روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*********
اربعین، مشق حضور
محمدهادی صحرایی در کیهان نوشت:
حقیقت آن است که بعد از شهادت غریبانه سیدالشهداء، مسیر عالم عوض شده است و خدای مهربان، معجزهای جاویدان برای عاشقان و جوانمردان و حتی ناامیدان و گنهکارانِ پشیمان شده از گناه و معصیت قرار داده است که نامش حسین است. آن عزیزی که حسین را کشتی نجات وسیع و سریع خوانده است، دانسته چه فرموده و ما گنهکاران نیز به تجربه دریافته و فهمیدهایم که کشتی حسین، به غیر از اینها که فرمودهاند، کوتاهترینِ راهها تا خدا را بلد است و با حسین فاطمه، میتوان ره صد ساله را یکشبه طی نمود. یک شبِ جمعه یا یک شبِ عاشورا یا یک روز عرفه و یک روز اربعین و یا هر روزی که دلی مشتاق، برای غربت و مظلومیت حسین و خانواده و اصحابش، چشمی نمناک کند و آهی حزین و حسرتآلود نثار بارگاهش کند. حسین کریم است و با کریمان کارها آسان بُوَد. آنکه کنیزش را به جبران شاخه گُلی که به او هدیه داده بود، آزاد میکند، میتواند و میخواهد که ما گرفتاران و اسیران هوی و هوس را به شاخه گُلی ارادتمندانه از عبادت و توبه، از بند نفس و شیطان رها کند. آه حسین! دستم بگیر که از دست رفتهام.
اینکه فرمود بهشت را به بها میدهند نه به بهانه درست است ولی درستتر آن است که خدای مهربان، برای بخشیدن و بخشودن بندگانش به دنبال بهانه میگردد و چه بهانهای بهتر از حسین و اشک برای او که دلهای جوانمردان و عاشقان و عارفان و گنهکاران، به راحتی بهانهاش را میگیرند. حسین، دل کلیمی و مسیحی و زردشتی و بودایی را فتح کرده و در قلب اهل سنت جا گرفته است، ما شیعیان که خانهزاد اوییم و با خاطرات او بالیدهایم، در ارادت و اخلاص و حسِ خوبِ به او، جای خود داریم. ما با حسین راحتیم و خاطرمان آسوده است که اربابمان جوانمرد است. ما که عشق به حسین را از شیر مادر گرفتهایم و آه و اشک پدر، ما را سربراه او کرده است، خوب میدانیم که محبت او سرمایه روزافزون و مونس تنهایی و عُسرت ماست. اصلاً ارادت و عشق ما به حسین فاطمه، دلی است وگرنه هر غم و غصهای بعد از یکی دو ماه، برایمان سرد میشود ولی هنوز برای رنج و محنت خاندان رسالت از رسول خاتم تا امام خاتم، غصه داریم و دلپریشانیم. هرچند حسین، جنس غمش فرق میکند. ای مهربانتر از پدر و مادرم حسین.
اربعین است و اجتماع سالانه مؤمنین و جوانمردان و خونخواهانِ ارباب بیکفنان در پیش. اجتماعی که نه سرما میشکندش و نه گرما، نه گرسنگی و نه تشنگی و … و نه گرانی و نه تبهکاری محتکرانِ از یزید بدتری که مایحتاج و رفاهیات زندگی مردم را گروگان منافع مالی و مطامع سیاسی خود گرفتهاند میتواند آنها را از حسینشان جدا کند. اصلاً زائران حسین چیز دیگریاند. کممؤونهاند و پرمعونه. یعنی کمخرجند و پرفایده. چقدر از برادران و خواهران عراقی، غذایی را که خود و فرزندانشان در طول سال نمیخورند برای زائران اربعین مهیا میکنند؟ یکسال کار حلال و تلاش شرافتمندانه می کنند تا محرم و صفر، خرج عزای حسین کنند. کارمند و کارگر ایرانی، افغانی، پاکستانی، هندی، لبنانی، سوری و کشمیری و … را نگاه کنید که در طول سال یک لقمه کمتر میخورند تا پساندازشان را خرج سفر اربعین کنند. حق دارند آنها که پول رانت و ربا و احتکار و حقوق نجومی را صرف آنتالیا و تایلند و خرابات میکنند، نفهمند و گیج باشند و پرت و پلا گویند. سر شیری را نفهمد گاوِ میش/ جز به شیران کم بگو اسرار خویش/ با حریف سفله نتوان خورد می/ گرچه باشد پادشاه روم و ری.
