آقای احمدینژاد مچکریم/هدف از گفتن «دیگر یرای اصلاح راهی نیست» چیست؟ /احمدینژاد رجل سیاسی نبود! /نوآوریهای بیسرانجام از جیب مردم
دستگیری احتمالی احمدی نژاد، سرانجام بمبهای خبری بودجه ۹۷، استیضاح برای پیشگیری، عدالت در مسلخ رانت خواران، سخنان روحانی در جشنواره خوارزمی در مورد تفاوت علم اسلامی و غیر اسلامی، تهدید سوال فرصت پاسخگویی، پشت پرده ارتش ۳۰ هزار نفری آمریکا در سوریه، توصیه وزیر ارتباطات به رعایت حریم خصوصی مردم و هفت خوانی به نام طلاق توافقی از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
روزنامههای امروز یکشنبه ششم اسفندماه در حالی چاپ و منتشر شدند که سخنان روز گذشته رئیس جمهور روحانی در جشنواره خوارزمی پیرامون علوم اسلامی و غیر اسلامی و تاکید بر لزوم فعالیت و پژوهش آزاد استادان و دانشجویان و اهمیت تعامل علمی با دنیا در کنار موضوعاتی همچون یادداشتها و گزارشهایی درباره رفتارهای اخیر احمدی نژاد و درخواست عذرخواهی از حامیان سالهای گذشته او از مردم، گزارشهایی از اهداف و معایب طرحهای عمومی هزینه بر از جمله تعویضهای مکرر کارت ملی و … و گمانهها از «معماری امنیتی» جدید در منطقه عناوین مهم صفحات نخست آنها را شامل میشوند.
روزنامه خراسان در گزارشی که تیتر نخست شماره امروزش با عنوان «گمانهها از «معماری امنیتی» جدید در منطقه» را از آن انتخاب کرده به تحلیل «ابر اقدام سیاست خارجی» در برنامه ظریف پرداخته و از معماری امنیتی خاورمیانه نوشته است. این روزنامه همچنین در بخشی دیگر از صفحه نخست در کنار تصویر رئیس جمهور از سخنان روز گذشته او در جشنواره خوارزمی عنوان«تفاوت علم اسلامی و علم غیراسلامی در اهداف آن است» را تیتر کرده است.
روزنامه کیهان هم با اشاره به سخنان روز گذشته روحانی درباره لزوم عدم سختگیری با اساتید و پژوهشگران عبارت «اساتید مورد احترامند جلوی جولان جاسوسها را بگیرید» را خطاب به روحانی تیتر نخست شماره امروزش کرد. این روزنامه در سرمقاله خود نیز که به قلم صرفی نوشته شده با تحلیل اژدهای هفت سر فساد سوالی را مطرح کرده و چرایی ریشه کن نشدن فساد را در پاسخ آن سوال دانسته است.
روزنامه ابتکار تیتر نخست خود را از گزارشی انتخاب کرده است که درباره طرحهای ملی هزینه زا برای مردم تهیه کرده و عنوان آن رانوآوریهای بیسرانجام از جیب مردم برگزیده است. این روزنامه نیز بخشی از صفحه نخست خود را به سخنان روحانی در روز گذشته با عنوان «علم به نوع تفکر و ایدئولوژی وصل نمیشود» اختصاص داده است.
روزنامه آرمان امروز تیتر نخست شماره یکشنه خود را «استادان را مشکوک ندانید» انتخاب کرده که بخشی از گفته دیروز رئیس جمهور در سی و یکمین جشنواره خوارزمی ایراد شده است. این روزنامه همچنین در گزارشی از احتمال دستگیری احمدی نژاد خبر داده است. داریوش قنبری در سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان «احمدینژاد رجل سیاسی نبود!» سعی کرده این گزاره را تحلیل کند.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها، سرمقالهها و گزارشهای منتشر شده در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
آقای احمدینژاد مچکریم
سیدمحمد بهشتی طی یادداشتی در ستون نگاه روز روزنامه اعتماد با اشاره به تحرکات اخیر احمدی نژاد نوشت: جملهای معروف هست که میگوید: «نوستالژی خاطرهای است که درد از آن زدوده شده». این یعنی سازوکار ناخودآگاه ذهن آدمی طوری است که میتواند تلخترین دوران زندگی را فراموش کند و نه فقط فراموش کند بلکه از آن خاطراتی شیرین بسازد. واقعش هم این است که نسیان کمک میکند که به امید فردا از دشواریهای امروز «عبور» کنیم. تحلیل نرویم و مضمحل نشویم و حل و فصل مسائل را به دست گذشت زمان بسپریم. پنداری هرچه دوران تلختر باشد سرعت فراموشی برای جان به در بردن بیشتر میشود. اما تجاربی که گاه با قیمت گزافی به دست آمده چه وضعیتی پیدا میکند. بدی نسیان این است که سبب میشود از یک سوراخ دو بار گزیده شویم.
