روزنامههای امروز یکشنبه ۱۵ بهمن ماه در حالی چاپ و منتشر شدند که اظهارات روز گذشته دادستان تهران درباره بازرسی پنهان از قضات و نیز گزارشها و تحلیلهایی درباره چهل سالگی انقلاب اسلامی در سالگرد ایام دهه فجر در صفحات نخست روزنامهها برجسته شده است.
روزنامه آرمان امروز تیتر یک خود را از سخنان دادستان تهران با عنوان «۴۱ قاضی پای میز محاکمه» انتخاب کرد و با چاپ گفت وگویی با پروانه مافی نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی با عنوان «صداوسیما صدای مردم را بشنود» این موضوعها را برجسته کرد.
روزنامه «ابتکار» که در هفتههای اخیر از روزنامههایی محسوب میشود که با چاپ یادداشتها و گزارشهایی به نقد درون گروهی اصلاح طلبان میپردازد در شماره امروزش مانیفست اصلی اصلاحطلبان را بررسی و عنوان آن را «غایت اصلاح طلبی کجاست؟» انتخاب کرد.
کیهان علاوه بر گزارش اصلی امروزش با عنوان چهل سال قبل کجا بودیم امروز کجا ایستادهایم؟ که در آن از دستاوردهای انقلاب اسلامی نوشته است، یادداشت روز شماره امروز خود با عنوان برف دروغ زیر تابش آفتاب انقلاب را نیز به نقد محوره رسانههای خارجی در مورد دستاوردهای انقلاب اختصاص داده است.
روزنامه شرق عنوان نخست صفحه نخستش با تیتر «پیشنهاد تاخت پول گمشده با اعدام» را از اظهارات دبیر کمیسیون مبارزه با مفاسد اقتصادی درباره بابک زنجانی برگزیده است. این روزنامه همچنین با چاپ گفت وگویی از عزت الله ضرغامی رئیس اسبق صدا وسیما، پاسخهای او درباره حواشی بخش مناظرههای سال ۸۸ و نیز اعترافات دادگاه سال ۸۸ را برجسته کرده است.
روزنامه جمهوری اسلامی سعی کرده صفحه نخست خود را با چیدمان خبر خوب تنظیم کند و علاوه بر قرار دادن خبر افتتاح واحد بخار نیروگاه سیکل ترکیبی ۵۰۰ مگاواتی چادرملو، تیتر یک خود را به توزیع کالاهای اساسی از ۲۰ بهمن در سراسر کشور اختصاص داده است.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها، سرمقالهها و گزارشهای منتشر شده در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
روایت ضرغامی از پخش تلوزیونی اعترافات سال ۸۸
روزنامه شرق در شماره امروزش، گفت وگویی از عزت الله ضرغامی رئیس اسبق سازمان صدا و سیما را چاپ کرده که در اثنای آن از نحوه پخش اعترافات تلویزیونی مربوط به سال ۸۸ سخن میگوید. بخشی از این گفت وگو را در ادامه میخوانید؛
به تازگی میهمانی صبحانهای با آقای ابطحی داشتید. آقای ابطحی در زمان ریاست شما بر صداوسیما به تلویزیون آمد و اعتراف کرد.
لطف کرد.
آیا در این میهمانی صبحانه صحبتی یا اشارهای به ماجرای اعترافات ایشان شد؟ آقای ابطحی گلایهای نداشت؟
آقای ابطحی از دوستان قدیم ماست که از زمان وزارت ارشاد با هم محشور بودیم. ایشان، چون شیرین و خوشمصاحبت است و یکی اگر مثل خودش کنارش بنشیند که راحت و بیدغدغه حرف بزند واقعا حرفهایش شنیدنی است.
