جمعه , ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » مهمل بافیهای باورنکردنی قلم به مزدان اتاق خالی از فکر افسران آتش به اختیار قرارگاه پدافندی جنگ نرم اطلاعات سپاه پاسداران برعلیه اسلام ناب محمدی و عرفان و تصوف ِ طریقت نعمت اللهی گنابادی!

مهمل بافیهای باورنکردنی قلم به مزدان اتاق خالی از فکر افسران آتش به اختیار قرارگاه پدافندی جنگ نرم اطلاعات سپاه پاسداران برعلیه اسلام ناب محمدی و عرفان و تصوف ِ طریقت نعمت اللهی گنابادی!

فرد فاسد و شیطان صفتی موسوم سیدعلیرضا علوی طباطبایی در متنی با عنوان “رئیسی که درمجالس فقر مراعات ادب را نمیکرد”! اهانتهای بسیاری نسبت به قطب جلیل القدر سلسله علیه علویه معروفیه رضویه نعمت اللهیه گنابادی یعنی حضرت آقای دکترنورعلی تابنده مجذوبعلیشاه اظهار کرده که عمق دنائت و پست فطرتی این جماعت تکفیری بدتر از داعشی را نشان میدهد!

نوشته توطئه آمیز کذایی به شرح زیر است:

تاریخ انتشار: ۰۷ اسفند ۱۳۹۶ – ۲۱:۳۸
نظري و گذري بر زمينه‌ها و پيامدهاي رياست نورعلي تابنده(مجذوب علی شاه) بر فرقه گنابادي
در روزهاي اخير و به موازات حمله خشونت‌بار جماعت معروف به دراويش گنابادي، بسياري از ناظران از در پي‌جويي از ماهيت رهبر اين گروه و نحوه گزينش وي به رياست اين فرقه و نيز پاره‌اي از عقايد بحث‌انگيز او برآمده‌اند.

  سيدعليرضا علوي طباطبايي

در روزهاي اخير و به موازات حمله خشونت‌بار جماعت معروف به دراويش گنابادي، بسياري از ناظران از در پي‌جويي از ماهيت رهبر اين گروه و نحوه گزينش وي به رياست اين فرقه و نيز پاره‌اي از عقايد بحث‌انگيز او برآمده‌اند. مقالي كه پيش روي شماست، سعي كرده به مدد پاره‌اي مستندات، به اين پرسش پاسخ گويد. اميد آنكه مقبول افتد.

نورعلي تابنده گنابادي معروف به مجذوبعلي‌شاه قطب كنوني دراويش گنابادي، پس از درگذشت علي تابنده گنابادي معروف به محبوبعلي‌شاه، به رياست اين فرقه دست يافت. درباره نحوه نيل او به اين جايگاه و نيز پاره‌اي از عقايد وي، تأملاتي وجود دارد كه اين قلم در ادامه بدان پرداخته است.