25 میلیون زائر حسین که خود را به سختی راه میاندازند و رنج سفر به جان میخرند و خارهای راه، که به پاهای پرآبله میخلند و سر و روی خاکآلودی که حکایت سرگشتگی میکنند و همه سر به راه حسین نهادهاند همه از حرارتی سخن میگویند که امام معصوممان فرمود از شهادت حسین در قلوب مؤمنین به یادگار نهاده شده که هیچگاه سرد و ساکت نمیشود. بزرگترین اجتماع بشری در طول تاریخ، بزرگترین و بیشترین سفره اطعام و نذری که مؤمنین برای یکدیگر گستردهاند و بیشترین کار خیر و خیراتی که عالم به خود دیده است و معنویترین جمعی که جهان در عمر خود، به خود دیده است و مهربانترین آدمهایی که دست آرزوها و افسانههای بشری نیز به آنها نمیرسد و خالصانهترین کارهایی که پیغمبران و امامان از ما توقع داشتند و … تنها در اربعین حسینی دیده و شنیده میشود. حقیقت این است که خدا به حسین برکت داده و او را مرکز تحول و تدارک عالم قرار داده است. مادرش مادر آب و پدرش پدر خاک است و خود سفرهدار عالمیان است و ما تا نفسی هست عزادار حسینیم.
اربعین حسینی، هرساله حکومت مهدوی را برایمان شفافتر میکند و ما را برای حکومت حضرتش تشنه تر. ما را به دنیایی بهتر و برتر رهنمون میکند که در آن، رنج و ملالت این دنیا نیست. دنیایی سراسر نور و سرور و مدینه فاضلهای که حتی خیالش، در دنیای عطشزده و ظلمتکده نئولیبرال و پست مدرن امروزی همچون نسیم خوش و خنکی است که در بیابان سوزان، به گونه جان میخورد. دنیای امروز تا وقتی خدا خدا نگوید و راه حسین نپوید، همین زندان و محاق است که هست. برهوتی از اخلاق و انصاف که تربیت یافتگانش حاضرند هشتاد میلیون نفر را برای خم ابروی فرزند خود نادیده بگیرند، و برخی نخبگانش، منافع هشتاد میلیون هموطن و صدها میلیون آیندگان را با کدخدا معامله پنهانی کنند و در پاسخ به امر به معروف و نهی از منکر ولینعمتان خود «همین است که هست» گویند، و برخی دیگر از منتخبانش، منافع همین تعداد را با لج، بار کج میکنند و به سوی سراب کدخدا میبرند، و برخی از متمولینش برای غارت مردم خود، با دشمنِ خونی، همراه میشوند، و برخی تازه سر درآوردههایش، مرتجع شده و به دوران جاهلیت برگشتهاند و به جای کسب فهم و فضیلت، به ژن و نژاد خود میبالند و با آن کاسبی میکنند.
راهپیمایی 25 میلیون زائر حسینی در شرایطی است که غاصب حرمین شریفین، پس از کشتار صدها میهمان خدا در منا، منتقدانش را با اره ریز ریز میکند و بیتالمال مسلمین را به شیطان بزرگ رشوه میدهد. همین «بن سلاخ»های شیرده سعودی، 3-4 سال است خاک یمن را شخم میزنند و با تکنولوژی فوق مدرن، سرویس مدرسه 52 کودک از دنیا بیخبر را به آتش میکشند. و در افغانستان و در کشمیر و در سوریه و در بحرین و در عراق و در نیجریه و در میانمارِ سوزان. و سرکرده بنی اسرائیلیون و غاصب قدس، پس از دریافت گزارش از مراکز تحقیقاتی و اطلاعاتی خود، در تورقوزآباد ایران به دنبال تأسیسات هستهای میگردد و از این سطح فهم خود خجالت نمیکشد و قماربازی را کدخدا کرده است که مهارتش به جای انسانیت، در تیغزنی و زورگیری ترسوها و دوشیدن گاو سعود است و حماقتش زبانزد مردمان. این وضع حاکمان جهان است که هنوز هم ترسوها و بزدلان، ما را از آنها میترساندند. اگر حسین در زمانِ قیامِ خود فرمود: عَلَی الإِسلام السَّلام إِذ قَد بلیت الأُمهًْ بِراعٍ مِثل یزید1، زائران اربعینی نیز میگویند اگر جهان به آفتی چون آمریکا و صهیون و آل سعود مبتلاست پس باید فاتحه عالم و آدم را خواند. این خیل اربعینیون همانهایند که قصد نجات جهان کردهاند و از ستمکده تاریک دنیا به سوی نورِ حسین فرار کردهاند که فرمود: فَفِرّوا إلی الحسین.
