نقش کلیدی عمروعاص در تحقق شعار سال!/ کابوس تنهایی بن سلمان
*****************
3 قضاوت در چهل سالگی انقلاب
محمد ایمانی در کیهان نوشت:
1- سال 1397، چهلمین سال حیات انقلاب اسلامی است. مردمی که خود، انقلاب را به پیروزی رساندند و با همه مزاحمتها پیش بردند، برای قضاوت درباره کارنامه 39 ساله انقلاب از همه سزاوارترند. البته دشمنان سرسختی هم هستند که از قدرت پیشران انقلاب، آسیبهای بزرگی دیدهاند و عقدهگشایانه قضاوت میکنند. حق هم دارند! در این میان طیف سومی را میتوان سراغ گرفت که خود را همرنگ مردم مینمایند اما ادبیات آنها در قضاوت و تخطئه، تنه به تنه مغالطههای دشمن میزند. براستی در مقام ارزیابی کارنامه انقلاب، کدام قضاوت به واقعیت نزدیکتر است؟
2- همه اهداف و آرمانها به یک اندازه محقق نشده و شدت و ضعف داشته است. بیتردید، با توجه به ظرفیتهای موجود، میتوانستیم در زمینه عدالت اجتماعی، رشد و پیشرفت اقتصادی، و فرهنگ و معنویت و اخلاق، بسیار جلوتر از نقطهای که ایستادهایم باشیم و برخی ناکامیها را تجربه نکنیم. همه اینها سزاوار آسیب شناسی است. در عین حال، ارزیابی باید واقع نگرانه و با ملاحظه موانع و مزاحمتها باشد. ارزشهایی مانند استقلال، آزادی، جمهوریت (مردم سالاری)، عدالت، رونق اقتصادی، اقتدار بینالمللی و امنیت و ثبات را باید در کنار هم محاسبه کرد و به کارنامه رسید.
3- اینکه مسیر حرکت، اتوبان آسفالته باشد یا یک جاده پر پیچ و خم کوهستانی، در میزان سرعت و حرکت، تفاوت اساسی ایجاد میکند. در جادههای صعبالعبور حتی ممکن است راه برای مدتی بسته شود و گرفتار بهمن و ریزش کوه شویم. هیچ ملتی از جاده آسفالته و اتوبان، به پیشرفت و رشد و رونق اقتصادی نرسیده است. راههای ناهموار را هموار کردهاند و قبل از همه چیز همت و غیرت به خرج دادهاند. ارزیابی و مقایسه نباید در خلا و عالم هپروت انجام شود. کدام کشور در منطقه، از مردم سالاری در تراز ایران برخوردار است؟ در اغلب کشورهای منطقه، مردم سالاری واقعی حتی برای یک بار هم نوبر نشده است. حتی کشوری مثل ترکیه هم که زمانی کعبه آمال برخی افراطیون مدعی «دموکراسی سکولار» شد، مقارن انقلاب، کشور کودتاها بود. با وقوع انقلاب اسلامی وتحقق مردم سالاری در ایران، آمریکاییها مجبور شدند اجازه دموکراسی مدیریت شده را به جریان غربگرا در ترکیه بدهند. اما ناامنی و کودتا در کنار حجم سرکوب و بازداشت و اخراج، عیار دموکراسی را در این کشور به نمایش گذاشت.
4- بنا بر گزارش شبکه تلویزیونی ان.تی.وی ترکیه، تعداد بازداشت شدگان بعد از کودتای ژوئیه ٢٠١٦ این کشور به 169 هزار نفر رسید. در میان بازداشت شدگان، ١٦٩ ژنرال، 7هزار افسر ارشد نظامی ، 8هزار افسر پلیس، ۲۷۴۵ قاضی و دادستان (توأم با ضبط دارایی، خانه و املاک آنها)، 30 استاندار، ٧٣ معاون فرماندار، ١١٦ بخشدار و تعداد کثیری افراد سرشناس دولتی حضور داشتند. همچنین 1755 رئیسو معاون رئیسدانشگاه، ۲۷۵ کارمند دفتر ریاست جمهوری، ۱۸۰ کارمند اطلاعاتی، 36 هزار معلم، و 9هزارکارمند وزارت داخله اخراج شدند. با وجود این سرکوبها، اردوغان اخیرا در شهر پندیک گفت «باید ادارهای تاسیس کنیم و ضمن ثبتنام کسانی که نمیخواهند تحت ریاست ما زندگی کنند، برایشان بلیت بخریم و بیرونشان کنیم. آنها بیریشه و نمک نشناسند و باید از ترکیه بروند».
5- به استناد اسناد متعدد میتوان گفت اگر ولایت فقیه نبود تا مردم را پای کار انقلاب و جمهوری اسلامی بیاورد، اکنون باید صرفا شصت و پنجمین سالگرد تدفین مردم سالاری در کودتای 28 مرداد توسط آمریکا و انگلیس را در حافظه برخی تاریخ دانها مرور میکردیم. آنان که آروغ روشنفکری میزنند و در چند و چون مردم سالاری در ایران خدشه میکنند، انصاف اگر داشتند، باید به این واقعیت اذعان میکردند که ولایت فقیه، ستون برپادارنده آزادی و مردم سالاری بوده است. قیام الهی امام خمینی، جمهوری اسلامی را با اراده مردم برپا داشت. پس از ایشان نیز رهبر انقلاب، با وجود همه خودکامههایی که از چپ و راست خواستهاند مردم سالاری را تعطیل و مصادره به مطلوب کنند، دموکراسی را پاس داشته است.