  «اما» و «اگر»هاي يك انتخاب

ماجراي انتخاب نورعلي تابنده گنابادي از همان آغاز، با ترديدهايي همراه بود كه اصالت اجازه او از اقطاب سلف را زير سؤال مي‌برد. پاره‌اي از اين ترديدها به اين قرار است:
1- عده‌اي از مقربان، از جمله سه تن از رؤساي فرقه مانند همسر سلطان حسين تابنده- كه عروس و مادر به اصطلاح قطب هم بوده است- و وابستگان به دو تن از رؤساي متأخر نظير اسدالله‌خان نور فرزند نورالحكما- كه از جمله نزديكان و معتمدان صالح‌عليشاه به شمار مي‌رفت و برادر همسر سلطان حسين تابنده و دايي علي تابنده نيز بودند- عقيده داشتند اجازه نورعلي تابنده با تهديد از محبوبعلي‌شاه گرفته شده است و به همين دليل فاقد اعتبار است.
2- عده‌اي از نزديكان و سرشناسان فرقه، مانند خانواده نورالحكما و معتمدان سلطان حسين تابنده، مانند آقايان مرتضوي، قانعي، عسكري و نظير اينان، چون برخوردهاي معترضانه نورعلي تابنده را با برادرش سلطان حسين تابنده ديده بودند يا ماجراي اعتراض او را در اولين اقامه نماز جماعتش در منزل مرحوم رحمتعلي‌شاه حائري شنيده بودند، به قطبيت رسيدن نورعلي را بي‌اعتبار مي‌دانستند زيرا كسي كه با لااقل دو قطب پدر و برادر بر سر اذن برادرش سلطان حسين تابنده مخالفت كرده باشد، صلاحيت رياست فرقه را ندارد.
3- عدم تجديد بيعت بعضي از قدماي فرقه و زير بار رياست نورعلي تابنده نرفتن، دلايل زيادي مانند آشنايي كامل با زندگي قبل از به رياست رسيدن او را دارد كه با احراز پست رياست فرقه سازگار نيست.
4- عده‌اي معتقد بودند محبوبعلي‌شاه به بعضي از دوستان خصوصي، بسيار نزديك و محرم اسرار خود گفته است: اجازه‌اي ديگر نوشته است و اگر تاكنون پنهان نگه داشته شده، به لحاظ امتيازاتي مي‌باشد كه به آن فرد داده‌اند. اين اجازه تاكنون منتشر نشده و طبعاً مورد انكار نورعلي تابنده نيز قرار گرفته است.
5- عده‌اي هم به استناد سندي كه نزد همسر سلطان حسين تابنده، مادر علي تابنده موجود بوده و خوشبختانه رونوشت‌هايي از آن به خط سلطان حسين در دست ديگران مي‌باشد، معتقدند رئيس كنوني، مراعات آداب و رسوم فرقه را نمي‌كرده و نسبت به سلطان حسين تابنده در مجالس فقري كه حضور مي‌يافته، ادب را مراعات نمي‌كرده تا جايي كه حتي سلطان حسين با ورود او، مجلس را ترك مي‌كرده است!
6- سابقه عضويت او در احزاب سياسي بدنام و مهم‌تر نزديكي او به بعضي سياسيون بدنام، عدم آشنايي او با آداب و رسوم فرقه‌داري، با روش رؤساي فرقه گنابادي سازگار نيست، به همين دليل عده‌اي بر اين باورند كه اجازه او به صورت عادي و مرسوم داده نشده و پشت صحنه‌هايي دارد.
7- آشنايي عده‌اي با گرايشات حزبي نامبرده و اينكه نمي‌توانسته از هويت روشن و پايدار برخوردار باشد، نشان‌دهنده عدم صلاحيت او قلمداد شده است، چه اينكه خاندان او، به طور كامل از جمله دعاگويان دربار پهلوي و مجري منويات نظام حكومت ديكتاتوري او در ايران و حتي منطقه بوده‌اند تا حدي كه رجال بدنام آن دوره از جمله وابستگان به استعمار انگليس و بعدها امريكا، در زمره به اصطلاح مشرفين به فرقه بوده‌اند يا برگزاري جشن‌هاي حكومتي مانند جشن تاجگذاري در بيدخت و… را دليل مي‌آوردند كه با به اصطلاح مخالفت‌هاي نورعلي تابنده با نظام شاهنشاهي همخواني ندارد. خصوصاً اينكه در همان دوره، رئيس كنوني با خاندان خود- كه در خدمت پهلوي بودند- رفت و آمد داشته است تا حدي كه عده‌اي حتي بعد از تجديد، چون متوجه مي‌شوند فرقه در خدمت حزبي بدنام قرار گرفته، به تجديد حضور و بيعت بي‌اعتنا شده و مجلس‌ها را ترك مي‌كنند.
درباره چگونگي برگزيده شدن نورعلي تابنده به رياست فرقه، موضوعات ديگري نيز وجود دارد كه مي‌تواند روزگاري به صورت مجموعه‌اي تنظيم و منتشر شود.