اربعین رزمایش بزرگ منتظران موعود و مصلح است که به خونخواهی عدل ستمدیده بر ستمگران شوریدهاند و کربلا را میقات خود کردهاند. زمین کوفه و کربلا باید با قدمهای استوار و مخلصانه بندگان خوبِ خدا، کوبیده شود تا مهیای حضور مهدی فاطمه شود. این قوم خستهتن که به اصلاح جهان امیدوارند، با هر قدم خود، لرزهای به کاخ و کبر مستکبران انداخته و پتکی به ستونهایش کوفتهاند. گره کور دنیا را مگر حسین باز کند و ظهور فرزند منتقمش را مهیا کند. مؤمنین حسینی با هر دین و مذهبی که هستند فهمیدهاند که تنها راه رهایی، مقاومت است و مبارزه. مبارزه با دشمن مشترک انسانها و وحدت حول محور حسین. راهپیمایی بازگشت فلسطینیان را بنگرید که چگونه الگو گرفتهاند. اینها همه از نفحات صبح است و پیروزیِ نزدیک. روح اماممان شاد که گفت این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است. و البته انقلاب ما را نیز. دنیای امروز پیام انقلاب اسلامی شما را شنیده است مردم. و دیگر کاری از شیطان و اذنابش ساخته نیست. همین 25 میلیون زائر حسین که کابوس صهیون شده است اگر روزی مسیرِ مستقیم خود را ادامه دهند و بعد از زیارت حسین، هوای قبله اول مسلمین کنند، عیدی به اعیاد ربیعالاولمان اضافه میکنند و تا 22 سال دیگر که وعده داده شده، معطلمان نمیگذارند. إنشاءالله.
ـــــــــــــــــــــــ
1- وقتی امتی به بلای امیری چون یزید مبتلا شد باید فاتحه اسلام را خواند.
تغییر کابینه به سبک دولت دوازدهم!
مهدی حسن زاده در خراسان نوشت:
پس از گذشت بیش از یک ماه از گمانه زنی های غیررسمی مبنی بر استعفای وزرای «راه و شهرسازی» و «صنعت، معدن و تجارت» از سمت خود، سرانجام استعفای این دو وزیر به صورت رسمی اعلام شد و مورد پذیرش رئیس جمهور نیز قرار گرفت. در این میان، عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی روز گذشته در صفحه رسمی خود در فضای مجازی، نامه استعفایش را منتشر کرد. نامه ای که حاوی انتقادات جدی وی از عملکرد دولت بود. انتقاداتی که به جهت گیری های اخیر دولت درباره تشدید نظارت بر بازار بر می گردد. نگاهی به این نامه و اتفاقاتی که منجر به استعفای این دو وزیر از دولت شد، حاوی نکات قابل تاملی است که باید به آن توجه داشت.
شفاف سازی تغییراتی که منجر به تغییر نمی شود!
اولین نکته در این باره ضرورت شفاف سازی دلایل تغییرات است. پیش از این در چند نوبت، اشاره شد که اتفاقات رخ داده در بازار ارز، موجب کاهش اعتماد به مجموعه دستگاه های مسئول، از جمله دولت شده است. یکی از مهم ترین راهکارهای بازگشت اعتماد، تغییر در مجریان و افرادی است که تصمیمات و عملکرد آن ها نتوانسته است، در مواجهه با چالش ارزی و تبعات آن، موثر باشد. از این رو رئیس کل بانک مرکزی سرانجام تغییر کرد و وزرای اقتصاد و کار نیز با استیضاح مجلس برکنار شدند. نکته مهم در این زمینه مواجهه دولت با این مسئله بود که در حکم مشاوره به رئیس کل سابق و ناموفق بانک مرکزی و مقاومت برای تغییر دیگر وزرا و معرفی سریع جانشینان وزرای استیضاح شده خود را نشان داد و این پیام را مخابره کرد که دولت تمایلی به تغییر ندارد. اکنون با انتشار نامه آخوندی که از چهارمین استعفایش خبر می دهد و شریعتمداری که قرار است پس از استعفا از وزارت صمت به عنوان وزیر کار معرفی شود، مشخص می شود که تغییرات نه از جنس برکناری که از جنس استعفای مصرانه و تغییر پست است و این اتفاقات به معنای این است که دولت تمایل چندانی به تغییر در رویه های جاری خود ندارد و حاضر نیست به جامعه سیگنال مثبت دهد که تغییر سیاست هایی در پیش است.
خشت اول همکاری با اختلاف بنا نهاده شد!
