نمایندگان امروز در اوین، اتهام تشویش اذهان عمومی دولت به گزارش دیوان محاسبات، پول دیجیتال تلگرام تهدید جدید برای کشور، نسخه مکملّ حمایت از تروریسم، موضع آینده اروپا در قبال برجام، کنگره سوچی در لبه پرتگاه شکست و ناکارآمدی حراج سکه در بازار از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
روزنامه آفتاب یزد در گزارشی به بررسی گزارش دیوان محاسبات از تخلفات نفتی دولت و واکنش دو دولتمرد؛ زنگنه و نوبخت پرداخته عنوان «محاسبات سیاسی یا اشتباه محاسباتی» را تیتر این گزارش کرده است.
روزنامه ابتکار نیز بخشی از صفحه نخست خود را به این موضوع اختصاص داد و با توضیح اینکه؛ گزارش تفریغ بودجه ۹۵ انتقاد وزیر نفت و رئیس سازمان برنامه و بودجه را برانگیخت عنوان «اتهام تشویش اذهان عمومی دولت به گزارش دیوان محاسبات» را تیتر کرد.
اعتماد هم با چاپ تصویر زنگنه و نوبخت تیتر اول خود را عنوان «پول نفت گم نشده است» انتخاب کرد و در ستون یادداشتها یادداشتی از جعفرزاده ایمن آبادی با عنوان تحمیل هزینه به نظام چاپ کرد.
شرق که این موضوع را با عنوان «مدرک بخواهید» به نقل از نوبخت در واکنش به گزارش دیوان محاسبات منعکس کرده است در صفحه نخستش خبر تبرئه سعید طوسی و نیز آمدن شریک بابک زنجانی به ایران را نیز برجسته کرده است.
اما روزنامه منتقد دولت کیهان تیتر اول خود را از گزارشی با عنوان «تخلف ۸۰ درصدی در اجرای بودجه ۹۵ دولت از کدام شفافیت سخن میگوید؟!» انتخاب کرده است و توضیحات نوبخت و زنگنه در این مورد که در بیشتر رسانهها منعکس شده را در عنوان گزارش خود لحاظ نکرده است.
آرمان امروز، اما بخشی از توضیحات وزیر نفت درباره اموال بابک زنجانی را تیتر اول کرد که در آن گفته است: «اموال زنجانی هست؛ این جا نیست» این روزنامه همچنین با چاپ تصویری از احمد توکلی واکنش او به صدور حکم تبرئه سعید طوسی را با عنوان «یکه خوردم» برجسته کرده است.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها، گزارشها و سرمقالههای تعدادی از روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
آیا نوبت به اعتماد زدایی از نخبگان رسیده است؟
ولیالله شجاعپوریان مدیرمسئول روزنامه همدلی در سرمقاله امروز این روزنامه نوشت: خبرجانکاه درگذشت سارینای دو ساله از بازماندگان حادثه زلزله کرمانشاه بر اثر سرما بسیار تکاندهنده و متاثر کننده بود؛ این اتفاق تلنگری برای مسئولان و مردم بود که با گذشت زمان زیادی مقوله کمکرسانی به مناطق زلزلهزده را فراموش نکنند و با برنامهریزی و هماهنگی بیشتری به مصایب زلزلهزدگان بپردازند.
