر نتیجه‌ای در برداشته باشد به اسم آنها ثبت شود، کما اینکه بیشترین و شدیدترین تحریم‌ها علیه ایران و از 34 مورد 23 مورد از سوی دموکرات‌ها علیه ملت ایران اعمال و اجرایی شده است. ثانیا دموکرات‌ها معتقدند اعمال تحریم‌ها به این شکل موجب تقویت اتحاد و انسجام ملت ایران و کاهش فضای مانور جناح‌های سیاسی روی اختلاف‌ها و دعواهای حزبی خواهد شد و از این جهت راه نفوذ و بهره‌برداری آمریکا برای رسیدن به اهدافش در بستر اختلافات را خواهد بست. دموکرات‌ها معتقدند باید علاوه ‌بر چماق، هویج را هم نشان داد، اما هیچگاه هویج را نباید داد بلکه هنگامی که ایرانی‌ها احساس کردند هویج را می‌توانند دریافت کنند، چماق را فرود آورد!. پاتریک کلاوسون مدیر «‌ابتکار امنیت ایران» در «مؤسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک» در اندیشکده بنیاد هریتیج اذعان می‌کند «جناح‌ها در ایران وقت و انرژی خود را بیشتر صرف انتقاد از یکدیگر کرده‌اند اما تحریم‌ها می‌تواند این روند را متوقف کند. چالش‌هایی که ما برای مؤثر کردن سیاست‌های تحریمی خود و مجبور کردن ایران برای تغییر رفتارش، با آن روبه‌رو هستیم شناخت فضای سیاسی دشوار داخل ایران است؛ در ایران جناح‌های سیاسی‌ای وجود دارد که خود را به حفظ نظام جمهوری اسلامی متعهد می دانند که باید روی اختلاف‌های آنها دست گذاشت».

3- در زیر پوست انتخابات میان دوره‌ای آمریکا، نتیجه هر چه بود، علاوه ‌بر شکاف‌های اجتماعی مثل فقر و فساد و سیاست‌های نژادپرستانه، شکاف‌ها و اختلاف‌های بین حزبی و درون حزبی نیز، هم عمیق‌تر و هم آشکارتر شد. در این انتخابات از یک سو شاهد به اوج رسیدن تنش‌های سیاسی و شکاف‌ها بین دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان و از سوی دیگر اختلاف‌های درون حزبی هم بین جمهوری‌خواهان و هم بین دموکرات‌ها بودیم. این نشان می‌دهد تا انتخابات آینده ریاست‌جمهوری اوضاع سیاسی داخلی آمریکا بحرانی‌تر از گذشته خواهد شد. اگر در این مجال از اختلاف‌های جمهوری خواهان و دموکرات‌ها و اختلاف‌های درون حزبی جمهوری‌خواهان به‌علت عملکرد ترامپ فاکتور بگیریم، آنچه مهم است اینکه دموکرات‌ها با تشدید و آشکار شدن اختلاف‌های درون حزبی‌شان، نمیدانند و نتوانسته‌اند در مقابل رئیس‌جمهور تاجر مسلک و ماهر در لفاظی رویکردی واحد اتخاذ کنند.این سردرگمی در شاخه لیبرال و ترقی‌خواه حزب نوعی احساس سرخوردگی ایجاد کرده و آنها در برابر این خط مشی نهادهای رهبری حزب خواستار گفتمانی انتقادی‌تر هستند.

از سوی دیگر دموکرات‌ها که اکثریت شکننده مجلس نمایندگان را به‌دست آوردند در برابر چالش استیضاح و مهار ترامپ هم سردرگم، هم بیمناک و هم ناتوان هستند. لذا دموکرات‌ها از اهرم قدرتمندی در برابر سیاست‌های ترامپ برخوردار نیستند و همان‌گونه که در سال 2006 علی‌رغم به‌دست گرفتن اکثریت هم مجلس نمایندگان و هم سنا، نتوانستند بوش را مجبور و ملزم به خروج از عراق کنند، اکنون نیز با چالش ناتوانی مهار ترامپ روبه‌رو هستند. برهمین اساس سی ان ان تاکید می‌کند «نتیجه انتخابات کنگره شاید بتواند به معنای کلید خوردن طرح استیضاح ترامپ در مجلس نمایندگان باشد اما در سنا متوقف می‌شود و از این جهت واشنگتن در مخمصه‌ای سیاسی گرفتار خواهد شد». براین اساس همان‌گونه که در گذشته به‌علت اختلافات داخلی شاهد تعطیلی دولت آمریکا بودیم‌، در آینده نیز با ترکیب فعلی مجلس نمایندگان و سنا، آنچه که مورد نظر دموکرات‌ها باشد پس از تصویب در مجلس نمایندگان با سد سنا مواجه خواهد شد و آنچه مدنظر جمهوری‌خواهان باشد هیچگاه از سد مجلس نمایندگان نمی‌تواند بگذرد. لذا تعطیلی دوباره دولت آمریکا از هم ‌اکنون قابل پیش‌بینی است و این موضوع خود تاثیر مهمی بر سیاست‌ها و وجهه خارجی آمریکا خواهد گذاشت و بر روند افول قدرت و تاثیرگذاری این کشور بر معادلات و مسائل بین‌المللی و منطقه‌ای خواهد افزود.

استراتژی که با یک دمپایی هوا رفت!

