جمعه , ۱۶ آذر ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » سخن روز مطبوعات انگیزه‌های پنهان یک تهاجم/ حمله به دمشق برای تأثیرگذاری در تهران!

سخن روز مطبوعات انگیزه‌های پنهان یک تهاجم/ حمله به دمشق برای تأثیرگذاری در تهران!

پیش‌بینی می‌شود شبکه داخلی همکار غرب در روزهای آتی با برجسته‌سازی تهاجم امریکا و متحدانش بخواهند در جامعه ایرانی رعب‌افکنی و پازل نظام سلطه را در این زمینه تکمیل کنند.

 روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌

*****************

تهاجم دیروز، هزینه زیاد، نتیجه اندک

سعدالله زارعی در کیهان نوشت:

حملات نظامی روز شنبه آمریکا، انگلیس و فرانسه به حدود 10 نقطه در دو استان دمشق و حمص بیش از آنکه «اقدام مؤثر» خوانده شود، اقدامی «نمادین» نام گرفت این در حالی است که آنچه در روز گذشته صورت گرفت دقیقاً همان چیزی بود که از مدت‌ها قبل قرار بود صورت گیرد بنابراین می‌توانیم بگوئیم این اقدام نه با هدف سرنگونی دولت سوریه و نه با هدف تضعیف مؤثر نظامی آن صورت گرفته است. اما اقدام نمادین به چه معناست؟
اقدام نمادین را می‌توان دو گونه تعبیر کرد. یک بار اقدام نمادین به معنای «پیش درآمد» یک اتفاق مهم است و در واقع کشور یا کشورهایی که به اقدام نمادین دست می‌زنند، درصدد آماده‌سازی فضا برای اقدامات مهمتر آتی هستند. یک هدف دیگر اقدام نمادین این است که طرف مقابل، درخواست‌هایی که مطرح می‌شود را جدی بگیرد و از مقابل حریف کنار برود. در اینجا عملیات نمادین بخشی از تلاش یک طرف برای پذیرش مسالمت‌آمیز خواسته‌ طرف مقابل است. گاهی هم هر دو وجه معنای اقدام نمادین مد نظر قرار می‌گیرد.

ساعتی پس از پایان حمله روز شنبه، جان بولتون مشاور امنیت ملی آمریکا که بدون تردید در تصمیم دیروز این سه کشور اثرگذار بوده است در توئیت کوتاه خود نوشت: «سوریه یک سایه است؛ هدف اصلی ایران است» کما اینکه همزمان با این توئیت، خبرنگار امنیتی «یدیعوت آحارنوت» در مطلب کوتاهی نوشت: «مقام‌های اسرائیلی حملات به سوریه را بی‌رمق و نمادین و فاقد جنبه بازدارندگی می‌دانند، با این وصف می‌توان حمله روز گذشته به سوریه را بخشی از یک طرح سیاسی به حساب آورد که مبنای آن فاصله گرفتن ایران از سوریه است کما اینکه حمله پنج روز پیش رژیم اسرائیل علیه یک فرودگاه نظامی در حمص- تی‌فور- که در آن تعدادی از نیروهای سپاه پاسداران حضور داشتند براساس واداشتن ایران به خروج از سوریه صورت گرفت و تهدید دوباره اسرائیل به تکرار اقدام روز دوشنبه علیه تی‌فور، ساعتی پس از پایان عملیات روز گذشته سه قدرت نظامی غربی بر این اساس صورت گرفت و البته واضح است که خروج ایران مقدمه سیطره دوباره تروریست‌های وابسته به آمریکا، عربستان و ترکیه بر سوریه و خارج کردن پرونده‌های لبنان و فلسطین از دست ایران است و باید به این موضوع اضافه کرد که خروج ایران از سوریه، اخراج قطعی روسیه در سوریه را نیز در پی می‌آورد و این به معنای آغازی بر شکل‌دهی دوباره منطقه تحت حاکمیت آمریکاست و طبعاً در این صورت خود ایران نیز از شمول چنین منطقه‌ای خارج نخواهد بود.

اقدام دیروز آمریکا، انگلیس و فرانسه در حمله به نقاطی در دو شهر سوریه با شکست مواجه شد اما نه فقط از این جهت که این حملات نتوانست آسیب جدی به قدرت دفاعی سوریه وارد کند بلکه از این رو که ایران در مقابل این تهاجم ایستاد و رهبر معظم انقلاب اسلامی دیروز تصریح کرد که تا آخر در کنار مردم سوریه و در مقابل توطئه‌ها ایستاده‌ایم.

اگر سوابق اخبار مرتبط با مواجهه آمریکا و عوامل آن با موضوع «حضور ایران در منطقه» را مرور کنیم، در می‌یابیم که لااقل 10 سال است که خروج ایران از منطقه به دغدغه استراتژیک نظام سلطه تبدیل شده است. اینکه ایران نباید کاری به منطقه داشته و به درون سرزمین خود سرگرم باشد به استراتژی شناخته شده دشمنان مسلمین تبدیل شده است. در این بین گاهی با بهره‌گیری از ظرفیت‌های محدود داخل ایران این استراتژی دنبال شده و در قالب شعارهایی نظیر «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» و یا «سوریه را رها کن فکری به حال ما کن» و فتنه‌هایی نظیر فتنه 88 و گاهی در قالب برخی اظهارنظرهای رسمی داخلی که نتیجه اقتدار منطقه‌ای ایران را «زمین سوخته» معرفی می‌نماید، تجلی پیدا کرده است و می‌بینیم که جریانات انحرافی ایران  از ملی- مذهبی‌ها تا حلقه احمدی‌نژادی و تا بعضی چهره‌های کنونی دولت در این راستا فعالیت کرده‌اند. آنچه روز گذشته در سوریه روی داد را حتماً باید در جهت استراتژی ده ساله‌ای دید که جلوه‌های داخلی آن را مورد اشاره قرار دادیم. آمریکایی‌ها از زمانی که ناگزیر شدند بعد از تلفات زیاد خاک عراق را ترک کنند با پدیده بزرگی بنام نفوذ منطقه‌ای ایران مواجه گردیدند. این زمان، 2007 میلادی است که بوش با نوری‌المالکی نخست‌وزیر وقت عراق توافقنامه امنیتی را امضا کرد و متعهد شد که در فاصله 2009 تا 2011 به حضور بیش از 300 هزار نیروی نظامی خویش خاتمه دهند. درست از فردای این روز، محافل آمریکایی جرج بوش را ملامت کردند که عراق را در یک سینی طلایی تقدیم ایران کرده است. این البته واقعیت نداشت و ندارد و ایران هیچ سیطره‌ای بر عراق ندارد. آنچه واقعیت دارد ریشه‌های عمیق و دیرین فرهنگی بین دو ملت ایران و عراق و وجود منافع استراتژیک مشترک بین دو ملت است. اما به هر روی این واقعیت دارد که نظام سیاسی جدید عراق با یک درک استراتژیک از لزوم روابطی راهبردی با ایران به دوره خصومت بین بغداد با تهران نقطه پایان گذاشت.