در این میان البته، شفاف سازی عباس آخوندی در انتشار نامه استعفایش و اشاره به این که با نظر دولت و رئیس جمهور در اجرای طرح بازآفرینی شهری (نوسازی بافت فرسوده) اختلاف نظر داشت، قابل تقدیر است. سوال این است که رئیس جمهور، سال گذشته، از همان ابتدای معرفی وزرای دولت دوازدهم به مجلس، در زمان معرفی آقای آخوندی این گونه سخن گفت: «آقای آخوندی وزیر بسیار فعالی بودند البته در بخش مسکن ما نتوانستیم به توافق نهایی با یکدیگر برسیم و در دولت دوازدهم اولین چیزی که از ایشان به جد خواهم خواست مسئله مسکن است.» این صحبت ها نشان می دهد که حداقل از همان ابتدای فعالیت دولت دوازدهم (و چه بسا در دولت قبل) درباره مسکن، تفاوت دیدگاهی بین وزیر و رئیس جمهور وجود داشت. این که چرا با وجود این تفاوت دیدگاه، باز هم رئیس جمهور، آقای آخوندی را به مجلس معرفی کرد و مجلس نیز با اطلاع از این اختلاف دیدگاه به وی رای اعتماد داد، سوالی است که باید به افکار عمومی پاسخ داده شود. به ویژه این که پس از مدتی با معرفی اکبر ترکان، به سمت «مشاور رئیس جمهوری در امور هماهنگی نوسازی بافت فرسوده و ناپایدار شهری»، آن هم در شرایطی که متولی بخش مسکن، وزارت راه و شهرسازی است، مشخص شد که اختلاف دیدگاه ها در زمینه مسکن ادامه دارد. در چنین شرایطی چه کسی یا چه کسانی مسئول پاسخ گویی در قبال آثار منفی این اختلاف نظر بر تداوم رکود بخش مسکن و سپس تورم شدید آن در ماه های اخیر و رکود شدید مجدد آن هستند؟!
تناقض های وزیر همواره منتقد
نامه استعفای آقای عباس آخوندی از سمت وزارت راه و شهرسازی حاوی نکات جالب توجه دیگری نیز هست. اگرچه طیف اقتصاددانان طرفدار بازار آزاد که آقای آخوندی نیز در همان طیف قرار دارند، نقش مهمی در عملکرد دولت داشته اند و اکنون باید پاسخ گو باشند، این استعفا با این ادبیات به نوعی فرار از پاسخ گویی محسوب می شود. آقای آخوندی در شرایطی از نقض سه اصل «پایبندی به قانون، احترام به حقوق مالکیت و اقتصاد بازار رقابتی» توسط دولت گلایه می کند که به ویژه در شرایط ارزی و تورمی فعلی اقتصاد ایران، سپردن بازار به رقابت کاملا خلاف منطق اقتصادی است. اساسا در شرایط فعلی بازار رقابتی وجود ندارد. به عنوان نمونه 80 درصد ارز صادرات غیرنفتی توسط صادرکنندگان خصولتی پتروشیمی و فلزات تامین می شود که از رانت های گسترده ای برخوردار هستند. در چنین شرایطی انتقادهای گسترده آقای آخوندی از نظارت بر قیمت ها توسط سازمان حمایت و تعزیرات، در حالی مطرح شده است که افسار رانت خواران ارزی رهاست و خود ایشان با مخالفت با دریافت مالیات از سوداگری در بخش مسکن، شرایط رقابت در این بازار را به نفع سوداگران تغییر داده است. در چنین شرایطی بخشی از این انتقادها را می توان به نوعی فرار به جلو توصیف کرد. فرار به جلو از کارنامه خالی در بخش مسکن، با وجود انبوه انتقادهای تند وی از مسکن مهر.
در هر صورت روند تغییرات کابینه با پذیرش استعفای دو وزیر و معرفی چهار وزیر برای وزارتخانه های اقتصادی به پیش می رود. کاش این تغییرات زودتر، با پشتوانه ای کارشناسی تر و معرفی جانشینانی قوی تر انجام می شد، نه این که وزیری ناموفق از وزارت صمت به وزارت کار رود و افرادی با کارنامه هایی محدود و نه چندان روشن برای وزارتخانه های دیگر معرفی شوند. به نظر می رسد مجلس باید در روند تغییر کابینه، با جدیت ورود کند و سرانجامی بهتر برای این تغییرات رقم زند.
بودن یا نبودن…!
احد میکائیلزاده فعال فرهنگی در ایران نوشت:
کمیسیون فرهنگی مجلس در حالی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را برای نظارت نداشتن بر VOD مورد انتقاد قرار میدهد که گردانندگان سامانههای ویدئویی همیشه از سرگردانی بین 6 نهاد نظارتی و تصمیمگیرنده درباره فعالیت این شبکهها گلایه دارند.
ماجرا از این قرار بود، هفته پیش نصرالله پژمان فر نماینده مشهد و عضو کمیسیون فرهنگی مجلس از وزیر ارشاد خواست که توضیح دهد چرا نظارتی بر محتوای سامانههای ویدئویی نمیشود که طبق آمار و گزارشها 5 میلیون عضو دارد و 20 میلیون نفر از آن استفاده میکنند؟! وزیر ارشاد پاسخ داد؛ «از۶۰ هزار مورد بارگذاری شده میزان تخلفات درصد بسیار محدودی نسبت به حجم کل داشته است.» اما پاسخ وزیر ارشاد برای نمایندگان مجلس قانعکننده نبود. آنها به سید عباس صالحی کارت زرد دادند تا برود و به فکر چارهای باشد، البته مصادیق مورد نظر سؤالکننده که تنها 5 مورد از بیش از 12000 عنوان برنامه بارگذاری شده بود و در کمتر از 2 ساعت حذف شد.