هرچند نسیان سبب «عبور» میشود، اما برای تضمین آینده نیاز به «عبرت» است. این عبرت است که از گذشته توشهای برای آینده میسازد و بهایی که در گذشته پرداخت شده را صرف ساختن آینده میکند. هرقدر نسیان فرآیندی ذهنی و ناخودآگاه است، تذکر و عبرت عملی توام با عقلانیت و آگاهی است. در فرآیند نسیان بهتدریج اهم دستمایههایی که ممکن بود ما را به یاد تلخیها بیندازد از ذهن زدوده میشود در عوض نزد عقل اندکمایههای تذکر نیز برای مرتکب نشدن دوباره خطا کافی است. هرقدر تجارب گذشته پرهزینهتر به دست آمده باشد و وجوه بیشتری از زندگی ما را تحتتاثیر قرار داده باشد، آینههای تذکر دور و اطرافمان بیشتر میشود و ایبسا چیزهایی که تداعی خاصی در ذهن دیگران ندارد، عقل عبرتآموز را یاد آن گذشته دردناک بیندازد و به این ترتیب از فراموشی بکاهد. در تاریخ معاصر کشور ما نیز موقعیتی روی داد که خرابی و خسرانش هیچ بخشی از زندگیمان را بیدستبرد نگذاشت. دورانی که در آن فقط ثروت و سرمایه ملیمان هدر نرفت بلکه شخصیت ملیمان گزیده شد و اصلا موجودیت ملی و جهانیمان تهدید شد. مثل هر دوران تلخ دیگری، سازوکار ذهن ما میل دارد که این دوران را فراموش کند، حق هم دارد. دورانی که از حضور رییسجمهورمان حتی در رسانه عمومی عصبانی و سرافکنده میشدیم چه لطفی دارد که بهخاطرسپردنی باشد. به قیاس تلخترین خاطرات این نسیان نیز دارد به سرعت روی میدهد. پنداری همهچیز دست به دست هم داده که ما با سرعتی باورنکردنی آن دوران را فراموش کنیم. عجیب آنکه هرقدر صبر میکنیم آن روزها تبدیل به خاطرهای شیرین نمیشود و به این اعتبار ناقض قاعده نوستالژی است.
جریانی که در آن دوران بیشترین نفع را برد، اینک روی فراموشی ما و خصوصا تبدیل شدنش به نوستالژیای شیرین حساب باز کرده است تا دوباره در آینده بتواند ماهی خود را بگیرد؛ لذا اصلا میلی به تذکر و یادآوری تلخیها ندارد. شاهدش آنکه دایما دولت کنونی را بابت یادآوری خسارات گذشته شماتت میکند. این جریان از یادآوری بیم دارد؛ چون میترسد جامعه به فکر مطالبه ازدسترفتههایش بیفتد. اما خوشبختانه کسی که بیشترین کمک را به یادآوری میکند رییس دولت آن وقت است؛ کسی که با حضور گاه و بیگاهش در موقعیتهای مختلف یادآور تلخکامیهاست. خوشبختانه شخصیت او به ترتیبی است که برای یادآوری آن دوران کذایی به جامعه، نیازی به صحبت کردن نیز ندارد. ایشان حکم همان ریسمان سیاه و سپیدی را دارد که آینه عبرت مارگزیدههاست. او مسبب جنسی از یادآوری است که با «اطلاع یافتن» متفاوت است بلکه از نوع «چشیدن» است. مثل دردی که ظاهرا خوب شده، اما گاهگاهی محل درد ناگهان تیری میکشد و در کسری از ثانیه همه سختیها و مصائب آن بیماری را تداعی میکند و باعث میشود هیچوقت ملاحظات پزشکی را یادمان نرود تا خدایناکرده دوباره بیماری عود نکند. از این جهت باید قدردان ایشان باشیم؛ چون ایشان در حال ایفای نقشی با وجود خواست جریان موافقشاناند. درخواست ما از ایشان این است که حضور عبرتانگیزشان را فراموش نکنند.