الان آمریکا و عوامل آن و حتی کشورهایی نظیر ترکیه روی اخراج ایران از منطقه و یا تضعیف موقعیت ایران تمرکز کرده‌اند و لذا به موازات پیروزی‌هایی که جبهه مقاومت در منطقه به دست می‌آورد، فشار آمریکا  و عوامل آن به ایران و دوستان آن در منطقه فزونی می‌یابد. اقدامات تعجیلی که طی سه چهار هفته اخیر از سوی آمریکایی‌ها با تصویب قوانینی سخت‌گیرانه علیه سپاه پاسداران، از سوی اسرائیل با حمله به پایگاه هوایی تی‌فور، از سوی عربستان با متهم کردن ایران به تحویل موشک‌های بالستیک به رزمندگان مسلمان یمنی، از سوی فرانسه و انگلیس با متهم کردن ایران به تهدید امنیت منطقه صورت می‌گیرد، همه، حضور ایران در منطقه را نشانه رفته‌اند.

در واقع اعمال فشار بر ایران یک اقدام محدود علیه یکی از کشورهای موثر منطقه به حساب نمی‌آید بلکه باید آن را اقدامی در راستای تغییر استراتژیک نقشه منطقه به حساب آورد به عبارت دیگر تلاش برای کوتاه کردن دست یاری ایران در منطقه، مقدمه تلاش برای کوتاه کردن دست روسیه از پرونده‌های امنیتی نظیر مبارزه با داعش، کوتاه کردن دست حزب‌الله از مقابله با تروریزم تکفیری و تجاوزات صهیونیستی، از بین بردن دولت دمکراتیک عراق که تحت اداره اسلام‌گرایان و همسو با مرجعیت شیعه می‌باشد، از میان برداشتن مقاومت مردم یمن در برابر رژیم متجاوز سعودی و پایان دادن به هر نوع مقاومت در برابر سیاست‌ها و اقدامات ضدانسانی غرب است.

اقدام دیروز آمریکا، انگلیس و فرانسه که سابقه استعماری و تجاوزات نظامی آنان در منطقه ما طی حدود 200 سال اخیر را تداعی می‌کند، با زیر پا گذاشتن همه هنجارهای انسانی و حتی قوانینی که خود آنان به تصویب رسانده و موارد عدیده برای توجیه اقدامات به آنها استناد می‌کنند، صورت گرفت. در اقدام روز گذشته، شورای امنیت عملا برکنار شد، درخواست‌های مبتنی بر تشکیل کمیته تحقیق در مورد ادعای 7 آوریل اقدام شیمیایی علیه ساکنان شهرک «دوما»، کنار زده شدند و در این راه حتی قوانین داخلی کشورهای متجاوز نادیده گرفته شد. چرا؟ آیا اینها هزینه‌های سنگینی برای غرب به حساب نمی‌آیند؛ آیا غیر از این است که در اقدام دیروز، قدرت‌های بزرگی  غایب بودند و این به آن معناست که آنان می‌توانند در مواقع مشابه این رفتار را مستند و توجیه‌گر اقدامات مشابه خود گردانند؟ غرب دیروز هزینه‌های سنگینی را پرداخت کرد و دستاوردهای کمی را به دست آورد اما چرا؟

باید به غرب حق داد که این هزینه را پرداخت کند. نگارنده برخلاف عده‌ای که ترامپ را صرفا بی‌تجربه یا کم‌خرد و یا تاجر معرفی می‌نمایند معتقد است در این موضوع خاص مشاعر او درست‌ کار می‌کند! بله آنان برای تغییر نقشه منطقه تلاش می‌نمایند و آنچه دیروز انجام دادند فقط یک قطعه کوچک از اقداماتی است که طی حدود 10 سال گذشته انجام داده و طی ده سال آینده نیز انجام خواهند داد. اما این ماجرا یک آغاز دارد که در این روزها کمتر به آن اشاره می‌شود. نقطه آغاز این است که انقلاب اسلامی در طول 40 سال گذشته و به خصوص در دهه اخیر برای اصلاح نقشه منطقه و مدلیزه کردن منافع ملت‌ها اقدامات بزرگی را انجام داده است. الان که به منطقه نگاه می‌کنیم می‌بینیم که این منطقه دیگر آن منطقه دهه 1350 نیست بخش عظیمی از آن در این دوره اگرچه با جنگ‌های تحمیلی مواجه گردیده‌اند اما در عین حال از سیطره غرب رهایی یافته‌اند؛ از دریای عمان تا دریای مدیترانه اینک به قطعه‌ای تعیین‌کننده تبدیل شده و آن دسته از کشورهایی که هنوز تحت سیطره کامل غرب هستند نظیر رژیم صهیونیستی و رژیم سعودی را به شدت تحت فشار امنیتی قرار داده است. تردیدی نیست که رژیم‌های مورد اشاره عامل جنگ، ویرانی و اختناق منطقه‌ای هستند رژیم صهیونیستی در این 70 سال 11 بار با ملت‌های مختلف منطقه جنگیده است و رژیم سعودی‌ عامل مستقیم یا غیرمستقیم چندین جنگ در منطقه بوده است. در عین حال این نکته را نباید فراموش کرد که این دو رژیم از نفس افتاده‌اند و شرایط به شدت سختی را پشت سر می‌گذارند. هر دو رژیم علیرغم در اختیار داشتن ثروت و سلاح زیاد از سوی گروه‌های کوچک‌تری که نه سلاح آنها و نه ثروت آنها را دارند تهدید می‌شوند و این همان «عذاب الهون» یعنی عذاب خوارکننده‌ای است که با آن مواجه بوده و راه گریزی از آن ندارند.

