هادی غفاری : زدن برچسب رابطه با بیگانه مد شده؛ یعنی ما هر کس را که میخواهیم بکوبیم، کم که میآوریم، او را منتسب به بیگانه میکنیم.
آقای حسین شریعتمداری و تفکرشان را داعشی شیعی میدانم.
***
نامهنیوز نوشت: هادی غفاری میگوید: آیت الله رفسنجانی را به قربانگاه احمدینژاد بردند و زیر پای احمدینژاد قربانی کردند. رفسنجانیای که شناسنامه انقلاب بود.
هادی غفاری گفت: هرگز این کشور را اینقدر کوچک و پایین نمیدانستم. یک ملتی اینقدر سطح پایین باور نمیکردم که احمدی نژاد کوتوله سیاسی را رئیس جمهور کنند.
وی افزود: آقای رفسنجانی را به قربانگاه احمدینژاد بردند و زیر پای احمدینژاد قربانی کردند. رفسنجانیای که شناسنامه انقلاب بود. ادبیات احمدی نژاد را با دنیا دیدیم، می گفت «آب را بریزید آنجا که میسوزد». اخیرا با دوستان حزب اعتماد ملی جلسه داشت، آنجا گفتم «این ادبیات برای 200 سال پیش است. احمدی نژاد نمیفهمید وقت این ادبیات گذشته است. آب را بریز آنجا که میسوزه؛ آن ممه را لولو برد، برای دوران قبل از 28 مرداد 32 است، بعد از 28 مرداد این ادبیات منسوخ شد».
اهم اظهارات هادی غفاری به شرح زیر است:
*من نظام را قبول دارم و حاضرم برای بقای نظام دفاع کنم اما شورای نگهبان بسیار بد عمل کرد. من برای عملکرد شورای نگهبان در رد صلاحیتها کاملا متاسفم. بهترین فرزندان انقلاب را به ادله غیرمنطقی رد صلاحیت کردند؛ البته ممکن بود بچههای حرف گوشنکنی باشند اما دلسوز بودند.
*زمان انتخابات مجلس پنجم به دلیل عدم التزام عملی به اسلام، عدم اعتقاد به نظام جمهوری اسلامی، عدم اعتقاد به قانون اساسی و سوءشهرت در حوزه انتخابیه رد صلاحیت شدم. به آقای جنتی گفتم «با شما به چهار گوشه تهران؛ می رویم و میایستیم تا تاکسی بگیریم. ببینیم مردم من را سوار میکنند یا شما را سوار میکنند. مطمئن باشید مردم شما را سوار نمیکنند. مردم از شما خوششان نمیآید. نگاه به عدهای که دور شما هستند و جایگاه حکومتی شما نکنید. مردم من را قبول دارند». آقای جنتی گفت اعتراضتان را بنویسید و بگویید. گفتم نه اعتراض میکنم، نه مینویسم، نه میگویم، انشاءالله شب اول قبر به هم میرسیم. گفت نه، بنویسید و بدهید. گفتم نمینویسم.
*{درباره برخی صحبت ها مبنی بر ارتباط احمدینژاد با سرویسهای جاسوسی انگلیس و اسرائیل}:من بعید میدانم. زدن برچسب رابطه با بیگانه مد شده؛ یعنی ما هر کس را که میخواهیم بکوبیم، کم که میآوریم، او را منتسب به بیگانه میکنیم. آقای احمدینژاد آدم جاهطلب و خودشیفتهای است یا آتو از دیگران زیاد دارد؛ دنبال این است که به قدرت برسد. یقینا هم به ما آزار خواهند رساند اما نظام با احمدینژاد مماشات میکند.من معتقدم آقای احمدینژاد با توجه به سوءسابقه، سوءرفتار و سوءفکری که دارد، هرگز نخواهد توانست جمعی را دور خودش جمع کند. بنابراین نظام احساس خطر نخواهد کرد و کارهای او برایش مهم نیست.
*میرحسین هر آنچه را که گفت، درست گفت. من معتقدم میرحسین یکی از پاکترین آدمها است و هرگز با بیگانه و به فرمان بیگانه هم نبود، البته طبیعی است که خیلی وقتها شاید من حرفی را بزنم، فردا بیگانه هم آن را علم بیگانه می کند اما این دلیل نمی شود که من عنصر بیگانهام؛ ولی میرحسین بسیار مرد پاکدامنی است.
* آقای حسین شریعتمداری و تفکرشان را داعشی شیعی میدانم. حلال و حرام در منطقشان با حلال و حرام در منطق ما کاملا متفاوت است.
*آقای خاتمی باید مواضعش را شفافتر بیان کند، بگوید که چه میخواهد، چه میگوید و آیا واقعا این تفکر به سود این نظام است یا به زیان نظام؛ آیا واقعا ما اغتشاشگر هستیم، آیا واقعا ما ضد نظام اسلامی هستیم، آیا واقعا چیز دیگری میگوید و ما چیز دیگری می گوییم؟ نه، این نیست. یقینا ما دلمان برای این نظام بیش از همه میسوزد.
*باید خیلی زودتر از اینها بزرگترین خیابان را به نام مصدق میکردند، آقای بازرگان که تاج سر ما است؛ اولا من از ایشان چند بار حلالیت طلبیدم. بالاخره من آن موقع جوان بودم. من 30 سالم بود، ایشان 70 سالش بود؛ در سال 59 من 30 سالم بود، آقای بازرگان 69 سالش بوده است. من رفتم و گفتم آقای بازرگان من جوان بودم، ممکن است تندی کردم یا حرفهایی را زدم، به هر حال اشکالاتی شما داشتید، اشکالاتی ما داشتیم، اگر شما فکر میکنید من حقوق شما را ضایع کردم، من را حلال کنید. گفت «حلال حلال است. باریکلا، این عظمت شما را میرساند که آمدید اینجا».
درباره همه هم این کار را کردم؛ به همه کسانی که در مجلس اول با آنها مخالف سیاسی بودم، رفتم، عذرخواهی کردم، حلالیت طلبیدم. نه اینکه این به معنای بازگشت از مواضعم باشد. موضع خط امام من اصولی است. موافق تغییر نام یک خیابان به نام آقای بازرگان هستم.