جمعه , ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » سخن روز مطبوعات

سخن روز مطبوعات

روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله  به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌

*********

فرصت طلایی!

سیدمحمدسعید مدنی در کیهان نوشت:

اولین گزینه دشمن غدار علیه این مُلک و ملت انقلاب‌کرده و از بند رسته جنگ بود. آن هشت سال جنگ تحمیلی و نابرابر و مستقیم را که به دنبال تفرقه‌افکنی و درگیری‌ها و جنگ‌های بی‌حاصل داخلی و قومیتی چه کسی علیه این کشور تازه از بند طاغوت رسته برپا کرد؟ حالا خیلی جالب و البته باعث تعجب است که اینها وقتی به خیال خودشان می‌خواهند مثلا خیلی ما را بترسانند! ما را به جنگ تهدید می‌کنند و از درگیری نظامی به عنوان یک گزینه و البته آخرین و تعیین‌کننده‌ترین گزینه نام می‌برند!

این بساط تهدید نظامی و «به تعبیر عزیزی» جنگ‌هراسی که دشمن خارجی و دنباله‌های داخلی آن به راه انداخته‌اند در مصاف با این ملت و برای این مردم خطرناک و تعیین‌کننده نیست، آنچه خطرناک و جاده صاف‌کن دشمن است،‌ غفلت از «درون» است و فراموشی از آنچه در «داخل» می‌گذرد، که فرمود: «اعدی عدوک نفسک، التی بین‌ جنبیک»! خطر اصلی اینجاست «غفلت از درون»! این حربه و تاکتیکی است که دشمن شکست خورده و ناکام از حربه‌های ناکارآمد گذشته، اینک به آن روی آورده است و کارکرد اصلی اینکه بر طبل جنگ می‌کوبد و ما را مستقیم و غیرمستقیم از طریق بلندگوها و رسانه‌های خارجی یا اجیر شده‌ها و دنباله‌های داخلی، تهدید می‌کند تا ما را از میدان اصلی نبرد و آنچه آماج مرحله جدید تهاجم خود قرار داده، غافل نماید!

در اینکه دشمن مرتجع مدعی پیشرفت و دموکراسی و حقوق بشر و طرفدار  ارزش‌های مدرن و… کماکان درباره این کشور انقلابی بر خواسته‌های ارتجاعی و استعماری خود پافشاری می‌کند و دست از دشمنی برنمی‌دارد، کوچک‌ترین تردیدی وجود ندارد اینها چهل سال است با این ملک و ملت دشمنی می‌کنند و در این دشمنی به قول حضرت امام خمینی کبیر(ره) «هرکاری از دستشان برآمده، کرده‌اند و اگر کاری ‌نکرده‌اند برای این نیست که نخواسته‌اند، بلکه برای این است که نتوانسته و بیشتر از آن از دستشان برنیامده است!» (نقل به مضمون) پس حرف بر سر بود و نبود جنگ و ستیز بی‌امان کارگزاران نظام سلطه علیه این کشور نیست، بلکه حرف بر سر این است که میدان اصلی جنگ را گم نکنیم و در این‌باره دچار فریب و خدعه دشمن نشویم، به درگیری‌های فرعی و توهمی دچار نشویم، امروز جبهه جنگ دشمن، بیش از همیشه، «اقتصادی» است. در این جبهه و عرصه است که دشمن صرفا شعار نمی‌دهد و فقط رجز نمی‌خواند، بلکه رسما وارد شده است. سازمان‌ها و مراکز اقتصادی خود را عملاً به «اتاق جنگ» علیه ایران انقلابی و تسلیم‌ناپذیر کرده است. صریحاً و بی‌نقاب جنگی تمام‌عیار به راه انداخته که در آن معیشت و سفره و نان مردم را هدف قرار داده است تا شاید به هدف دیرین خود که نابودی انقلاب و تسلیم مردم و احیاء سلطه و چپاولگری خود به این کشور است، دست یابد.

جنگ هم، جنگ است، سازوکار و شرایط و مقتضیات خودش را دارد. در هر جنگی دشمن خارجی و رویاروی، تکلیفش، مقر و سنگر و موضعش، مشخص و آشکار است. همانطور که در نبرد آتشین نظامی، دشمن این مرز و بوم بیش از هرچیز به‌خاطر وحدت و انسجام داخلی و محکم بودن «درون» راه به جایی نبرد، در میدان نبرد اقتصادی هم نمی‌تواند کاری از پیش ببرد، به شرط آنکه اینجا هم از درون محکم باشیم و ضمن تقویت اعتماد مردم و پرهیز از تفرقه و اختلافات ویرانگر و خودخواهانه،‌سخت هوشیار باشیم و از خطری که از «درون» ما را تهدید می‌کند و منتظر است تا در بزنگاه‌های حساس خنجر خود را به پشت ما وارد کند، غافل نباشیم. اجازه فعالیت‌های خرابکارانه و تفرقه‌افکنانه به‌ویژه به کسانی که در داخل ناآگاهانه و یا مغرضانه، شرایط حساس مملکت را فرصتی برای تکاثر و احتکار و افزودن بر سرمایه‌های نامشروع و کسب منافع زیاده‌خواهانه می‌دانند و عزت و استقلال و حیات یک ملت را بازیچه بازیگری‌های کثیف و حرامخوارانه خود قرار می‌دهند، ندهیم و فضا و بستر و عرصه را برای عرض‌اندام آنها سخت تنگ کنیم متأسفانه تا حالا در این باره بعضی جاها و پاره‌ای وقت‌ها غفلت کرده‌ایم و معلوم نیست اگر ترامپ زیر برجام نمی‌زد و این التهاب اجتماعی با افزایش روزافزون قیمت ارز و سکه پدید نمی‌آمد، آیا باز هم شاهد اتفاقات امروز و تکاپویی که برای مبارزه با رانت‌خواران و دزدان بیت‌المال و تروریست‌های اقتصادی به‌راه افتاده، بودیم؟! آیا باید فقط چنگ و دندان نشان دادن دشمن ما را به خود آورد و… غافلیم که به فرمایش مولا(ع): بزرگ‌ترین دشمن «نفس» ماست که در درون هر یک از ماست:

