دوشنبه , ۱۹ آذر ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » سید هاشم خواستار: رفراندوم نه، مجلس موئسسان اری

سید هاشم خواستار: رفراندوم نه، مجلس موئسسان اری

چرا رفراندوم نه ، مجلس موئسسان اری؟

کودتای رضاخان در سوم اسفند 1299 که کمتر از 15 سال از عمر انقلاب مشروطیت نمی گذشت ، مشروطه را تعطیل و منحل و نابود کرد. رضاخان در ابتدا میخواست ایران را همچون ترکیه جمهوری اعلام کند اما با مخالفت شدید روحانیت قم رو برو شد.چرا روحانیت با جمهوری کردن ایران توسط رضاخان مخالفت کرد؟ قدرت در ایران همیشه دو بال داشته ، یکی شاه و دیگری روحانیت که ملت را توجیه کند که این فقر و فلاکت خواست خداوند و تقدیر خداوندی است ، توجیه گر ظلم وستم و جنگ شاهان بوده که برای توده هیچ ثمری نداشته است. پند و اندرز روحانیون در مقابل ظلم و استثمارشاهان همچون قرص مسکن برای تسکین دردها بوده اما بیماری های جامعه را درمان نکرده و نمیکند.اگر مخالفت آخوندهای قم با جمهوریت رضاخان نبود و کشور جمهوری میشد امکان نداشت که بعد از شهریور بیست ، فرزند ارشد رضاخان ، شاه یا رئیس جمهور شود. چه بسا همان فروغی در شهریور بیست رئیس جمهور میشد نه نخست وزیر و کشور ما ایران به این سرنوشت شوم دچار نمی شد.

بعد از فضای باز سیاسی شهریور 1320 با فعال شدن احزاب چپ بخصوص حزب توده ، روحانیت به وحشت افتاد، و ایادی انگلیس در ایران و همینطور خود انگلیس در سطح بین المللی مردم ایران و جهانیان را از نفوذ شوروی میترسا ند.ایادی انگلیس از طرف حزب توده به روحانیون و مجتهدین نامه های تهدید آمیز میفرستادند که بزودی مساجد و حوزه های علمیه را خراب میکنیم و ….و از طرفی مجله ی تایمز آیت الله کاشانی را باد کرده و با عکس بزرگ بر روی جلدش مینویسد :رهبر مسلمانان خاورمیانه. استعمار روحانیت را از بدنه حکومت که داشت به انقلاب مشروطه بر می گشت جدا و روحانیت را به رهبری آیت الله کاشانی در مقابل دولت دکتر مصدق قرار داد.در 14 اسفند 58 بر مزار دکتر مصدق آیت الله طالقانی گفت :به خانه ی آیت الله کاشانی رفتم ، در خانه اش نبود. منتظر ماندم تا آمد که دیدم در دستش خربزه است. گفتم حضرت آیت الله مثل اینکه دشمن خربزه زیر بغل شما داده است؟ امروز بر همه روشن شده که آیت الله کاشانی آگاهانه در خدمت استعمار انگلیس بود و اگر قبلا کمی شک وجود داشت ، اکنون با انتشار اسناد توسط سازمان سیا ، شک به یقین تبدیل شده است.

شاه برای قدر دانی از زحمات آیت الله کاشانی در اخرین روزهای حیاتش از او عیادت میکند.کودتای 28 مرداد 32 دست پخت آمریکا و انگلیس و عوامل داخلیشان به رهبری شاه و روحانیت به رهبری آیت الله کاشانی می باشد. امروز قدرت از محمد رضا شاه به بال دیگر همان قدرت یعنی به هواداران آیت الله کاشانی منتقل شده است. یعنی شاگردان و پیروان آیت الله کاشانی آن روز ، امروز بر ملت ایران حکومت می کنند. تمام احزاب و سازمانهایی که در حکومت شاه ممنوع و زیرزمینی با حکومت شاه مبارزه میکردند ، امروزه در جمهوری اسلامی ممنوع و زیرزمینی با جمهوری اسلامی مبارزه میکنند. جالب است رضا پهلوی ولیعهد محمدرضا شاه خیلی خودش را دموکرات نشان داده و منتظر است که قدرت مجددا به همان بال قدرت بر گردد و زمانیکه مثل پدربزرگ و پدرش قدرت را قبضه کرد استبداد شاهی را مجددا احیا کند. همین جا لازم است به آقای رضا پهلوی و طرفدارانش بگویم که دیگر دوران شاه بازی و شیخ بازی گذشته و ملت ایران به بلوغ فکری رسیده و فریب دیکتاتوری شاه و شیخ نخورده و برای رسیدن به آزادی و دموکراسی بدون شاه و شیخ مبارزه میکند تا دیگر استبداد زایش نکند. آقای رضا پهلوی اگر میخواهد بصورت شهروند عادی در ایران آزاد زندگی و رفت و آمد داشته باشد بهتر است جنایات پدرش رامحکوم و با خانواده های اعدامی و زندانی پدرش اظهار همدردی و پشتیبان احزاب و سازمان های زیر زمینی رژیم شاه و جمهوری اسلامی باشد، و به طرفدارانش بگوید که در شبکه های مجازی و غیر مجازی ادب را رعایت کنند. اینکه آقای رضا پهلوی بگوید از جامعه ی مدنی ایران حمایت میکند ، دروغی بیش نیست ، چرا که در راس جامعه ی مدنی ، همین احزاب و سازمان های زیر زمینی قرار دارند. ار عجایب است که اقای عبد خدایی از موتلفه اسلامی (فکر کنم سال 1330 تیر به پای دکتر فاطمی زد) دکتر فاطمی وزیر خارجه ی مصدق را ترور و هنوز زنده و در تلویزیون جمهوری اسلامی از همین ترور دفاع و به آن افتخار میکند. در همین مشهد خیابانی که مردم بعد از انقلاب به نام دکتر فاطمی میکنند بعد از کودتای 30 خرداد 60 بنام دکتر بهشتی و بیمارستان مصدق را به نام بیمارستان قائم میکنند.