6- ما در منطقهای به شدت بحران زده، ناامن و نابسامان، توانستیم امنیت و ثبات را در کنار مردم سالاری و آزادی پاسداری کنیم؛ هر چند که خط نفوذ و طیفهای غربگرا در کنار عناصر جاهطلب واشرافیت زده، بارها از این آزادی سوءاستفاده کردند و علیه قانون و امنیت و منافع ملی و جمهوریت و اسلامیت شوریدند. آنها هزینههای گزافی روی دست کشور گذاشتند. از نهضت آزادی و سازمان منافقین و باند مهدی هاشمی بگیرید تا لیبرال- تکنوکراتها و چپهای پشیمان و تجدیدنظرطلبان مدعی اصلاحطلبی و سازندگی و سپس حلقه انحرافی و سرانجام، بزککنندگان غرب با ژست اعتدالگرایی. اغلب اینها همواره مردم را از تهدید جنگ ترساندهاند اما هرگز نمیگویند که چرا برخلاف 200 سال معاصر، در چند دهه اخیر، سایه بیثباتی و ناامنی واشغالگری از سر کشور برداشته شده است؟ نمیگویند کدام مدیریت با آمیزهای از شجاعت و حکمت، مانع از تبدیل ایران به افغانستان و پاکستان و عراق و سوریه و لبنان و لیبی و مصر و عربستان و حتی ترکیه کودتا زده شده است؟
7- میشود تخته گاز رفت. سبقت گرفت و همه همراهان کاروان را جا گذاشت و گذشت. اما ولایت و امامت از این جنس نیست. ولایت به این است که اول و آخر کاروان را با هم به سمت مقصد، هدایت کند و با وجود تهدیدها و مزاحمتها، پیش ببرد. عدهای تند میرانند و گروهی به کندی حرکت میکنند. شماری سنگینی میکنند و جا میمانند و شماری دیگر، با خودرایی، بیراهه را در پیش میگیرند. بدتر از همه آنانند که شریک دزد میشوند، هر چند رفیق قافله بودهاند، یا چنین نشان میدادهاند. رهبری و ولایت، از جنس راهبری یک قافله با این حجم از تفاوت و پراکندگی است و نه از جنس رانندگی در مسابقات اتومبیلرانی.
8- ائمه معصومین (ع) و جانشینان ایشان همواره از چند سو شماتت شدهاند. هم از جانب تندمزاجهای انقلابی نما که به صلاح و مصلحت قافله متنوع امت و اقتضائات و اضطرارها کاری نداشتند، و هم از جانب کم فروشان و دنیا زدگان مدعی مصلحتاندیشی که مانند ترمز حرکت عمل میکردند اما حاکمیت دینی را به درد سر تراشی و ماجراجویی و دشمن سازی متهم مینمودند. دشمنان در این میان بیکار نبودند و هر کدام از طیفهای تند مزاج و کندرو را جداگانه در نقشه خود به بازی میگرفتند. این چنین، تفرقه و تردید و بگو مگو پدید میآمد. هم از سرعت پویش پیشرفت و عدالت کاسته میشد و هم دشمن، مجال ایستادن در حاشیه امن و شبیخون زدن را پیدا میکرد.
9- در طول تاریخ، بسا پیروزیهای بزرگ که در دسترس مینمود اما به خاطر خودرایی و خودشگفتی یا سنگینی و دنیا طلبی عدهای از همراهان جبهه حق، به ناکامیهای بزرگ انجامید. خوارج که در صفین بر امیر مؤمنان (ع) شوریدند؛ مقدس مآبانی نماز شب خوان شناخته میشوند. اما حقیقت آنها را باید با سردستههای شان از جملهاشعث بن قیس شناخت که هم دنیا طلب بود و هم مغرور و هم کینه دار علی علیهالسلام و زد وبند کرده با اردوگاه معاویه. خوارج که فریب معاویه را خورده و به مذاکره آغوش گشوده بودند، به فاصله چند ماه، رگ انقلابی شان(!) دوباره بیرون زد و بدعملی خویش در عدم پایداری و تحمیل صلح را به پای امیر مؤمنان نوشتند! قبل از آنها، پیمان شکنانی مانند طلحه و زبیر، ساز خروج از حاکمیت را کوک کردند. آنها نیز با اردوگاه شام سر و سر پیدا کرده بودند. در سپاه شام، کاریتر از عمروعاص، نفوذیهای خائنی ماننداشعث و سرسپردگان احمق او و دنیازدگان سابقا انقلابی مانند زبیر و طلحه بودند که معاویه با همانها، داغ عدالت را بر دل بشریت گذاشت.
10- دشمنان ناکام جمهوری اسلامی که سالی توام با شکست راهبردی را در منطقه سپری کردند، تیری در انبان تدبیر نمییابند، جز تداوم عملیات فریبی که به توافق یکطرفه برجام ختم شد. دولت آمریکا با اصرار بر چیدن نیروهای امنیتی در ویترین خود و تداوم شرارت، میکوشد دستاویز لازم برای توجیه ضرورت سازشی جدید را در خدمت خط نفوذ در ایران دست و پا کند. بردن مایک پمپئو از سیا به وزارت خارجه، گماشتن یک عنصر عملیاتی خرابکار (جینا هاسپل) در راس سیا و انتصاب مهره تندرو اما شکست خوردهای مانند جان بولتون به عنوان مشاور امنیت ملی -در حالی که تا همین اواخر به عنوان دلقک سیرکهای سازمان منافقین نقشآفرینی میکرد – همگی با همان سناریوی جنگ هوشمند که از اواخر دولت جرج بوش کلید خورد و رکن آن، عملیات روانی برای به هم زدن محاسبات ایران میباشد، در ارتباط است.