  مرام اعتقادي رئيس فرقه

نورعلي تابنده گنابادي خود را شيعه مي‌داند و اين رئيس صوفيه نيز مانند رؤساي ماقبل خود، همواره سعي در اظهار تشيع داشته و كوشيده به هر نوع ممكن شيعه بودن خود را ثابت كند. به رغم اينكه بر حسب مباني شيعي، ما مأمور به ظاهر بوده و ناگزير تشيع او را مي‌پذيريم، اما نمي‌توانيم نسبت به پاره‌اي ابهامات در منش اعتقادي او بي‌تفاوت باشيم.
اين رئيس فرقه گنابادي كه از يك سو مدعي تشيع است و از سوي ديگر شخصيت او به فرقه‌اش بستگي دارد، كوشيده با ادعايي بدون ارائه دليل ثابت كند «تصوف ذات تشيع و معناي آن است!» تا فرقه‌اي را هم كه در رأس آن قرار دارد، شيعه معرفي كند ولي ترديدي نيست كه بايد اين دعاوي را با عقايدي که دارند و به آن اصرار مي‌ورزند، مطابقت نمود تا «سيه‌روي شود هر كه در او غش باشد». ما براي روشن شدن واقعيت، ذيلاً چند نمونه از اظهارات اعتقادي او را شاهد مثال مي‌آوريم و قضاوت را به عهده خواننده مي‌گذاريم.
1- نورعلي تابنده در ارتباط با حسن بصري – كه از مخالفان معروف اميرالمؤمنين (ع) بوده است و به لحاظ همين انحراف عقيده‌اي ولايت بدون امامت را طرح كرده و در عصر امويان عقايد او دستمايه مخالفت آنان در برخورد ولايت با امامت بوده است- نه فقط حسن ظن داشته، بلكه او را تبرئه كرده، مي‌نويسد: «بصري، يعني اهل بصره، لذا كاملاً طبيعي است كه هر حسني كه در بصره بوده، اسمش حسن بصري باشد. بنابراين خيلي محتمل است اگر هم كسي بوده كه آن جسارت را در برابر علي داشته، يك حسن بصري ديگري بوده باشد. اما ما آن حسن بصري را تجليل مي‌كنيم كه به نوكري آستان علي افتخار مي‌كرد». ما اين ادعاي بي‌معني را نمي‌پذيريم، چه اينكه مي‌دانيم حسن بصري هم عصر امام علي امير‌المؤمنين(ع)، يك تن بيشتر نيست و آن هم به استناد مستندات موجود و بدون خدشه تاريخ، جز حسن بصري وابسته به تصوف نيست؛ خصوصاً اينكه نورعلي تنابنده، حسن بصري ديگري را پيدا نكرده تا او را ارائه دهد.
2- مطلب ديگري كه بسيار حساس و مهم مي‌باشد، اين ادعا است: او صوفيه را مأمور اخذ بيعت در زمان غيبت از جانب حضرت امام قائم- ارواحنافداه- مي‌داند كه اگر چنين مهمي ريشه ديني داشت، بدون هيچ ترديدي، مفاخر شيعه به آن اشاره مي‌كردند و مسلماً بايد پذيرفت هيچ مقامي قادر به پنهان نگه داشتن آن نبود.
3- مسئله مهم ديگري كه نورعلي تابنده مطرح مي‌كند، مسئله استمرار نيابتي همراه با انكار ولايت خاصه و عامه است! او مدعي مي‌شود: «امر اخذ بيعت در اين زمان [غيبت صغري] از طرف امام، بر عهده شيخ جنيد بغدادي بود». سپس اضافه مي‌كند: «جنيد بغدادي از طرف حضرت امام قائم، امام دوازدهم، مأمور اخذ بيعت معنوي بود و در زمان غيبت اجازه داشت جانشين هم تعيين كند و جانشين طريقتي هم تعيين كرد كه شيخ ابوعلي رودباري شد». نشان مغايرت اين ادعا با مباني تشيع، همين است كه مدعي مي‌شود «جانشين طريقتي» تعيين كرد. اگر چنين مهمي از اركان مهدويت بود، به طريقت اختصاص پيدا نمي‌كرد. به علاوه ادعاي «جانشينان جنيد، در واقع نماينده غيرمستقيم امام مي‌باشند كه اخذ بيعت مي‌كنند» ادعايي است كه اگر از جمله ضروريات دوران غيبت كبري محسوب مي‌شد، همه به آن اشاره مي‌كردند؛ امري كه به لحاظ بطلان آن، با انكار شديد پيشوايان روحاني شيعه مواجه بوده است.
4- موضوع ديگر ادعاي «تصوف فقط همان مسئله وصايت و ولايت است، نه ساير مطالب زائد» كه تصوف را در مقابل تشيع قرار مي‌دهد. اين ادعا در حقيقت، ادعاي تشيع نورعلي تابنده را زير سؤال مي‌برد زيرا تأييدكننده همان مسئله جنجال‌برانگيزي است كه تصوف را وسيله‌اي براي تعميم دادن ولايت و وصايت معصوم(ع) مي‌دانسته‌اند. با اين فشرده، نشان داده شد كه رؤساي صوفيه با اينگونه عقايد و افكار، غيرشيعه هستند و داعيه‌هاي ايشان در اين باره پوچ است.
5- موضوع ديگري كه بايد به آن توجه كرد، مسئله سلسله اجازه ارشاد رؤساي صوفيه مي‌باشد كه نورعلي تابنده مدعي مي‌شود: «يكي از مصاديق آيه انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون» است. اين اولين بار است كه توسط يك رئيس صوفي ناآشنا با مباني تشيع، چنين ادعايي مطرح شده و ترديدي نيست اگر قادر به اقامه دليل و برهان بود، براي اثبات ادعاي خود مطرح مي‌كرد.