بستر راحت چه اندازیم بهر خواب خوش
ما که چون دل دشمنی داریم در پهلوی خویش

اما به مصداق جلوی ضرر را هر جا بگیری، منفعت است! هنوز برای تغییر بعضی همکاران ناکارآمد و افراد عوضی ردای مسئولیت به تن کرده و مهمتر از آن اصلاح برخی رویه‌ها و روش‌ها و منش‌ها، فرصت وجود دارد، فرصت طلایی! کافی است مسئولان به آنچه در این باره، اخیراً بسیار وعده می‌دهند، عمل کنند و… در هر حال از هر فرصت برای تحکیم هرچه بیشتر درون باید بهترین استفاده‌ها را کرد. عبرت‌های تاریخ و سنت‌های الهی در این باره را که می‌گوید: «اگر ملتی از درون محکم و متحد باشد، محال است در برابر دشمن بیرونی هر چند قوی سر تسلیم فرود آورد.»، جدی بگیریم. تاریخ اسلام به ما نشان می‌دهد که مسلمانان همواره در جبهه بیرونی و در مصاف با دشمن خارجی و رودررو پیروز و فاتح بوده‌اند، اما از درون و به دست جریان «نفاق» و به‌ظاهر خودی‌ها، آسیب‌های جدی دیده و زیان‌های بزرگ مادی و انسانی متحمل شده است. استاد شهید مطهری(ره) در جزوه «مسئله نفاق(!)» در این باره بحث بسیار دقیق و قابل تأملی دارد که باید آن را چند بار خواند. (مرحوم دکتر شریعتی هم در سخنرانی «شهادت» با مقایسه دوران پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) این موضوع را تحلیل و تبیین کرده است.) این خطر امروز هم مسلمانان را (و در این مبحث) جامعه ما را تهدید می‌کند. بدیهی است، منظور از «جریان نفاق» فقط یک گروهک ذلیل و خائن به ملک و ملت، نیست، بلکه همان است که قرآن کریم خصوصیت بزرگش را «عدم تطابق زبان و دلش» معرفی می‌کند: «یقولون بافواههم ما لیس فی قلوبهم»!

بنابراین در اینکه «مراقبت از درون» یکی از ضروریات مسلم مقابله با دشمن بیرونی است، شکی وجود ندارد، این ضرورت با حرف و تعارف هم فراهم نمی‌آید، بلکه بیش از هر چیز با تقویت و مضاعف ساختن «اتحاد و اعتماد مردم» به‌دست می‌آید. دشمن را ببینیم چگونه از سویی به جان اعتماد و باورهای مردم ما افتاده، با دروغ و شایعه و نیرنگ، ذهن و روان آنها را بی‌امان بمباران می‌کند و از سوی دیگر چگونه با لطایف‌الحیل و از راه‌های گوناگون تلاش می‌کند در میان اقشار مختلف جامعه، احزاب، جناح‌ها، قومیت‌های گوناگون و مذاهب مختلف تفرقه‌افکنی و اتحاد مردم را متزلزل و اعتماد مردم به مسئولان را درهم بکوبد و…؟ تکلیف روشن‌تر از همیشه است. «تک» دشمن را باید با «پاتک» مناسب پاسخ داد. نباید به او اجازه دهیم بزرگترین ثروت و سرمایه هر حکومت و مملکتی- بزرگتر و با ارزش‌تر از همه منابع و معادن و ثروت‌ها- یعنی «اعتماد مردم» را به خود و به مسئولان خود، تضعیف و نابود سازد. به کلام آسمانی و الهی قرآن کریم توجه کنیم که ما را به پایداری و صبر در برابر دشمن متجاوز و گستاخ دعوت می‌کند:
«یا ایها الذین آمنوا اذا لقیتم فئه فاثبتوا واذکروا الله کثیراً لعلکم تفلحون» (انفال/ 45) (ای کسانی که ایمان آورده‌اید، هرگاه با فوجی مقابل شدید پایداری کنید و خدا را پیوسته یاد آرید، باشد که پیروز و فاتح گردید.)

و بلافاصله در آیه بعدی هشدار می‌دهد و راه حل «ایستادگی و پایداری» را این چنین گوشزد می‌کند: «واطیعوا الله و رسوله و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم و اصبروا ان‌الله مع الصابرین» (انفال / 46) (و پیرو فرمان خدا و رسول باشید و هرگز راه اختلاف و تنازع نپوئید که در اثر تفرقه، ترسناک و ضعیف شده و قدرت و عظمت شما نابود خواهد شد، بلکه باید یکدل و صبور باشید که خدا با صابران است). آری اتحاد علیه دشمن در گرو اعتماد به دوست است. این توصیه‌ها و سفارش‌ها برای فقط «خواندن» و «گفتن» نیست، بیش از اینها برای عمل کردن است. مخاطب این کلام آسمانی هرکسی است که ادعای پیروی از این مکتب و آئین را دارد و می‌خواهد هزینه‌های پیروی و پایداری را بپردازد. به راه و مرام مولای متقیان علی(ع)، قرآن ناطق، اقتدا کنیم. همو که ما ادعا داریم الگوی حکومتی ایشان، (حکومت عدل علی(ع)) را مبنای نظام برآمده از انقلابمان قرار داده‌ایم و می‌خواهیم در حد وسع و توان در این مسیر حرکت کنیم. همان شخصیت تابناکی که مردم ایران به عشق او و عدالت او و به قصد احیای حکومت آرمانی و عدالت‌محور او که با توطئه و همدستی دشمنان قسط و عدالت (قاسطین و ناکثین و مارقین) ناتمام ماند، با تمام هستی و اخلاص خود و به رهبری مردانی از تبار و نسل او، علیه نظام طاغوت و ستمگران روزگار و زمان برخاسته‌اند. دغدغه «ناس» و توده‌های مردم، دغدغه بزرگ علی(ع) در طول حیات آن بزرگوار به ویژه دوران حکومت ایشان است. او که «غنی» در برابر هر «غیرخدایی» و مظهر «فقر و نیاز مطلق» در برابر خدای سبحان است، حکومت و حاکمان را سخت محتاج «اعتماد» و «گمان نیک» (حسن‌الظن) مردم می‌داند و در جای جای سخنش به ویژه خطاب به کارگزاران و عاملان و والیان حکومتی، درباره رعایت حال توده‌ها سفارش‌های اکید کرده است. فرمان‌های صریح داده است که محور همه رفتار و برنامه‌های خود را تامین «اعتماد مردم» قرار دهند.

