کام مردم را تلخ نکنید!/ خطرناک تر از زلزله 7.3 ریشتری
کام مردم را تلخ نکنید!
حسین شمسیان در کیهان نوشت:
جمعی از مدیران دولتی در نخستین روز کارشان در سال 97 با رئیسجمهور دیدار کردند. معمولا در این دیدارها حرفهای مهمی مطرح میشود که به نوعی جهتگیری گوینده را در سال پیش رو نشان میدهد. اما از آن جلسه خبر آمد که رئیسجمهور محترم با اشاره به برخی مباحث پیرامون پیامرسان تلگرام گفته است:«که کام مردم را با اینگونه حرفها تلخ نکنید، در فضای بحران بیکاری تیشه به ریشه اشتغال نزنید»!
جمله منتشر شده از رئیسجمهور محترم چند پیام مهم دارد از جمله اینکه رئیسجمهور علیرغم همه ادعاها و آمارهای قبلی، اقرار دارد که در موضوع بیکاری بحران داریم. این پذیرش حقیقت را باید به فال نیک گرفت. نکته دوم اینکه تلخ نشدن کام مردم برای ایشان بسیار مهم است و مراقب است تا این اتفاق نیفتد. اکنون که چنین است و رئیسجمهور تا این اندازه به شیرینکامی مردم اهتمام دارند، خوب است بررسی کنیم چه چیزهایی در عالم واقع کام مردم را تلخ میکند و سهم شخص رئیسجمهور در این تلخکامیها چقدر است، شاید ایشان در آن موارد هم سخنی داشته باشد!
1- در روزهای تعطیل سال نو، دلار از مرز5 هزار و 200 تومان عبور کرد! هم اکنون یورو حدود 6 هزار و 200 تومان است و پوند حدود 7 هزار و یکصد تومان! روزی که آقای روحانی دولت را در دست گرفت، دلار حدود 3هزار و 300 تومان بود. اکنون آیا رشد حدود 60 درصدی دلار و بیارزش شدن روزافزون پول ملی، کام مردم را تلخ نکرده است!؟ اینکه یک مسافر ایرانی در سفر زیارتی به عراق با سرشکستگی متوجه شود که فروشگاههای عراقی به دلیل کاهش ساعتی ارزش پول ما، اسکناس ایرانی را قبول نمیکنند، کام مردم را تلخ نمیکند!؟ آقای رئیسجمهور قبلا ریشه افزایش قیمت دلار در دولت دهم را بیسوادی، خودرأیی و عدم توجه به نظرات اقتصاددانان اعلام کرده بود. آیا اکنون هم علت را همانها میدانند!؟ خوب است به آقای رئیسجمهور یادآوری شود که کاهش 60 درصدی ارزش پول ملی در زمان گشایش همه پیامرسانهای داخلی و خارجی رخ داده و اگر قرار بود این چیزها برای اقتصاد کشور کاری کند،شاهد وضع اسفبار کنونی نبودیم. با منطق آقای رئیسجمهور، الان باید یک دلار 500 تومان میشد نه 5 هزار تومان! اما میدانیم که اینها همه حاشیه است و یقینا ده تلگرام دیگر هم نمیتواند دلار را یک ریال ارزانتر کند.
2- آقای رئیسجمهور نگران اشتغال در تلگرام هستند و دلشان شور این «سرکار»رفتن مردم را میزند اما توضیح نمیدهند که با یک و نیم میلیارد دلاری که از صندوق توسعه ملی برای ایجاد اشتغال روستایی برداشت شد چه کردند!؟ شهریور سال قبل بود که معاون توسعه روستایی و مناطق محروم ریاست جمهوری از اجرای قانون برداشت 1/5 میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی برای بهبود کسب و کار و ایجاد اشتغال در مناطق روستایی، عشایری و شهرهای زیر 10 هزار نفر از اول مهر 96خبر داد. این مبلغ معادل 78 هزار میلیارد ریال است و میتواند تحولی مهم در بخش اقتصاد روستایی ایجاد کند. این مبلغ هنگفت در اختیار دولت بوده است ، نه به تحریم ربطی داشته و نه نیازی به سرمایهگذار خارجی داشتهایم و خلاصه نه هیچ چیز دیگر! پول هست،مردم منتظر هم هستند،آدرس بدهید با این 78هزار میلیارد پول در کدام روستاها چند شغل ایجاد شده است!؟ آیا اینکه معلوم نیست این پول هنگفت برداشته شده از صندوق توسعه ملی، به جای ایجاد اشتغال، کام چه کسی را شیرین کرده،کام مردم را تلخ نمیکند!؟
3- جناب رئیسجمهور حتما از واردات گسترده بنزین مطلع هستند. همینطور از آلودگی بیسابقه هوای تهران و بسیاری از کلانشهرها در زمستان گذشته (60 روز از سه ماه زمستان هوای تهران آلوده بود!) حتما با خبر هستند که امسال برای اولین بار شهر تهران در تعطیلات عید، تنها یک روز هوای پاک داشته است! به یاد بیاورید که در آغاز دولت یازدهم، چه جنجالی علیه «بنزین پتروشیمی» به راه افتاد و منشا همه آلودگیها همان بنزین اعلام شد و با آن بهانه،دست دلالان برای واردات بنزین بیکیفیت و معروف به «پاتیلی» به کشور باز شد که گویا هنوز هم ادامه دارد! بعدها رئیسجمهور پالایشگاهی افتتاح کرد و اعلام نمود که نه تنها در تولید بنزین خودکفا شدیم،که توان صادرات را هم داریم! اما اکنون 4 و نیم میلیارد لیتر بنزین به کشور وارد میکنیم! ماجرا چیست و چه دستی در کار است؟ آیا این چیزها کام مردم را تلخ نمیکند!؟ آیا اینکه کشور اول دارنده گاز جهان، با همه وجود« وابسته به بنزین وارداتی» است ،مایه ننگ و تلخکامی نیست!؟ خوب است آقای رئیسجمهور همزمان با نگرانی برای تلگرام،توضیح بدهند که در دولت ایشان چه کار مهمی برای بهرهمندی مردم از گاز ارزان و در حد رایگان به جای بنزین وارداتی و آلاینده صورت گرفته است؟ آیا درست است که منافع عدهای، باعث کم مهری به جایگزینی سوخت گاز در کشور شده است!؟ این قضیه احیانا کام مردم را تلخ نمیکند؟!
