روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
************
جنگ با ایران! لاف گزاف ترامپ و نتانیاهو
سعدالله زارعی در کیهان نوشت:
شرایط امنیتی در عراق، سوریه و لبنان طی دو سال گذشته بهبود کاملاً ملموسی داشته است؛ مراکز تحت سیطره داعش در عراق، سوریه و لبنان، اینک توسط دولتهای این کشورها اداره میشوند. مناطق تحت سیطره گروههای تروریستی به چند نقطه منفصل در سوریه محدود شده و در معرض عملیاتهای مداوم ارتش سوریه و همپیمانان آن قرار دارد. اقدامات حمایتگرانه دولتهای خارجی از تروریستها نیز اگرچه متوقف نشده است اما تأثیر آنچنانی هم در فضای امنیتی عراق، سوریه و لبنان ندارد و از این رو همه آنان از روند سیاسی صحبت مینمایند و در همین شرایط ما شاهد برگزاری دو انتخابات مهم مجلس قانونگذاری در عراق و لبنان هستیم و این خود نشان میدهد وضعیت امنیتی منطقه به نسبت سه سال قبل به نحو مثبتی متحول گردیده است. عنصر امنیتبخش در این بحرانها نیز کاملاً معلوم است. مثلاً در جریان بحران پرشدت امنیتی عراق – به جز ایران- هیچکدام از همسایگان عراق با دولت و ملت این کشور حتی همدردی زبانی نداشتند چه رسد به اینکه در مقابله با گروههای پرشدت تروریستی نقشی و سهمی بهعهده گیرند.
در بحران سوریه نیز که پرشدتترین بحران امنیتی دهههای اخیر منطقه به حساب میآید، هیچکدام از همسایگان دور و نزدیک سوریه- به جز ایران- با دولت و مردم این کشور همدردی نکردند و این در حالی بود که در طول این 7 سال مرزهای شمالی، مرزهای جنوبی و جنوب غربی و در سالیانی حتی مرزهای شرقی سوریه در تصرف مخالفان اسد بود و دولتهای ترکیه، اردن، لبنان و رژیم صهیونیستی در اکثر قضایای تروریستی سوریه نقش داشتند و همین الان هم نقش دارند.
در بحران امنیتی لبنان که به نسبت بحرانهای امنیتی عراق، سوریه و یمن از شدت و شمول کمتری برخوردار بود، هیچ دولتی به امنیت لبنان کمک نکرد و برای دفع شر داعش و… سربازی به طرابلس، صیدا و عرسال لبنان اعزام نکرد و درهم و دیناری به مردم این کشور برای دفع شر تروریستهای تکفیری داده نشد. البته لبنان با وجود حزبالله نیاز به کمک ایران پیدا نکرد و اگر نیاز میشد، ایران بیدرنگ اقدام مینمود.
شرایط «بسیار بد» امنیتی منطقه امروز به شرایطی تبدیل شده که میتوان در کشورهایی که تا چندی پیش یا تحت سیطره تروریستهای تکفیری بودند و یا بهشدت از سوی آنان تهدید میشدند، انتخابات برگزار کرد. در این میان نقش جمهوری اسلامی کاملاً واضح است و ما بدون آنکه منکر نقش مهم رزمندگان بومی این کشورها شویم، میتوانیم بگوییم بدون نقشآفرینی محوری ایران بهطور قطع پروژه تروریستهای تکفیری که بهشدت از سوی آمریکا، رژیم صهیونیستی، فرانسه، انگلیس، عربستان، امارات، قطر و ترکیه حمایت میشدند، به نتیجه میرسید و مقاومت ملتهای سوریه، عراق، لبنان و… در هم شکسته میشد چرا که وقتی بحران پرشدت تروریستی در عراق و سوریه شروع شد و پیشروی تکفیریها توسط رسانههای غربی و عربی و ترکی برجستهسازی میشد، در این کشورها امیدی به غلبه بر این موج وجود نداشت و این در حالی بود که در این کشورها توانایی مقابله با تکفیریها و اشغالگران وجود داشت کما اینکه بعداً این به باور عمومی در این کشورها تبدیل شد و موج بزرگ انسانی برای مهار داعش و… به راه افتاد و به نتیجه رسید.
نباید این واقعیت را نادیده گرفت که باور به مقابله با تروریزم تکفیری زمانی در عراق و سوریه به وجود آمد که ایران با اقداماتی شکستهای نمادینی به داعش وارد کرده و رعب از آن را شکسته بود بعدها نیروهای ایرانی در عملیاتهای امرلی، البلد، جرف الصخر، صلاحالدین و… پیشاپیش نیروهای عراقی حرکت میکردند و عمدتاً فرماندهی آنان را در جنگ در دست داشتند. همین وضعیت سبب شد عراقیها خود رهبری عملیاتهای آزادسازی استانهای الانبار و نینوا را به عهده بگیرند و تعلیم و تجربه ایرانی را در این آزادسازی بهکار ببندند.
نقش ایران در سوریه حتی از نقش آن در عراق هم برجستهتر است. همه میدانند که سوریه شرایط بسیار دشواری را سپری کرده است در یک دوره زمانی بیش از 80 درصد سوریه در تصرف داعش و النصره و… بود. ارتش سوریه بهشدت درگیر بود و این در حالی بود که دولت دمشق امکان تغذیه و اداره لجستیکی آن را- به دلیل تحریمهای عربی غربی- نداشت. پمپاژ روزانه تروریستها بهخصوص از طریق مرز ترکیه، هرگونه امید به بهبود شرایط را بسیار دشوار میکرد. در این شرایط ایران بدون آنکه یک وجب مرز با سوریه داشته باشد، وارد میدان شد و بهرهگیری از شیوههای انقلابی را برای تغییر شرایط توصیه کرد، دولت سوریه اگرچه در ابتدا خوشبین نبود اما چون از روشهای دیگر هم به نتیجهای نرسیده بود، پذیرفت و به کار بست. در این میدان برخلاف آنچه شهرت پیدا کرده است، نیروهای ایرانی در خط مقدم نبرد بودند و در بسیاری از نبردها و جبههها، فرماندهی را نیز در دست داشتند و مستقیماً صحنه را اداره میکردند. حضور فرماندهان ایرانی و به کار بستن تجربه انقلاب اسلامی شرایط سوریه را در دورهای کوتاه تغییر داد و امروز در نقطهای ایستادهایم که به جز بخشهای کوچکی از سوریه، از سیطره تروریستها خارج شده است. هر چند در بخشهایی از سوریه، هم اینک آمریکا- در رقه- ترکیه در شمال حلب و رژیم صهیونیستی در شرق قنیطره جای تروریستهای تکفیری را گرفتهاند و قطعاً در ماههای آینده ناگزیر به تحویل دادن این مناطق به دولت سوریه خواهند شد.