در این باره از امیر مومنان سخن و توصیه‌های فراوان به جای مانده است که شاید معروف‌ترین آنها عهدنامه حکومتی خطاب به مالک اشتر، کارگزار او در مصر باشد. حضرت در بخشی از این نامه «مردم» را برای مالک چنین توصیف و تعریف کرده است: «و انما عماد الدین و جماع المسلمین و العده للاعداء العامهًْ من الامهًْ فلیکن صغوک لهم و میلک معهم» ( همانا آنان که دین را پشتیبانند، و موجب انبوهی مسلمانان، و آماده پیکار با دشمنان، عامه مردمانند، پس گرایش تو به آنان باشد و میلت به سوی ایشان.)

و درباره ضعیف‌ترین و پایین‌ترین طبقات مردم چنین والی خود را توجه می‌دهد: «الله، الله فی طبقهًْ السفلی…» ( خدا را خدا را در طبقه فرودست از مردم، آنان که راه چاره ندانند و از درویشان و نیازمندان و بینوایان و از بیماری برجای ماندگانند…) و درباره اهمیت لزوم جلب خوش‌گمانی رعیت و عامه مردم می‌فرماید: «…پس رفتار تو چنان باید که خوش گمانی رعیت فراهم آید که این رنج دراز را از تو می‌زداید» و باز سفارش می‌کند «خود را از رعیت پنهان نکن… اگر رعیت بر تو گمان ستم برد [و بی‌اعتماد شود]، عذر خود را آشکار با آنان در میان گذار، و با این کار از بدگمانی‌اشان در آر [و اعتمادشان را جلب کن].»
مولا(ع) در مسیر جلب اعتماد مردم «رفتار» را بر گفتار، ارجح می‌داند به این معنا که بیش از هر چیز کنش و رفتار مسئولان و کارگزاران باید احساس رضایت و دلگرمی و اعتماد در مردم ایجاد کند.

بدون تردید، امروز نیز این دستورالعمل‌ها زنده و سازنده و این سفارش‌ها کارآمد و ارزنده است و باید هرکس که در هر جا (دولت، مجلس، قوه‌قضائیه و..) عهده‌دار امری از امور مردم است، خود را مخاطب این توصیه‌ها بداند و با رفتار و عمل خود، اعتماد مردم را که متاسفانه در بخش‌هایی (به ویژه حوزه معیشت و اقتصاد) آَسیب دیده، ترمیم کند و… توصیه‌هایی که رهبر معظم انقلاب به تأسی از آن امام همام، همواره به مسئولان و مدیران سفارش کرده و یادآور شده‌اند. همین چند روز پیش بود که ایشان در بخشی از سخنان خود خطاب به هیئت دولت فرمودند: «بایستی تصور دولت در چشم مردم، تصور یک گروه توانا و کارآمدی باشد که دارند تلاش می‌کنند… مردم وقتی این را از شما ببینند، برایتان شعار می‌دهند، به نفعتان شعار می‌دهند، این باید احساس بشود آدم ممکن است مشکل را یک جایی نتواند حل کند، همین قدر که [مردم] بدانند وارد میدان هستید و دارید تلاش می‌کنید، روز و شب نمی‌شناسید، به مردم پیام اقتدار می‌دهد. باید [مردم] احساس بکنند، دارد، کار می‌شود.»

بی‌تعارف و شعار، مردم دارای قدرت داوری و صاحب تشخیص هستند، اگر احساس کنند حرف و وعده‌های مسئولان صادقانه و با عمل و رفتار آنها مطابقت دارد و خدای ناکرده از سرکاری و سیاهکاری و… نیست، دست در دست یکدیگر چون همیشه، پشتیبان دولت و مسئولان خواهند بود و… آنگاه در این صورت پیروزی بی‌برو و برگرد قطعی و حتمی است. این وعده خداست که «یدالله مع الجماعهًْ»! (دست خدا با جماعت است)‌و تاریخ هم شهادت می‌دهد: «هرکس با خدا و سنت‌های الهی در افتاد، ورافتاد.»…!

قطار تغییر کابینه را متوقف نکنید!