4- طبق ماده 29 قانون برنامه 5 ساله ششم،دولت مکلف بود تا پایان اسفند 96 سامانهای راهاندازی کند که مردم به صورت آنلاین،همه دریافتی مدیران تحت هر عنوانی اعم از حقوق و پاداش و… را ببینند. این تکلیف صریح قانونی در دولت بر زمین ماند و شخص رئیسجمهور بهعنوان فرد متعهد در برابر قانون اساسی و مردم،مسئول آن است. آیا در دولت کسانی هستند که دریافتیهای کلان و خاص دارند و نگرانند مردم از آن مطلع شوند!؟ آیا اینکه دولت علیرغم آن همه ادعای شفافیت، حاضر نیست ابتداییترین قدم را در این راه بردارد،کام مردم را تلخ نمیکند!؟ یعنی آقای رئیسجمهور تصور میکند که مردم نجومیبگیران را میبینند، حرامخواران و غارتگران را میبینند، میبینند که سخنگوی دولت آنها را ذخیره نظام مینامد! اما شادکامند!؟ این تلخکامی مستقیما به قانونشکنی دولت برمیگردد و با حاشیهسازی هم شیرینکامی حاصل نمیشود.
5- مردم به یاد دارند که دولت در سال 92 با پروژه دریاچه ارومیه چه کرد و چه قولها داد. از آن سال تاکنون چند هزار میلیارد بودجه برای این پروژه مهم به تصویب رسیده است اما چندی قبل اعلام شد که دریاچه در وضعیت بدتری قرار دارد و سطح آب آن 27 سانتیمتر عقبنشینی هم داشته است! خوب است مردم عزیز بدانند که تا سال 95برای احیای دریاچه ارومیه، از محل صندوق توسعه ملی 943 میلیارد تومان برداشت شده و در همین مدت در بودجههای سنواتی(با تفاوتهایی در تخصیص) 2765 میلیارد تومان به تصویب رسید. جمع این ارقام 3 هزار و 703 میلیارد تومان شده است و به قول ظریفی، اگر با این پول، آب معدنی خریده بودند، اکنون دریاچه ارومیه احیا شده بود!
اکنون آیا آقای رئیسجمهور احتمال نمیدهد که در اثر آن همه وعده عملی نشده و حرفهای غیر کارشناسی و تبلیغاتی در ایام انتخابات، در اثر خشکتر شدن دریاچه ارومیه،کام مردم تلخ شده و قایقسواری معاون اول محترم ایشان در تعطیلات شاد و مفرح نوروزی بر روی باقیمانده آن دریاچه هم نمیتواند کامی را شیرین کند!؟
6- حتما به خاطر دارید که در آغاز دولت یازدهم،کل نقدینگی کشور حدود 420 هزار میلیارد تومان بود. آن زمان مقامات دولتی مدعی بودند آن میزان نقدینگی و بخصوص تزریق آن به مسکن مهر، تورمزا بوده است و بعد هم عددسازی شد و تورم بیش از آنچه بود اعلام شد! اکنون نقدینگی کشور بیش از سه برابر رشد کرده و به رقم عجیبی بالغ بر 1250 هزار میلیارد تومان رسیده است! (اشتباه نخواندید،دوبار باید هزار را بخوانید!) آقای رئیسجمهور خوب است پاسخ بدهند که این پول سبب شادکامی مردم شده یا تلخکامی آنها!؟ در کدام پروژه و طرح کلان ملی بکار گرفته شده که کسی اثری از آن نمیبیند!؟ به کدام صنعت و تولید تزریق شده که شکوفایی آن را ملاحظه نمیکنیم!؟مسکن مهر که مزخرف بود و در دولت شما تعطیل شد، کدام مسکن را با اینهمه پول ساختید که کام مردم و مستاجران را شاد کنید!؟
7- از دولت یازدهم تا کنون، یک پروژه جدید به مشکل بیکاری کشور اضافه شد و آن اینکه قبلا ، دولتها درگیر ایجاد شغل برای نیروهای جوان و تازهوارد به بازار اشتغال بودند اما از دولت یازدهم، با تعطیلی پی در پی و وحشتناک مراکز تولیدی، مشکلاشتغال مجدد کارگران بیکار هم به ماجرا اضافه شد. آقای رئیسجمهور توضیح بدهد که این موضوع کام مردم را تلخ نمیکند!؟ خوب است بدانید تنها در طول دولت یازدهم بیش از 30 برند مشهور و سابقهدار ایرانی تعطیل شد. داروگر با 90 سال سابقه، ارج ،قدیمیترین تولیدکننده لوازم خانگی، آزمایش، رقیب خوشنام ارج، قند ورامین با 300 کارگر، دهها کارخانه کاشی و سرامیک، روغن نباتی قو،پارس الکتریک و…تنها بخشی از این خیل عظیم بودند! در مقابل،تسهیلات بانکی به دست کسانی میرسید که تنها روی کاغذ تولیدکننده بودند! اما به جای همه آن تعطیل شدهها،تا دلتان بخواهد در همین سالها تولید ملی زیر بار واردات وحشتناک کالاهایی که در داخل هم تولید میشد کمر خم کرد و قاچاق از مبادی رسمی و غیر رسمی، تولید کنندگان را به خاک سیاه نشاند. واردات سالانه حدود 50 میلیارد دلار کالا به کشور،امید هر تولیدکنندهای را نا امید میکند، بخصوص وقتی بدانیم بیش از 60 درصد این واردات، کالاهایی در رقابت و مشابهت با تولیدات داخل هستند! باز قصه وقتی تلختر میشود که بدانیم وزارت صنعت حاضر نیست لیست این 60 درصد را که حدود 200 قلم کالاست،آشکار کند و حتی در اختیار نمایندگان مجلس بگذارد! آیا منافع خاصی برای عدهای خاص در کار است که قیمت آن نابودی تولید ملی و بیکاری جوانان ایرانی است!؟ این چیزها ممکن است خاطر رئیسجمهور را مکدر نکند و تلخکامی به بار نیاورد، اما آیا کام مردم را هم تلخ نمیکند!؟
چه خوب بود رئیسجمهور محترم که نگران تلخکامی مردم است، از این موضوعات(که البته مشتی از خروار بود) شروع میکرد. اما اظهار نظر ایشان در همان دیدار نوروزی، گویای چیز دیگری است و باید گفت:«سالی که نکوست، از بهارش پیداست»!
خطرناک تر از زلزله 7.3 ریشتری
کورش شجاعی در خراسان نوشت:
زلزله دهشتناک 7.3 ریشتری استان کرمانشاه فقط یک استان را نلرزاند بلکه دل همه ایرانیان عطوف و مهربان را به لرزه درآورد. هر چه از ساعت 21:48 شبانگاه 21 آبان 96 زمان وقوع زلزله گذشت خبرهای تلخ، فضای کشور را بیشتر نگران و غم آلود کرد.
آمارهای رسمی اعلام شده از جان باختن 620 نفر و مصدومیت 9388 نفر از هموطنان عزیزمان و آسیب دیدن 7 شهر و 1930 روستای استان کرمانشاه خبر داد. استاندار تعداد واحدهای مسکونی کاملا تخریب شده را 18 هزار و خانه های نیازمند تعمیر را 50 هزار واحد اعلام کرد.
جان باختن 23 نفر در یک ساختمان که از قرار معلوم برای جشن تولد یک کودک خردسال گرد هم آمده بودند از جمله دردناک ترین خبرهایی بود که آن روزها دهان به دهان می شد و خروار خروار درد و داغ بر سینه مردم کشورمان می نشاند و مگر شرح درد و رنج خواهران و برادران عزیزمان این غیور زنان و مردان کُرد زبان کشورمان وصف شدنی است؟
فقط باید رفت و در منطقه چند روز و شبی همراه این عزیز از دست دادگان و خانه و کاشانه ویران شدگان شد تا شاید بتوان کمی از آلام و رنج هایشان را درک کرد.
چطور می توان از حال کهنسال زنی نوشت که تنها پسرش زیر آوار جان باخته و حالا این گیسو سپید هنوز مشکی پوش در غم فرزند، چه بسیار لحظاتی که به عکس جوان از دست رفته اش خیره می شود و آرام و بی صدا اشک می ریزد. مگر می توان چشم در چشم مادری شد که این روزها پس از ویرانی خانه اجاره ای اش، باید بار مسئولیت و نگهداری از 3 دختر و یک پسر ناشنوا و ناتوان در گفتار و همچنین شوهر کر و لال خود را به دوش بکشد؟ چطور می توان از غصه دق نکرد وقتی در تاریکی شب در منطقه فولادی سرپل ذهاب به مادری با 3 دختر جوان و نوجوان کنار کانکس محل سکونتشان برخورد می کنی آن وقت با گوش های خود می شنوی که دختر 14 ساله از ترک تحصیل و حوصله نداشتن و غم و رنج در ویرانه خوابیدن سخن می گوید و خواهرش با زبان بی زبانی به تو می فهماند که این روزها برای دانستن وقت،یک ساعت زنگ دار قدیمی کارش را راه می اندازد! شرح برخی از این قبیل قصه های پرغصه را اگر عمر و توفیقی باشد روزهای آینده در قالب گزارشی خواهم نوشت.