امیرمسروری در خراسان نوشت:

یک: از ابتدای بحران، عربستان سعودی تصور نمی کرد جنگ یمن تا این حد شدید و طولانی شود. تصورش از سقوط صنعا در یک ماه حکایت داشت و مدعی بود ظرف یک هفته طومار حکومت یمن در هم پیچیده می شود و پس از آن، سران حکومت انصار ا… دستگیر و محاکمه می شوند، اما نه تنها صنعا سقوط نکرد، بلکه انصارا… گروه های دیگر را هم راضی کرد در فرایند دولت سازی شرکت کنند و علیه عربستان دست به اسلحه شوند. خسارت جنگ برای عربستان فقط کشتار مردم و ثبت جنایت جنگی نبود، انصار ا… توانست با تشکیل کمیته های مردمی، بسیج عمومی اعلام کند و بسیاری از شخصیت های محور مقاومت و انصار ا… به عنوان یک فرمانده میدانی خود را به یمنی ها اثبات کردند. دراین شرایط برد موشکی یمن به ابوظبی رسید و انصار ا… از چندین دستاورد مهم دفاعی رونمایی کرد. ریاض تهدید شد و امارات مجبور شد کمی در سیاست های حمله به یمن تجدید نظر کند. تا جایی که ساز مخالفت امارات با عربستان بر سر ماندن یا رفتن منصورهادی بالا گرفت و به نظر می رسد به دلیل جنگ و افزایش نفرت اجتماعی کسی حاضر نیست حکومت او را قبول کند. موضوعی که با فراخوان هادی به ریاض جدی تر شده است.

دو: در سال گذشته میلادی، واشنگتن و لندن از ریاض خواستند تا پایان نبرد در یمن را اعلام کند و به فرایند مذاکرات بپیوندد. البته این موضوع صرفا یک فشار سیاسی نبود، تبعات جنگ و افزایش قدرت میدانی انصار ا… و نیز افزایش محبوبیت اجتماعی این تشکل در یمن، برای انگلیس و آمریکا قابل پذیرش نبود. انصار ا… حالا به یک چهره محبوب  تبدیل شده بود که هر آینده ای برای یمن بدون آن غیر قابل تصور است. طرف سعودی از این دو کشور درخواست مهلت برای تصرف  سر پلی مهم به منظور قدرت برتر در مذاکرات کرد و طرح تصرف الحدیده روی میز اتاق جنگ ائتلاف قرار گرفت‌. این را باید اذعان داشت تا به امروز  نگارنده حتی یک نفر را هم ندیده است که تصور کند، یمنی ها پیروز دفاع الحدیده شوند. حمله اول با تمام تجهیزات و از زمین و آسمان و دریا با مشارکت فرانسوی ها و آمریکایی ها آغاز شد. چندین تن از افسران ارشد فرانسوی به اسارت یمنی ها در آمدند و آفند با شکست مواجه شد و الحدیده تا به امروز مقاومت کرد. لندن و واشنگتن این بار با ابزار سیاسی از ریاض خواستند جنگ را پایان دهند، زیرا دیگر نمی توانستند فشار افکار عمومی جهان را نادیده بگیرند. ریاض در تماسی که با لندن و واشنگتن داشت از آنان دوماه وقت گرفت و در یک حمله گسترده نقشه تصرف الحدیده را برای اشغال مطرح کرد. موج دوم حمله اما فاجعه بار بود و خساراتی به مراتب شدید داشت.

به طور حتم شهر باید سقوط می کرد؛ در حالی که الحدیده ماند و ایستادگی کرد و تا به امروز در تمام فشارها از خود مقاومت نشان داده است. فرماندهان میدانی معتقدند بر خلاف ادعای رسانه ها از الحدیده، مردم با روحیه تمام در حال نبرد هستند و بسیج عمومی رهبر انصار ا… با لبیک تمام عشایر الحدیده مواجه شده است‌.
سه: حال سوال این جاست ، اگر عربستان پیروز نبرد الحدیده شود، باز هم در مذاکرات می تواند دولتی چون منصور هادی را به ملت یمن تحمیل کند یا خیر؟ به طور حتم جواب این پاسخ خیر است. از مدتی قبل عربستان تلاش زیادی کرد با ارتباط گیری بعضی از شخصیت های سیاسی حاضر در دولت به ویژه از  ائتلاف سیاسی کنگره و حرکت های دیگر را جذب خود کند و به عنوان عناصر جدا شده از دولت انصار ا…، برای آینده سیاسی یمن به کار گیرد و از محبوبیت اولیه این افراد استفاده کند. طرحی که از آن به عنوان دولتِ معتدل و همراه نام برده می شد. عبدالسلام جابر وزیر اطلاع رسانی کابینه یمن یکی از این گزینه ها بود. کنفرانس خبری او در ریاض که به دلیل جدایی اش از انصار ا… و صنعا برگزار شد؛ اما با حاشیه ای جالب همراه بود. «دمپایی» یک خبرنگار موجب پایان یافتن سریع کنفرانس شد و طرح عربستان برای جایگزین کردن چهره های جدا شده به شکست رسید.