  با تشرف به من شرف پيدا مي‌كنيد!

بي‌نياز از توضيح است كه نه فقط رؤساي فرقه گنابادي بلكه تمامي فرقه‌داران صوفيه- كه اساس مسلك خود را بر بيعت گذاشته‌اند- براي مشروعيت دادن ديني به فرقه‌داري خويش، بيعتِ مرسوم در امامت را از جمله شرايط درويش شدن دانسته و سعي كرده‌‌اند با ارائه توجيهاتي، اين بدعت را يك امر مذهبي وانمود كنند. نورعلي تابنده نيز كه مدعي رياست فرقه گنابادي شده است، در تاريخ 8/1/1392 در جلسه‌اي كه با بانوان دراويش داشت، در سخنراني‌خود مطلبي را بيان كرد كه بدون شك به تنهايي ناقوس رسوايي «گناباديه» را به صدا در‌آورد و بار ديگر نقاب از چهره آنها برداشت. وي در آن محفل طي سخناني اعجاب‌آور اعلام كرد: «با تشرف به من شرف پيدا مي‌كنيد و زماني كه با من بيعت كرديد، گناهانتان به گردن من است و در بيعت با شخصي كه بيعت مي‌گيرد و از طرف خدا مشخص شده [در اينجا منظور اين است كه من از شما بيعت مي‌گيرم از طرف خدا مشخص شده‌ام] و اگر براي تشرف شوهرتان يا پدرتان هم راضي نبود كه شما مشرف شويد، نياز به اجازه نداريد. چون تشرف شخصي است و به ديگري ربط ندارد؛ حتي پسر بدون اجازه پدر مي‌تواند مشرف شود، چون زماني كه پدر فرزند به دنيا آورد، مگر از او اجازه گرفت!»
با توجه به اين ادعا كه حكايت از جاه‌طلبي و خودبزرگ‌بيني نورعلي تابنده مي‌كند، بايد به سه موضوع توجه داشت:
الف- در صورتي اين نوع دعاوي فرقه‌اي مشروعيت ديني دارد كه همراه با اثبات حقانيت آن فرقه‌ بوده باشد و در ارتباط تصوف نيز زماني دعاوي رؤساي صوفيه قابل اعتنا است كه اسلاميت تصوف ثابت شده باشد و مي‌دانيم فقهاي عظيم‌الشأن اماميه تصوف را باطل دانسته‌اند.
ب- در مورد بيعت فرقه‌اي كه اتباع جذب شده طي مراسمي به نام بيعت به عضويت فرقه درمي‌آيند، بزرگان تشيع كه حكم ايشان در زمان غيبت امام غائب نافذ و لازم‌الاجرا مي‌باشد، آن را بدعت در دين مبين دانسته‌اند.
ج- درباره لازم بودن اذن همسر و پدر در چنين مواردي بايد مجتهد جامع‌الشرايط تشخيص بدهد و با حكم او باشد نه شخصي كه خود بايد در امور شرعي تقليد كند. يادم از كلام استاد شهيد آيت‌الله مطهري آمد؛ بزرگمردي كه بخشي از صوفيه و البته به گونه‌اي تحريف‌آميز سعي داشته و دارند او را مؤيد تصوف فرقه‌اي معرفي كنند. ايشان مي‌فرمايند: «آنجا كه تصوف جنبه فرقه‌اي پيدا مي‌كند، بدعت‌ها و انحرافات زيادي مي‌توان يافت كه با كتاب الله و سنت معتبر وفق نمي‌دهد» و به فرموده شهيد دكتر محمد مفتح در مباحث اسلام‌شناسي كه در مسجد الجواد داشتند: «تصوف وقتي جنبه علمي خود را از دست داد و به صورت فرقه درآمد دروغ و بدعت لازمه آن شد. در اين مجال بي‌مناسبت نيست تا به يكي از اين بدعت‌ها و انحراف‌ها، اشاره‌اي داشته باشيم. يكي از همان بدعت‌ها و انحراف‌ها، مسئله اخذ بيعت است كه اصل و اساس فرقه‌هاي صوفيه به شمار مي‌رود و در نفي آن سخن رفت اما مسئله مهم ديگر ادعايي است كه رؤساي فرقه گنابادي در ارتباط با اين ابداعات در دين مبين دارند. دو مورد از آنها به قرار ذيل است:
الف- سلطان‌حسين تابنده قطب پيشين دراويش در جواب نامه‌اي مي‌نويسد: «حجت ادعاي كساني كه مدعي مقام هدايت مي‌باشند به اين است كه عمل آنها كاملاً بر وفق دستور شرع مطهر بوده و آنچه خلاف شرع باشد از آنان سر نزند و اجازه از شخص مجاز سابق نيز داشته باشد» كه اين ادعا با بدعت اخذ بيعت منافات دارد.
ب- اينكه رؤساي فرقه گنابادي تأكيد دارند كه ما به اتباع فرقه دستور تقليد از فقهاي شيعه را مي‌دهيم، از جمله دروغ‌هايي است كه استاد شهيد دكتر محمد مفتح نيز در مباحث خويش بدان اشاره كرده‌اند چراكه آنان از فتواي مراجع عظام در اينكه: «عشريه مكفي از خمس نيست» تبعيت نمي‌كنند.
آيا با توجه به اخذ عشريه، اين دروغ نيست كه سلطان‌حسين تابنده ادعا كرده: «آنچه در سلسله فقرا دستور داده شد از بزرگان دين و ائمه هدي(ع) رسيده است و فقرا از خود چيزي اضافه نكرده‌اند»؟