اما درست در کشاکش این وضعیت، «فشار بر ایران» تمرکز بیشتری پیدا کرده است و این فشار عمدتاً با آدرس سوریه صورت میگیرد و این خود نشان میدهد که تروریزم تکفیری برخلاف ظاهر سنتگرایانهاش، پدیدهای مدرن و پرداخته سرویسهای اطلاعاتی است و لذا وقتی ضربه میبیند، سرویسها فعال میشوند تا روند را متوقف گردانند و از سوی دیگر این موضوع نشان میدهد کار ایران در سوریه چه ضربه سختی به آمریکا و عوامل منطقهای آن وارد کرده است. مخاطب این وضعیت معلوم است؛ «اسرائیل» خود را بزرگترین بازنده نتایج بهدست آمده در سوریه میداند در روزهای آغازین بحران سوریه، تحلیل سیستم امنیتی اسرائیل این بود که این بحران یا به سقوط دولت اسد و آغاز دورهای طولانی هرج و مرج منتهی میشود و یا دولت را آنقدر ضعیف میکند که ناگزیر به پذیرش هر تحمیلی است. در آن زمان کم نبودند تحلیلگرانی که معتقد بودند، اسرائیل بزرگترین برنده بحرانهای سوریه، عراق و لبنان است اما حالا که بحران در حال پایان است تحلیلها کاملا معکوس گردیدهاند و گفته میشود ایران بزرگترین برنده بحران سوریه و اسرائیل بزرگترین بازنده آن است. همین دو روز پیش «آرود»، سفیر فرانسه در آمریکا در جمعبندی خود گفت «بیثباتی، قدرت و نفوذ نسبی ایران را در سراسر منطقه بالا برده است». الان اسرائیلیها نسبت به آینده سوریه و تداوم نقشآفرینی امنیتی ایران و حزبالله در آن بیمناک هستند. همین هفته، «گرت پورتر» روزنامهنگار آمریکایی نوشت اسرائیلیها به شدت نگران ایجاد پایگاههای دائمی از سوی ایران و حزبالله در سوریه هستند.
شرایط برای رژیم اسرائیل بسیار بد جلو میرود. این معلوم است. اما از آن طرف این سؤال وجود دارد که «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر و «گادی ایزنکوت» فرمانده ارتش این رژیم چه گزینههایی برای برونرفت از بحران در اختیار دارند و به بیان سادهتر احتمالا چه کارهایی میتوانند انجام دهند.
1- یکی از اقدامات محتمل رژیم اسرائیل که با سابقه آن نیز میخواند، توسل به جنگ است. بر این اساس گفته میشود حدود دو هفته پیش مقامات ارشد ارتش آمریکا و اسرائیل در دفتر ناتو با هم ملاقات محرمانهای داشتهاند و «ایزنکوت» ضمن ابراز ناامیدی از نتایج ضعیف اقدام نظامی 25 فروردین آمریکا علیه سه موقعیت کماهمیت در سوریه، از عملیات قریبالوقوع و نسبتا پرشدت ارتش اسرائیل در سوریه خبر داده است. متعاقب این قضیه، نخستوزیر رژیم اسرائیل در یک اقدام پرسر و صدا در روز دهم اردیبهشتماه اعلام کرد به هزاران سند و مدرک که در 183 سیدی ذخیره شدهاند، دست یافته است که براساس آنها ایران قبل و بعد از 2015 به تلاش برای دستیابی به فنآوری نظامی اتمی سرگرم بوده است. همزمان با این سر و صداها، «آویگدور لیبرمن» وزیر جنگ رژیم اسرائیل به بشار اسد رئیسجمهور سوریه توصیه کرده است که در مناقشه میان اسرائیل و ایران مداخله نکند بنابراین یکی از گزینههایی که از آن سخن به میان میآید توسل به عملیات نظامی علیه موقعیتهای ایران و حزبالله لبنان در سوریه است. اما با فرض بالا بودن این احتمال، آیا اسرائیل به جنگی پرشدت و نامحدود دست خواهد زد؟ پاسخ این سؤال منفی است اگر رژیم تلآویو چنین قصدی داشت، آن را تا لحظه شروع عملیات مخفی میکرد و طرف مقابل را در شرایط غافلگیری قرار میداد و مضاف بر این، اسرائیل خود را یارای درگیری پرحجم و نامحدود با ایران و حزبالله نمیداند و از آن تجربه تلخی دارد. اما این را هم میدانیم که اسرائیل نمیتواند مرتب از تهدید سخن گوید ولی در عمل کاری نکند بنابراین طبعا باید در انتظار اقدامات نظامی اسرائیل طی روزها و هفتههای آینده بود و برای آن برنامهریزی کرد. رژیم صهیونیستی میداند که حزبالله و ایران در زمینی که خود آن را طراحی نکرده باشند بازی نمیکنند و هرگاه با وضعیتی مواجه گردند از طریق خلق وضعیتی دیگر پاسخ میدهند.