مهدی حسن زاده در خراسان نوشت:

سرانجام پس از گذشت چند ماه پرالتهاب در بازار ارز، رئیس جمهور هفته گذشته، به تغییر رئیس کل بانک مرکزی اقدام کرد و همتی جایگزین سیف شد. اگرچه برخی پایان دوره 5 ساله سیف را دلیل اصلی این تغییر می دانند، اما از این نظر که رئیس کل سابق بانک مرکزی، نتوانسته بود تصویری مقتدر و مسلط در مواجهه با التهابات بازار ارز از خود نشان دهد، تغییر وی ضروری بود و حتی تاخیر دولت و رئیس جمهور در این تغییر، انتقاد برانگیز است. با این حال بحث بر سر این است که قطار تغییر کابینه در ایستگاه «سیف – همتی» متوقف شده است یا مسافران دیگری را از کابینه دوازدهم سوار می کند؟
با گذشت یک سال از آغاز فعالیت کابینه دوازدهم، مروری بر عملکرد تیم اقتصادی دولت و نکاتی که در ابتدای فعالیت این تیم مطرح بود، ضروری است. نگارنده در تاریخ چهارشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۶، در یادداشتی در صفحه 2 همین روزنامه با عنوان «تاملی در تغییر تیم اقتصادی دولت» نوشت: «فارغ از افراد و وزارتخانه ها، بحث بر سر این است که هماهنگی و مدیریت تیم اقتصادی چگونه و توسط چه کسی صورت می گیرد؟ … اگر این محوریت قرار است از سوی جهانگیری معاون اول رئیس جمهور صورت گیرد باید دید تا چه اندازه گزینه های وزارتخانه ها و دیگر بخش های تیم اقتصادی با وی هماهنگ هستند. … در هر صورت علامت سوال بزرگ در برابر تیم اقتصادی دولت دوازدهم، کاپیتانی تیم است.»

این هماهنگی از این نظر مهم بود که اقتصاد ایران در سال های اخیر با انباشت چالش ها و بحران هایی مواجه است که ضرورت دارد در دولت و حتی دیگر ارکان نظام در مقابل آن ها موضعی کاملا مشخص و هماهنگ وجود داشته باشد. به عنوان مثال ابتدای تشکیل دولت دوازدهم باید مشخص می شد که رویکرد اعضای تیم اقتصادی در قبال چالش های فوری اقتصادی کشور از قبیل نرخ ارز، بحران موسسات غیرمجاز و چگونگی مواجهه با نقدینگی چیست؟ فراتر از این رئیس جمهور باید در ابتدای فعالیت دولت، خود به جمع بندی نهایی می رسید که در برابر این چالش های فوری چه موضعی دارد. پس از آن تیمی را انتخاب می کرد که در آن مواضع دوگانه درباره نرخ ارز وجود نداشته باشد. با این حال به وضوح دیده شد که چگونه دو مشاور رئیس جمهور، اوایل امسال افزایش نرخ ارز را تئوریزه می کردند و معاون رئیس جمهور و سخنگوی دولت، سفت و سخت با افزایش نرخ ارز مخالفت می کرد!

اکنون نیز بحث بر سر این است که با خروج سیف، چه میزان به هماهنگی دولت اضافه خواهد شد؟ آیا نوبخت به عنوان متولی برنامه ریزی و بودجه ریزی همچنان بر تثبیت مصنوعی قیمت های ارز و سوخت اصرار خواهد کرد و در مقابل، نیلی به عنوان مشاور اقتصادی رئیس جمهور، لزوم تبعیت از نرخ بازار آزاد ارز را توصیه خواهد کرد؟ آیا وزیر اقتصاد نخوانده اقتصاد از سایه خارج خواهد شد و به جای پیگیری فروش اموال مازاد بانک ها، نقش خود در تنظیم سیاست های کلان اقتصادی را ایفا خواهد کرد؟ آیا در شرایطی که دولت میلیاردها دلار ارز 4200 تومانی را بدون نظارت به بازار تزریق کرده و اکنون در پی شفاف سازی برآمده است، باز هم فردی نظیر عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی، قیمت گذاری و نظارت بر بازار را رویکرد کمونیستی تصویر خواهد کرد؟ آیا همچنان شاهد حضور محمد نهاوندیان در پست نامانوس معاون اقتصادی رئیس جمهور خواهیم بود، بدون این که شرح وظایف وی و تداخل فعالیت های وی با دیگر عناصر اقتصادی و اجرایی کابینه مشخص باشد؟

سوال های فراوانی از این دست وجود دارد و به نظر می رسد تا زمانی که فعالان اقتصادی و حتی سیاسی، پاسخ روشنی از دولت در این زمینه دریافت نکنند، نمی توان به اثرگذاری، تنها تغییر موجود در کابینه دلخوش بود. چرا که تغییر رئیس کل بانک مرکزی لزوما به معنای تغییر رویکرد دولت نیست و تکلیف دیگر بخش های تیم اقتصادی نامشخص است. بسیاری اعتقاد دارند که محمد باقر نوبخت، با توجه به نزدیکی اش به رئیس جمهور و سمت سخنگویی دولت، نقش کلیدی در تیم اقتصادی داشته است و اگر قرار است تغییری در تیم اقتصادی کابینه صورت گیرد، وی هم باید تغییر کند. بخش عمده ای از کارشناسان بر این باورند که  مسعود کرباسیان، صرفا یک مدیر اجرایی موفق در حد گمرک است، نه مسئول وزارتخانه ای که در تعیین سیاست های کلان اقتصادی باید نقش اساسی ایفا کند.

جمع زیادی از کارشناسان معتقدند که تعلل محمد شریعتمداری، وزیر صنعت، در مواجهه با پرونده فساد واردات خودرو، به گونه ای بوده است که باید وی را نیز از قطار کابینه پیاده کرد. بسیاری از صاحبنظران عقیده دارند که علی ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، با همه تلاش هایش در مواجهه مثبت با پدیده های اجتماعی، در مدیریت بنگاه های کلان اقتصادی از شستا تا سازمان بازنشستگی و همچنین تدوین برنامه های اثربخش برای اشتغال زایی ناتوان بوده و باید از سمت خود خداحافظی کند. جمع زیادی از نخبگان معتقدند که عباس آخوندی به عنوان وزیر راه و شهرسازی، جز افزایش بدون اثر، وام مسکن و ناکارآمدی در تکمیل مسکن مهر و کندی در نوسازی بافت فرسوده، مخالفت با مالیات بر سوداگری در بخش مسکن و حاشیه سازی به واسطه برخی ادبیات و رفتارهای خود، کارنامه مشخص دیگری در بخش مسکن نداشته است و او نیز باید به فکر خروج از کابینه باشد.