هدف از گفتن «دیگر یرای اصلاح راهی نیست» چیست؟
محمد صرفی در بخشی از یادداشت روز کیهان با عنوان «اژدهای هفت سر و یک سوال ساده» نوشت: عدالتطلبی و مبارزه با فساد نباید به مبارزه با ثروت و دشمنی با ثروتمندان تعبیر و تفسیر شود. فساد آنجا شکل میگیرد که ثروت به صورت مطلق و بدون هیچ ضابطه، قید و شرطی درباره چگونگی بدست آوردن آن، مورد استقبال و تمجید واقع شود. برخی اندیشمندان مرحله حاد فساد را آنجایی میدانند که جامعه، ثروتمندان را مورد تکریم قرار میدهد و به دنبال رسیدن به جایگاه آنان است، بدون آنکه این پرسش را مطرح کند؛ «کسب ثروت از چه راهی؟»
آنچه هزار سال پیش اندیشمند چینی «وانگ انشیه» درباره لوازم مبارزه با فساد (دارا بودن سطح بالای اخلاق و تهذیب شخصی) گفت: را میتوان اینگونه در کلام رهبر معظم انقلاب، به تفصیل مورد توجه قرار داد؛ «عدالتی که همراه با معنویت و توجه به آفاق معنوی عالم وجود و کائنات نباشد، به ریاکاری و دروغ و انحراف و ظاهرسازی و تصنع تبدیل خواهد شد.
خیلی از ماها نیتهایمان خوب است و با نیتِ خوب وارد میشویم؛ اما نمیتوانیم این نیت را نگه داریم؛ این نیت در اثنای راه به موانعی برخورد میکند؛ سایش پیدا میکند؛ کمرنگ و ضعیف میشود و احیاناً یک جاذبه قوی معارضی دل را -که جایگاه نیت، دل است- به سوی خودش جذب میکند؛ یک وقت نگاه میکنید، میبینید اصلاً نیت رفت؛ نیت یک چیز دیگر شده؛ آن وقت راه انسان عوض میشود. اگر میبینید بعضیها «ربّنا اللَه» را گفتند، اما امروز بهجای کعبه رو به بتکده دارند؛ شعار خوب را دادند، اما امروز ۱۸۰ درجه در جهت عکس آن شعار حرکت میکنند، عاملش این است؛ نتوانستند نگه دارند. چرا نتوانستند؟ چون در اثنای راه، جاذبهها پیدا میشود.»
نکته درخور تامل و عجیب آنجاست که این سخنان در نخستین روزهای آغاز به کار دولت نهم در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت بیان شده است. مرور آن سخنان که ۱۲ سال از بیان آن میگذرد و تطبیق آن با مواضع و وضعیت امروز برخی از مدعیان عدالتطلبی برای اهل بصیرت، معانی و درسهای بسیار دارد که باید در جای خود به آن پرداخت.
اگر بپذیریم که امروز کشور با وجود دستگاهها و نهادهای مختلف نظارتی، با معضلی به نام فساد روبروست، ماجرا از دو حال خارج نیست. یا مدیران و مجریان امر نظارت از ابتدا بهدرستی انتخاب نشدهاند و یا در روند کاری خود و راه سخت نظارت، دچار فرسایش و انحراف شدهاند. بررسی میزان کارآمدی سیستمهای نظارتی، کاری علمی و لازم است و نمیتوان درباره آن بدون تحقیق رای قطعی صادر کرد، اما اجمالاً میتوان گفت: آلوده کردن مسئولان نظارتی به درآمدهای شبه قانونی یکی از علل این ناکارآمدی است. وقتی مسئول حراست فلان بانک یا دستگاه را عضو هیئت مدیره یک یا چند شرکت زیرمجموعه میکنند و زندگیاش با چرب و شیرین زندگی تجملی آشنا میشود، چگونه میتوان از او انتظار داشت مو را از ماست بکشد؟!