در زلزله کرمانشاه و سایر حوادث و رویدادهای مشابه که با تلفات انسانی متاثرکنندهای همراه است، علاوه بر جان انسانها که از اهمیت زیادی برخوردار است و باید برای پیشگیری از آن چارهای اندیشید، ذبح اعتماد عمومی است که مصیبتی دوچندان به شمار میآید. هنوز فراموش نکردهایم برخی از شهروندان در حوادث اخیر به جای اعتماد به نهادهای مسئول به سمت سلبریتیها، هنرمندان، ورزشکاران و… رفتند تا کمکهای خود را از آن طریق به دست نیازمندان برسانند، موضوعی که در درون خود یک فرصت و یک تهدید را به دنبال داشت، فرصت از آن جهت که با حضور همان سلبریتیها و چهرههای مشهور میزان کمکهای مردمی افزایش مییافت و تهدید از آن جهت که مبادا عدم اعتماد عمومی به نهادهای مسئول باعث رویگردانی مردم از آنها و اقبال به سمت سلبریتیها شود. به هر روی این مسئله حیاتی نیز مورد توجه قرار نگرفت و هیچ مسئول یا نهادی به دنبال آسیبشناسی جامعهشناختی این موضوع نرفت، اما در تداوم ناهنجاریهای اخلاقی و اعتمادزدایی در جامعه، این روزها ماجرای غمانگیز سارینا باعث شده است تا برخی رسانهها و جریانهای خاص با استفاده از فرصت فراهمشده و احساسات جریحهدارشده افکار عمومی به تخریب سلبریتیها بپردازند.
به واقع به جای آسیبشناسی دقیق و نشانهگیری صحیح مقصران و مسببان چنین حوادثی بازهم سلب اعتماد عمومی و تخریب چهرههای موجه در دستور کار قرار گرفته و تبعات و پیامدهای این پدیده اجتماعی بازهم دامن نظام و مردم را خواهد گرفت. در روزهای اخیر و در فضای ناشی از مرگ سارینا، برخی از رسانهها به دنبال تحریک افکار عمومی برای تخریب شخصیتهای مشهور به بهانه تسویه حسابهای سیاسی هستند، شخصیتهای مقبولی همچون دکتر زیباکلام، علی دایی و دیگرانی که به نیت کمک به مردم زلزلهزده اعتبار خود را به گرو گذاشتهاند، در واقع فرصتهایی هستند که میتوانند بخشی از هزینههای حاکمیت برای جبران کاستیها را فراهم کنند، لذا تخریب این افراد و اعتمادزدایی از آنها به بهانههای سیاسی رویکرد هوشمندانهای نیست و همچون بسیاری از رفتارهای گذشته، تیشه بر ریشه اعتماد عمومی میزند. متاسفانه سالهاست عادت کردهایم نخبگان خود را در عرصههای مختلف به هر بهانهای از بین ببریم، سلبریتیها، هنرمندان، ورزشکاران و افراد مشهور در واقع بخشی از سرمایه اجتماعی کشور هستند که در بسیاری از بزنگاهها میتوانند به کار آیند و رشد و پرورش آنها نیز زمانبر و البته هزینهبر است؛ لذا اصلا شایسته و منطقی نیست که در پی سرمایهسوزی و نخبهستیزی باشیم و به هر بهانهای تلاش کنیم دیگرانی را که دگرگونه میاندیشند در معرض اتهام قرار دهیم. سالهاست بزرگانی را از عرش به فرش آوردهایم و با اتلاف سرمایههای خود دست رد به سینه توسعه و پیشرفت زدهایم؛ اکنون نوبت به غیرسیاسیون و سلبریتیها رسیده تا با قراردادن آنها در لیست غیرخودیها، اعتماد افکار عمومی نسبت به آنان را نیز سلب کنیم. تداوم این رویه، تداوم استراتژی ناصحیح سالهای گذشته است که دود آن به چشم خودمان خواهد رفت؛ برای توسعه و پیشرفت و فائق آمدن بر مشکلات کشور و جلوگیری از تکرار فاجعه مرگ سارینا و ساریناهای جامعه نیازمند همدلی و مهربانی هستیم؛ ذبح اعتماد به هر صورت خطایی نابخشودنی است که فردا روزی تبعات آن به خودمان بازمیگردد، روزی که دیگر مردم نه به نهادهای مسئول و نه سلبریتیها و افراد مشهور اعتماد نخواهند کرد.