به نظر می رسد دو نکته در حوادث اخیر یمن غیر قابل انکار است. نکته اول ، نبود تصور آینده یمن بدون حضور انصار ا… است. تمام بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای به این جمع بندی رسیدند و طولانی شدن جنگ قطعا به نفع انصارا… و طرف های مقاومت در صنعا است. نکته دوم، شکست مفتضحانه عربستان در جنگ یمن است. در میدان و سیاست عربستان شکست سنگینی خورد و حالا با این شکست مجبور است پای میز مذاکره بنشیند. آخرین تلاش شان برای جذب شخصیت های سیاسی ، با پرت شدن یک دمپایی پایان یافت و مکر رسانه ای شان به خودشان برگشت. باید منتظر ماند و دید سرنوشت الحدیده تا چند روز دیگر به کجا می رسد. اگر الحدیده در دستان مقاومت بماند، قطعا بزرگ ترین شکست تاریخ عربستان رقم خواهد خورد و در صورت پیروزی ائتلاف بر الحدیده، قطعا معادلات پیچیده تر از چیزی می شود که امروز در منطقه وجود دارد.‌

فهمیده‌ها و نفهمیده‌ها

حسین قدیانی در وطن امروز نوشت:

تصورشان این بود که این شبهه‌ اخیر، آخرین میخ بر تابوت ستاره‌های آسمان مقاومت و اختران سپهر شهادت است اما حکمت خدا را بنگر که روی نفهمی جماعت، چه پل قشنگی زد و چه زیبا نام شهید عصر روزنامه‌دیواری را در زمان حال نیز احیا کرد! روزها و شب‌هایی است که به یمن BBC نفهم و «من‌وتو»ی نفهم‌تر و ایضا چند حسود و عنود داخلی، چنان مجازستان متبرک به اسم و رسم و عکس و شرح شهید حسین فهمیده شده که گویی «آن طفل ۱۳ ساله» همین هفته پیش از باده شهادت نوشیده! و تازه ۲۴ ساعت است که خمینی بت‌شکن، آن جمله حقیقتا ناب را در وصف دانش‌آموز دلاور ما بیان کرده؛ «رهبر ما آن طفل ۱۳ ساله است» که الباقی‌اش را از زبان قلم من بشنو: «حتی قریب ۴۰ سال بعد از شهادتش نیز، دشمن را مشغول عظمت خود نگه داشته!»

شگفتا! ما به محمودرضا بیضایی و محسن حججی و محمدهادی ذوالفقاری و ده‌ها شهید دیگر متولد همین دهه‌های کنونی رسیدیم لیکن رسانه‌های دشمن هنوز درگیر حسین فهمیده هستند و تشکیک در نحوه شهادت او! چقدر از زمانه عقبند احمق‌ها! ما از جاده اهواز به خرمشهر و از شلمچه و فکه و طلائیه و مجنون و اروند و دوئیجی و نهر خیّن و شرق ابوالخصیب و ارتفاعات الله‌اکبر و شاخ‌شمیران و کربلای ۵ نه‌تنها به خود کربلا رسیدیم بلکه با کمک بسیجیان سراسر منطقه و حزب‌الله تمام این منطقه، تا شام و حلب هم رفتیم و به شهادت برد موشک‌های طهرانی‌مقدم، همه نگاه‌مان به رهایی قدس شریف است و قطرات خون شهدای‌مان هر آن دارند به قبه..‌الصخره نزدیک و نزدیک‌تر می‌شوند؛ آن‌وقت گیر «من و تو» و BBC و دنباله‌های‌شان در داخل این است که هم‌نسلان بیضایی و حججی و ذوالفقاری را نسبت به کم و کیف قصه شهادت حسین فهمیده دچار شک کنند!

چقدر از زمانه عقبند احمق‌ها! اولا الحمدلله الذی جعل اعدائنا من‌الحمقا! به جبر زمان و به اقتضای روزگار، سخن ما بیشتر بر سر احمدی‌روشن‌ها و رضایی‌نژادها و بیضایی‌ها و حججی‌ها و ذوالفقاری‌ها بود اما بنازم حکمت خدا را؛ همان خدایی که فرعون را خدمتکار موسی کرد، رسانه‌های دشمن را نیز بی‌آنکه میل خودشان باشد، در خدمت شهدای نسل اول جبهه و جنگ قرار داد تا من و ما از یاد نبریم که اگر جوانانی از نسل‌های کنونی، مدافع حرم شدند، جز این نبود که الگوی‌شان نوجوانی بود به نام نامی «حسین فهمیده» که به جای نوشتن مشق شب، راهی میدان نبرد شد تا الی‌الابد سرمشق همه نوجوانان و همه جوانان باشد! بله! شهید حسین فهمیده می‌توانست همچنان به مدرسه برود و درس بخواند و اگر چنین هم می‌کرد، هیچ مشکلی نداشت اما کار کارستان این شهید والامقام آنجا بود که از سن خود و از شناسنامه خود جلو زد و خودش یک‌پا مدرسه شد و یک‌پا درس! و پای درس فهمیده، نه عجب که بیضایی‌ها و حججی‌ها و ذوالفقاری‌ها رشد کنند! البته فقط هم حسین فهمیده نبود! بهنام محمدی هم بود! و خیلی‌های دیگر! در همین مسجد جوادالائمه که مفتخر به شهدای فراوان و حقیقتا هنرمندانی چون مرحوم فردی و سلحشور است، شهیدی داریم به نام «عبدالمجید رحیمی» با فقط ۱۶ سال سن! عکسش معروف است! و در فضای نت براحتی قابل رؤیت! این شهید نیز از جمله شهدای روز تاریخی ۱۰ اردیبهشت ۶۱ است و مزارش، کمی پایین‌تر از مزار پدرم! بروید بهشت‌زهرا و در قطعه ۲۶ بگردید و پیدا کنید مزارش را! و ببینید عکسش را! جالب اینکه دست او هم یک نارنجک است در عکس مشهورش! در همان بالای مزار، خانواده این شهید، خوش‌ذوقی کرده‌اند و وصیتنامه شهید ۱۶ ساله خودشان را گذاشته‌اند که با سوره «والعصر» هم شروع شده! آدمی می‌ماند در عظمت معرفت و بلندای روح این شهید جوان و بلکه نوجوان، وقتی دقیق می‌شود در وصیتنامه‌اش! و اعجاز خمینی، پرورش همین انسان‌ها بود که در کمترین سن ممکن، بزرگ‌ترین کارها را می‌کردند و مثل آدم‌های بزرگ، رفتار می‌کردند! مثل قهرمانان تاریخ! مثل افسانه‌ها و اسطوره‌ها! مضحک است که دشمن بخواهد امثال عبدالمجید را برای ما که همسایگان او بودیم، دروغ بخواند!

