اشرافیت و خط نفوذ؛ عملیات گازانبری/ پایه جدید انقلاب نهاده شد
اشرافیت و خط نفوذ؛ عملیات گازانبری
محمد ایمانی در کیهان نوشت:
1- «اشرافیت ارتجاعی ناراضیتراش» و «خط نفوذ»، تنها دوخط موازیای هستند که به هم میرسند. انحرافها ابتدا کوچکند اما وقتی مورد مقابله قرار نگرفتند، تشدید میشوند و زاویه را بیشتر میکنند. امیرمومنان (ع) به تکلیف الهی «ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً» (من گمراهان را به یاری نمیگیرم) وفادار بود که وقتی مروان بن حکم را پس از جنگ جمل اسیر گرفتند و گفت بیعت میکنم، فرمود «أَوَ لَمْ یُبَایِعْنِی بَعْدَ قَتْلِ عُثْمَانَ؟ لَا حَاجَهًَْ لِی فِی بَیْعَتِهِ، إِنَّهَا کَفٌّ یَهُودِیَّهًْ لَوْ بَایَعَنِی بِکَفِّهِ لَغَدَرَ بِسَبَّتِهِ. آیا بعد از کشته شدن عثمان با من بیعت نکرد؟ مرا به بیعت او نیازی نیست. دست او، دست یهودی است.».(خطبه 73 نهجالبلاغه).
2- حکم بن ابیالعاص پدرِ مروان، به خاطر افشای اسرار پیامبر(ص) نزد قریش، از مدینه اخراج و لعنت شد. با آنکه عثمان برای رفع تبعید، چند مرتبه نزد رسول خدا (ص) از آنان شفاعت کرد ولی مورد قبول حضرت واقع نشد. در دوره خلیفه سوم، مروان همراه پدرش به مدینه بازگشت و کاتب و از خاصّان خلیفه سوم و داماد او شد. منابع تاریخی اقدامات وی را از عوامل اصلی شورش مردم ذکر کردهاند. مروان از کسانی بود که طلحه و زبیر را برای شورش علیه امیرمومنان ترغیب کرد. با وجود آنکه اشرافیگری امثال مروان و ولید، اسباب اعتراض طلحه و زبیر علیه خلیفه سوم را فراهم کرده بود، اما آنها با هم علیه امیر مومنان جبهه ائتلافی تشکیل دادند؛ دو صحابی مرتجع و اشرافیتزده، دست در دست کسی گذاشتند که وصی پیامبر، دست غدّار او را به عنوان «دست یهودیه» پس زده بود. انحراف نسل به نسل بیشتر شد. بنی عباس هرچند با نقاب دفاع از اهل بیت (ع) در مقابل بنی امیه سر کار آمدند اما رئیسشرطهها و استخبارات هارونالرشید، سِنْدی بْن شاهِکْ «یهودی» بود که بر امام موسی بن جعفر (ع) سخت گرفت و امام را به شهادت رساند.
3- شاخص خوشبختی و فلاکت کدام است؟ کدام آمار و نمودار نشان میدهد فرد یا مردمی خوشبخت یا بدبخت هستند؟ آمار برخورداری و مصرف؟ میزان سرانه تولید و درآمد ملی؟ درصد رشد اقتصادی؟ امام محمد باقرعلیهالسلام فرمود «إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ سَبِیلُ الْأَنْبِیَاءِ وَ مِنْهَاجُ الصُّلَحَاءِ فَرِیضَهٌ عَظِیمَهٌ بِهَا تُقَامُ الْفَرَائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذَاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَکَاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظَالِمُ وَ تُعْمَرُ الْأَرْضُ وَ یَسْتَقِیمُ الْأَمْرُ. امر به معروف و نهی از منکر، راه و روش پیامبران و شیوه صالحان است و فریضه بزرگی است که دیگر فرایض به واسطه آن بر پا میشود، راهها امن میگردد و درآمدها حلال میشود و حقوق پایمال شده به صاحبانش برمیگردد، زمین آباد میشود و کارها سامان میپذیرد».
4- در روزگار غربت جانشین پیامبر، عصمت کبرای الهی زهرای مرضیه (س) – به ناچار- از خانه برون آمده بود تا جان نازنین خویش را سپر مولایی کند که پهلوانی شجاعتر از او نمیشناختند اما به حکم مصلحت، مأمور به صبری تلخ بود. بانویی که پیامبر(ص) بارها دربارهاش فرموده بود «فداها ابوها»، با جان گرامی خویش، جوّ اختناق را شکست. اما آیا اگر اصحاب پیامبر (ص) پای حق میایستادند و بهتدریج در مارپیچ سکوت گرفتار نمیشدند، کار به شهادت حضرت زهرا (س) میکشید؟ کار به جایی رسید که به واسطه خودکامگی مدیریتاشرافی بدمست، جناب ابوذر به بیابان ربذه تبعید شد. ابوذر همان صحابیای بود که پیامبر فرمود زیر آسمان راستگوتر از او نیست.
5- جناب عایشه شهادت میدهد «روی زمین کسی را راستگوتر از فاطمه ندیدم» و «در میان مردم کسی را شبیهتر از فاطمه به پیامبر از نظر کلام و گفتار ندیدم». بنابراین فاطمه سلامالله علیها آن روز از زبان پیامبر(ص) خطبه خواند که فرمود «فَجَعَلَ اللَّهُ… طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّهًِْ وَ اِمامَتَنا اَماناً لِلْفُرْقَهًْ. خداوند اطاعت ما را مایه نظام دین و امامت ما را امان از تفرقه قرار داد… آنگاه که خداوند خانه پیامبران را برای پیامبرش برگزید، نفاق پنهان در شما ظاهر شد و جامه دین کهنه گردید… همانا میبینم که به عیش و رفاه چسبیدهاید… پس آب [ایمان] را که در دهان خود جمع کرده بودید، یکباره همه را بیرون ریختید و هرچه را خورده بودید، بالا آوردید (و البته به فرموده قرآن) کفر شما و تمام انسانهای روی زمین زیانی به خدا نمیرساند».