شورای شهر تهران هم که مصدق را در آن اندازه نمی بیند که خیابانی به نام او کند. زمانیکه دکتر فاطمی ر ا به زندان می برده اند شعبان بی مخ ها از قماش همین برادران حزب الله با چاقو به او حمله میکنند که خواهر دکتر فاطمی سلطنت خانم خودش را به وسط انداخته و تا اندازه ای نیش چاقو را از بدن برادر دور و به بدن خودش پذیرا میشود و رادیو تلویزیون جمهوری اسلامی حاضر نمیشود برای یک بار هم که شده با خانواده ی دکتر فاطمی در چنین موارد مهمی گفتگو کند ، چرا که استبداد شاه و شیخ دو روی یک سکه هستند ، یا بهتر است بگوییم حکومت شاه و شیخ ، حکومت خواهران دوقلویی است که یک خواهر رنگ و لعاب مدرنیسم و غربی و خواهر دیگر رنگ و لعاب مذهبی و شرقی را دارد.

دولت موقت بازرگان یک دولت محلل بود.( در اسلام اگر مرد زنش را سه طلاقه کند باید آن زن به عقد مرد دیگری در آمده و سپس بعد از طلاق دادن آن مرد مجددا به عقد همسر اولش در بیاید.) بازرگان همچون اکثر احزاب و سازمان ها و گروه ها و روشنفکران فریب روحانیت را خورد و یکی از آن فریب خوردگان اینجانب است که به جمهوری اسلامی رای آری دادم. آیا اگر بازرگان نیت آقای خمینی و روحانیت را خوانده بود که هدف نهایی آنها دیکتاتوری است با آنها همکاری و نخست وزیری را قبول و رفراندوم جمهوری اسلامی اری یا نه را برگزار می کرد؟ مسلما نه.

آقای خمینی قبل از انقلاب وعده ی تشکیل مجلسس موسسان را داده بود، چه شد که مثل تمام وعده هایی که داده بود زیرش زد؟ در غیاب احزاب و سازمان ها که بشدت در رژیم شاه سرکوب و یا اعدام شده بودند و روحانیت از این سرکوب وحشیانه جان سالم بدر برده بود، آقای خمینی به جای مجلس موئسسان به فکر مجلس خبرگانی افتاد که روحانیت در آن اکثریت مطلق داشته باشد و بتواند نظریه ی ولایت فقیه اش که حکومت مورد نظرش به دیکتاتوری و فساد امروز افتاده را پیش ببرد.

آیت الله طالقانی به عنوان اعتراض همیشه در مجلس خبرگان بر روی زمین می نشست و میگفت میترسم این قانون اساسی از قانون اساسی 70 سال پیش هم بدتر شود. هنوز که هنوز است بعد از 38 سال مردم میگویند آیت الله طالقانی به مرگ طبیعی نمرده است. حالا با همین حکومت کودتا و دیکتاتوری و در غیاب آزادی احزاب و سازمان ها و گروه ها و نبود آزادی بیان حتی در حد اقلش میشود زیر نظر سازمان ملل رفراندوم بر گزار کرد؟

یعنی مجموعه ی حکومت و دولت با همین وزارت کشور و نیروی انتظامی و اطلاعات و سپاه و اطلاعات سپاه و بسیج با نظارت سازمان ملل میشود رفراندوم برگزار کرد؟مسلما نه.! حال چه باید کرد و چه خواهد شد؟

با عمیق شدن مبارزات مردم اولا ملت رهبر و یا رهبرانش را پیدا خواهد کرد.(انهاییکه داخل ایران هستند با انهایی که خارج ایران هستند هیچ تفاوتی ندارند.)دوم با عمیق شدن مبارزات ملت دو راه در پیش حاکمان به وجود خواهد امد یا قبل از فروپاشی ، حاکمان تسلیم ملت خواهند شد تا نمایندگان ملت به تمام معنی قدرت را در دست گرفته و نهادهای مضر و زاید و موازی را منحل و یا ادغام خواهند کرد و بعد از یک پروسه ی زمانی کوتاه انتخابات مجلس موسسان را بر گزار خواهندکرد و یا 22 بهمن دیگری پیدا خواهد شد که با عمیق شدن مبارزات ملت ، در نیروهای نظامی شکاف برخواهد داشت و دسته ای از ملت و دسته ی دیگر از حاکمان پشتیبانی خواهند کرد و با زد وخورد بین این دو دسته ملت به کمک نظامی های طرفدارش خواهد رفت و پیروزی را از ان خود خواهد کرد. در هر دو صورت بعد از تعطیلی نهادهای سرکوب گر و مضر توسط رهبر و یا رهبران شناخته شده، دولت موقت تشکیل و در زمانی بس کوتاه انتخابات مجلس موسسان برگزار می شود که دولت موقت نیز به تایید یا عدم تایید مجلس موسسان خواهد رسید. این مجلس نوع حکومت جمهوری را تعیین خواهد کرد.(جمهوری فدرال یا دموکراتیک و یا جمهوری تنها) فراموش نباید کرد که حاکمیت در ایران بسیار نا همگن و شکننده که با مبارزات ملت بسرعت ریزش کرده و در نهایت از هم خواهد پاشید.

سید هاشم خواستار نماینده ی معلمان آزاده ی ایران