جمعه , ۱۶ آذر ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » سخن روز مطبوعات

سخن روز مطبوعات

روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله  به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌

************

رجزخوانی پاول دورف و پاسخ دکتر روحانی

حمید وحیدیان در کیهان نوشت:
رجزخوانی نقش مهمی در جنگ ایفا می‌کند. نه اینکه این امر مخصوص جنگهای صدر اسلام باشد و یا رسمی صرفا عربی باشد. همین امروز هم سران کشورهای دنیا برای هم رجز می‌خوانند و اتفاقا همین رجزها نقش مهمی در رقم زدن جنگ ایفا می‌کند. به عنوان نمونه در همین حمله چند روز پیش ایالات متحده به سوریه رجزخوانی‌های صریح و تند ترامپ و پوتین را شنیدیم. وقتی ترامپ اعلام کرد قصد حمله به سوریه را دارد پوتین به عنوان متحد سوریه در مبارزه با داعش، آمریکا را تهدید کرد و نتیجه این رجزخوانی‌ها آن شد که حمله ترامپ به سوریه آن قدر ضعیف انجام شد که حتی صدای سران گروههای معارض مسلح سوری را هم در آورد.

در روزهای گذشته هم شاهد یک رجزخوانی خیلی تند از جانب پاول دورف برای مردم ایران بودیم که متاسفانه اصلا آن طور که شایسته است مورد توجه قرار نگرفت. اساسا یک نکته مهم در رجزخوانی‌ها آن است که باید رجزها به هم مرتبط باشند. به عنوان نمونه در جنگ احد وقتی مسلمانان شکست سختی خوردند ابوسفیان در حالی که بت‏های بزرگ را روی دست گرفته و غرق سرور و شادی بود، از این فرصت مناسب استفاده کرده و فریاد می‏کشید: «اعل هبل، اعل هبل؛ سرفراز باد بت ما، هبل»؛ یعنی این پیروزی ما به بت‏پرستی مربوط است. پیامبر(ص) به محض آنکه متوجه شد فوراً به علی (ع) و سایر مسلمانان دستور داد، پاسخ این منادی شرک را چنین بگویند: «الله‌أعلی و أجلّ، الله أعلی و أجلّ؛ خدا بزرگ و توانا است. ابوسفیان باز دست از تبلیغ افکار مسموم خود نکشید و گفت: «نحن لنا العزّی و لا عزّی لکم؛ ما بت عزّی داریم و شما چنین بتی ندارید». پیامبر، فرصت را از دشمن گرفت و دستور داد که مسلمانان همگی فریاد بزنند «الله مولانا و لا مولی لکم؛ یعنی اگر شما به یک‏ بت که قطعه سنگ و یا چوبی بیش نیست، متکی هستید، تکیه‏گاه ما خداوند بزرگ و توانا است. با دقت در این موارد تاریخی و امروزی این گونه رجزخوانی‌ها روشن می‌شود اصل رجزخوانی خودش بخش مهمی از جنگ روانی و تعیین‌کننده مناسبات دو طرف نزاع است.

دو هفته قبل مسئولین نظام اسلامی اعلام کردند که تصمیم نظام برای کنار گذاشتن تلگرام قطعی است و به جهت ضررهای فراوان امنیتی، اخلاقی و اقتصادی تلگرام قطعا این شبکه اجتماعی در ایران فیلتر خواهد شد. اگر به درصد بالای سهم ایران از بازار تلگرام دقت کنیم این تصمیم تهدیدی جدی و مستقیم برای پاول دورف محسوب می‌شود. پاول دورف در پاسخ این تهدید تنها به یک جمله بسنده کرد. گفت فیلم مورد علاقه من «300» است. به راستی این رجزخوانی چه مناسبتی با تهدیدات مسئولین جمهوری اسلامی دارد؟ آیا صرفا این تحلیل که بگوییم او خواسته بگوید ایرانیان را انسانهایی خشن و وحشی می‌دانم تحلیل مناسبی است؟
پاسخ با اندکی دقت در مضمون فیلم سیصد روشن می‌شود.
فیلم «300» ماجرای حمله سپاه چند صد هزار نفری ایرانیان به فرماندهی خشایارشا به یونان را روایت می‌کند. در این فیلم لئونیداس پادشاه یونان که نماد شجاعت، دلیری و حمایت از آزادی غرب در برابر هجوم وحشیانه ایرانیان است، موافق نبرد با ایرانیان است و الهه جنگ که باید اجازه جنگ را صادر کند مخالف این نبرد است. از آنجا که لئونیداس نمی‌تواند موافقت وی را بگیرد با سپاه سیصد نفری خود به استقبال سپاه ایران می‌رود. در ابتدای نبرد، سربازان اسپارتی هزاران نفر از سربازان ایرانی را قلع و قمع می‌کنند. روز دوم گارد جاویدان که سربازان زبده سپاه ایران هستند به جنگ اسپارتها می‌روند که آنها هم شکست می‌خورند سپاه ایران غول‌های خونخواری دارد که اتفاقا لئونیداس سر یکی از همین غولها را جدا می‌کند و آنها هم کاری از پیش نمی‌برند درمرحله بعد فیلهای ایرانی وارد میدان می‌شوند که آنها هم شکست می‌خورند و ته دره می‌افتند. نکته جالب توجه در این فیلم آن است که خشایارشا برای مذاکره نزد لئونیداس می‌رود ولی لئونیداس می‌گوید ما برای دموکراسی و آزادی غرب حاضریم کشته شویم. در روز سوم هم کرگدنها و جادوگرهای ایرانی حریف اسپارتها نمی‌شوند. در روز بعد با خیانت یک یونانی، سپاه ایران موفق می‌شود سپاه اسپارتها را دور بزند و آنها را شکست بدهد اما در اثنای همین نبرد در داخل یونان هم اتفاقاتی می‌افتد و سپاه پر تعداد یونان در مقابل لشکر به شدت ضعیف شده ایران صف‌آرایی می‌کند.