رژیم عربستان و رژیم صهیونیستی در این میان برای رهایی از وضعیت خوارکننده خود به دولت‌هایی چشم‌ دوخته‌اند که دیروز ساعتی پس از پایان حمله سه کشور آمریکا، انگلیس و فرانسه به سوریه یک عرب  خطاب به بن‌سلمان نوشته: «اگر بن سلمان کمی از پول‌هایی که به ترامپ، ترزا می و مکرون داد به دزدان دریایی سومالی می‌داد به نتایج بهتری می‌رسید.»

پس از حمله نمایشی …

امیر مسروری در خراسان نوشت:

یک: سیر توئیت های ترامپ را که نگاه کنیم در می یابیم، کاخ سفید هیچ برنامه مشخصی برای حمله به اهداف مشخص در سوریه نداشت. جالب این که سه روز هیاهوی ترامپ برای هر عاقلی کافی بود تا اهداف قابل حدس را تخلیه و محیط اطراف خود را تقویت کند. کاری که دولت سوریه توانست در موشک باران های آمریکا، فرانسه و انگلیس از آن استفاده کند. نکته قابل تحمل سخنرانی روز قبل تر سید حسن نصر ا… دبیر کل حزب ا… لبنان و هشدار به تبعات جنگ مستقیم با ایران بود. بررسی ها نشان می دهد هیچ یک از موشک های متجاوزان به پایگاه های تحت گروه های مورد حمایت مقاومت اصابت نکرده و دولت های متجاوز برای این موضوع حریمی مشخص قائل شدند. نکته دیگری که در بین تحلیل ها گم شد «پیام» انتقالی ایران به طرف های درگیر از کانالِ مسئولان روس در تهران بود. روز سه شنبه خبری منتشر شد مبنی بر دیدار نماینده پوتین با دبیر شورای عالی امنیت ملی و معاون وزیر امور خارجه. خبری که مشخص کرد طرف ایرانی پیامی مشخص و هشداری سخت به آمریکایی ها ارسال و آن ها را از هر درگیری مستقیم در سوریه بر حذر داشت. با این حال گستاخی ترامپ در توئیتر برایش هزینه داشت. از طرفی شعار حمله داد و از طرف دیگر پیام مشخص ایران، مسیر تجاوز زمینی را بر ترامپ بست. ترامپ هم نمی خواست در یک جنگ دیگر درگیر شود و آغاز کننده یک جنگ فرا منطقه ای باشد.

دو: تحلیل موشک های شلیک شده نشان می دهد، اهداف برنامه ریزی شده از پیش آشکار بود و دولت سوریه توانست با استقرار سامانه های قدیمی پدافند، برخی موشک های ده ها میلیونی آمریکا را سرنگون یا از مسیر خود منحرف کند. سامانه هایی که پس از هفت سال جنگ در سوریه از آسیب های یک نبرد جان سالم به در بردند و توانستند حمله آمریکایی ها را ناکام بگذارند. این موضوع پیام مشخصی به طرف های درگیر دارد. پس از این موشک بازی ها، مسکو از به جریان افتادن مذاکرات تحویل سامانه اس 300 به سوریه سخن گفت که این برای طرف های درگیر در سوریه خبری نگران کننده است. بیش از 100 موشک به سمت سوریه از بمب افکن، جنگنده ها، ناوچه و سکوی پرتاب زمینی شلیک شد که به گزارش مقامات امنیتی روس با رهگیری و انهدام 70 درصدی مواجه شد. این موشک ها از پایگاه هایی در قبرس، ترکیه، امارات، قطر و اردن شلیک شده است. حفظ پیکره پدافندی ارتش سوریه در این بحران نشان دهنده هوش بری امنیتی – نظامی دولت سوریه است که ساختارش بیش از آن که به یک جنگ داخلی عادت کرده باشد بر اساس یک جنگ کلاسیک آموزش دیده است. به نظر می رسد توانمندی سوریه در برابر آمریکا تحلیل گران را به فکر فروخواهد برد و همین امر در مصاحبه مطبوعاتی وزارت دفاع آمریکا محسوس بود. ترامپ از تکرار این حملات خبر داد اما پنتاگون از پایان این حملات سخن گفت. کاملا مشخص است برآورد پنتاگون از این حملات بیش از یک موشک پراکنی است و دریافت هزینه تحمیلی به ارتش آمریکا با نتایج به دست آمده قابل مقایسه نیست.

