شُکوه و شِکوه 22 بهمن
سعدالله زارعی در کیهان نوشت:
دیروز در راهپیمایی 22 بهمن «ملت» در مفهوم جامع کلمه حضور پیدا کرد و انقلاب اسلامی، در آغاز چهلمین سالگی، خود را در میان اجتماعات بزرگ مردمی دید و این در حالی است که مردمی که آمده بودند درباره بعضی اتفاقات، پارهای از روندها و بخش قابل ملاحظهای از عملکردها و رویکردها حرف و حدیث هم داشتند ولی جنس حرف و حدیثشان با جنس حرف و حدیث کسانی که کاستیها را متوجه خود انقلاب اسلامی و نظام سیاسی برآمده از آن میکنند، متفاوت بود و البته این دسته دوم نیز بخشی از جامعه ما را تشکیل میدهند که تظاهرات بسیار گسترده دیروز تهران، شهرستانها و روستاها نشان داد جمعیت دسته دوم بسیار کمتر از آن است که به حساب آید و از این روست که میگوئیم ملت در راهپیمایی آغاز چهلمین سال انقلاب در مفهوم جامع کلمه حضور داشت.
اما از آن طرف خارج از مفهوم ملت، در راهپیماییهای دیروز و سالهای قبل جای حضور و یا حمایت عدهای از رهبران احزاب، شخصیتهای خاص و پارهای از نخبگان سیاسی و اجتماعی خالی بود. عده زیادی از آنان در مراسم سالهای اولیه پس از انقلاب اسلامی حضور داشتند و به مرور حضور آنان و حمایتشان از انقلاب بهمن 57 کاستی گرفت و به تعبیر رایج از «قطار انقلاب» پیاده شدند که البته این موضوع دارای منشاء واحدی نبود و حکایت هر یکی از دیگری تا حدی متفاوت میباشد که این هر دو یعنی بخشی از مردم که نیامدند و این نخبگان سیاسی اجتماعی جای پرداختن دارد:
1- عدهای از مردم که در تظاهرات دیروز نبودند بطور طبیعی امکان حضور پیدا نکردهاند و از این رو نمیتوان همه غائبین مراسم بسیار باشکوه دیروز را دلزدگان از نظام و روند آن دانست اما بدون شک عدهای از متن مردم که دیروز غایب بودند و البته تعدادشان زیاد نبود، از روند کشور و آنچه در ذیل واژه «نظام سیاسی» میشناسند، رضایت ندارند و عدهای هم وضع فعلی را انحراف از روند اولیه انقلاب اسلامی و مطالبات اولیه مردم از رهبران انقلاب به حساب میآورند. این دسته خود به تفکرات مختلف تقسیمپذیر هستند اما در یک کلام کلی میتوان گفت انقلاب و نهادهای آن و هر کسی که در نظام، کار و مسئولیتی در دست دارد باید تلاش گستردهای کند تا این بخش از مردم را به قطار انقلاب باز گرداند در این میان بخشی از این طیف نیازمند تبیین دقیق روند کشور، شرایط موجود، اندازه موفقیتهای نظام و نیاز مداوم به همراهی مردم برای تحقق همه اهداف انقلاب 57 است که در این خصوص کوتاهیهایی وجود دارد و متأسفانه باید گفت بخشی از آنان دریافت کننده هیچ خبر، پیام و تحلیل از درون نظام اسلامی نیستند و بطور کلی خبر و تحلیل خود را از جاهایی که در نقطه مقابل انقلاب هستند دریافت میکنند. برای این عده حتماً باید فکری کرد.
اما در عین حال مشکل بخشی از اندک کسانی که دیروز در صفوف «ملت» حضور نیافتند برای این غیبت به خود حق میدهند! بخش مهمی از اشکالاتی که این گروه به روندها، رویکردها و عملکردها میگیرند، باید حل شود و بدون حل آنها بازگرداندن این عده به قطار انقلاب آسان نیست. متأسفانه باید گفت بیعدالتیها در بخشهای مختلف دستگاههای حکومتی وجود دارد، فساد و سوءاستفاده و حیف و میل اموال عمومی وجود دارد، تندرویها در بعضی از مواردی که پای مردم در میان است و نیاز به تسامح دارد، یک واقعیت است. اینکه متولیان بخشهای مهمی از نظام نسبت به اشکالات افراد داخل حکومت نوعاً با تسامح عبور میکنند ولی کمتر از آن اشکال را در طیفهایی از مردم تحمل نمیکنند، یک واقعیت است که بدون رفع آنها و یا نشان دادن چشماندازی که نوید رفع آنها بدهد، نمیتوان بخشی از مردمی که به روندها و رویهها اعتراض دارند را به قطار انقلاب بازگرداند.
2- در مورد رهبران احزاب و گروهها و پارهای از شخصیتهای خاص نمیتوان حکم کلی کرد هر بخش از آنها حکایت جداگانهای دارند اما به طور کلی اینها به دو دسته بزرگ تقسیم میشوند؛ دستهای که اساساً از اول دنبال پدیدهای به نام و نشان «انقلاب اسلامی» و «نظام اسلامی» نبودهاند و در عین حال برای آنکه بگویند ما با مردم ایران همراه هستیم در تظاهرات اواخر سال 57 و یکی – دو مراسم سالهای اول پیروزی انقلاب اسلامی با اکراه شرکت میکردند و بعد هم بطور کلی کنار کشیدند و یا در نقطه مقابل انقلاب قرار گرفتند حال بگذریم که بعضی از این افراد و گروهها در ماههای پایانی سال 57 با انداختن «نخود»ی در دیگ بزرگ انقلاب، ادعای ملکیت داشته و مردم و روحانیت و پیشتازان نهضت حضرت امام(ره) را به غصب و انحصارطلبی و… متهم میکردند!
خب در این جا میتوان فهرست بسیار طولانی از گروههای کمشمار و مخالف شعارهای اصلی انقلاب نشان داد که بعد از یکی- دو سال در هیچ مراسمی از انقلاب و نظام حضور نیافتند و بسیاری از آنان در نقطه مقابل هم قرار گرفتند؛ جبهه ملی، نهضت آزادی، حزب توده، چریکهای فدایی، سازمان منافقین خلق، جنبش مسلمانان مبارز، کانون نویسندگان و شخصیتهایی که در ذیل این گروهها و یا به موازات آنها مطرح بودند از این قبیل هستند و طبعاً اینها را نمیتوان به قطار انقلاب سوار کرد و هر تلاشی برای سوار کردن آنان به قطار انقلاب راه به جایی نمیبرد چون خود آنان اساساً انقلاب اسلامی و نظامی دینی را برنمیتابند.
عدهای از کسانی که با ظاهری دلسوزانه از لزوم سوار کردن دوباره پیاده شدگان به قطار انقلاب سخن میگویند دقیقاً منظورشان همین گروهها و افراد است و شاید در توهم استفاده از ظرفیت آنان برای جلب رضایت دشمنان بیرونی را دارند! ما در فتنه 88 و قضایای پس از آن شاهد این موضوع بودیم. اتفاقی نبود که منافقین بعد از قضایای 30 خرداد 60 از سوی مهندس بازرگان، «فرزندان عزیز» و بعد از اتفاقات عاشورای 88 از سوی یکی از سران فتنه، «مردم خداجو» خوانده شدند. البته تلاشها برای سوارکردن اینها و حامیان آنان به قطار انقلاب به جایی نمیرسد چون هم مانع درونی وجود دارد و هم مانع بیرونی.
3- اما این نکته را هم باید در نظر داشت که عدهای از عناصر فرهنگی و اجتماعی با بروز پارهای تندرویها از قطار انقلاب پیاده شدهاند. این تندرویها را میتوان به دو دسته تقسیم کرد. یک دسته تندرویهایی که به اشتباه به نام اسلام و انقلاب از سوی نیروهای جوانی که در عین اخلاص دچار کجفهمی بودهاند، صورت گرفته است که میتوان تا حدی آن را از اقتضائات اول انقلاب هم به حساب آورد. اکثر این جوانان بعد که به پختگی رسیدند رفتار خود را اصلاح کردند و حتی درصدد دلجویی از کسانی که در معرض آسیب قرار گرفته بودند، برآمدند.