پس از سؤال از وزیر ارشاد، برخی از صاحبان این سامانههای ویدئویی در مصاحبههای اخیرشان اعلام کردند با این کارت زرد تازه متوجه شدند که باید فقط به وزارت ارشاد پاسخ بدهند، اما هنوز برای خیلیها مسائلی که عضو کمیسیون مجلس مطرح کرد جای سؤال دارد. پژمانفر از وزیر ارشاد سؤال میکند: «چرا اجازه دادید ذائقه به سمت فیلمهای امریکایی برود؟» سؤالی که معلوم نیست چرا وزیر ارشاد باید مخاطبش باشد. مگر نه این است که در سالنهای سینماهای کشور فقط فیلمهای ایرانی با اما و اگر اکران میشوند. مگر نه این است که صداوسیمای جمهوری اسلامی پیش از سامانههای ویدئویی درخواستی، فیلمها و سریالهای خارجی را برای مخاطبان نمایش داده است. رسانه ملی که همیشه در نقد فیلمهای هالیوودی برنامههایی تهیه کرده و میزگرد برگزار میکند و از این سینما انتقاد میکند؛ آنوقت خودش هم مشتری درجه یک و پروپاقرص این نوع فیلمهاست و با انواع سانسورها آنتن شبکههایش را با آنها پر میکند. بنابراین این سؤال مطرح میشود که چرا کمیسیون فرهنگی مجلس به جای طرح سؤال از رسانه ملی به سراغ وزیر ارشاد آمده است؟
پژمانفر عملکرد کشورهای اروپایی را برای وزیر ارشاد مثال میزند و میگوید: «اروپاییها اجازه نمیدهند که بیش از ۳۰ درصد فیلمهای امریکایی در کشورهایشان پخش شود چون معتقدند به فرهنگشان آسیب وارد میکند. به نظر میرسد که در مواردی قوانین آنها حزباللهیتر و اصولگراتر است. سؤال ما این است چرا قانون رهاشده و نظارت کافی نمیشود؟» اما او به این موضوع اشاره نمیکند که معمولاً قوانین کشورهای اروپایی خلاف خواسته اکثریت مردم نیست. در ایران قوانین بازدارنده بسیاری وجود دارد که هیچوقت کارکردی نداشتهاند، چون مردم آنها را نمیخواستند و مسئولان اصرار میورزند که باید بشود و اگر نشود چنین میکنند و چنان میکنند. مثلاً ماهواره سالهاست که در ایران ممنوع و داشتن آن جرم است و چند باری مأموران از دیوارهای خانهها بالا رفتند تا دیشهای ماهواره را جمع کنند، اما اگر امروز کسی از آسمان تهران یا شهرهای دیگر عکس هوایی بگیرد مسئولان چه تصویری خواهند دید؟ یا مثلاً فیلتر کردن شبکههای اجتماعی همچون فیسبوک، توئیتر و… یا همین اواخر فیلتر کردن پیام رسان تلگرام باعث شد تا مردم از آن استفاده نکنند؟! از سوی دیگر آیا ما همه قوانین حوزه محتوا در کشورهای اروپایی را قبول داریم یا بهصورت گزیده فقط برخی از آنها را میپذیریم. حوزه قانونگذاری یک پازل پیچیده و بزرگ است که باید همه آن با یکدیگر همخوانی داشته باشد نه اینکه قطعات یک پازل را انتخاب و به زور بخواهیم در پازل دیگری جاسازی کنیم.
گویی هنوز مسئولان ما یک گام عقبتر از درک خواستههای مردم هستند. مهمترین اتهامی که عضو کمیسیون مجلس مطرح میکند، از آن اتهامهای دندانشکنی است که معمولاً برای تخریب کردن هر نهاد و مسئولی جواب میدهد: «برخی از فیلمها در کشور ما پخش میشوند که حتی در خود امریکا هم ممنوعیت انتشار دارد. در این حوزه تخلف اداری و قانونی شده که باید پاسخگو باشند. فیلمهای مشکلدار از جریانهای استعماری و حتی با محتوای همجنسگرایی، خیانت، قتل، غارت و ترویج خودکشی و بسیاری از مسائل دیگر در کشور ما پخششده که امریکا هم مجوز به پخش آن نمیدهد. بنده در مجموعهای وارد شدم که در آن ۱۰۰ نمونه فیلم با محتوای همجنسگرایی پخششده بود». بهنظر میرسد گروه کارشناسی و پژوهشی که آقای پژمانفر برای تهیه گزارش مستند و جامع برای سؤال از وزیر، وظیفه رصد سامانههای نمایش درخواستی را به آنان سپرده است، احتمالاً تفاوت سامانههای دارای مجوز را از سایتهای غیرقانونی نمیدانسته است. به همین دلیل انجمن صنفی شرکتهای نمایش ویدئویی آنلاین در بیانیهاش از او میخواهد که اسامی این 100 عنوان فیلم را اعلام کند.
