شنبه , ۱۷ آذر ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » سرمقاله روزنامه ها

سرمقاله روزنامه ها

 

روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روزبه بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌

*****************

سالاد فلسطینی!

حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:

تأسف‌آور است ولی واقعیت دارد که برخی از مواضع رئیس‌جمهور کشورمان این تصور را پدید می‌آورد که گویی وادادگی و انفعال در مقابل دشمنان بیرونی و اهانت و ناسزا به منتقدان  داخلی، دو شاخصه برجسته ایشان در دو عرصه سیاست خارجی و عملکرد داخلی است ! نیم‌نگاهی به کارنامه چهار سال و چند ماهه ایشان نشان می‌دهد که تاکنون هیچیک از رؤسای جمهور کشورمان به ‌اندازه آقای روحانی در سیاست خارجی منفعل نبوده و هیچکدام از آنها نیز به ‌اندازه ایشان در مواجهه با منتقدان داخلی زبان به اهانت نگشوده‌اند! و نکته درخور توجه آنکه هیچیک از رؤسای جمهور قبلی نیز به ‌اندازه ایشان بر هوشمندی خود در سیاست خارجی تاکید نورزیده و درباره ضرورت انتقادپذیری داد سخن نداده‌اند. بخوانید!

۱- «بی‌سواد، بی‌شناسنامه، مزدور، کاسب‌تحریم‌، کودک‌صفت، حسود، بزدل، ترسو، جیب‌بر، بی‌قانون، مستضعف‌فکری، بیکار، متوهم، غوطه‌ور در فساد، سوءاستفاده‌گر، خرابکار، عقب‌مانده، تازه به دوران رسیده، عصر حجری، هوچی‌باز، منفی‌باف، یأس‌آفرین، ناشکر، باید به جهنم بروند، انقلابیون نفهم، یک مشت لات، صابون بیاوریم رویتان را بشوئید»… و اخیرا نیز مخالفان دولت را «کم عقل» نامیدند!

و اما، تاکید رئیس‌جمهور بر ضرورت نقد نیز در خور توجه است؛

«ما با انتقاد هیچوقت مخالف نیستیم، همه باید انتقاد بشوند استثنا ندارد. تمام مسئولین در کشور قابل نقدند. ما در کشور معصوم نداریم».

«هرکه می‌آید توی خیابان حرف بزند یا خس و خاشاک است یا گاو است یا گوساله است، یا آشغال است، این چه جور حرف زدنی است؟ چرا توهین می‌کنیم؟ چرا بی‌ادبانه با جامعه‌مان برخورد می‌کنیم؟».
«خدایا به تو پناه می‌برم از بستن دهان منتقدان و رقیبان».

«یکی از مشخصات این دولت، این است که انتقادپذیر است».

«دولت، دولتی مسئولیت‌پذیر و پاسخگو در برابر ملت و انتقادپذیر خواهد بود. دولت به انتقاد سازنده افتخار می‌کند».

«دولت از موعظه حسنه، نقد سازنده و نصیحت اسلامی استقبال می‌کند و این موجب تقویت دولت است» و…

همانگونه که جناب رئیس‌جمهور به درستی تاکید کرده است «دولت و کارگزاران مصون از ‌اشتباه نیستند و نصیحت دلسوزانه می‌تواند از ادامه خطا جلوگیری کند» و باید گفت اگر آقای رئیس‌جمهور به همین گفته خویش جامه عمل می‌پوشاند، شمار قابل توجهی از مشکلات این روزها فرصت بروز پیدا نمی‌کرد زیرا گذر ایام به وضوح نشان داده است در بسیاری از موارد حق با منتقدان بوده است و چنانچه هشدارهای دلسوزانه آنان به موقع مورد توجه قرار می‌گرفت خسارت‌های ناشی از این بی‌توجهی را شاهد نبودیم.

۲- خط هوائی «ویرجین آتلانتیک – Virgin Atlantic» که یک شرکت هواپیمایی در انگلیس است با صدور بیانیه‌ای از مسافرانی که با این خط پرواز کرده‌اند عذرخواهی کرد! چرا؟! فقط به این علت که در لیست غذای- منو- هواپیماهای این شرکت نام «سالاد فلسطینی» وجود داشت! مدیر این شرکت هوایی در بیانیه خود آورده بود که: نام سالاد فلسطینی دوستان اسرائیلی ما را ناخشنود کرده و باعث اعتراض آنها شده است! حساسیت رژیم صهیونیستی به نام سالاد فلسطینی در حالی است که این سالاد همه جا با همین نام شناخته می‌شود و ربط چندانی هم به فلسطین ندارد، شبیه گوجه فرنگی خودمان که از فرنگ نمی‌آید و یا « کاهوی چینی» که بر خلاف تصور آن خانم نماینده مجلس، از چین نمی‌آید یا «سیب زمینی آمریکایی» که جد و آبادش ایرانی است!

این همه حساسیت رژیم صهیونیستی برای محو نام فلسطین، حتی از روی یک سالاد که همه جا به همین نام شناخته می‌شود، آنهم در پروازهای یک شرکت هوایی انگلیس که ربطی به رژیم کودک‌کش اسرائیل ندارد، در حالی است که صهیونیست‌ها با غصب سرزمین فلسطین و قتل‌عام و آواره کردن مسلمانان مظلوم این دیار، رژیم جعلی اسرائیل را برپا کرده‌اند.