این همه که نوشتم «اولا» بود و حالا ثانیا! ثانیا گیرم نارنجک، نه دور کمر بلکه در دست فهمیده بود! اصلا هر کجا که BBC بگوید! سلمنا! باز هم حسین فهمیده یک معجزه است و هنوز هم «رهبر ما آن طفل ۱۳ ساله»! ۱۳ سالگی وقت کارهایی است و ۳۰ سالگی نیز! اما اعجاز فهمیده‌ها و محمدی‌ها و رحیمی‌ها آنجا بود که حکایت «قاسم بن‌ الحسن» در عصر نوجوانی، مرام جوانمردی پیشه کردند و به‌معنای واقعی کلمه، بزرگی کردند! نه از سن کم خود ترسیدند و نه حتی از تعداد زیاد توپ و تانک دشمن! ایمانی داشتند که هیچ کم از ایمان فرماندهان‌شان نداشت! خود یک‌پا متوسلیان بودند! یک‌پا وزوایی! عصر، عصر بچگی‌شان بود و مگر از طفل ۱۳ ساله چه توقعی جز بچگی می‌رود؟! لیکن گاه هست که یک طفل ۱۳ ساله، چنان مردانگی می‌کند که امام بزرگوار ما در وصفش آن جمله ماندگار را بگوید! آن هم امامی که به ‌این راحتی‌ها اسم کسی را نمی‌برد، چه برسد بخواهد مدحش کند!

ثالثا اصلا و اساسا در ذات اسم شهید، پیامی هست! قبلا هم متنی نوشته بودم با این تیتر که «آوینی؛ مخلص روشنفکران!» توی دشمن یا توی همیشه مخالف‌خوان، همین که اسم «شهید حسین فهمیده» را ببری، صرف‌نظر از پس و پیش جمله‌ات و صدالبته چند و چون شبهه‌ات، بازی کرده‌ای در زمین «رهبر ما آن طفل ۱۳ ساله»! ظاهرش آن است که متلکی انداخته‌ای اما نه بهتر از متلک‌های یزید علیه حسین! صرف بُرد اسم «حسین فهمیده» باخت بدی را بر پیشانی رسانه اغیار ثبت کرد! هدف، زدن بود اما خوردند! آنقدر که شهید عصر روزنامه‌دیواری که حتی اسمش هم از کتب درسی حذف شده بود، چنان احیا شد که تو گویی همین تازگی‌ها به شهادت رسیده! حسین فهمیده در ۱۳ سالگی پی به راز حقیقت برد و همچون علمای ربانی، مسافر نور شد اما بعضی‌ها آخرش هم فهمیده را و معجزه فهمیده را نفهمیدند! و توهم زدند بحث نارنجک و تانک است فقط! نخیر! سخن بر سر استعداد انقلاب اسلامی در پرورش انسان تراز اسلام است! که مدرسه‌ای‌اش می‌شود حسین فهمیده و هنرمندش مرتضی آوینی! به قرآن قسم، خز شده که بگردید و عکسی از عکس‌های قدیمی‌تر سید شهیدان اهل قلم را رو کنید و کلی حرف مفت که آوینی این هم بود!

و لذا او را اسیر قرائت رسمی نکنید! زحمت‌تان بی‌خود است! آوینی خود برای ما از «راه طی‌شده»‌اش به کرار نوشته که حتی سبیل نیچه‌ای هم می‌گذاشته! جوری یک عکس را شرح می‌دهند، کأنه سیاره جدید کشف کرده‌اند! از قضا، جوانی مشغول به عوالم روشنفکری را که مدام از این کافه به آن کافه می‌رفت، خراب مجنون و راوی فتح کردن، هنر است! هنری که دیروز خمینی داشت و امروز هم خامنه‌ای دارد! والله نشان‌دادن عکس فلان شهید مدافع حرم با ماشین لوکس و زندگی لاکچری و چهره آنچنانی که سابق بر این داشت، هم ارادت ما را به آن شهید مضاعف می‌کند، هم صحه بیشتر بر هنر فرماندهی حاج‌قاسم و صدالبته هنر رهبری حضرت آقا می‌گذارد! از طفل ۱۳ ساله، عاشق مفاهیم بلندبالا ساختن و او را تا خط مقدم انسانیت کشاندن که فقط و فقط از خدا بترسی و لا غیر، هنر بزرگی بود که خمینی داشت! و از جوان دیگری در این عصر، قهرمانی در حد حججی آفریدن، هنر بزرگی است که خامنه‌ای دارد! باید هم دست‌پرورده‌های خمینی و خامنه‌ای حتی دل جوانان دیگر کشورها را ببرند! اگر دیروز، شهید احمد قصیر از حسین فهمیده الگو گرفت، امروز من با همین چشم‌های خودم دیدم که جوان عراقی، چگونه عاشق شهید محمدهادی ذوالفقاری شده است! و آن فیلم نوحه جوانان بحرینی را نیز که چطور دل به شهید محسن حججی داده‌اند! هیهات! ما بچه‌دلفین‌های بازیگوش روی آب نیستیم!