رهبری انقلاب هم همواره در این خصوص از تندروی پرهیز داده است که میتوان از جمله به پیام 8 مادهای 61/9/24 حضرت امام خطاب به رئیس وقت قوهقضائیه و نخستوزیر وقت اشاره کرد. بازگرداندن این دسته به قطار انقلاب کار دشواری نیست و طبعا این طیف و نیروهای مرتبط با نظام و انقلاب اختلاف عمیق ایدئولوژیک و یا استراتژیک ندارند. اینها نوعا در نهایت دل در گرو کشور دارند و موضوعات مختلف میتواند آنان را نسبت به نظام علاقهمند نماید. دسته دیگری از تندروی هم مربوط به جریانات خاص سیاسی است که رنگ و بوی قدرتطلبی دارد.
4- در این بین یک عدهای و بهتر بگوییم یک جریانی هم از این موضوع سوءاستفاده میکند و با شعار زیبا و در عین حال مبهم بازگرداندن «آنان که از قطار انقلاب پیاده شدهاند» درصدد بهرهگیری سیاسی هستند و در واقع نه به آنان که از قطار انقلاب پیاده شدهاند ارادتی دارند و نه به آموزههای اصیل انقلاب اسلامی. از نظر اینها آنان که پیاده هستند را میتوان در چرخهای قرار داد که بدون آنکه سوار قطار انقلاب شوند به آنان سواری بدهند!
این در حالی است که اگر دلسوزی اینها برای پیادگان قطار انقلاب، صادقانه بود باید یکی از سه دلسوزی را بروز میدادند یعنی یا تلاش خود را معطوف به متقاعد کردن آنان به خطا بودن راهی که پیمودهاند و یا عذرخواهی شخصی از آنان به واسطه موضعی که پیش از این به درست یا نادرست در مقابل آنان داشتند، انجام میدادند و یا اینکه اگر راه آنان را صواب میدانند خود نیز از قطار انقلاب پیاده شده و با آنان همنوایی میکردند اما نه آن را انجام میدهند و نه این را!
به این دو نمونه توجه کنید تا میزان تطابق عمل و شعار بعضی از داعیان «قطار انقلاب» را دریابیم.
اول: حفظ شعائر اسلامی و پاسداری از دیانت مردم و مقابله با نفوذ فرهنگی مخرب اجانب یک وظیفه مهم عمومی به حساب میآید و البته مسئولیت افراد به نسبت توانایی که در طی این مسیر دارند، متفاوت میشود و مسئولین ارشد کشور طبعا مسئولیت سنگینتری دارند. امروز بعضی از مسئولین در برابر کنترل اخلاقی و امنیتی فضای مجازی به نام «حق مردم» مخالفت نموده و از این طریق تلاش میکنند تا به گمان خود به مدیران شبکههای اجتماعی که هر کدام یک طیف خاصی از مردم را مخاطب خود دارند، نزدیک شده و آنان را برای اهداف سیاسی جذب نمایند اما وقتی در همین موضوع سوابق این افراد را میکاویم، آنان را کاملا در مقابل چنین طیفی میبینیم مثلا در بحث حجاب در اوایل دهه 1360 رفتاری کردهاند که امروز متدینترینها نیز آن را افراطگرایی و یکی از دلایل بروز ناهنجاریهای بعدی در امر حجاب میدانند. با بررسی این موضوع درمییابیم یک چیز در این دو مقطع مشترک است و آن جذب آرای مردم است که یک روزی در پوشش مقابله با بدحجابی و امروز در پوشش مقابله با آنچه به دروغ و با واژگان وارونه «حجاب اجباری» میخوانند، دنبال شده است. یعنی در واقع نه حجاب و نه شخصیت افراد مطرح نیستند، بلکه آنچه اصالت دارد قدرت است و رأیی که سازنده قدرت میباشد.
دوم: یکی دیگر از موضوعات، مسئله حصر بعضی از افراد و موافقت و مخالفت با آن است. تردیدی نیست که به طور اصولی امام و رهبری و نظام و متدینین از اینکه کسی در حصر باشد، خشنود نیستند ولی نمیتوان ضرورت حصر آنانکه عدم حصرشان به خود و مردم آسیب میزند را نادیده گرفت. اما از آن طرف میبینیم مثلا افرادی از حصر آقای منتظری به عنوان یک ظلم سخن میگویند که خود در زمانی که در مسند قدرتی بودهاند، بدون آنکه دستوری دریافت کرده باشند، حدود و ثغور و حتی ابتداییترین حقوق این فرد را زیر پا گذاشتهاند. یکی از این افراد در زمان مسئولیت خود لحظهای پس از عزل آقای منتظری از قائممقام رهبری با بولدوزر به سمت منزل او حرکت کرده و دیوارهای خانه و حسینیه او را خراب کرده و با الفاظ رکیک به پیشخدمت خود دستور داده که «عکس این… را از دیوار پایین بیاور!» حالا همین فرد و افراد دیگری که در آن زمان دست به اقداماتی زدهاند که باعث دلخوری عدهای شد و بعضی از شخصیتهای حوزوی را از قطار انقلاب پیاده کرد، مدعی هستند که آنانکه از قطار انقلاب پیاده شدهاند به قطار برگردند! اینها نیز در واقع دنبال حقی و حقیقتی نیستند دنبال جلب نظر موافق دیگران و رسیدن به مطامع دنیوی خود هستند.
بله البته باید همه آنان که با بعضی تندرویها از قطار انقلاب پیاده شدهاند، بازگردند.
پایان دوران بزن در رو
حامدرحیم پور در خراسان نوشت:
دهم فوریه ۲۰۱۸ در روند جنگ سوریه نقطه عطفی به شمار می رود؛ زیرا قواعد بازی به گونه ای دیگر نمایان شد و آن سرنگونی جنگنده اف ۱۶ صهیونیست ها از سوی سامانه دفاع هوایی سوریه بود. در نگاه نخست این اقدام ارتش سوریه امری طبیعی و چه بسا عادی تلقی شود، چرا که در برابر ده ها حمله رژیم صهیونیستی به سوریه این طبیعی ترین و اولیه ترین پاسخ و واکنش تعبیر می شود، اما باید به عوامل و شرایط این مسئله توجه کرد:
1- سوریه کشوری است که بیش از هفت سال است گرفتار یک جنگ خانمان سوز داخلی است. نیروی هوایی اش نیز که روزی دهها سورتی پرواز باید انجام میداد دیگر رمق پاسخ به نیروی هوایی دشمنی را که خود از برترین سازندگان تجهیزات الکترونیک، جمینگ، راداری و رادیویی بود نداشت، اما این بی رمقی پس از پاک سازی بخشهای گستردهای از خاک کشور و همچنین بازسازی دوباره یگان پدافند به پایان رسید.حالا بسیاری از مناطق تحت کنترل داعش باز پس گرفته شده و جغرافیای تحت کنترل و حاکمیت دولت سوریه به بیش از 80 درصد رسیده است و البته ارتش سوریه با حمله به ادلب در حال بازپس گیری آخرین مناطق تحت کنترل گروه های تروریستی است. اقدام ارتش سوریه در ساقط کردن اف16 اسرائیلی نیز نشان داد که پس از شکست داعش وعبور از عملیات روانی این گروه تروریستی، اکنون نوبت شکستن دیوار رعب آفرینی رژیم صهیونیستی است. به یادآوریم که این تجربه را حزب ا… لبنان یک بار در سال 2000 با فراری دادن ارتش رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان و بار دوم با شکست دادن نظامیان صهیونیست در جنگ 33 روزه به دست آورده است.