از منظر پاول دورف آنچه در این فیلم می‌تواند پاسخ رجزخوانی‌های مسئولین کشورمان باشد همان مقاومت قهرمانانه سپاه 300 نفری اسپارتها در برابر لشکر چند صد هزار نفری تا بن دندان مسلح خشایارشا است. دورف می‌خواهد بگوید اگر همه 80 میلیون نفر شما هم در برابر من و تیمم صف‌آرایی کنید و تمامی امکانات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری‌تان را به میدان بیاورید مقابل همه شما می‌ایستیم. می‌خواهد بگوید ما از نسل اسپارتها هستیم که برای آزادی و دموکراسی حاضریم هر اقدامی را انجام دهیم. این تهدید یعنی به سخره گرفتن تمام مواضع مسئولین کشورمان در برابر تلگرام و تهدید به بی‌اثر بودن آنها. یعنی اگر کانال رئیس‌جمهور و معاون اول او و… در تلگرام تعطیل شود و به پیام‌رسانهای ایرانی منتقل شود و اگر تلگرام فیلتر شود و اگر… باز هم مقابل شما می‌ایستم و میدان را خالی نمی‌کنم.

بعد از این تهدید صریحِ پاول دورف منتظر بودیم مسئولین کشورمان رجزی بخوانند مناسب با این تهدید. شایسته نبود رئیس‌جمهور محترم دوباره در سخنرانی خود و یا در پستی که در توئیتر به‌اشتراک گذاشت یک دو قطبی درست کند و چنین القا کند که مخالفین ادامه فعالیت تلگرام در واقع زندگی مردم را مختل می‌کنند یا اینکه فیلتر تلگرام باعث از بین رفتن رقم قابل توجهی از ‌اشتغال مردم خواهد شد. یا اینکه فیلتر تلگرام به معنای نامحرم بودن مردم است. ایشان به عنوان نماینده ملت غیور ایران باید قبل از آنکه به فکر تسویه‌حساب با جناح‌های سیاسی داخلی باشد به فکر پاسخی دندان شکن به این تهدید آشکار دورف می‌بود. مثلا کاش با همان ادبیات دورف به وی می‌گفت من هم از انیمیشن نبرد خلیج‌فارس 2 خوشم می‌آید. تا هم نسبت او با آمریکا را یادآوری کند و هم عزم جدی مردم ایران در مقابله با استکبار را. البته هنوز هم برای یک رجزِ درخور دیر نیست. ماهی را هر وقت از آب بگیرید تازه است. واقعا اگر مردم را محرم می‌دانند قراردادی که دولت محترم با مالک تلگرام امضاء کرده‌اند را در معرض عموم قرار دهند.

نکته دیگر آن است که وقتی کسی رجزخوانی می‌کند یعنی پذیرفته است که در یک نزاع و نبرد وارد شده است. پاول دورف خودش را در جبهه مقابل ملت و دولت ایران تصویر می‌کند (هر چند این امر مطلب تازه‌ای نیست و قبلا هم نشانه‌های فراوانی از این امر ارائه شد اما رجزخوانی اخیر، این صف‌آرایی را بسیار روشن فریاد می‌زند). شایسته است مسئولین بلند مرتبه  ما در دولت و مجلس و… ابعاد این نبرد را برای مردم توضیح دهند. اگر محرمانه نداریم مسئولین به جای شانه خالی کردن از زیر بار فیلتر تلگرام و به دوش یکدیگر انداختن مسئولیت آن، بیایند و عرصه‌های مختلف رویارویی تلگرام با ملت ایران را توضیح دهند. آمار و اطلاعاتی که از جرائم سازمان یافته در تلگرام و عدم کنترل و نظارت دولت بر این فضا را برای مردم روشن کنند. مردم ایران اسلامی بارها نشان داده‌اند آن‌قدر با عظمت هستند که در برابر هیچ رجزی میدان را خالی نمی‌کنند و از هیچ معرکه‌ای شکست خورده بیرون نمی‌روند. کافی است مسئولین اندکی با مردم همراه شوند و واقعیتهای تلگرام را با مردم در میان بگذارند. همان واقعیتها و آمار و ارقامی که کشورهای اروپایی و روسیه را وادار کرده تصمیم جدی‌ای برای مقابله با این به ظاهر پیام رسان بگیرند.