6- مقتدای انقلاب دیروز در جمع پرشور مردم آذربایجان، ضمن تجلیل از حماسه حضور مردم در راهپیمایی دشمنشکن 22 بهمن فرمودند: «من وظیفه دارم خطر را به مردم عزیزمان بگویم. ما اگر به سمت اشرافیگری حرکت کردیم، این رفتن به سمت ارتجاع است. اگر به جای توجه به طبقه ضعیف، دل سپرده طبقات مرفه و زیادهخواه شدیم، این حرکت به سوی ارتجاع است. اگر به جای تکیه به مردم، به خارجیها تکیه کردیم امیدمان را به بیگانهها بستیم این حرکت به سمت ارتجاع است… ما نتیجه اتکاء به خارجیها را در قضیه برجام مشاهده کردیم و در قضیه مذاکرات هستهای به آنها اعتماد کردیم اما سودی نبردیم». این هشدار تکلیف مسئولان غیرتمند و نخبگان را دو چندان میکند.
7- هفته گذشته، گزارش دانیل کوتز مدیر«جامعه اطلاعاتی آمریکا» با موضوع «تهدیدهای جهانی» به کنگره ارائه شد که تاکید میکند «سیاستمداران میانهرو و تندرو ایران در تلاش جهت اجرای چشمانداز خود برای آینده، به شکلی فزاینده درگیر خواهند شد. این رقابت، عامل کلیدی در مشخص کردن این مسئله خواهد بود که آیا ایران، رفتارش را به نحوی که در راستای منافع ایالات متحده باشد، تغییر خواهد داد یا نه». گزارش اذعان میکند «ایران شبکهای از عوامل را در سرتاسر جهان گرد هم میآورد.ایران و شریک استراتژیکش حزبالله، همچنان تهدید دائمی محسوب میشوند. ایران در عراق، سوریه و یمن – جاهایی که میبیند چالشها به نفع تهران پیش میرود – در پی گسترش نفوذ خواهد بود و از دستاوردهای میادین جنگ در جهت توافقهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی استفاده خواهد کرد. ایران تواناییهای نظامیاش را توسعه خواهد داد».
8- همزمان، وزیرخارجه آمریکا به شبکه الحره گفت «ایران نفوذی گسترده در منطقه دارد. پاسخگویی به نفوذ ایران به ویژه سوریه، از راه مذاکرات میسر میشود». جمعبندی سخنان تیلرسون و گزارش کوتز این میشود که ایران تبدیل به ابرقدرت منطقهای شده و میخواهد این نفوذ را تبدیل به عایدات امنیتی و اقتصادی و سیاسی برای خود و شرکایش کند. آنها نام این نفوذ را تندروی گذاشتهاند و در مقابل، امیدوارند منافع استعماری شان از طریق طیفی منفعل احیا شود. کدام میانهرو؟ سازمان CIA و MI6 انگلیس، چهره سکولار و ناسیونالیستی در حد دکترمصدق را هم تحمل نکردند.
9- رهبر انقلاب، پس از اعلام توافق، بارها درباره نفوذطلبی استکبار هشدار دادند. ایشان در دیدار دولت (4 شهریور 94) با تشکر از «ختم مذاکرات» فرمودند: «جزو نگرانیها و دغدغههای من این است که دشمنان هدفهایی را در ذهن میپرورانند… دشمنیها کاسته نشده، این را نباید از نظر دور داشت. همه دستگاههای اقتصادی و فرهنگی مطلقاً توجه داشته باشند که ما در داخل نقشه طراحی شده دشمن قرار نگیریم و بازی نکنیم؛ که فلان تصمیم سیاسی یا اقتصادی یا فرهنگی کمک بکند به آن بسته تعیین شده دشمن… کاری که علیالعجاله باید کرد این است که در اتخاذ مواضع انقلابی باید صراحت داشت، یعنی رودربایستی نکنیم». ایشان در دیدار فرماندهان سپاه (24 شهریور 94) فرمودند «یکی از راههای ورود و نفوذ، ایجاد خلل در باورهای انقلابی و دینی است… دشمنان ما مکرر میگویند شما کشور قدرتمند و با نفوذ و اثرگذاری هستید [اما]… این مسئله انقلاب و روحیه انقلابی را کنار بگذارید و دنبال نکنید! اگر روحیه و عملکرد انقلابی نبود، این نفوذ هم وجود نداشت. معنایش این است که انقلاب را بگذارید کنار تا از این قدرت بیفتید تا ما بتوانیم شما را ببلعیم. این را صریحاً به افرادی از جمهوری اسلامی میگویند و توجه نمیشود به معنا و مفهوم واقعی این حرف».
10- سؤال مهمی وجود دارد که مخاطب آن دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی و وزارت اطلاعات است. رهبر انقلاب در دیدار وزیر و مدیران وزارت اطلاعات (19 مرداد 1395) فرمودند «مبانی انقلاب اسلامی، آثار و بیانات صریح امام خمینی(ره) است. ایجاد خط فاصل با رأس جریان استکبار، از مهمترین مبانی قطعیِ امام بزرگوار ماست و جای هیچگونه مسامحه و سهلانگاری ندارد… ناکامی استکبار جهانی در مقابل نظام اسلامی با وجود انبوه توطئهها، جز با پشتوانهی ایمان ممکن نبود. هر اقدامی در تضعیف ایمان مردم و مسئولان خیانت است. آن نیروی دفاعی که کشور را درهمه این سالها حفظ کرده، نیروی ایمان است و اگر این سلاح قوی و کارآمد تضعیف شود، آفات فراوانی به دنبال خواهد داشت… وزارت اطلاعات، پوسته سخت نظام است که به هیچوجه نباید آسیبپذیر شود…وزارت اطلاعات چشم بینا و بیدار نظام اسلامی است و مبانی و جهتگیریهای انقلاب اسلامی باید به طور کامل در وزارت اطلاعات حفظ شود».