سه: نکته دیگری که نباید فراموش شود، حق پاسخ گویی ارتش سوریه به اقدامات تجاوز کارانه آمریکاست. دولت سوریه پس از آزادی غوطه و پیش از حملات موشکی رسما از آغاز عملیات در تنها نقطه تجمعی تروریست ها سخن گفت. حمله ارتش سوریه و متحدان به ادلب، آخرین سرپل حمایتی تروریست ها را در سوریه نابود می کند و عملا سوریه وارد یک فضای امنیتی در دوران پسا جنگ می شود. اگر این اتفاق رخ دهد، پاسخ دندان شکنی توسط ارتش سوریه به متجاوزان داده می شود و برای کسانی که هفت سال هر نوع هزینه ای برای سرنگونی دولت قانونی سوریه داشتند، شکستی مفتضحانه است. روزی که بر مناطق ادلب پرچم سوریه نصب شود تمام هزینه های موشک های آمریکایی ها غیر قابل جبران است و آن زمان دیر نیست. دقیقا تکرار سناریوی «حلب» و آزادی «بوکمال» که برای دولت های منطقه گران تمام شد. با این حال چند سناریوی  محتمل توسط ارتش سوریه وجود دارد:

الف) حمله کردن به پایگاه های نظامی متجاوزان در سوریه یکی از سناریوهای محتمل است. بخش های استقرار آمریکایی ها در نوار شمالی و شرقی به ویژه «التنف» فاقد هر نوع پدافند هوایی لازم است و موشک های سطح به سطح می تواند برای طرف های آمریکایی پر هزینه باشد. البته این سناریو بعید اما قابل پیش بینی است. بعید بودنش هزینه – فایده امنیتی این حملات و قابل پیش بینی بودن آن به دلیل خواست اجتماعی و ناسیونالیستی سوری ها برای پاسخ متقارن به این حملات است.

ب) به سرعت افتادن عملیات ادلب دیگر سناریوی پیش روی دولت سوریه است. تا مذاکرات سیاسی دیگر که با عنوان دوستان سوریه توسط دولت فرانسه و آمریکا برگزار شود زمانی نمانده و برای بی اهمیت نشان دادن این موضوع، دولت و همپیمانان راهبردی اش می توانند عملیات آزاد سازی ادلب را به جریان بیندازند تا هرچه سریع تر جشن نابودی تروریست ها در سوریه در میدان اصلی دمشق برگزار شود. تا این روز محتمل ترین سناریوی پیش رو همین گزینه است که پاسخی مطمئن تر و با دقت تر از دیگر گزینه های مطروحه است.

ج) حمله مقطعی به اهداف صهیونیست ها در داخل اراضی اشغالی دیگر سناریوی محتمل چند هفته آینده است. حمله صهیونیست ها به پایگاه هوایی تی فور در حمص قطعا بی پاسخ نخواهد ماند و مشخص نیست مقاومت دقیقا چه پاسخی در سرزمین های اشغالی به تل آویو می دهد. این پاسخ برای طرف اسرائیلی نگران کننده است و می تواند با احتساب  معادلات موشکی امروز قوی تر هم بشود. این گزینه نیز همانند گزینه قبلی محتمل و روی میز نیروهای اتاق عملیات ضد تروریسم در سوریه است.

بر همین اساس می توان گفت موشک پراکنی آمریکا، فرانسه و انگلیس در سوریه بیش از آن که برای سوریه ضرر مادی به وجود آورده باشد موجب تقویت روحیه ناسیونالیستی شهروندان سوری و همراهی آنان برای عملیات در بخش های مختلف سرزمینِ شام است. مسئله ای که قطعا به نفع دمشق تمام خواهد شد.

انگلیس مادر فتنه‌های شیمیایی

در سرمقاله وطن امروز آمده است:

دولت انگلیس با سابقه آشکار همدستی در جنایات شیمیایی صدام در ایران و عراق، حال متهم ردیف اول طرح‌ریزی توطئه‌ای شیمیایی با مشارکت شاخه‌های داخلی و خارجی دستگاه جاسوسی‌اش (MI5 و MI6) و گروه تروریستی جیش‌الاسلام (در زمان حضورشان در غوطه شرقی) با هدف تبدیل غائله سوریه به یک جنگ جهانی دیگر است.

در سال‌های اخیر انتشار اسناد محرمانه فاش کرده که اینتلیجنس سرویس انگلیس در زمان جنگ تحمیلی رژیم بعثی حاکم بر عراق علیه ایران، در جریان ارائه تجهیزات و مواد اولیه برای ساخت سلاح‌های شیمیایی توسط صدام بوده و حتی برای آنها پوشش فراهم کرده است.

ده‌ها هزار ایرانی و شیعه و کرد عراقی توسط دیکتاتور معدوم عراق با سلاح‌های شیمیایی نظیر گاز خردل قربانی شدند و بسیاری همچنان از عوارض ناشی از آن رنج می‌برند.
در همین حال سخنگوی وزارت دفاع روسیه، جمعه گذشته با تشریح چگونگی حمله شیمیایی در شهر دومای سوریه، آن را جنایتی توسط کلاه‌سفیدها (تروریست‌های القاعده در پوشش نیروهای امدادی) و با فشار و همدستی دولت بریتانیا دانست.

«ایگور کوناشنکوف» در جمع خبرنگاران در ساختمان وزارت دفاع روسیه در مسکو، انگلیس را آمر و طراح حمله شیمیایی غیراخلاقی توسط اعضای گروه کلاه‌سفیدها در غوطه شرقی خواند.
او گفت: «اطلاعات کافی داریم که نشان می‌دهد از سوم تا ششم ماه آوریل (سه‌شنبه تا جمعه هفته گذشته) از لندن بر گروه کلاه‌سفیدها فشار زیادی وارد شد تا دست به چنین کاری بزنند. لندن به کلاه‌سفیدها گفته بود در این چند روز گروه جیش‌الاسلام با توپخانه دمشق را هدف قرار می‌دهد و ارتش سوریه نیز ناچار به پاسخگویی است و در این زمان باید کلاه‌سفیدها طرح حمله شیمیایی را اجرا کنند». به گفته او، کلاه‌سفیدها توسط دولت بریتانیا با کمک‌های جانبی سازمان سیا، سازمان اطلاعات خارجی فرانسه و موساد اسرائیل راه‌اندازی شده‌اند.

این در حالی است که با وجود افشای چندباره ماهیت تروریستی و پوششی کلاه‌سفیدها که در خدمت سازمان‌های اطلاعاتی انگلیس و فرانسه هستند، آنها همچنان در رسانه‌های غربی به عنوان امدادگران خط مقدم جنگ سوریه تمجید می‌شوند.
کوناشنکوف در این نشست، ویدئویی از سخنان اعضای سابق جیش‌الاسلام و  کلاه‌سفیدها پخش کرد که درباره جنایت شیمیایی دوما زبان به اعتراف گشوده و گفته‌اند چگونه در این اقدام غیر اخلاقی که بارها و بارها دست به انجام آن زده‌اند، مشارکت داشته‌اند.