حس فراموش شدن
اما کوتاه سخن این که سخت تر و خطرناک تر از آن زلزله ویرانگر، این است که هموطنان عزیز زلزله زده مان به هر دلیلی با خود این گونه فکر کنند یا بر زبان برانند که گویا «فراموش شده اند» بله بسیار سخت و تلخ و رنج آور و البته خطرناک تر از زلزله حس «فراموش شدن» است، حسی که برخی دارند آن گاه که از بن دندان و عمق وجود از مردم و انبوه کمک هایشان سخن می گویند و قدرشناسی از مردم کشورمان را در دل و البته بر زبان با آن لهجه شیرین کُردی جاری می کنند اما رضایت چندانی از کمک های دولتی، روند بازسازی و حتی مقدمات بازسازی ندارند!
بعضی ها که البته تعدادشان شاید خیلی زیاد نباشد پس از گذشت حدود 5 ماه از زلزله همچنان از نداشتن کانکس و حتی کم بودن سرویس های بهداشتی و حمام گله دارند. تبعیض در توزیع کمک های مردمی تقریبا گله ای فراگیر در بین مردم است، گرانی ارزاق عمومی مشکل دیگر این عزیزان است، نکته مهم دیگر این که منطقه سرپل ذهاب و اطراف آن تابستان هایی بسیار داغ و سوزان دارد. اهالی می گویند دمای هوا در تابستان حتی به حدود 55 درجه بالای صفر می رسد حال تصور کنید در چنین هوای سوزانی زیر چادر یا کانکس هایی که از فلز ساخته شده اند چه جهنمی که برای خانواده ها به خصوص برای کودکان و زنان و مردان کهنسال درست نمی شود، اگر هر چه سریع تر مسئولان اقدامات موثر و نتیجه بخشی برای بازسازی و زیر سقف بردن مردم انجام ندهند با وجود مشکلات بهداشتی موجود و گرم شدن بیش از حد هوا، انواع بیماری ها در کمین این هموطنان خواهد بود به این ها باید نکته مهم دیگری را هم اضافه کرد که به گفته اهالی در اوج گرمای سرپل ذهاب، مردم با کثرت و هجوم مار و عقرب و مورچه نیز مواجه می شوند و این خطر جدی دیگری است که مردم منطقه را تهدید می کند مگر اقدامی عاجل برای بازسازی و تعمیرخانه ها انجام شود. کسانی که روزهای ابتدایی فروردین در قالب گروه های جهادی، خبرنگاری، بازدید یا کمک رسانی در عرصه های مختلف سری به مناطق زلزله زده زده اند حتی در آغاز این روزهای بهار، گرمای سوزان و گزنده و طاقت فرسای منطقه سرپل ذهاب و اطراف آن را حس کرده اند، این روزها عزیزان ما در منطقه زلزله زده به شدت نیازمند وسایل سرمایشی برای چادرها و کانکس های خود هستند، توجه کنیم که ما در خانه های خود زیر سایه سقف و دیوار و وزش نسیم کولرهای گازی و آبی کنار خانواده با غذا و آب سالم و بهداشتی و دیگر امکانات رفاهی با دسترسی به پزشک و بیمارستان و … زندگی می کنیم اما عده ای از عزیز هم نوعان و هموطنانمان این روزها بر ویرانه خانه هایشان یا چادر زده اند یا در کانکس مستقر شده اند آن هم در حالی که بعضی هایشان عزیزانی از دست داده اند، برخی نان آور و سرپرستی ندارند، تعدادی شان فرزندان معلولی دارند که نیازمند مراقبت های ویژه هستند، بعضی هایشان حتی برای تامین قوت لایموت مشکل دارند، عده ای دچار اضطراب شدید و افسردگی و حتی ناامیدی شده اند و بعضی از این عزیزان به خاطر کندی روند بازسازی و توزیع ناعادلانه کمک های مردمی و عملی نشدن وعده های برخی مسئولان احساس «فراموش شدن» می کنند. اما ملت عزیز ما بزرگوارتر از این هستند که اجازه دهند مردم رنج دیده و زلزله زده استان کرمانشاه احساس تنهایی و فراموش شدن داشته باشند.