2- از زمان تشکیل رژیم اشغالگر قدس و جنگ های متوالی این رژیم اشغالگر با محور مقاومت ، یکی از برگ های برنده ارتش اسرائیل در جنگ ،برتری مطلق هوایی در آسمان لبنان ، سوریه و نوار غزه بود . هر چند این برتری مطلق هوایی نتوانست ضعف و شکست نیروهای زمینی آن ها را جبران کند و برای آن ها پیروزی به بار بیاورد اما از حق نگذریم که این برتری هوایی ضربات شدید و بعضا جبران ناپذیری را به زیر ساخت های کشورهای مقاومت وارد کرد و با وجود قدرت مطلق جریان مقاومت در روی زمین، توازن قوا را به نفع ارتش متجاوز اسرائیلی رقم می زد.
اما حالااین پیام برای سردمداران اسرائیلی ارسال شد که هر حماقتی که در آینده از سوی صهیونیست ها صورت بگیرد سلاح هوایی ارتش اسرائیل قبل از هر نیروی دیگر آن، به طور قطع و به صورت کامل زمینگیر خواهد شد.نکته قابل توجه این جاست که جنگنده اف 16ای که هدف قرار گرفت از نوع قدیمی نبود بلکه پیشرفته بود که توفان نام داشت. صهیونیست ها از سال ۲۰۰۱ تعداد زیادی از جنگنده های اف ۱۶ قدیمی را از رده خارج و توفان «سوفا» را جایگزین کرده بودند.این نشان می دهد که محور مقاومت پهپاد یا مشابه آن را ساقط نکرده، بلکه سلاحی را که اسرائیل به آن مباهات می کرد و در نیروی هوایی این رژیم روی آن حساب ویژه ای باز می شد ساقط کرده است. افزون بر این؛سرنگونی اف16 در بلندیهای جولان نشان از سوراخ بودن سامانه گنبد آهنین و پاتریوت صهیونیستها که در منطقه مستقر است، دارد. اگر آن ها میتوانند موشک کاتیوشا را هدف قرار دهند، موشکی به بزرگی اس200 چرا هدف قرار نگرفت؟این که چرا سوریها از سامانه اس200 نیز استفاده کردهاند، به برد مناسب این موشک بر میگردد که توان تعقیب دامنهدار هدف را میدهد.به هر روی، سوریه سلاحهای خود را توسعه داده است که میتواند بدون استفاده از موشکهای روسی، حملات هوایی رژیم صهیونیستی را به خوبی دفع کند.
3- ساقط کردن جنگنده اف16 ، بازیابی توان محور مقاومت و دادن عزت نفس به این محور بود. عزت نفسی که می تواند تاثیرات مهمی بر معادلات نبرد داشته باشد.بررسی نوع واکنش ها در برابر اقدام مهم ارتش سوریه نشان دهنده این است که در درجه اول ابهت خود ساخته اسرائیل در بلندی های جولان شکسته شد و دیگر رژیم صهیونیستی نمی تواند ادعای حملات ایمن به خاک سوریه را داشته باشد و به اصطلاح دوران بزن در رو در این کشور به پایان رسیده است.
از سوی دیگر این مسئله می تواند معادلات نبرد علیه اسرائیل در منطقه را تغییر دهد. در واقع سرگرم شدن جهان اسلام به نبرد با تروریست ها باعث شده بود که در عرصه نظامی نیروهای مقاومت در برابر اسرائیل به نوعی اقدام به اتخاذ تاکتیک بازدارندگی کنند و ساقط شدن جنگنده اف 16 می تواند به معنای ورود به مرحله جدید سیاست ها علیه رژیم صهیونیستی یعنی مرحله تهاجمی باشد. شاید بدین دلیل است که هاآرتص نوشت: “بشار اسد با اعتماد به نفس تازه ای که به دست آورده، از «تهدید کردن» به «عمل کردن » رو آورده است”. البته این که نتانیاهو سقوط جنگنده خود را به معنای “پایان عملیات” در نظر گرفت و بازی را ادامه نداد، نشان می دهد پیام به جایی که باید می رسید، رسیده است.پیامی که چهار کلمه بیشتر نیست:«پایان دوران بزن دررو».
بیعت تماشایی
سید عبدالله متولیان در جوان نوشت:
مثل همیشه پیشبینی عبد صالح خدا حضرت امام خامنهای (مدظلهالعالی) لباس حقیقت و واقعیت پوشیده و جهانیان شاهد تماشاییترین راهپیمایی تاریخ انقلاب بودند ؛ تماشایی نه فقط از حیث کمیت و کثرت جمعیت (کثرت حضور ۳۹ سال است که دائماً تکرار شدهاست) بلکه از حیث دشمن شناسی، خنثی سازی شیوههای دشمنی دشمن، مرعوب عملیات روانی و تبلیغات دشمن نشدن، تمییز بین حق و باطل، مطالبه مبارزه با فساد و تبعیض و رانتخواری، مطالبه مبارزه با اختلاس و قاچاق، مطالبه مشی انقلابی و جهادی مسئولان و دولتمردان، عصبانی کردن نظام سلطه و… تماشایی و کاملاً متفاوت بود.
مردم قهرمان و انقلابی ما در شرایطی در لالهزار ایران اسلامی و سرزمین دلیران و شیران، با پاسداشت خون شهیدان و راهپیمایی بینظیر خود ورود به 40 سالگی انقلاب اسلامی را جشن گرفتند و پهندشت ایران را زیر پا و عزم و ارادههای پولادین خود به لرزه درآوردند که مستکبران و باجگیران نظام سلطه غرب صریحاً گفته بودند «انقلاب اسلامی نباید به جشن 40 سالگیاش برسد» و برای این هدف شیطانی خود بر بستر آسیبها و ضعفها و نقصهای موجود در کشور (که عمده آنها میوه شجره خبیثه ٤۰ سال دشمنی و کینهتوزی و شرارت، شبیخون و تهاجم سیاسی اقتصادی نظامی فرهنگی و امنیتی غرب است) هر آنچه در چنته داشتند به میدان آوردند و طی ماههای منتهی به چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی با فتنهگری و سازماندهی و به میدان آوردن مخالفان و زمینه سازی برای اجرای پروژه ناامن سازی و واگرایی قومیتی، همه چیز را برای براندازی نظام از درون آماده کرده بودند و بر این باور بودند که با دمیدن در کوره دوقطبیهای «فقیر/غنی»، «دولت/مردم» و با برجسته سازی مفاسد اقتصادی و سیاسی و سوءمدیریتها، نظام جمهوری اسلامی از درون فروخواهد پاشید اما همانطور که پیشبینی میشد (و در ۱۶ بهمن ماه در یادداشت «نسل چهارم انقلاب پیشگامان امنیت و اقتدار» نوشتیم) مردم بهویژه نسل سوم و چهارم انقلاب در جشن 40 سالگی انقلابِ خود سنگ تمام گذاشتند و جشن تماشایی بلوغ انقلاب را فراروی چشم جهانیان، خبرنگاران داخلی و خارجی و دوربینهای دوست و دشمن به نمایش گذاشته و شگفتی بزرگ قرن روحالله را تصویر کردند.