در عین حال شواهد بسیاری از دست داشتن تروریست‌های جیش‌الاسلام و جبهه النصره در  حملات شیمیایی قبلی در خان‌شیخون (ادلب) و خان‌العسل(حلب) از جمله انتقال مواد شیمیایی توسط سازمان‌های سیا و اینتلیجنس سرویس به ترکیه و از آنجا به داخل سوریه وجود دارد؛ جنایاتی که غرب همچنان دولت سوریه را مسؤول آنها می‌داند.

در همین رابطه «پیتر فورد» سفیر سابق بریتانیا در دمشق در گفت‌وگویی با گری رابرتسون، مجری  شبکه بی‌بی‌سی در پاسخ به این سوال که «شورشی‌ها (جیش‌الاسلام) چه نفعی از صحنه‌سازی حمله شیمیایی می‌برند؟» گفت: «واضح نیست؟ بچه هم می‌فهمه! هدف، تحریک ما به مداخله نظامیه. جهادی (تروریست)‌ها ما رو ملعبه کردن. از خودت بپرس چه سودی برای اسد داشت؟ عقلت رو به کار بگیر! چرا اسد باید در لحظه آخر بازی برده را واگذار کنه؟»
هفته پیش نیز ران پال، نماینده سابق کنگره و نامزد 3 دوره انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا در مصاحبه‌ای تلویزیونی اعلام کرد حمله شیمیایی غوطه شرقی را کار نومحافظه‌کاران جنگ‌طلب آمریکایی می‌داند نه دولت بشار اسد.
اما همزمان با افشاگری سخنگوی وزارت دفاع روسیه، وزیر خارجه این کشور نیز در نشست مشترک با همتای هلندی خود، صحنه‌سازی حمله شیمیایی به دوما را کار سرویس اطلاعاتی کشوری دانست که می‌خواهد در ردیف نخست روس‌ستیزی در جهان قرار داشته باشد.

اشاره سرگئی لاوروف به یک کشور خاص در حقیقت اشاره به دولت انگلیس بود که نه‌تنها حمله شیمیایی دوما را برای زمینه‌سازی تهاجم غربی‌ها به سوریه طراحی کرده است، بلکه در پرونده مسمومیت جاسوس سابق شوروی نیز دولت روسیه را متهم به استفاده از سلاح بیولوژیک علیه سرگئی اسکریپال و دخترش دانسته است. اتهامی که مسکو آن را متوجه سرویس اطلاعاتی خود انگلیس برای بر هم زدن روابط دیپلماتیک روسیه با کشورهای اروپایی و آمریکایی می‌داند. این در حالی است که به‌رغم وارد کردن اتهامات از سوی دولت «ترزا می» ‌به دولت روسیه، هنوز هیچ مدرک رسمی دال بر دخالت عوامل روس در سوءقصد علیه اسکریپال ارائه نشده است و دستگاه اطلاعاتی لندن حتی از انتشار صحبت‌های دختر او که به هوش آمده نیز جلوگیری می‌کند.

حمله به دمشق برای تأثیرگذاری در تهران

محمدجواد اخوان در روزنامه جوان نوشت:

تهاجم موشکی امریکا، انگلیس و فرانسه به اهدافی در خاک سوریه توجه تحلیلگران و دنبال‌کنندگان تحولات بین‌المللی و راهبردی را به خود معطوف کرده است. از مجموعه تحلیل‌ها و دیدگاه‌هایی که در ۲۴ ساعت گذشته در این باب در رسانه‌ها و محافل سیاسی مطرح‌شده است، می‌توان در دو سطح تحلیل به بررسی ابعاد این رویداد پرداخت:

۱- در سطح تحلیل منطقه‌ای و بین‌المللی می‌توان این تهاجم را نوعی واکنش محور غربی به روند تحولات جاری منطقه، خصوصاً پیروزی‌های مقاومت در سوریه دانست. روند تحولات چند سال اخیر که با موفقیت‌های چشمگیر و روزافزون محور مقاومت و ائتلاف ضد هژمون همراه بود، عملاً جریان تکفیری تروریستی موردحمایت محور عبری- عربی- غربی را به عقب راند و حاکمیت ملی سوریه را در بیشتر خاک آن سرزمین و به‌ویژه مناطق استراتژیک آن تثبیت کرد و اینک می‌توان گفت توطئه منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای علیه ملت سوریه عقیم مانده است.

این تهاجم که در امتداد حمله هوایی صهیونیست‌ها انجام گرفت، در واقع بیش از آنکه بتواند روند پیروزی‌های مردم سوریه و متحدانشان را متوقف سازد، نشان از عصبانیت قدرت‌هایی است که مسبب آتش‌افروزی‌های خون‌بار چند سال اخیر سوریه بوده و تحمل ناکامی را ندارندبه اذعان بسیاری از صاحب‌نظران راهبردی، در تهاجم محدود اخیر، جنبه تبلیغاتی و نمایشی بر ابعاد نظامی و استراتژیک غلبه داشته و نه طراحان و نه مجریان آن انتظار نتایجی قابل‌توجهی از تأثیرگذاری بر تحولات منطقه و سوریه نداشته و ندارند.

از منظر تأثیر این تهاجم بر تحولات میدانی نیز باید گفت چنین اقداماتی به انسجام بیشتر جامعه سوریه در حمایت از مقاومت و دولت ملی این کشور می‌انجامد.
به‌هرروی با توجه به دلارپاشی‌های حاکمان این روزهای ریاض و برای خالی نبودن عریضه نیز لازم بود تحرکی انجام گیرد تا دل حاکمان مرتجع منطقه برای دوشیدن‌های مکررشان توسط غربی‌ها بیش از این نسوزد!