ما نهنگانیم و در قعر دریا! ما با وجود اسطوره‌هایی چون فهمیده در دیروز و حججی در امروز، نه زیر برف می‌مانیم و نه زیر حرف! ۴۰ سال بعد حتم دارم فلان گوشه قصه حججی را به شبهه‌ای دچار خواهند کرد اما آن روز محسن سرجدا حتی از امروز هم بزرگ‌تر خواهد بود! شهدای ما مثل ماه هستند، نه مهتابی، که به‌واسطه یک کلید، نورشان خاموش شود! نه! کلاف این رشته، از دستم درنرفته! و خوب می‌دانم کجا هستم! رابعا امثال این شبهه‌پراکنان اخیر، همان‌ها بودند که مدام می‌گفتند؛ «ما شهدای ۸ سال جنگ تحمیلی را قبول داریم اما مشکل‌مان با این شهدای مدافع حرم است که فی‌الواقع مدافعان اسد هستند، نه خاک پاک ایران!» و دروغگو دقیقا اینطوری خودش را لو می‌دهد! مگر حسین فهمیده هم در خان‌طومان به شهادت رسیده که اینجور به‌زعم خودتان تخریبش می‌کنید؟! او که در خاک خودمان جرعه‌نوش باده شهادت شد! پس قبول کنید که مشکل شما با ذات شهادت است و الا شهید، شهید است!

این هم تناقض دیگرتان، اسطوره‌های تناقض! دروغ در ذات خودتان است و شهید نوجوان ما را دروغ می‌خوانید! لیکن فهمیده اگر دروغ بود، هرگز از آن «طفل ۱۳ ساله» جوانی چون «محسن حججی» رشد نمی‌کرد! این را بنویسم و خلاص! ما، هم عکس‌های متوسلیان با سبیل صرف را دیده‌ایم و هم عکس‌های حاج‌همت را با موهای افشان! بگردید برای شبهه‌افکنی، دنبال راه‌های تازه‌تری! خیلی خز شده‌ای BBC! قطار دوکوهه به لطف خدا نزدیکای ایستگاه ظهور است و حتی کربلا و حلب و شام و خان‌طومان را هم رد کرده! توی ابله، هنوز گیر نارنجک فهمیده‌ای! یعنی خدایی مانده‌ام «رهبر ما آن طفل ۱۳ ساله» چگونه ضامن نارنجکش را کشیده بود که بعد از گذشت ۴۰ سال، هنوز نتوانسته‌اید هضمش کنید! فهمیده شد حججی و شما عاقبت هم نفهمیدید قصه فهمیده را! نفهم هستید دیگر! رسما برگرداندید شهید عصر روزنامه‌دیواری را به صفحه نخست روزنامه‌های عصر رسانه! فقط می‌ماند این جمله که هنوز هم «رهبر ما آن طفل ۱۳ ساله است»! هم رهبر ما، هم رهبر خمینی و هم رهبر خامنه‌ای! با نفهمی‌تان و ندانسته و نخواسته، بزرگ‌تر کردید فهمیده را! خیلی بزرگ‌تر!

سهم معنادار حرفه مددکاری اجتماعی در تحقق اهداف توسعه پایدار

انوشیروان محسنی بندپی در ایران نوشت:

در کشور جمهوری اسلامی ایران به مدد ورود به عرصه مدرنیسم ساختارهای نهادی طی این دوران‌گذار از سنت به مدرنیسم دستخوش تغییر و تحولات مختلفی شده‌اند. جوامع به مدد رشد شاخه‌های مختلف علوم و فناوری‌ها الزامات مختلفی را برای سازگاری با این تحولات تجربه کرده‌اند. سبک زندگی و نهادهای اجتماعی سنتی که از سازوکارهای ساده‌ای پیروی می‌ کردند با ورود دستاوردهای دانش و فناوری شتاب و تغییر را به طور ناگزیر در سطوح مختلف اعمال کرده‌اند. متناسب با این تغییرات، نهادهای مختلف جامعه نیز از این ضرباهنگ رشدی تأثیر پذیرفته‌اند. فناوری‌های مختلف ارزش‌ها و ضرورت های مختلفی را به ارمغان آوردند که مهم‌ترین ارمغان این تحولات افزایش سرعت، پیچیده‌تر شدن و تخصص‌گرایی بوده است.

در قرون پیشین روش‌های حکمرانی از نظریات علمی چندان اثری نمی‌پذیرفتند. در نتیجه از جمله رهاوردهای مهم ‌گذار به دوران مدرن شیوه‌های حکمرانی مناسبی است که دولت‌ها و ملت‌ها را در تکالیف دو جانبه مهمی قرار داده است. با ورود دستاوردهای دانش و فناوری بسیاری از مشکلات پیشین مانند بیماری دیگر به‌عنوان چالش‌های عمده دولت‌ها و مردم قلمداد نمی‌شوند. فناوری در علوم پایه، پزشکی و صنعت تغییرات عمده‌ای را در رشد تولید ناخالص ملی و ثروت جامعه به ارمغان آورده است. اما پرسش مهم که در این باره مطرح می‌شود این است که ساختارهای اجتماعی و نهادهای جامعه چگونه از این تغییر و تحولات تأثیر می‌پذیرند و همسازی و انطباق با این تحولات چگونه صورت می‌پذیرد؟ مفاهیمی نظیر توسعه جامع و پایدار، عدالت اجتماعی، پدیده‌ها و معضلات اجتماعی چه چالش‌ها، فرصت‌ها و تهدیدهایی را برای این‌گذار به سمت مدرنسیم ایجاد می‌کنند؟ واقعیت امر این است که جامعه کنونی ما با نگاهی کالبدی به ابعاد رشد و توسعه بویژه توسعه پایدار می‌پردازد. ولی آیا این فراهم آوردن زیرساخت‌ها و کالبدی تکامل یافته بدون توجه به سرمایه‌های انسانی و اجتماعی که بتوانند به رشد و اعتلای آن آهنگی متعادل و متوازن ببخشند پاسخگوی تمامی نیازهای توسعه‌ای کشور خواهد بود؟