2- گزینه دوم این است که رژیم اسرائیل پای آمریکا و اروپا را وسط معرکه بکشاند. اقدامات روزهای اخیر نتانیاهو در تشویق ترامپ به خروج از برجام با هدف خراب کردن پلهای پشت سر آمریکا صورت گرفته است و این در حالی است که نه تنها در آمریکا بلکه حتی در هیئت حاکمه رژیم اسرائیل نیز بگومگوهای زیادی درباره فواید و مضار حفظ برجام جریان یافته است. حدود دو هفته پیش 30 فرمانده ارتش اسرائیل که چهار فرمانده میانی ستاد ارتش این رژیم را دربر میگرفت، بر حفظ برجام تاکید کردهاند و گفته میشود بهطور کلی نهادهای اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل از حفظ برجام حمایت مینمایند. فراتر از این، فرمانده ارتش اسرائیل نیز به روزنامه دست چپی «هاآرتص» گفت توافق هستهای غرب با ایران را با وجود نقاط ضعف آن، «کارا» میداند و حتی گفته شده است نتانیاهو نه با هدف حذف برجام بلکه با هدف تحمیل قراردادهای مشابه در سایر حوزهها به ترامپ فشار میآورد.
اما حالا سخن این است که آمریکا تا چه مقدار حاضر است از برنامه نظامی اسرائیل علیه ایران و حزبالله حمایت کند. اقدام محدود ترامپ در حمله روز 25 فروردین علیه سوریه نشان داد چنین تمایلی در میان مسئولان امنیتی و نظامی آمریکا وجود ندارد. براین اساس آیتالله سیدحسن نصرالله معتقد است حمله روز شنبه ارتش آمریکا به سه نقطه کماهمیت در سوریه در چارچوبی که پنتاگون – وزارت دفاع- پذیرفته، صورت گرفته است نه در چارچوب مورد نظر ترامپ، بولتون، عربستان و اسرائیل. اگر اقدام روز شنبه 25 فروردینماه را یک شاخص در تصمیم و عمل آمریکا در نظر بگیریم، میتوانیم بگوئیم در برنامه ارتش آمریکا کماکان درگیری با نیروهای ایرانی در سوریه و… جایگاهی ندارد و این میتواند اجرای برنامه ارتش رژیم اسرائیل را از اینکه با پشتوانهای در خارج به جنگی محدود برای دور کردن ایران و حزبالله از سوریه دست زند، با دشواری زیاد مواجه نماید.
3- البته در یک جمعبندی میتوان گفت هماینک آمریکا، اسرائیل، عربستان و بعضی دیگر از وابستگان منطقهای آمریکا، دچار «بحران تشخیص» هستند بر این اساس مشاهده میکنیم که اظهارات مقامات آمریکایی در مورد ایران با نوسانات بسیار توأم میباشد. رئیس جمهور آمریکا پس از یک دوره یک ساله که از توانمندیهای دفاعی و نفوذ منطقهای ایران سخن گفته و خود را مصمم به مهار آن معرفی کرده است، هم اینک با چند دیدار که با بعضی از سران اروپایی داشته میگوید: «ما فقط بدنبال متعهد کردن ایران به عدم ساخت- موشکهای قارهپیما- چیزی که خود علناً میگوید به دنبال آن نخواهد رفت، هستیم» و یا «هیتر ناوئرت» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در آستانه 22 اردیبهشت اعلام میکند برخی نگرانی ما در گفتگوی با طرفهای اروپایی برطرف شده است و روزنامه «فایننشال تایمز» مینویسد ترامپ حمایت کشورهای اروپایی را برای تحریم ایران در صورت تلاش برای ساخت موشکهای قارهپیما جلب کرده است. این نشان میدهد آمریکا در مواجهه با ایران دچار سردرگمی است و قادر به تصمیمگیری نیست. در این فضا نتانیاهو به مقامات اطراف ترامپ توصیه میکند یکسال به ایران فشار آورید تا به توافق در حوزههای موشکی و منطقهای تن دهد. در نهایت شرایط نشان میدهد، رژیم اسرائیل برای توسل به اقدامات علیه ایران با دو محدودیت زمان و توانایی مواجه است که هر کدام علامتی از جنگ یا پذیرش شرایط سخت را به او نشان میدهند.
پشت پرده شوی تازه نتانیاهو
امیرحسین یزدان پناه در خراسان نوشت:
ادعاهای بنیامین نتانیاهو درباره برنامه هسته ای ایران که هفته گذشته توسط او در یک برنامه زنده تلویزیونی مطرح شد، به جز واشنگتن که از آن استقبال کرد، با واکنش منفی مقامات اروپایی از جمله اتحادیه اروپا، آژانس بین المللی انرژی اتمی و رسانه های غربی مواجه شد تاجایی که حتی برخی مقامات صهیونیستی هم این اظهارات را رد کردند. درباره این اظهارات چهار نکته قابل تامل است.
1- آن چه نتانیاهو به عنوان اسناد هسته ای ایران یاد کرد، مربوط به گذشته است. گذشته یعنی زمانی که درباره آن شورای حکام آژانس یک بار رای داده و پرونده موسوم به مطالعات ادعایی ایران معروف به «پی.ام.دی» را به اتفاق آرا در دسامبر 2015 مختومه کرده است. بنابر این آن چه نتانیاهو می گوید در حقیقت تلاش موهوم برای اثرگذاری بر اتفاقی است که در گذشته مختومه شده است. موضوعی که بلافاصله پس از پایان شوی نتانیاهو کارشناسان سی ان ان و بی بی سی هم بر آن تاکید و تصریح کردند که این اظهارات هیچ چیز جدیدی نداشت.