آقای ظریف لب های مردم سیستان و بلوچستان تَر می شود؟

حمیده ذوالفقاری در خراسان نوشت:

انعکاس رنگ آسمان در زلالی آب، جولان ماهی ها، توتن سواری، شنا، صید و صیادی و … تصاویر بر جا مانده در ذهن قدیمی ترهای سیستان است و پهنه خشک هامون، قایق های رنگ و رو رفته و خاک گرفته، گرد و خاک و سرفه های مداوم ناشی از ریزگردها، وضعیت امروز اهالی سیستان و بلوچستان است. دیگر خبری از سرزندگی دریاچه بزرگ شرق نیست و خشکسالی و مسدود شدن راه های ورود آب در هیرمند مردمان این دیار را که زمانی از آب و آبادانی هامون، شاد و سرمست بودند به مهاجرانی تبدیل کرده است که آواره شهرها و استان های دیگر شده اند.

ساکنانی که خشکسالی، رس زمین و آب های سطحی و زیر زمینی آنان را گرفته است و هر سال بر شدتش می افزاید تا آثار منفی خود را بیشتر بر زندگی مردم این استان نمایان کند. اما آن چه کامشان را بیشتر از قهر طبیعت، تلخ کرده است حقابه هیرمند است که سال 1351 در زمان پهلوی دوم و از ترس افزایش نفوذ کمونیسم در افغانستان قراردادش میان ایران و افغانستان امضا و بیش از 80درصد از حقابه هیرمند را به طرف افغانستانی واگذار کرد و مقرر شد سالانه تنها حدود 800 میلیون متر مکعب آب از آن کشور وارد هیرمند شود. تفاهم نامه ای 46 ساله که طرف افغانستانی به آن پایبند نشد و از اوایل دهه 70 هامون، خشک و معیشت مردمی که بیش از 50 درصد آنان چشمشان به هیرمند و آورده آن است با مشکل مواجه شد.

مردم استان به یاد دارند زمانی که هامون آب داشت صید و صیادی، توتن سواری (قایق های ساخته شده از نی )و انواع اشتغال را به همراه داشت، حتی آن هایی که قایق نداشتند در این دریاچه ماهی گیری می‌کردند و اگر برایشان درآمدی نداشت حداقل می توانستند غذای خود را تامین کنند اما ورق برگشت و خشکی تا بدان جا پیش رفت که بسیاری از ساکنان سیستان و بلوچستان بیکار و خانه نشین شدند و فقط خاطراتی از سال های پر آبی که کشاورزی و دامپروری شان رونقی خاص داشت به یاد می آورند و حسرت می خورند. هامون پر آب و استان سر سبزی که تصاویر آن را باید در لا به لای عکس ها جست و در ذهن ها مرور کرد. با وجود این بسیاری از مردم سیستان و بلوچستان امسال هم امیدوار به رحمت خدا و تلاش مسئولان، اقدام به کشت کردند اما کشت شان به دلیل نبود آب خشک شده است و خسارت دو چندان دیدند.

علاوه بر این سیلی بادها بر پهنه خشک هامون، منشاء ریزگردهایی شده که غبارش بر چشم ساکنان استان است. بادهای 120 روزه ای که روزگاری با عبور از آب های هامون، لطافت هوا را برای ساکنان به ارمغان می آورد با خشکی هامون به کانون ریزگردها تبدیل شده است تا جایی که سیستان و بلوچستان را به لحاظ ابتلا به بیماری های تنفسی، قلبی و چشمی در کشور رکورددار کرده است.

اما گلایه ها از این است که چرا قرارداد حقابه ای که حدود 46 سال پیش امضا شد نه تنها تضمینی برای حقابه به ایران نشد بلکه افغانستان تعداد زیادی نهر و رودخانه غیرمجاز از هیرمند منشعب کرد و سبب شد تا میزان آب ورودی به ایران به شدت کاهش یابد. علاوه بر آن پس از دو دهه جنگ و خون ریزی در افغانستان و به واسطه نبود حکومت مرکزی قدرتمند در این کشور، بر ‌خلاف جریان این معاهده، «کجکی» سدی بر راه هیرمند شد تا حقابه ایران از هیرمند باز هم کاهش پیدا کند و متاسفانه این سدسازی ها همچنان ادامه دارد!

البته نمی توان آب های اندکی را که طی سال های گذشته از افغانستان وارد هیرمند می شد نادیده گرفت آب هایی که افغانستان از آن به عنوان حقابه یاد می کرد اما در حقیقت مازاد آب سیلاب هایی بود که سرریز می شد و بر پهنه هامون جای می گرفت اما امسال هم دریغ از همان سر ریز. نکته قابل تامل این که مسئولان استانی و کشوری در پی قول ها و وعده های بسیار، هنوز نتوانسته اند خبری خوش در این باره به مردم منتظر این دیار بدهند جز آن که هر از گاهی به تذکر نماینده ای و پاسخ و توجیه مسئولی ختم شود.