زیباترین آیه قرآن کریم در وصف جشن (40 سالگی) انقلاب اسلامی آیه ۲۹ سوره فتح (که ۲۹ حرف عربی را یکجا در خود دارد) است. قسمت اول این آیه شریفه اوصاف و ویژگیهای یاران انقلاب (اصحاب پیامبر اکرم) و یک مسلمان انقلابی را در چهار محور بیان میکند (مسلمانانی که با چهرههای نورانی و در مسیر کسب رضایت پروردگار در عین مهربانی با یکدیگر، بر دشمنان شدید و غضبناک هستند). در قسمت دوم آیه از رشد چشمگیر شجره طیبه انقلاب اسلام سخن میگوید که از یکسو سبب تعجب باور نکردنی مسلمانان شده و از دیگر سو موجب غیض و عصبانیت کفار و دشمنان انقلاب شده است. آری مردم ایران در راهپیمایی تماشایی ۲۲ بهمن آینه تمام نمای «اَشِدّاءُ عَلَیالْکفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم… یعْجِبُالزُّرّاعَ لِیغیظَ بِهِمُالْکفّارَ» بودند که این وعده خدا به عمل صالح بندگان مؤمن خود است. عصبانیکردن دشمن از منظر قرآن کریم مصداق عمل صالح است: «وَ لا یَطَؤون مَوْطِئاً یَغیظُ الکُفّار… الاّ کُتِبَ لَهُمْ بِه عَملٌ صالِح»(سوره توبه، آیه ۱۲۰) «هیچ حرکت دسته جمعی که کفّار را عصبانی کند صورت نمیگیرد مگر آنکه برای آن؛ پاداش عمل صالح ثبت میشود. » و به طور طبیعی در نقطه مقابل آن هر کس که در جهت آرامسازی نظام سلطه عمل کرده و در فکر تعامل با دشمن باشد علاوه بر ساده اندیشی مرتکب عمل سیئه، ناپسند، غیرصالح و مذموم شدهاست.
باور عینی و عملی مردم ایران در ۲۲ بهمن امسال این بود که انقلاب اسلامی توانسته نظم فرعونی ٤۰۰ ساله نظام سلطه را برهم بزند و در ٤۰ سال گذشته فاصله خود را با دنیای علم و پیشرفت به شدت کاهش دهد و به رغم همه مشکلات، ناملایمات، نقصها و ضعفها و سوءمدیریتهای منبعث از نگاههای جناحی و غرب زدگی برخی مسئولان و… جمهوری اسلامی توانسته مسیر رشد و تعالی و پیشرفت را هموار و ایران را به جایگاه رفیع قرون گذشته خود نزدیک کند. شعارهای مردم به مثابه جشن شکرگزاری، به عیان از خوشبینی مردم نسبت به آینده درخشان نظام اسلامی و غلبه بر مشکلات داخلی و تحمیلی حکایت میکرد و با این حماسه با شکوه حضور به نظر میرسد دشمنان قسم خورده نظام به این باور رسیده باشند که انقلاب اسلامی به عنوان یک موجود زنده از بین رفتنی نیست و غرب باید تفکر پوسیده نابودی و براندازی انقلاب اسلامی را برای همیشه از سر بیرون کند.
در جشن بلوغ انقلاب اسلامی، مردم رسماً و علناً خشم و انزجار خود را از تبعیض، رانت خواری، فساد، اختلاس، دریافتهای تبعیضآمیز نجومی، اشرافیگری، سوءمدیریت، غربگرایی، مرعوب شدن در برابر دشمن، تحریف راه امام و انقلاب، ساده اندیشی نسبت به دشمن، فرصتسوزیها و… از یکسو و عشق به انقلاب اسلامی، حفظ وحدت و انسجام ملی، حفاظت از آرمانهای انقلاب، بازگشت به سیره انقلابی حضرت امام خمینی سلامالله علیه و ضرورت سرعت بخشی به حل مشکلات اقتصادی مردم را به مسئولان خود گوشزد کردند.
تماشایی ترین راهپیمایی تاریخ انقلاب اسلامی در عین بصیرت و ارسال پیام استکبارستیزی و مقاومت به دشمنان ایران واجد پیامی بسیار مهم به مسئولان و دولتمردان کشور بود که از بازیهای سیاسی و جناحی و پیروی از مدلهای غربی و تحمیلی نظام سلطه و تلاش برای تکاثر ثروت و غفلت از محرومان و پابرهنگان فاصله گرفته و با تبعیت از منویات مقام معظم رهبری و راهبردهای نظام، به صف جهاد بزرگ برای ریشهکنی فقر، فساد اقتصادی و سیاسی، تبعیض و رانتخواری، کاخنشینی و اشرافیگری و… بپیوندند. مردم به مسئولان خود پیام دادند که انقلاب پویا و زنده است و مقتدرانه به حیات سیاسی خود و مبارزه با مشکلات و تلاش برای رفع همه موانع داخلی و خارجی تا وصول به قلههای ترقی و پیشرفت ادامه خواهند داد. مردم با شعارهای کوبنده و ظلمستیز خود نشان دادند که در دفاع از انقلاب و ارزشهای الهی و انسانی آن بسیار جدی بوده و منتظر نخواهند ماند.
عروج یک انقلاب افول یک ابرقدرت
سیدمسعود شهیدی در «رسالت» نوشت:
عظیم ترین حضور حماسی مردم در پاسداشت ارزش های انقلاب اسلامی دیروز به رخ جهانیان کشیده شد.این حضور تماشایی ترین راهپیمایی پیروزی انقلاب لقب گرفت.سِّر پیروزی ملت و شکست آمریکا در مقابله با انقلاب اسلامی چیست؟آنچه در زیر می خوانید واکاوی عروج یک انقلاب و افول یک ابر قدرت است.
آمریکا شصت و پنج سال قبل یعنی در سال 1332 با کودتای 28 مرداد بر ایران حاکم شد . نهضت پرشور مردمی و مالکیت ملت بر نفت را پایان داد و دولت ملی را که دوست آمریکا بود ساقط کرد . بلافاصله سرکوب ، زندان ، اعدام و خفقان را بر ایران حاکم کرد تا بدون مانع ، این گنج آماده را غارت کند . ده سال بعد در سال 1342 امام خمینی (ره) انقلاب خود، علیه حکومت دست نشانده آمریکا را آغاز کرد . در سال 1343 ، در اعتراض به لایحه استعماری کاپیتولاسیون ، نبرد مستقیم امام با ابرقدرت اشغالگر علنی شد و امام رسما اعلان کرد رئیس جمهور آمریکا منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ماو ملت ایران با او خصم است. و تمام گرفتاری های ما از آمریکاست .
این مواضع صریح و علنی ، مبارزه امام با آمریکا را وارد مرحله جدیدی کرد وموجب دستگیری مجدد امام و صدور فرمان اعدام شد که تجمع اعتراضی مراجع عظام در تهران مانع شد و نهایتا تبعید به ترکیه رقم خورد .در آن روزها ، هیچ کس نمی دانست این نبرد کاملا نابرابر ، که در یک سو مرجع تقلیدی با دست خالی است ودر طرف دیگر یک ابر قدرت جهانی با عظیم ترین زرادخانه و بزرگترین اقتصاد جهانی و سلطه بر نیمی از دنیا است ، تا چه حد می تواند نتیجه بخش باشد . دفاع مقدس امام (ره) در مقابل اشغالگری ، تجاوز و سلطه جویی ابرقدرت که از سال 1342 آغاز شد ، پس از پانزده سال جهاد وجانفشانی ، در 22 بهمن 1357 به اولین پیروزی بزرگ خود رسید و دست تجاوزگر ابرقدرت را از ایران کوتاه کرد. آمریکای زخم خورده و رانده شده ، تمام قدرت خود را برای بازپس گیری منافع از دست رفته بسیج کرد . به جرآت می توان گفت نبرد مقدس ملت ایران با تجاوزگری ابرقدرت ، پس از پیروزی انقلاب، اوج بیشتری گرفت که جنگ تحمیلی هشت ساله نمونه بارز آن است .
