روزنامههای امروز پنجشنبه پنجم بهمن ماه در حالی در آخرین روز کاری خود در هفته جاری چاپ و منتشر شدند که موضوعات متنوعی در صفحات نخست آنها طرح و برجسته شده است.
تعدادی از روزنامهها از جمله ایران، شروع و شهروند خبر «ممنوعیت بنگاهداری نهادهای دولتی» را برجسته کردند. عناوینی در ارتباط با حذف یارانه بگیران نیز دیگر موضوعی است که شماره امروز روزنامه اعتماد، آفتاب یزد مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.
از موضوعات سیاسی روز موضوع اصلاحات در اصلاحات و مسأله عبور از روحانی یا بازگشت به روحانی است که در روزهای گذشته موضوع بحث و گفت وگو در تعدادی است روزنامهها بوده است، امروز نیز در اعتماد در گزارشی با عنوان «آیا اصولگرایان فرمان آتشبس صادر کردهاند؟» تحلیل شده و در روزنامه کیهان موضوع گزارش اصلی را شامل میشود.
کیهان در گزارشی با عنوان «عاملان نارضایتی مردم برای روحانی چه خوابی دیده اند؟» یادداشتها و مقالات روزنامههای اصلاح طلب در این موضوع را مورد نقد قرار داده است.
شرق همچنین تیتر نخست خود را به درخواست مجوز احمدی نژادیها برای برگزاری تجمع اعتراضی اختصاص داده و عنوان «احمدی نژادیها به خیابان میآیند» را تیتر کرده است.
ادامه چند گزارش و یادداشت منتشر شده در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
احمدینژادیها به خیابان میآیند؟
شرق در گزارشی با تیتر «احمدینژادیها به خیابان میآیند؟» با موضوع قرار دادن درخواست مجوز نزدیکان احمدی نژاد برای تجمع اعتراضی علیه دولت نوشت: بعد از فرونشستن اعتراضات خیابانی در تهران و سایر نقاط کشور، هفت یار احمدینژادی در نامهای به وزارت کشور خواستار برگزاری تجمع مردمی شدند. این نامه در کانال تلگرامی علیاکبر جوانفکر منتشر شده است. اسفندیار رحیممشایی، سیدحسن موسوی، عبدالرضا شیخالاسلامی، حمید بقایی، علی ذبیحی، مرتضی تمدن و علیاکبر جوانفکر هفت نفری هستند که نامشان در پایین نامه آمده است.
در متن این نامه خطاب به رحمانیفضلی، وزیر کشور، آمده است: «آزادی تشکیل اجتماعات و نقد و اعتراض به سیاستها و عملکردها و بیان مطالبات بهحق و قانونی، از حقوق مصرح در قانون اساسی است. طی ماههای اخیر جمع کثیری از مردم در مناطق مختلف در اعتراض به برخی سیاستها، رفتارها، شرایط بد اقتصادی و نحوه مدیریت بخشهای گوناگون کشور، اقدام به تجمع و راهپیمایی نمودند که درمجموع از سوی مدیران سازمانهای مخاطب و همچنین نهادهای امنیتی با پاسخ و برخورد مناسبی مواجه نشدند». این هفت نفر در ادامه نامه خود با استناد به اصول ٨ و ٢٧ قانون اساسی نوشتهاند: «پس از این حوادث، مقامات ارشد کشور از جمله رهبری انقلاب و سران قوا، بهصراحت و به طور مکرر با نفی اغتشاشگری و تخریب اموال عمومی، بر حق آزادی اجتماعات و اعتراض به عملکردها و ضرورت توجه به آن تأکید کردهاند. اینک در استفاده از حقوق مصرح در اصول ٨ و ٢٧ قانون اساسی، اینجانبان بنا داریم که از مردم برای بیان نظرات و اعتراض آرام و قانونمند خود به نحوه اداره کشور توسط قوای گوناگون و برخی از سیاستها و رفتارها بهخصوص در امور اقتصادی، قضائی و اجتماعی، دعوت به اجتماع نماییم تا جهانیان یکبار دیگر شاهد باشند ملت بزرگ، فرهنگساز و تمدنآفرین ایران که ٣٩ سال پیش برای تحقق ارزشها و آرمانهای بلند الهی – انسانی، انقلاب شکوهمند اسلامی را برپا کرد، حقوق اساسی و مسلم خویش را، در قالب منطق روشن انسانی و قانونی دنبال خواهد کرد».