خوشاعتراف هم هستند؟
(خنده…) بله صحبت من با ایشان لذتبخش بود… به ایشان گفتم از اینکه پیشگام شدهاید تشکر میکنم؛ اما درباره اعترافات ایشان، پاسخ شما هم یکخطی نیست. ممکن است آقای ابطحی در حین صحبت با من درباره برخی رویهها و روشها یا فرایند زندان و بازجویی و اعترافات تجربهای را طرح و منتقل کرده باشند. این حرفها همیشه هست. ایشان میگفت: اصلا من برانداز نبودم. به همین علت زندان آن لذت حداقلی را که برای مبارزان دارد، برای من نداشت، چون من اصلا با کسی قصد مبارزه نداشتم. برای همین زندان برای من سخت بود، اما بحثی جدی راجع به اعترافات ایشان نداشتیم.
از همینجا به خود بحث اعترافات و دادگاههای ٨٨ اشاره میکنم. اصلا چرا صداوسیما دادگاه متهمانی را که هنوز اتهامشان ثابت نشده و حکمی برایشان صادر نشده بود، پوشش داد؟ صداوسیما معمولا دادگاهها را به این شکل پوشش نمیدهد چهره افراد را نشان نمیدهد و نام افراد را تا پیش از صدور حکم بهصورت اختصاری پخش میکند. در ماجرای اعترافات هم قبل از صدور حکم افراد آمدند و در صداوسیما اعتراف کردند. چه شد که صداوسیما به این ماجرا ورود کرد؟
سؤال خوبی کردید. من درباره این رویه که دستگاه قضائی افراد را با حروف اول اسم اعلام میکند انتقاد دارم و به نظرم یک جور شوخی شده است. درباره مسائل امنیتی در کشور اصلا ربطی هم به صداوسیما ندارد….
آقای ضرغامی من خیلی دوست دارم که مصداقی صحبت کنیم؛ یعنی پاسخ مشخص به همین سؤال.
درباره مسائل امنیتی تصمیم با شورای عالی امنیت ملی است. آنجا با اشراف به قوانین و مقررات تعیین تکلیف میکنند. آقایان رؤسای سه قوه هم هستند. مسئله فتنه و حوادث ٨٨ یک مسئله امنیتی بسیار مهم بود که دشمن با هدف براندازی خیلی تلاش کرد. آبروی نظام به مخاطره افتاد. شورای عالی امنیت ملی در اینجا مدیریت میکرد و جلسات مکرر داشت. حصر هم مصوبه شورای عالی امنیت ملی را داشت. حصر تصمیم قضائی نبود. بهلحاظ قضائی نمیشود برای کسی چنین حکمی صادر کرد. درباره پخش آن دادگاهها و اعترافات، شورای عالی امنیت ملی تشخیص میداد که پخش آنها بهلحاظ مدیریت ناامنیهای موجود در کشور و کنترل امنیت به نفع مردم کمک میکند.
یعنی پخش دادگاهها با آن شکل و شرایط با مصوبه شورای عالی امنیت ملی بود؟
همه اینها براساس مصوبات امنیتی کشور است. برخی ممکن است مصوبه خاص شورای امنیت را داشته باشند، برخی دیگر به این شکل است که دبیرخانه براساس مصوبات شورای عالی امنیت، تصمیمات و رویههایی را دنبال و براساس آن عمل میکند. خلاف آن باشد در شورا متعرض او میشوند.
یعنی به صداوسیما ابلاغ میشد که شما باید مثلا اعترافات را پخش کنید.
بالاتر از ابلاغ بود. همکاری بسیار نزدیکی با ما داشتند. ما هم همکاری میکردیم برای اینکه بتوانیم امنیت را در کشور حفظ کنیم.
آقای محمدرضا تاجیک بعد از آزادی از زندان در یک گفتوگوی خبری شرکت کردند و صحبتهایی کردند که خیلی عجیب بود. ماجرای ایشان چه بود؟
درباره ایشان واقعا یادم نیست؛ ولی آنهایی که آمدند گفتوگو کردند، خودشان میخواستند؛ مگر اینکه بعدا بگویند که نه یک جور دیگر بوده است. البته من خیلی کارهای دیگر در حوادث ٨٨ انجام دادم که درواقع تصمیمگیریهای خودم بود. اینکه من آن اغتشاش زیر پل کالج را در عصر عاشورا نشان دادم، تصمیم خود من است. شورای امنیت به من نگفت. شاید هم اگر میگفتم، فکر میکردند پخش نشود بهتر است. البته چیزی به ما ابلاغ نشد یا پخش عکس پارهشده امام در تظاهرات، تصمیم خود سازمان بود و ربطی به شورای امنیت ملی نداشت.