در ماه های اخیر با فشار خشکسالی بر مردم و آهنگ مهاجرت ها، جمعی از نمایندگان استان، مسئولان دیپلماسی کشور را مخاطب قرار دادند تا با روش های دیپلماسی و یادآوری قرارداد حقابه به مسئولان طرف مقابل، زمینه کارگشایی و رفع مشکل فراهم شود و بدین سبب ظریف به مجلس آمد تا پاسخ گوی اذهان عمومی باشد.

وزیر امور خارجه کشورمان روز گذشته با حضور در صحن علنی مجلس اعلام کرد که 16 جلسه ویژه برای موضوع حقابه هیرمند برگزار شده است و رئیس جمهور هم در مذاکراتی که با طرف افغانستانی داشته این موضوع را پیگیری کرده است و در همه دیدارهای مسئولان ایران و افغانستان، دغدغه تامین حقابه کشورمان مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

اگرچه این پیگیری امیدواری هایی را ایجاد می کند اما آن چه در این میان برای مردم مهم است نتیجه و رهاورد این مذاکرات است چرا که تاکنون نتوانسته است لب های خشک مردم این استان را تَر کند.

اگر چه دیروز ظریف، وعده برگزاری اجلاس اضطراری کمیساریای عالی ایران و افغانستان را داد و اعلام کرد که موضوع حقابه هیرمند هم حتما مطرح می شود اما گویا باید  همچنان منتظر ماند که آیا این بار سیاست های مسئولان کشورمان و رایزنی های آن ها با دولت افغانستان مثمر خواهد بود یا باید شاهد تداوم کوچ مردم از استان باشیم؟

رئیس‌جمهور از گیوه‌ خود شروع کند

سمیرا کریمشاهی در وطن امروز نوشت:

به فاصله کمتر از 2 هفته، رئیس‌جمهور برای دومین‌بار مدیران دولتش را مورد نقد قرار داد اما این بار دایره مخاطبان رئیس‌جمهور کوچک‌تر شد و نوک پیکان گله‌مندی‌ها وزرای دولت را نشانه رفت. چندسالی است عادت کرده‌ایم به نقدها و بعضا توهین‌های دکتر روحانی که نثار منتقدان دولت یا دشمنان فرضی داخلی می‌شود اما در دومین ماه از سال ۹۷ شاهد تغییر تاکتیک و رو آوردن به نقد درون‌نهادی هستیم.

هر چند این اتفاقی نیست که فقط در چند هفته اخیر تجربه کرده باشیم، ایامی که روحانی بتازگی برای سکانداری دولت دوازدهم برگزیده شده بود، وزرای دولت گذشته‌اش را از تیغ‌ نقد خود گذراند: «بعضی‌ها گیوه‌ را ور کشیدند و به میدان آمدند اما بعضی‌ها پاشنه گیوه‌شان خوابیده بود، ورنکشیدند و لخ‌لخ کردند».

اما حدود یک سالی از این سخنان رئیس‌جمهور می‌گذرد و انتظار می‌رفت رئیس‌جمهور با تجربه‌ای که از کابینه قبلی خود داشته، وزرایی را انتخاب کند که مجبور نشود آنها را به 2 دسته خوب‌ها و بدها تقسیم کند اما در مراسمی که به مناسبت گرامیداشت روز کارگر برگزار شد، روحانی وزرای دولت دوازدهم را هم به 2 دسته تقسیم کرد: «من وزرا را در دولت به 2 دسته تقسیم می‌کنم که البته هر دو دسته پرتلاشند. ولی یک دسته از اول سال نوای ناامیدی می‌دهند که بودجه کم است، نفت ارزان شد، مالیات چه شد، خشکسالی و کاهش بارندگی داریم و تمام صحبت‌شان ناامیدی است. یک عده هم امیدوارانه حرف می‌زنند می‌گویند بارندگی کم است، پس باید الگوی کشت را عوض کنیم. یعنی هم پیشنهاد می‌دهند و هم امیدواری».