11- این جنگ که از سال 2007 (پس از شکستهای بزرگ در افغانستان و عراق و لبنان و غزه) شروع شد، برخلاف تصور اولیه، ناکامیهای آمریکا را در منطقه گسترش داده است. در چنین شرایطی آمریکا تنها به آشفتگی و فرسایش ایران از طریق برخی نیروهای داخلی امید بسته و به کجرفتاریهای سه گروه «طیف فتنهگر در جریان موسوم به اصلاحطلب»، «غربگرایان مدعی میانهروی» و «حلقه انحرافی» چشم دوخته است. مهمترین انتظار غرب از اینها، خدشه و تشکیک در هدایت و فرماندهی ولایت فقیه و ایجاد چنددستگی در کاروان انقلاب است. ویژگی مشترک عناصر میداندار در این سه حلقه، کم فروشی مدیریتی در زمینه «عدالت و خدمت» و عبور قانونشکنانه از مرزهای آزادی مشروع است. آنها با ارتکاب رفتارهای قانونشکنانه، تبعیض آمیز، رانتی و ضدعدالت در دولتهای مدعی سازندگی، اصلاحات، عدالت و اعتدال، زبان بدخواهان انقلاب را دراز کردند و به ناراضی تراشی پرداختند. بدتر اینکه؛ به جای پذیرش مسئولیت و عذرخواهی از مردم و نظام، به فرافکنی و تردیدافکنی در مواضع امام (ره) و رهبری پرداختند.
12- هم فتنه گران و مؤتلفان آنها و هم حلقه انحرافی، ابایی نداشتهاند که با کم کاری و کمفروشی و گروگان گرفتن مسئولیت، بحران تولید کنند. پس از آن هم که دشمن روی موج ناراضیتراشی سوار شد، همینها در قانونشکنی و معبرگشایی برای ساختارشکنان پیشقدم میشوند. وقتی بیچشم و رویی را به نهایت رساندند و دستگاه قضایی با مفاسد کلان اقتصادی یا یاغیگری آنها برخورد کرد، وارد فاز دشمن پسند دیگری میشوند و آن القای این دروغ است که آزادی وجود ندارد. وقتی از این جماعت میپرسید سندتان درباره ادعای نقض آزادی چیست؟ میگویند نشان به آن نشان که مثلا مشایی و بقایی یا تاجزاده و مهدی هاشمی را بازداشت کرده اند، موسوی و کروبی در حصرند، حسین فریدون و مهدی جهانگیری احضار شدهاند و قس علی هذا! انگار قانون اساسی یا گفتمان انقلاب، وعده آزادی توطئه و فساد و رانت خواری و معارضه با جمهوریت و اسلامیت را داده است!
13- عمده گرد و خاکی که به ویژه در فضای مجازی از سوی فتنهگران نیابتی سال 88 انجام میشود – و حلقه انحرافی را نیز در تشکیک و تردید افکنی و سیاهنمایی به خدمت میگیرند- صرفا برای تغییر اولویتهای مهمی است که به عنوان نقشه راه و نسخه پیشرفت کشور (به ویژه در عرصه اقتصاد و امنیت و اقتدار منطقهای) از سوی رهبر انقلاب در طلیعه سال 97 ترسیم و تبیین شد. اکنون در شرایطی که با پدیده «وارونگی برجامی» و برعکس درآمدن محاسبات یا وعدههای طیف خوشبین به غرب رو به رو هستیم و ضرورت بازگشت به نسخه کارآمد انقلاب اسلامی و اهتمام به فعال کردن ظرفیتهای معطل بیشتر احساس میشود، هر جنجال و مجادله یا مسئلهتراشی که ما را از این اصلاح مسیر و بازگشت به ریل انقلاب اسلامی و الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت باز دارد، شارژ کردن ماشین عملیات به گل نشسته دشمن است.
کابوس تنهایی بن سلمان
علیرضارضاخواه در خراسان نوشت:
تنها چند روز پس از این که بزرگ ترین تظاهرات فلسطینی ها در سال های اخیر، توسط سربازان صهیونیست به خاک و خون کشیده شد و در حالی که هنوز کشورهای مختلف دنیا در حال محکوم کردن این اقدام ددمنشانه رژیم اشغال گر قدس بودند، به ناگاه محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی در سخنانی جنجالی با نشریه «آتلانتیک» در آمریکا هدیه ای بی سابقه به اسرائیلی ها تقدیم کرد. بن سلمان با بیان این که شهروندان اسرائیلی حق دارند در سرزمین خود در صلح و آرامش زندگی کنند، بار دیگر آمادگی خود را برای به رسمیت شناختن اسرائیل نشان داد.
عربستان سعودی ماه گذشته نیز برای نخستین بار مرزهای هواییاش را در اختیار هواپیماهای مسافربری اسرائیل قرار داد. مقامات اسرائیلی از این رویداد به عنوان یک دستاورد تاریخی یاد کردهاند. همچنین نوامبر سال گذشته هم یکی از اعضای کابینه امنیتی نتانیاهو از گفتوگوهای مخفیانهای بین ریاض و تلآویو خبر داده بود.
اما چرا در حالی که قیام گسترده مردم فلسطین باردیگر توجه جهان و جهانیان را به موضوع فلسطین و تجاوزات صهیونیست ها در سرزمین های اشغالی جلب کرده است، سران سعودی در ریاض تلاش می کنند تا با این موج جدید بیداری به مقابله پرداخته و با حمایت از صهیونیست ها امید مردم مظلوم فلسطین را نا امید کنند؟
در پاسخ باید تصریح کرد که روند تحولات منطقه و به ویژه پیروزی های اخیر جریان مقاومت در غرب آسیا به صورت خاص در یمن و سوریه از یک سو و تصریح اخیر دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا بر مصمم بودن عزم واشنگتن برای خروج نیروهایش از سوریه از سوی دیگر باعث شده است تا شاهزاده جوان و خام سعودی که آرزوهای بزرگی برای آینده در سر دارد، دچار نگرانی شود.
بن سلمان به خوبی می داند که پایه های قدرت در عربستان برآمده از سه مولفه اصلی “زر” ، “زور” و “تزویر” است. نفت به عنوان مهم ترین منبع درآمد عربستان نقش “زر” را دارد، وهابیت به عنوان ایدئولوژی رسمی سعودی ها، نقش “تزویر” را و “زور” هم همواره در حمایت نظامی آمریکایی ها از شاهزاده های در قدرت و حضورشان در منطقه غرب آسیا متجلی می شود.