جالب است که آقای پژمانفر از وزیر ارشاد میپرسد که چرا از جوانان فیلمساز وطنی حمایت نمیشود و عرصه بر آنها تنگ شده است؛ این در حالی است تقریباً تمامی اعتبارات سازمان سینمایی هرساله صرف حمایت از تولید فیلمهای کوتاه، مستند، انیمیشن و بلند سینمایی میشود، از سوی دیگر گردانندگان سامانههای ویدئویی میپرسند: «آیا ما با ایجاد یک بستر جدید پخش، عرصه را بر تولیدکنندگان داخلی تنگ کردهایم یا اینکه فرصتهای جدیدی برای تهیهکنندگان ایرانی فراهم کردهایم؟!» آنها یادآوری میکنند: «ضمن اینکه این سامانه محدودیت زمان و مکان پخش فیلم را مانند سینما ندارد و قطعاً از هر محتوای ارزشمند تولید داخل استقبال میشود که این خود موجب توسعه عدالت فرهنگی در کشور بوده است. خوشبختانه ذائقه تماشاگران بیشتر تمایل به دیدن فیلمهای ایرانی دارد. البته در یک سال اخیر آمار تولید خاص برای شبکه نمایش خانگی نیز رو به افزایش است.»
به نظر میرسد که بهتر است آقای پژمانفر و کمیسیون فرهنگی مجلس به جای وارد کردن فشار به مسئولان فرهنگی کشور و تنگ کردن عرصه فعالیت برای سامانههایی که در تلاش هستند با استفاده از فناوریهای نوین و در چارچوب قوانین و مقررات و با خون دل خوردن در راه مقابله با سایتها و سامانههای غیر قانونی در حال توسعه این فناوری هستند، به فکر تقویت آنان بوده با تصویب مقررات لازم از فعالیتهای قانونی حمایت کنند. صد البته با توجه به فناوریهای نوین و فراگیر شدن استفاده از سامانههای نمایش درخواستی و نبودن محدودیت در عرضه، لازم است با حمایت بیش از پیش کمیسیون فرهنگی و مجلس شورای اسلامی، منابع مادی و غیر مادی بیشتری در اختیار متولیان واقعی فرهنگ کشور قرار گیرد.
واکاوی علل استعفای آخوندی
حسن کربلایی در رسالت نوشت:
وزیر راه و شهرسازی بعد از کش و قوس های فراوان دیروز از متن استعفانامه خود رونمایی کرد.
متن استعفای عباس آخوندی خطاب به رئیس جمهور غیر از خبر استعفا، حاوی مطالب مهمی به عنوان علت استعفا به شرح زیر است:
1-اعلام عجز در ارتباطات روش بازآفرینی شهری مورد نظر رئیس جمهور
2-عدم امکان هماهنگی در ارتباط با سیاست دخالت حداکثری دولت در بازار و روش ساماندهی امور اقتصادی
اینکه روش بازآفرینی شهری مورد نظر رئیس جمهور چیست که پس از پنج سال کارنامهای پر از خالی از وزیر راه و شهرسازی بجا گذاشته است باید مورد واکاوی قرار گیرد.
اگر منظور ساماندهی مسکن اجتماعی و بازسازی بافت فرسوده شهرها بوده یا چیز دیگر واقعاً نیاز به توضیح دارد. اما اعتراض دوم یا علت دوم استعفا که متمرکز روی یک اصل مهم در اقتصاد یعنی دخالت حداکثری دولت در بازار و روش ساماندهی امور اقتصادی می باشد مطلب قابل توجهی است.
از این بیان در استعفانامه معلوم می شود آقای آخوندی با سیاست های اقتصادی دولت در این پنج سال مخالف بوده اما از روی ناچاری زیر سقف هیئت وزیران با روحانی ایام را سر کرده و دیگر کارد به استخوان او رسیده و چاره را در استعفا دانسته است.
اما سه نکته مهم در استعفانامه آخوندی غیر از آن دو علت نیز رخ نمایی می کند.
1-نقض اصل پایبندی به قانون
2-نقض احترام به حقوق مالکیت
3-نقض اقتصاد بازار رقابتی
آخوندی در استعفانامه خود یادآور شده است که در هیچ شرایطی این سه اصل را نباید نقض کرد.
او معتقد است دولت برای تدبیر امور در شرایط تدبیر این سه اصل مهم را نقض کرده لذا از حیث اخلاقی ادامه کار را با دولت درست ندانسته و استعفا داده است. او در آخر نامه هم تاکید کرده تا آخر مهر ماه در این سمت خواهد بود!
آقای آخوندی با این استعفانامه پرسش های بسیاری را در ایام پنج ساله همکاریاش پدید آورده است.