گویا 2 دسته گیوه ورکشیده‌ها و پاشنه‌خوابیده‌ها در تقسیم‌بندی جدید رئیس‌جمهور به امیدواران و ناامیدان تبدیل شده‌اند.
اما نکته قابل توجه این است که چرا نمی‌توانیم نقدهای جدید رئیس‌جمهور را جدی بگیریم؟
جدیت در کلام را موقعی می‌توان باور کرد که به همان میزان در عمل هم جدی بود. رئیس‌جمهور از افرادی نقد می‌کند که نسبت به آنها اختیار تام عزل و نصب دارد و کشور در وضعیتی نیست که بتواند منتظر بماند تا وزیری ناامیدی‌اش تبدیل به امید شود یا پاشنه کفشش را وربکشد و به میدان بیاید. کشور مدیری می‌خواهد که از هم‌اکنون میانه میدان باشد. اگر واقعا چنین افرادی در دولت هستند، هر روزی که می‌گذرد و آنها در مقام‌شان باقی مانده‌اند، خیانت به کشور است. اگر شخص رئیس‌جمهور به کارآمدی دولتش امید دارد و مشکل را صرفا چند مدیر و وزیر می‌داند، چرا دست به کار تجدید نظر در گزینش کابینه خود نمی‌شود؟

اینکه صرفا وزرا علنی نقد شوند، دردی را دوا نمی‌کند، بلکه اثر سوء بر جامعه باقی می‌گذارد.
اگر روند انتقاد علنی از وزرا ادامه داشته باشد و جزو برنامه‌های جدید سخنرانی‌های آقای روحانی قرار بگیرد، جامعه در یک برزخ خوف و رجا معطل خواهد ماند و بدین ترتیب مردم چگونه خواهند توانست به دولتی امید ببندند که رئیسش اینگونه علنی اعلام نارضایتی می‌کند.

مشکل وزارتخانه‌ها باید تا حدی حاد شده باشد که رئیس‌جمهور را به صریح و علنی گفتن نگرانی‌هایش مجبور کند که در این صورت تکرار گله‌مندی‌ها از سوی رئیس‌جمهور بی‌معناست، به‌دلیل آنکه این گره تنها به‌دست خودش باز می‌شود و وزرا تحمیل شده بر دولت نیستند، بلکه نتیجه انتخاب او هستند. از طرف دیگر اگر دولت در وضعیتی است که نه نیاز به عزل وزیر باشد و نه گله‌مندی‌های علنی، پس چه دلیلی دارد که آقای روحانی اینگونه مسائل را چاشنی سخنرانی‌های خود می‌کند و ژست حق به جانب می‌گیرد؟ آیا او قصد شانه خالی کردن از مقام پاسخگویی و انداختن توپ مؤاخذه به زمین وزرای خود را دارد؟

به خوبی این مساله روشن است که اگر عناوینی را که دکتر روحانی برای نقد زیردستانش به کار می‌گیرد – مثل «پاشنه خوابیده و لخ‌لخ کردن در انجام وظیفه»، «ناامیدی»، «گرفتن روزه سکوت»، «کم حرف زدن با مردم» – برای مردم مطرح کنیم، این خصوصیات قبل از اینکه آنها را یاد وزرای دولت بیندازد، خود شخص رئیس‌جمهور را به ذهن‌شان متبادر خواهد کرد. پس بهتر است برای پویایی دولت، رئیس‌جمهور ابتدا از خود شروع کند، چه بسا به عنوان شخص اول دولت بیشترین پتانسیل و امکانات را برای زنده نگه داشتن امید در دولت داراست و اگر این مواردی که رئیس‌جمهور برمی‌شمارد و آفت هر دولتی است در خودش زدوده شود، به وزرا و مدیران دولتی هم القا خواهد شد، نه اینکه مشاوران و وزرای دولت حتی در گرفتن فرصت ملاقات از دفتر ریاست‌جمهوری به مشکل بربخورند و به گفته خودشان مجبور باشند در حاشیه جلسات هیات دولت مسائل مهم را با رئیس‌جمهور در میان بگذارند.
به هر حال دلسوزی پشت‌میکروفنی مرهمی بر دردهای جامعه نمی‌شود، باید پاشنه‌های گیوه و کفش را ورکشید و کار کرد، نه لخ‌لخی که منجر به شروع یک‌روز کاری از ۹ و ۱۰ صبح شود!

مخالفتی مخالف شأن ریاست جمهوری

رسول سنایی راد در جوان نوشت:

با انتشار پیام مخالفت آقای روحانی با فیلتر شدن پیام‌رسان تلگرام و ادعای اینکه این اقدام با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی در تعارض قرار دارد، موجی از جنجال‌آفرینی در فضای رسانه‌ای آغاز شد که برخی عناصر فتنه‌جو با استفاده از این موج جنجالی، تلاش کردند با انتساب موضوع به رهبری، آن را مقابله با خواست و حقوق 40 میلیون شهروند ایرانی قرار دهند.

حال آنکه مسدودسازی پیام‌رسان تلگرام، پس از محرز شدن ابعاد و پیامدهای فعالیت‌های مخرب آن بر منافع ملی و عدم تمکین این شبکه به ضوابط فضای مجازی در ایران و حتی بی‌اعتنایی مدیر آن به دعوت مسئولان ایرانی برای مذاکره پیرامون این موضوع و با حکم قضایی انجام شد که پشتوانه آن تدابیر و تصمیمات شورای عالی فضای مجازی کشور بود که رئیس محترم جمهور مسئولیت آن را به عهده دارند.