۲- در دومین سطح تحلیل باید به اظهارات رئیس‌جمهور امریکا مراجعه کرد که تلاش کرد ایران و روسیه را مخاطب قرار دهد و به نحوی پیامی برای این دو کشور ارسال کند. به‌نظر می‌رسد یکی از اهدافی که در جریان این تهاجم محدود مطمح نظر غرب بوده است تأثیرگذاری محاسباتی بر کشورهای محور مقاومت خصوصاً جمهوری اسلامی ایران بوده است. می‌دانیم که از جدی‌ترین چالش‌های ایران اسلامی با نظام سلطه بر سر پایان کار یا تداوم برجام است و سلطه‌گران به دنبال تحمیل محدودیت‌های بیشتر در قالب برجام‌های سریالی در موضوعات فراهسته‌ای از قبیل اقتدار منطقه‌ای، توانمندی موشکی و … هستند. در این شرایط می‌توان اقدام اخیر تهاجمی غرب را در قالب پیوست عملیات‌روانی برای ادراک‌سازی نخبگان و جامعه ایرانی در جهت پذیرش فشارهای نظام سلطه تحلیل نمود. این تهاجم محدود و البته نمایشی ممکن است به اشتباه در برخی از اذهان مرغوب وحشت از جنگ را تشدید و با «معتبرسازی تهدید نظامی» اختلال در نظام محاسباتی راهبردی کشور ایجاد کند و به‌اشتباه محاسبه و محاسبه مجدد وادار سازد.

به‌این‌ترتیب باید گفت بعید نیست که برای واشنگتن مطلوب آن است که صدای انفجارهای دمشق در تهران شنیده شود. در همین راستا پیش‌بینی می‌شود شبکه داخلی همکار غرب در روزهای آتی با برجسته‌سازی تهاجم امریکا و متحدانش بخواهند در جامعه ایرانی رعب‌افکنی و پازل نظام سلطه را در این زمینه تکمیل کنند.

البته ملت ایران که تجربه چهار دهه مقاومت در مقابل مستکبران بین‌المللی را دارند، به نیکی می‌دانند که دولتی همچون ایالات‌متحده امریکا در سال‌های نه‌چندان دوری که قدرتی به‌مراتب بیش از اینها در اختیار داشت و جمهوری اسلامی ایران نیز در سطح توانمندی بازدارنده امروز نبود، به رغم تهدیدات توخالی جسارت تهاجم به ایران اسلامی را پیدا نکرد و ابزاری همچون تهدید معتبر نظامی تنها برای خالی کردن دل‌های غرب‌زدگان وطنی کاربرد دارد.
بدون تردید این اقدامات تبلیغاتی و نمایشی محور عبری-غربی-عربی در اراده مقاومت و به‌ویژه ایران اسلامی اثر نخواهد گذارد. ملت ایران به نیکی دریافته‌اند که مسیر امنیت پایدار تنها از طریق حضور فعال در منطقه و بسط اقتدار منطقه‌ای و بازدارندگی دفاعی می‌گذرد. در شرایطی که دشمن دندان تهدید خود را تیزتر به رخ می‌کشد، هیچ انسان عاقلی خود را خلع سلاح نمی‌کند!

انگیزه‌های پنهان یک تهاجم

حسن کاظمی قمی در روزنامه ایران نوشت:

تجاوز نظامی موشکی امریکا با همدستی فرانسه و انگلستان به سوریه یک تجاوز آشکار علیه یک دولت مشروع و در حقیقت بیانگر واکنش امریکا به چند موضوع است. نخست، واکنش به پیروزی‌های ارتش و دولت سوریه و جبهه مقاومت در جنگ‌های میدانی بویژه‌ در غوطه شرقی که یک پیروزی راهبردی و نقطه عطفی در تحولات سیاسی و میدانی این کشور است. درواقع آزادی غوطه شرقی از دست جریان‌های تروریستی تحت حمایت امریکا و رژیم صهیونیستی دستاوردی بزرگ در راستای دفع تهدیدهای دمشق، پایتخت سوریه بود.امریکایی‌ها پس از آنکه نتوانستند مرزهای مشترک را در منطقه ابوکمال بگیرند طرح جدیدی را با عنوان الحاق تنف در قلمون به غوطه شرقی در دستور کار خود قرار دادند تا با این کار یک خط پدافندی برای اسرائیل ایجاد کنند اما بازپس‌گیری غوطه شرقی از دست تروریست‌ها توسط ارتش سوریه، این طرح را هم ناکام گذاشت و امریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها را خشمگین کرد.
دوم، واکنش به ناکامی طرح امریکا در نگه داشتن تروریست‌ها در غوطه شرقی که برای عربستان هم شکست بزرگی بود. بعد از 7 سال که آل سعود از تروریست‌ها حمایت کرد، غوطه شرقی، آخرین مقر جیش‌الاسلام و گروه‌های مشابه نیز از دست تروریست‌ها خارج شد و تحت کنترل دولت دمشق درآمد.

سوم، استیصال امریکا و افول قدرت و بازیگری این کشور در منطقه است که مختص تنها سوریه نیست و شامل عراق، لبنان و ایران نیز می‌شود. امریکایی‌ها برای نشان دادن بغض و کینه خود به خاطر کمرنگ شدن نقش‌شان در منطقه دست به تجاوز نظامی موشکی در سوریه زدند. فارغ از این سه مورد، تجاوز نظامی امریکا به سوریه نشان داد امریکایی‌ها به هیچ موازنه، قواعد، نُرم و هنجار بین‌المللی پایبند نیستند و هر جا که تشخیص دهند، باید اقدام کنند، همه قوانین بین‌المللی را زیر پا می‌گذارند. در مورد سوریه، امریکا با ایجاد بهانه استفاده دمشق از سلاح شیمیایی در دوما کوشید به اقدام نظامی غیرقانونی خود، مشروعیت بخشد در حالی که وقوع حمله شیمیایی در دوما اصلاً امکان پذیر نیست و در مساحت کوچک 1.5 در 2 کیلومتری ادعایی امریکایی‌ها نمی‌شود حمله شیمیایی انجام داد. علاوه بر این، در سال 2013 سوریه سلاح‌های شیمیایی خود را تحویل داده است.