یک وزیر کابینه شهادت میدهد پایبندی به قانون و احترام به حقوق مالکیت نقض شده است. خب طبیعی است در این نقض صورت گرفته، حقوق بسیاری از مردم ضایع شده است. این نوع سخن گفتن شاید یک تکلیف باشد. اما این حق را هم برای مردم پدید میآورد که بپرسند قصه چیست و قضیه کدام است و در این قضایا تکلیف حقوق مردم چه میشود!
سخن آخر اینکه آقای آخوندی سومین نکتهای که درباره دلیل استعفای خود ذکر کرده است، اعتقاد وی به اقتصاد بازار رقابتی است.
آیا برای وی این امکان وجود نداشته است که قبل از پذیرش تصدی وزارت راه و شهرسازی آن را با رئیس جمهور چک میکرد و پنج سال خود و ملت را معطل کشف این مهم نمی کرد!
بدون شک رئیس جمهور محترم در خصوص این استعفای پرابهام و پرسشهای کلیدی آن در معرفی وزیر جدید راه و شهرسازی از باب روشنگری سخن خواهد گفت. این سخنان حتماً شنیدنی خواهد بود!
موج سوم جنگ تمدنی نظام سلطه
سید عبدالله متولیان در جوان نوشت:
همزمان با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان نظام دوقطبی، بسیاری از اندیشمندان غربی با خوشبینی زائدالوصفی پایان جنگ سرد را سرآغاز عصر طلایی! لیبرالیسم تفسیر کرده و عصر همزیستی مسالمتآمیز را نوید دادند. در بین نظریهپردازان مغرب زمین، نام ساموئل هانتینگتون با نظریه «برخورد تمدنها» و فرانسیس فوکویاما با نظریه «پایان تاریخ» بیش از سایرین در «پساجنگسرد» بیشتر خودنمایی و دنیای سیاست را درگیر خود کرده است. اگرچه نظریه این دو اندیشمند امریکایی ظاهراً با هم تفاوت دارد، اما در باطن، هر دو نظریه به یک نقطه و هدف واحد ختم شده و مانند دو لبه یک قیچی، توجیهگر ضرورت تسلیم شدن کشورهای جهان در برابر فزونطلبی و استکبارورزی شیطان بزرگ هستند. نظریه هانتینگتون بر برخورد تمدن غرب (بخوانید تمدن امریکایی) با هفت تمدن اصلی که مهمترین آنها تمدن اسلامی است و یک تمدن فرعی (آفریقایی) بعد از فروپاشی شوروی تأکید داشته و مدعی است سرانجام در این جنگ تمدنی، سایر تمدنها مغلوب تمدن امریکایی شده و عصر طلایی تمدن واحد جهانی با محوریت تمدن مغربزمین بر اساس تفکر لیبرالیستی آغاز خواهد شد. اما فوکویاما بر این باور است که فروپاشی شوروی از یکسو و دنیای نوین ارتباطی و هویدا شدن ابزارها و روشهای جدید ارتباطی از سوی دیگر، دنیا را به دهکدهای بزرگ تبدیل خواهد کرد که لازمه زیستن دهکده جهانی، قبول کدخدایی امریکا است. او میگفت: جدال فرهنگی در این عصر به اوج خواهد رسید و سرانجام این جدال فرهنگی، غلبه فرهنگ غربی بر سایر فرهنگها و پیدایش دین مشترک جدید و فرهنگ مشترک جدید بشری با محوریت دین زمینی و فرهنگ غربی خواهد بود. به این ترتیب یکی وعده جنگ تمدنها و دیگری وعده جنگ فرهنگها را داده و دوران یاغیگری نظام سلطه برای تغییر نقشه خاورمیانه و نابودی محور مقاومت و غلبه بر تمدن بزرگ اسلامی آغاز شد. حمله (برنامهریزیشده) به ساختمان تجارت جهانی بهانه خوبی برای تجاوز قانونی! نظام سلطه به خاورمیانه بود. طبق مدل طراحی شده قرار بود پس از تصرف افغانستان و عراق و سوریه بلافاصله حمله به ایران آغاز شود و کمربند استراتژیکی و هلال طلایی شیعه را تا قبل از سال ۲۰۰۵ نابود و کار جمهوری اسلامی را یکسره کنند.
جمهوری اسلامی ایران که پیش از این و در آغاز راه، مهندسی ٤۰۰ ساله نظام سلطه را به چالش طلبیده و برنامهریزیهای آنان برای ایجاد فرهنگ (دین) جدید و تسلط قانونمند تمدن غربی بر جهان را با مشکلات و موانع جدی مواجه ساخته و رؤیاهای غرب را برای بلعیدن قانونی جهان به کابوس بدل ساخته بود، اینک در مرحله جدید نیز با استفاده از موقعیت ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی خود و تکیه بر قدرت معنوی و مردمی و تحت رهبری حضرت امام خامنهای، برنامه شیطان بزرگ برای حمله به ایران را عقیم ساخته و دستاوردهای امریکا در افغانستان و عراق را نیز نابود کرده و عمق استراتژیکی خود را تا دریای مدیترانه گسترش داده و رژیم سفاک و منحوس صهیونیستی (بهعنوان خاکریز اصلی نظام سلطه در وسط اردوگاه تمدن اسلامی) را در داخل مرزهای سرزمین اشغالی محصور نماید.