فقر، تبعیض، فساد وانواع معضلات اجتماعی پدیده‌هایی هستند که نیازمند رویکردی فراتر از مهندسی سازه‌ها بر ابعاد نرم افزاری و انسانی رشد و توسعه است. چگونه می‌توان در بهسازی محیط زیست، افزایش سرمایه اجتماعی، همبستگی اجتماعی و تاب‌آوری اجتماعی در شرایطی که تحولات ناگزیر زمانه تمامی سطوح نهادهای اجتماعی را به چالش کشیده‌اند، کوشید؟ چگونه می‌توان بر الگوسازی، تغییر ارزش‌ها، نگرش‌ها، رفتار و موقعیت به نحوی عمل کرد که جامعه رشدی متوازن و همگون را تجربه کند؟ پاسخ پرسش‌های بالا و بسیاری از پرسش‌های کلیدی دیگر در این پاسخ ساده اما بسیط نهفته است: «کاربست هدفمند و بومی شده یافته‌های علوم انسانی و اجتماعی.» در میان همه رشته‌های علمی که قادر به تحقق اهداف توسعه پایدار هستند، رشته دانشگاهی «مددکاری اجتماعی» به‌عنوان یک حرفه کاربردی و بین رشته‌ای قادر است که پلی قابل اطمینان را برای کاستن از مخاطرات اجتماعی، تقویت عوامل محافظت‌کننده در فرآیند توسعه پایدار بر عهده گیرد. حرفه مددکاری اجتماعی به معنای مدرن آن با بهره‌گیری از تخصصی مبتنی بر دانش، عمل و صلاحیت قادر است در اعتلای اجتماعی، پیوند اجتماعی، مبارزه با ابعاد فقر، توانمندسازی، ارتقای سلامت اجتماعی، کاستن از مخاطرات و آسیب‌های اجتماعی و به حداکثر رسانیدن مشارکت اجتماع محلی سهمی شایسته و معنادار را در تحقق اهداف توسعه پایدار داشته باشد.

این حرفه قادر است در گسترش چتر رفاه اجتماعی، محافظت در برابر انواع مخاطرات اجتماعی، محافظت از عوامل خطر در محیط زیست، بازپیوند اجتماعی افراد دارای نیازهای ویژه (افراد کم توان ذهنی، افراد دچار اختلالات شدید روانی، کم توانان حرکتی و…)، حمایت از گروه‌هایی چون زنان، کودکان، سالمندان و همچنین سازمان‌ها، فعالان اجتماعی و سمن‌ها نیز بخوبی به ایفای نقش بپردازد.

امروزه مددکاران اجتماعی مراکزی تخصصی و جامع به‌عنوان کلینیک‌های مددکاری اجتماعی را بر اساس ضوابط قانونی ماده 26 تحت نظارت سازمان بهزیستی کشور به ثبت رسانده‌اند. این کلینیک‌ها قادرند به‌عنوان یک سازه اجتماعی جامع، توانمند و برخوردار از همه تخصص‌های یاورانه به تحقق اهداف توسعه پایدار و جاری‌سازی اهداف سلامت اجتماعی کمک شایانی نمایند. با عنایت به موارد پیش گفته و نقش کلیدی این حرفه در کاهش آسیب‌های اجتماعی و ارتقای سلامت اجتماعی در جامعه، بیم آن می‌رود چنانچه به جایگاه تخصصی و کاربردی این حرفه در کشور توجه ویژه‌ای نشود در سال‌های آتی شاهد افزایش چشمگیر مسائل و مخاطرات اجتماعی باشیم.

سازمان بهزیستی کشور با همت معاونت امور اجتماعی (دفتر توانمندسازی خانواده و زنان) و همچنین دانشگاه علامه طباطبایی و سایر نهادهای تخصصی همکار بر آن است رویداد تخصصی کم نظیری را با حضور تمامی صاحبان فکر در عرصه رشته مددکاری اجتماعی، صاحب نظران و خبرگان تحت عنوان همایش مددکاری اجتماعی – توسعه پایدار مورخ 22 و 23 آبان ماه سال‌جاری برگزار نماید. این همایش در نظر دارد پیامی مهم و تعیین‌کننده را به تمامی دست‌اندرکاران قوای سه‌گانه کشور، تصمیم گیران و صاحبان قدرت که عزمی برای توسعه کشور دارند برساند: جامعه سالم، تاب آور، رشد یافته و مرفه نیازمند نگاهی متفاوت به مسائل رشد و توسعه یکپارچه در سطح خرد و کلان است. بنابراین ضروری است برای این رشته وزین و بسیار راهبردی اعتباری بیش از پیش قائل شویم.

بدعت در قانون‌گذاری!

محمد کاظم انبارلویی در رسالت نوشت:

علی مطهری طی مقاله‌ ای در روزنامه دیروز اعتماد نوشت: «مصوبه مجلس فقط باید از نظر انطباق با قانون اساسی و شرع توسط شورای نگهبان بررسی شود.»

