دوشنبه , ۲۳ مهر ۱۴۰۳
صفحه اول » بین المللی » «طرح جایگزین» دونالد ترامپ؛ پشت پرده نقشه جدید آمریکا در سوریه

«طرح جایگزین» دونالد ترامپ؛ پشت پرده نقشه جدید آمریکا در سوریه

 

روز چهارشنبه هفته گذشته، رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه آمریکا، از ایجاد یک دولت خودمختار کردی در شرق سوریه خبر داد که توسط ایالات‌متحده مورد حمایت قرار گرفته و همچنین توسط یک ارتش نیابتی از سوی این کشور پشتیبانی می‌شود. وی این خبر را طی کنفرانسی به میزبانی مؤسسه هوور و در دانشگاه استنفورد بیان کرد.

به گزارش «تابناک»؛ این گفته رکس تیلرسون تأکیدی بر این موضوع است که عقب‌نشینی‌های اخیر آمریکا در جنگ داخلی هفت‌ساله در سوریه، تأثیر چندانی بر تصمیم ایالات‌متحده برای سرنگونی دولت سوریه و تثبیت دورنمای سیاسی مدنظر خود در این کشور نداشته است. همچنین این مسأله به معنای آن است که آمریکا درصدد تسخیر و اشغال بخش‌هایی از سوریه برای آینده‌ای قابل پیش‌بینی است.

اما روز پنج‌شنبه، وی از گفته‌های سابق خود در دانشگاه استنفورد برگشت و گفت، سخنان وی در مؤسسه هوور اشتباه و غیرواقعی بازتاب داده‌ شده است. وی به ‌صراحت بیان کرد که آمریکا در پی ایجاد یک نیروی مرزی در سوریه نیست.

با همه این احوال، هیچ یک از رسانه‌ها، سخنان رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه آمریکا را اشتباه بازتاب نداده بودند و این سخنان دقیقاً سخنانی بود که وی در دانشگاه استنفورد بر زبان آورده بود. به شکلی جالب‌ توجه بعداً برخی رسانه‌ها از جمله Defense Post جزئیاتی از طرح جدید واشنگتن برای سوریه را بیان کرد که از جمله آن ایجاد یک نیروی سی هزارنفری مرزی در سوریه بود.

نقشه «ب» دونالد ترامپ برای سوریه: اشغال و ارعاب

این نشریه بیان کرد، بخشی از این نیروی سی هزارنفری شامل جنگجویان سابقی هستند که علیه داعش می‌جنگیدند و تحت هدایت و پرچم نیروهای دموکراتیک سوریه فعالیت داشتند. به گفته Defense Post در حال حاضر 230 مشاور نظامی مشغول آموزش و تعلیم این نیروی مرزی هستند. این نیرو قرار است در دره رودخانه فرات و در مرز ترکیه و عراق با سوریه متمرکز شود.

آن‌ گونه که گفته شد، ایالات‌متحده درصدد است تا اقدام به ایجاد یک دیوار آهنین در طول رودخانه فرات کند، سوریه را به قسمت‌های کوچک مدنظر خود تقسیم کند، از دشمنان دولت مرکزی حمایت و یک محیط امن برای حملات مستقیم نظامی به دولت مرکزی در سوریه ایجاد کند. در این زمینه، دیگر نیروی سی هزارنفری مرزی یک نیروی مرزی نخواهد بود، بلکه درواقع یک نیروی نظامی تجهیز شده نایب آمریکا در سوریه است.

همه این‌ها نشانی از تأکید و اهمیتی است که واشنگتن برای «برند سازی» در سوریه دارد. این برند جدید «نیروی مرزی» یک نام بسیار زیبا برای پنهان‌سازی هدف اصلی ایالات‌متحده یعنی تربیت و آموزش یک نیروی نظامی نیابتی در سوریه برای پیشبرد اهداف استراتژیک واشنگتن است. اهداف استراتژیکی ازجمله به زیر کشیدن دولت بشار اسد، تجزیه سوریه به قسمت‌های کوچک‌تر و قبیله‌ای و درنهایت ایجاد یک دولت دست‌نشانده در سوریه.