11- ایشان شبیه همین مطالبات را 14 بهمن 94 خطاب به شورای عالی امنیت ملی و دبیرخانه آن مطرح کردند: «انجام صحیح نقش تصمیمسازی دبیرخانه، منوط به حاکم بودن فضای صد درصد انقلابی در این نهاد است زیرا اگر جهتگیریهای زاویهدار با انقلاب در دبیرخانه شورا تأثیرگذار شود، نتیجه مطلوب بدست نخواهد آمد … برخی تلاشها برای جابهجایی خطوط اصلی و روشن انقلاب در جریان است… از همان ابتدای پیروزی انقلاب، برخی تفکر انقلابی را قبول نداشتند و برخی هم با اینکه در داخل نظام بودند اما اعتقادی به مبارزه با استکبار نداشتند که باید در مقابل این جریان ایستاد». سؤال این است که پس از دو سال، در قبال این مطالبات صریح، چه اقدامی صورت گرفته است؟
12- چند جاسوس و دزد و وطنفروش دو زیست (دوتابعیتی) دیگر باید شناسایی بشوند یا فرار کنند تا دولت و وزارت نفت و اطلاعات و خارجه و بانک مرکزی و سازمان برنامه و… هوشیار شوند؟! آن مدیر دوتابعیتی چگونه به شرکت نفت رخنه کرده بود که 100 میلیارد اختلاس کرد وگریخت؛ یا آن عضو تیم مذاکرهکننده که مدال و سکه گرفت و با مشاور خاص اوباما در ارتباط بود؟ فرزندان و خانواده برخی مدیران در خارج کشور چه میکنند و چرا تابعیت در آمریکا و انگلیس و کانادا گرفتهاند؟ آنها هنگام اخذ تابعیت سوگند میخورند که برای آن کشور بجنگند! وزیر اطلاعات ۲۴ تیر ۱۳۹۶ در شورای اداری کرمانشاه گفت «جمهوری اسلامی ایران امروز همزمان با ناتوی فرهنگی و نظامی، با ناتوی اطلاعاتی هم مواجه است». با سرپلهای این جریان چه برخوردی شده است؟ چرا باید سربازان گمنام امام زمان(عج) خون دل بخورند و مجال برخورد لازم را نداشته باشند؟
13- دشمن میکوشد از طریق برخی عناصر، در برخی مراکز مهم تصمیمگیر و تصمیمساز رخنه کند؛ نمونههایی مانند دری اصفهان، جیسون رضائیان مرتبط با دفتر یک دولتمرد ارشد، نزار زکا مرتبط با تیم دستیار حقوق شهروندی و تیم مدیریتی قبلی در وزارت ارتباطات، کاووس سید امامی و کاوه مدنی مرتبط با مدیریت محیط زیست، و پدر و پسر نمازی که برای برخی مراکز راهبردی دولت برنامه مینوشتند، مواردی از نفوذ جریانی را بازگو میکنند. چه سر و سرّی میان مدیریتاشرافی ناکارآمد و ناراضی تراش با خط نفوذ وجود دارد که اولی سعی میکند برای تحرکات گروه دوم حاشیه امنیت ایجاد کند؟
کوثر بی تکرار
کورش شجاعی در خراسان نوشت:
آن مخدّره صاحب جلال پُرمنزلت عالی مقام نزد آفریدگار ذوالجلال که بود که حضرتش را، پروردگار عالمیان «کوثر» نام نهاد و او را «عطیه» ای گران مقدار و بی مانند تقدیر فرمود و بعد از چلّه روزه داری حضرت مصطفی و افطار به طعام بهشت باری تعالی بر دامن و جان پاک خدیجه کبری نهاد، آن کوثر جوشیده از جان مصطفی و آن منصوره هر دو عالم و نور هر کوکب و خورشید و سما ، آن دخت و دردانه حبیب خدا، آن زهره زهرای آسمان و زمین که بود و خداوند علی اعلی خلقت و وجود طاهره اش را چگونه رقم زد که هم کوثر باشد و هم «خیر کثیر» ، هم سرالاسرا خم غدیر، هم مصداق اتّم آیه «تطهیر» هم لب اللباب شب قدر و تقدیر. همان شب که خدای خالق «قدر» و «غدیر» از «هزار ماه» برترش آفرید و «قدر» و منزلتش را بی منتها گردانید.
او همان است که فقط خدای «قدر» و «فاطمه آفرین» و حضرت ختم المرسلین و امیرالمومنین و پس آن گاه ائمه معصومین و اولاد طاهرینش می شناسندش و بس . زهرای مرضیه همان بانوی مجلله و منصوره ای است که اعظم پیامبران این دردانه زمین و زمان را «ام ابیها» نامید از بس که فاطمه اش مهربان بود و دلسوز و غمخوار پدر و پیر و مراد و پیامبر خویش.
دخت رسول خاتم آن چنان نزد خدا عزیز و هم در جان مصطفی گران مایه بود که هر آن گاه بر پیامبر همان سرور و سالار انبیا و همان که خداوند در جلالت قدر و منزلتش فرمود «لولاک لما خَلقتُ الافلاک» وارد می شد حضرتش «قام الیها» آری تمام قد جلوی پای فاطمه اش می ایستاد و به این هم راضی نمی شد آن حبیب خدا و به سوی فاطمه اش روان می شد و باز هم آرام نمی گرفت تا بر پیشانی و حتی دست فاطمه بوسه می زد و می فرمود: از فاطمه بوی بهشت را استشمام می کنم. خدایا قدر فاطمه ات چه بود و چیست که حضرت ختمی مرتبت این «بهانه آفرینش» با او این چنین رفتار می کند.