درخواست تجمع از سوی این هفت نفر با استناد به اصول بالا برای بیان اعتراض و انعکاس گلایههای مردم از وضعیت موجود در شرایطی مطرح میشود که در ایام اعتراضها، بعد از عبور از روزهای نخست سردرگمی که فعالان سیاسی تصمیم گرفتند از حق اعتراض مردم دفاع کنند، هیچگونه واکنشی نداشتند و هیچگونه اظهارنظری از سوی آنها مطرح نشد. این سکوت عجیب حتی برخی از کاربران فضای مجازی و توییتریها را واداشته بود تا در میان حجم انبوهی از توییتها در رابطه با اعتراضها، مدام سراغ سهگانه احمدینژاد، بقایی و مشایی را بگیرند. دلیل هم مشخص بود. این سه نفر در پی ماجراهایی که درباره دادگاه حمید بقایی پیش آمده بود، به حرم عبدالعظیم رفته و بستنشینی کرده بودند. بقایی بعد از آنکه در جلسات نخست دادگاه خود با زنبیل قرمز شرکت کرده بود، از حضور در جلسه سوم دادگاه در اعتراض به غیرعلنیبودن آن، بهجای شرکت در آن، بههمراه جوانفکر و مشایی راهی حرم حضرت عبدالعظیم شد تا بستنشین شود. آنها در مسیر، دیداری هم با احمدینژاد داشته و بعد از ملاقات با او راهی شهرری شدند. ساعاتی از ماجرا نگذشته بود که احمدینژاد هم به جمع بستنشینان پیوست و در جمع مردم در اعتراض به عملکرد قوه قضائیه و حمایت از بقایی نطقی نسبتا طولانی ایراد کرد. بعدا آنها کانالی را هم مختص بستنشینی راه انداخته و برای روزهای مختلف برنامهریزی کرده و سخنرانی به سبک کارگاه گذاشته بودند. این حرکت، اما دوام نیاورد. در پی ورود لباسشخصیها به حرم حضرت عبدالعظیم و برخوردی که در یکی از رواقها صورت گرفت، بستنشینان ناگزیر به ترک زیارتگاه شده و بعد از آن در بیانیهای اعلام کردند که بنا به درخواست تولیت حرم برای جلوگیری از هتکحرمت امامزادگان حرم، بستنشینی را پایان دادهاند. آنها بعدا در نامهای به مقام معظم رهبری از ایشان خواستند تا آیتالله سیدمحمود شاهرودی را برای رسیدگی به درخواستهای خود مأمور کند.
حمایت از برگزاری تجمع برای مخالفان دولت و جریان احمدینژاد در شرایطی صورت میگیرد که برخی از فعالان صنفی دل خوشی از برگزاری تجمعات صنفی در دوره دولتهای نهم و دهم ندارند. در این زمینه، رضا مسلمی، عضو کانون معلمان استان همدان، در واکنش به درخواست تجمع هفت نفر از حامیان احمدینژاد به ایلنا گفت: «سیاهترین برخوردها با فعالان صنفی، در زمان ریاستجمهوری محمود احمدینژاد انجام شد». او با بیان اینکه بارها در سالهای پایانی دهه ٨٠ با معلمان برخوردهای شدید امنیتی از سوی مأموران دولتی صورت گرفت، گفت: «زمانی که در سال ۸۵ ملوانان انگلیسی با عزت و احترام به منزل خود بازگردانده میشدند، تنها در شهر همدان، به علت یک تجمع مسالمتآمیز ساده، ۳۹ نفر از معلمان بازداشت شدند». حسین حبیبی، دبیر کانون هماهنگی شوراهای اسلامی کار استان تهران، هم در همین زمینه به ایلنا گفت: «خود این آقایان برای هیچ نوع تجمع صنفی و کارگری مجوز صادر نمیکردند. آنها حتی در مناسبتهایی مثل روز جهانی کارگر به کارگران اجازه اعتراض نمیدادند و درصورتی که کارگران از حق قانونی تجمع استفاده میکردند، با آنها برخورد میشد».