این روزها محمد بن سلمان که بیش از همه خود را به تخت سلطنت در عربستان نزدیک می بیند به شدت با سازمان وهابیت به عنوان یکی از پایه های قدرت در عربستان درافتاده است و تلاش می کند تا برای جلب حمایت کشورهای غربی خود را قهرمان دین زدایی از جامعه عربستان نشان دهد. از سوی دیگر تلاش بن سلمان برای سرکوب رقبای داخلی باعث شده است تا وضعیت وی در درون دربار سعودی نیز شکننده باشد. بن سلمان که خود برآمده از ضعیف ترین شاخه از خاندان عبدالعزیز است به خوبی از موقعیت و توانمندی عموزاده هایش با خبر است بنابراین به شیوه های مختلف و بعضا خشن و قهر آمیز در صدد محدود سازی ایشان برآمده ،امری که شیرازه همبستگی درونی در آل سعود را از هم پاشانده است.
در چنین شرایط نابه سامانی دونالد ترامپ، رئیس جمهور غیر قابل پیش بینی آمریکا نیز به صراحت تاکید کرده است که قصدی برای ماندن در غرب آسیا ندارد. کابوس بن سلمان، یعنی تنهایی در منطقه در مقابل جریان رو به رشد مقاومت و شکنندگی داخلی در حال تعبیر شدن است. بن سلمان به رغم رشوه زیادی که به مقامات واشنگتن داده است، احساس نگرانی شدیدی از آینده روابط خود با دولت ترامپ دارد. واشنگتن هیچ تضمینی برای آینده موقعیت عربستان در منطقه خلیج فارس نمیدهد. کاخ سفید حتی قانون جاستا را که به قربانیان حمله تروریستی 11 سپتامبر اجازه می دهد تادعوای حقوقی خود را علیه ریاض به دلیل دست داشتن اتباع این کشور در این حمله اقامه کنند ، ملغی نکرده است. چند روز قبل نیز یک قاضی آمریکایی با درخواست عربستان سعودی برای رد شکایت های مربوط به دخالت ریاض در حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ مخالفت کرد. راز تلاش های مذبوحانه ریاض برای نزدیک شدن به تل آویو و خود فروشی سران سعودی را می توان در شکست های منطقه ای عربستان دید. سعودی ها نه تنها در منطقه بلکه در داخل مرزهای شان نیز توانایی تامین امنیت منافع خود را ندارند. ولیعهد سعودی این روزها به مثابه فردی که در حال غرق شدن است به هر خس و خاشاکی چنگ می زند تا شاید بتواند نجات یابد.
نقش کلیدی عمروعاص در تحقق شعار سال!
حسن رضایی در وطن امروز نوشت:
آیا حمایت از کالای ایرانی، کار خوبی است؟ کالای ایرانی اگر قیمت و کیفیت مناسبی داشته باشد، چرا که نه؟ مگر نه اینکه بهتر است پسرخاله، عمو، خاله و خلاصه خودمان سر کار برویم و جیبمان پرپول باشد تا اینکه چان چونگ چنگ، کارلوس، آرکان، نیکلاس و خلاصه! دیگران؟ اینجا اما ظاهراً پذیرفتن چنین مساله واضحی هم برای برخی آسان نیست! معالاسف شومنهایی به اسم تحلیلگر سیاسی با شناسنامه ایرانی وجود دارند که حاضرند برای دیده شدن، در تمام حوزهها روی دست برادر حاتم طائی بزنند! نتیجه چیست؟ حمله به شعار حمایت از کالای ایرانی! وجود چنین واقعیتی اصلاً دلپذیر نیست، واقعیات تلختر دیگری هم اما پیش پای ایرانی و کالایش وجود دارد.
مثلاً باید بدین واقعیت تلختر هم اعتراف کنیم که برخی مسؤولان دولتی، حمایت از کالای ایرانی را در ایده و عمل، سیاست درستی نمیدانند. مستند این مدعا بیش از آنکه برآمده از نقل قول دولتیها باشد، نتیجه عمل آنها در 5 سال گذشته است. عدم تخصیص یارانه بخش تولید، افزایش سرسامآور واردات و شاید مهمتر از همه، تفکرات محوری تیم اقتصادی دولت، مشخصاً ضد تولید ملی و موافق باز کردن دریچههای واردات به سوی کالای غیرایرانی بوده است. سیاستگذاران اقتصادی دولت کنونی، همان افرادی هستند که پیش از این پای نسخههای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول را به اقتصاد ایران باز کردهاند. بانک جهانی هم حرف پنهان و پوشیدهای نمیزند. آنها میگویند برای آنکه اقتصادتان رونق بگیرد، دروازههایتان را رو به واردات ما باز کنید!
بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول معصوم نیستند، حرفشان هم خط قرآن نیست. برخلاف تصور برخی، خلقالساعه هم از زمین نروییدهاند تا بر مدار انصاف، به تمام بشریت خدمت کنند! نهادهای یادشده، همچون شخص سازمان ملل و…! از صنایع دستی آمریکا و شرکای غربیاش محسوب میشوند که تنها باید به آنها خدمت کنند، بشریت را هم الساعه در یمن، کشمیر و فلسطین حراج گذاشتهاند برای فروش! لذا سخن گفتن برخلاف دستورات مخرب این نهادها، نهتنها حرمت شرعی ندارد که لزوماً سند کمعقلی، بیشناسنامگی و بیسوادی گوینده هم نمیتواند باشد! برعکس، پرونده نسخههای پیشنهادی این نهادها در کشورهای در حال توسعه آنقدر سیاه و دهشتناک هست که اتفاقاً میتوان در عقل مداحان آنها در کشوری چون ایران به جد شک کرد! خاصه آنکه آنها سوای اینکه چون همه کشورهای در حال توسعه، ما را چیزی بین «مرغ سوخاری» و «نان داغ-کباب داغ» میبینند، مشکل «سیاسی» و «ایدئولوژیک» عمیق هم با ما دارند!