2- در قطعنامه دسامبر 2015 شورای حکام آژانس برای اختتام پرونده «پی.ام.دی» به یک فرایند 10 ساله برای عادی سازی پرونده ایران در شورای حکام اشاره شده که اکنون حدود 3 سال آن گذشته است. متهم کردن ایران به «دروغگویی» و ادعای به دست آوردن سند، می تواند روی این فرایند اثربگذارد. در حقیقت این مسئله با هدف اثرگذاری بر برداشتن محدودیت ها از برنامه هسته ای ایران در پایان برجام است؛ البته اگر برجام بر فرض محال واقعا به سال پایانی خود برسد. آمریکا و اسرائیل درباره یک بند در برجام با اروپا و ایران مناقشه می کنند که براساس آن پس از پایان سال هشتم یا سال دهم برجام محدودیت های هسته ای ایران برطرف شده و برنامه اتمی ایران در آژانس عادی می شود. آمریکا و اسرائیل به این رفع محدودیت «بند غروب آفتاب» یا «Sunset Clause» نام داده اند و تلاش می کنند این محدودیت ها دایمی شود. لذا نتانیاهو با شوی جدید خود تلاش کرد تا ادعاهای تکراری خود را با ادبیات جدید مطرح کند.
3- استقبال فوری آمریکا از شوی نتانیاهو در آستانه پایان ضرب الاجل ترامپ برای تغییر برجام نشان دهنده طراحی نقشه ای برای زمینه چینی تصمیم ترامپ درباره برجام است. چه این که یک مقام اسرائیلی نیز تاکید کرده که این موضوع از قبل با واشنگتن هماهنگ شده بود.
4- نکته مهمی که باید به آن توجه شود این است که موج واکنش های منفی به ادعاهای نتانیاهو در میان کشورهای اروپایی در حقیقت دستاورد مهم بستن پرونده «پی.ام.دی» در شورای حکام است. بستن این پرونده نیز خود از مهم ترین نتایج توافق هسته ای است. در حقیقت می توان این طور گفت که اگر توافقی (برجام) درکار نبود همچنان پرونده جعلی که برای ایران در شورای حکام باز شده بود، باز بود و این ادعاهای نتانیاهو می توانست همه آن ادعاها را وارد یک فضای جدید ضدایرانی کند. با این حال مهر پایان آن پرونده و تاکید شورای حکام بر این که هیچ شواهدی از تلاش ایران برای ساخت سلاح هسته ای در دست نیست، سبب شده اکنون ادعاهای نتانیاهو پذیرفته نشود. پرونده ای جعلی که ایران را مظلومانه برای 12 سال تحت شدیدترین فشارها قرار داده بود.
5-نتانیاهو به دنبال آن است که :
الف- در میان کشورهای غربی اجماع برای فشار به ایران را باهدف کنار کشیدن ازسوریه به بهانه آن که ایران یک تهدید هسته ای است بیشتر کند.
ب- اروپایی ها و حتی روسیه را از موشک های بالستیک ایران به عنوان کشوری که به دنبال ساخت سلاح هسته ای است بترساند و اجماع برای فشار به برنامه موشکی ایران را در میان غربی ها بیشتر کند.
ج- ایران را برای واکنش مستقیم به اسرائیل و افتادن در زمین بازی طراحی شده در شرایط کنونی تحریک کند. چرا؟
واقعیت این است که ایران زمین بازی تحولات منطقه را به نفع خودش عوض کرده است. آن هم نه با هژمونی نظامی بلکه با تصمیم های استراتژیک خود برای مقابله با تروریسمی که می رفت تا از 2009 به بعد پس از تجزیه عراق و سوریه و بی دولت کردن این کشورها، با روانه کردن تروریست های آدم خوار داعش به ایران، فازنهایی نقشه حضور این گروه تروریستی را اجرا کند. ایران در مقابل این نقشه خوفناک با خون پاک فرزندانش در دفاع از حرم اهل بیت (ع) و حریم ایران ایستاد تا جنگ به مرزهای ایران نرسد. از همین رو اکنون مسئله غرب درباره سوریه دیگر نه ازبین رفتن دولت این کشور که روزگاری تسلطش بر اراضی سوریه تا 30 درصد هم رسیده بود و دمشق در محاصره نهایی برای سقوط بود بلکه حضور قدرتمند ایران و متحدانش در کنارزدن تروریست ها و مقابله با تجزیه منطقه است. لذا نتانیاهو که روزی تصور می کرد تا هفته های بعد بشار اسد سقوط خواهد کرد اکنون هر روز باید درباره «تثبیت» حضور ایران در سوریه موضع بگیرد و حتی دست به اقدامات عملی بزند نظیر آن چه در پایگاه T4 رخ داد. هرچند رویارویی مستقیم با ایران برای غرب خیلی ساده نیست چرا که ایران و متحدانش به خصوص در لبنان، استراتژی «پایان بزن و در رویی» را پیاده می کند که این به معنای مجازات عامل اقدام مستقیم علیه ایران است؛ هرچند گاهی این مجازات به دلیل برخی ملاحظات داخلی و منطقه ای (نظیر شرایط کنونی) به تاخیر بیفتد.
خلاصه آن که شوی اخیر نتانیاهو گرچه با عنوان هسته ای برگزار شد اما به دلیل مضمون تکراری، ادعاهای بی منطق بودن و فاقد ارزش بودن، ظاهرا علاوه بر برجام نقطه شروع موج جدید فشارها بر صنعت دفاعی ایران و حضور منطقه ای کشورمان است وگرنه حتی «ایهود باراک» نخست وزیر سابق رژیم صهیونیستی هم گفت که «سخنان نتانیاهو بی ارزش است».
اصلاحطلبان و رنجی که میبریم!
عباس حاجی نجاری در جوان نوشت:
ماجرای این روزهای شهرداری تهران و گرفتار شدن این کلانشهر و پایتخت کشور ایران در خلأ مدیریت شهری، محصول رقابتها و چالشهای درونی یک جریان سیاسی است که رقابتهای درونی این جریان طی سه دهه اخیر منشأ چالشها و مشکلات جبرانناپذیری در کشور شده که ناتوانی در انتخاب یک شهردار توانمند برای تهران تنها نمونه کوچکی از آن است.
