خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. شنبه تا چهارشنبه ساعت ۷:۳۰ با بسته ویژه خبری-تحلیلیهمراه باشید.
***
تاجیک: «هسته سخت» باید تصمیم بگیرد نه حجاریان!
«محمدرضا تاجیک»، فعال اصلاحطلب و از تئوریسینهای این جریان خاص سیاسی، به تازگی در بخشی از مصاحبه با روزنامه ابتکار، درباره اظهارات اخیر حجاریان مبنی بر اینکه در صورت ادامه روند نظارت استصوابی شورای نگهبان، اصلاحطلبان انتخابات را تحریم میکنند، گفته است:
«من ترجیح میدهم تصمیمگیری را به عهده هسته سخت بگذارم. وقتی قبل از تصمیمگیری دموکراتیک چیزی به این صورت انشا و دیکته میشود با منش اصلاحطلبی همخوانی ندارد. ابتدا باید این هسته شکل بگیرد و با درایت خود شرایط را ارزیابی کند و عقل جمعی تصمیم بگیرد در این صورت همان، تاکتیک و استراتژی جریان اصلاحطلبی خواهد بود.»
او در بخش دیگری از صحبتهای خود نیز تصریح کرده است:
متاسفانه امروز بسیاری از کسانی که ادعای اصلاحطلبی دارند در دوران ماقبل اصلاحطلبی و مدنیت زندگی میکنند اما نظم زبانی و گفتمانی آنها به دوران مدنی مربوط است. این مساله تناقضی ایجاد کرده است: اصلاحطلبانی که از نقد حرف میزنند نقد را برنمیتابند و از گفتوگو حرف میزنند اما اهل گفتوگو نیستند، از نفی رانتگرایی در سطوح و زوایای مختلف حرف میزنند ولی از رانتگرایی پرهیز نمیکنند، که نقد قدرت و مناسبات حاشیهای قدرت و سیاست دارند ولی وقتی خود در جایگاه قدرت قرار میگیرند همان میکنند که قبلا نفی میکردند.[1]
*اظهارات تاجیک مبنی بر اینکه من ترجیح میدهم هسته سخت در این باره تصمیم بگیرد! در واقع نوعی کنایه است زیرا تاجیک پیش از این با شکلگیری هسته سخت اصلاحطلبان مخالفت کرده و تأکید کرده بود که این هسته اتفاقا بایستی نرم باشد.
او در این مخالفت همچنین بیان کرده بود: خیلی سخت میدانم که از این هسته سخت، که سخت هم گفتمان آن منجمد شده است و سنگین پا شده است بتوان حرکت با طراوتی را انتظار داشت.[2]
در باب مسئله تحریم انتخابات نیز اگرچه تاجیک طرح تکصدای آن از جانب حجاریان را مخالف اصلاحطلبی دانسته است اما لازم به اشاره است که اصلاحطلبان در سال 90 و در هنگام انتخابات مجلس نهم، دست به تحریم این انتخابات زدند و از شرکت در آن امتناع کردند!
رخدادی که اگرچه تا امروز همچنان مورد تکذیب اعاظم جریان چپ قرار دارد اما حقیقتی تاریخی بر تارک جریان اصلاحات است که البته هنوز از بابت آن هیچگونه عذرخواهی یا ابراز شرمی صورت نگرفته است.[3]
***
انتشار مانیفست «اغتشاش میلیونی» در ارگان دولت
«علیرضا علویتبار»، فعال اصلاحطلب و از تئوریسینهای جریان سیاسی خاص به تازگی در بخشی از مصاحبه خود با خبرگزاری دولتی ایرنا در مورد چیزی به نام «ریشههای اجتماعی ناآرامیهای دی ماه 1396» گفت:
این اعتراضها را لزوما نمیتوان به طبقات پایین جامعه نسبت داد؛ ویژگی غالب فعالان این اعتراضها، جوان بودن آنهاست (ظاهرا 75 درصد آنها زیر 30 سال سن داشته اند) پیام اصلی این اعتراضها این است که «ادراک و احساس تحقیر و یاس» در بخش قابل ملاحظهای از جامعه «انباشته» شده و آماده است تا به «خشم، تهور و شورش» تبدیل شود.