این فاطمه، این الگوی علم و عصمت و کرامت و حامی و جانفدای امامت و ولایت چگونه همسری بود در خانه علی، همان علی که می فرمود اگر همه حجاب ها و پرده ها کنار برود ذره ای به ایمان علی افزون نمی شود. آری فاطمه آن گونه بود که مولا می فرمود: با نگاه به چهره فاطمه همه غم ها و رنج ها و زخم هایم التیام می یابد. اما آن محترم و محبوب نزد آفریدگار عالمیان چگونه مادری بود، مادری که خداوند حکیم ارحم الراحمین حسن و حسین و زینب و ام کلثوم را در دامنش پرورید و از ادامه و برکت همان دامن و کوثر و آیه تطهیر، ائمه معصومین و «بقیة ا… الاعظم» به امامت و ولایت امت حضرت خاتم برگزیده و «منصوب» و «منصوص» شدند.
زهرای اطهر را خداوند تا کجا منزلت بخشید که هم عطیه باشد و کوثر و خیر کثیر، هم دخت و مرید تامّ نبوت ، هم همسر و مدافع و جانفدای ولایت و هم مادر امامت.
خدایا اما نمی دانم!! چه شد که زهرای صاحب چنین منزلت ها و مرتبت های الهی پس از رحلت پیامبر و پیر و مراد و پدرش در هر نماز صبح و شام طلب رهیدن از این دنیا و پیوستن به حضرت مصطفی می کرد؟! همان فاطمه ای که هم خودش و هم دیگران و بسیاری از عامه و خواص بارها از لسان مبارک پیامبر (ص) شنیده بودند که می فرمود: «فاطمه پاره تن من است» و می فرمود: «هرکه فاطمه را بیازارد مرا آزرده و هرکه مرا بیازارد خداوند را آزرده است.» نمی دانم! چه شد که پس از رحلت جانگداز پیامبر اکرم و خاتم که قلبش مهبط وحی بود و معجزه جاویدش همین قرآن مجید، این کتاب سراسر نور نازل شده از جانب رب کریم که تنها یک «کوثر» دارد آن هم «بی تکرار» به اراده و حکمت بالغه و بی منتهای آفریدگار، و آن کوثر نیز بی کمترین تردیدی نزد همگان مصداقی جز «فاطمه» ندارد، پس چرا با این «دردانه» بی تکرار قرآن چنان کردند که اشک کوثر این خیرکثیر و عطیه الهی پس از رحلت پیامبر تا لقای او خشک نشد و آن چنان غمین و دل آزرده بود از آن همه «ناحقی» که در حق او و در حق غدیر و امامت و ولایت کردند که چنین وصیت کرد: علی جان مرا شبانه غسل بده ، شبانه کفن کن و قبرم را مخفی بدار و طنین این وصیت و پنهانی قبر زهرای مرضیه چه غوغا ها که به جان ها و وجدان های پاک و بیدار نمی اندازد و چه «کوثر» ها که به جان ها جاری نمی کند.
خدایا به حرمت قرآن و یگانه «کوثر» آن ما را مشمول شفاعت همان فاطمه و خیر کثیری فرما که پیامبرت درباره جایگاه و مقام و رتبه او نزد باری تعالی فرمود: روز قیامت من به منبر می روم، دیگر پیامبران به منبر می روند و برای مردمان سخن می گویند، امیرمومنان سخن می گوید و ناگاه ندا در می رسد: «غضوا ابصارکم» چشم هایتان را فرواندازید که فاطمه وارد می شود و اما زهرا در آستانه ورود به بهشت درنگ می کند، خدای عزوجل می فرماید: فاطمه چرا وارد نمی شوی؟ عرضه می دارد: بارالها در چنین روزی درخواست می کنم، مقام و جایگاهی که به من عطا فرمودی نزد اهل محشر اعلام فرمایی، ندا می رسد ای فاطمه، به عزت و جلالم قسم، بدان که هر آن کس محبت واقعی و خالص تو را به دل دارد و شیعه توست به آتش قهرم نمی سوزانم و پس آن گاه فاطمه زهرا به عنوان اولین شخصی که وارد بهشت می شود کوثر وجودش در رضوان الهی مأوا می گیرد و متجلی می شود. پس بارالها لحظه ای دست ما را از دامان ختم مرسلین و کوثر قرآن و اولاد معصومین اش کوتاه مگردان.
پایه جدید انقلاب نهاده شد
غلامرضا صادقیان در روزنامه «جوان» نوشت:
مردم ایران دیروز مستمع مهمترین یا یکی از مهمترین سخنان رهبر انقلاب در چهل سال گذشته بودند که پایه و اساس جدیدی برای انقلاب بنا نهاد. اهمیت اصلی این سخنان از جهت موقعیت اظهار آن بود. اغلب مفاهیم موجود در این سخنرانی جزو دغدغههای اصلی رهبر انقلاب است اما طرح انقلابی این دغدغهها در فضای موجود، موقعیتی را فراهم کرده است که باید قدر آن را دانست.
میلیونها ایرانی این روزها بر سر«عدالت» که برخی آن را اصلیترین شعار انقلاب میدانند، بحث دارند و مصداقهای بیعدالتی هر روز بر سر و رویشان میبارد! رانتخواری دولتی و حکومتی، اشرافیت در دولت و برخی نهادهای حکومتی، جهتگیری برخی قانونگذاریها و تصمیمات اجرایی به سمت طبقۀ مرفه و برخوردار، کمتوجهی به اقشار مستضعف، وامهای کلان بیبازگشت، اختلاس و فرار راحت دزدان از کشور و حرکت سرمایههای ملی در جهت ایجاد فاصله طبقاتی بیشتر. جالب آنجاست که مردم معمولاً ارقام بزرگ را خوب هضم نمیکنند و چون میشنوند فلان مسئول با یک اختلاس بزرگ، آزاد میگردد، شب هنگام سر راحتتری بر بالین میگذارند تا وقتی میشنوند حقوق دولتیها افزایش چشمگیری داشته یا در رستوران مجلس چند نوع غذا سرو میشود یا خانه فلان مسئول بیش از اندازه بزرگ است و همین مصداقهای رفاهزدگی بیشتر مردم را آزار میدهد.