به این ترتیب و با باقی ماندن دیگر گزینه های تیم اقتصادی که عملکرد انتقاد برانگیزی داشته اند، نمی توان انتظار داشت که با تغییر در ریاست بانک مرکزی، امید و اعتماد به مردم و فعالان اقتصادی باز گردد. تغییر ابتدا باید در نحوه مواجهه رئیس جمهور با پرسش های اصلی این روزهای اقتصاد کشور و پاسخ صریح به آن ها صوت گیرد و پس از آن نحوه چینش تیم اقتصادی تغییر کند و فردی با اختیار تعیین افراد همفکر و پذیرش مسئولیت تیم اقتصادی، سکان را به دست بگیرد. هرگونه تعلل در ادامه این تغییرات، صرفا باعث اعتمادسوزی بیشتر و ناامیدی می شود و ممکن است دیگر تغییر در تیم اقتصادی افاقه نکند و کار به تغییر در راس قوه اجرایی کشور بکشد.

کاپیتان نمو به هموطنانت رحم کن!

حسن رضایی در وطن امروز نوشت:

گاهی فکر می‌کنم هر چند تولستوی در جنگ و صلح یک دنیا عظمت را خلق کرده و فردوسی در افق‌هایی بسی دورتر از مخیله هر صاحب قلمی پرواز کرده اما کار «ژول ورن» باید در دنیای نویسندگان از همه سخت‌تر بوده باشد. سختی کار ژول ورن بیش از هر چیز، در آن است که او همواره از پدیده‌هایی حرف می‌زند که هیچ مابه‌ازای واقعی برای آنها وجود ندارد. «سفر به مرکز زمین» و «بیست هزار فرسنگ زیر دریا» چندان برای انسان قرن نوزدهمی قابل فهم نبود. تخصص ژول ورن اما حرف زدن از چیزهایی بود که هرگز وجود خارجی نداشته‌اند. اگر در نگاه به فضای سیاست داخلی کشور طی سال‌های اخیر دقیق‌تر شویم، به‌نظرم ژول ورن‌های متعددی خواهیم یافت که الحق و الانصاف مانند خود ژول ورن خدابیامرز کار سخت و صعبی داشته‌اند.

من‌باب مثال، می‌توان به خلق انتزاعی پدیده‌هایی چون دیوارکشی در خیابان و پیاده‌روها، لغو تمام تحریم‌ها در همان روز اجرای توافق، عبور از رکود، آغاز رونق اقتصادی از سال آینده (سال آینده می‌تواند 94، 95، 96 یا 97 باشد!)، راحت بودن خیال مردم بابت دلار، نیاز نداشتن مردم به یارانه 45 هزار تومانی در صورت رای‌آوری یک کاندیدای خاص در انتخابات ریاست‌جمهوری 92، تضمین بودن امضای جان کری، ضرر 100 میلیون دلاری کشور بابت هر روز تاخیر در تصویب برجام، بازگشت عزت به پاسپورت ایرانی، تقویت ارزش پول ملی، دور کردن سایه جنگ از سر مردم به وسیله برجام، ارتباط مستقیم چرخیدن چرخ سانتریفیوژ و چرخ زندگی مردم و هزاران مورد اینچنینی دیگر اشاره کرد. من بخوبی می‌دانم در شرایط کنونی کشور و  به سبب حراست از منافع ملی، باید از همین وارثان مرحوم ژول ورن حمایت و پشتیبانی کرد، این خیال خام اما ابدا در کتم نمی‌رود که ممکن باشد آینده با همان دست‌فرمان جناب ژول ورن بهتر از اکنون باشد! لذا از آنجا که آدمی به امید زنده است، با درک شرایط بغرنج کنونی و صرفا برای دفاع از منافع ملی، چند کلامی قلمی می‌کنم، بلکه ژول ورن‌ها تصمیم بگیرند از این پس، فردوسی یا حداقل تولستوی باشند.

وزیر محترم امور خارجه زمانی که من هنوز در دانشگاه تهران دانشجو بودم و ایشان تازه اسب خیالی برجام را زین می‌کرد، طی مراسمی در پاسخ به یک دانشجو، حرف عجیب و غریبی زد و با قاطعیت تمام گفت: «آمریکا با یک بمب می‌تواند تمام سیستم دفاعی ما را از کار بیندازد.» تا جایی که خبر دارم ایشان این یک بند از کتاب پر آب چشم برجام را بعدا ویرایش و اقرار کرد اینجا دیگر موقعیتی نیست که بتوان از ژانر مرحوم ژول استفاده کرد. جناب ظریف اما اخیرا حرف غریب‌تری زده‌اند که نشان می‌دهد قوه عاقله دولت همچنان دوست دارد به جای فردوسی شدن، دنباله‌رو ژول ورن باشد و عذرخواهی آن زمان ظریف، چندان هم دلی نبوده است.

محمدجواد ظریف اخیرا با اشاره تلویحی به وضعیت کنونی اقتصاد ملی گفته است: «بعضی‏ها کفران نعمت کردند، یادشان نبود «لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید» بالاخره شکر نعمت باید
می‌کردیم و باید بکنیم.» اول اینکه باید گفت این حتما از همان قماش اختراعات ژول ورن است که وزیر امور خارجه بخواهد اینقدر با فراغ بال و گشاده‌دستی درباره اقتصاد حرف بزند یا بلکه بالاتر، بخواهد اقتصاد یک کشور را تنها به مدد حدود 50 الی 100 گرم گوشت که زبان نامیده شده، بالکل از فرش به عرش برساند! جناب ظریف اما حالا بعد از گذشت 5 سال و اثبات عمق غلط بودن چنین رویایی نیز حاضر به رها کردن آن نیست و بر همین اساس، در جایگاه پیامبری دلسوز ما را به شکرگزاری و دوری از کفران نعمت فرا می‌خواند. خدای مدنظر ظریف اما چنانکه در صحنه عمل مشخص است، جایی در آسمان‌ها ندارد و یکسره در غرب کره زمین سکنی گزیده است؛ روزی در آمریکا و حالا در اروپا!