این روزها در مورد چرایی ناتوانی شورای شهر تهران در رسیدن به یک گزینه کارآمد برای مدیریت شهری، حرف و حدیثهای زیادی شنیده میشود که اگر از برخی گمانههای نگرانکننده در زمینه اهداف پنهان در این عدم انتخاب برای ایجاد نارضایتی اجتماعی در تهران در آستانه چالش هستهای کشور بگذریم که خود به لحاظ اطلاعاتی باید مورد توجه دستگاههای ذیربط قرار گیرد، در خوشبینانهترین حالت این خلأ تصمیمگیری ناشی از کشمکشهای طیفهای قدرت در این جریان برای تسلط بر یکی از حساسترین مسئولیتهای اجرایی کشور است که برای آنها سکوی پرش رسیدن به مسئولیتهای اجرایی مهمتر کشور در آینده تفسیر شده است، اما واقع امر این است که منافع بخشی و جناحی در این انتخاب بر مصالح ملی غلبه داشته که البته این ترجیح منافع بخشی در جریان مذکور مسبوق به سابقه است. در بیان چرایی این رفتار بازخوانی برخی از مواضع همفکران این جریان قابل توجه است.
کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران با اشاره به مخالفت اصلاحطلبان طیف اتحاد ملت (مشارکتیهای همسو با رئیس دولت اصلاحات)، با شهرداری محسن هاشمی و با توجه به گذشت یک سال از عمر این شورا میگوید: این شورا که 25 درصد از عمر مفید خود، یعنی یکسال از چهار سالش را گذرانده، هنوز نتوانسته است شهردار مناسبی انتخاب کند تا مسائل شهر حل و فصل شود. این افتخار نیست که مجموعه شهرداری که باید به مردم خدمت کند، بهدست اعضای شورای شهر تهران بین زمین و هوا معلق بماند یا احیاناً فردی انتخاب شود که توانایی شخصی لازم را برای مدیریت شهر و قدرت هماهنگی با دولت، قوه قضائیه و دستگاههای مختلف نظام برای حل مشکلات شهر نداشته باشد. روزنامه آرمان، رسانه دیگر این جریان، مشکل انتخاب شهردار را نه انتخاب مدیر شایسته، بلکه جنگ قدرت در بین طیفهای این جریان در شورای شهر تهران میداند. محسن سرخو، عضو حزب کار و از اعضای اصلاحطلب شورای شهر چهارم تهران در روزنامه آرمان مینویسد: «هدف برخی احزاب اصلاحطلب که به طور مشخص بیشترین تعداد را با ترفندهایی به لیست اصلاحطلبان اضافه کردند تا وارد شورای شهر شوند، این است که تا آخر دوره سیستم حزبی کاملی را بر شورای شهر، شهرداری و مدیریت شهری حاکم کنند که این آفت بسیار بزرگی خواهد بود. امید میرود احزاب، اعضای شورای شهر را راحت بگذارند و به عنوان غنیمت به این موضوع نگاه نکنند و اجازه دهند اعضای شورا نه با فشارهای حزبی، بلکه با آزادی عمل به جمعبندی برسند و نظر کارشناسی خود را دنبال کنند. در گذشته این تجربه را داشتیم که در هر مجموعهای که مرتب از بیرون به آن القائاتی صورت گرفته، عملیات و کارها نهایتاً ناموفق بوده است.»
مصداق صریح فشارها و اعمال نفوذ جریان بیرونی بر شورای شهر را میتوان در شورای شهر اول تهران دید که متأسفانه همین جریان سیاسی اکثریت مطلق آن را داشته و مصائبی را بر کلانشهر تهران در مقطع سالهای 1377 تا 1381 وارد کردند که هنوز که هنوز است آثار منفی آن بر فضای فرهنگی و سیاسی کشور دیده میشود، بهگونهای که بهرغم تعطیلی مدیریت شهری در سالهای پایانی عمر شورای اول، غلبه ترجیحات حزبی بر مصالح مردم در شورای اول تهران، این شورا را به نقطه کانونی ایجاد چالش و تقابل در فضای فرهنگی و سیاسی کشور و هجمه به ارزشهای دینی و انقلابی تبدیل کرد که فتنه تیرماه 78 کشور محصول این روند بود که هزینههای زیادی را بر کشور تحمیل کرد. محصول این چالشآفرینیهای عناصر تندرو اصلاحات که در قالب احزاب منحله مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی سازمان یافته بود این شد که مردم تهران در انتخابات شورای دوم با ادبار به این جریان، اداره شهر را به نیروها و جریانی سپردند که حداقل در سه دوره توانستند فارغ از مشکلات و عدم همکاری دولتها، شهر را به دور از کشمکش جریانهای سیاسی اداره کنند.
اما در انتخابات پنجم شوراها جریان اصلاحات با ارائه تصویری سیاه از آینده کشور در صورت پیروزی جریان رقیب که گردنزدنها و اعدامها بخشی از آن بود، توانست با یک عملیات روانی طراحی شده، عرصه شوراها و مدیریت شهری را از آن خود کند و با تهیه و ارسال لیستی به شوراهای تهران که هیچکدام از جریانهای غالب اکنون حاضر به پذیرش مسئولیت آنها نیستند، مدیریت شهری تهران را وارد دور جدیدی از چالشهای سیاسی نمایند که اکنون خود به نقد آن نشسته و مردم نیز ناچارند ناتوانی مدیریت شهری را در خدمترسانی و مقابله با برخی مشکلات شهری نظیر برف و باران تحمل کنند.