۳ ماه قبل، وزارت خزانه‌داری آمریکا، شرکت ژاپنی تویوتا را وادار کرد با ارسال یک نامه رسمی به این وزارتخانه و انتشار آن در رسانه‌ها از دولت آمریکا به خاطر فروش یک دستگاه خودروی تویوتا به سفارت جمهوری اسلامی ایران در هند، عذرخواهی کند! نه آمریکا و نه ژاپن نیازی ندیدند که درباره هزاران دستگاه خودروی تویوتا که در اختیار تروریست‌های تکفیری داعش است توضیح بدهند! انبوه بی‌شمار خودروهای تویوتا چگونه به دست داعش رسیده است؟! احمقانه است اگر تصور کنیم این خودروها بدون اجازه شرکت تویوتا در اختیار تروریست‌های تکفیری قرار گرفته است!

آذر ماه سال جاری، دادگاهی در نیویورک یک شهروند دو تابعیتی ایرانی-کانادایی را با این اتهام که سعی کرده است تحریم‌های ایران را دور بزند، به تحمل ۳۲ ماه حبس محکوم کرد. او بعد از پایان دوره محکومیت نیز باید یک سال تحت نظر پلیس باشد.

سفیرمان در انگلیس اعلام می‌کند که درباره یمن با انگلیس به توافق رسیده‌ایم و در همان حال دولت انگلیس قطعنامه ضدایرانی را با موضوع محکومیت ایران به علت کمک به مردم مظلوم یمن به سازمان ملل پیشنهاد می‌کند!

وزیر خارجه فرانسه قبل از سفر به ایران اعلام می‌کند که درباره نقش نگران‌کننده! جمهوری اسلامی ایران در منطقه و ضرورت دست کشیدن ایران از حمایت جبهه مقاومت-یعنی دست کشیدن از مبارزه با داعش که از اساس برای مقابله با ایران اسلامی ساخته شده است- و نیز برای کنترل برنامه موشکی ایران! با مسئولان جمهوری اسلامی گفت‌وگو خواهد کرد! و بی‌آنکه با پاسخ دندان‌شکنی روبرو شود به تهران می‌آید و با مسئولان بلند پایه کشورمان به گفت‌وگو می‌نشیند!

روز چهارشنبه هفته گذشته در فرودگاه مونیخ آلمان به هواپیمای آقای ظریف که برای یک سفر رسمی به این کشور رفته بود بنزین ندادند! شرکت‌های سوخت‌رسان آلمانی اعلام کردند که از ترس آمریکا حاضر نشده‌اند به هواپیمای حامل وزیر خارجه کشورمان سوخت بدهند! – بخوانید می‌خواستند تحقیرمان کنند، که کردند!- و آقای رئیس‌جمهور در سخنان یکشنبه خود می‌گوید: «در این چهار سال رابطه ما با دنیا بهتر شده، حالا بعضی‌ها ‌اشکال می‌کنند که فلان جا هنوز ضعیف است! خیلی خب قبول! من می‌پرسم رابطه بهتر شده یا نه؟! حتما بهتر شده. روابط بانک مرکزی، بانک‌های ما با بانک‌های خارجی، روابط کارگزاری، ال‌سی‌ها و… شرایط بهتر شده یا بدتر!؟ حتما بهتر شده.»! و انگار نه انگار که چند روز پیش همین کشورهایی که به قول ایشان «روابطشان با ما حتما بهتر شده»! از سوخت‌رسانی به هواپیمای وزیر خارجه کشورمان خودداری کرده‌اند! و یا برخلاف نظر جناب رئیس‌جمهور و علی‌رغم آنچه در برجام آمده است، روابط بانک مرکزی و بانک‌های ما با بانک‌های خارجی، روابط کارگزاری، ال‌سی‌ها و… برقرار نشده است، و حتما برقرار نشده است!

و دهها و صدها نمونه دیگر از این دست که نشان می‌دهد دشمنان ما در دشمنی و کینه‌توزی علیه جمهوری اسلامی ایران هیچ فرصتی را از دست نمی‌دهند و با هیچکس هم تعارف و رودربایستی ندارند. اما، در این سو؟… بخوانید!

۳- طی ۴ سال و چند ماهی که از عمر دولت‌های یازدهم و دوازدهم می‌گذرد در بیشتر موارد از دشمنان بیرونی تهدید و تشر و بدعهدی و کلاهبرداری بوده است و از سوی برخی از دولتمردان-و نه همه آنان-  شاهد وادادگی و انفعال بوده‌ایم که به طور طبیعی گستاخی بیشتر حریف را درپی داشته است.

برجام یکی از بارزترین نمونه‌های آن است. همه امتیازات نقد را به حریف واگذار کرده‌ایم و در عوض یک مشت وعده نسیه تحویل گرفته‌ایم که طرف مقابل برای این وعده‌های نسیه هم یکی پس از دیگری دبه در آورده است! ۹۷۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی شده را به خارج منتقل کرده‌ایم، قلب راکتور اراک را بتن‌ریزی کرده و برای همیشه از کار ‌انداخته‌ایم و آب سنگین را ناچاراً به خارجی‌ها داده‌ایم و در همان حال با افتخار اعلام می‌کنیم که تا مرحله صدور اورانیوم غنی‌شده و آب سنگین پیشرفت کرده‌ایم!- و صدایش را هم در نمی‌آوریم که مجبورمان کرده‌اند!- قرار بود همه تحریم‌ها در اولین روز اجرایی شدن برجام لغو شود که نه فقط لغو نشد بلکه تاکنون دهها تحریم دیگر نیز به آن اضافه شده است! با واردات بی‌رویه و قاچاق کالا، کارخانه‌های بزرگ و کارگاه‌های تولیدی را به تعطیلی کشانده‌ایم و دستکم ۶ میلیون نفر را بیکار کرده‌ایم و در همان حال حتی تهیه غذا برای قطارهای مسافربری را به فلان شرکت اتریشی و اتوبان تهران- شمال را به یک شرکت ایتالیایی می‌دهیم! دسته بیل و چوب بستنی و سنگ‌پا و کود انسانی و…! وارد می‌کنیم و فلان مسئول می‌گوید باید مدیر هم از خارج وارد کنیم! چرا؟! برای اینکه برخی از آقایان توان تولید خودمان را در حد پختن آبگوشت بزباش و خورشت قرمه‌سبزی می‌دانند! و…

با این ‌اندازه از انفعال، چگونه می‌توان انتظار داشت که دشمن هر روز گام بلندتری علیه منافع ملی کشورمان برندارد؟! و برخی از مسئولان دولتمان را واداده و آماده بهره‌کشی تلقی نکند؟!