لذا ما برای حمایت از کالای ایرانی، باید پیش از هر چیز، تکلیف خود را با آیات دروغین اقتصاد لیبرال مشخص کنیم و بدانیم مروجان اصلی «سیاست درهای باز» هر کدام سابقهای 100 تا 250 ساله در سیاستهای حمایتگرایی و درهای بسته داشتهاند و تنها زمانی دنده معکوس زدند که با اطمینان از کیفیت ممتاز کالای داخلی خود، تنها و تنها، به دنبال تسخیر بازارهای غیربومی و سودآوری بیشتر بودند! «فردریک لیست» اقتصاددان مشهور آلمانی، بحق انگلیسیها را پایهگذار این دروغ تاریخی بزرگ میداند و مینویسد: «هر ملتی که از طریق اعمال محدودیتها و اتخاذ سیاستهای حمایتی، قدرت صنعتی و کشتیرانی، خود را به درجهای از توسعه رسانده باشد که هیچ ملت دیگری نتواند با او رقابت آزاد کند، نمیتواند خردمندانهتر از این عمل کند که نردبانها را برای رقبایش واژگون و ملل دیگر را درباره منافع تجارت آزاد موعظه کرده و در این باره که پیش از این مسیر خطا میرفته و اکنون برای نخستینبار حقیقت را کشف کرده، داد سخن سر دهد!»
اینجا اما کسانی به همین فریب انگلیسی سخت ایمان دارند، چنان که ابوموسی به نسخه عمرو عاص برای حل مسائل ایمان داشت! بر این اساس، دولت پیش از آنکه امسال به فکر ایجاد یکمیلیون شغلی باشد که پارسال همین موقعها آن را در جریان انتخابات مسخره میکرد(!) ابتدا باید با جلوگیری از واردات کالاهای دارای مشابه داخلی، دومینوی تعطیلی کارخانهها و کارگاههای ایرانی را متوقف کرده، از بین رفتن شغلهای موجود را پایان دهد.
برخورد سفت و محکم با قاچاق سرسامآور کالا، مساله دیگری است که اهمیتش از آمارسازی و جدی شدن شوخیهای(!) یک سال قبل و زمان انتخابات احتمالاً میتواند مهمتر باشد. واقعیت این است که سپردن بازار ایران به خارجیها، چیزی جز یک سیاست قاجاری نیست. گیرم فردی که چنین سیاستی را تجویز میکند، همین حالا در دانشگاههای جمهوری اسلامی برای چنان توصیههایی حقوق هم بگیرد. گیرم رسانههای راست و چپ هم برایش بهبه و چهچه کرده باشند.
پیشزمینه از زمین بلند شدن تولیدکننده ایرانی، بیش از هر چیز، کافر شدن دولتمردان و مشاوران آنها به نسخههای عمروعاصهاست. کسی که در هر شرایطی، «رقابت» برایش «اصل مقدس» معنا شود و اقتصاد بازار را علم ازلی و ابدی غیرقابل خدشه تصور کند، معتقد به رشد کیفیت محصول داخلی- بخوانید نابودی تولید داخلی!- در رقابت با سیل واردات در تمام محصولات است و تولیدکننده ایرانی را به جنگ نابرابر با کسانی میبرد که دههها، نفت این سرزمین را در کنار معادن، نفت، کشاورزی و حتی نیروی انسانی آفریقا، آمریکای جنوبی، مرکزی و آسیا بلعیدهاند. پیروز و مغلوب این نبرد نابرابر از پیش مشخص است! و این مشخصتر که هیچ عاقلی چنین مرگ و گرسنگی ملت خود را رقم نمیزند؛ مگر آنکه خائن باشد!
رسانه رکن چهارم حمایت از شعار سال
عبدالله گنجی در جوان نوشت:
تحقق شعار امسال که عبارت است از «حمایت از کالای ایرانی» به چهار رکن اصلی برمیگردد که عبارتند از تولیدکننده، مصرفکننده، دولت و رسانه. هر کدام از مثلث مصرف، تولید و حمایت وظیفهای بر عهده دارند اما رسانه به عنوان ابزار مستقل از آن سه رکن، میتواند پیوند هر سه را برقرار نماید، کمکاری هر کدام از سه ضلع را به تصویر بکشد و عاملان به شعار سال را برجسته نماید اما ورود جدی و تأثیرگذار رسانه چگونه میتواند باشد؟
1- رسانهها اعم از رسانههای مکتوب و مجازی میتوانند تبلیغ رایگان کالاهای ایرانی را به عهده بگیرند و یا حداقل تعرفه را دریافت نمایند. دولت اگر به دنبال ارتقای تولید و مصرف کالای ایرانی است از هماکنون باید بخشی از سیاستهای تشویقی و ترغیبی خود را به رسانهها اختصاص دهد تا در قبال تبلیغ رایگان کالاهای ایرانی دچار مشکلات اقتصادی نشوند. بنابراین اولین قدم در این راه ایجاد ساز و کار و سامانهای است که با محوریت دولت بین تولیدکننده و مصرفکننده تعامل برقرار شود و در عین حال هزینهای را متوجه تولیدکننده نکند. روی دیگر این سکه ممنوعیت تبلیغ کالاهای خارجی در رسانههای داخلی است که بستن این پل به تعامل دولت و رسانه و حمایت از آنان در قبال نفی تبلیغ خارجی و تبلیغ کالای ایرانی بستگی دارد.
2- رسانهها باید با هدف ارتقای کیفیت و اصلاح باور به کیفیت کالای ایرانی سازمان استاندارد را به میدان بیاورند، ضعفهای آن را برجسته کنند تا برطرف شود و نقش آن در کیفیت را برجسته نمایند. این سازمان از ابزارهای مهم اعتمادسازی است اما گویی دیده نمیشود و نقش حاشیهای برای آن قائلند. امسال باید سازمان مذکور دیده شود و ویژهبرنامهای در سیمای جمهوری اسلامی در طول سال بدان اختصاص یابد تا تأثیرگذاری و کنترل و نظارت آن به اطلاع مردم برسد. رسانهها باید بر این سازمان نوتابانی کنند و آن را فعال و میداندار نمایند.