شاه واقعیت جامعه را نمیدید!
محمد کاظمی طی یادداشتی در روزنامه اعتماد با عنوان شاه واقعیت جامعه را نمیدید، نوشت: این تمایل آدمی است که در برآوردن آرزوها و آرمانهای خود تلاش کند و گاهی برای رسیدن به آنها خطرها رابه جان بخرد و جان دیگران را هم به خطر اندازد. ولی اگر به هر دلیل در عالم واقع به مطلوبهای خود نرسید تلاش خود را از جای دیگری آغاز میکند و به خیال و تصور متوسل میشود. هرچه آرزوها و خواستههای انسان غیر واقعیتر باشند و با حقایق زمان و مکان و توان خویش سازگاری نداشته باشند توسل به توهم بیشتر میشود و گاهی در این وادی چنان پیش میرود که به کلی از زمان و مکان خویش عقب میماند و متوجه پیرامون خود نمیشود. رژیم گذشته پس از آنکه توانست به کمک دستگاه جهنمی ساواک مخالفان را یکی پس از دیگری از میان بردارد و فضای خفقان رادر سراسر کشور بگستراند و در ظاهر خیالش از مخالفتها راحت شد و به موازات افزایش ناگهانی قیمت نفت دست گشاده پیدا کرد و در ریخت و پاش راه افراط را پیمود و حتی به دیگر کشورها هم کمکهای مالی قابل توجهی کرد، طرحهای بلند پروازانه یکی پس از دیگری آغاز شد و درست هنگامی که ناکارآمدیها خود را نشان دادند و ثابت شد که با تزریق پول به تنهایی توسعه به دست نمیآید و اختلاف فاحش طبقاتی نمایان شد و روند مهاجرت به شهرها سرعت گرفت به تبلیغات روی آورد و، چون دروازههای تمدن بزرگ را به روی خود گشاده دید، جشنهای ٢٥٠٠ ساله را به راه انداخت! مردم در اوج مشکلات اقتصادی و رنجوری روستاها و حاشیهنشینی در شهرها میدیدند که دستگاه شاهنشاهی چگونه ثروت کشور را ضایع میکند؟
چه بسا یکی از عوامل اصلی سقوط آن رژیم نمودار شدن همین تناقضها بود. اگر میشد سیاسیون و آزادیخواهان را با داغ و درفش و زندان و تیر باران خاموش ساخت ولی تودههای عظیم مردم که رنج و سختی معیشت به ستوهشان آورده بود را با عظیمترین دستگاههای امنیتی و حتی ارتشهای گوش به فرمان نمیشد آرام کرد. در واقع زنگ سقوط قطعی رژیم گذشته در عرصه اقتصاد نواخته شد. شاه به تبلیغات عظیم خود اعتماد و تکیه و کمکم تصور کرد که جامعه همان چیزی است که دستگاه رسانهایاش به او میگفتند. وی در اوج توهم خودستایی دست قاهری را میدید که همواره نگهبان اوست و حتی آن را به زبان میآورد! دوگانگی در عالم واقع و تصورات و توهمات و آرزوهای شاه خوابی عمیق را متوجه او کرده بود و حتی حامیانش در غرب هم نتوانستند آمادگی جامعه ایران برای انقلاب را تشخیص دهند. چوبی که رژیم سلطنتی خورد از ناحیه تبلیغات و احساس اقتدار و غیر واقعی بودن پوسته اجتماع بود. یک جامعه وقتی استوار و مستحکم میشود که واقعی باشد و شفاف و گویا عیبها و نقصها و کمبودها و خطاها را باز بنمایاند. ما در شرایط کنونی بیش از هر زمان دیگری باید ازاین مقطع