مساله دومی که باید به آن توجه داشت، این است که خلاف تصورات غلط ظریف و همفکرانش، خدا لامکان و لازمان است و هم او گفته است «به عزت و جلالم قسم، امید هر کس را که به غیر من دل ببندد، ناامید خواهم کرد!»

بر این اساس اگر جناب ظریف هم به این خدای سومی معتقد است، باید بداند کسانی که دیروز حتی آب خوردن مردم را هم به اشاره چشم کدخدا گره زده‌اند، حالا نباید درس شکر و کفران به ملت بدهند. وانگهی! چنانکه بارها و بارها گفته شده، بنا به نظر قاطبه کارشناسان اقتصاد حامی و منتقد دولت، تاثیر تحریم‌ها بر اقتصاد ایران در بالاترین حد آن، چیزی بین 15 تا 20 درصد است، لذا جناب قهرمان دیپلماسی باید بداند مضحک‌ترین استدلال درباره وضعیت خراب اقتصادی کشور که رهاورد تفکرات غلط تصمیم‌گیران تیم اقتصادی دولت است، همین است که یکسره آن را به حوزه کاری ایشان گره بزنیم.

گریه‌آور اما این است که جناب وزیر امور خارجه به جای آنکه حداقل صادقانه مسؤولیت همان 15 درصد حوزه مسؤولیتی خودش را بپذیرد، یکسره آن را به شکر نعمت نکردن عده‌ای دیگر گره زده، خود و همراهانش را کاملا مبرا می‌داند. از گفتن چنین کلمه‌ای ابا دارم اما بگذارید با تمام تلخی‌اش بگویم که داشتن چنین وزیر خارجه‌ای، بزرگ‌ترین فاجعه ممکن در حوزه سیاست خارجی تاریخ معاصر ایران است. وزیری که چند سال با بزرگنمایی نقش خود در اقتصاد، وعده‌های ژول ورنی به مردم می‌دهد، روزی دیگر و در همین مسیر، با بزرگنمایی قدرت نظامی آمریکا و تحقیر قدرت ملی، مردم را می‌ترساند و حالا با فرار از تمام مسؤولیت‌هایی که مستقیما متوجه او و تفکرات اشتباهش است، تنها راه‌حل ممکن را شکرگزاری ملت بابت عدم خروج اروپا و دیگران از همین برجام نیم بند و پا در هوا معرفی می‌کند.

ژول ورن در کتاب «بیست هزار فرسنگ زیر دریا»، زندگی دریانوردی به نام کاپیتان نیمو را روایت می‌کند که خود و همراهانش را در زیردریایی مرموز خود حبس کرده و چون یکی از کشورهای اروپایی خانواده‌اش را از بین برده، او به دنبال انتقام است و به همین دلیل کشتی‌های روی آب را غرق می‌کند. این مسائل باعث شده بود مردم فکر کنند زیردریایی او یک هیولاست. حالا که هیولای افکار اشتباه دولت در حال تخریب اقتصاد ملی است، ظریف گویا در هیبت همان کاپیتان نیمو به کشتی‌های بی‌گناهی که از قضا خیرخواه او و دولت هستند، شلیک می‌کند.

کاپیتان نمو اما خوب است به جای شلیک به خودی‌ها و بی‌گناهان، یک بار هم شده، اسلحه‌اش را درست هدفگیری کند و بداند آنها که حالا با او نرد دوستی می‌بازند، شریک همان کشوری هستند که خانواده‌اش را از بین برده‌اند! در انتها لازم است از روح جناب ژول ورن عذرخواهی کنم. آخر او بر خلاف ظریف و دوستانش از چیزهایی حرف می‌زد که بعدها همگی به واقعیت پیوست. عذرخواهم ژول عزیز!

باید با مردم سخن گفت

اشرف بروجردی در ایران نوشت:

آیا جامعه ایران از شرایط کنونی به آسانی عبور خواهد کرد؟ فراز و فرودهای جوامع و ملت‌ها تابعی است از مجموعه عواملی که در سیاست‌ها و رویکردهای تصمیم‌گیران آن جوامع وجود دارد که جامعه ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. 40 سال از انقلاب اسلامی می‌گذرد و عمر جمهوری اسلامی امروز به مرز بلوغ رسیده است و این یعنی که ما باید شاهد شکوفایی همه تلاش‌هایمان برای رشد و بالندگی در این 40 سال باشیم. اما چه شده که آوای یأس، گلایه‌مندی از شرایط و نداشتن چشم‌انداز روشن برای آینده را شاهد هستیم؟

امروز در هر کوی و برزن و بر زبان آحاد مردم این جمله جاری است که اوضاع خوب نیست. در پس این جمله هم نگرانی و هم ناامیدی نهفته است. عاملی که موجب کاهش سرمایه اجتماعی و سوخت اعتماد عمومی به تصمیم مدیریت کلان نظام می‌شود. اکنون سؤال این است که میزان این ناامیدی تا چه اندازه با واقعیت در تطابق است. مدیریت جامعه می‌گوید واقعیت این نیست که مردم تصور می‌کنند اما مردم بر باور دیگری هستند.