3- رسانهها باید مشوق تولیدکنندگان همتراز ملت ایران باشند و مصرفکنندگان کالاهای ایرانی را چهره نمایند. خانوادهای که جهیزیه فرزند خویش را یکپارچه ایرانی میخرد باید در بهترین صفحه رسانه دیده و الگویی برای دیگران شود. ایجاد سامانهای برای معرفی تولیدکنندگان و مصرفکنندگان برتر برای بهرهبرداری رسانهها لازم و ضروری است. الگوسازی در این زمینه رسالت اصلی دولت و رسانههاست.
4- رسانهها میتوانند صفحهای را به «سبک زندگی» اختصاص دهند و تصویر زندگی ایرانیانی که این سبک را برگزیدهاند در آن برجسته نمایند. کالای ایرانی باید شاخصهای از زندگی ایرانی معرفی شود و در رسانهها به صورت مستمر و در بخشی مشخص آورده شود تا توسط خوانندگان و مخاطبان قابلتعقیب باشد.
5- خانمها نقش کلیدی در مصرف کالاهای ایرانی دارند و مردان در این میان نقش حداقلی را ایفا میکنند. توجیه خانمها و پرهیز دادن آنان از پرستیژ «خارجی» بخشی از مأموریت رسانههاست. کلید و رمز استفاده از کالای ایرانی در دست خانمهاست. نهضت و قیام آنان برای استفاده از کالای ایرانی میتواند اقتصاد کشور را نجات دهد. به تعبیر دقیقتر کلید رونق اقتصاد داخلی در دست زنان است. فرهنگ مصرف کالای ایرانی باید توسط خود آنان تولید و بازتولید شود. زنان باید بلندگوی مصرف کالای ایرانی در رسانه ملی و رسانهها باشند. آنان جنس خود را بهتر از مردان میشناسند و در تولید اعتماد برای همجنسان خود از مردان مؤثرترند.
فیلترینگ؛ سیاست شکست خورده
محمدامین قانعی راد در ایران نوشت:
موضوع فیلترینگ تلگرام مبهم است. در یک سو دولت و شخص آقای روحانی قرار دارد که بهطور مشخص مخالفت خود را با این مسأله ابراز کرده است. اما در طرف دیگر برخی افراد در نهادهای دیگر موافق مسدودسازی هستند. با این حال به نظر میرسد این بحث بعد از اعتراضهای دی ماه 96 جدی شده که تلگرام با مسأله امنیتی و اعتراضهای مردمی پیوند داده شد. نگاه رئیس جمهوری مبتنی بر نوعی رقابت در عرصه جهانی است و بر همین اساس هم گفتهاند که هدف از ایجاد پیام رسانهای داخلی نه فیلترینگ بلکه رفع انحصار باید باشد. این موضع بخصوص از آن جهت قابل ارزیابی و تأمل است که تجربههای پیشین در مورد فیلترینگ قرین موفقیت نبوده است. کما اینکه همین الآن هم فیلتر برخی سایتها انجام میشود اما به موازات آن رجوع به فیلترشکن هم بسیار زیاد شده است به گونهای که فیلتر کردن عملاً بیمعنا شده است. در حقیقت این سیاست هزینهای را برای حاکمیت ایجاد کرده بدون آنکه نتیجه رضایت بخشی هم در پی داشته باشد. در مورد فیلتر کردن تلگرام هم میتوان همین پیشبینی را داشت.
هدف از فیلترینگ گسترش پیام رسانهای داخلی اعلام شده است. اما باید دید با طرح اینترانت یا شبکه ملی ارتباطات که مطرح شد و طراحی موتور جست وجوگر داخلی، چه مقدار موفقیت حاصل شد؟ مقدار زیادی پول هزینه شده، و پروژههای بسیار بزرگی در این زمینه اجرا شده، اما خوب است که ببینیم نتیجهاش چه شد و کجا میتوان شبکه ملی ارتباطات را پیدا کرد و وارد آن شد و از امکانات آن استفاده کرد. بیشتر در حد پروژه و حرف و اقدامات اولیه باقی مانده است و اگر دستاوردی هم داشته، نتوانسته در جامعه رواج یابد.
در مقایسه با طرح اینترانت و شبکه ملی ارتباطات، امکان طرح موفقیت پیام رسانهای داخلی هم از آن طرحها به مراتب کمتر است. زیرا در اینجا مردم پیامهای خود را در جایی میگذارند و از سیستمی برای انتقال پیامها استفاده میکنند که به گردانندگان آن پیام رسانها اعتماد داشته باشند. اما چطور مردم به گردانندگان شبکههای پیام رسان داخلی اعتماد کنند که طبیعتاً نهادهای دولتی و حاکمیتی خواهند بود. یعنی همه حرفهای دل خود را در شبکهای بگذارند که به راحتی قابل دسترسی و اطلاعیابی و کاوش از سوی نهادهایی است که بعضاً مردم یا به آنها اعتماد ندارند یا از آنها احتراز میکنند. معمولاً مردم در یک محیط غیردولتی حرفهای خود را راحتتر بیان میکنند. مسأله مهم در اینجا احساس امنیت اجتماعی است. یعنی مردم باید به پیام رسانی اعتماد داشته باشند که حرفشان بعداً مورد سوءاستفاده قرار نگیرد.