مهم تاریخی درس بگیریم واقعی باشیم. اقتداری که هست و دوست و دشمن بر آن گواهی میدهند باید درکنار ضعفها و کم کاریها و نا کارآمدیها دیده شوند. ما میتوانیم بهترین بودجهها را ببندیم و در آن قیمت حاملهای انرژی و خدمات دولتی به نازلترین وجه ممکن باشند و مردم را هم در ظاهر راضی نگهداریم ولی هنگامی که در عمل درآمدها کفاف هزینهها را نکنند و بخشی از درآمدها به هر دلیل محقق نشوند بحران آغاز میشود. ما میتوانیم در بودجه دولتی انواع نهادها و بنیادها را تغذیه کنیم و آنها را از درآمدزایی مستقل و واقعیت کارآمدی خود دورسازیم ولی قطعا مجبور خواهیم بود این بودجهها را از پروژههای عمرانی وخدماتی کسر کنیم و این هم بحرانی دیگر فراهم میآورد و تولید و اشتغال را ضعیف میسازد. برای انطباق واقعیتها با توانها و منابع هیچ راهی جز واقعی شدن نداریم. اگر دستگاههای دولتی و حکومتی درهزینههای خود نهایت صرفه جویی را بهکار ببندند و مردم این تلاش را مشاهده کنند میشود با مردم خوب کشور صادقانه سخن گفت و در یک عزم ملی اقتصاد کشور را واقعی کنیم و هر کس دسترنج تلاش و کوشش و دانش خود را ببرد. اقتصاد ما بیش از حوزههای دیگر نیاز مبرم به نگاه واقعگرایانه دارد، نگاهی که با احساس مسوولیت و با امعان نظر به نبض تپنده جامعه قابل دسترسی است.
آیا انقلاب دستاوردی نداشته است؟
حسین شمسیان در یادداشت روز کیهان با عنوان برف دروغ زیر تابش آفتاب انقلاب سعی کرده به این پرسش القا شده توسط رسانههای بیگانه که انقلاب دستاوردی نداشته است، پاسخ دهد: «انقلاب اسلامی هیچ دستاوردی نداشته است»! این خلاصه و عصاره همه تلاشها و برنامهریزی رسانهای آمریکا در سالهای متمادی و منظور آنها از نفوذ دادن افراد آلوده و فاسد به ساختار نظام است.
برای اثبات بیدستاورد بودن نظام اسلامی، هر روز برنامه و دسیسهای در کار است تا نسلهای بعدی انقلاب بهخصوص کودک و نوجوان و جوانی که نه انقلاب را دیده و نه جنگ را، احساس ذلت و خفت کند! احساس کند بیچارهتر از او در عالم نیست و هر ملتی حتی قبایل بدوی از او خوشبختتر و سعادتمندتر هستند!
تزریق چنین یاس و نا امیدی به جامعه، نیازمند برنامهریزی وسیعی است؛ از یکطرف بیخبری و بیاطلاعی از وضع ایرانی که بود و تیره و تار نشان دادن آینده و از سوی دیگر برآورده نکردن حوائج اولیه مردم تا باز گذاشتن دست گردنهگیران غارتگر و نجومیبگیران حرامخواری که پیش از مال، به جان اعتماد مردم افتادهاند.
این برنامهریزی سالهاست با همراهی برخی در داخل دنبال شده و آنقدر پیش رفته که شماری از جوان امروزی، واقعا بیرون از مرزهای ایران را بهشت میدانند! از ۵۷ به قبل را قطعهای رویایی میدانند و بیآنکه بدانند، آرزوی آن روزها را دارند!
در یک عبارت، بیخبری یک روی سکه این ماجراست و بیعملی روی دیگر آن.