برای رسیدن به این اهداف، واشنگتن نیاز به اعطای یک امتیاز انحصاری به نیروهای کرد در سوریه، یعنی نیروهای دموکراتیک سوریه دارد که عبارت است از ایجاد یک اتحاد نظامی در شمال و شرق سوریه که توسط نیروهای کرد هدایت شود. کردهای سوریه از آمریکا توقع اجابت خواست خود باری ایجاد یک دولت مستقل کردی در شمال سوریه و در مناطقی است که از دست داعش خارج‌ شده.

سخنان تیلرسون به معنی آن است که آمریکا از دفاع از این منطقه توسط نایبان نظامی کرد در سوریه حمایت می‌کند که نشانی از این ماجراست که دولت ترامپ، همه وزن خود را پشت سر تلاش برای ایجاد یک‌جانبه دولت کردی در سوریه انداخته است. در حالی‌ که عموماً آمریکا سخن از مخالفت با ایجاد دولت کردی در سوریه داشت. طبیعتاً این موضوع چندان برای دولت‌های منطقه که تلاش خود را صرف محدودسازی تلاش‌های کردها برای ایجاد دولت مستقل کرده‌اند، موضوع قابل قبولی نیست. ایران، ترکیه، عراق و سوریه همگی مخالف ایجاد یک دولت کردی در منطقه هستند و به ‌ویژه ترکیه به ‌شدت از این موضوع هراسان است.

جالب آن‌که آمریکا هرگز با متحد خود در ناتو، ترکیه، در خصوص ایجاد این نیروی مرزی مشورت نکرده است. معنای این مسأله آن است که دست‌اندرکاران سیاست خارجی ترامپ به شکلی عجیب تصور کرده‌اند که اردوغان و دولت ترکیه آن‌قدر ساده‌لوح هستند که گول برند «نیروی مرزی» در سوریه را بخورند. تکیه واشنگتن بر تبلیغات و عملیات اطلاعاتی به‌قدری بر قضاوت‌های دولتمردان سایه افکنده است که آن‌ها را از این موضوع غافل کرده که چگونه شمای روابط عمومی آن‌ها می‌تواند به‌سرعت در مقال چشمانشان نابود شود.

به رغم همه این زرق‌وبرق‌ها هیچ شکی در تلاش آمریکا برای ایجاد یک نیروی دائمی نیابتی در سوریه نیست که در واقع نقشه اصلی آمریکا از همان روز اول بوده است. مبنای استراتژی آمریکا در سوریه بارها طی سالیان گذشته تغییر کرد، به‌ ویژه بعد از آزادسازی حلب توسط دولت سوریه که یک تغییر اساسی در جنگ سوریه بود. بعدازآن صحبت‌ها از نقشه ب آمریکا برای سوریه بود که مبنی بر این واقعیت بود که اسد در قدرت باقی می‌ماند و تلاش آمریکا را به سمت اهداف قابل‌دسترس‌تری از جمله اشغال مناطق وسیع شرق فرات برای عملیات آینده در راستای بی‌ثبات کردن نظام سوریه تغییر داد.

«مایکل اوهانلون»، تحلیلگر ارشد نظامی مؤسسه بروکینز سرفصل‌های این نقشه را طی مقاله‌ای در نشریه این مؤسسه تشریح کرده بود. مقاله او با نام شالوده شکنی سوریه: استراتژی جدیدی برای جنگ ناامیدانه آمریکا در سال 2014 بیان کرده، تنها امید آمریکا برای تداوم آنچه در سوریه می‌خواهد ایجاد مناطق خودمختار کوچک در سوریه است که هرگز در آینده توسط اسد یا داعش به اشغال درنیاید.

به‌خوبی می‌توان دریافت که ایجاد دولت کردی خودمختار در شرق سوریه در راستای این طرح اوهانلون است و درواقع مطابق با طرحی است که آمریکا پیش‌ازاین نیز بارها آن را آزمایش کرده.

اکنون ‌که سقوط رژیم در سوریه اساساً بی‌معنی شده، نقشه ب آمریکا روی میز آمده است. این نقشه نشان می‌دهد که آمریکا هرگز خیال بیرون رفتن از سوریه بعد از سقوط داعش را نداشته است و به آمال خود برای تکه‌تکه کردن سوریه و تضعیف دولت مرکزی پایبند است.