بازی برجامی تروئیکای اروپایی در زمین آمریکا
نوید مؤمن در وطن امروز نوشت:
تروئیکای اروپایی همچنان به بازی برجامی مستقیم خود در زمین ایالات متحده ادامه میدهد! چنانکه خبرگزاری رویترز گزارش داد، ۳ کشور آلمان، انگلیس و فرانسه در جلسه چهارشنبه هفته گذشته خود در بروکسل، سعی در اقناع دیگر اعضای اتحادیه اروپایی برای اعمال تحریمهای موشکی و منطقهای علیه جمهوری اسلامی ایران داشتهاند. تروئیکای اروپایی مدعی است هدف از اعمال این تحریمها، نجات برجام(!) و جلوگیری از خروج آمریکا از توافق هستهای است و اگر چنین تحریمهایی تا 16 آوریل/ 27 فروردین، اعمال نشود، «دونالد ترامپ» از برجام خارج خواهد شد. در مقابل، ۳ کشور مهم دیگر اتحادیه اروپایی یعنی ایتالیا، اسپانیا و اتریش در مقابل خواسته تروئیکای اروپایی مقاومت و اظهار کردهاند اعمال چنین تحریمهایی نمیتواند مانع خروج ایالات متحده از برجام شود و صرفا منجر به بیاعتباری اتحادیه اروپایی نزد افکار عمومی دنیا خواهد شد. نکته حائز اهمیت این است که اعمال تحریمهای اقتصادی اتحادیه اروپایی علیه دیگر بازیگران بینالمللی، نیازمند اجماع همه اعضای این مجموعه با یکدیگر است. در هر حال، تروئیکای اروپایی همچنان به تلاش خود برای اعمال تحریمهای موشکی و منطقهای علیه کشورمان ادامه میدهد و در صدد است به هر نحو ممکن تحریمهای پیشنهادی خود را تا کمتر از ۲ هفته دیگر به تصویب دیگر بازیگران اروپایی برساند.
1 – اخیرا «جیمز رابینز» و «دالیا داساکای» از تحلیلگران ارشد اندیشکده رند (RAND) در مقاله مشترکی که در خبرگزاری رویترز منتشر کردند، ضمن اشاره به اختلافات به وجود آمده میان واشنگتن و دیگر اعضای 1+5 در قبال برجام، عملا پیشنهاد «تغییر برجام از سوی اروپا» را به عنوان راهحلی برای «مهار ترامپ» داده و تاکید کردند: «ما (مؤسسه رند) چند اقدام را پیشنهاد دادهایم که شامل به کارگیری مکانیسمی درون توافق برای تقویت بازرسیهای اتمی میشود. ما همچنین پیشنهاد پیگیری توافقهای جانبی را دادیم که به عنوان ضمائم در آینده افزوده شوند، به اضافه انجمنهای همکاری منطقهای برای بررسی مسائل امنیتی وسیعتر خارج از دامنه توافق بویژه توسعه موشکی».
به نظر میرسد منابع غربی و فراتر از آن، تروئیکای اروپایی تنها راه «مهار آمریکا» را «تغییر برجام» دانسته و چشمان خود را روی اصلیترین گزینه مهار واشنگتن، یعنی «ایستادگی در برابر زیادهخواهیهای برجامی ترامپ» بستهاند! آگوست 2017 میلادی [مرداد ۹۶] نخستین گامهای کج و خطرناک «امانوئل مکرون» رئیسجمهور ناپخته فرانسه و «بوریس جانسون» وزیر خارجه حیلهگر انگلیس در تقابل با برجام برداشته شد. در آن زمان، مکرون مستقیما وارد معامله با دولت ترامپ بر سر «تغییر برجام» شد تا بتواند از این طریق اصلیترین خواسته ایالات متحده مبنی بر گره زدن برجام به فعالیتهای موشکی ایران را تامین کند. کار به جایی رسید که رئیسجمهور فرانسه مدعی شد میتوان بر سر موضوعاتی مانند توان موشکی ایران و محدودیتهای زمانی مربوط به برنامه هستهای کشورمان با تهران وارد مذاکره شد.
2- هم اکنون تروئیکای اروپایی راه بازگشتی در مقابل خود نمیبیند! مقامات ۳ کشور اروپایی که از همان ابتدا به جای انجام اصلیترین ماموریت برجامی خود (مواجهه با بدعهدیهای آمریکا)، خود به قطعاتی از پازل بدعهدی واشنگتن علیه ایران تبدیل شدند، در حال حاضر گزارههایی مانند «اعمال تحریمهای جدید علیه ایران برای خوشایند ترامپ» یا در نهایت «ادامه برجام بدون آمریکا» را در دستور کار خود قرار دادهاند. به نظر میرسد نتیجه بازی یکساله برجامی تروئیکای اروپایی در زمین آمریکا چیزی جز شکست و ناکامی برای ۳ کشور آلمان، فرانسه و انگلیس نبوده است. بسیاری از تحلیلگران غربی معتقدند انتصاب «مایک پمپئو» و «جان بولتون» در کاخ سفید، فراتر از آنکه تهدیدی علیه برجام باشد نوعی شوک سیاسی از سوی ایالات متحده آمریکا به تروئیکای اروپایی است. رئیسجمهور ایالات متحده با این انتصابها، نشان داد حتی برای بازی تروئیکای اروپایی در زمین خود نیز کمترین ارزشی قائل نیست! از این رو میتوان تروئیکای اروپایی و اتحادیه اروپایی را اصلیترین بازنده تحولات برجامی اخیر دانست.