۴- از امیرالمؤمنین علیه‌السلام است که به گلایه آمیخته با ملامت خطاب به برخی از سپاهیان وا داده خود می‌فرمود: «به خدا سوگند! بسیار دوست داشتم معاویه شما را با نفرات خود مبادله می‌کرد، همچون مبادله کردن دینار به درهم؛ ده نفر از شما را از من می‌گرفت و یک نفر از آنها را به من می‌داد». تردیدی نیست که حضرت امیرعلیه‌السلام در پی آن نبودند که تعدادی از سپاهیان معاویه را که دشمنان حضرتش بودند در میان سپاهیان خود جای دهند! بلکه منظور امیرالمؤمنین(ع) آنگونه که خود می‌فرمودند پایداری و ثبات قدم لشکریان معاویه و سستی در میان برخی از سپاهیان خویش بود.

به بیانی که وصف الحال امروز باشد، کاش برخی از مسئولان جمهوری اسلامی نیز در بینش و منش حق و الهی خود به ‌اندازه‌ای که دشمنانمان در بینش و منش باطل خویش پا برجا هستند، ثبات قدم و جدیت به خرج می‌دادند.

پیام صریح به «بند باز»

امیرحسین یزدان پناه در خراسان نوشت:

اگر در مذاکرات خصوصی و پشت درهای بسته هم همان محتوایی که در رسانه ها منتشر شد به وزیر خارجه فرانسه  ارائه شده باشد، پیامی که «ژان ایو لودریان» با خود به اروپا  خواهد برد، یکی از صریح ترین هشدارها و حتی شاید یکی از صریح ترین تهدیدهای ایران علیه سیاست دو پهلوی  قاره سبز است. درحالی که «لودریان» پیش از سفر به ایران در ادبیاتی گستاخانه، ایران را به تحریم به دلیل برنامه دفاعی کشورمان تهدید کرده بود از مواضع او معلوم بود که حامل پیام های جدی برای ایران است.  اولین پیام او که دیروز نیز بارها تکرار کرد این بود که فرانسه به برجام متعهد است و نمی خواهد برجام به هم بخورد. اما دومین پیام او مهم تر است. جایی که فرانسه ماه هاست هم راستا با مواضع ترامپ،  ایران را به دلیل برنامه دفاعی و منطقه ای اش تحت فشار شدید قرار داده است.

فرانسه که در دوره ماکرون به دنبال «اروپایی قدرتمند تر»،  جلب نظر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، اثرگذاری بر تحولات غرب آسیا و شمال آفریقاست، تلاش می کند تا با به چالش کشیدن نقش منطقه ای ایران به عنوان یک کشور مستقل و قرار دادن پاریس در جایگاه یک میانجی سیاست «یکی به نعل یکی به میخ» را به نحوی پیش ببرد که هم بتواند به توافق هسته ای پایبند باشد، هم ترامپ را راضی کند، هم نقش فعال خود را در منطقه به رخ متحدان عربی اش بکشد و هم در کشورهای اروپایی از خود تصویر یک کشور فعال برای همگرایی بیشتر نمایش دهد.  بر همین اساس «لودریان» در حقیقت آمده بود که بگوید فرانسه حاضر است برجام را حفظ کند به شرط آن که ایران در حوزه موشکی و منطقه ای کوتاه بیاید و مذاکره کند. شرط و شروطی که ظریف آن ها را «خطرناک» می داند: «بنابراین این 2 گروه (اروپا و آمریکا) در شرایطی نیستند که برای کشوری که برجام را به طور کامل اجرا کرده شرط و شروط بگذارند.

ورود آن ها به این حوزه خطرناک است و طبیعی است که ایران واکنش مناسب نشان خواهد داد». این شرط ها در حقیقت نشان می دهد که فرانسه می خواهد  به عنوان کشوری که احساس می کند در منطقه جایگاهی دارد به وساطت و میانجی گری بپردازد. سیاستی که چندی قبل «دلفین اُ»، رئیس  گروه پارلمانی دوستی فرانسه با ایران مطرح کرده بود: «باید بتوانیم با همه گفت و گو کنیم و حتی نقش میانجی بین قدرت های منطقه را بازی کنیم. برخی از کشورهای منطقه دیگر تماسی با یکدیگر ندارند. این اتفاقا نقطه قوت فرانسه است که با همه طرف ها گفت و گو می کند.» دیروز روزنامه «فیگارو»ی  دست راستی لقب جالبی هم به این سیاست داده بود:«بند بازی». این روزنامه در گزارش خود این طور تحلیل کرده بود که فرانسه «هم می خواهد روابط اروپا و تهران را حفظ کند و هم می خواهد متحدان منطقه ای و آمریکایی اروپا را راضی نگه دارد». غافل از این که در حوزه دفاعی ایران که مستقیما با امنیت تک تک مردم کشور ارتباط دارد نه «لودریان» که هیچ کس دیگر هم  نمی تواند «بندبازی» کند. اساسا منطقی و عقلانی نیست که هیچ کشوری درباره امنیت مردمش اجازه بندبازی و سیاست های دوپهلو به دیگران بدهد.