البته سخنان دیروز رهبر انقلاب برای برخی از کارگزاران دولت و حکومت قابل هضم نیست! و این بزرگترین آفت انقلاب است که شعارهای انقلاب برای کارگزاران آن بیمعنی یا ارتجاعی باشد اما رهبر انقلاب اتفاقاً از «ارتجاع» معنی واقعی آن را که به نفع مردم است، استخراج کردهاند. ارتجاع یعنی مردم یک کشور با شعارها و آرمانهایی انقلاب کنند اما سالها بعد کارگزاران حکومتی، این آرمانها را کنار بگذارند و بخواهند مردم و کشور را به زمان قبل از انقلاب بازگردانند. کارگزارانی که نمیفهمند برای چه باید مستضعفان را بر مرفهان ترجیح دهند، شاید به این خاطر که باورشان نمیشود مستضعفی در کشور باشد! و نمیدانند چگونه باید از دیوانسالاریهای فرسوده به مدیریت جهادی کوچ کنند، شاید به این خاطر که مافیای هزار فامیل را در همین دیوانسالاری فرسوده بنا نهادهاند. این کارگزاران مرتجع شکل تازهای از فرهنگ سرمایهداری را در یکی دو دهه اخیر رواج دادهاند و حالا ندای انقلابی رهبر و فریاد عدالتخواهی مردم برایشان سخت گران و غیر قابل فهم میآید.
امروز یک بار دیگر رهبر و مردم در یک موضع و در کنار هم قرار دارند و در سوی دیگر «یک مشت مدیر اشرافی مرتجع در یک دیوانسالاری فرسوده» که سرمایهداری نوین خود را در خطر هشدار یک «انقلابی قدیم» میبینند. رهبری، دیروز از خدا و مردم بهخاطر عقب ماندن از اجرای عدالت در حکومت برآمده از انقلاب اسلامی عذرخواهی کردند، کاری که از دست مدیریت اشرافی دیوانسالار برنمیآید، بلکه آنان خود را همیشه طلبکار مردم و سفره انقلاب را حق خود میدانند و نه اعتقادی به عذرخواهی دارند و نه دلیلی برای عذرخواهی میبینند، با آنکه در رابطه بین همه حکومتها و ملتها، یک عذرخواهی ساده، کار صدها توجیه پیچیده را میکند.
دیروز پایه و ستون جدیدی برای انقلاب اسلامی گذاشته شد که در هیچ انقلاب دیگری اتفاق نیفتاده است. مردی از درون انقلاب، عقبافتادگی در اجرای اصلیترین شعار انقلاب را میپذیرد، عذرخواهی میکند و زنگ خطر «بازگشت به عقب» انقلاب را به صدا درمیآورد تا حرکت تازه انقلاب اسلامی که زدودن آفت اشرافیگری مدیران، دل سپردن به طبقات مرفه و تکیه بر اعتماد به خارجیها است، آغاز شود.
نوسازی ناوگان هوایی، اولویت گریزناپذیر
اصغر فخریه کاشان در روزنامه ایران نوشت:
اگرچه علت سانحه پرواز شماره 3704 مسیر تهران – یاسوج هنوز مشخص نیست اما این حادثه هشداری جدی برای نوسازی ناوگان هوایی کشور بود. ناوگانی که متوسط عمر آن حدود 23 تا 24 سال است. وقتی کشوری ناوگان هوایی با این طول عمر دارد، یعنی همیشه در معرض خطر و حوادثی از این دست است. حوادثی دلخراش و تکان دهنده که متأسفانه جان هموطنانمان را نشانه میگیرد. سه عامل در افزایش عمر ناوگان هوایی ایران تأثیرگذار است. اول؛ امتناع شرکتهای تأمینکننده قطعات و خدمات از همکاری با ایران. آن هم باوجود اینکه حتی به صراحت در برجام ذکر شده که امریکا باید مجوزهای فروش هواپیما به ایران را صادر کند. متأسفانه شرکتهای سازنده قطعات هواپیما و تجهیزات هوایی زیادی هستند که بهدلیل ترس و وحشت از تحریمها و جرایم امریکا حاضر نیستند به آسانی به ایران قطعه بفروشند. در نتیجه شرکتهای هواپیمایی ایران نمیتوانند بموقع قطعات مورد نیاز ناوگان خود را تأمین و تعویض کنند.
دوم؛ وقتی هواپیماها قدیمی میشوند قطعات آنها از خط تولید خارج میشود. یعنی آنکه دیگر شرکت سازنده قطعات این نوع قطعات را تولید نمیکنند و هواپیماهای نو و تجهیزات مورد نیاز آنها را میسازند. لذا دستیابی به قطعات قدیمی سخت میشود. در نتیجه اتکای شرکتهای ایرانی به آن قطعاتی است که در بازارهای بینالمللی میتوان پیدا کرد که گاهی حتی خود سازندگان هم ندارند.