اما جالب است که ایشان پس از اجرایی شدن این تصمیم و آن هم با حکم قضایی با اتخاذ ژستی اپوزیسیونی به ابهام‌آفرینی‌ها می‌پردازد که زمینه‌ساز جنجال و عقده‌گشایی عناصر ناراحت و فتنه‌جو نیز می‌شود. چرایی چنین رفتاری را که حاصلی جز جنجال بیهوده و طرح مسائل حاشیه‌ای ندارد می‌توان در گمانه‌های زیر معنی کرد:

1- نیاز آقای روحانی به چنین فضایی برای رنگ باختن مسائلی چون نافرجام ماندن برجام که زمانی از آن به کلید حل همه مشکلات تعبیر کرده و برکات آن را الی یوم‌القیامت نوید می‌داد، اما با احتمال عدم تمدید تعویق تحریم‌های برجامی در 22 اردیبهشت، توضیح چرایی افول این مهر تابان به این سرعت کار ساده‌ای نخواهد بود و چه بسا برخی دیگر از همراهان گذشته ایشان هم به روزه سکوت رو آوردند.

2- سوق دادن هزینه این تصمیم به سمت دیگر قوا و مسئولان و معاف‌سازی خود از سهیم بودن در آن و جلب نظر مخالفان مسدودسازی با اتخاذ ژست مخالف‌خوانی با این تصور که خود را مروج آزادی و دیگران را نماد سخت‌گیری و سلب آزادی جلوه دهد. با چنین شگردی که مولد قطبی‌سازی جامعه است، رنج ناکامی از شرایط سخت اقتصادی را بر برخی شهروندان هموار سازد.

3- حاشیه‌سازی و انحراف افکار عمومی از مسائل اساسی کشور و سرگرم‌سازی مردم به این حواشی در واقع ایجاد پوشش برای ضعف‌های دولت به حساب می‌آید.
بنابراین در شرایطی که آقای سیف، رئیس بانک مرکزی در توضیح دلایل لجام‌گسیختگی قیمت ارز و بی‌ثباتی در بازار از نقش تلگرام در یک جلسه رسمی سخن به میان می‌آورد و مستندات قطعی استفاده داعش از تلگرام برای پیشبرد اهداف تروریستی‌اش را تأیید می‌کند، چنین برخوردی با مسدودسازی تلگرام که با بی‌اعتنایی به دعوت کشورمان، نوعی تحقیر را متوجه دولت و کشور کرد و با ورود به عرصه اختلال به منافع مردم ضربه می‌زند، اتخاذ چنین مواضعی از سوی رئیس‌جمهور محترم که علاوه بر جایگاه سیاسی، ادعای شناخت حقوقی نیز دارد، جای سؤال جدی دارد. شاید انتشار این موضوع در یک شبکه پیام‌رسان مجازی حاکی از همین تردید نسبت به صحت و استحکام و همچنین پیامدهایی باشد که هم با جایگاه سیاسی و هم ادعای حقوقی آقای روحانی و هم منافع و عزت ملی مغایرت دارد.

جامعه متکثر اما متحد

علی نجفی خوشرودی در ایران نوشت:

در شرایطی که به نظر می‌رسد اختلافات داخلی بر سر موضوعات مختلف در کشور زمینه مساعدی برای بسط و ازدیاد دارند، اشاره رئیس جمهوری به لزوم حفظ همدلی داخلی و سخنان ایشان در باب این مسأله اقدامی ضروری بود. خصوصاً اینکه در روزهای قبل از این سخنرانی، اختلاف نظرهای داخلی کشور خصوصاً بر سر موضوع فیلترینگ تلگرام به سکه رایج اخبار سیاسی کشور تبدیل شده بود. یکی از طرف‌های این اختلاف ‌نظر و به عبارتی اصلی‌ترین طرف ماجرا، دولت و شخص رئیس جمهوری بودند که در چند نوبت نسبت به این اقدام اعتراض کرده و در مخالفت با آن موضع گرفتند.

دیروز قبل از آنکه آقای روحانی سخنان خود را در سبزوار ایراد کند، بسیاری انتظار داشتند که قسمتی از این سخنرانی هم ناظر به همین اختلافات اخیر باشد و رئیس جمهوری یک بار دیگر جریان‌های رقیب دولت را به باد انتقاد بگیرد. با  وجود این  در سخنرانی آقای روحانی چیزی از این دست دیده نشد. اینکه این دست اختلاف‌نظرها و تفاوت دیدگاه‌های داخلی در سخنرانی دیروز رئیس جمهوری جایی پیدا نکرد به نظر یک رفتار و اقدام هوشمندانه و همه جانبه نگر است. در واقع عدم اشاره رئیس جمهوری به این مسائل اصلاً نمی‌تواند به معنای رها کردن آن موضوعات در دولت باشد.