نگران کشوریم نه اصلاحطلبان
عبدالله ناصری. استاد دانشگاه و فعال رسانهای در سرمقاله امروز شرق با عنوان نگران کشوریم نه اصلاح طلبان با اشاره بر لزوم توجه به مطالبات نسلهای سوم و چهارم انقلاب نوشت: امروز باید به مطالبات بحق دو نسل مهم کشور پاسخ داد؛ نسلهای سوم و چهارم که بیشترین حجم هرم جمعیتی را به خود اختصاص دادهاند و همچنین متولدان دهه ٩٠ که با نیازهای کاملا جدید و متفاوت، بسیار زود به عرصه تحصیلات متوسطه و عالی رسیده و خواهان زندگی باکیفیت هستند. علاقهمندان آوارکردن مطالبات بر سر دولت و اصلاحطلبان باید بدانند اگر تصمیمسازان کشور فارغ از اینکه دکتر روحانی برسر کار باشد یا نباشد، برای پاسخگویی به خواستههای مردم به جمعبندی واحدی نرسند، ممکن است شعار «اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» گستره بیشتری به خود بگیرد. اعتراضات اخیر، دو رو دارد که فقط به یک روی آن توجه شده و آن مردم معترض هستند.
به باور نگارنده، آن بخش از مردم که دچار یأس، ناامیدی از اصلاح روندها و خاموشی و بیتفاوتی شدهاند، نیازمند توجه بیشتر هم هستند. باید خوشحال بود در اعتراضات اخیر بخش درخور توجهی از مسئولان نگاه گذشته خود را کنار گذاشته و به اصلاح آن نگرشها درباره تحولات اجتماعی پرداختند. برای رئیسجمهوری دوران اصلاحات و اصلاحطلبانی که سالها تجربه اجرائی و سیاسی را تجربه کرده اند و حتی محصوران، آنچه امروز اهمیت دارد نه حضور این چهرهها در فرایندهای سیاستگذاری و تصمیمسازی برای گردش بهتر چرخهای کشور – که در جای خود بسیار مهم و حیاتی است- بلکه آینده ایران و محورشدن هویت مردمسالارانه آن است. اصلاحطلبان میدانند با نگرشهای موجود، فرصت چندانی برای استفاده از ظرفیتهای چهرههای اصلی این جریان وجود ندارد. حتی برخی اعضای شورای شهر فعلی تهران به دلیل همین سابقه، در برخی فعالیتهای مرسوم شهری که اعضای کمتجربه شوراهای دوم و سوم با ارج و قرب برای حضور در آن دعوت میشدند، امکان حضور ندارند. حرکتهای اخیر نشان داد نگرانیهای اصلاحطلبان و بدنه اجتماعی چشمگیر آنان از سال ٨٤ به این سو، چقدر بجا بوده و چرا امروز برنامهریزی و توسعه کشور برای کل دستگاه مدیریت اجرائی دشوار شده است. به نظر میرسد بزرگترین مأموریت چهرههای اصلی اصلاحطلب که جایگاهی مهم در میان بخش اعظم جامعه دارند، بازگویی توانمندی و نگرش این گفتمان برای همین جوانان معترض است و ارتقای سطح آگاهیهای جامعه است تا دچار آدرس غلط نشوند. مدیران شاخص در دولت یازدهم مانند دکتر ظریف و مهندس زنگنه، تلاش کردند در اوج فضای بدبینی جهانی علیه ایران، هم دیپلماسی و هم شریان اصلی درآمد کشور یعنی نفت را به حالت طبیعی درآورند، اما هر دو آنان امروز، نگرانیهای جدیای از برخی سیاستها دارند. دکتر ظریف از شرایط منطقهای ایران راضی نیست و برای مدیران ارشد اقتصادی نیز استفاده از ظرفیت سرمایهگذاری مستقیم خارجی به دلیل تعدد تصمیمگیران در مسائل خارجی و ایرانهراسی، بهشدت محدود شده است. در دولت اصلاحات با وجود برخی کارشکنیها، شرایط تا حدی در کنترل دولت بود، اما امروز به معنای واقعی، نوعی موازیکاری را شاهد هستیم که میتواند به ضرر کشور تمام شود. جریان مقابل علاوه بر قدرت رسانهای و سیاسی از جهت اقتصادی نیز بسیار قدرتمند است و هر تلاش آنان برای زمینگیرکردن هر دولت یا ساختاری که اراده کنند، میتواند مؤثر بیفتد. گفتمان اصلاحات فارغ از اینکه برخی