با وجود این پیام رسانهای داخلی در شرایط فعلی اگر کارکرد اقتصادی و اداری برای خود تعریف کنند میتوانند موفق هم بشوند چنانکه دولت الکترونیک طرح موفقی بود و همکاری مردم و دستاوردهای آن موفق بوده است. امروز صدور پاسپورت در دو سه روز صورت میگیرد. طبیعتاً دولت الکترونیک میتواند به اطلاعات مردم دسترسی داشته باشد، اما مردم اعتماد میکنند و میدانند این اطلاعات فردا موجب دردسر آنان نمیشود. یعنی مردم به یک اجماعی در این حد رسیدهاند که دولت حق دارد به برخی اطلاعات شهروندان دسترسی داشته باشد اما این حق را خیلی برای حوزههای شخصی نمیپذیرند. بنابر این حکومت در توسعه شبکههای اجتماعی خیلی موفق نخواهد بود.
چون اینجا فضایی برای تبادل نظرات به صورت آزادانه و به دور از هراسهای امنیتی است. این نکته هم البته قابل توجه است که حکومتها اتفاقاً باید از چنین فضاهایی استقبال هم بکنند که در حکم یک سوپاپ اطمینان عمل می کند و اگر بسته شود چه بسا برخی مسائل اصطلاحاً زیرزمینی و برای کشور هزینه زا شود. بنابر این به نظر میرسد پیام رسانهای داخلی به میزانی که اعتماد مردم را جلب می کنند و کارکردهای خاصی همچون حوزه اقتصادی و تولید و اشتغال را مد نظر قرار می دهند موفقیتهایی خواهند داشت و در شرایطی جایگزین موارد مشابه هم خواهند شد اما در حال حاضر به نظر میرسد این اعتماد هنوز وجود ندارد. قطعاً این اقدامات اگر در فضای متعادلتر که برخی آزادیهای اجتماعی تضمین بود انجام میشد شاید راه به جایی میبرد.
پیچیدگیهای دیدار ٣ همسایه
فریدون مجلسی در شرق نوشت:
سفر رئیسجمهوری به ترکیه برای جلسه مشترک سران سه کشور مؤثر در جنگ داخلی و سرنوشت سوریه، ظاهرا به دنبال توافقات آستانه انجام میشود. همزمانی این دیدار با اقدامات نظامی در گوشه و کنار سوریه که با مقابله جدی طرفهای دیگر مواجه نشده، بر پیچیدگیهای آن افزوده است. پیشروی ترکیه در بخشهای کردنشین شمالی با عنوان یا به بهانه ایجاد فاصله و سپری حفاظتی برای جلوگیری از پناهگرفتن شورشیان کُرد پکک، پیشروی ارتش سوریه در مناطق نزدیک به دمشق که مدتها در اشغال نیروهای مختلف شبهنظامی و ارتش موسوم به آزاد بودهاند، بدون مقاومت جدی به گشودن مفر و راه خروج امن با دخالت روسیه و صلیب سرخ بینالمللی، نشان از تفاهمهای پشت پردهای دارد که لابد در آن رضایت طرفهای مختلف با توجه به دستاوردهایشان مطرح بوده است. همچنین این دیدار همزمان است با واکنش خشن اسرائیل به پیادهروی «روز زمین» از سوی فلسطینیهای معترضی که خانهها و املاکشان از سوی اسرائیل غصب شده و منجر به کشته و زخمیشدن چندین فلسطینی شده است.
اردوغان بهعنوان رئیسجمهور نخستین کشور اسلامی که از سالها پیش با اسرائیل روابط سیاسی برقرار کرده، در قبال خشونت اسرائیل، حمله شدیداللحنی به آن کرده است. این واکنش او یادآور اعتراض مشابهی است که چند سال پیش در اجلاس داووس در مقابل شیمون پرِز از خود نشان داد و اجلاس را ترک کرد و این کار با وجود روابط سیاسی و اقتصادی گسترده ترکیه و اسرائیل، باعث کسب اعتبار و محبوبیت او در میان جریانات عرب شد. اینبار نیز اردوغان قبل از دیدار سران سه کشور، برای خود جو و موقعیتی ایجاد کرده که با وجود پیشرویهای نظامی بحثانگیزش در مناطق کردنشین سوریه، بهعنوان کشور اسلامی مقتدر منطقه مطرح است که با دور نگهداشتن خود از کشمکشهای شیعه و سنی، توانسته دیدار با رئیسجمهوری ایران را در این اجلاس تسهیل کند. دولت آکپارتی خواهان آن است که در خطوط لوله انتقال نفت و گاز ایران، عراق و سوریه به مدیترانه، سهم و مشارکت داشته باشد.
پایانه نفتی جیحان ترکیه که از سواحل سوریه چندان دور نیست، هماکنون نیز ترمینال معتبر خطوط لوله انتقال نفت از جمهوری آذربایجان است. مضافا اینکه ترکیه میخواهد سیاست ناسیونالیستی سنتی خود را بدون دادن امتیازات خاصی به کُردها که تهدیدی برای تمرکز دولت باشد، ادامه دهد و از اقتدار بیشتر کردها در سوریه و ایجاد پناهگاه برای جنگجویان پکک جلوگیری کند. درعینحال ترکیه مشتاق است صلح و آرامش به سوریه بازگردد و بازار آن کشور که حیاط خلوت اختصاصی بازرگانی خارجی ترکیه محسوب میشد، بار دیگر به وضع سنتی خود بازگردد.
در سوی مقابل، ایران خواهان آن است که اولا با اصلاحی که در وضعیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی نظامی اکثریت شیعه لبنان پدید آمده است، بتواند در شرایط بازگشت آرامش به سوریه سهمی در بازار منطقه و دستیابی به دریای مدیترانه داشته باشد و بتواند از پل ارتباطی ترکیه، عراق، سوریه و لبنان بهرهمند شود. بههرحال بازار ثروتمندی که میتواند با دستیابی نزدیک زمینی برای همکاریهای اقتصادی آینده ایران نویدبخش باشد، در غرب ایران و در مسیر همین پل ارتباطی با مدیترانه قرار دارد.