مواضع قبلی دولت و شخص رئیس جمهوری در این رابطه کاملاً روشن و واضح بوده و نمی‌توان تفسیری متفاوت از آن ارائه داد. چیزی که در چنین شرایطی مهم است ایجاد تعادل بین طرح اختلاف‌ نظرهای داخلی به عنوان تجلی عینی آزادی ‌بیان در کشور و همبستگی عمومی در برابر تهدیدات مشترک به عنوان تجلی وحدت ملی است. به عبارتی هیچ کدام از این دو نباید بر دیگری غلبه کرده و آن را از صحنه خارج کند. تأکید بر اختلاف ‌نظرها و طرح مکرر آن با بی‌توجهی به وحدت ملی، در گام اول امنیت کشور در عرصه‌های عمومی را دامن می‌زند و موجبات تقابل‌های گسترده اجتماعی و سیاسی را فراهم می‌کند که خود می‌توانند به زمینگیر شدن کشور بینجامند. در واقع تأکید بر اختلاف ‌نظرها اگر از حد خود بگذرد، دیگر نه نشانه آزادی بیان، بلکه عامل تشدید کننده تقابل‌ها خواهد بود. به همین ترتیب سرپوش گذاشتن بر بیان اختلاف دیدگاه‌ها در کشور به بهانه حفظ وحدت و امنیت ملی نیز منجر به زایش چیزی جز یک سیستم تکصدایی و دیکتاتوری نخواهد شد.

بنابراین تأکیدات اخیر رئیس جمهوری بر وحدت و همدلی ملی در کنار اشارات ایشان و دولت طی هفته گذشته بر برخی اختلاف‌نظرهای داخلی را باید در یک قاب و سیاست واحد دید؛ سیاستی که به نظر می‌رسد می‌خواهد وجود تعادل در میان این دو عرصه را به رخ بکشد. اما وجود چنین تعادلی چه نتیجه‌ای خواهد داشت؟ اولین نتیجه چنین تنوعی در موضعگیری ارسال پیام روشن به دشمنان خارجی است مبنی بر اینکه اگر ما در داخل بر سر مسائل جاری اختلافاتی داشته باشیم، از یک سو آن را طبیعی می‌دانیم و از سوی دیگر نمی‌گذاریم این اختلافات وحدت ملی ما را خدشه‌دار کنند. نتیجه بعدی مجموعه این موضعگیری‌ها را هم باید در بستر اجتماعی دید که کنترل تعادل و در عین حال رفتار مدنی ما در داخل را مد نظر دارد، بدین معنا که به عنوان یک جامعه متکثر اما متحد باید بیان اختلاف دیدگاه‌های خود را در جای خود و اتحاد خویش را هم در جای دیگری که لازم است مورد توجه قرار دهیم.

میراث احمدی‌نژاد

جاوید قربان‌اوغلی در شرق نوشت:

دیرزمانی از چهار سال اول رئیس‌جمهور پیشین نگذشته است. همان کسی که به هنگام سخنرانی در سازمان ملل «هاله نور» او را احاطه کرده بود، برخی از بزرگان و امامان جمعه او را تا آسمان بالا بردند و از خواب‌هایی که دیده شده بود، سخن گفتند، توصیه کردند که نامه او به جورج بوش در کتاب‌های درسی گنجانده شود. اگر امروز از «حلقه انحرافی» دور و بر احمدی‌نژاد سخن‌گفتن هزینه‌ای ندارد و اگر گوینده آن با هر زبان و بیان که باشد، پاداش نگیرد، دست‌کم موردعتاب قرار نمی‌گیرد؛ اما باوجوداین هنوز ورود به برخی از «میراث احمدی‌نژاد»  اگر جرم نباشد، منهی است و آن را برنمی‌تابند.

بر کسی پوشیده نیست قسمت اعظم مشکلات اقتصادی کشور محصول سیاست‌های غلط و عوام‌فریبانه‌ای است که از آن زمان آغاز شد و صدالبته این به معنای سرپوش‌گذاشتن بر ناکارآمدی دولت روحانی در برخی از بخش‌های اقتصادی نیست که باید در وقت مقتضی به آنها پرداخته شود؛ اما غرض از این مقدمه معضل موردی به‌نام‌ «مسئله هسته‌ای» است که تقریبا تمام وقت دولت یازدهم و دوازدهم را در حوزه سیاست خارجی به خود مشغول کرده و اکنون در حساس‌ترین مقطع قرار گرفته است. نگارنده بارها بر این نکته تأکید کرده است که مسئله هسته‌ای ایران از زمانی تبدیل به «بحران» شد که همان معجزه  هزاره سوم دو گزاره «محو اسرائیل از کره زمین» و «نفی هولوکاست» را در مرحله حساس مذاکره با سه کشور اروپایی به مسئله هسته‌ای سنجاق کرد. شش ماه پس از این سخنرانی کوبنده او، پرونده هسته‌ای از شورای حکام به شورای امنیت سازمان ملل متحد احاله شد و قطع‌نامه‌های پی‌درپی، تحریم‌های منتج از آن، شکل‌گیری اجماع بین‌المللی، تحمیل انزوای بین‌المللی، محدودشدن صادرات نفت، مسدودشدن انتقال پول، سقوط آزاد وضعیت اقتصادی و… خود را نشان داد. از یاد نبرده‌ایم همان رئیس دولت، قطع‌نامه‌هایی را که گلوی کشور را می‌فشرد و معیشت مردم را دچار مضیقه کرده بود، «ورق‌پاره» نامید و تا شعار «آن قدر قطع‌نامه بدهید که قطع‌نامه‌دان‌تان پاره شود» پیش برد.