بله! در حوزه هسته ای به دلایل متعدد منطقی و عقلانی  از جمله این که ما هرگز به دنبال بمب اتمی نبودیم و از طرفی نیازی هم به ادامه غنی سازی 20 درصد با آن تعداد سانتریفیوژ نداشتیم، مذاکره کردیم و در یک فرایند داده و ستانده ای، به جمع بندی و توافق رسیدیم اما صنعت دفاعی کشور و امنیت مردم، مسئله ای نیست که بشود درباره آن حتی زمزمه ای برای مذاکره مطرح کرد. لباس نظامی شمخانی در گفت و گو با وزیر خارجه یکی از کشورهای دارای حق وتوی شورای امنیت و جملات صریح ظریف خطاب به وی به خوبی نشان می دهد که ایران تصمیم خود را گرفته  است که با این سیاست معلق فرانسه و شاید در مقیاس بزرگ تر، اروپا مقابله کند. هرچند معتقدم که اگر این سیاست صریح و پیام های پی در پی از همان ابتدای اجرای برجام در سیاست خارجی ایران وجود داشت، مانع از «تثبیت ادبیات آمریکا» در تحریم روانی ایران و ترسیدن شرکت ها و بانک های اروپایی می شد، اما واقعیت این است که دیپلماسی ایران در قبال سیاست بندبازانه فرانسوی ها به طور خاص و اتحادیه اروپا به طور عام تاکیدی دیگر بر این است که لحن ایران درقبال اروپا بسیار صریح شده است. مهم ترین این لحن ها در تهدیدهای اخیر عراقچی و ظریف نهفته است.

چندی قبل عراقچی در لندن اروپایی ها را تهدید کرده بود که اگر ایران نتواند از مزایای اقتصادی توافق هسته‌ای استفاده کند؛ از این توافق خارج می‌شود، حتی اگر ترامپ آن را تمدید کند. دیروز نیز تهدید جدید ایران علیه اروپا از زبان ظریف ارائه شد. جایی که وزیرخارجه همیشه خندان ایران در دیدار «لودریان» به لبخندهای سرد و نگاه های بدون لبخند بسنده کرد و در گفت و گویی دیگر خود اروپا را به توقف گفت وگوهای دوجانبه تهدید کرد، اگر مقامات این قاره بخواهند مسیر اشتباه گذشته را در همراهی با آمریکا تکرار کنند.

این مواضع (البته اگر متحدانه و یک صدا ادامه داشته باشد و زمزمه های مرموز برای سازش و عقب نشینی آن را تخریب نکند) باعث می شود دستگاه محاسباتی طرف مقابل (هم در اروپا و هم در آمریکا) برداشت واحد از سیاست صریح ایران داشته باشد. در این شرایط است که اگر اروپا بخواهد مقابل آمریکا سیاست مستقلی اتخاذ کند، برای این تصمیم دلایل منطقی خواهد داشت. شاید راز سکوت روزها و هفته های اخیر موگرینی درباره ایران و آینده توافق هسته ای همین باشد، شاید او هم منتظر است ببیند آیا ایران واقعا صریح و قاطع مقابل هر سیاست و خواسته جدید و شرط گذاری برای اجرای برجام می ایستد یا نه؟

شما برای آینده چه کرده‌اید؟

میثم مهرپور در وطن‌امروز نوشت:

در روزهای گذشته اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس‌جمهور در ادامه اظهارات منتقدانه خود از مردم ضمن انتقاد از وجود متولدان دهه 60 آنها را عامل بسیاری از مشکلات موجود در کشور دانسته و گفته بود: «متولدان دهــه 60 در هر مقطعی و به هــر موضوعی که ورود می‌کنند آنجا مشکل ایجاد می‌کنند. زمانی که به دبستان ورود کردند آن زمــان همه ما یادمان هســت روزنامه‌ها می‌گفتند مــدارس 4 شــیفته داریم. بعد به دبیرســتان ورود کردند، دبیرســتان‌ها همین جور شــد. بعد آمدند دانشگاه و در هرجایی رسیدیم دانشگاه زدیــم. این نتیجه جمعیت دهه 60 اســت، الان آن جمعیت دهه 60 به دوره اشــتغال ورود پیدا کرده است».  بعد از انتشار این سخنان، جهانگیری به سبک و سیاق سابق خود، بیان این جملات را تکذیب کرد و آن را تقطیع شده دانست و در توئیتی مدعی شد مقصود وی از بیان این جملات، قصور مسؤولان در ایجاد مشکلات متولدان این دهه و  آینده‌نگر نبودن مسؤولان بوده است.

در کمال تاسف روند بهانه‌تراشی و انتقاد از عملکرد گذشتگان با هدف سرپوش گذاشتن بر نقایص عملکردی، در دولت‌های یازدهم و دوازدهم به رویه‌ای معمول تبدیل شده است. گویا دولت قصد دارد همچنان در قامت کارشناس به بررسی و انتقاد از عملکرد مسؤولان قبلی پرداخته و از مقام پاسخگویی فرار کند و در جایگاه منتقدی خارج از گود سخن بگوید. از این رو ذکر نکاتی را در باب این سخنان ضروری می‌دانم.