افراد اصلاحطلبنما بخواهند آن را منحرف کنند، اجرای قانون اساسی و بهرهگیری از همین ظرفیتهای موجود است. برای اصلاحطلبان که در زمان نوشتن قانون اساسی حضور داشتند، روشن است منظور قانونگذار از برخی اصول و فصول چیست. جامعه ایران و حتی معترضان اخیر، پیامهای اصلی گفتمان اصلاحطلبی را دریافت کرده اند و حتما بین آن با عملکرد افراد منفعتطلب تفاوت قائل هستند. اصلاحطلبان معتقدند باید با عزم ملی و اراده کلان اجازه داد امکان استفاده از ظرفیت مدیران شاخص را فراهم کرده و به اصلاح ساختار فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی همت گماشت.
دو راهی کانکس و فرهنگ
ابتکار در گزارش اصلی شماره امروزش با عنوان «دو راهی کانکس و فرهنگ» که تیتر آن در تیتر اول نیم صفحه نخستش کرده است درباه زلزله کرمانشاه و کمکهای جمع آوری شده توسط افراد مشهور و سلیبرتیها نوشت: هر چه بیشتر از وقوع زلزله و کمکهای چشمگیر مردم گذشت فکرها هم از حال و روز مردم زلزلهزده دورتر و دورتر شد تا جایی که فراموش شد باید در مورد پولهای کلان جمعآوری شده از سوی مردم گزارشهایی ارائه شود تا همه چیز شفاف و روشن باشد چراکه اعتماد مردمی یک بار از بین رفته و حالا با اخبار تلخی که از مرگ کودکان زلزلهزده به گوش میرسد این اعتماد بار دیگر خدشهدار خواهد شد. آن وقت با وقوع زلزله بعدی نمیتوان انتظار داشت مردم روانه مناطق زلزلهزده نشوند. در حالی که اگر در ۷۷ روز گذشته برای اقداماتی همچون خرید کانکس اقدام میشد حالا با پایان تلخ این افراد که از زلزله جان سالم به در بردند، مواجه نمیشدیم.
همه اینها درحالی است که صادق زیباکلام، استاد دانشگاه درباره انتقادهایی که این روزها به او میشود، به «ابتکار» میگوید: «بهطور حتم در ۲ ماه گذشته با تمامی کمکها و تلاشها یکسری نقایصی هم وجود داشته، اما اینکه طوری بیان شود که هیچ اقدامی برای زلزلهزدگان انجام نشده، بیانصافی و بیصداقتی است. اما نکته دوم این است بخشی از انتقادها که به «صادق زیباکلام» مربوط میشود از سوی مردمی است که به واسطه تبلیغات علیه من، فکر میکنند همه زلزلهزدگان درحال تلف شدن هستند و «صادق زیباکلام» به دنبال مدینه فاضله است. با این توضیح که مردم حب و بغضی با بنده ندارند. اما این همه ماجرا نیست چراکه بخشی از حملات توسط تندروها است. کینه این افراد از این است که چرا مردم به «صادق زیباکلام» اعتماد کردند و سه میلیارد جمعآوری شده را به دستگاههای حکومتی ندادند. بغض دوم ناشی از آن است که چرا من به دنبال ساخت دهکدهای هستم که طبق الگوهای توسعه پایدار است؟ اینکه یک استاد دانشگاه به همراه اساتید کرمانشاه و کردستان، مسئولان این استانها و سمنهای فعال در آن ایدهای را پیادهسازی کنند برایشان سخت است درحالی که ما با مسئله فقر گسترده در این استانها روبرو هستیم و آمارهای بالای بیکاری در آنها باید ما را به انجام کارهایی وادارد که مشکلات این استانها را ریشهای حل کند تا جوان ۱۷ ساله روستا را ترک نکند، سیستم فاضلاب بهگونهای طراحی شود که آبهای زیرزمینی و رودخانهها را آلوده نکند و با تسویه آن بتوانیم زمینهای کشاورزی را آبیاری کنیم، به توانمندی زنان روستایی کمک کنیم و با ارائه آموزشهای مناسب آنان را به مشارکت در کارهای تولیدی و دستی راغب کنیم و فرهنگسازی با هدف جلوگیری از ممانعت خانوادهها در ادامه تحصیل دخترانشان از دیگر برنامههایی است که در برنامهریزی ما جای دارد.»