او میافزاید:
البته این «انباشت تحقیر و یاس» یک شبه و یک باره پدید نیامده است؛ زمینهها و دلایل گوناگونی برای این انباشت وجود دارد؛ به هرحال پیام این اعتراضها آمادگی جامعه برای بروز اقدامات خشم آلود است؛ نباید اشتباه کرد؛ جامعه ما در شرایط انقلابی قرار ندارد، بلکه در شرایط عصیانی و خشم قرار دارد؛ اگر این وضعیت به سوی توازن حرکت نکند میتواند مستعد پیدایش خشونتهای فراگیر باشد.
علوی تبار در ادامه تصریح میکند: برای توضیح اعتراضهای سال 96 که می توان آن را نوعی «شورش جوانان بدون آینده و امید» نامید، زمینههای اختلاف باید مورد بحث قرار گیرد.
این فعال چپ میافزاید:
به نظرم مهمترین عوامل تبیین کننده این وقایع عبارتند از کاهش شدید حقانیت و اعتماد به حکومت در جامعه، نفی عملی امکان ایجاد تغییر از طریق انتخابات توسط کلیت حاکمیت، فساد، تبعیض و خاصه بخشی فراگیر، تشدید تعارضات درون حاکمیتی و ناتوانی حاکمیت در ایجاد همبستگی و اجماع درونی، تخریب هدفمند دولت و خط مشی هایش توسط مخالفان، ناتوانی بخشهای مهمی از دولت در اجرای کارآمد و اقناع افکار عمومی، طراحی و زمینه سازی رقیبان منطقهای و سلطهجویان جهانی و همراهی مخالفان خارج نشین با آنها و انفصال و ضعف سازمانی جریانهای سیاسی داخلی.
علوی تبار ادامه داد:
مخالفت جناح راست یکی از عوامل بسترسازی این انباشت تحقیر و یاس بوده است؛ دقت داشته باشید آنچه به رفتارهای انسانها شکل میدهد «واقعیت» نیست بلکه ادراک و تصور از واقعیت است. به هر حال تصور و ادراک مردم به ویژه بخش قائل ملاحظهای از وضع موجود «بیآیندگی و ناامیدی» است![4]
*علویتبار مدتیست که بصورت سلسلهوار اظهارات عجیبی را با محتوای راهبری اغتشاش خیابانی مطرح میکند.
تأکید بر حضور میلیونی مردم در خیابان، اشاره به اینکه سیاستورزی متعارف دیگر در ایران جواب نمیدهد و بیان اینکه بایستی به سراغ نقطه اصلی رفت! از جمله این اظهارات بودهاند که قبل از صحبتهای بالا بیان شدهاند.[5]
اظهارات او در مصاحبه بالا مبنی بر اینکه مردم و جوانان ناامید شدهاند نیز اولاً صحیح نیستند زیرا نشانههای ناامیدی در جامعه ایرانی وجود ندارد و ثانیا مزاج این اظهارات اقلا توسط مقامات دولتی به مثابه «خیانت بزرگ»[6] انگاشته شدهاند اما مشخص نیست که چرا خبرگزاری دولت اما همچنان بر القای این ناامیدی تأکید دارد؟
درباره صحبتهای علویتبار پیرامون مقولاتی مثل ، نفی عملی امکان ایجاد تغییر از طریق انتخابات توسط کلیت حاکمیت، خاصه بخشی فراگیر و ناتوانی حاکمیت در ایجاد همبستگی و اجماع درونی! نیز گفتنیهایی هست:
یکم: غیر از ماجرای «فکّ حصر» چه تغییری طی 10 سال گذشته در جامعه ایجاد نشده که علویتبار مدعی بیتغییری اوضاع است؟!
کاهش 2 درصدی نرخ بیکاری، امنیت بیشتر، قرار گرفتن اقتصاد ایران در جایگاه هجدهم جهان، قطع اتکای حیاتی کشور به نفت، امکان انتخاب شغل غیر اجباری برای بیکاران و بهبود ضریب جینی ایران آیا به معنی تغییر اوضاع نیست؟
دوم: در ماجرای خاصّهبخشی فراگیر! اگرچه از نظر ما منظور علویتبار صرفا مفسدنمایی از نظام اسلامی است اما اگر هم اثری از «حقوقهای نجومی»، «رانتهای ارزی»، «مفاسد و اشرافیت آقازادهها» و… هست، ردّ پای اصلی آن را باید در اردوگاه اصلاحات_اعتدال جستجو کرد.