3- اخیرا روزنامه «گاردین» به نقل از برخی دیپلماتهای اروپایی نوشت: «اتحادیه اروپایی نسبت به ماندن و بقای دولت ترامپ در توافق هستهای ناامید شده». این روزنامه به نقل از یکی از دیپلماتهای غربی ـ که خواست نامش فاش نشود ـ افزود: «ما دست از امیدوار بودن کشیدهایم. رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا میخواهد برجام را لغو کند؛ او قول این کار را در رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری سال 2016 داده بود».
در چنین شرایطی اصرار تروئیکای اروپایی مبنی بر تحریم موشکی ایران جای بسی تامل دارد. به عبارت بهتر، لندن، پاریس و برلین درصددند بازی سرتاسر خطای خود طی یکسال گذشته را با خطایی بزرگتر تکمیل کنند. همین مسأله منجر به بروز منازعه و دیالکتیک برجامی در اروپا شده است. صورتبندی این منازعه به هیچ عنوان پیچیده نیست. تروئیکای اروپایی از تحریم ایران به عنوان آخرین تیر در تاریکی برای بقای برجام یاد میکند و در مقابل، برخی دیگر از بازیگران اروپایی معتقدند این اقدام، تاثیری در اتخاذ تصمیم نهایی دولت ترامپ در قبال توافق هستهای با ایران نخواهد داشت. ضمن آنکه جان بولتون، مشاور امنیت ملی جدید ایالات متحده آمریکا در یکی از تازهترین مواضع خود در قبال برجام تاکید کرده: «فکر نمیکنم امیدی نسبت به اصلاح برجام توسط اروپا وجود داشته باشد». با این حال به نظر میرسد تروئیکای اروپایی حداقل هنوز به صورت روانی نمیخواهد «خدعه برجامی ترامپ» در قبال خود را پذیرا باشد. از این رو فرانسه، انگلیس و آلمان همچنان مطابق برنامه طرحریزی شده خود از سال گذشته تاکنون پیش میروند. این در حالی است که ترامپ مدتهاست بازی خود را از ریلی که تروئیکای اروپایی نیز در آن حرکت میکرد، خارج کرده! گویا عدم درک واقعیات جاری در نظام بینالملل به بیماری مزمنی تبدیل شده است که نسل جدید سیاستمداران اروپایی را گرفتار خود کرده است. آنچه امروز بر سر برجام در میان تروئیکای اروپایی میگذرد، نشانه همین موضوع است.
روسها هم مخالف حضور فرانسهاند
هادی محمدی در روزنامه جوان نوشت:
دیدار وزرای خارجه ایران، روسیه و ترکیه در آخرین نشست آستانه، که به ارزیابی عملکرد مصوبات آستانه در کاهش تنش در مناطق سوریه پرداخت و محورهای مقدماتی برای نشست سران سه کشور را آماده کرد، به دلیل بده و بستان روسیه با ترکها در مسئله کردهای عفرین و قراردادهای سایت هستهای برای ترکیه و فروش اس 400 و منافع استراتژیک روسیه از جداسازی ترکیه از غرب، آنکارا را به محل ملاقات تبدیل کرد.
اردوغان به خوبی از چالش خود با امریکا و غرب در بحث کردهای عفرین و شمال سوریه بهره برده و آن را به دلیل تمایلات روسیه برای همکاری با ترکیه، به فرصت بدل کرد. نکته جالب اینکه وزیر خارجه ترکیه برای ایجاد یک «بازی دوسر سود» پیشنهاد مشارکت ماکرون رئیسجمهور فرانسه در دیدار سهجانبه سران در استانبول را مطرح کرد ولی با مخالفت جدی روسیه و سپس ایران مواجه شد ولی منابع حکومتی ترکیه در آستانه دیدار سران سه کشور در استانبول، دلیل ناکامی خود را مخالفت ایران عنوان و سعی کردند نگاه فرانسویها را به ایران معطوف و هزینهسازی کنند. اردوغان نمیخواهد بازی کردی امریکا و غرب به حساب ترکیه و تأثیر بر نقش و جایگاه آن در سوریه انجام شود و پرونده جدیدی به موضوعات تنش ترکیه با غرب افزوده شود و امریکا نیز ادامه همکاری با کردها را، یک همپیمانی سست و آسیبپذیر تلقی میکند و نیازمند نوعی اجماعسازی برای سیاستهای خود در سوریه است. لذا برای هزینههای مالی خود، عربستان را برای پرداخت هزینههای خود تشویق میکند و برای تلفات انسانی نیروهای نظامی خود، مشارکت انگلیسی و فرانسوی را فعال کرده تا در مرحله پایان تروریستها و کارکرد نیابتی آنها، که مجبورند با حضور علنی و مستقیم در مسیر ثباتسازی در سوریه کارشکنی کنند، بتوانند خود را پنهان و کارت چانهزنی را متعددالاطراف کنند.
