قاضی از او پرسید: در افغانستان آموزش نظامی دیدی و تحت تعقیب قضایی قرار گرفتی. حکم جلبت هم صادر شده بود. چرا وقتی سال ۹۱ تعهد دادی عضو گروههای تکفیری نشوی باز سال ۹۴ به سوریه رفتی؟ س.م پاسخ داد: رفتم داماد خواهرم را برگردانم. در هویجه ۲۰ روز آموزش تئوری داشتیم و بعد از ۲۰ روز آموزش نظامی میدیدیم. بعد از آن مسلح شدم و ماهی ۵۰ دلار حقوق میگرفتم.
بر اساس کیفرخواست صادره برای «س.م» متهم ردیف این پرونده، وی در سال 94 از کشور خارج و به داعش ملحق شده است. این فرد در سال 96 به همراه تیم تروریستی بهصورت غیرمجاز و با کمربند انفجاری به کشور وارد و با یک شناسنامه جعلی در یک خانه اجارهای مستقر میشود. براساس گزارشات علت عدم همراهی این فرد با تیم عملیاتی به تهران ادامه فعالیتها برای سایر اقدامات بوده است.
از این متهم سلاح کمری، 140 عدد فشنگ، چندین عدد گوشی، مقادیری دلار، دینار، پول نقد ایرانی، لپتاپ، دوربین عکاسی، خشاب اسلحه، کمربند انفجاری، اسپری گاز اشکآور و شناسنامه جعلی کشف شده است. نامبرده تا مدت زمانی گرایشات تکفیری داشته و به آنها پایبند بوده است و در جذب افراد دیگری به این اعضا نقش موثری داشته است. متهم در سال 91 به گروهک پیوسته و جزو این گروهک بوده است. براساس مستندات، اقاریر و گزارشات اتهام بغی به علت عضویت در داعش، قاچاق اسلحه، نگهداری اسلحه، ورود غیرمجاز به کشور، جعل سند برای این متهم محرز است. این فرد برادر یکی دیگر از متهمین همین گروه بوده که برادرش در تهران معدوم شده و از قدیمیان یک گروهک تکفیری است. این متهم قبل از ورود تیم تروریستی به ایران کارهای مقدماتی برای حضور آنها را در ایران انجام میداده است.
براساس اقاریر وی و دیگر متهمین از وی خواسته شده است که برای ورود تیم عملیاتی مرزها را مورد تحقیق و شناسایی قرار دهد گروه تروریستی پس از ورود به ایران 40 روز توسط این متهم در شهرهایی از کرمانشاه اسکان داده میشوند. این متهم پس از اسکان اعضا، اسلحه و پوکههای آنها را در کشور مخفی میکند و حمایتهای خود را از این افراد با تهیه اسلحه و فشنگ در ایران ادامه میدهد. او حتی یکی از اعضای داعش را از شهر دیگری به شهر دیگری منتقل کرده است.
این متهم آگاهانه و عالمانه و با اعتمادسازی برای عملیات تروریستی دستورات امیر تیم را بهصورت دقیق انجام داده است. چون میدانسته که برادر او عضو داعش شده و قصد خرابکاری دارند. متهم در بخشی از وصیتنامه خود اینگونه نوشته است که یکی از متهمین به من گفت که میخواهیم در ایران کارهایی انجام دهیم و من قبول کردم که به آنها کمک کنم.
وی در وصیتنامه خود نوشته است من دو سال تحت تأثیر افکار داعش بودم و با توجه به این موضوع تصمیم گرفتم به این افراد کمک کرده و توپ و فشنگهای زیادی برای آنها تهیه کردم. به علت همکاریهای زیاد این فرد با گروه داعش اتهام معاونت در افسادفیالارض که مستوجب اعدام است برای این فرد محرز است. البته همکاری او با این گروهک به نحوی بوده است که حتی اتهام بغی هم در مورد این فرد ممکن است.