امروز در پنجاه و هفتمین سال شروع انقلاب امام (ره) در مقابل سلطه جویی ابرقدرت و در چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی، این نبرد همچنان ادامه دارد . هنوز هم آمریکا مرکز همه خصومت ها علیه ملت ما است ، و هنوز هم رئیس جمهور آمریکا منفورترین افراد بشر نزد ملت ایران است . سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ، فرصتی است تا نتایج این نبرد پنجاه و هفت ساله و موقعیت هر یک از دو طرف ، مورد ارزیابی قرار گیرد . باید تصویری خلاصه ، ولی روشن و واقع بینانه از نتیجه این مقابله به دست آید تا در پرتو آن راه آینده نیز روشن شود . برای آنکه این تصویر و این قضاوت ، به ویژه برای نسل جوان و برای سلائق و گرایشهای سیاسی مختلف ، باور پذیر باشد ، بهترین شیوه آن است که فقط به منابع غربی استناد شود . سخنان و گزارش هایی که از سوی بالاترین مقامات دولت آمریکا و متحدان اروپائیش و یا سازمان هاو رسانه های تحت کنترل آنان در ترسیم وضعیت کنونی بیان شده اگر مورد تأمل قرار گیرد ، نیاز ما را برای دسترسی به یک تصویر کلان برآورده میکند. . ابتدا با ارائه نمونه هایی ، وضعیت کنونی آمریکا را که پنجاه و هفت سال قبل و در آغاز این نبرد ،در اوج قدرت جهانی خود بود ، مورد توجه قرار می دهیم . بر اساس گزارش وزارت خزانه داری آمریکا ،این کشور امروز ، با بیش از بیست هزار میلیارد دلار بدهی خارجی که هر سال نیز بیش از هزار میلیارد دلار به آن افزوده می شود ، بدهکارترین کشور دنیا است .
این بدهی ، معادل بودجه پنج سال ایالات متحده آمریکا است . اگر نقش مرکزی دلار از معاملات جهانی حذف شود که این روند مدتی است آغاز شده ، بدون تردید آمریکا کشوری ورشکسته اعلام می شود و مثل شوروی ، بدون شلیک حتی یک گلوله ، از درون دچار فروپاشی می شود . افزایش سالانه بدهکاری خارجی و افزایش سالانه کسری بودجه و فقدان نور امید ی برای بهبود این وضعیت سبب شده هم اکنون هفده ایالت آمریکا مطالعات و تحقیقات اقتصادی خود را برای جدا شدن از ایالات متحده آغاز کنند که روزنامه انگلیسی سان در گزارشی به قلم جان لاکت گفته است : حمایتها ی مردم چهار ایالت کالیفرنیا، ارگن، نوادا و واشنگتن برای جدا شدن از آمریکا، در حال افزایش است. کالیفرنیا ، پرجمعیت ترین ایالت آمریکا که نهمین اقتصاد بزرگ جهان است ، در رأس ایالات جدایی خواه قرار دارد . ترامپ در سخنرانی نشست مشترک کنگره ، اعلان کرد آمریکا در وخیم ترین وضعیت مالی و اقتصادی 65 سال اخیر قرار دارد . او گفت آمریکا ظرف همین چند دهه ، یک چهارم حرفه های خود را از دست داده و 60 هزار کارخانه تولیدی تعطیل شده و حالا آمریکا قریب صد میلیون بیکار و 43 میلیون گرسنه دارد.
او در زمان انتخابات هم تصریح کرده بود زیرساخت ها و سازه های شهری آمریکا فرسوده شده و استحکام خود را از دست داده و رو به ویرانی است ولی آمریکا توان مالی برای نوسازی را ندارد . کارشناسان اقتصادی معتقدند شکاف طبقاتی وحشتناک آمریکا ، بدون تردید قابل دوام نخواهد بود . بسیاری از شخصیت های سیاسی و اقتصادی آمریکا ، انکار کردن یا پنهان کردن شرایط وخیم و بحرانی آمریکا را خطرناک تر دانسته و برای پیشگیری از یک فروپاشی ناگهانی ، در صدد خارج کردن آمریکا از جایگاه پرخرج ابرقدرتی و مهیا کردن افکار عمومی برای پذیرش و تحمل شرایط بعد از ابرقدرتی هستند . اوباما در سال آخر ریاست جمهوری خود در سخنرانی مهمی که در هندوستان ایراد کرد ، با صراحت گفت آمریکا دیگر یک ابرقدرت نیست . ترامپ هم در سخنرانی های انتخاباتی اش با بیانی دیگر گفت آمریکا باید به خانه خود برگردد .
برژینسکی مشاور امنیتی اسبق کاخ سفید که یکی از بزرگترین کارشناسان سیاست خارجی آمریکا است صریحا اعلان کرد دوران ابر قدرتی آمریکا به پایان رسیده و اگر کاخ سفید خود را با این واقعیت تطبیق ندهد ، فروپاشی ، مانند آنچه در شوروی اتفاق افتاد ، در انتظارش خواهد بود . او در سخنرانی دیگری گفت ” احساس من در باره آمریکا این است که این کشور ، در حال افول نیست ، بلکه در حال فروپاشی است و توانائی خود را برای مقابله با چالش های داخل و خارج از دست داده است ” .
او در نشست شورای آتلانتیک هم با صراحت گفت آمریکا از بالای قله به ته دره کشیده شده است . روزنامه معروف واشنگتن پست که وخامت اوضاع آمریکا را دریافته ، در سرمقاله خود خطاب به رئیس جمهور آمریکا هشدار می دهد، ” خاورمیانه را به حال خود بگذار ، آمریکا در خطر است “. امانوئل والرشتاین، جامعهشناس مشهور آمریکا گفته است اکثر مردم آمریکا باور کرده اند که آمریکا در حال افول است و جایگاه جهانی و اعتبار داخلی خود را از دست داده ، او تصریح کرده آمریکا امروز فقط شبیه یک غول است اما در واقع یک غول پوشالی است و این وضعیت را بازگشت ناپذیردانسته است . باید سخن چامسکی ، روشنفکر معروف آمریکا را بیان دیگری از این اعترافات دانست که گفت ” رؤیای آمریکائی برای رسیدن به زندگی بهتر بر باد رفته است ” . خلاصه این که ، بر خلاف تبلیغات رسانه ها ی جهانی ، آمریکا دیگر آن ابر قدرت سال های 42 و 57 نیست .
شورای ملی اطلاعات آمریکا پیش بینی کرده در سال 2025 آمریکا یک ابرقدرت نخواهد بود . برخی از آینده پژوهان آمریکائی رسما سال 2040 را سال فروپاشی ایالات متحده اعلان کرده اند .
در سویِ دیگر این نبرد ، ایران قرار دارد ، ملاحظه موقعیت ایران پس از 57 سال نبرد با ابرقدرت غرب ، با مراجعه به همان منابع غربی ، بخش دوم این گزارش است . شورای ملی اطلاعات آمریکا رسمااعلان کرده ایران جزء کشورهای دارای رشد اقتصادی مثبت است و دورنمای اقتصاد آن را مثبت ارزیابی میکند . فلینت لورت تحلیلگر مسائل سیاست خارجی آمریکا و نویسنده کتاب روابط ایران و آمریکا در سخنرانی خود در بنیاد دیل کارنگی در حضور سیاستگزاران وزارت خارجه و وزارت دفاع آمریکا گفت ، آمریکا قدرت در حال افول در خاورمیانه است و ایران قدرت در حال عروج در خاورمیانه است ، او گفت کافی است ده سال قبل آمریکا را با امروز مقایسه کنیم و ده سال قبل ایران را با امروز مقایسه کنیم ، توازن قوا به زیان آمریکا و به نفع ایران تغییر کرده و کشورهای منطقه به تدریج از وابستگی به آمریکا ، به سوی ایران تغییر موضع داده اند. او اضافه کرد صرف میلیونها دلار برای تقویت مخالفین رژیم ایران و ایجاد شورش و ترور و حضور نظامی در خلیج فارس ، نتوانسته نظام ایران را تغییر دهد و حالا برای آمریکا راه دیگری وجود ندارد جز آنکه ، ایران را به عنوان یک قدرت ، به رسمیت شناخته و به جای تلاش برای سرنگونی که نتیجه ای نداشته ، راهبرد نیکسون و کیسینجر در قبال چین را در قبال ایران در دستور کار قرار دهد .جرج فریدمن مدیر کل آژانس طلاعات راهبردی آمریکا در کتاب دهه آینده نوشته است ،ایران به سرعت در حال پیشرفت و قدرت گرفتن در منطقه است و به همین دلیل مهمترین راهبرد آمریکا در ده سال آِینده باید جلوگیری از پیشرفت ایران باشد ، او اضافه کرده است اصلی ترین رقیب های ما در دهه آینده ، ایران ،روسیه ،چین ،ژاپن،برزیل و آلمان هستند . روزنامه آمریکائی یو اس آ تودی نوشته است نفوذ ایران محدود به خاورمیانه نیست و از منطقه خاورمیانه فراتر رفته است .