به اعتقاد این فعال اصلاحطلب، «حالا چرا باید تندروها با ایده دهکده امید مشکل داشته باشند؟ چون اگر یک استاد دانشگاه با کمک مردم این اقدام را به نتیجه برساند این سوال مطرح میشود چرا دولت و حکومت در همه این سالها امید را به مناطق محروم نبرده و برای مردم این استانها کاری نکرده است؟ در چنین وضعی تندروها درصدد صدمه به اعتماد مردمی به یک استاد دانشگاه و فلج کردن ایده دهکده امید هستند و سوار بر موج مرگ «سارینا» شدهاند و مدام به «صادق زیباکلام» حمله میکنند و مردم را علیه من میشورانند.».
اما او موافق این موضوع هم هست که تنها تندروها نیستند که انتقاداتی را وارد میکنند. به گفته این فعال سیاسی، «برخی از اصلاحطلبان هم گفتند که مردم به نهادهای دولتی بیاعتماد هستند و حالا به «فرد» هم بیاعتماد میشوند درحالی که ما باید مردم را به دولت امیدوار کنیم.»
با همه اینها زیباکلام از تمامی وقایع دو ماه گذشته اینطور نتیجه میگیرد که «زلزله واقعی، فقری است که در استان کرمانشاه وجود دارد و دهکده امید طرحی است که همان روزهای نخست بعد از زلزله مطرح شد بنابراین چرا تندروها در این دو ماه انتقادی به آن نکردند. اگر ایده دهکده امید غلط است چرا قبل از مرگ «سارینا» آن را سوراخ سوراخ نکردند بنابراین اظهارات آنان در واقع اعتراضهای جهتدار است. با بررسیهایی که انجام شده متوجه شدیم ۷۰ درصد این حملات از جانب کانالهای تلگرامی اصولگرایان تندور است و ۳۰ درصد هم مردمی هستند که فکر میکنند مردم زلزلهزده درحال خشک شدن از سرما هستند.» صحبتهای این استاد دانشگاه درحالی است که همه اتفاقهای دو ماه گذشته ضعف مدیریت و سازماندهی دولت را نشان میدهد چراکه در توزیع کانکسها چنان بیبرنامه عمل کردند که بازار سیاه به وجود آمد و عدهای توانستند بیش از یک کانکس بگیرند و آن را به دیگران با دریافت مبلغی بفروشند. برنامهریزی ضعیف نهادهای دولتی و حکومتی در چند زلزله بزرگ گذشته به اندازهای بوده که این سوال را مطرح میکند مسئولان چه زمانی میخواهند برای ارائه خدمات مناسب به مردم برنامهریزی اصولی را یاد بگیرند درحالی که ایران روی خط زلزله است و هر لحظه ممکن است زلزله دیگری رخ دهد و عده دیگر بیسرپناه شوند آن هم در هوای سرد زمستان، آن وقت چرخه زلزلههای بم، ورزقان و ازگله و سرپلذهاب برای آنان هم تکرار خواهد شد و حزن ناشی از مرگ ساریناها، محمدها، نوشینها و ماتیارها دوباره شنیده خواهد شد.