برای ایران مهم است که در سوریه و عراق، نظامی مانند رژیم صدام تحت نفوذ مخرب عربستان ایجاد نشود تا بهجای تبادل و بهرهمندی دوجانبه و چندجانبه با ایران، ایجاد تنش، تهدید و تبلیغات زیانبخش و منزویسازی ایران در منطقه نکند؛ ضمن آنکه به نفوذ فرهنگی، اقتصادی و قومی عربستان احترام بگذارد. اما آنچه برای روسیه مهم است، حفظ تنها پایگاه باقیمانده از میراث شوروی در مدیترانه در منطقه لاذقیه است. اکنون که خرس خفته و ثروتمند روسیه با منابع انسانی، علمی، صنعتی و نظامی بسیار از خواب زمستانی طولانی برمیخیزد، میکوشد نشان دهد که بار دیگر در میان همسایگان و طرفهای بازرگانی مهم خود در جنوب شامل سوریه، ترکیه، ایران، عراق و لبنان جایگاه درخور اعتنایی دارد. اما نیروهای ذینفع منحصر به این کشورهای سهگانه نیستند. آمریکا که هماکنون حضور نظامی و کشتی هواپیمابر در منطقه دارد و در مواردی با حمله هوایی جنگندهها و پهپادهایش خودی نشان داده است نیز نسبت به این منطقه و ظاهرا هیچ منطقهای بینظر نیست.
بهویژه دونالد ترامپ که مانند دیدارش با شاهزاده محمد بنسلمان چرتکه خود را نیز همراه دارد تا ببیند از این بازار بالقوه چه چیزی نصیبش میشود؟ اما آمریکا نفع استراتژیک مهمتری در منطقه دارد و آن حمایت از امنیت اسرائیل است. اتفاقا همین نکته، گره و مشکل کار است. ایران با وجود تأکیدهای دیپلماتیک که در حمله به هیچ کشوری پیشقدم نخواهد شد، بر سر موضوع موشکی با غرب و اعراب، اختلاف دارد. غرب تنها سلاح مهم تدافعی ایران را که از انواع هواپیماهای پیشرفته آمریکایی که در اختیار مشتریان عرب قرار دارد نیز محروم است، تهاجمی مینامد و حتی دم از جنگ میزند. تصور میرود اسرائیل از برخی تهدیدهای منطقهای نیز ناراضی نباشد؛ زیرا از آن بهعنوان بهانهای برای تداوم برنامههای خود و نپذیرفتن قطعنامههای شورای امنیت سود میبرد. اما چنین سیاستی میتواند برای او خطرآفرین نیز باشد.
اکنون که ولیعهد عربستان مانند مصر، اردن، امارات، قطر و البته ترکیه بر سیاست دوکشوری در فلسطین و اسرائیل تأکید کرده و ایران نیز از طرفی در امضای اعلامیه کنفرانس سران کشورهای اسلامی در استانبول حضور داشته است، هدف انتقادهای بازیگران منطقه قرار دارد و روسیه نیز درباره تهدید ایران هشدار داده است. اروپا نیز مانند آمریکا با وجود نرمش بیشتر درباره اجرای مفاد برجام، در انتظار مشارکت ایران در اقدامی جمعی برای پایاندادن به ناامنی منطقه و بهویژه کشتار و آوارگی مردم بیپناه سوریه است و البته روی عضویت ترکیه در ناتو نیز حساب میکند. نقش ایران هنگامی میتوانست بارزتر و مؤثرتر باشد که موانع مذاکره، تبادلنظر و کاستن از مخاطرات ناخواسته را با طرف قوی مسائل منطقه یعنی آمریکا برطرف کند و حضور فعالتری در عرصه بینالمللی و منطقهای برای خود ایجاد کند. اکنون زمان آن است که ایران مزایای نسبی خود را در منطقه تثبیت کند.
سد شکستهشده
در سرمقاله “صبح نو” آمده است:
اجراییسازی سیاست «حمایت از کالای ایرانی»، اکنون بر بستر بسیار مناسبی قرار دارد که زمینهسازیهای کافی دربارهاش صورت گرفته است؛ به وضعیت بازار بنگرید: پنجسال قبل هنگام خرید شما در برابر این سؤال که «ایرانیاش چطوره؟» پاسخی جز یأس و ناامیدی و نفی نمیشنیدید. حتی اگر کالای مشابه ایرانی نیز وجود داشت با این گفتوگو مواجه میشدید که «اینم هست، اما خارجیاش خیلی بهتره» اما امروز شرایط به کلی دگرگون شده؛ دیگر کسی با سرشکستگی از وجود کالای ایرانی پرسش نمیکند و مهمتر از آن در کلیت کسب و کارها، معرفی و ترغیب و عرضه چنین کالاهایی در مقیاس وسیع صورت میگیرد.
در واقع یک سد گفتاری فروریخته و گامی مهم در فراگیرسازی داد و ستد #تولید_داخلی میان مصرفکنندگان و عرضهکنندگان برداشته شده است. فتح چنین سنگر ذهنیای، محققشدن واقعی، میدانی و نهایی افزایش و تثبیت خرید کالای ایرانی را بسیار تسهیل کرده و اگر سازوکارهای کلان اقتصادی (که متولیان آن در نهادهای دولتی، تقنینی و شوراهای مشورتی عالی حضور دارند) در جهت برنامهریزی مشارکت عمومی به نفع #ساخت_ایران تقویت شود، راه رسیدن به اهداف فرهنگی برای توفیق در چنین عرصهای تا نیمه پیموده شده است.
این پیوست فرهنگی اجرای سیاست حمایت از کالای فرهنگی، میبایست از لایه گفتار به رفتار و اقدام منتقل شود و احتمالاً بیش از ذهنیت، نیازمند محرکها و مشوقهای تکنیکی است، نظیر بهبود کیفیت، ارتقای صادرات به واردات، معرفی درجهبندیشده کالاهای ایرانی (از حیث میزان داخلی-خارجی بودن) و… که طبعاً در لایه فرهنگسازی مؤثر بوده و توانی متفاوت از فعالیتهای رسانهای را میطلبد.