نتانیاهو در کنگره آمریکا گفت ، از تنگه خیبر تا تنگه جبل الطارق دولت های دوست ما متلاشی شده اند و قدرتی که با ما مخالف است جایگزین آنها شده است . در رأس این نیروی قدرتمند ایران قرار دارد ، کسانی که این واقعیت را باور نمی کنند سر خود را در شن فروکرده اند . جان موندی آخرین سفیر کانادا در ایران گفت باید این واقعیت را بپذیریم که ایران در اعمال اراده خود در منطقه از همه کشورها قدرتمند تر است . رایان کروکر سفیر اسبق آمریکا در عراق گغت ایران قدرت بزرگ منطقه است و در آینده نیز قدرت بزرگ منطقه خواهد ماند و واشنگتن باید بپذیرد که نیازمند توافق با ایران است .
نشریه فارین پالیسی در سر مقاله خود نوشت شاید آمریکا نخواهد اعتراف کند اما ایران با ثبات ترین و قوی ترین کشورها در منطقه آشوب زده و بی ثبات خاورمیانه است و بدون ایران هیچ کاری از پیش نمی رود. الوین تافلر بزرگترین آینده پژوه آمریکا که ده ها سال قبل ، پیشرفت های دیجیتال و انقلاب اطلاعات وفراگیر شدن جهانی کامپیوتر و اینترنت را در کتاب معروف خود پیش بینی کرده بود در مورد ایران و انقلاب اسلامی گفته است ، برانگیخته کردن افکار عمومی توسط (امام )خمینی (ره)محدود به جهان اسلام نیست ، او دنیا را برای مقابله با سکولاریسم برانگیخته است .
بی بی سی هم در مستند ایران و غرب با بیانی دیگر در مورد امام (ره) با صراحت گفت او دنیا را تغییر داده است . روزنامه فیننشال تایمز نوشت ایران طی دهه های اخیر بر آمریکا و متحدانش در خاورمیانه برتری یافته .سولانا رئیس اسبق سیاست خارجی اتحادیه اروپا گفت باید اعتراف کنیم که خاور میانه در دست ایران است و به رسمیت شناختن ایران به عنوان قدرت برتر منطقه به نفع همه ما است . او تصریح کرد برای ما در اوضاع وخیم خاورمیانه هیچ راه دیگری وجود ندارد . فرانسوا رژه رئیس مؤسسه تحلیلی استراتژیک فرانسه گفت ایران را باید به عنوان قدرت اول منطقه به رسمیت شناخت ، او گفت نادیده گرفتن ایران یک ایده احمقانه و ناشی از حماقت متکبرانه است . یوشکا فیشر وزیر خارجه سابق آلمان در روزنامه دویچه سایتونگ نوشت خاورمیانه امروز با خاورمیانه ده سال قبل تفاوت اساسی دارد ،نقش آمریکا به شدت کاهش یافته و در عراق و افغانستان شکست خورده ، او گفت باید قبول کنیم که خاورمیانه ای که پس از جنگ به وسیله انگلستان و فرانسه طراحی شد در حال فروپاشی است و خاورمیانه جدیدی در حال شکل گیری است که در آن ایران با نفوذ روز افزون خود نقش اول را دارد . مایکل برانت رئیس بخش شیعه شناسی سازمان اطلاعات آمریکا گفت برای تسلیم کردن ایران دیگر اقدام نظامی و اقدام اقتصادی کارساز نیست .
جو بایدن معاون رئیس جمهور سابق آمریکا گفت هر آنچه داشتیم علیه ایران اعمال کردیم اما موفق نشدیم . وزیر سابق خزانهداری انگلیس «لرد لامونت» در مصاحبه با بیبیسی اذعان کرد: غرب در گذشته برخورد بسیار خصمانهای با چین داشت اما نهایتا متوجه شد که باید با این کشور کار کند. من معتقدم ایران قدرتمند تر از آن است که بتوان آن را نادیده گرفت ،غرب مجبور است با ایران هم کار کند.» اوسال گذشته هم گفته بود غرب با وضع تحریمها علیه ایران، دارد سرش را به دیوار میکوبد و شدیدترین تحریم ها ، بیش از 25 درصد در اقتصاد ایران تأثیر ندارد . مئیر داگان رئیس سابق سرویس جاسوسی اسرائیل ، تهدید نظامی ایران را حرفی بدون پشتوانه دانست و در مورد نتانیاهو که ایران راتهدید نظامی میکند گفت او زیاد پارس میکند ولی قادر به گاز گرفتن نیست . توماس فرید من ، تحلیلگر ارشد کاخ سفید هم در مصاحبه با روزنامه ملیت ترکیه گفت آمریکا دیگر به اندازه یک بند انگشت توان مداخله نظامی در کشورها را ندارد و مدتی است فقط با غلاف خالی ، از دیگران امتیاز میگیرد . لئون پانه تا یکی از رؤسای سابق سیا و وزیر دفاع اسبق آمریکا با صراحت اعلان کرده ، اقتصاد شکننده آمریکا به هیچ وجه تاب تحمل جنگ با ایران را ندارد .
رابرت گیتز هم که از وزرای دفاع سابق و روسای سازمان سیا بوده ، از این فراتر رفته و در سخنان مشابهی گفته است هرکس به رئیس جمهور آمریکا مشاوره دهد که آمریکا توان دارد با ایران وارد نبرد شود و به ایران نیروی نظامی اعزام کند باید مغزش را مورد آزمایش قرار داد . روزنامه بوستون کلوب آمریکا نوشت زمان رهبری ایران در منطقه فرا رسیده است . نشریه معروف اکونومیست نوشته است شیر پارسی با همه مشکلاتی که در ایران وجود دارد همچنان پنجه در پنجه غرب می افکند و حاضر نیست ارزش های دینی و حکو مت دینی خود را رهاکند و حکومت سکولار غربی را بپذیرد . باید بپذیریم که تمامی سیاست های غرب در قبال ایران شکست خورده و از اثر افتاده است و ایران همچنان در حال پیشرفت است . این نشریه نوشت حقیقت این است که برخلاف تمام سیاستگزاری های غرب پیشرفت های ایران و قدرت ایران در حال گسترش است .
سخنان روحانی، مکمل حماسه حضور
علی شکوری راد در ایران نوشت:
دیروز هم مثل تمام 22 بهمنهای پس از انقلاب در راهپیمایی بزرگداشت پیروزی انقلاب شرکت کردم. استثنا فقط سالهای 89، 90 و 91 بود. 88 را بودم ولی جو بشدت امنیتی بود و به اتفاق برخی دوستان که با هم بودیم، شدیداً احساس ناامنی میکردیم. در همان راهپیمایی بود که به بزرگانمان بیحرمتی شد و همین موجب شد که تا سال 92 دیگر احساس نکنم تکلیفی برای شرکت در این راهپیمایی بر دوش دارم. از سال 92 که رئیس جمهوری مورد حمایت خودمان سخنران مراسم شد، دوباره در راهپیمایی شرکت کردم و میکنم. سال گذشته در گرگان سخنرانی داشتم و با اینکه دادستانی با وجود مجوز فرمانداری مانع سخنرانی من شد، به اتفاق دوستان حزب اتحاد در راهپیمایی شرکت کردم. باورم این است که ما صاحبان این انقلاب و این کشور هستیم و نباید آن را تقدیم مدعیانی کنیم که در قبال حفظ اصالت و اعتبار آن هیچ احساس مسئولیتی نمیکنند. دیروز به دو منظور رفتم؛ یکی آن که گفتم و دیگری اینکه مردم را ببینم و در کنار آنها باشم. با همان انگیزهای رفتم که در 25 خرداد سال 88 رفته بودم.