1- آقای معاون اول با بیان مشکلات متولدان دهه 60 در زمینه اشتغال در ادامه سیاست «انداختن توپ به زمین دیگران» مشکلات امروزی اشتغال جوانان را ناشی از جمعیت بالای دهه شصتی‌ها و عدم برنامه‌ریزی مناسب برای ایجاد اشتغال این نسل در کشور دانسته و در پی توجیه عملکرد ضعیف و شعارزده دولت متبوع خود است. جهانگیری در حالی مسؤولیت ایجاد اشتغال برای دهه شصتی‌ها را بر عهده دولت‌های گذشته می‌داند که اگر دیروز مشکل متولدان این دهه مدرسه و دانشگاه بود و امروز اشتغال آنهاست، یقینا فردا و در دهه‌های آینده مشکل این رده سنی از جمعیت کشور به 2 موضوع بازنشستگی و از کارافتادگی و بهداشت و درمان بازمی‌گردد.

حال سوال این است: دولت متبوع آقای معاون اول برای این مشکلات چه کرده است؟ مشکلات صندوق‌های بازنشستگی و قوانین بیمه‌ای نیروی کار در سال‌های اخیر به اوج خود رسیده و در سال‌های ریاست حسن روحانی بر دولت‌های یازدهم و دوازدهم موضوع صندوق‌های بازنشستگی نه‌تنها به سمت بهبود حرکت نکرده، بلکه به اذعان خود دولتی‌ها به بحرانی تبدیل شده که تهدیدی برای امنیت اقتصادی و اجتماعی جامعه  به شمار می‌رود به طوری که با تداوم این مشکلات و نیافتن راه چاره‌ای برای آن، با رسیدن نخستین ‌نسل از دهه شصتی‌ها به سن بازنشستگی چیزی شبیه فاجعه در کمین اقتصاد ایران است.

2- در تمام کشورهای توسعه یافته محصولات لبنی به عنوان کالاهایی برای حفظ سلامتی جامعه از ضریب اهمیت بالایی برخوردار بوده و عمده دولت‌ها با افزایش مالیات در قیمت نوشابه‌های گازدار و ارائه سوبسید به محصولات لبنی سعی در ارتقای سلامت افراد جامعه و کاهش هزینه‌های درمانی و بیماری‌های ناشی از کمبود کلسیم دارند تا از این طریق در هزینه‌های درمانی نسل آینده صرفه‌جویی کنند، به نحوی که  قرار بود سرانه مصرف لبنیات برای هر فرد ایرانی بر اساس برنامه پنجم توسعه در سال پایانی این برنامه به رقمی حدود 90 کیلوگرم در سال برسد، در حالی که این رقم بر اساس آمارها چیزی کمتر از 50 کیلوگرم در سال است.

این در حالی است که در کشورهای توسعه‌یافته این رقم به واسطه حمایت‌های مستقیم و غیرمستقیم دولت‌ها رقمی بالغ بر 120 کیلوگرم در سال است. آقای جهانگیری به جای نقد گذشته بهتر است پاسخ دهند در ازای تعطیلی کارخانجات لبنی به واسطه کاهش قدرت خرید مردم، تجمع دامداران در اعتراض به قیمت خرید شیرخام و… چه کرده‌اند؟ آیا کاهش سرانه مصرف لبنیات در سال‌های اخیر منجر به افزایش بیماری‌های دهان و لثه، گسترش پوکی استخوان و… در دهه شصتی‌های امروز و میانسالان و کهنسالان جامعه در دهه‌های آینده نخواهد شد؟

3-کاهش نرخ رشد جمعیت و تبدیل هرم سنی جامعه ایران از یک جامعه جوان و پویا به یک جامعه پیر و میانسال در دهه‌های آینده در حالی در سال‌های نه چندان دور به معضلی بزرگ برای اقتصاد ایران مبدل خواهد شد که دولت‌های یازدهم و دوازدهم نه‌تنها هیچ اقدامی اعم از تبلیغی و عملیاتی در این راستا نداشته‌اند، بلکه همچنان جزو مخالفان تئوریک افزایش نرخ رشد جمعیت به شمار می‌روند. اگر چه به قول معاون اول رئیس‌جمهور ورود دهه شصتی‌ها به سن اشتغال و عدم رشد اقتصاد ایران متناسب با افزایش جمعیت در سال‌های اخیر گریبان اقتصاد ایران را گرفته است اما طبیعتا نیاز به نیروی کار جوان و متخصص در آینده یکی از نیازهای اساسی اقتصاد ایران خواهد بود.

نیروی کاری که طبیعتا در دهه‌های آینده به دلیل کاهش نرخ زاد و ولد و عدم تربیت نیروی انسانی جوان و متخصص وجود خارجی نداشته و بیراه نیست اگر بگوییم با گذر متولدان دهه 60 از سن 50 سالگی،کشور قطعا با مشکل نیروی کار جوان و تحصیلکرده مواجه خواهد شد. موضوعی که به نظر می‌رسد به‌رغم تاکیدات رهبر حکیم انقلاب بر توجه به رشد جمعیتی کشور، دولتی‌های امروز به کل منکر آن شده و به جای فکر کردن به آینده همچنان در نقد گذشته و تغییر زمین بازی به سر  می‌برند. حالا که حال دهه شصتی‌ها خوب نیست و با سخنان و کنایه‌های مسؤولان دولتی روز به روز در حال بدتر شدن است،‌ ای کاش دولت محترم حداقل به فکر آینده دهه شصتی‌ها باشد.

ادب مرد به ز سمت اوست

سید صولت مرتضوی در جوان نوشت:

جناب آقای حسام الدین آشنا، مشاور رئیس جمهور و رئیس مرکز مطالعات استراتژیک در پی مصاحبه یکی از مقامات پیرامون اظهار نظر در خصوص مسکن مهر در زلزله ناراحت کننده غرب کشور در فضای مجازی واکنش شدیدی نشان دادند و خطاب به ایشان نوشتند: ادب مرد به ز قدرت اوست.