موضع آینده اروپا در قبال برجام
داوود هرمیداس باوند تحلیلگر مسائل بینالملل طی یادداشتی در روزنامه آرمان نوشت: دونالد ترامپ پس از تهدیدات، در تلاش است متحدان اروپایی خود را در نشست شورای امنیت سازمان ملل به خروج از برجام راضیکند. آمریکا ادعاهایی درباره خدشهدار شدن روح برجام کرده و به بهانه حضور ایران درمنطقه و بهانههای بیربط به برجام، درصدد است که اروپا را متقاعد به خروج از برجام کند. از سویی کشورهای اروپایی از جمله آلمان، انگلیس و فرانسه قبلا بیانیهای مشترک صادر کردند که در رابطه با برخی موارد در منطقه با آمریکا همسو هستند. به همین دلیل دونالد ترامپ میخواهد از این فضا استفاده و اروپا را قانع کند که تغییراتی در برجام اعمال شود. اکنون این مساله که دونالد ترامپ تا چهاندازه موفق خواهد شد، مشخص نیست و این مساله منوط به این است که در مذاکرات خود در نشست سازمان ملل با سران کشورهای اروپایی تا چه اندازه این کشورها را قانع کند یا برعکس اروپا در برابر فشارهای دونالد ترامپ ایستادگی خواهد کرد. آنچه از شواهد بر میآید این است که گویی اروپاییها تا اندازهای به آمریکا متمایل شدهاند یا اینطور نشان میدهند و احتمال دارد در جلسه شورای امنیت به تفاهم رسیده باشند و موضعی کم و بیش مشترک اعلام کنند. اروپا برای اینکه برجام را حفظ کند، امتیازی کوچک به آمریکا خواهد داد. امتیازی که تا حدودی آمریکا را راضی کند. اروپاییها با آمریکا تعاملات بسیار گسترده دارند، بدیهی است که بخواهند ایالات متحده را راضی کنند. تحریمهای اخیر آمریکا علیه ایران تحریمهای مالی، یکجانبه و مضاعف است و در صورت اعمال، نمیتوان تعاملات مالی و اقتصادی گسترده با ایران برقرار کرد. بسیاری از شرکتهای اروپایی با آمریکا سهام مشترک دارند. در نتیجه این شرکتها حاضر به ریسک نیستند. توتال فرانسه پس از اعلام موضع جدید آمریکا تا حدودی خود را عقب کشید و منتظر پیامدهای بعدی است؛ بنابراین ملاحظاتی را نسبت به آمریکا رعایت میکنند. به همین دلیل ممکن است در برخی موضوعات حتی بیانیه مشترک هم با آمریکا داشته باشند، اما مرتبط کردن آن با برجام بستگی به این مهم دارد که در این مساله اروپا و آمریکا تا چه حد همگرا شوند. اروپا بارها اعلام کرده که آمریکا نباید مسائل دیگر را به برجام مرتبط کند. به هر روی مذاکرات آتی دونالد ترامپ درباره برجام میتواند بر موضع اروپا نسبت به برجام تغییر ایجاد کند. اروپا برای اینکه پاسخ منفی به آمریکا نداده باشد در موارد خاص آمادگی دارد امتیاز کوچکی به کاخ سفید بدهد، اما هنوز مشخص نیست که این امتیاز در چه موضوعی خواهد بود، اما از فضا و جوی که پدیدار شده است بهویژه در داووس به نظر میرسد که اروپا تا حدی نسبت به موضع اولیه خود دچار تردید شده است.