آیا اصولگرایان فرمان آتشبس صادر کردهاند؟
مرجان زهرانی طی گزارشی با تیتر «بازگشت به روحانی» در اعتماد نوشت: به نظر میرسد در جناح اصولگرا محافظهکاری بر کنشهای رادیکالی غلبه کرده است. این شرح حال و روز اصولگرایانی است که حسن روحانی را از خود نمیدانند. نه حالا و در دولت دوازدهم، بلکه از همان روزهای مناظرات انتخاباتی سال ٩٢ بود که متوجه شدند این روحانی همان روحانی نیست که مدتها و سالها با «روحانیت مبارز» نشست و برخاست داشت. حالا قریب به ٦ ماه پس از روی کار آمدن دولت دوازدهم و ٤ سال و ٦ ماه بعد از حضور روحانی در جایگاه عالیترین مقام اجرایی دریافتهاند که «عبور از روحانی» آنها را به پاستور نمیرساند. این گزاره را گرچه نه به صراحت، اما میتوان از لا به لای مواضع و اظهاراتشان دریافت. از همین روی شاید شعار «مرگ بر روحانی» شان کنار رفته و احتمالا پای ایده حمایت از دولت به جلسات خصوصی و پشت پردهشان راه یافته است. همان جلساتی که روزگاری فرمان شلیک به روحانی را صادر میکرد گویی حالا فرمان آتشبس داده است.
همین دیروز بود که سعید جلیلی، رقیب سال ٩٢ روحانی در اینستاگرامش نوشت: «امروز اگر به هر علت مسئولیتی نداریم قرار نیست در نقش اپوزیسیون نظام حاضر شویم، انقلابیگری به معنای کمک کردن برای رفع مشکلات کشور در هر دوره از جمله زمانی است که مسوولیت اداره کشور بر عهده ما نیست.» گرچه او تلویحی به تغییر فاز احمدینژاد و یارانش اشاره دارد، اما در بخشی از این یادداشت کوتاه اینستاگرامی معنای تازهای برای انقلابیگری دارد؛ مفهومی که برخی هجمه و حمله به دولت اعتدال تعریف میکردند را سعید جلیلی کمک برای رفع مشکلات کشور توصیف کرده است.
جلیلی پس از روی کار آمدن دولت دوم روحانی، به زعم خود دولت در سایه تشکیل داد و در توضیح این تصمیم گفتهبود: «همه ما وظیفه داریم امور کشور را مثل سایه دنبال کنیم. قرار هم نیست فقط ایراد بگیریم. اگر میبینیم جایی کار خوبی انجام میشود، باید پشتیبانی و تایید کنیم، نه اینکه، چون رقیب ما یک کار خوب کرد، فقط مخالفت کنیم! باید نقاط قوت را تایید و تقویت کرد و به مردم هم انتقال داد. اگر هم اشتباهی صورت بگیرد باید تلاش کرد تا اصلاح شود.».
اما جلیلی تنها اصولگرایی نیست که صحبت از کمک به دولت به میان میآورد. عزتالله ضرغامی، رییس اسبق صدا و سیما هم با روزهای ریاستش بر رسانه ملی فرق کرده است. او اغلب ترجیح میدهد مواضعش از طریق مجاری مجازی به گوش مخاطبان برسد و از نشست و برخاستش با محمدعلی ابطحی، رئیس دفتر رئیس دولت اصلاحات و گپ و گفت: در مورد حوادث بعد از انتخابات ٨٨ تا مواضع حمایتی از دولت را در فضای مجازی منتشر میکند.
این تغییر مواضع تاجایی است که او چندی پیش در صفحه توییتر خود نوشت: «به جای این کارها کمک کنیم دولت به وعدههایش عمل کند همه وعدههای آقای روحانی از ایجاد اشتغال تا کاهش درخواست مجوز شنود از قوه قضاییه مورد تایید همه است.»