اما در این مقال موضوع اصلی مدیریت شهری تهران نیست، بلکه مهمتر عملکرد جریان اصلاحات است که به عنوان یک جریان سیاسی، با لطایفالحیل مدیریت شهری و کشوری را در دست گرفته و با اجتماع احزاب و گروههایی که به لحاظ فکری و اعتقاد به مبانی انقلاب بعضاً در نقطه مقابل هم هستند، به جای اینکه پاسخگوی مشکلات باشد و برای رفع مسائل شهری و کشور به شوراها و مدیریت کشور کمک کند، در موضع اپوزیسیون قرار گرفته و با فرافکنی تلاش دارد از مسئولیتهایی که به طور طبیعی به انتخابهای این جریان وابسته است، شانه خالی کند و حتی در مسیر انتخاب اعضای شورای شهر نیز کارشکنی میکند و در عرصه کلان کشور نیز در برخی عرصهها نظیر اقتصادی و اجتماعی با انتخابها و مطالبات خود موجب اخلال در روند اجرایی کشور شود.
اگرچه شاید اولین نتیجه این عملکرد ادبار مردم به این جریان باشد، اما این از یک سو میتواند به ناامیدی مردم از قابلیت جریانهای سیاسی در اداره کشور بینجامد و از سوی دیگر میتواند به تلاش برای چالشآفرینیهای جدی برای کشور جهت بقا در عرصه سیاسی منجر شود که نقش افراطیون این جریان در آشوبهای اخیر و حمایت آنها از شبکههای اجتماعی دامنزننده به آشوبها و مخالفت با مدیریت فضای مجازی در رسانهها و مواضع چهرهای شاخص جریان، تنها نمونههای آشکار آن است.
اتحاد در برابر ایران هراسی جدید
علیرضا رحیمی در ایران نوشت:
«ایرانهراسی» یکی از سناریوهای همیشگی امریکاییها علیه تهران بوده است. آنها بعد از امضای توافق هستهای هم سعی داشتهاند با بازآفرینی همین سناریو از یک طرف فشارها به ایران را بیشتر کنند و از سوی دیگر بهرهمند شدن کشورمان از منافع برجام را تحتالشعاع قرار داده و ما را از این مزایا محروم کنند. در چند ماه گذشته و بخصوص طی هفتههای اخیر به نظر میرسد در قالب همین سناریوی ایران هراسی کاخ سفید درصدد است با همراهی عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی زوایای جدیدی را علیه ایران و توافق هستهای مطرح کند. بنابراین ادعاهای ساختگی سعودیها علیه آنچه نفوذ منطقهای ایران میخوانند، نمایش مضحک نخست وزیر اسرائیل و ادعاهای رئیس جمهوری امریکا و برخی کشورهای اروپایی درباره توان دفاعی کشورمان را باید در همین چارچوب ارزیابی کرد.
در مقابل اما موضع رسمی و قاطع ایران آن است که سند برجام از استحکام حقوقی کافی برخوردار است و به گفته رئیس جمهوری نیازی به کم و اضافه کردن به آن نیست. آقای ظریف وزیر امور خارجه هم در پیام روز گذشته خود بر همین موضوع تأکید و تصریح کرد که تلاشها برای ایجاد توافق تکمیلی مورد قبول نیست و در راستای ارائه امتیازات بیشتر به امریکا و شامل موضوعاتی است که همه طرفها از ابتدای مذاکرات هستهای تصمیم گرفتیم آنها را وارد مذاکرات نکنیم. علاوه بر این اروپا و چین و روسیه هم بر استحکام حقوقی برجام اذعان دارند و بر همین اساس خواستار حفظ این توافق هستند. واکنشهای آنها به ادعاهای بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی و بیاعتنایی به آنها بر همین اساس استوار است.
نکته قابل توجه و تأمل دیگر اینکه در برابر این موج ایران هراسی جدید با طرح زوایای نو، در داخل هم باید همبستگی و وحدت کلمه را به رخ بکشیم. قاعدتاً تصمیم ایران در برابر زیاده خواهیهای امریکا و در صورت خروج این کشور از برجام، تصمیمی است که با هماهنگیها در سطوح کلان نظام اتخاذ خواهد شد همچنان که قبول مذاکرات و در نهایت امضای توافق هم از گذر همین هماهنگیها بوده است.
بنابراین در چنین شرایطی حاشیه سازیهای جدید از جمله آنچه در دانشگاه امیرکبیر علیه آقای ظریف ایجاد شد، غفلتی ناشیانه و بازی در زمین دشمن است. امروز میطلبد که مجلس، دولت، دستگاه قضایی و همه نهادها و گروهها و رسانهها تبلور صدای وحدت باشند و صدای واحدی را از طریق دیپلماتها به نمایندگان کشورهای مختلف طرف ایران مخابره کنند. مضاف بر اینکه مسئولان مرتبط بارها اعلام کردهاند که در برابر اتفاقات احتمالی در حوزه پرونده هستهای سناریوهای مختلفی را طراحی کردهاند. بنابراین دمیدن بر طبل اختلافات و ناامیدی دردی را دوا نمیکند.
چه خواهد شد؟
احمد غلامی در شرق نوشت:
درست یا نادرست، آنچه همه به آن باور دارند این است که وضعیت سیاست کنونی در ایران نیازمند اصلاح و تغییر است. تجربه نشان داده است که چنین شرایطی همواره آبستن حوادث نابهنگام است؛ حوادثی که بهطرز بطئی نطفه میبندد و ناگهان پدیدار میشود. این زایشِ دردناک گاه در موعد مقرر و گاه بهناگزیر با سزارین همراه است. تغییرات گسترده دوره هاشمی در سیاست و اقتصاد و فرهنگ، نطفه حادثهای را در بطن خود پروراند که سزارینِ دوم خرداد تجلی آن بود. بااینکه زمان چندانی از حوادث دوم خرداد و پس از آن نگذشته است، وقتی درباره آن حوادث حرف میزنیم انگار از تاریخی دور سخن میگوییم که سپری شده است و دیگر توان لازم برای «ستیزِ» گذشته با اکنون، یا «ادغام» در شرایط کنونی را ندارد. اگر این گفته را بپذیریم، باید گفت اصلاحطلبان تسلیم این شرایط شدند و توانایی تذکار یا حافظهسازی از دوران شکوفایی خود را ندارند. این مشکلی است که تیر و طایفه احمدینژادیها هم بهنوعی دیگر با آن دستبهگریباناند.