به همین دلیل نشست سران ایران، روسیه و ترکیه و تأکید و تحکیم روند آستانه و یا مسیرهای قابل مدیریت حائز اهمیت است ولی طرفهای غربی حامی تروریسم در سوریه، مسیرهای ژنو و مدیریت قیمومیتی سازمان ملل را ترجیح میدهند. پاکسازی کامل غوطه شرقی و آمادهسازی خروج تروریستها از غوطه غربی و سپس قلمون شرقی، ابزارهای نیابتی غرب را به شدت فرسوده کرده و قادر نیستند بیش از این، پشت سر تروریستها پنهان شوند. مرحله بعدی در سوریه، ضریب برخوردهای مستقیم با حامیان غربی تروریسم را افزایش میدهد و عملیات کمیتههای مردمی در شرق فرات علیه پایگاههای امریکایی، غربیها را که آماده قبول هزینههای غیرقابل تحمل نیستند، دچار سردرگمی راهبردی برای ماندن یا خروج از سوریه کرده است. تغییر ادبیات دیپلماسی ایران برای تبدیل دغدغهها به منافع و امنیت ملی و منطقهای، اولویت این مرحله از بحران سوریه است.
نشست آنکارا، اهمیت گفتوگو
صادق ملکی در روزنامه ایران نوشت:
همیشه خصوصاً در شرایط بحرانی گفتوگو بهتر از عدم گفتوگوست، بهشرطی که هدف آن نه خرید زمان با هدف تجدید قوا و… بلکه برای دستیابی به راه حل خروج از بحران باشد. اگر هدف نشست سوچی و آنکارا خروج از بحران تحقق راه حل سیاسی در سوریه باشد، این نشستها را میتوان نقطه عطف تلقی نمود.
با وجود برگزاری چندین نشست آستانه و برگزاری اجلاس سوچی و نشست آنکارا، حل بحران سوریه با برخی ابهامات مواجه است. در حالی که پرچمهای ترکیه بر فراز عفرین برافراشته شده و اردوغان اعلام داشته این شهر قرار است تابع فرمانداری هاتای گردد، دومین نشست سهجانبه ایران، ترکیه و روسیه در آنکارا برگزار شد. مهمترین هدف نشست سوچی و آنکارا تأکید بر تداوم همکاری سه کشور ایران، ترکیه و روسیه بهعنوان ضامن حل و فصل سیاسی بحران و تضمینکننده اجرای مناطق کاهش تنش، تأکید بر مسائلی چون ضرورت حفظ تمامیت ارضی سوریه، تداوم مبارزه با تروریسم، برقراری ثبات و امنیت، تهیه قانون اساسی و بسترسازی برای دوره انتقال و… بوده است.
روند مذاکرات میان ایران، ترکیه و روسیه که به ابتکار مسکو، موافقت آنکارا و همراهی تهران آغاز شده اگرچه بهطور نسبی از تنشها کاسته است، اما تا رسیدن به نتیجه نهایی و پایان بحران فاصله دارد. از منظری نشستهای آستانه و سوچی عامل گسترش نفوذ و تثبیت موقعیت بازیگران اصلی در مناطق استراتژیک شده است. در این میان رویکرد ترکیه و اقداماتی نظیر اشغال عفرین که با هدف پیگیری حفظ تمامیت ارضی و حاکمیت ملی سوریه در تضاد است نمی تواند از نقد دو بازیگر دیگر این روند دور بماند چنانکه رئیسجمهوری کشورمان به صراحت تأکید کرد که عفرین باید در اختیار ارتش سوریه قرار گیرد.
نشست آنکارا با محور قرار دادن ضرورت تداوم تلاش برای دستیابی بهراه حل سیاسی، تأکید بر مبارزه با تروریسم، حفظ تمامیت ارضی سوریه و… در حالی پایان یافت که نگاه ایران، ترکیه و روسیه به حاکمیت مستقر در دمشق یکسان نبوده و در ماههای اخیر علاوه بر نقض تمامیت ارضی سوریه توسط ترکیه، آنکارا همچنان تأکید بر عدم پایبندی به تداوم سیادت اسد بر سوریه داشته است. با این حال تأکید هر سه کشور بر حفظ تم امیت ارضی سوریه در بیانیه پایانی نشست آنکارا جای امیدواری دارد.
سفر روحانی و پوتین به ترکیه در کنار شرکت در نشست آنکارا، سفری دو جانبه بود که در عمق خود پیام برای ایران، روسیه و در عین حال کشورهای منطقه و نظام بینالملل داشت. ترکها روند بازی باخته در سوریه را با چرخشی معقول تغییر داده و توانستهاند روابط مسکو- آنکارا را از سایه خنجر فرو رفته بر پشت پوتین، به مرحلهای برسانند که در کنار برگزاری اجلاس سه جانبه، رئیس جمهوری روسیه پروژه احداث نیروگاههای هستهای به ارزش 20 میلیارد دلار را افتتاح نماید. تحولاتی چون پذیرش اسد در قدرت از سوی سعودی، درج اخبار احتمال بازگشت دمشق به اتحادیه عرب، تمایل ورود فرانسه به بحران سوریه، سیاست اعلام خروج ترامپ از سوریه و تبعات آن، نشان از آن دارد که بحران سوریه میتواند وارد مرحله جدیدی از تحولاتی شود که باید ایران با آمادگی برای تبعات آن دوراندیشی کند.