کدام نظریه می‌تواند مقرون به صحت باشد؟ پاسخ آن روشن است. آنچه مردم می‌گویند با زندگی روزمره آنان سر و کار دارد نه با آنچه اعداد و ارقام بازگو می‌کنند. پس برای عبور از شرایط کنونی باید هم در عمل و هم در نظر به باور مردم نشاند که از این معبر می‌توانیم به سلامت عبور کنیم اگر همدلی باشد و اگر اعتماد باشد و اگر مردم دولت را یار خود بدانند. پس باید با مردم سخن گفت و تلاش کرد تا اعتماد عمومی برگردد! برای افکار عمومی و مردم بسیار مهم است که متوجه باشند که مسئولان کشور، دولتمردان و دیگر افرادی که در سایر دستگاه‌ها مشغول خدمت هستند، همپای مردم از وضعیت اقتصادی موجود رنج می‌برند یا دست‌کم از حالات دشواری که این روزها بر معیشت خانواده‌ها مترتب است، خبر دارند.

تا جامعه حس نکند مسئولان اجرایی از کشور دیگری آمده‌اند. این درک متقابل منتج به نتیجه می‌شود در حالی که باید اقداماتی را قدم به قدم و البته پایدار در راستای بازگشت اعتماد و امید عمومی برداشت. شفاف‌سازی در دادن اطلاعات صحیح از بی اعتمادی مردم می‌کاهد و رسانه‌های عمومی به جای نواختن بر طبل ناامیدی باید اقدامات دولت رابه نمایش بگذارند تا مردم ایران به عنوان ملتی مقاوم و سر افراز، متحد و امیدوار در عرصه ملی و بین‌المللی بدرخشد.

سخنی با سردار حاج‌قاسم سلیمانی

محمدجواد حجتی‌کرمانی در شرق نوشت:

1- سردار قاسم سلیمانی به معرفی نیازی ندارد. ایمان و اخلاص و شجاعت و نیز دوری او از مخاصمه‌ها و موضع‌گیری‌های رایج سیاسی، مشهود عام و خاص است. خدماتی که این سردار رشید در سمت فرماندهی «لشکر ثارالله»(ص) در هشت سال دفاع مقدس کرده و نیز فعالیت‌ها و رشادت‌های چشمگیری که در فرماندهی «سپاه قدس» در بیرون از مرزها، ازجمله عراق و سوریه و… داشته است، زبانزد همه هواداران انقلاب، اعم از ایرانی و غیرایرانی است.

2- در شرایط حاد کنونی کشور که از یک‌سو با مشکلات بی‌سابقه اقتصادی و اجتماعی مواجه‌ایم و انسجام ملی در شرایط خطیری قرار گرفته است و از سوی دیگر دشمنان دیرینه انقلاب اسلامی از جمله دولتیان جنگ‌طلب آمریکا و نیز تفاله‌های ناجوانمرد ایرانی آنها، عزم را جزم کرده‌اند که آخرین تیرهای آتشین خود را با هدف نابودی ایران و انقلاب رها کنند -که البته به یاری خدا و درایت رهبری و مسئولان انقلاب، تیرشان به سنگ خواهد خورد- بر ماست که اعم از لشکری و کشوری و نظامی و غیرنظامی، ارتشی و سپاهی و بسیجی و خطبای جمعه و صداوسیما و روزنامه‌ها و… و همه آحاد مردم با صبر و حوصله، متانت و بردباری و دوراندیشی و تدبیر، همراه با امید به نصرت‌ الهی همه راه‌هایی را که ما را از شر و خطر جنگ خانمان برانداز احتمالی نگهداری می‌کند، با همفکری، همراهی و همکاری بررسی کنیم؛ چراکه اولیای دین، به‌ویژه رسول‌اکرم(ص) و حضرت امام علی(ع) و امام حسین(ع) در همه -آری همه- جنگ‌ها، هرچه می‌توانستند سعی می‌کردند از جنگ جلوگیری کنند. از حضرت رسول و حضرت علی که بگذریم به امام حسین(ع) می‌رسیم. ایشان نخستین روزی که از مدینه حرکت کردند تا مکه و کربلا، همه‌جا، راه را برای اجتناب از جنگ باز گذاشتند؛ پیشنهاد کردند به یمن بروند یا به شام بروند و سرانجام حتی شب عاشورا هم در محلی میان دو لشکر با عمر سعد، فرمانده دشمن، به سخن نشستند تا جنگ نشود و یارانشان را نیز برای اجتناب از جنگ آزاد گذاشتند… . انقلاب ما نیز از عاشورای حسینی(ع) الهام گرفته است؛ بنابراین ما که پیرو امام حسین(ع) هستیم باید صبر و حوصله، متانت، دوراندیشی، تدبیر و کاردانی و مصلحت‌سنجی امام علیه‌السلام را از نظر دور نداریم و طبق آن عمل کنیم.

3. حالا سخن خود را با همشهری بسیار عزیز و گران‌قدرم، قاسم سلیمانی، به اختصار می‌گویم که آنچه این سردار رشید با «ترامپ» گفته است، سخن دل هر ایرانی آزاده‌ای است، اما حرف من این است که یک نظامی، وقتی سخن می‌گوید، در فضای «نظامی» و «جنگ» سخن می‌گوید و به نظر بنده، ما درحال‌حاضر در «فضای سیاسی» و «دیپلماسی» قرار داریم و این دشمن است که از جنگ سخن می‌گوید که ما را تحریک کند و به عکس‌العمل وادارد… . بر نظامیان است که درحال‌حاضر دندان روی جگر بگذارند و گوش به فرمان فرمانده کل قوا باشند و هرگاه معظم‌له با سنجیدن همه شرایط و اوضاع و احوال به نظامیان اجازه رسمی و علنی دادند که حرفی بزنند یا اقدامی کنند، آنگاه نوبت به این مدافعان جان‌برکف دین و وطن می‌رسد. دست برادرم قاسم سلیمانی را می‌بوسم… .

