اختصاصی شبتاب نیوز : در ماههای اخیر اتفاقاتی كه نه سهوی بلكه تعمدی در ايران افتاده است، بسیارند . بدنبال اين اتفاقات گروههاي مختلف مردمي اعم از كارگران، دانشجويان ، دراويش و غيره بطرق مسالمت آميز واکنش نشان داده و خواستار حقوق اوليه شهروندي با حفظ كرامت انساني شده اند.
در غالب این موارد خواست عمومی آنها به شديد ترين طرز ممكن از سوي حاکمیت جور و زور و تزویر سركوب شده است.
بسیاری از آنها در پی اعتراضات مسالمت آمیز سرکوب و بازداشت شده و گاهی ماهها در بی خبری مطلق بدون داشتن حکم قضایی در حبس های غیرقانونی طولانی مدت بسر برده اند.
در نهایت جلادان دستگاه قضایی که بویی از انسانیت نبرده در دادگاههای استالینیستی آنها را با اتهاماتی نظیر جاسوسی برای عوامل خارجی سیا ، موساد و یا ام آی ۶ یا اقدام علیه امنيت ملي ، تبليغ عليه نظام متهم کرده و یا خودکشی داده شده اند. (مرحوم کاووس سیدامامی یا سردارشهید محمد راجی)
تعدادی از معترضان نیز در پی تجمعات اعتراضی بازداشت و بدلیل شدت خشونت و سرکوب دچار نقص عضو و یا مشکلات حادّ جسمی و روانی شده اند. بعنوان مثال خانم شکوفه یداللهی از دراویش گنابادی در اثر شدت ضربات وارده بر سرش گفته میشود حس بویایی خود را از دست داده و یا درویش محمدیاور ثلاث بدلیل وارد آمدن ۱۷ ضربه باتوم بر فرق سرش در حالی که قصد فرار از مهلکه را داشته بازداشت و سپس در حالیکه بر روی برانکارد در انتظار مداوای جراحاتش توسط پرسنل بیمارستان بوده مورد بازجویی قرار گرفته و در شرایطی که در اغما بسر می برده اظهاراتی را بیان کرده که بعدها علیه وی در دادگاه فرمایشی – نمایشی موجبات صدور حکم سه بار قصاص را فراهم آورده است.
عوامل تدارک چنین توطئه از پیش طراحی شده ای علیه دراویش گنابادی و بزرگ این طریقت صوفیانه جناب دکترنورعلی تابنده ، بخوبی قطعه های پازل چنین نمایشی را چیده و برای تمامی سکانس های آن سناریو نوشته اند.
کاربرد واژه «داعش-درویش»ها که کلید آن در همان شبِ سرکوبِ دراویش در خارج کشور( لندن) توسط عطاالله مهاجرانی و در داخل توسط حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان زده شد؛ بیش از پیش از ابعاد این فاجعه پرده بر می دارد.
به تبع آن ، «نمایش داعشی»ها در جمهوری اسلامی نیازمند کارگردان و بازیگرانی است – که رژیم باندازه کافی عوامل اجرایی در این زمینه دارد – که نیاز به توطئه چینی علیه شهروندان عادی برای چنین نمایشی نباشد.
آنجا که ابراهیم حاتمی کیا ابایی ندارد از موسسه صوتی – تصویری اوج وابسته به تسنیم و نسیم و ارگانهای وابسته به نهادهای امنیتی – اطلاعاتی کشورتمجید کرده و از تریبون جشنواره از عوامل این نهادهای بشدت امنیتی تقدیر به عمل آورد و از «کارگردان وابسته» بودنش دفاع کند.
حافظۀ تاریخی ایرانیان که روحشان با هنر گره خورده ، عربده کشی های آقای حاتمی کیا از تریبون را از یاد نخواهند برد.
بگفته نگارنده ذات هنر دعوت به آرامش و صلح است. هنر هرگز از ابزار رعب و وحشت برای رسوخ در دلها استفاده نکرده است.