نکته حائز اهمیت دیگر در تجاوز نظامی امریکا، انگلیس و فرانسه به سوریه، ناکارآمدی جامعه بین‌الملل از جمله شورای امنیت سازمان ملل است که مسئولیت کمک به صلح و امنیت جهانی را دارد اما اتفاقات سوریه نشان داد که این شورا بازیچه دست قدرت‌های بزرگ است. بنا بر عقیده کارشناسان نظامی و سیاسی، مسأله‌ای را که نباید فراموش کرد این است که اقدام نظامی امریکا علیه سوریه از سر قدرت نیست بلکه از روی اجبار است زیرا این کشور از سر استیصال مجبور شد عملیات‌هایی از دور دست انجام دهد و از فاصله دور اقدام به شلیک بکند و حتی وارد خاک سوریه هم نشود.

نکته دیگر اینکه برخلاف همه تلاش‌های امریکا برای همراه کردن جامعه جهانی با اقدام نظامی‌اش علیه سوریه، هیچ کشوری در شورای امنیت حاضر نشد عضو این ائتلاف امریکایی شود، بجز انگلیس که سابقه اقدام‌های خبیثانه‌اش در منطقه دیده شد و فرانسه. خود این اتفاق یک شکست برای امریکا به حساب می‌آید. فرانسه نیز در این صحنه دچار خسارت‌های قابل توجهی خواهد شد زیرا پیروی پاریس از واشنگتن در حمله به سوریه کشورهای منطقه را بدبین خواهد کرد. بویژه اینکه امروز سوریه یک خط پدافندی قدرتمند در مقابل تروریسم است و اگر تروریسم در سوریه محدود نمی‌شد می‌توانست حتی امنیت اروپا را تحت شعاع قرار دهد.

بنا براین می‌توان اینگونه جمع‌بندی کرد که پیشروی‌های جبهه مقاومت که فقط مختص سوریه نیست، بزرگترین انگیزه برای تجاوز نظامی امریکا به سوریه است اما این نوع حملات نتیجه اثرگذاری نخواهد داشت الا اینکه با واکنش جدی مقاومت و واکنش روس‌ها مواجه خواهد شد. در حال حاضر در روابط امریکا و روسیه تنش‌ها روز به روز در حال افزایش است مصلحت روسیه نیز ایجاب می‌کند همچنان با سرمایه‌گذاری جدی، از دولت سوریه و جبهه مقاومت حمایت کند. جمهوری اسلامی ایران در راستای منافع و مصالح امنیت ملی خود و منطقه به حمایت خود از جبهه مقاومت ادامه خواهد داد.

نمایش اتحاد غربی

کیهان برزگر در شرق نوشت:

پیش‌بینی این مسئله که آمریکا و متحدان غربی‌اش، یعنی انگلیس و فرانسه، در این چند روز یک حمله موشکی به سوریه به اتهام استفاده دولت این کشور از تسلیحات شیمیایی علیه معارضان خود خواهند کرد، چندان سخت نبود که البته در بامداد روز گذشته اتفاق افتاد؛ اما هدف این حمله موشکی فراتر از موضع اتهامی جبهه غربی علیه دولت سوریه یا هشدار جدی به ایران و روسیه برای فشار به سوریه در  به اصطلاح استفاده‌نکردن مجدد از این سلاح‌ها یا حتی به‌هم‌زدن معادله سیاسی-امنیتی میدانی در بحران سوریه بود و به‌نوعی به نمایش قدرت و اتحاد غربی هم مربوط می‌شود و اینکه جبهه غربی نشان دهد که همچنان خواهان کنترل بر روندهای سیاسی-امنیتی موجود در خاورمیانه است. بی‌تردید استفاده از تسلیحات شیمیایی امری مذموم و ضدانسانی است.

ایران هم که خود قربانی تسلیحات شیمیایی در جنگ با عراق بود، استفاده از این تسلیحات را همیشه محکوم کرده است. اینکه واقعا از این تسلیحات در واقعه اخیر استفاده شده یا اینکه چه کسی از آن استفاده کرده، بحث دیگری است؛ اما واقعیت این است که بوروکراسی غربی و افکار عمومی کشورها درباره این مسئله بسیار حساس هستند و دولت‌های غربی هم واکنش و برخورد شدید با این مسئله را امری اجتناب‌ناپذیر می‌دانند؛ ولی در کنار این واکنش، دولت‌های غربی اهداف عمیق‌تر ژئوپلیتیک و گسترده‌تری را هم دنبال می‌کنند. در واکنش اخیر، آمریکا و متحدانش در انتخاب بین یک «حمله محدود» و یکباره و یک «حمله گسترده» که به‌نوعی مواضع ایران و روسیه را هم در بر می‌گرفت، بعد از چندین روز وقفه در تصمیم‌گیری و بررسی دقیق، به ناچار اولی یعنی حمله محدود را انتخاب کردند؛ چون توسل به دومی خطر گسترش تنازع بین غرب با روسیه و ایران را در پی داشت که جبهه غربی به‌هیچ‌عنوان آمادگی ورود به آن را در شرایط فعلی ندارد. بر همین مبنا، رهبران غربی در اعلامیه‌های دقیق و فکرشده، هم‌زمان اعلام کردند که این یک حمله محدود، کارآمد با اهداف مشخص و نه با هدف تغییر رژیم یا شروع جنگ داخلی در سوریه بوده است. واقعیت این است که توسل به حمله محدود تنها راهکار موجود برای ائتلاف غربی بود.