یکی از شگردهای اصلی و همیشگی و البته کارآمد! افراد مفسد آن است که فساد را گسترده و عمیق و همهگیر نشان دهند و بیان کنند تا با جا انداختن افکار مسمومی مانند «همه فاسد شدهاند»، «دیگر برای اصلاح راهی نیست»، «دست همه در یک کاسه است» و امثال اینها، انگیزه مبارزه و برخورد را ضعیف کرده و حتی از بین ببرند. یکی از گلوگاههای مهم برای آغاز جدی مبارزه، تلاش برای یافتن پاسخ این سؤال به ظاهر ساده است؛ چند مسئول نظارتی همزمان در چند و کدام شرکتها مسئولیت و عایدی دارند؟ در آینده درباره راه و رسم مبارزه شمشیر عدالت با اژدهای هفتسر فساد بیشتر خواهیم نوشت.
احمدینژاد رجل سیاسی نبود!
داریوش قنبری نماینده اسبق مجلس در سرمقاله امروز روزنامه آرمان امروز با عنوان «احمدینژاد رجل سیاسی نبود!» نوشت:محمود احمدینژاد این روزها چنان حرف میزند که گویی مردم از یاد بردهاند که در دوران ریاستجمهوری او چه اتفاقاتی افتاده است. در زمان برگزاری انتخابات مجلس نهم، عموم کاندیداهای اصلاحطلبی که با دولت وی همسو نبودند، از سوی هیاتهای اجرایی که زیرمجموعه دولت بودند، تایید صلاحیت نشدند و اصلا کارشان به شورای نگهبان نرسید که شورای نگهبان بخواهد صلاحیت آنها را بررسی کند. ضمن اینکه شورای نگهبان برخی از همان افراد را برگرداند. درواقع طی انتخابات شورای شهر و روستا و مجلس که در دولت احمدینژاد برگزار شد، خیلی از عدم تایید صلاحیتها در هیاتهای اجرایی اتفاق افتاد درحالی که احمدینژاد در آن زمان هیچ نگفت. ظاهرا الان خواب دیده و یادش افتاده که مفهومی تحت این عنوان هم وجود داشته و میتوانسته از آن حرف بزند! کارنامه احمدینژاد در این زمینه سیاهتر از آن است که بخواهد راجع به این موضوع سخنی بر زبان براند و ادعایی داشته باشد. درواقع منش و موجودیت احمدینژاد به این حرفها نمیخورد. اما سوال این است که چرا این حرفها را میزند و دنبال چیست که این روزها در قامت یک اپوزیسیون ظاهر شده است؟ چرا به این سمت و سو رفته و چه هدفی دارد؟ احمدینژاد این روزها نه از پایگاه اجتماعی برخوردار است و نه جای برجستهای در درون حاکمیت دارد. احمدینژاد تنها شده و کارش به جایی رسیده که همفکران سابقش هم از او اعلام برائت میکنند. کسانی که در مقطعی طرفدار سینهچاک احمدینژاد بودند، حالا از او دوری میجویند و این نشان میدهد که بیشتر و بیشتر منزوی میشود. حمایتهایی که از او میشد، برداشته شده و از طرف دیگر در میان عامه مردم هم جایگاه و پایگاه ندارد. احمدینژاد این حرفها را میزند، چون احساس میکند با طرح این موضوعات میتواند برای خود طرفدارانی دست و پا کند. غافل از اینکه بیشتر خود را تبدیل به موضوعی برای طنزپردازی کرده است. شگردهای او طی هفتهها و ماههای گذشته حاصلی برایش نداشته و تنها میخواهد خود را به اپوزیسیون نظام تبدیل کند تا از این طریق مورد توجه بخشهایی از اپوزیسیون قرار گیرد، اما در این زمینه هم شکست خورده است. او درک درستی از تحولات کشور، نظام جمهوری اسلامی و پایگاه اجتماعی خود ندارد و به همین دلیل در قامت یک اپوزیسیون ظاهر شده است.