نظام سلطه که در ابتدا تلاش داشت با «جنگ بین تمدنی» به نظام اسلامی خاتمه دهد و انقلاب اسلامی و عمق استراتژیک آن را مهار کند، بعد از شکست در برابر اراده مردم ایران و نظام اسلامی، به سیاست «جنگ درون تمدنی» در جهان اسلام روی آورد تا شاید به این ترتیب بتواند تصویری مخدوش، غیرواقعی و خشن از تمدن اسلامی ارائه نماید. پیدایش (تولید)، تجهیز، سازماندهی، حمایت و هدایت داعش و سایر جریانات افراطی و خشونت طلب محصول چنین تفکر و سیاستی در منطقه غرب آسیا است. تلاش برای ایجاد، سازماندهی، حمایت و هدایت «ناتوی عربی وهابی» در پناه راهاندازی جنگ یمن نمونه دیگری از سیاستهای غرب و نظام سلطه در جنگ درون تمدنی است.
دشمن در «جنگ درون تمدنی» خود با جهان اسلام: «تخریب و نابودی تمامی مظاهر تمدن اسلامی»، «نابودی منابع و زیرساختهای کشورهای اسلامی»، «تکثیر و تشدید اختلافات انگلیسی عرب و عجم و شیعه و سنی»، «ایران هراسی، ایران گریزی و ایران ستیزی» و «ترویج اسلام تکفیری، اسلام سکولاریزه شده و اسلام افراطی شیعی» را نشانه رفته است.
در نتیجه حضور استراتژیک و مقتدرانه جمهوری اسلامی در نبرد با تروریستهای تربیت شده توسط مثلث شرارت عبری، غربی، وهابی در سوریه و عراق، ۱۰ سال جنگ درون تمدنی «از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۵» حاصلی جز شکست مفتضحانه و نابودی داعش و تضعیف تروریسم هدایت شده نداشته و همین موضوع غیض و کینه نظام سلطه علیه نظام اسلامی را دوصد چندان کرده است.
بعد از شکست خفت بار نظام سلطه در موج اول و در «جنگ بین تمدنی» (۱۹۹۰ تا ۲۰۰۵) و در موج دوم و در «جنگ درون تمدنی» (۲۰۰۵ تا ۲۰۱۵) هماینک در موج سوم «جنگ درون تمدنی ایرانی، اسلامی»، نظام سلطه، جنگ را به داخل ایران کشانده و در این جنگ تمام عیار و همهجانبه با محوریت جنگ نرم و تمرکز بر پروپاگاندا و عملیات پرحجم روانی و سیاه نمایی و مدیریت افکار عمومی، با تشدید فشار اقتصادی، فروپاشی هویت و شخصیتِ نظام اسلامی را بهعنوان پرچمدار و عامل اصلی تفوق و غلبه تمدن اسلامی بر تمدن شیطانی و مهاجم غربی از طریق: «شبیخون فرهنگی و تخریب باورها و اعتقادات مردم به نظام اسلامی»، ««ناامیدسازی و مأیوس کردن مردم نسبت به آینده تمدن اسلامی»، «فرو ریختن دیوار اعتماد مردم به نظام و مسئولان»، «هجو دین و شریعت و فرهنگ دینی»، «متنفر کردن مردم نسبت به تمدن اسلامی ایرانی»، «تطهیر و تقدیس حکومت فاسد پهلوی»؛ فروپاشی نظام اسلامی را نشانه رفته و از تجربه ٤۰ سال گذشته عبرت نگرفته و سادهانگارانه بر این باورند که نابودی نظام اسلامی ایران، تفوق و پیروزی قطعی نظام سلطه را بر تمدن اسلامی در پی خواهد داشت. هشیارباش کشتیبان نظام اسلامی، حضرت امام خامنهای در سوم خرداد سال ۱۳۹۵ در جمع دانشآموختگان دانشگاه افسری و تربیت پاسداری حضرت امام حسین علیهالسلام در توصیف جنگ نامتقارن و جنگ ارادهها نیز در راستای مقابله با موج سوم جنگ درون تمدنی است:
«خرمشهرها در پیش است؛ نه در میدان جنگ نظامی، در میدانی که از جنگ نظامی سختتر است.»
… و ملت قهرمان ایران به فضل الهی و با راهبری ولایت فقیه از این گردنه صعبالعبور نیز با سربلندی و سرفرازی عبور خواهند کرد و نظام سلطه و پدیدآورندگان موج سوم جنگ تمدنی را از کرده خود پشیمان خواهند ساخت