این ائتلاف کاملا آگاه است که این حمله تأثیرات میدانی چندانی به نفع مخالفان دولت سوریه نداشته و همانند سابق امیدی برای تغییر توازن سیاسی یا امنیتی در صحنه مذاکرات صلح سوریه در آنها ایجاد نخواهد کرد. به‌ویژه آنکه با بازپس‌گیری غوطه شرقی مواضع دولت سوریه تقویت شده و نیروهای مخالف جدی دولت تنها در استان ادلب در شمال سوریه منزوی شده‌اند که از دمشق و پایتخت بسیار دور است. دولت‌های خارجی حامی معارضان دولت سوریه هم به‌تدریج اولویت‌های دیگری برای سیاست خود در سوریه برگزیده‌اند. مثلا سعودی‌ها بیشتر متمرکز به باتلاق جنگ یمن شده‌اند. قطر بیشتر خواهان خروج از محاصره سعودی‌ها و اماراتی‌ها است. ترکیه از زاویه کردی و خطرات امنیت ملی به مسئله سوریه می‌نگرد. ترامپ در آمریکا استراتژی مشخصی برای میدان سوریه ندارد و حتی اعلام کرده که خواهان خروج نیروهای آمریکایی (دو هزار نفر) از سوریه است.

اروپایی‌ها هم به دلیل اضطرار ژئوپلیتیک و مسئله سیل پناهندگان و رشد تروریسم خانگی دیگر خواهان تغییر رژیم در سوریه نیستند. همه این تحولات نشان از شکاف در جبهه متحدان غربی و هم‌زمان سازماندهی مجدد دولت سوریه دارد. ماندگاری دولت سوریه به معنای موفقیت نسبی ایران و روسیه در میدان رقابت ژئوپلیتیک منطقه و تضعیف کنترل و تسلط ائتلاف غربی بر جریان‌های سیاسی-امنیتی در منطقه است.

به‌تازگی سران سه کشور ایران، روسیه و ترکیه در آنکارا دومین دور همکاری برای راه‌های دستیابی به صلح در سوریه را بررسی کردند که خود به‌نوعی نشان از موفقیت این همکاری فراغربی است. در سایه تحولات ژئوپلیتیک منطقه‌ای، ترکیه هم به‌تدریج منافع خود را در نزدیکی با روسیه (و ایران) عمدتا برای مشروعیت و توازن‌بخشیدن به نبرد خود با نیروی کردی در شمال سوریه (به‌تازگی عفرین) دید و به ناچار به این دو کشور نزدیک شد. در کنار این تحولات شکاف اروپا با ترامپ در موضوع خارج‌شدن یا نشدن از برجام (توافق هسته‌ای ایران با قدرت‌های بزرگ)، روش مصالحه و برخورد با بحران هسته‌ای کره‌شمالی، اختلافات در حوزه تبادلات و سیاست‌های اقتصادی، زیست‌محیطی و… شکاف بی‌سابقه‌ای را در جبهه غربی ایجاد کرده و هم‌زمان شکاف نگرانی ائتلاف رقیب فضاهای سیاسی و استراتژیک منطقه‌ای و جهانی را به نفع خود به‌نوعی پر می‌کند. یکی از اهداف اصلی حمله موشکی بامداد دیروز تأکید بر وجود اتحاد در جبهه غربی است.

مشارکت فعال انگلیس و فرانسه با آمریکا در این حمله موشکی، با وجود همه اختلافات آنها با سیاست‌های ترامپ، به‌نوعی نشان از نگرانی اروپا از تضعیف ائتلاف غربی و عواقب منفی ژئوپلیتیک دوری اروپا از آمریکا در صحنه معادلات منطقه‌ای و جهانی است. در کنار این نمایش اتحاد غربی، به این نکته هم باید توجه داشت که قطعا ترامپ هزینه شلیک این موشک‌ها را به بهانه اقدامی مهم در راستای مهار قدرت منطقه‌ای ایران به شکلی از اعراب محافظه‌کار منطقه خواهد گرفت. انگلیس و فرانسه هم با این مشارکت موشکی به فرصت‌های اقتصادی بیشتری با این رژیم‌ها دست می‌یابند.

مدرنیته و دیکتاتورهایش

در سرمقاله روزنامه “صبح نو” آمده است:

سالهاست که مدرنیته خودش را به عنوان مطلوب‌ترین الگوی اداره جامعه معرفی می‌کند که هسته کانونی آن، حراست از آرای عمومی در قامت مردمسالاری است؛ فرضیه دولت مدرن، همانا برابری رأی‌دهندگان با منتخبان و تأمین نفی و منافع ملی به پشتوانه رأی و انتخاب مردم است. گرچه این افسانه سالهاست که رنگ باخته، اما آنچه در دو-سه روز گذشته توسط سه کشور مدعی دموکراسی لیبرال، یعنی آمریکا، فرانسه و انگلیس، در حمله به سوریه رخ داده، بار دیگر بطلان این نظریه در عرصه عمل را نشان داده است؛ این سه کشور بدون مجوز سازمان ملل چنین اقدامی را انجام دادند، در واقع به ابتدایی‌ترین اصول مردم جهان در همگرایی حقوقی وقعی ننهادند و این تعهد بین‌المللی را زیرپا گذاردند.

در بعد داخلی هم هیچ‌کدام از نهاد قانونگذار داخلی (مجلس مرتبط با این بحث و مندرج در قوانین اساسی‌شان)، استمزاج نکرده و قواعد حکومت خود را رعایت نکرده‌اند و دست آخر هم این که یک دولت مستقل و نه یک گروه تروریستی را مورد تهاجم قرار داده‌اند، آنهم با ادعاهای دروغینی که حتی وزیر دفاع آمریکا نیز آن را تأیید نمی‌کند.

دنیای دیوانه دیوانه که دولت‌های مدرن آفریده‌اند، بازگشت به عصر زندگی بدوی و انسان‌های اولیه است، آنهم در لوای تسلیحات نظامی گرانقیمت و ادا و اطوارهای دیپلماتیک حمایت از بشریت؛ این یاوه‌گویی‌ها را نه در مورد سوریه و نه در مورد هیچ کشوری دیگر از سمت دیکتاتورهای نظام سلطه، نباید باور کرد.