احمدینژاد همه چیز را زیر سوال میبرد تا خودش را مطرح کند و از انزوا خارج شود. در مجموع کارهای احمدینژاد نشان میدهد که از همان ابتدا رجل سیاسی نبود. یعنی حرفی که خیلیها در مورد احمدینژاد میزدند، به تدریج ثابت شد. حامیان احمدینژاد که زمانی مخالفانش را سرزنش میکردند و مورد انواع تهمتها و اتهامات قرار میدادند، این روزها همان حرفهایی را میزنند که یک روز مخالفان احمدینژاد میزدند. درواقع احمدینژاد با این کارها ضعف دانش و آگاهی سیاسی خود را نشان داد که چه فردی با چه کارآکتری و با چه دیدگاه و اهدافی بوده است. شاید تنها حسن اقداماتش این بوده که دیدگاه مخالفان احمدینژاد بیشتر به اثبات برسد و درایت، عقلانیت و قدرت پیشبینی مخالفانش را نمایان سازد. اصلاحطلبان زمان ریاستجمهوری احمدینژاد که با این تفکرات سکان اجرایی دولت را به دست گرفته بود، بحق نگران اوضاع بودند. درواقع اصلاحطلبان هر انتقادی که کردند از سر دلسوزی برای کشور و آینده بود. در مجموع تفکرات احمدینژاد ضربهای به کشور وارد کرد که سالها طول میکشد تا در عرصههای مختلف جبران شود. ندانمکاریها و بیتدبیریهایش بلایی سر کشور آورده که سالها باید بگذرد تا آثار بلایا و مشکلات زدوده شود. احمدینژاد چیزی هم برای از دست دادن ندارد. جایگاهش در درون نظام از دست رفته و هر اقدامی هم بکند، دیگر جایگاهی نخواهد داشت. از طرف دیگر در میان عامه مردم هم فاقد پایگاه است. او حتی در میان اپوزیسیون هم حامی نخواهد داشت چه رسد به اینکه جایگاهی در میان مردمی داشته باشد که به نظام جمهوری اسلامی علاقهمندند. شاید این روزها دست به کاری انتحاری زده و بیشتر دنبال این است که تحت محدودیتهای خاصی قرار بگیرد تا لااقل از این طریق معروف شود! به نظر میرسد از نوعی مشکلات روانی هم رنج میبرد که خودبرتربینی او هم باید مورد توجه قرار گیرد. در این میان تنها تحلیل مسائل سیاسی و اجتماعی کافی نیست بلکه مسائل روحی و روانی هم باید در نظر گرفت. احمدینژاد به لحاظ روانی نیاز به مطرح شدن دارد. احتمالا با طرح این موضوعات نیاز به مطرح شدنش را برطرف میکند.
نوآوریهای بیسرانجام از جیب مردم
روزنامه ابتکار در بخشی از گزارش امروز خود که عنوان آن را تیتر یک صفحه نخست خود انتخاب کرده است نوشت:زمانی بود که پلاکهای متفاوتی روی خودروها دیده میشد. یکی صرفا اسم شهر بود و دیگری شمارهای هم در کنار خود داشت. فونت یکی به ثلث و نستعلیق میزد و برخی دیگر با فونتهای کامپیوتری نوشته شده بود. در پس زمینه یکی سایه علایم رانندگی را میدیدی و دیگری ته رنگی از آبی روشن داشت. پلاکهای معروف به لیزری با خط زرد روی آن هم بعدها آمدند. در آن زمان طرحی با عنوان تعویض پلاک مطرح شد که همگان را ملزم به ثبتنام در آن در مهلتی مقرر کردند و البته در مرحله اول در ازای پرداخت بدهی عوارض و جریمه، با پرداخت وجهی، تنها یک برچسب به صاحب خودرو میدادند تا پشت شیشه بچسباند و از جریمههایی که درصورت نداشتن این برچسب دچار آن میشد، رهایی یابد. وجود این برچسبها باعث شد حتی شیشه بسیاری از خودروها برای دزدیدن برچسب بدون پرداخت هزینههای گفته شده بشکنند! با این حال این همه ماجرا نبود. طرح تعویض پلاک در آن زمان در حد همان برچسب ماند و به پلاک متحدالشکلی روی خودروها نرسید. معلوم نشد پولی را هم که مردم پرداخته بودند کجا رفت که وقتی چند سال بعد پلاکهای ملی آمد و نصب آن برای همه اجباری شد، مردم مجبور شدند در کنار حضور در صفهای طولانی، پول تعویض پلاک را دوباره از جیبشان بدهند.