این رویکرد حتی در میان چهرههایی از اصولگرایان که خود را برای رقابتهای ریاستجمهوری آماده میکنند دیده میشود. پرویز فتاح، رییس کمیته امداد امام خمینی در همایش خبر خوب خبرگزاری فارس گفت: «گاهی بنده با دولت زاویه دارم و آیا این درست است که تمام صحبتهای من در نقد دولت به کار گرفته شود؟ دولت در چارچوب نظام است و باید از دولت دفاع کرد. حالا اگر ما با دولت در دندهای دیگر افتادهایم آیا امکان ندارد خبر خوب هم از قول من و از دولت پخش شود؟»
پیش از این چهرههای معتدلتر جریان راست هم اذعان کردهبودند که نباید به بهانه دست یافتن به پاستور به تخریب بیوقفه دولت روی آورد. چهرههایی، چون محمدرضا باهنر خصوصا در حوزه سیاست خارجی مدافع روحانی بود و حقایقی، چون کاهش نرخ تورم را قابل دفاع میدانست. او حتی بارها اعلام کرد با وجود اینکه در طیف مقابل ایستاده، اما بر این باور است باید برای عبور از چالشها به دولت کمک کرد.
تغییر مواضع اصولگرایان و متفاوت شدن رویکردشان در مورد دولت پس از ناآرامیهای اخیر در کشور پررنگتر شد. آنها به ایدهای رسیدند که چند سال پس از حوادث ٨٨ اصلاحطلبان پیشنهاد دادند. «وفاق، وحدت و گفتوگو» برای عبور از چالشها و بحرانهایی که مردم اصولگرا و اصلاحطلب را در آن شریک میدانند. گویی آنها دریافتهاند که آخرین سنگر همین دولت مستقر است که تلاش دارد درصدی از رضایتمندی را به مردم بازگرداند. چه آنکه غلامرضا مصباحیمقدم، سخنگوی جامعه روحانیت مبارز هم معتقد است اصولگرایان اگر قرار به انتخاب میان دولت روحانی یا خدشه وارد شدن به نظام باشد، میان بد و بدتر، دولت روحانی را انتخاب میکنند.
آنها گرچه خودشان پروژه عبور از روحانی را کلید زدند و طومار درخواست استعفا به راه انداختند و راهپیمایی علیه دولت ترتیب دادند، اما پس از واکنشهای اعتراضی همراه با خشونت و موجسواری برخی جریانها دریافتهاند راهحل رجعت به روحانی و توقف هرچند کوتاهمدت پروژه «مرگ بر روحانی» است.
عاملان نارضایتی مردم برای روحانی چه خوابی دیده اند؟
کیهان در بخشی از گزارش سیاسی امروز خود نوشت: این گزارش در پی آن است تا این سؤال را مطرح کند که لغو کمتر از یک درصد کنسرتها آیا مشکل و معضل جامعه است آن هم با این میزان اهمیت که روزهای متمادی به صورت خاص به آن پرداخته شود تا دولت را درگیر آن نماید؟ روزنامه زنجیرهای در وانمودسازی از موضوع لغو چند کنسرت و معضلسازی از آن نقش اصلی و عمده داشتند.
آنها در پیوند زدن تمام مشکلات کشور به موضوع هستهای سهم عمدهای داشتند و به تبع آن برجام را حلال تمام مشکلات معرفی میکردند؛ اگرچه امروز که ۲ سال از برجام گذشته رویهای دیگر اتخاذ کرده و مینویسند که قرار نبود برجام مشکلات اقتصادی را حل کند. مدیرمسئول شرق در مصاحبه با دهباشی به صراحت اقرار کرد که وظیفه روزنامههای زنجیرهای بزک کردن برجام بود، چرا که جامعه ایران نسبت به آمریکا و تعهداتش خوشبین نبود.
این روزنامهها همچنین در بزرگنمایی از تهدیدهای آمریکا و همچنین واقعی توصیف کردن تهدید جنگ نقش عمده و ویژهای داشتند. آنها ضمن تاخت و تاز به روزنامههای منتقد در ارائه تصویر غلط از مشکلات مردم به مسئولان سهم عمدهای داشتند.
این رویه روزنامههای زنجیرهای در دوره اصلاحات نیز به همان طریق بود. وقتی دولت خاتمی مقوله «توسعه سیاسی» را مطرح کرد آنها چنان دولت را در همان محدوده انتزاعی مشغول کردند که سالها یکی پس از دیگری از دست رفت.