اجلاس دوم سران ایران، ترکیه و روسیه در آنکارا پایان یافت، اما بحران سوریه پایان نیافته و احتمال تبدیل آن به دامی بزرگتر از جغرافیای سوریه وجود دارد. بحران سوریه نه تنها ظرفیتهای زیادی از منطقه تخلیه نموده و حاشیه امن برای اسرائیل ایجاد کرد، بلکه شرایط عادی شدن روابط منطقه با تلآویو و نشانه گرفتن ایران را فراهم نموده است. نکته مهم آن است که ما بهعنوان ایران باید تفاوت میان قابلیتهای کشورهای درگیر در بحران و بده بستانهای جهانی و منطقهای و جایگاه ایران در آن را درک کرده و برای شرایط پیش رو نه یک راهبرد بلکه چندین راهبرد جایگزین داشته و درک کنیم دنیای سیاست مرد و نامرد نداشته و تنها و تنها منافع است که در آن نقطه تعیینکننده است.
سایه مشکلات بر درخت سیاست
عبدالله ناصری در شرق نوشت:
غلبه سکون و کمکنشی در عرصه سیاست داخلی، موضوعی است که اینروزها بیش از گذشته خود را نشان میدهد. دلیل این معضل را باید در چند حوزه جستوجو کرد؛ نخست احساس کمتأثیری مشارکت سیاسی است که جامعه را دچار نوعی سرخوردگی کرده است. البته این مسئله یک معلول یا بیماری است که به محض رفع آن، فضا تغییر میکند. جنبش دومخرداد نمونه تاریخی این تغییر رویکرد جامعه است؛ مردم از فضای قدیمی به فضای نو پرتاب شدند. جامعه بعد از دومخرداد به گفتمان توسعه سیاسی رئیسجمهور دوران اصلاحات پاسخ مثبت داد و دستگاههای اجرائی نیز تا حدی که توانستند، رئیسجمهور را در رساندن بار فضای باز سیاسی به مقصد یاری کردند.
نشاط سیاسی آن مقطع تا سال ٨٤ ادامه داشت. نقطه عطف دوران احمدینژاد این بود که ثابت کرد کار سیاسی اگرچه کاملا متوقف نشده، اما پرهزینه است. بااینحال، کنشگران سیاسی و اجتماعی کموبیش دنبال آن رفته و هزینه آن را پرداخت کردند. مشکل از جایی آغاز شد که این تلقی در جامعه مدنی، صنوف و تشکلهای کارگری، فرهنگی و نخبگان دانشگاهی ایجاد شد که این رویه به نتیجه لازم نمیرسد و خودبهخود دچار رخوت و ایستایی شدند. توسعه نهادهای سیاسی نیز با معضلات و موانعی مواجه بوده است و معمولا به جز فصول انتخابات، فعالیت مشخص سیاسی در میان احزاب و تشکلهای سیاسی مشاهده نمیشود.
این امر البته در میان برخی طیفها نیز طرفدارانی دارد و چندان بیمیل به آن نیستند.کنش سیاسی باید ثمر بدهد تا امکان تداوم پیدا کند. انتظار این بود که با تولدهای سالهای ٩٢ تا ٩٦، اتفاقاتی رخ دهد و محدودیتهای سیاسی جای خود را به گفتوگوهای سیاسی بدهند. وقتی چنین نشود، خودبهخود نوعی عقبنشینی در لایههای جامعه حتی احزاب و نخبگان سیاسی مشاهده میشود. دولت روحانی نیز با وجود آنکه با این گفتمان توانست رأی مردم را کسب کند، اما نشان نداده که مسئله سیاست داخلی را دنبال میکند. اگر رسانهها یا برخی نخبگان درون جامعه و دانشگاهها نباشند، حتما همین سطح فعلی مسائل سیاسی نیز فراموش میشود. از سوی دیگر، مسائل اقتصادی و اجتماعی به اندازهای فراگیر شده که رنگینکمان سیاست را کمرنگ میکنند.
مسائل درونی و بینالمللی، شرایط نامساعد روابط منطقهای و جهانی و مسائل اقتصادی داخلی در نقطه بیشینه خود قرار دارند. وقتی مخاطب احزاب و رسانهها دغدغههای دیگری دارد، آنها هم متأثر از تحولات بیرون از تشکیلات حزبی و رسانهها یعنی جامعه عمل میکنند. در دوران اصلاحات رسانه رویش کرد، تشکلهای مدنی شکل گرفت و عرصه جدید در مبادلات فکری سیاست و اجتماع ایجاد شد؛ چون ثمری را دیده بودند که نتیجه آن کارآمدی و زندگی بهتر و عزتمندتر مردم بود. امروز اما این مسئله به گونه دیگری است و در سوی مقابل، این تنه قطور درخت معضلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است که روی درخت سیاست سایه انداخته است.