از طرفی عزم حاکمیت بر مبارزه با این مفاسد است و تا امروز هم نه تنها امثال امیرمنصور آریا بر سر دار رفتهاند بلکه امثال مهدی هاشمی نیز در زندان روزگار میگذرانند و بودهاند آقازادههایی که حتی در دهه 60 اعدام شدهاند.
پس آیا جز این است که اتهام خاصّهبخشی به نظام اسلامی چیزی جز یک پروژه نیست؟!
و سوم: ادعای «ناتوانی حاکمیت در ایجاد همبستگی و اجماع درونی» یک ادعای بدون سند است.
چه اینکه اتفاقا نظام جمهوری اسلامی ایران در ایجاد همبستگی و مثلا برگزاری هرچه پرشورتر انتخاباتهای سالانه و راهپیماییها، در سرآمد دموکراسیهای جهان قرار دارد.
حمایتهای عمومی از سیاستهای کشور، رعایت قوانین موضوعه توسط مردم و حرکت گروههای سیاسی در چارچوب مصالح کشور و مردم نیز جملگی از منصههای دیگر ایجاد همبستگی از سوی حاکمیت هستند که مجدداً تأکید میشود اگرچه نظام جمهوری اسلامی ایران حائز رتبه اول در آنست اما معلوم نیست چرا علویتبار عزم ملکوک کردن این دستاورد بزرگ را دارد؟!
***
لازم به توضیح است که چهرههای ستاد جریان سیاسی خاص که به زعم ما از پدیدآورندگان و بانیان اغتشاشات دیماه 96 بودهاند؛ پس از این اغتشاشات دائماً در حال بیان 2 موضوع کلیدی هستند:
اول اینکه این اغتشاشات (محدود) به دلیل ایجاد یأس در مردم و بحران اقتصادی بوجود آمده و دوم اینکه این اغتشاشات حتما در مقیاسی وسیعتر تکرار خواهد شد!
جدای از اینکه ضروریست این ایما و اشارهها مورد تأمل فعالان رسانه، سیاست و امنیت قرار گیرد تا بعدا مدعای «بانیان اغتشاش» چندان مورد تعجب قرار نگیرد! اما در عین حال گفتنیست که بر طبق آمار وزارت کشور، 60 درصد حاضران در اغتشاشات دیماه 96 شاغل بودهاند.
ادعای مشکلات اقتصادی اغتشاشگران همچنین در حالیست که آنها اقدام به آتش زدن پرچم ایران و تصویر سردار سلیمانی هم کردند و عمده شعارهای آنان نیز شعارهای سیاسی و نه معیشتی بوده است که این مسائل میتواند نه تنها آن ادعا را زیر سؤال ببرد، بلکه خلاف آنرا ثابت کند.
***
«روسری» مجوز اشرافیگری نیست آقای سفیر!
چندیست که در فضای مجازی، ماجرای ازدواج اشرافی پسر سفیر ایران در دانمارک با یک فعال حوزه مدلینگ و در ادامه انتشار تصاویر سبک زندگی اشرافی (لاکچری) آنها محل بحث و اقتراح شده است.
ماجرا از این قرار است که محسن مرادیان پسر مرتضی مرادیان سفیر فعلی ایران در کشور دانمارک با خانم آ.ح فعال حوزه برند، مدلینگ، مد و غیره! ازدواج کرده است.
اما این ازدواج شروعی شده است بر نمایش تصاویر مختلف این زوج در یک فضای اشرافی.
از تصاویر همسر پسر سفیر با لباس و کیف و کفش میلیونی تا نمایش روابط خوب این زوج در یک سالن سینما، مسافرت های خارج از کشور و غیره.
این مقولات سببساز اعتراض برخی فعالان مذهبی در فضای مجازی شده است.
اعتراضاتی که البته توسط آقای مرادیان نیز پاسخهایی به آن داده شده است.
*فارغ از اعتراضات مطروحه که نوعا در دو سرفصل مانور تجمّل و تبرّج بیان شدهاند و ایضاً فارغ از توضیحات قابل تصوّر آقای مرادیان در این زمینه اما باید دانست که رفتار این زوج با فرهنگ، عرف و دین مردم ایران در تضادّ است.