این حرف درستی است اما او بند 2 اصل 110 قانون اساسی را جزء قانون اساسی نمی‌داند، لذا شورای نگهبان را متهم به بدعت در قانون‌گذاری می‌کند. مطهری استناد نظر شورای نگهبان را در یکی دو لایحه مبنی بر مغایرت با بند 2 اصل 110 قانون اساسی درست نمی‌داند و معتقد است شورای نگهبان با این دیدگاه، مجمع تشخیص مصلحت را وارد فرآیند قانون‌گذاری کرده است. حال ببینیم بدعت در قانون‌ گذاری چیست و بدعت ‌گذار کدام است؟

اولاً: مجمع تشخیص مصلحت بر حسب اصول قانون اساسی وارد در فرآیند قانون‌ گذاری است. در مواردی که اختلاف بین شورای نگهبان و مجلس است این ورود مجاز دانسته شده است. مجمع تشخیص مصلحت مجموعه ‌ای از مسئولان تراز اول نظام به علاوه شخصیت‌ های فکوری هستند که به موجب اصل 112 چنین جایگاهی را دارند.

ثانیاً: اعتراض به این نکته که در قانون ‌گذاری نیازی نیست سیاست‌های کلی نظام رعایت گردد، خود یک  بدعت است. اگر قوانین مجلس بر ممشای سیاست‌های کلی اعلام شده از سوی رهبری استوار نگردد، بر کدامین سیاست‌ها می‌خواهد قوام یابد؟ آن‌ هم در قوانینی که سخن از سلطه اجانب و استیلای دشمنان اسلام بر نظام و انقلاب است. آقای مطهری در این وسط سخنگوی کیست؟

مغایرت قوانین با سیاست‌های کلی نظام که از سوی رهبری اعلام می‌گردد، کشور را به کجا می‌برد؟ تشخیص این موضوع به عهده کیست؟

وفق قانون اساسی، هم تعیین این سیاست‌ها و هم نظارت بر آن به عهده رهبری است. رهبری اوّلی را با  مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام انجام می‌دهد و دومی را به عهده همین مجمع گذاشته است. وقتی مجمع درباره مصوبه قانونی مجلس در هر مرحله می‌گوید؛ این مغایرت با سیاست‌ها دارد، چه طور شورای نگهبان نمی‌تواند به آن استناد مغایرت با قانون اساسی کند؟ آقای مطهری برحسب مواضع فتنه پسند خود، زیرآب بند 1 و 2 اصل 110 قانون اساسی را زده است. اگر این روند ادامه یابد، او با این مواضع بدعت ‌آمیز سراغ بند 3 و 5 همین اصل می‌رود. فردا ممکن است مدعی شود فرمان همه ‌پرسی دست اوست و در مورد اعلان جنگ و صلح هم باید رفراندوم برقرار کنیم! او با این سرعت کجا می ‌رود؟ مگر او وفق اصل 67 قانون اساسی سوگند نخورده است که پاسدار حریم اسلام باشد و از قانون اساسی دفاع کند؟ پاسداری حریم اسلام در اصل 96 قانون اساسی و تشخیص عدم مغایرت مصوبات با اسلام، با 6 فقیه منصوب در شورای نگهبان است و تشخیص عدم تعارض قوانین با قانون اساسی به عهده همه اعضای شورای نگهبان (6 فقیه و 6 حقوقدان) است. بعد از اعلام نظر شورا، اظهارنظر آقای مطهری شاید ایرادی نداشته باشد اما اعتراض به این نظر چه جایگاهی دارد؟ این اعتراض بر خلاف سوگند نمایندگی است و چرا آقای مطهری به لوازم سوگند خود ملتزم نیست؟

آقای مطهری به سرنوشت رجالی که علَم مخالفت با شورای نگهبان را به بهانه‌ های واهی بر دوش گرفتند، یک نگاهی بیندازد و ببیند آنها از کجا سر درآوردند؟! مخالفت با قانون اساسی و شرع، آنها را به وادی مرگ بر اصل ولایت فقیه کشاند و انتخابات را بهانه برای مبارزه با اصل نظام قرار داد! این مسیر بحرانی و خطرناک را نباید او طی کند!

اهل فتنه قبل از اینکه به این وادی بیفتند اول زیر پرچم مخالفت با شورای نگهبان جمع شدند. این پرچم ضدیت با اسلام و قانون اساسی است. نگارنده به آقای مطهری نصیحت می‌کند به این پرچم نزدیک نشود که دین و آخرت خود را بر باد خواهد داد. او نه مرجع تشخیص مغایرت قوانین با اسلام است و نه مرجع تشخیص مغایرت با قانون اساسی! قانون اساسی این مرجع را مشخص کرده است. او باید به نتایج نظرات این مرجع، وفق قانون اساسی و سوگندی که خورده است، ملتزم باشد. در غیر این صورت مشروعیت الهی و مردمی خود را در منصب نمایندگی مردم از دست می ‌دهد.

در تأثیر تحریم‌ها غلو نکنید

محمد صفری در سیاست روز نوشت:

باید میان تأثیر تحریم‌های اقتصادی علیه ایران و تأثیر ناکارآمدی‌های موجود در کشور تفکیک قائل شد، اگر چنین نشود…

باید میان تأثیر تحریم‌های اقتصادی علیه ایران و تأثیر ناکارآمدی‌های موجود در کشور تفکیک قائل شد، اگر چنین نشود، همچنان باید در انتظار رفع تحریم‌ها بمانیم.

تحریم‌های اقتصادی بی‌تأثیر نیست، اما درصد آن در برابر بی‌تدبیری‌ها و ناکارآمدی‌ها بسیار کمتر است، به همین خاطر نگارنده اعتقاد دارد که نباید تأثیر تحریم‌های اقتصادی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران بزرگنمایی شود.