بی خبری برای اینکه حسرت بازگشت زمان ننگین پهلوی احیا شود. تا ندانیم که کشوری با ۳۵ میلیون مردم و فروش روزانه ۶ میلیون بشکه نفت، جزء کشورهای عقب مانده عالم در همه حوزهها و عرصهها بود و ۷۵ درصد مردمش حتی سواد نوشتن اسم خودشان را هم نداشتند! ندانیم که در سال ۵۰ بدون شلیک حتی یک گلوله یک کشور یعنی بحرین از ایران جدا شد و انگلیس دست ایران را از آن سوی خلیجفارس کوتاه کرد! ندانیم که ۴۰ هزار مستشار نظامی آمریکا در ایران بودند و ژنرال ما در پیش پای آنها همچون غلام خوار و بیمقدار، مجبور به کرنش و تعظیم بود! جوان دانشجوی ما روزهای ذلتی را ندیده که در مناطق نفتخیز جنوب، انگلیس به غارت نفت ما مشغول بود و با همان پول، باشگاه ورزشی درست کرده بود و بر سردر آن نوشته بود: «ورود ایرانی و سگ ممنوع»!
انقلاب اسلامی یعنی عبور از روزگار ذلت و حقارت آن روزها به امروز. به امروز که ۲۰ سال برنامه منطقهای آمریکا در برابر اراده مردم ما رنگ میبازد و آنچه ما میخواهیم میشود. امروز که کشوری ۸۰ میلیونی، با دنیایی تحریم و دشمنی، با فروش حداکثر ۵/۱ میلیون بشکه نفت، در بسیاری از امور، سرآمد عالم است. نمیخواهند مردم بدانند که امروز اقتصاد ایران در زمره ۲۰ اقتصاد اول دنیاست، که امروز در برخی علوم در لبه علم جهان هستیم، در علومی پیشتازیم و رتبه ۱۶ در تولید علم را بهدست آوردهایم. به امروز رسیدیم که نه تنها از بیسوادی خبری نیست که یک بیستم جمعیت کشور یعنی بیش از ۴ میلیون نفر در دانشگاهها مشغول تحصیلاند و تازه این به جز فارغالتحصیلان دانشگاهی است.
نه میتوان و نه حق این است که مشکلات را انکار کنیم، اما فرق ما با دشمنان در بیان مشکلات، در یک موضوع ساده است؛ مومنین به انقلاب، با همه کاستیها، قائل و معتقد به ایناند که «ما میتوانیم» و اصلاح امور صعب و مشکل در همین چارچوب مقدس و برآمده از جانها و عمرهای ایثار شده در این راه ممکن است و ضدانقلاب با بزرگنمایی کاستیها و یک سره سیاه نشان دادن همه چیز، در صدد برانداختن این قالب است!
آنها از یک پرسش ساده و محوری فرار میکنند و آرزو میکنند به ذهن کسی نرسد و آن اینکه، اگر واقعا این نظام هیچ دستاوردی ندارد، اگر اوضاع آنگونه است که شما – به دروغ – ترسیم میکنید، اگر فقر و فلاکت و بیداد همه جا را فراگرفته و… چرا هرچه گذشت انقلاب جوانتر شد؟! چرا رویشهای شگفتانگیز نسلهای آتی همچون حججی و… پدید آمدند؟! چرا احمدی روشنها و شهریاریها و رضایی نژادها و… از بهشت موعود و ترسیمی شما در غرب چشم پوشیدند و با بذل جان، این درخت را شکوفاتر کردند؟! اصلا اگر این ساختار آن است که میگوئید، چرا سرپا مانده و نمیریزد؟! منطق حکم میکند که ساختمانی با اندک پوسیدگی و شکست در ارکان آن فرو بریزد و به ویرانه تبدیل شود، اما نه تنها چنین نشده، بلکه ۴۰ سال است زیر بار سختترین و تاریخیترین حملهها و هجمهها، قامت برافراشته، رشد کرده و روبه سرمنزل خورشید قد کشیده و بالیده.