تا اینکه با تدبیر مقام معظم رهبری در راهبرد «نرمش قهرمانانه» و متعاقب آن روی‌کارآمدن دولت تدبیر و امید و اقبال جهان به این تغییر در سپهر سیاسی ایران، جایگزینی سیاست «تعامل با جهان» در عرصه روابط خارجی کشور به جای سیاست ستیزه‌جویی و نهایتا کلیدخوردن مذاکرات هسته‌ای و سرانجام خوش آن با توافق کاملا قابل‌دفاع «برجام» از این عقبه نفس‌گیر عبور و شرایط به نفع کشورمان تغییر کرده و وارد دوره جدیدی در مناسبات با منطقه و جهان شد. حال سؤال این است؛ در شرایط کنونی که آمریکا با همراهی اسرائیل و عربستان درصدد برباددادن دستاورد سترگ هسته‌ای، بازگرداندن شرایط جهان علیه ایران و وادارکردن کشورمان به پذیرش مذاکره مجدد، الحاقیه بر توافق قبلی و تحمیل محدودیت‌های بیشتر در حوزه هسته‌ای، موشکی و وادارکردن ایران به عقب‌نشینی و دست‌شستن از دستاوردهای منطقه‌ای است، چه باید کرد؟ باید با چه زبان و ادبیاتی سخن گفت و چگونه محور حامیان برجام را تقویت و مخالفان آن را خلع سلاح کرد؟ متأسفانه تعارضات جناح‌های داخل در کشور و استمرار اقدامات دلواپسان با اقدامات عملی، به‌سرعت شرایط «بردن ایران در توافق هسته‌ای را در وهله اول خنثی و در مرحله بعد با اوج‌گیری مناقشه عربستان با ایران به‌ویژه در بحران یمن و سپس روی‌کارآمدن ترامپ در آمریکا و شکل‌گیری اتحاد سه‌جانبه و نامیمون «آمریکا، اسرائیل و عربستان» شرایط را به نحوی تصورنکردنی‌ به ضرر ایران تغییر داد.

بی‌تردید ایران فرصت‌های‌ گران‌قدری را از زمان توافق و اجرای آن و به‌ویژه یک‌سال‌ونیم باقی‌مانده از دوره اوباما پس از دستیابی به توافق در موضوع هسته‌ای و همچنین بازسازی و بهبود روابط با عربستان را از دست داد. به ندای اوباما برای حل مشکلات روابط «تا حدی که ممکن» است، پاسخ منفی داد، به بهانه اعدام نابخردانه «شیخ نمر» به دست جریاناتی در عربستان سعودی، سفارت عربستان در ایران به آتش کشیده شد که احتمالا با هدف ویران‌کردن آخرین پل‌های روابط بین دو کشور صورت گرفت. نبود تدبیر در «نقدکردن پیروزی‌ها در عراق، سوریه و حتی یمن به دستاورد سیاسی» و اصرار بر ضربه‌فنی‌کردن حریفی که در خاک نشسته بود و سوق‌دادن اروپا به سمت آمریکا با غفلت از «مذاکره» در حوزه‌هایی که آنها برای نجات برجام از خیز بلند ترامپ برای باطل‌کردن آن، همه از اقدامات ناصوابی بود که فرصت‌های ذی‌قیمتی را از بین برد.

اکنون در شرایطی که کمتر از یک هفته به اعلام نظر آمریکا باقی مانده و جهان در التهاب تصمیم یک فرد در دغدغه به سر می‌برد، ادبیات «معجزه هزاره سوم» با اندک تغییری در الفاظ دولت‌مردان کنونی و غافل از بازتاب و تأثیرات مخرب آن در بین کشورهای جهان در حال احیاشدن است. شعار خروج از معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (ان‌پی‌تی) را که نظام در سخت‌ترین شرایط دوره قبل وارد این حیطه نشد، سردادن برخی شعارهای دیگر بازگشت به همان سیاست احمدی‌نژاد و البته در شرایط شاید به مراتب سخت‌تر است. قبلا گفته‌ام که هنوز و حتی در صورت خروج آمریکا، برجام خاک‌ریز قابل‌اتکایی است که باید از آن برای پیشبرد اهدافی که در توافق هسته‌ای داریم، استفاده شود. سردادن شعارهای آن‌چنانی حتی در قالب ادبیات «توییتر» یا از تریبون سخنرانی در مقابل جمعیت انبوه، غلتیدن در دامی است که اسرائیل، عربستان و ترامپ پهن کرده‌اند. با زبان لَیّن سخن‌گفتن توصیه خداوند به موسی و هارون است تا چه رسد به ترامپ و شاهزاده سلمان و نتانیاهو.