البته تحریم‌های آمریکا، غیرقانونی، ظالمانه و سلطه‌گرانه است، در این موضوع تردیدی نیست و باید علیه آن وارد عمل شد، مسئله‌ای که باید بر روی آن تبلغیات کرد، غیرقانونی بودن تحریم‌های اقتصادی آمریکا است نه تأثیری که آنها بر روی اقتصاد ایران می‌گذارد. باید توجه داشت که جمهوری اسلامی ایران از زمان پیروزی انقلاب تاکنون تحت تحریم‌های گوناگون آمریکا، شورای امنیت سازمان ملل و کشورهای همسو با ایالات متحده بوده است و با این وجود توانسته است علی‌رغم ضعف‌ها و ناکارآمدی‌های مدیریتی، تحریم‌ها را پشت سر بگذارد و به راه خود ادامه دهد.

برخی در داخل تلاش می‌کنند، تأثیر تحریم‌های اقتصادی را پررنگ جلوه دهند، این رفتار همان سیاستی است که آمریکایی‌ها دنبال می‌کنند، مقامات و رسانه‌های آمریکایی، غربی و عربی سعی می‌کنند در جنگ روانی و جنگ اقتصادی که علیه جمهوری اسلامی آغاز کرده‌اند، القاء کنند تحریم‌های اقتصادی ایران را از پا در خواهد آورد، رسانه‌های آمریکا مکرر می‌گویند تحریم‌هایی که آمریکا علیه ایران وضع کرده تأثیر خود را خواهد گذاشت و وضع موجود در ایران را به خاطر همان تحریم‌ها معرفی می‌کنند.

اما واقعیت و حقیقت چیز دیگری است، نباید از یاد برد که ایران ۴۰ سال است که تحریم است، حتی شدیدتر از تحریم‌هایی که اکنون آمریکا علیه ایران وضع کرده را پشت سر گذاشته و آسیبی ندیده است.
به نظر می‌رسد هدف از پررنگ جلوه دادن تأثیر تحریم‌های اقتصادی، تن دادن به مذاکره با آمریکا باشد، چنین سیاستی از سوی برخی جریان‌های سیاسی و شخصیت‌ها دیده می‌شود.

جمهوری اسلامی ایران از ظرفیت‌های بسیار بزرگی برخوردار است، اگر چنین نبود، تأثیر تحریم‌های اقتصادی می‌توانست اوضاع را بسیار وخیم کند، اما می‌بینیم که چنین نشده است.

نمونه‌هایی وجود دارد که آمریکا تحریم‌های اقتصادی را علیه برخی از کشورها همچون عراق، ونزوئلا، کره شمالی و… اعمال کرده است، اما تأثیری که بر روی آنها گذاشته قابل مقایسه با ایران نیست.
اکنون مهمترین موضوعی که باید مسئولین روی آن تمرکز داشته باشند، مسائلی است که در داخل و در زمینه اقتصادی اتفاق می‌افتد، این که همه کالاها و نیازهای مردم در کشور وجود دارد و هیچ کمبودی دیده نمی‌شود، اما شاهد افزایش قیمت‌ها به طور بی‌روبه و غیرقانونی هستیم، بی‌معنا است. کالاها و محصولات روزانه افزایش قیمت دارند، آن هم کالاهایی که در داخل تولید می‌شود و صد در صد ایرانی است.

مسئولین چنین شرایطی را می‌بینند و برای جلوگیری از صعود قیمت‌ها اقدامی انجام نمی‌دهند و تنها به ابراز تأسف بسنده می‌کنند، در حالی که با نظارت و کنترل می‌توانند از چنین پدیده‌ای جلوگیری کنند.
مشکل اقتصای کشور اکنون ناکارآمدی و ضعف در بخش‌های مهم اقتصادی کشور است، مقصر دانستن تأثیر تحریم‌های اقتصادی به نظر می‌رسد انحرافی است که برخی درصدد تشدید آن هستند.
اگر چنین روندی ادامه داشته باشد مطالبه مردم از مسئولین برای حل مشکلات اقتصادی به سوی رضایت دادن به مذاکره با آمریکا خواهد رسید.

آیا مردم می‌توانند برای رفع مشکلات اقتصادی کشور از آمریکا بخواهند که مشکلات را حل کند؟ قطعاً چنین خواسته‌ای غیرمنطقی و غیرمعقول است، قدر مسلم مردم نیز می‌دانند و می‌بینند که تحریم‌های اقتصادی آمریکا علیه ایران ناکارآمد است و نمی‌تواند باعث اصلی به وجود آمدن شرایط اقتصادی موجود باشد.

یک نظریه دیگر هم وجود دارد که می‌گوید، دولت سعی دارد قیمت‌ها را آزاد کند و یارانه‌ها را از کالاهای اساسی بردارد، چنین تصمیمی از سوی بانک جهانی به بسیاری از کشورهای دنیا توصیه شد و البته باعث گشت شرایط اقتصادی آن‌ها وخیم‌تر شود. در حالی که قیمت‌ها افزایش زیادی یافته است، دستمزدها همچنان در سطح بسیار پایینی قرار دارد.

مردم باید مطالبه اصلاح امور اقتصادی و حل مشکلات را در داخل جست‌وجو کنند و دولت در این امر نقش اصلی را دارد، در ماجرای تحریم‌های اقتصادی و تأثیر آن بر اقتصاد کشور غلو می‌شود، با بزرگنمایی سعی بر این است که ذهن افکار عمومی نیز منحرف شود. ایران به خاطر منابع، ذخایر و ظرفیت‌های بسیاری که دارد توانایی آن را دارد که اوضاع و شرایط بسیار بهتری را از حال حاضر داشته باشد، کافی است، همت و اقدامات جهادی و انقلابی صورت گیرد.