آنان نیز وارث گذشتهای سپریشدهاند و از تغییر اکنون دَرماندهاند. اگرچه قیاس اصلاحطلبان با احمدینژادها قیاس معالفارق است، در این سطح تحلیل مشکل آنان با هم همخوانی دارد، با این تفاوت که بیچاره احمدینژاد، ذهن تحلیلگری ندارد و تلاش میکند با طرحوتوطئههای سیاسی جسد پروژه سیاسیاش را احیا کند. او بیش از هرکس در پاسخ به این پرسش مبهوت مانده است که چرا صدایش فراتر از محله نارمک نمیرود. اصلاحطلبان با ذهن تحلیلگرِ خود در کمین نشستهاند تا در موقع لزوم شرایط را به نفع خود تغییر دهند. اما در حال حاضر بیش از هر چیز عیان است که نیروهای سیاسی ایران فاقد توانِ لازم برای آنند که در ستیز گذشته و حال، بانیِ ظهور آیندهای متفاوت باشند.
با این اوصاف گویا همه نیروهای سیاسی از هرگونه تغییر محسوس در جامعه عقیم هستند. این شرایط ماحصل سالها سیاستورزی بدون توجه جدی به تغییرات جامعه است. نیروهای فعال سیاسی در موارد اندکی قادر بودهاند به تغییرات اساسی جامعه نزدیک شوند تا این نزدیکی موجب فاصلهگذاری آنان با دیگران و دولتهای مطبوعشان باشد. از اینرو رخدادهای سیاسیِ دوران آنان بهسرعت تاریخی شده و پیوندش را با اکنون از دست داده است. اینک همه جریانها وارث نوعی انفعال سیاسیاند که از مجموعه کردارها و رفتارهای احزاب سیاسی و نهادهای رسمی و دولتی نشئت گرفته است. توصیف و تحلیل وقایع سالهای اخیر شاید تا حدودی نشان بدهد شرایط سیاسی در آینده، آبستن چه حوادثی است. آنچه بیش از هر چیز وضعیت سیاسی را به انفعال کشانده، افشای اختلاسهای میلیاردی است.
این افشاگریها نخست شوقی سیاسی در رگوپِی جامعه دواند، اما مواجهه با این اختلاسها که صفرهای ارقام آن برای عاموخاص قابل شمارش نبود، آنان را سرخورده کرد و ناگزیر از واقعیت موجود به افسانهسرایی روی آوردند. اتفاق دیگر، دستگیری سعید مرتضوی، مجرمِ کهریزک بود. فرایندِ این دستگیری موجب از بینرفتن توان کنشگری سیاسی جامعه شد. بعد از مرتضوی، احمدینژادیها پا به میدان گذاشتند تا خط قرمزها را یکی بعد از دیگری درنوردند. احمدینژادها در روزهای آغازین این پروژه مردم را شگفتزده کردند. آنان مردم را واداشتند چشم به دهان کسانی بدوزند که خود پیش از هرکس باید پاسخگوی فجایع عملکردشان باشند.
مخدوششدن جای پاسخگو و پرسشگر، ضربه سنگینی به سیاست داخلی ایران وارد کرد. مردم با چشمان خیره و ناباور شاهد آن بودند که کسانی طلبکارانه همه را به پرسش میکشند که باید پاسخگو باشند. این اغتشاش سیاسی از توان تحلیل مردم فروکاست و بهتبع آن احمدینژادیها بهسرعت از توان کنشگری سیاسی تهی شدند. اگر مردم هم اندک شوق و باوری داشتند، در سخنرانیهای بیثمر آنان که عامدانه در عبور از خط قرمزها مبالغه میکردند، از دست رفت.دولت روحانی نیز در عرصه سیاست داخلی چنان ناکارآمد عمل کرد که دیگر نمیتوان از آن انتظار هیچ کنشگری سیاسی در سطح خرد و کلان داشت. اگر این مسائل گره بخورد به اوضاع بد اقتصادی مردم، آنگاه باید نشست و دید که از دل این جامعه سیاسی چه پدیدهای زاده خواهد شد.
این وضعیت سیاسی بیش از هرچیز نمایانگر تختشدگیِ سیاست است؛ جامعهای که تضادها و تنشهایش را از دست داده و با انفعال دستبهگریبان است. نیروهای سیاسی توازن خود را در مواجهه با یکدیگر از دست دادهاند و بیش از آنکه در پی تغییر باشند، درصدد حفظ وضع موجودند. دور از ذهن نیست در بطن این وضعیت، اتفاقی غیرمترقبه نهفته باشد، این اتفاق هرچه باشد فراگیر خواهد بود. از تحلیل شرایط اینگونه استنتاج میشود که ظهور رئیسجمهوری غیر سیاسی، همسو با سیاستهای خاورمیانهای که اختیارات فراتری از رؤسایجمهور سابق خواهد داشت دور از ذهن نخواهد بود. ایده دیگری که میتواند از دل این شرایط بیرون بیاید، ظهورِ «مرد سرنوشتساز» است. البته مرد سرنوشتسازی که در تکرار تاریخ بعید نیست تراژدی آن کمدی از آب در بیاید. مهم نیست این حدس و گمانها به واقعیت بپیوندد، آنچه اهمیت دارد این است که در سیاست ایران تغییری جدی روی خواهد داد.