زندهباد مخالف من را احیا کنیم
سید محمود میرلوحی، عضو شورای شهر تهران طی یادداشتی در روزنامه آرمان امروز نوشت: مطالبات مردم در اعتراضات جدا از آشوبهای حاشیهاش، نباید فراموش شود. چراکه اگر اینبار اعتراضات در ۸۰ شهر برگزار شد و ده روز بهطول انجامید، اگر پیگیریها و اقدامات لازم شکل نگیرد، ممکن است در آینده بهدلیل گستردگی کار را با مشکلات عدیدهای مواجه کند. نباید اعتراضات را به آتش زیر خاکستر تبدیل کنیم و مدام نگران باشیم. لازم است اعتراضات بحق مردم به رسمیت شناخته شده و برای حل آن اقداماتی انجام شود. پیشنهادی که شاید در بهبود روند اوضاع موثر باشد این است که هر نهاد کل و جزئی مطالبات مربوط به خودش را در بین خواستهها پیدا کند و به رفع آن بپردازد. برای نمونه، هر نهادی که در بین مطالبات موضوع فساد به او مربوط میشود، پیگیر ریشهیابی این فساد در جامعه باید. یا نهاد دیگری به وضعیت بانکها به لحاظ اقتصادی بپردازد.
این باعث میشود نهاد مربوطه متوجه شود که نباید به این شکل وارد اقتصاد شود. از اینرو با خروج این نهاد، در مورد مطالبات رسیدگی مثبتی صورت گرفته است. قوه مجریه هم باید به بخش رکود اقتصادی که هنوز نتوانسته آن را مهار کند بپردازد و درصدد رفع آن باشد. بعد از این مرحله به دومین قدم یعنی گفتوگو میرسیم. باید شرایط گفتوگوی موثر در جامعه بین جناحها، مردم و دولت، قوا با یکدیگر و همچنین نظام و مردم را بهوجود آورد، چراکه گفتوگوی همراه با تفاهم بهترین راهحل برای یافتن مشکلات مشترک دربین نهادها و کلیت جامعه است. البته نزدیکی جریانها و مسئولان باید برای وحدت در حل مشکل باشد، نه اینکه با قرار گرفتن در یک خط، انتقاد از یکدیگر را کنار گذاشته و خواستههای مردم فراموش شود. برخی معتقدند که در اوضاع فعلی برای آرامش بیشتر، اصلاحطلبان و اصولگرایان مدام از یکدیگر تعریف کنند و انتقاد را کنار بگذارند، در صورتیکه درست نیست. منطق حکم میکند در شرایط فعلی هم اصولگرایان و هم اصلاحطلبان هردو قدمی به سمت مردم یعنی اصلاحات بردارند.
منتقدان دولت مدام اذعان دارند که اعتراضات به اقتصاد و گرانی و بهویژه تخممرغ بوده، درصورتی که اینها تنها معضل اعتراضات نیستند. مطالبات مردم جنبههای مختلفی دارد. انتقادات بسیاری به بودجه ۹۷ وارد شد، در مورد میزان بودجه داده شد به برخی نهادها هم صحبتها و نقدهایی وارد شد که بابت تمامی این مسائل لازم است گفتوگو صورت گیرد. مشکل گفتوگو در جامعه، به عدم نهادینه کردن این امر در خانواده بازمیگردد. باید اشاره داشت که هرچه این گفتوگوها دیرتر شکل بگیرد، شکاف احتمالی بیشتر و کار سختتر میشود. از همان زمان که «زندهباد مخالف من» مطرح شد، پیگیریها از جانب اصلاحطلبان برای گفتوگوی بین جناحی شکل گرفت، ولی امروز جامعه به جایی رسیده که هرلحظه که پاسخ به مطالبهای به تاخیر میافتد، شعار مرگ سر میدهد و دوست و شمن را در این مرگها نمیشناسد. زمان آن فرارسیده که به شعارهای «مرگ» خاتمه داد و «زندهباد مخالف من» را دوباره احیا کنیم. مهم قبول داشتن اصل نظام است، قرار نیست هر فردی اگر فلان سازمان جزئی را قبول ندارد یا به نحوه عملکرد یک نهاد اعتراض کرده، به سرعت مشمول شعار «مرگ» شود. باید بهجای دادن شعار مرگ به مخالفان عقیده خود، با گفتوگو تمام این چالهها و شکافهای جامعه را برطرف کرد.