از طرف دیگر همین عده به رئیسدولت اصلاحات القا کردند که منتقدان دولتش هر ۹ روز برای او بحرانی ساختهاند و همین دلیل خوبی برای نرسیدن به برخی اهداف مینمود! یعنی همین کاری که اکنون نیز صورت میگیرد که منتقدان را در حال بحرانآفرینی برای دولت نشان میدهند! آیا صرف نقد دولت بحرانآفرین است؟ آیا بحران نقدهای منتقدانی است که دولتی در تراز انقلاب اسلامی را آرزو دارند یا بدعهدی کشوری که پس از گذشت دو سال همچنان با بدعهدی خویش مانع مراودات بانکی میشود؟ آیا بحران وزارتخانهای فشل نیست که پس از گذشت قریب به پنج سال نه تنها هنوز حتی یک خانه نساخته و بلکه باقیمانده طرحهای دولت دهم را که یک یا نهایت دو سال زمان لازم داشت تا اکنون به پایان نرسانده و طرحش نیز در میان زونکنها خاک میخورد؟ آیا فساد و مدیران نجومی با بازدهی ناچیز بحران هستند یا روزنامههایی که خواهان برکناری این مدیران هستند و جایگزینی جوانانی با تعهد و تخصص به جای آنها؟
بحران واقعی کجاست؟
به همین سیاق رفتار روزنامههای زنجیرهای در دوره اصلاحات به مسائلی مانند تحصن در مجلس ششم رسید و کسی از میان این جماعت آن را بحران برای دولت اصلاحات عنوان نکرد. این مسیر وانمود سازی از نیازهای جامعه ادامه داشت تا آنکه در سالهای پایانی دولت اصلاحات برخی از میان همین جریان نوشتند که سرگرم شدن به موضوع «توسعه سیاسی» چنان دولت را شیفته و مجذوب خود کرد که از توجه به مسائل اقتصادی و معیشتی بازماند و همین را پاشنه آشیل دولت نامیدند.
در این شیفتگی غافلکننده از نیازهای جامعه در آن روزگار روزنامههای زنجیرهای نقش ویژه داشتند. اما نکته مهم و قابل تامل و مهمتر از همه عبرتآموز این است که همین روزنامهها پروژه عبور از خاتمی را کلید زدند و آن را در سالهای پایانی دولت اصلاحات پی گرفتند. آیا رخدادهایی از این دست برای دولتها بحرانساز یا نقد چند رسانه منتقد؟
ظاهر شدن مدعیان اصلاحات در ژست منتقد مصاحبه تلویزیونی اخیر رئیس جمهور محترم نخست این سؤال را به ذهن متبادر میکند که انتقاد آنها به چیست؟ و سپس این سؤال مطرح میشود که آنها از رئیسجمهور چه چیزی طلب میکنند؟ یا بهتر است بگوییم قصد دارند روحانی را در کدام مسیر به حرکت وادارند؟!
شاید بتوان گفت که در میان طیف روزنامههای زنجیرهای که همواره تلاش دارند تا با رعایت اصول کار رسانه اهداف خود را در لایههای متن پنهان کنند دیروز آفتاب یزد بیپرده و صریح تمام آنچه این جماعت میخواهند را عنوان کرده بود. تیتر گزارش آفتاب یزد تا اندازهای سمت و سوی این روزنامه عصبی را مشخص کرده بود: «جسارتا به عقب برگردید»!
از همان سطرهای ابتدایی گزارش آفتاب یزد تا انتهای آن بارها و بارها این موضوع تکرار شده بود که رئیسجمهور تحت فشار است و باید به مردم بگوید که دلیل محقق نشدن وعدههای او چیست؟! حال باید مخاطب وعدههای رئیس جمهور محترم را با خود مرور کند. مسائلی از قبیل: اشتغال و مهار تورم و خروج از رکود و چرخیدن چرخ اقتصاد و مسایل زیست محیطی در شمار فراگیرترین مشکلات مردم هستند که رئیسجمهور نیز مطابق با آن وعدههایی به مردم داده است. اکنون باید از این روزنامه زنجیرهای پرسید که آیا روحانی در زمینه ایجاداشتغال برای جوانان تحت فشار است؟! آیا رئیسجمهور در مسیر خروج از رکود واحدهای اقتصادی در فشار قرار دارد؟ طرح این موضوع به خوبی گویای آن است که این دست روزنامهها میخواهند حاشیهها را علیه متن پر رنگ کنند و بشورانند.