هیچ چیزی لذتبخشتر از بودن در بین و کنار مردم نیست. لذت مناسک حج صرفاً در این نیست که گرد خانه خدا میگردی. در این است که همراه مردم و یکدل با آنها سعی و طواف میکنی. در مسجد وقتی به جماعت میایستی، فقط این نیست که روی به خدا میکنی. به اتفاق مردم رو به خدا ایستادن و نماز کردن و اینکه در زمره نمازگزاران ایستاده باشی، فضیلت دارد و لذت عبادت را دوچندان میکند. نماز جمعه هم همین است. یعنی همین باید باشد. نماز جمعه را هم میرفتم ولی از روزی که در آنجا به من اهانت شد، تکلیف از دوشم ساقط شد. حکایت نماز جمعه که به این روز افتاده است، حکایت اندوهباری است. دیروز علاوه بر دو منظور فوق که حاصل شد، سخنان رئیس جمهوری نیز وجدآور بود.
بعد از اعتراضات اخیر که در 80 شهر اتفاق افتاد و ملاحظه نتایج نظرسنجیهایی که پس از آن صورت گرفت، یک توجهی در همه مسئولان پیدا شده است که باید نظرات مردم را شنید و به اعتراضات آنها توجه کرد. اینکه مردم کجا هستند و چگونه باید نظراتشان را شنید. کدام نظر، نظر مردم است و کدام، نظر مردم محسوب نمیشود، مورد بحث در محافل و تریبونها بوده است. از ابتدای انقلاب همیشه مسئولان در ردههای مختلف سعی کردهاند نظر خودشان را مطابق نظر مردم بدانند، چه آنها که انتخابی بودهاند و چه آنها که انتخابی نبودهاند، ولی جالبتر اینکه تریبونهای رسمی بیشتر دست کسانی بوده است که به مردم پاسخگو نبودهاند. همه شهروندان این کشور، مردم هستند و نمیشود آنها را به درجه یک و درجه دو تقسیم کرد. هر کدام از آنها یک رأی دارند و از حقوق مساوی شهروندی برخوردارند. اگر تک تک در پای صندق رأی حاضر شوند، مردم هستند. اگر در یک حزب گرد هم بیایند، بخشی از مردم هستند. اگر پای سخنان رهبر یا رئیس جمهوری بنشینند، بخشی از مردم هستند و اگر در این راهپیمایی شرکت کنند یا در آن راهپیمایی، باز بخشی از مردم هستند. نظر مردم را در همه جا باید شنید و به آن توجه کرد. اکثریت و اقلیت بخشهایی از مردم هستند و هیچ کس نباید هیچ کدام را نادیده و حرفهایشان را ناشنیده بگیرد.
اگرچه در نهایت نظر اکثریت ملاک عمل قرار میگیرد اما همین اکثریت نیز باید حقوق اقلیت را پاس بدارد و از نظراتش بهره بگیرد. در نهایت اگر در موضوعی مهم اختلاف نظر هست، اصل 59 قانون اساسی راه حلی برای آن در نظر گرفته است و آن، مراجعه به آرای عمومی است. رأی مردم علاوه بر تأثیر در انتخاب مسئولان در تعیین تکلیف موضوعات نیز طبق قانون اساسی محل مراجعه است. کاری که تاکنون سه بار در تعیین نظام، تأیید قانون اساسی و بازنگری آن صورت گرفته است. البته چه بهتر به حرف مردم که سه بار در سه انتخابات اخیر تکرار شده است، به همین اندازه ترتیب اثرداده شود تا نیازی به مراجعه مستقیم به آرای آنها در موضوعات مبتلابه امروز جامعه و کشور نباشیم.
رئیس جمهوری دیروز هم گزارش داد و هم افق آینده را ترسیم کرد و هم برای حل اختلاف در موضوعات راه حل ارائه کرد. به نظر میرسید که او از لابهلای سر و صداهای بسیار، حرف مردم را شنیده است و دارد به آن ترتیب اثر میدهد. ما هم که منتظر روزنههای امید هستیم، همین را مغتنم میشماریم.
پس از ٤٠ سال
جاوید قرباناوغلی در شرق نوشت:
انقلاب اسلامی ایران در آستانه ٤٠سالگی قرار گرفته است. عدد ٤٠ در ادبیات و معارف مذهبی جایگاه ویژهای دارد و از جنبههای نمادین برخوردار است. گفتهاند ٤٠سالگی اوج تکامل قوای دماغی و بلوغ عقلی انسان است که در صورت خودسازی، استعدادهای او به فعلیت میرسد، ملکات اخلاقی کامل و پیمودن درجات معرفت در آن محقق میشود. در اینکه اینگونه تعابیر طنازانه از عدد ٤٠ تا چه میزان، پایه و اساس استدلالی از منظر علوم روانشناسی و شناختی دارد، برای نگارنده مکشوف نیست. با وجود این برخی نشانههای نمادین نمایانگر صحت رمز و رازهای این عدد است. پیامبر اسلام در ٤٠سالگی مبعوث شد. موسی(ع) به فرمان خداوند برای میقات و دریافت الواح مقدس ٤٠ شب را در کوه طور به اعتکاف گذراند (وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثِینَ لَیلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیلَةً- ١٤٢ اعراف). قوم بنیاسرائیل ٤٠ سال را به خاطر نافرمانی از فرستاده خدا به سرگردانی گذراندند. در فرهنگ عرفا چلهنشینی مفهومی نمادین برای زدودن حجابهای نفسانی و تجلی انوار الهی است و قس علیهذا. انقلاب در مسیر ٤٠ساله فرازونشیبهای فراوانی را پشت سر گذاشته و بر توطئههای داخلی و خارجی بسیاری غلبه کرده است. رویدادهایی که هر یک بهتنهایی برای سرنگونی یک حکومت اگر متکی بر حمایت مردم نباشد، کافی است.
امام خمینی بنیانگذار انقلاب اسلامی رمز پیروزی را در حمایت مردم و شرط تداوم و بقای آن را در پیوند حکومت با ملت میدانست و بارها این نکته را در مقاطع مختلف به دولتمردان گوشزد میکرد. در ٣٩ سال گذشته همه دولتهای برخاسته از انقلاب با همین وعدهها بر سر کار آمده و با ارائه کارنامهای از منظر خودشان پرطمطراق به کار خود پایان داده و زمام امور را به دیگری سپردهاند. در هیاهوی آن وعدهها و کارنامههای ظاهرا مشعشع آنچه مغفول مانده، کیل و میزان سنجش تحقق وعدهها و ارزیابی منصفانه کارنامههاست. اگر میپذیریم که قضاوت و ارزیابی مردم بهعنوان صاحبان انقلاب باید معیار اصلی قبولی یا مردودی کارنامه دولتها و حکومت در کلیت آن قرار گیرد، ضروری است کارآمدی و مقبولیت حکومت و تحقق شعارها و وعدههای دولتها با میزان رضایتمندی مردم سنجیده شود. اولین گام در این مسیر و پرهیز از هرگونه خطا، تعریف درست از واژه مردم و مسئولیتپذیری و پاسخگوبودن همه ارکان حاکمیت در برابر آنان است.
ریشه مفاسد تبعیض و فساد که اخیرا رهبری به آن اشاره کردند و آن را در حکم اژدهای هفتسر برشمردند نیز در تقسیم مردم و عدم پاسخگویی ارکان حاکمیت در سهم آنان در قدرت و اداره کشور است.