عامل سوم، وضع مالی شرکتهای هواپیمایی ایران است. شرایط این شرکتها چندان خوب نیست. چرا که ما در سالهای گذشته اجازه دادیم که شرکتها با یک سرمایه اندک هواپیمای دسته دوم بخرند و با دو یا سه هواپیما یک خط هوایی راه بیندازند. طبیعی است که این شرکتها بنیه مالی پشتیبانی، آموزشی، حمایتی و توانایی تأمین خدمات و قطعات مورد نیاز را نخواهند داشت. همه این عوامل در کنار هم زنگ خطری است که به ما لزوم نوسازی هر چه زودتر ناوگان هوایی کشور را گوشزد میکند و نشان میدهد که این موضوع باید در اولویت قرار گیرد. این تصور که هواپیما یک کالای لوکس است و فقط گروه خاصی از آن استفاده میکنند، غیرعقلانی است. همان طور که میبینیم مسافران مسیر تهران – یاسوج دنبال لوکسگرایی نبودند؛ بلکه به استفاده از خط هوایی برای سفری سریع نیاز داشتند. در حادثه زلزله کرمانشاه هم اگر هواپیماها نبودند امکان اینکه مصدومان بموقع به مراکز امداد و درمانی منتقل شوند، وجود نداشت. در حج و زیارت هم شرایط همین است. آیا بدون وجود هواپیمای کافی و امن میتوانیم 70 هزار زائر را در عرض یک ماه جابه جا کنیم؟
از اینرو نوسازی ناوگان باید یکی از اولویتهای اصلی کشور باشد. مجلس شورای اسلامی و دولت باید به این موضوع اهمیت بدهند و بدانند که بدون کمک مالی و نوسازی امکان اینکه بتوانیم صنعت هوایی امنی داشته باشیم، وجود ندارد. دولت، مجلس و تمام دستگاههای برنامه ریز کشور برای نوسازی ناوگان هوایی باید بسیج شوند و امکانات لازم را فراهم کنند. اگر ما هرچه زودتر عمر متوسط هواپیماهای کشور را کم نکنیم، با گذشت زمان شرایط سخت تر، سن ناوگان و شمار حوادث ناشی از آن بالاتر خواهد رفت. در حال حاضر این عدد بالای 20 سال است. در برخی از شرکتها نظیر شرکت هواپیمایی ایران ایر متوسط 20 سال و در برخی دیگر حتی به 25 سال هم میرسد و این یعنی زنگ خطر. ناگفته نماند که متوسط عمر ناوگان هوایی در جهان حدود 10 سال است. حتی در کشورهای حاشیه خلیج فارس این شاخص به کمتر از 10 سال هم میرسد. بنابراین باید مجلس امکانات مالی را برای نوسازی خطوط هوایی فراهم کند و دولت نیز دست به کار شود. در این راه بانکها و نهادهای پولی کشور هم باید به شرکتها وامهایی اعطا کنند که بتوانند در زمینه نوسازی موفق شوند. اما از آن مهمتر ایجاد ابزارهای جدید و قانونی کردن آنها در ایران به دست نمایندگان مجلس و دولت است. ابزارهایی نظیر اجاره به شرط تملیک که به کشور قدرت خرید هواپیما و نوسازی ناوگان را میدهد. بدون شک در این زمینه باید به اجماع ملی برسیم و برای جلوگیری از وقوع هر حادثه احتمالی وارد عمل شویم. تاکنون وزارت راه و شهرسازی و سازمان هواپیمایی کشور قدمهایی در این مسیر برداشته است. نظیر خرید هواپیما در سایه برجام و وادار کردن شرکتها به افزایش سرمایه هایشان تا بتوانند توان مالی کافی برای خرید هواپیمای نو داشته باشند. اما لازم است که در این زمینه جدیتر اقدام شود.
«پیشنویس» خطرناک
جاوید قرباناوغلی در شرق نوشت:
یکی از دستاوردهای بزرگ و انکارناپذیر توافق هستهای، خنثیسازی پروژه وسیع و چندوجهی ایرانهراسی بود. برای درک بهتر این موضوع نگاهی به وضعیت ایران قبل از برجام در منطقه و جهان کفایت میکند. از یاد نبردهایم که حتی کشورهای کوچک و دوست ایران نیز به دلیل فضای بهشدت ضدایرانی متأثر از برنامه هستهای و هراس از پیامدهای تأثیر سیاست آمریکا، عربستان و بهخصوص قطعنامههای ششگانه شورای امنیت سازمان ملل متحد، جرئت همکاری با ایران را نداشتند. مقامات آن کشورها به ایران سفر نمیکردند، هیئتهای اعزامی از ایران را یا به لطایفالحیل نمیپذیرفتند یا صراحتا با آن مخالفت میکردند. همکاریهای اقتصادی به طریق اولی تقریبا تعطیل شده بود و… . هنر برجام و دستاورد شگرف آن، شکست این فضا، فروریختن دیوارهای ضخیم اجماع بینالمللی علیه ایران و رهاسازی ظرفیتهای کشور برای خلاصشدن از انزوای تحمیلی بود. به دلایلی که بر همگان روشن است و مجال پرداختن به آن در این یادداشت موجز نیست، از همان اولین روز اعلام اجرای برجام، پروژه ممانعت از شکست کامل این برنامه کلید خورد. در این مرحله، فعالیتهای دو گروه ولو کاملا متفاوت از یکدیگر، همسو بود. گروه اول و در خط مقدم پروژه جدید کشورهایی بودند که برای اجرا و تکمیل ایرانهراسی از طریق مسئله هستهای، از هزینههای سنگین مالی و توان دیپلماتیک خود در جهان استفاده کردند و امیدهای زیادی برای تکمیل آن و بلوکهکردن کامل ایران در سر میپروراندند.
این گروه این بار برای ممانعت از حضور توانمند ایران در عرصه جهانی و استفاده از دستاوردهای برجام و ظرفیتهای اقتصادی و سرمایهگذاری پروژه شکستخورده ایرانهراسی را این بار در قالب فعالیتهای موشکی و نفوذ ایران در منطقه در پرتو تحولات چند سال اخیر، کلید زدند. دسته دوم اما در داخل فعال بودند؛ گروههایی که در طول مذاکرات هستهای نگران از اینکه مذاکرهکنندگان هستهای، دستاوردهای جوانان غیرتمند ما را در انرژی هستهای به غربیها میفروشند، فریاد «وا ایرانا و وا اسلاما» سر دادند. تیترهای بزرگ روزنامهها و سایتهای چندصدتایی این جناح را که بعدها به دلواپسان معروف شدند، از یاد نبردهایم. عجب اینکه هنوز هم نظریهپردازان این گروه با استفاده از امکانات گسترده رسانه و فضای مجازی و حتی رسانه ملی به این جو دامن میزنند.