آقای همتی مراقب پاچه‌خواران باشید!

مهران ابراهیمیان در جوان نوشت:

1- کلیپی در فضای مجازی منتشر شد که کارناوالی با چهار ماشین بوق‌زنان پوستر آقایان روحانی و همتی را در دست جابه‌جا می‌کردند و در آخر یک خواننده خیابانی می‌خواند: «سیف رفت، همتی آمد /مدیری غیرتی آمد/برای ملتی آمد/تا دلار پایین بیاید!» و این خواننده در انتهای کلیپ می‌گوید: امیدوارم همین‌طور که داریم پیش می‌رویم (!) دلار پایین بیاید تا زندگی شادی داشته باشیم در ایران.

2- یک سایت اقتصادی با قاطی کردن تخیلات و بخشی از واقعیات سعی کرده تا نشان دهد که عامل اصلی گرانی دلار دو صرافی هستند که اجازه ورود دلارهای پتروشیمی را به داخل نمی‌دهند و همتی هنوز نیامده تحت‌فشار قرار داده‌اند و دلار که حداکثر 8 هزار و 500 تومان می‌تواند قیمت داشته باشد، به بالای 11 هزار تومان بالابرده‌اند. فارغ از بخشی از واقعیت‌های مطرح‌شده که احتمالاً به نقش صرافی‌های دوبی در تعیین نرخ ارز اشاره‌شده یک ادعای عجیب و تخیلی نوشته و مدعی شده که سیف بیش از 36 میلیارد دلار ارز به‌صورت نقدی توزیع کرده (در 18 ماه) ولی در چهار ماه اخیر مانع از پخش آن‌ها و دلار گران شده است.

دو خبر مذکور از دو گروه علاقه‌مند به رئیس‌کل جدید منتشرشده که رد خبر اول را می‌توان در عکس‌های مراسم معارفه دکتر همتی در ردیف‌های بعدی یافت و خبر دوم را نیز در مجموعه شرکت‌های بیمه!
در حالی‌که خود همتی زمانی معاون خبر صداوسیما بوده و بعد پای به حوزه اقتصاد گذاشته به نظر می‌رسد باید برای انجام‌وظیفه خود بیش از همه مراقب پاچه‌خاران و حامیان دو آتشِه‌ای باشد که انگیزه‌های کسب سمت یا مادی آن‌ها مصداق دوستی خاله خرسِ است!

همتی باید بداند که شرایط حاضر اقتصاد و بازار پولی – بانکی با چنین عملیات ضایع رسانه‌ای، کارنامه او را نه‌تن‌ها در بیمِه مرکزی بلکه در بانک ملی تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.
فضای کنونی حاکم بر اقتصاد شوخی‌بردار نیست که با چنین کارهای دم‌دستی مشکلش حل شود، اما هر آن ممکن است رئیس‌کل در دام چنین پروپاگانداهای سطحی بیفتد و نه‌فقط حیثیت خود را که بانک مرکزی و حتی دولت را به خطر بیندازد.

جهت یادآوری از زمانی که گروه رسانه‌ای دولت دهم و احمدی‌نژاد گرانی دلار را کار جشمید بسم‌الله و پیامک‌های خبرگزاری فارس عنوان کرد بیش از شش سال می‌گذرد، اما هنوز دستمایه طنز رسانه‌های تصویری و مکتوب و مجازی است. اکنون یک رسانه نزدیک به شما مدعی شده که گرانی‌ها تا 8 هزار و 500 تومان کار سیف بوده و ازآنجا به بعد کار دو صراف!
اگر چنین است اول از همه باید اعلام‌جرم علیه سیف بکنید.

آقای همتی باید بدانید که زمان توجیه‌کردن گرانی‌ها با این روش گذشته و این استدلال‌ها قابل‌فهم برای عامه مردم نیست، چه از سوی کارشناسانی باشد که همواره و به‌کرات حامی افزایش نرخ ارز بوده‌اند و اکنون برای کمک به شما خواهان کاهش قیمت ارز هستند و چه از سوی کسانی که تمام تمرکزشان برای دریافت آگهی‌های بانکی در سایت‌های زنجیره‌ای‌شان بوده!
جهت مراقبت از افتادن در دام مطالب شبه‌کارشناسی، لازم به ذکر است: چه طور ممکن است در 18 ماه اخیر 36 میلیارد دلار ارز نقدی فروخته‌شده باشد، اما پایه پولی افزایش‌یافته باشد؟ چه طور ممکن است که دو صرافی بتوانند چنان قدرت مانوری داشته باشند که اقتصاد یک کشور را زمینگیر کنند و دو، سه‌روزه برای باجگیری از شما قیمت دلار از 8 هزار و 500 تومان به 11 هزار و 500 تومان برسد؟ اگر چنین توانی برای دو صرافی متصور هستید، کمترین کار ورود نیروهای امنیتی برای برخورد ضربتی و آنی ضروری است و سکوت شما جایز نیست.

جناب همتی بهتر است ضمن جلوگیری از تکرار انتشار این نوع فیلم‌های تهوع‌آور و داستان‌های تخیلی هر چه سریع‌تر بازار ثانویه را برای صادرکنندگان جذاب کنید و پتروشیمی‌ها را که بیشتر وابسته به صندوق‌های بازنشستگی و خودمختارند، با روش‌های معقول و منطقی به خط کنید. به‌علاوه مفهوم ارز قاچاق را که در دولت به‌غلط مصطلح شده و هیچ وجاهت قانونی ندارد، حذف و بازار غیررسمی برای نیازهای عمومی ساماندهی کنید. مطمئناً با این روش‌ها بهتر نتیجه خواهید گرفت تا با پاچه‌خواری‌های دوستان.
«دشمن دانا بلندت می‌کند، بر زمینت می‌زند نادان دوست»