گرچه این اظهارنظر یک نظر شخصی تلقی می‌شد و مخاطب هم یک نفر بود، اما واکنش جناب آشنا و رسانه‌های زنجیره‌ای بسیار تند و پر حجم و نفسگیر بود. با این حال، روز یک‌شنبه جناب آقای رئیس جمهور در مجمع عمومی بانک مرکزی با کمال تأسف مخالفان دولت (با کمال احترام و تأسف یعنی بخش زیادی از ملت فهیم ایران) را کم عقل خطاب فرمودند!

جناب آقای رئیس جمهور عاقل! نیک می‌دانند در انتخاباتی که ۲۹اردیبهشت انجام شد، حدود ۱۶ میلیون نفر از کسانی که موفق به حضور در پای صندوق‌ها شدند مخالف ایشان بودند، گزارشات واصله و اظهارات شخص آقای رئیس جمهور هم حکایت از آن دارد که تقریبا بین 2/5 تا ۵ میلیون واجد شرایط رأی دادن گرچه در انتخابات شرکت کردند اما امکان رأی دادن (به دلیل معضلات عدیده اجرایی) برایشان میسر نگردید. حقیر به گواهی سوابق اجرایی و انتخاباتی ام بر این باورم که حدود 80 درصد از افرادی که متأسفانه رأی‌شان اخذ نشد از هواداران حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای رئیسی محسوب می‌شوند؛ با این وصف، با قاطعیت می‌توان اذعان داشت، مخالفان جناب آقای رئیس جمهور در انتخابات ۲۹اردیبهشت بالغ بر ۲۰ میلیون نفر برآورد می‌شوند، اما جای تعجب اینجاست که چگونه رئیس جمهوری که همگان حتی معصومین‌(ع) را قابل نقد می‌دانند! خود را عاری و مصون از خطا ‌و تقصیر و عاقل تصور کرده و حتی تلویحاً برتر از معصومین، از جمله امام زمان (عج) دانسته و مخالفان دولتشان را نادان و غیرعاقل می‌پندارند و شگفت اینکه این مطلب را اعلام هم می‌نمایند؟!!

نمی دانم آیا مدعی العموم قادر است از حقوق حداقل 20 میلیون نفری که ایشان آنان را نادان (با کمال تأسف و احترام بخوانید ملت فهیم ایران) خطاب نمودند دفاع نماید؟ آیا دیوان عالی کشور که صلاحیت نظارت بر رفتار رئیس جمهوری را دارد قادر به اظهارنظر قانونی در خصوص کفایت سیاسی و احتمالاً حقوقی ایشان می‌باشد؟

چه بسا این مهم آزمونی جهت دفاع از حقوق مردم در برابر دولت برای دستگاه محترم قضا باشد. اما از جناب آقای آشنا انتظار می‌رود:

۱. در اقدامی مشابه اقدام صدرالذکر، به حضرت ایشان بنگارند ادب مرد به ز سمت اوست.

۲. در یک نظر سنجی در فضای مجازی مخالفان این اظهار نظر رئیس محترمشان را ارزیابی و نتیجه را به سمع و نظر ایشان و ملت رشید و فهیم ایران برسانند.

پی نوشت: البته بد و خالی از لطف نیست اگر واکنش قبلی خودشان را هم به پیوست تقدیم شان نمایند.

و آخر دعوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین

ایران و فرانسه پیام یکدیگر را شنیدند

حمیدرضا آصفی در ایران نوشت:

سفر آقای «ژان ایولودریان»، وزیر خارجه فرانسه  به جمهوری اسلامی ایران نشانگر تبادل رایزنی مستمر میان دو کشور است. در کمتر از دو سال گذشته تهران و پاریس شاهد سفر وزیر خارجه کشورمان به فرانسه و متقابلاً سفر وزیر خارجه فرانسه به ایران بوده است و این سفر سومین دیدار و تماس در این سطح است. گفت‌ و گو و تماس در روابط بین‌الملل و عرصه دیپلماسی چنانچه از موضع برابر و احترام متقابل باشد، فی نفسه مثبت است بویژه اگر دو کشور همسنگ و قدرت‌های قابل توجهی در عرصه جهانی و منطقه‌ای باشند، اما سفر وزیر خارجه فرانسه به ایران در حالی اهمیت ویژه‌ای پیدا می کند که پاریس پیش از سفر آقای «ایو لودریان»، علائم متفاوت و بعضاً متضاد از خود بروز داد. اظهارات وزیر خارجه فرانسه و بیانیه وزارت خارجه این کشور این مفاهیم را کاملاً روشن می‌کند. آقای ژان ایو لودریان پیش از این سفر موضوع توان دفاعی جمهوری اسلامی ایران را مطرح کرده بود ،اما همزمان وزارت خارجه فرانسه بر تعمیق روابط و همکاری‌های چندلایه در ابعاد دوجانبه فرهنگی، علمی، سیاسی و اقتصادی و نیز همکاری‌های بین‌الملی و منطقه‌ای تأکید کرده بود.

جمهوری فرانسه تلاش داشته که خود را کشوری مستقل به دنیا معرفی کند. ایران در زمان سوسیالیست‌ها و گلیست‌های فرانسه همکاری‌های گسترده‌ای با این کشور داشته اگر چه بداخلاقی‌های فرانسه در عرصه‌های مختلف پرشمار بوده است با این حال این روابط همواره به دلیل اهمیت دو کشور ادامه یافته است اینک که آقای مکرون، رئیس جمهوری جدید فرانسه درصدد معرفی دولت خود به عنوان یک دولت پیرو راه سوم (نه گلیست و نه سوسیالیست) و بلندپروازانه است، از این رو باید انتظار داشت این کشور با توجه به حساسیت‌های جمهوری اسلامی ایران به جای پرداختن به موضوع‌های مناقشه آمیز و بیهوده مانند توان موشکی جمهوری اسلامی ایران از موضوع‌هایی که می‌تواند همکاری‌های دو کشور را گسترده‌تر و از فرانسه یک بازیگر فعال در منطقه به وجود آورد، بهره گیرد.