  فقهاي شيعه، منبع اخذ و اعلام احكام الهي

خوشبختانه اينگونه ادعاها، از آن زمره نيست كه مجموعه امت اسلامي داشته باشند يا عاملان دين مبين اسلام به آن اصرار كنند بلكه تنها از زبان سران فرقه گنابادي اظهار شده است. به ياد آوريم كه سلطان‌حسين تابنده از جمله رؤساي فرقه گنابادي، در عريضه‌هايي كه به محضر حضرت امام خميني (قده) و آيات عظام سيدمحمود شاهرودي، سيدشهاب‌الدين مرعشي‌نجفي و… نوشته‌اند متذكر شده‌اند: اتباع فرقه گنابادي از ايشان تقليد مي‌كنند!
علاوه بر اتباع فرقه نيز گفته‌اند: «در امور شريعتي بايد از مراجع تقليد بشود» و تكرار كرده‌اند: «تقليد به آداب شرع را لازم مي‌دانيم» و براي اينكه به اهميت تقليد و تقيد اشاره كرده باشند، گفته‌اند: «تقليد به آداب شرع مطهر عمل به احكام ديانت مقدسه لازم بلكه كمال قلبي را بدون آن ميسر نمي‌دانند» و ما براي اينكه كار اتباع فرقه گنابادي را آسان كنيم و يادآور شويم نورعلي تابنده در امري مداخله كرده كه صلاحيت آن را نداشته است فتواي حضرت آيت‌الله العظمي خامنه‌اي(دام ظله)- كه البته ترجماني از فتاوي تمامي فقهاي معاصر است – را در زمينه اذن شوهر و پدر در بيعت و به عضويت فرقه‌اي درآمدن را ذيلاً مي‌آوريم.
معظم‌له در پاسخ به سؤال «شركت كردن در مجالس و محافل صوفيه و انجام اعمال و گفتن اذكار آنان و حضور در خانقاه آنها، چه صورت دارد؟» مرقوم داشته‌اند: «حائز اهميت نيست و كساني كه اوامر و نواهي قرآن‌كريم را قبول داشته و به امامت ائمه(ع) معتقدند، چه بهتر است كه اسم جداگانه و آداب و رفتار جداگانه‌اي را كه لازم نيست بلكه مضر است، كنار گذاشته و در جماعت عظيم ملت بزرگ و مسلمان خود حاضر باشند».