در دوسالی که از اجرای برجام میگذرد، اقدامات و تحرکات بیوقفه آمریکا بهخصوص پس از ورود ترامپ به کاخ سفید، اسرائیل و عربستان علیه ایران از طریق دیپلماسی آشکار و پنهان، تهدید و تطمیع دیگر کشورها برای همراه یا متحد کردن آنها درباره آنچه در نظر آنها «خطر ایران» نامیده میشود، در حال تبدیلشدن به اقداماتی در سطح جهان و از طریق مجامع بینالمللی است. گفته میشود نمایندگان آمریکا، بریتانیا و فرانسه در شورای امنیت سازمان ملل متحد، پیشنویس قطعنامهای را تهیه کردهاند که هدف آن در ظاهر «تمدید تحریم تسلیحاتی یمن برای یک سال دیگر» و در واقع محکومیت ایران به خاطر ناکامی در ممانعت از ارسال موشک به حوثیهای یمن است.
نیکی هیلی، نماینده دائم آمریکا در سازمان ملل متحد، اقدام شورای امنیت علیه ایران به بهانه آنچه وی «نقض تحریمهای شورای امنیت علیه یمن» و ممانعت از جلوگیری از ارسال مستقیم یا غیرمستقیم، فروش یا انتقال موشکهای بالستیک کوتاهبرد و سایر تجهیزات به حوثیها نامید، خواستار اتخاذ تدابیر لازم از سوی شورای امنیت شده است. روز گذشته نیز نتانیاهو با تکرار نمایشی که در سازمان ملل متحد با هدف تأثیرگذاری بر مذاکرات هستهای به راه انداخته بود، مدعی شد تکهای از «پهپاد ایرانی» را در دست دارد تا در حلقه جدید ایرانهراسی، فعالیتهای ترامپ و نیکی هیلی را تکمیل کند. روند رو به رشد اظهارات مقامات اروپایی را باید جدی گرفت و برای جلوگیری از اتصال حلقههایی که هنوز به دلیل ظرفیت برجام و پایبندی ایران به آن، از یکدیگر جداست، تدبیری اندیشید.
اخیرا ترزا می، نخستوزیر بریتانیا، اعلام کرد که بریتانیا و آلمان خود را در نگرانیهای آمریکا از اقدامات ایران در خاورمیانه سهیم میدانند و آماده مقابله با سیاستهای ایران در منطقه هستند. قبل از وی نیز امانوئل مکرون، رئیسجمهوری فرانسه هم درباره برنامه موشکی ایران اظهار نگرانی کرده بود که با توجه به موضع اخیر وی در برنامه موشکی و پاسخ تند سخنگوی وزارت خارجه، بیم آن میرود که سفر قریبالوقوع مکرون به تهران را به مخاطره اندازد. مقامات مسئول ایران بارها به درستی گفتهاند هدف برجام انحصارا حلوفصل برنامه هستهای ایران بود.
این گزاره به آن معناست که موضوعات موشکی و تحولات منطقه را نمیتوان به برجام پیوند زد و از آنها در جهت تضعیف یا توقف برجام سوءاستفاده کرد. از سوی دیگر شاهد آن هستیم که همین موضوعات دستاویز آمریکا برای ورود به برجام، تهدید به خروج از آن و فشار به اروپا شده است. سخن اینجاست در حالی که ایران در مهمترین چالش دیپلماتیک دو دهه اخیر خود توانست از طریق مذاکره آمریکا را در فعالیتهای هستهای به عقبنشینی وادار کند و موفقیت بزرگ دیپلماتیک به ارمغان آورد، چرا باید از ورود به مذاکره با کشورهای اروپایی درباره موضوعاتی که اتفاقا از دست پر و منطق نیرومند برخوردار است، پرهیز کند؟
اجازه دهید شعارهایی که به درستی و واقعبینی از آنها عبور کردیم و فارغ از جو هیجانی مسیر مذاکره را برگزیدیم و در نهایت پیروزی بزرگی را رقم زدیم، یک بار دیگر از نظر بگذرانیم. از یاد نبردهایم که رئیسجمهور پیشین با تمسخر قطعنامه و گفتن آن سخنان سخیف، کشور را در آستانه ویرانی اقتصادی و تکمیل حلقه اجماع جهانی و تصویب قطعنامههای متعدد و پیدرپی قرار داد. تکرار این روند دور از خردورزی و شأن ملت بزرگ کشورمان است. دشمنان ایران در حال تکمیل و اتصال حلقههای در حاضر گسسته و منفصل اجماع علیه ایران به بهانه برنامه موشکی و نفوذ و بیثباتسازی منطقه هستند. این پروژه در حال شدتگرفتن است و در صورت ارائه چنین قطعنامهای به شورای امنیت، حتی در شرایط وتوی آن توسط روسیه یا چین، اصل اتهام به سوژهای تقریبا پذیرفتهشده تبدیل خواهد شد، هرچند نگارنده بشخصه تردید دارد روسیه و چین در چنین فضایی از «حق وتو» برای شکست چنین قطعنامهای استفاده کنند. ضروری است ایران تحولات اخیر حول موضوعات مربوط به خود را جدی گرفته و فارغ از فعالیتهای روزمره دستگاه دیپلماسی کشور، در سطح ملی به آن توجه ویژهای شود.
مردمسالاری و دیگر هیچ
محمد مهاجری در اعتماد نوشت:
١- کلیدواژه «مردمسالاری» در سخنان دیروز رهبر عزیز انقلاب از برجستهترین موضوعاتی است که توسط ایشان چندبار تکرار شده است، هرچند این تعبیر در بیانات ایشان مکرر است اما در آستانه ورود به چهلمین سال انقلاب اسلامی، مفهوم خاصی دارد.