آقای مکرون پیش از سفر وزیر خارجه فرانسه به تهران در تماس تلفنی با رئیس جمهوری کشورمان با تأکید بر تعمیق روابط و ضرورت بهره‌گیری از نفوذ جمهوی اسلامی ایران در منطقه برای سفر وزیر خارجه‌اش پشتوانه سازی کرد. آقای «ژان ایو لودریان» در این سفر این فرصت را دارد تا از دیدگاه‌های روشن و صریح مسئولین کشورمان در موضوع های مختلف مطلع شود. آنچه از دیدگاه‌ها و اظهارات طرفین مستفاد می‌شود، عزم دو کشور برای گسترش همکاری‌ها و تعمیق این روابط است. آقای لودریان بدون تردید در بازگشت به کشورش، دوستان اروپایی و همکاران امریکایی فرانسه را از نتایج این سفر مطلع خواهد کرد و این برعهده وزیر خارجه فرانسه است تا دیدگاه‌های صریح جمهوری اسلامی ایران را در کنار علاقه مندی ایران به اطلاع دوستان خود رسانده و آنان را مجاب کند که گزینه امتیازدهی به امریکا برای حفظ  برجام، راه بی سرانجامی است که نمی‌توان موفقیتی برای آن متصور بود.

از این رو چنانچه او در خلال این سفر پیام بن‌بست راهکار متقاعد کردن ترامپ برای ماندن در برجام  را از طریق گفت‌وگو با ایران بر سر موضوع هایی که جزو خطوط قرمز خود می‌داند، دریابد و از آن طرف بتواند درخصوص مشکلات بانکی و افزایش سرمایه‌گذاری در ایران تلاش مؤثری از خود نشان دهد انتظار می‌رود همکاری‌های دوجانبه میان ایران و فرانسه چه در ابعاد دوجانبه و چه در زمینه منطقه‌ای بخصوص در لبنان و سوریه که همواره مورد توجه پاریس بوده است، شکل جدیدی را به خود گیرد.

جمهوری اسلامی نشان داده است که همواره راه گفت‌ و گو را راه حل موضوع‌های مختلف بین‌المللی و فهم مشترک حتی از مسائل پیچیده و غامض می‌داند از این رو اگرچه برخی از محافل داخلی مخالفت خود را با این سفر اعلام داشته بودند، جمهوری اسلامی ایران با روی باز از این سفر استقبال کرد و مواضع خود را به طرف فرانسوی انتقال داد و دیدگاه‌های طرف مقابل را شنید. موفقیت این سفر نه تنها در جهت منافع روابط فی مابین دوکشور است ،بلکه موجب تقویت پیوندهای ایران و اروپا و زمینه‌ساز صلح و امنیت در منطقه خواهد بود.

هر نوزاد یک درخت

مهدی رحمانیان در شرق نوشت:

چندی پیش در آستانه هفته منابع طبیعی و روز درختکاری، جلسه‌ای در سازمان جنگل‌ها و مراتع با حضور تعدادی از مدیران مسئول روزنامه‌ها برگزار شد. مدیران این سازمان درصدد بودند برای نهادینه‌کردن فرهنگ درختکاری و ایجاد بوستانی به نام «خبرنگار» با حاضران جلسه تبادل‌نظر کنند. در آنجا به واسطه کار یکی از دوستانم که به مناسبت تولد فرزندش درخت کاشته بود، پیشنهادی مطرح کردم و مایلم در این یادداشت با مقدمه‌ای آن را بازگو کنم. انسان نخستین موجودی است که با طبیعت زیسته و در آن بالیده است؛ این نزدیکی به طبیعت موجب شده او به انبوه جنگل‌ها و مراتع و سایر نعمت‌های الهی چندان توجهی نکند. در طول سالیان آدمی این نکته را دریافت که با کاشت درخت می‌تواند برخی از نیازهای زندگی‌اش را برآورده کند؛ اما با رشد و توسعه جامعه انسانی، تخریب طبیعت و جنگل‌ هم وسعت پیدا کرده است.

این بهره‌برداری از طبیعت دیری نپایید و انسان‌ها به این نتیجه رسیدند که اگر با این آهنگ به استفاده بیش از حد از طبیعت ادامه دهند، روزی فرا خواهد رسید که جهانی خالی از درخت و جنگل خواهند داشت با برهوتی در مقابل خویش. ترس از این برهوت انسان را به این نتیجه رساند که در کنار بهره‌برداری از طبیعت باید نسبت به بازسازی آن هم اقدام کند. آن‌طور که در منابع تاریخی آمده است، نخستین‌بار استرلینگ مورتون، روزنامه‌نگار و سیاست‌مدار آمریکایی که گویا دوره‌ای وزیر کشاورزی آمریکا هم بوده، دهم‌آوریل برابر با بیست‌ویکم فروردین سال ١٨٧٢ را به عنوان روز درختکاری نام‌گذاری می‌کند. گفته می‌شود در آن روز حدود یک میلیون درخت کاشته شده است.