امام مردم را عظیمترین پشتوانه و سرمایه برای پیشبرد و نیل به اهداف بلند انقلاب میدانست و با تمام وجود به نقش مردم باور داشت. از منظر امام مردم و حضور مردم در صحنه ابزاری برای نمایش قدرت در برابر مخالفان نبود. یک سناتور مجلس سنای آمریکا زمانی گفته بود همانطور که بازرگانان به تجارت کالا میپردازند، من هم به تجارت آرا مشغولم. اگر این سخن و نمونههای مشابه همواره در ٤٠ سال گذشته مستمسکی در رد دموکراسی کشورهای غربی است که آن را دروغین و مردمفریب میدانیم،
ضروری است تلقی خود را از رأی و حمایت مردم نیز منصفانه در بوته نقد قرار دهیم و ببینیم تا چه اندازه از برداشت آن سناتور آمریکایی از رأی مردم فاصله داریم. رسالت و وظیفه ذاتی حکومتها، حفظ حدود و ثغور کشور، فراهمکردن امنیت مردم، تأمین معیشت شرافتمندانه، دسترسی همگانی به شبکه سلامت، آرامش روانی و تأمین آیندهای درخورشأن در جهان امروز است. معیار دوستی یا دشمنی با کشورهای جهان نیز در راستای همین اهداف قابل تفسیر است. مردم باید احساس کنند که اولویت اول حاکمان، تأمین آیندهای روشن برای فرزندان این مرز و بوم است و در چنین شرایطی آنان با جان و دل در کنار دولت و حاکمیت قرار خواهند گرفت. تحقیقات و نظرسنجیهای حول آشوب و اعتراضات ماه گذشته نشان میدهد ناامیدی و نگرانی در مورد آینده مهمترین انگیزه معترضان بود. حکمرانی خوب (Good Governance) یا به عبارت دیگر حکمرانی مطلوب از مباحث مهم و درعینحال جدیدی است که در دو دهه اخیر در راستای استقرار و نهادینهکردن جامعه مدنی از جایگاه ویژهای در ادبیات سیاسی و توسعه برخوردار است.
موضوع محوری حکمرانی خوب، راهکار و روشهای دستیابی به حکومتی است که زمینهساز توسعهای عادلانه و مردمسالار باشد. شفافیت، پاسخگویی، برابری همه آحاد ملت بدون تبعیض و برآوردهکردن نیازهای اساسی در آموزش و بهداشت مردم از دیگر ارکان حکمرانی خوب است. ما بهعنوان پیروان حضرت علی(ع) با این واژهها و اهداف حکومت بیگانه نیستیم و حتی با گذشت هزارو ٤٠٠ سال و تحولات عمیق در مفاهیم، همه شاخصههای حکمرانی خوب را بهوضوح میتوان در فرمان حضرت به مالکاشتر به عیان مشاهده کرد. لازمه باور به شاخصهای حکمرانی خوب و عمل به گزارههای آن، بالابردن استانداردهایی است که فساد را قبل از شکلگیری و تبدیلشدن به غده سرطانی و اژدهای هفتسر شناسایی و در نطفه خفه کند.
نامه حضرت به عثمان بن حنیف، حاکم بصره و شماتت و گوشمالی او بهخاطر نشستن بر سفره اغنیا در آن زمان قبل از هرچیز نمایانگر عزم جدی خلیفه مسلمین در شکلگیری همان نطفهای است که در صورت غفلت تبدیل به هیولای فساد شده و تمامیت کشور را در معرض مخاطره قرار خواهد داد. در جهان امروز سازوکارهای لازم برای مبارزه با فساد به صورت نرمافزاری در اختیار نهادهای حکومتها قرار دارد. نگاهی به شیوه حکمرانی کشورهای شمال اروپا و برخی کشورهای شرق آسیا و مقایسه وضعیت کنونی و شفافیت آنها در اداره کشور و شاخصهای درخشان زندگی مردم و مقایسه آن با وضع چند دهه قبل همین کشورها میتواند الگوی مناسبی را فراراه دیگر کشورها قرار دهد. تحقق این مهم وجود ارادهای قدرتمند نزد حکومت برای استفاده از این نرمافزارهاست. تا زمانی که چنین ارادهای وجود نداشته باشد، هیولای فساد قابلمهار نبوده و نتیجه آن قطع ید از گوسفنددزد و آزادماندن بیواهمه اختلاسگران صدهامیلیاردی است.
در آستانه ٤٠ سالگی انقلاب، مردم با وجود همه کاستیها و برخی فسادها و تبعیضها، همچنان پای آرمانهایی که ٤٠ سال قبل برای آن به میدان آمده و بزرگترین رویداد سیاسی را در این منطقه رقم زدند، ایستادهاند. اگر گزارهای که در اول این یادداشت اشاره شد، صحیح باشد، انقلاب پس از گذراندن ٤٠ سال اینک باید در اوج عقلانیت قرار داشته باشد. تجلی چنین تحولی در نظام در داخل در گرو خط بطلانکشیدن بر دستهبندی مردم این و آن، پذیرش و تحمل مخالفان، قبول اعتراض برحق مردم به تبعیض و فساد، بالابردن استانداردهای مدیریت اداره کشور، در اولویت قراردادن مردم در بهرهمندی از ثروتهای کشور و مسئولیتپذیری و پاسخگوبودن همه ارکان حاکمیت است.
در عرصه سیاست خارجی نیز وظیفه ذاتی حکومت، تأمین امنیت و فراهمکردن شرایط توسعه کشور از طریق کاهش تشنج و جلوگیری از تحمیل هزینههای غیرضروری بر کشور است. در حکمرانی خوب معیار سنجش در ترازوی مردم در ارزیابی حکومت، برخورداری از استانداردهای لازم برای زندگی شرافتمندانه و برخورداری از جایگاهی رفیع در جهان و نه کوبیدن بر طبل دشمنی و ازدستدادن فرصتهای غیرقابلتکرار برای رشد و توسعه کشور است. تحقق این امر نمایانگر بلوغ انقلاب و تکامل و اوج عقلانیت آن در سال چهلم انقلاب اسلامی است.
فرصت مردم
در سرمقاله صبح نو آمده است:
سالها قبل، آسیب و تهدید راهپیمایی 22 بهمن ستون پنجم صدام بود که با شایعه پراکنی میگفت که آن ملعون وعده داده است مسیر انقلاب-آزادی یا مسیرهای اصلی در شهرهای دیگر را بزند؛ این رعب آفرینی لطیفه جذاب و عنصر تحریک کنندهای بود برای ایرانیان، چون به واسطه آن شوق و ذوق بیشتری برای حضور در خیابان پیدا میکردند.
حالا سالها از آن روزگار گذشته و بازهم ستون پنجم صدامی نظام سلطه است که دوست دارد تا راهپیمایی مردم را تضعیف کند و از هیچ تلاشی نیز فروگذار نمیکند؛ هک سایتها، شایعه پراکنی، تهدید یا اقدام تروریستی و… و بازهم ناکام است و چه 22 بهمن دوست داشتنیای خلق کرد این حاشیه زنیها در چهل سالگی انقلاب اسلامی. اکنون فرصت چیست؟ مردم گلایه مندند و آمدند و بازهم میآیند و به وضوح ثابت کردند که برایشان اصل انقلاب موضوعیت داشته و دارد، لیکن خواستار حل و فصل گلایههایند، از فقر و فساد و تبعیض؛ متاسفانه سخنران اصلی برنامه در فراز پایانی، کلامی را بر زبان آورد که باب طبع دشمنان کشور بود و با کلی گویی عجیبی خواستار برگزاری همه پرسی در کشور شد؛ آنهم برای حل و فصل مشکلات سیاسی بین جناحها.
ایشان که متصف به وجهه حقوقدانی نیز هستند، توضیح ندادند که مگر همین8-9 ماه قبل در ایران انتخاباتی برگزار نشده و ظاهراً وعدههایی دادهاند و پیروز شدهاند، اکنون برای چه چیزی میخواهند همه پرسی برگزار کنند و اصلاً همه پرسی موجود در اصل 59 چه ربطی به اختلافات سیاسی جناحها دارد و از آن مهمتر، الان اختلافات جناحها تا بدین پایه بالاست که باید همه پرسی برگزار شود؟ این تیرهای هوایی و بی محابا، ممکن است در برگشت، جای نامناسبی به زمین بنشیند، چون بومرنگی که به خطا پرتاب شده است.