در روزهای اخیر عوامل فیلم «به وقت شام» در اقدامی قابل تأمل و تأثر با ایجاد فضای رعب و وحشت وارد پاساژ پردیس کوروش شدند و در یک خیمه شب بازی رعب انگیز مایه وحشت و سنکوپ افراد حاضر اعمّ از ميانسال ، خردسال ، زن و مرد و پیر و جوان بي اطلاع حاضر در محل شدند.
در شرایطی که روزمرگی ایرانیان با جو خفقان و رعب و وحشت همراه است و کوچکترین دلخوشی مردم با باتوم سرکوب نیروهای انتظامی – نظامی – امنیتی در کف خیابان به تلخی می گراید ، نیروهای النصر بالرعب رژیم آخوندی حتی از حیوان آزاری نیز غافل نشده و اسب را که حیوان نجیبی است برای ایجاد فضای رعب و وحشت روی گرانیت وادار به راهپیمایی می کنند.
مخلص کلام زمین و زمان ، انس و حیوان از عوامل النصر بالرعب این رژیم را امانی و پناهی نیست.
از فردای آنروز شهروندان حتی برای پاساژگردی و کمترین دلخوشی های روزمرگی نیز باید با ترس و لرز وارد مراکز خرید شوند.
اگرچه آقای حاتمی کیا پس از این اقدام قبیح زیر همه چیز می زند. ولی مردم چکیده افکار ایشان را با عربده کشی هایش فراموش نخواهند کرد.
اما واکنش اقای «کارگردان وابسته» به این نمایش خیمه شب بازی بسیار جالب است؛ چرا که وی کاملا نسبت به اقدام عوامل فیلمی که خود کارگردانی آنرا برعهده داشته ، اظهار بی اطلاعی کرده است. یکی نیست به این آقا بگوید : «آقای حاتمی کیا! اینجا صحنه فیلم نیست که در حال سیاه نمایی هستی و خودت را به کوچه علی چپ می زنی. اینجا پای ترساندن و ایجاد رعب و وحشت در میان مردم کوچه و بازار است.»
جالب آنست که وقتی ، کارگردانان چنین سناریوهای مسخره ای با واکنش منفی افکار عمومی مواجه میشوند و موج انتقادات بر سرشان فرو می ریزد یکی یکی، “کی بود؟ کی بود؟ من نبودمشان” را سر می دهند.
ابراهیم خان حاتمی کیا کارگردان وابسته ، آقای میرعالی مدیرعامل پاساژ پردیس کوروش و سایر دست اندرکاران فیلم اظهار بی اطلاعی کرده و حتی بازیگران این خیمه شب بازی ! اظهار می کنند که خودشان هم بازی عوامل پشت پرده را خورده اند.
یکی نیست به اینها بگوید : «کوچه و بازار و خیابان ، صحنه خیمه شب بازی نیست.»
در ماجرای سرکوب دراویش در گلستان هفتم ، همین نیروهای النصر بالرعب ، اول سبیل مصنوعی گذاشته و با قمه و شمشیر و تیغی خود را در میان صفوف دراویش جا دادند و وقتی نیروهای ضدشورش و یگان ویژه دستور گرفتند که بطور ضربتی دراویش را سرکوب کنند سبیلها را کنده و شروع کردند به ضرب و شتم خونین دراویش. بعد هم از یکی یکی دراویش کلیدهای ماشینهایشان را گرفته و بمیان مردم رفتند و عده ای را بقتل رساندند بعد هم در یک دادگاه نمایشی – فرمایشی ، درویش بیگناه محمدیاور ثلاث را جلوی دوربین آوردند تا حکم قتل از پیش صادر شده توسط ائمه جمعه و جماعات و رئیس پلیس تهران بزرگ را در کمتر از ۲۴ ساعت صادر کنند.