مشکل نقشه ب آمریکا این است که تصور می‌کند، روسیه و شرکای این کشور تلاش مضاعفی برای آزادسازی مناطق خودمختار کردی در شرق خواهند کرد و در نتیجه در باتلاق یک جنگ طولانی و دامنه‌دار فرو می‌روند که هم برای آن‌ها یک کابوس استراتژیک خواهد بود و هم منجر به از بین رفتن وجهه عمومی آن‌ها خواهد شد. درواقع این سناریویی است که آمریکا انتظار آن را می‌کشد.

در ماه می 2016 مک مستر، مشاور امنیت ملی ترامپ طی مقاله‌ای به عبارتی اشاره کرد که جالب‌توجه است. «بازدارندگی روبه‌جلو» در خصوص حضور روسیه در خاورمیانه و سوریه. منظور وی از این نوع بازدارندگی این است که آمریکا به ‌جای تهدید به‌تلافی جویی در آینده باید بازدارندگی را از طریق رد و عدم پذیرش موقعیت‌های پیش‌آمده ایجاد کند تا دستیابی به اهداف استراتژیک برای روسیه را هزینه‌بر و دشوار سازد.

یکی از اهداف مهم روسیه، تثبیت مرزهای سوریه و بقای اسد بود که به عقیده مک مستر آمریکا با ایجاد یک دولت کردی و تلاش برای حضور دائمی در سوریه می‌تواند خستگی را برای روسیه در تعاقب این هدف ایجاد کند. هدف از «بازدارندگی روبه‌جلو» بردن جنگ نیست، بلکه ممانعت از پیروزی طرف مقابل است. اما وجه منفی این نظریه این است که هیچ راه‌حلی سیاسی، هیچ پایانی برای جنگ و هیچ راهی برای بازگشت شهروندان به خانه‌های خود وزندگی عادی باقی نمی‌گذارد. درواقع این طرحی برای یک رنج و عذاب دائمی است، برای نابودی دائمی و خونریزی دائمی. این راه‌حلی است که هیچ راه‌حلی را به ‌پیش نمی‌کشد، هیچ پایانی برای جنگ در نظر ندارد.

از همه‌چیز مهم‌تر این استراتژی دورنمای بزرگ‌تر سیاسی را از میان می‌برد. اکنون همه بازیگران تأثیرگذار در منطقه از جمله عراق، ایران و به‌ویژه ترکیه به‌ خوبی دست‌های آمریکا در این بازی را می‌خوانند و متوجه می‌شوند که به‌هیچ‌وجه نمی‌توان به واشنگتن برای ثبات سازی سیاسی اطمینان کرد، بلکه واشنگتن فرصت‌طلبی است که حتی متحدان خود را برای دست‌یابی به اهداف ژئوپلیتیک خود قربانی می‌کند.

در نتیجه اردوغان اکنون به سمت روسیه متمایل شده است؛ آن ‌هم درحالی‌که ترکیه برای آمریکا از اوکراین بسیار مهم‌تر است. ترکیه هاب استراتژیک برای پیوند اروپا به آسیای میانه است و منطقه آزاد تجاری بزرگ را معنی می‌کند. اگر ترکیه از منظومه واشنگتن خارج شود و به اردوی مسکو برود، استراتژی بزرگ‌تر آمریکا در خصوص نظم جهانی به ‌کل به هم می‌ریزد.

بنابراین، درحالی‌که مک مستر فکر می‌کند بازدارندگی روبه‌جلو روسیه را از دست‌یابی به اهداف خود بازمی‌دارد، این استراتژی دقیقاً در راستایی است که پوتین خواهان آن است. هر اشتباهی که آمریکا می‌کند به اعتبار و قدرت پوتین به‌عنوان یک متحد قابل‌اطمینان می‌افزاید و روسیه اکنون به‌عنوان تضمین‌کننده امنیت منطقه‌ای به ‌جای آمریکا قرار می‌گیرد.

این یک تحول تکتونیک امنیتی است که بجد ایالات‌متحده آمریکا را در آینده پشیمان خواهد کرد.