البته این روز، بعدها به آخرین جمعه آوریل انتقال پیدا کرد. در ایران هم از دوره باستان، طبیعت مورد توجه بوده و جشن‌هایی نیز به این مناسبت‌ها برگزار می‌کرده‌اند، اما نخستین‌بار در دوره سلطنت ناصرالدین‌شاه است که به‌تبعیت از فرنگی‌ها چهار اصله نهال در ١٧ آذر ١٢٥٣ در باغ عشرت‌آباد کاشته می‌شود و به‌گونه‌ای سرآغازی شده است برای تعیین روزی به نام درختکاری. البته بعدها این روز به ٢٤ اسفند و در دوره‌ای دیگر به اول آذر منتقل شد ولی نهایتا در ١٥ اسفند ٤٦ به همت شهرداری تهران و با حضور شهردار و تعدادی از مقامات حکومتی از جمله وزیر کشاورزی، مراسم جشن درختکاری برگزار شد و سرآغازی شد برای یک روز رسمی در ایران. از چندین سال پیش هم به جای روز درختکاری این روز به هفته منابع طبیعی ارتقا یافت. هفته‌ای که از ١٥ اسفند تا ٢٢ اسفند ادامه دارد.

این مقدمه را گفتم تا برسم به پیشنهاد اصلی که در آن جلسه مطرح کردم و آن را در این یاداشت قدری بسط می‌دهم، شاید جرقه‌ای بزند و فرصتی پیش بیاورد برای سازگاری بیشتر آحاد جامعه با طبیعت و درخت و درختکاری و البته حرکتی نظام‌مند از سوی مسئولان. طرح پیشنهادی این است که به‌ازای هر تولد، یک درخت بکاریم.

به این معنا که وقتی نوزادی متولد می‌شود، والدین نوزاد ملزم هستند که برای او از ثبت احوال شناسنامه بگیرند، در کنار این الزام، الزام دیگری همراه با امکان برای غرس یک نهال در بوستانی به نام «میلاد» یا هر اسم متناسب دیگری برای والدین ایجاد کنند، تا از این رهگذر هر روز را تبدیل به روز درختکاری کنیم و هم به مناسبت تولد فرزندانمان عِرق و علاقه‌ای به درختکاری در والدین ایجاد شود؛ همان‌گونه که برای رشد و تربیت فرزندان خود تلاش می‌کنند، هم‌زمان به رشد و نمو نهال همزاد فرزندانشان نیز توجه داشته باشند. دور از انتظار نیست که این بچه‌ها وقتی بزرگ شدند، خودشان مراقب درخت همزادشان باشند. البته این طرح نیازمند مصوبه دولت یا مجلس است و نیز داشتن سازمانی مشابه ثبت‌احوال که برای نوزادان شناسنامه صادر می‌کنند.

باید برای این نهال‌ها هم شناسنامه صادر شود. هزینه اجرای این طرح به دو صورت قابل تأمین است: ١- خود والدین هزینه‌های نهال و مراقبت‌های بعدی را متقبل شوند ٢- والدینی که توان مالی ندارند، از طریق سازمان‌های مردم‌نهاد یا ردیف بودجه‌ای که در دولت پیش‌بینی می‌شود، این هزینه‌ها را تأمین کنند. چنانچه سازمان مناسبی برای این طرح در نظر گرفته شود، می‌توان این بوستان‌ها را به پارکی بزرگ برای گردهم‌آمدن خانواده‌ها و حتی برگزاری جشن‌های تولد و عروسی و سایر دورهمی‌های خانوادگی قرار داد و درعین‌حال فرهنگ کاشت درخت و مراقبت از آن را نیز نهادینه کرد. به جای یک روز خاص درختکاری، هر روز، روز درختکاری شود. درصورت موفقیت این طرح می‌توان به مناسبت هر پیمان عقدی نیز چنین برنامه‌ای را اجرا کرد.

اجنبی، اجنبی است

در سرمقاله صبح‌نو آمده است:

مشروطه بر آن بود که بساط سلطه خارجی و دیکتاتوری درباری جمع شود و این خواسته همه ایرانیان بوده و هست؛ البته برخی آن را به دیگ پلوی سفارت انگلستان پیوند زدند و مانع از تحقق خواسته‌های مردمی شدند. بدین اعتبار، برخورد غرب با ایران همواره از موضعی بالا و برتر بوده و هیچ گاه در دویست سال گذشته تغییری نکرده.

این زاویه دید معیوب، استعمارگرانه و خصمانه، فقط زمانی تضعیف، محدود و منزوی شده که پاسخی در خور از جانب جمهوری اسلامی یافته است وگرنه تغییری در مشی و معیار غرب حاصل نشده که بتوانیم ذهنیت خویش را تغییر دهیم. در آخرین نمونه‌ها وزیر خارجه فرانسه، دیروز در تهران بود؛ او سومین وزیر خارجه این کشور در طول سه سال اخیر است و این می‌تواند نشانه‌ای از بی‌ثباتی در سیاست خارجی فرانسه تلقی شود. با این همه، او قبل از آمدن به تهران، سخنان تهدیدآمیزی را به زبان آورد و در برخی دیدارهای دیروز هم، «لنگ» و دندان برای ما نشان داد.

وزیر خارجه قبلی هم وقتی به ایران سفر کرد که همزمان ارتش این کشور با سعودی و آمریکا در خلیج فارس سرگرم برگزاری رزمایشی علیه کشور ما بود.  حالا برخی می گویند فرانسه اوبامای دیگری است؛ برادر دیگر شغال. این سطح از وابستگی جز همان قاعده تاریخی وادادگی در برابر سفارتخانه اجنبی نیست که 200 سال است مقدرات ما را می‌خواهد رقم بزند. عزت به دست آوردنی است، آن را به سادگی از دست ندهیم.