روز ترافیک! / طرح غیرکارشناسی
روزنامه «وطن امروز» با پرداختن به طرح جدید ترافیک نوشت:
طرح ترافیک جدید از امروز شنبه 15 اردیبهشت ماه در محدوده طرح ترافیک اجرایی میشود که با اجرای آن طرح ترافیک قدیمی با قدمت بیش از 30 سال برای همیشه از تهران خداحافظی میکند و طرحی جدید با محوریت پرداخت عوارض بر اساس زمان تردد روی کار میآید. هر شهروندی که قصد دارد با خودروی شخصی در محدوده طرح ترافیک تردد کنند، باید قبل از نخستین ورود، اطلاعات شخصی و خودرو را در سامانه my.tehran.ir ثبت کند. در پنل اصلی سایت، امکان ورود مشخصات یک یا چند خودرو و شارژ حساب شهروندی وجود دارد و کاربران میتوانند حساب شهروندی خود را به میزان دلخواه شارژ کنند و از مبالغ آن برای خرید روزانه طرح ترافیک استفاده کنند.
به گزارش ایسنا، این مبالغ در حساب شهروندی افراد باقی میماند و صرفا پس از تردد خودرو در محدوده طرح ترافیک، بسته به تعرفه و شرایط تردد (ساعات اوج یا غیراوج و دارا بودن یا نبودن معاینه فنی برتر)، هزینه طرح ترافیک آن روز محاسبه و از حساب کسر میشود و مانده آن برای تردد در روزهای بعد استفاده میشود. شهروندان دقت داشته باشند طرح ترافیک جدید در روزهای شنبه تا چهارشنبه از ساعت 6:30 تا 19 اجرا میشود.
نحوه رزرو مجوز تردد
در طرح ترافیک جدید باید روزهای مورد نظر از قبل رزرو شود که بر همین اساس، افراد متقاضی پس از یکبار ثبتنام و افزودن اطلاعات خودرو و شارژ ابتدایی حساب شهروندی، تنها کاری که برای ورود به محدوده طرح ترافیک باید انجام دهند، خرید مجوز روزانه قبل از ورود به محدوده است.
فایل مربوط به روزهای شنبه تا چهارشنبه هر هفته، در بامداد روز جمعه قبل باز خواهد شد و شهروندان میتوانند هر تعداد از روزهای هفته را که قصد ورود به محدوده طرح دارند، از طریق سامانه my.tehran.ir خریداری یا به عبارتی رزرو کنند. این کار در روزهای بعد نیز ممکن است. برای خرید مجوز هر روز باید 36 هزار تومان (معادل حداکثر هزینه احتمالی یک روز تردد) در حساب فرد وجود داشته باشد اما رقم قطعی هزینه تردد در پایان هر روز محاسبه و برداشت خواهد شد. در صورتی که مجوز روزانه برای خودرو خریداری شده باشد اما استفاده نشود، مبلغ حداقل یک روز (13440 تومان) از حساب فرد کسر میشود.
تعیین تکلیف پنجشنبهها
همچنین بر اساس آخرین مصوبه شورای ترافیک تهران، در روزهای پنجشنبه که از شمول طرح ترافیک خارج شده، محدودیت زوج و فرد نیز برای همه خودروها برداشته شد، بدین ترتیب در روزهای پنجشنبه علاوه بر خودروهای پلاک فرد، خودروهای پلاک زوج نیز در تمام طول روز مجاز به تردد در هر دو محدوده طرح ترافیک و زوج و فرد خواهند بود.
آمادهباش دوربینهای پایتخت
از سوی دیگر طرح ترافیک در سال جاری از روز شنبه 15 اردیبهشت با رعایت دقیق قانون و مصوبات مراجع ذیربط آغاز خواهد شد. در واقع از امروز هرگونه تردد در محدوده طرح ترافیک، تنها بر اساس ضوابط جدید مجاز خواهد بود و در غیر این صورت تردد غیرمجاز تلقی خواهد شد.
شهرداری تهران با هماهنگی پلیس راهور با هدف برخورد شهروندمدارانه و تسهیل شرایط برای عموم، تصمیم گرفته است در 2 هفته آغازین اجرای طرح ترافیک 97 حتیالامکان زمینهای فراهم کند که کسی جریمه نشود و از این رو در صورتی که برخی افراد تردد غیرمجاز داشته باشند، برای بار اول با ارسال پیامک به آنها، به ایشان فرصت داده خواهد شد با ثبتنام و شارژ حساب تا پایان اردیبهشت، جلوی جریمه شدن خود را بگیرند.
در صورتی که خودرویی بدون ثبتنام و دریافت مجوز وارد محدوده طرح ترافیک شود، طبق قانون هم جریمه خواهد شد و هم بدهی او بابت عوارض تردد به حساب خودرو منظور و از طرق قانونی دریافت خواهد شد.
طرح ترافیک، غیرکارشناسی
در همین باره، نایبرئیس شورای عالی استانها با اشاره به اینکه طرح ترافیک جدید اقدامی غیرکارشناسی بوده است، گفت: در حال حاضر 2 ماه از سال میگذرد و هنوز تکلیف خیلی از گروهها با این طرح مشخص نشده است. علیرضا احمدی درباره مشکلات اجرای طرح جدید ترافیک تهران اظهار داشت: با توجه به مشکلاتی که در این طرح برای شهروندان تهرانی وجود دارد، به نظر میرسد مدیریت شهری باید ابتدا امسال سیاستگذاریهای لازم را در این باره انجام میداد و سال بعد اجرایی میشد. احمدی گفت: در حال حاضر خبرنگاران که وظیفه اطلاعرسانی را در سطح شهر دارند، برای دریافت طرح ترافیک مستأصل ماندهاند. در گذشته وزارت ارشاد خبرنگاران را برای دریافت طرح تأیید میکرد اما امسال شهرداری نیز مسؤول تأیید خبرنگاران شده است و به صورت گزینشی، کسانی را که خودشان میخواهند تأیید کردهاند. وی با اشاره به اینکه این طرح غیرکارشناسی اجرایی شده است، گفت: طرحی که وارد شورای شهر میشود، باید همه جوانب آن مورد بررسی قرار بگیرد؛ در حال حاضر کدام قسمت از آییننامه و قانون مشخص کرده که شهرداری تهران مسؤول تأیید خبرنگاران است؟