برخی از آنها انحراف پیدا میکنند، بعضی به ضد خود تبدیل میشوند، پارهای پای در راه استبداد میگذارند و برخی دچار فراموشی اهداف میشوند. وجه مشترک همه اینها کنارنهادن مردم به عنوان صاحبان انقلاب و «مردمسالاری» به عنوان ضامن بقا است. انقلاب اسلامی علاوه بر اینکه با نقش آفرینی مردم پیروزشد، بزرگترین شکوه مردمسالاری را در دوران دفاع مقدس تجربه کرد. علاوه بر آن برگزاری ١٢ دوره انتخابات ریاستجمهوری، ١٠ دوره مجلس و چندین دوره مجلس خبرگان و شوراهای شهر و روستا، نمادهایی از مردمسالاری را به رخ کشیده است. هرچند به طور متوسط هر سال یک انتخابات در کشور برگزار شده، اما بسنده دانستن مردمسالاری به حضور در انتخابات، کوچک کردن این واژه است. بنابراین باید راهکارهای حضور مردم را در جامعه بسط داد.
٣- یکی از مواردی که حضور مردم را قوت میبخشد، پذیرش حق نقد برای همگان است. امروز به خصوص با گسترش فضای مجازی، زبان نقد برای همه، امکان گشودن یافته است. وقتی همه بتوانند از ابزار گفتوگو استفاده کنند و نظام نیز این ابزار را به رسمیت بشناسد، تحمل هردوطرف بالا میرود. نقدکننده به تدریج دارای این فرهنگ میشود که چه بگوید، چگونه بگوید و از کدام راه به هدف و مقصود خود دست یابد. از آن سو، مسوولان درمی یابند که با ناظری به تعداد همه مردم مواجهند و هرگونه اشتباه و سهوشان به چشم میآید. لذا ناگزیرند در محیطهای شفاف و اتاقهای شیشهای مدیریت کنند .
٤- مردمسالاری تنها یک راهبرد برای خوب حکومت کردن نیست بلکه خودش دارای ارزش ذاتی است. به بیان دیگر عزتمند بودن، محق بودن، ناظر بودن و ناقد بودن، به مثا به یک مفهوم ذهنی هم قدر و منزلت و شرافت دارد.
٥- مردمسالاری، عطا و لطف حکومت به شهروندان نیست. نظام نمیتواند به خاطر اینکه به مردم حق شرکت در انتخابات یا نقد کردن میدهد بر آنها منت بگذارد. به عکس، منتپذیر هم هست. مدیران کشور افتخارشان این است که از طریق نظام مردمسالار- و در کشور ما به دلیل مسلمان بودن مردم، مردمسالاری دینی- به هدف اصلی حیات انسانی یعنی تکامل کمک میکنند.
٦- مردمسالاری حتما مابهازای بیرونی دارد. اینکه عدهای دایما توی بوق کنند که چون دهها انتخابات در ایران پس از انقلاب اسلامی برگزار شده، پس مردمسالاری کاملا محقق شده، تصور کاملی نیست. بعضی از سیاسیون و حتی رجال مذهبی، مردمسالاری را یک مقوله اجباری و تحمیلی میدانند که نظام جمهوری اسلامی، آن را به اجبار پذیرفته است. چنین تفکری برای مردم هیچ هویتی قائل نیست، چه برسد به حق او برای شرکت در انتخابات یا نقد حاکمیت و نظایر آن. صاحبان چنین دیدگاهی مردمسالاری را نه هدف نظام که وسیلهای برای رسیدن به مقاصد دیگر میدانند. آنچه در بیانات دیروز رهبرمعظم انقلاب آمد با مکتب فکری این قشر، قطعا بیگانه است.
٢- انقلابها معمولا پس از گذشت دورههایی از عمرخود دچار تحول در اندیشه میشوند.
کانون پیشرفت
در سرمقاله “صبح نو” آمده است:
ایران در چهل سالگی انقلاب اسلامی قرار دارد؛ زمانه مرور دستاوردها و پیروزیها، بازخوانی شکستها و عقب ماندگیها و هشدار درباره خطرهای پیش رو. مجموعه فکری- رسانهای نظام سلطه با هماهنگی و همگرایی کم سابقه، چنان حملات سازمان یافتهای را به انقلاب آغاز کردهاند که هیچ کس در هیچ جایی زمان و زبان دفاع، تبیین و عرضه پیشرویها را نداشته باشد و با حاشیه سازی، مجال دیدن افق برتر کشور را مختل کند. آنچه انقلاب را انقلاب کرد همانا تغییر در هسته حکمرانی بود، یعنی براندازی اقتدارگرایی طاغوتی شاهان و برنهادن مردم سالاری دینی.
این هدف هم در عرصه خرد و هم کلان، تحقق یافته است و اکنون میتوان آن را در نظامات مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی سنجید و تحول گسترده در ساختارها، سبک زندگی و ارتباطات را ارزیابی کرد. ممکن است عقب ماندگیهایی را هم شناسایی کرد که نیازمند حل مسائلشان، باز تعریف مفاهیمشان و اصلاح روندهایشان باشد، اما همه آنها در پرتو آن کانون محوری (مردم سالاری دینی) معنادار میشوند وقتی در کلیات پیشرفت حادث شده، تحولات پیرامونی و پیوند یافته هم به میزان بضاعتها رخ داده است. با این همه، هشدارها را باید جدی گرفت تا این کانون پویا و فعال دستخوش آفت و آسیب نشود.
رشد اشرافی گری، تضعیف طبقه فرودست، یعنی بارورکردن حس طاغوتی بسیار خطرناک است که امروز خود را در چارچوب مصرف گرایی و تغییرات عرفی سبک زندگی باز میتاباند. این امر در هم پیوندی بی سامان و قاعده با جهان، به معنای رها کردن در گاههای محوری، خطوط مرزی و هویت سرزمینی است. خطرها قابل مدیریت هستند به شرط آنکه اراده و اعتماد بهنفس وجود داشته باشد.