به سخن دیگر اینکه مردم ایران به لحاظ ژنتیکی هرگز مانورهای اشرافیت را دوست ندارند و تحمل نمیکنند.
آنها مردمی نوعدوست هستند و هنگام رؤیت مانور اشرافیت، بصورت ناخودآگاه نتیجه میگیرند که شاید حقی ضایع شده است و آیا این کاخها حق کوخها را ادا کردهاند یا نه؟!
دین مردم ایران نیز در این زمینه حرف، بسیار دارد.
مانور تجمّل در اسلام قبیح است و مقوله تبرّج یا خودنمایی، برای زن و مرد حرام شمرده شده است.
اسلام عزیز، مانور تجمّل را روا نمیدارد زیرا این رفتار مقوّم بیماری فساد خواهد شد و با تبرّج مخالفت صریح دارد زیرا بنای اسلام در مسئله حجاب و رعایت عفاف، اولا نه فقط شامل زنان که شامل مردان نیز میشود و ثانیا این حجاب و عفاف مورد تأکید اسلام، مقولهای نیست که صرفاً با یک روسری یا چادر و همزمان انجام رفتارهایی نمایش گونه و مانور تجمل و بازی در نقش یک مدل – از نوع باحجاب آن! – محقق شود.
پر واضح است که در جنجال اشاره شده، اولاً خانواده یک سفیر جمهوری اسلامی در اتهام «از کجا آوردهاید؟» قرار میگیرند که منهای درست یا غلط بودن این اتهام اما عقل سلیم میگوید سفیر محترم و آقازاده ایشان بایستی از قاعده «دوری از مواضع تهمت» استفاده میکردند و خود را در مظان تهمت قرار نمیدادند.
ثانیاً تبرّج صورت گرفته در این قضیه و ایضا اصرار آقازاده سفیر محترم به یک تصویرسازی اشرافی از خود و همسرشان غیر قابل انکار است.
و همانطور که اشاره شد از جمله آسیبهای کوچک تبرّج نیز اعتراض و قضاوت (به حق یا ناحق) است که اگرچه ممکن است کسی شانههایش را بالا بیاندازد و بگوید مهم نیست! اما حقیقت این است که نمیتوان بصورت دائمی بر تبرّج اصرار داشت و البته در مقابل فراگیر شدن اعتراضات هم دوام آورد و بدنام نشد.
و ثالثاً… مسئله سوم که در فرای تمام این قبیل جنجالها و آسیبهای پیرامونی آنها رخ مینماید، کمرنگ شدن احساس عدالت در جامعهای است که برخی از جوانان آن همزمان مانور تجمّل را در یک زندگی مشترک رؤیت میکنند و همزمان نه تنها برای یک ازدواج ساده دچار مشکل هستند بلکه در مسئله جنسی هم دچار بحران هستند.
سیاستگذاران و کسانی که در مقابل این قبیل نمایشهای اشرافی، خود را به ندیدن میزنند بایستی بدانند که آسیب کمرنگ شدن احساس عدالت در جامعه و «قیاس ذهنی»، آسیبی نیست که بتوان به راحتی از آن گذشت و یا عواقب آن را کوچک شمرد.
در عین حال میباید که خطاب به جامعه و افکار عمومی تأکید کرد که شاکله اصلی نظام اسلامی، مدیران کشور و شریعت مقدس هیچ موافقتی با این نمایشهای اشرافی و تبرّجها ندارند و آنرا قبیح و حرام میپندارند.
تا ایمان مردم با یقین بیشتری نسبت به نظام اسلامی حفظ شود و کسی ولو برای لحظهای احساس نکند کسی در شاکله حاکمیت با این قبیل رفتارها موافقتی دارد.
البته بدیهیست که انتظار بود سفیر جمهوری اسلامی در دانمارک که قرار است مصالح کشورمان را در یک کشور بیگانه پیگیری کند، در وهله اول مصلحت شخصی خود و فرزندش را تشخیص میداد و آنرا یادآوری میکرد تا چنین جنجال تلخی ولو در فضای مجازی رخنمون نشود.
دقت شود که مسئله «از کجا آوردهاید؟» در مقابل آسیبهایی که اشاره شد و همه در آن سهیم خواهیم بود؛ به زعم ما، نامهمترین سؤال این ماجراست…
***
1_ http://ebtekarnews.com/?newsid=115404