تعویض کارتهای پایان خدمت سربازی به کارتهای هوشمند نیز در حالی سال گذشته با فراخوان عمومی انجام شد که قرار بود تمامی کارتهای موجود از جمله گواهینامه و پایان خدمت در کارتهای ملی جدید تجمیع شوند. در شرایطی که برای تعویض کارتهای ملی قدیمی و تبدیل آنها به کارت هوشمند ملی نیز تا پایان امسال ضربالاجل قرار داده شده، هزینه کارتهای دیگر نیز از جیب ملت پرداخت شد تا کی امکان تجمیع همه کارتها فراهم شود.
این خدمات که در تمام کشورها تحت عنوان خدمات دولتی به مردم اعطا میشود، در ایران برای هر شهروند بین ۳۱ تا ۳۶ هزار تومان هزینه در بر دارد. با توجه به جمعیت ۸۰ میلیون نفری کشور و در نظر گرفتن حداقل ۳۱ هزار تومانی، ۲ هزار و ۴۸۰ میلیارد تومان درامد از این طریق حاصل میشود. البته گفته میشود که اکنون ۶۰ میلیون نفر واجد شرایط (بالای ۱۵ سال) هستند. این میزان نیز رقمی حدود هزار و ۸۶۰ میلیارد تومان
درآمدزآیی را به دنبال دارد که با توجه به این صحبت که گفته میشود ۲۰ هزار تومان ثبت نام اولیه به خزانه دولت میرود، درآمد فراوانی را برای دولت به همراه دارد. همه اینها در شرایطی است که تکنولوژیهای جدیدتری نیز برای شناسایی هویت مطرح شدهاند که امکانات بیشتری دارند و با توسعه آنها کارتهای فعلی نیز در آینده نزدیک یک تکنولوژی قدیمی محسوب میشوند و درعین حال هنوز خبری از ایجاد زیرساختهای لازم برای تمامی کاربردهای ممکن کارت هوشمند ملی خبری نیست. در واقع هیچ بعید نیست که چند سال بعد دوباره طرح جدیدی برای تعویض کارتهای ملی یا هر کارت دیگری مطرح شود و باز هم مردم هزینه تصمیمهای خلقالساعه، با تاخیر، نوآوریهای کهنه، برد کوتاه آیندهنگری و سرعت بیشتر تکنولوژی از تغییر را از جیبشان بدهند.
مراد راهداری، کارشناس اقتصادی در گفتوگو با «ابتکار» درآسیبشناسی این طرح از لحاظ اقتصادی و اجتماعی گفت: اصل استفاده از کارتهای هوشمند ملی در کشورهای دیگری که این طرحها را با موفقیت اجرایی کردند، برای این بوده که هزینههای شهروندی را کاهش دهند و ضمن آن از بوروکراسیهای اداری جلوگیری کنند. به طور مثال از کارتهای هوشمند به عنوان کارتهای بانکی و اعتباری نیز استفاده میشود، برای اخذ تسهیلات بانکی تنها کارت هوشمند کافی است و مدارک دیگری به بانک نمیبرند، برای انتقال سند تنها از همان کارت استفاده میکنند و حتی شماره پلاک اتومبیلها نیز از طریق همان کارتهای هوشمند ملی نشات میگیرد. با اجرای این سیاستها، ردیابی افراد نیز آسانتر میشود. او افزود:، اما اکنون طرحی برقرار شدهاست که به صورت اجباری، طرح اجتماعی را به مردم تکلیف کرده و از هر فرد بیش از ۳۰ هزار تومان پول میگیرد. پس از آن دردسر جدیدی در هنگام ارائه مدارک به بانک برای بازکردن حساب و تسهیلات ایجاد میشود. با توجه به این که مطابق تکنولوژی روز نیست، ۱۰ سال دیگر هم سفرهای را برای دولت باز میکند.