حال این روزها می بینیم همزمان با دادگاههای نمایشی – فرمایشی قاضی صلواتی برای باصطلاح داعشی های حمله کننده به ارامگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی و مجلس شورای اسلامی ، قصد دارند برچسب درویشِ داعشی به دراویش گنابادی بچسبانند و آنها را نیز دادگاهی کنند. تا در در اذهان عمومی ، درویشی را مترادف با داعش کنند. همه این اقدامات شوم از توطئه از پیش طراحی شدۀ صحنه گردانان این سناریوی شوم پرده برمی دارد.
لازم است به نیروهای نظامی – انتظامی- امنیتی و قضایی یادآور شد برای «نمایش اقتدار و امنیت» نیاز نیست شهروندان را سرکوب کنید تا – با سرکوب نمایشی (بگفته رئیس پلیس تهران بزرگ در شب واقعه گلستان هفتم، با آرپی جی می توانستیم دراویش را جمع کنیم) ، خیمه شب بازی و سیاه نمایی (داعشی های پاساژ پردیس کوروش)، سیاه بازی ، سیاهه نویسی(کیهان و جوان آنلاین و وطن امروز) ، دادگاه فرمایشی – نمایشی (قاضی صلواتی و قاضی محمدی کشکولی) ، اقتدار و امنیت نمایشی (ناجا در سرکوب بانوان ایران) – اقتدار و امنیت نداشته را برخ شهروندان کشید.
البته از یک کارگردان وابسته که با عربده های گوشخراش نزد اهالی فرهنگ و هنر ، از عقده های فروخورده اش پرده بر می دارد نمایش چنین خیمه شب بازی توسط عوامل فیلمش در پاساژ پردیس کوروش بعید نبود.
فیلم بوقت شام قرار است یکشنبه ۲٣ اردیبهشت ماه در جشنواره کن اکران شود. این در حالی است که آقای جعفر پناهی حتی امکان خروج از کشور را ندارد.
اگر بر فرض محال ، این خیمه شب بازی را که گفته میشود برای «تبليغ فیلم» بوده است را صحیح تصور کنیم ، چرا اقدام تبليغي آقاي مصطفي كيايي در ايستاگرامش – که از مردم دعوت کرده بود به پردیس کوروش بیایند تا با گل و شیرینی از آنها استقبال شود – «از آب گل آلود، ماهي گرفتن» قلمداد شد؟! چرا بازيگراني مانند بابك حميديان كه در نزد مردم محبوبيت دارند در بين عمواملي كه وارد پاساژ پرديس كوروش شدند تا مردم را به وحشت بیاندازند ، حضور نداشتند؟!
جاعش – جمهوری اسلامی عراق و شام – اصطلاحی که نخستین بار توسط دکترعمار ملکی یکی از تحلیلگران در مورد جمهوری اسلامی استفاده شده ، بايد بدانند كه مردم ايران اقدامات داعشی های وطنی را برنمی تابند نه تنها مردم ایران بلکه افکار عمومی بین المللی و مردم کشورهای منطقه لحظه ای حاضر نیستند زیر چتر استبداد آخوندی روزگار سپری کنند.
اگر هم مقصود از چنین سیاه نمایی ها و خیمه شب بازی هایی عادی جلوه دادن حضور نیروهای داعش در پایتخت کشور متمدنی نظیر ایران است باید گفت : پیشتر مردم بارها و بارها حضور داعش را در تمامی عرصه های زندگی روزمره تجربه کرده اند.
سرکوب و خشونت و تجاوز و بیرحمی در ذات نظام استبدادیِ آخوندی است نیاز نیست دست به خیمه شب بازی بزنید؛ مردم با گوشت و پوست و خون خود هر روز آن را در لحظه لحظه زندگی روزمره شان تجربه می کنند.
ترس و وحشت و رعب و سیاهی با نسل ما عجین شده. داعش چهار دهه است در میان ما زندگی می کند. خود را خسته نکنید. سينماي ايران جاي هنرمندان واقعي است نه شعبان بي مخي هاي نظام جاعشی نظیر هاشم بافقی.