س.م گفت: سابفه کیفری نداشتم و داماد خواهرم مرا به داعش برد. زمانی که وارد داعش شدم بعد از ۳ روز قصد بازگشت داشتم، طرفدار القاعده و طالبان بودم و خواستم از سوریه فرار کنم مرا کنار یک جنازه دار زده بردند و گفتند هر کس از ما جدا شود خود و خانوادهاش را نابود میکنیم.
س.م ادامه داد: نمیگویم مجرم نیستم، یکبار به صورت غیر قانونی به مدت ۲۵ روز به افغانستان رفتم و انگیزه داشتم در مورد طالبان تحقیق کنم.
قاضی صلواتی پرسید: در افغانستان آموزش نظامی دیدی؟ متهم پاسخ داد: خیر!
قاضی خطاب به متهم گفت: در افغانستان آموزش نظامی دیدی و تحت تعقیب قضایی قرار گرفتی. حکم جلبت هم صادر شده بود. چرا وقتی سال ۹۱ تعهد دادی عضو گروههای تکفیری نشوی باز سال ۹۴ به سوریه رفتی؟ س.م پاسخ داد: رفتم داماد خواهرم را برگردانم.
قاضی صلواتی پرسید: در هویجه چند روز آموزش نظامی دیدی؟
سندی که در دادگاه نمایش داده شد
قاضی صلواتی در ادامه خطاب به متهم گفت: گفتی مریض بودی و در سوریه کمک آشپز شده بودی، پس چطور بیعت کردی؟
س.م: من در هیچ کجا بیعت نکردم.
قاضی صلواتی: نماینده دادستان با حضور در دادگاه عکسهای بیعت را نشان دهند.
متهم پس از دیدن عکسها گفت: من نیستم.
قاضی صلواتی: این عکس شما با سلاح کلاشینکف نیست؟
س.م با سه تروریست معدوم شده در مجلس وارد ایران شده است. قاضی صلواتی: سه تروریست تا بن دندان مسلح را به تو تحویل دادند تا آنها را وارد کشور کنی.
تروریستهای حرم امام خمینی (ره) و مجلس شورای اسلامی با یک پراید که به نام مستعار “امین حسینی” خریداری شده بوده است به تهران آمدهاند. امین حسینی نام مستعار س.م است که با همین نام برای وی شناسنامه جعلی نیز گرفتهاند.
نماینده دادستان گفت: متهم با نام “ابوانصار” در جبهههای کرکوک حضور داشته است.
س.م گفت: در جمع داعشیان با چشم خودم خارجیهایی را دیدم که برای نابودی یک ملت کافی بودند.
قاضی پرسید: اظهارات خود در پرونده و دادسرا را قبول داری؟
قاضی: چرا وقتی وارد ایران شدی با خانوادهات تماس نگرفتی؟
قاضی: پس شما در یک تشکیلات وارد ایران شده بودی، حق تماس به تو نمیدادند. اعضای تیم ترور شما را به قصد انجام عملیات ترور رها کردند و رفتند، اما شما این افراد را به اداره اطلاعات، سپاه یا مجاری دیگر لو ندادی، چرا؟ غیر از این است که مورد وثوق گروه بودی؟
س.م: به من گفته بودند به عراق برمیگردیم.
قاضی صلواتی: مگر میشود کسانی که با مشقت وارد ایران شدهاند به راحتی از ایران خارج شوند؟
قاضی: کارمندان مجلس نظامی بودند یا مراجعان؟ چرا در رفت و آمد بین شهرهای ایران به خود کمربند انتحاری بستی، عضو تیم ترور بودی؟
متهم: نه منفجر نمیکردم.
قاضی صلواتی: پس انگیزهات برای بستن کمربند انتحاری چه بود؟
س.م: چون قانون بود.
قاضی صلواتی: بستن کمربند انتحاری از قوانین داعش است و تو هدفت این بود که اگر اتفاقی برای شما افتاد خودت و دیگران را منفجر کنی.
قاضی مجددا س.م را تفهیم اتهام کرد تا متهم آخرین دفاعیات خود را ایراد نماید.