در اوج بحران های داخلی و بحرانسازیهای منطقه ای، اتاق خالی از فکر کلان مدیریت نظام به خیال خط و نشان کشی برعلیه فرانسه افتاده است!!!!
سرمقاله روزنامه ها: مدارا با فرانسه از موشک تا منافقین!!! / گفتنیهای این روزها!!!
سخن روز مطبوعات- مقامات فرانسوی به دقت وضعیت ایران را دنبال میکنند. حق اعتراض آزادانه یک حق اساسی است، همینطور آزادی انتقال اطلاعات… دولت فرانسه نگرانی خود را از آمار بالای قربانیان و بازداشتشدگان ابراز میکند.
روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
********
گفتنیهای این روزها
سعدالله زارعی در کیهان نوشت:
آنچه در دو سه روز گذشته در نقاطی از کشور شاهد بودیم برای نظام اسلامی و مردم ایران اهمیت چندانی نداشت اما برای دشمنان شناخته شده خارجی و داخلی نظام و مردم «اهمیت ویژهای» داشت دلیل این تفاوت این است که مردم و نظام اسلامی در ایران طی 40 سال گذشته رویدادهایی را از سر گذراندهاند که این حوادث در مقایسه با آنان اصلاً اهمیتی ندارد اما از آن طرف دشمن که به واقعیت کاری ندارد و در این شرایط به یک کاریکاتور از آرزوهای خود درباره این مردم و نظام نیازمند است، این حوادث اهمیت ویژه دارد. بد نیست که در این خصوص به نکات زیر توجه شود:
1- دشمنان مردم و انقلاب اسلامی از دیرباز و بخصوص طی 4-5 سال گذشته، اقتصاد را پاشنه آشیل نظام اسلامی به حساب آورده و برای از میدان به در کردن نظام روی آن حساب باز کردهاند به گمان آنان از یک سو میتوان با فشار اقتصادی چرخ حرکت ایران را متوقف کرد و از سوی دیگر مردم را میتوان میان انتخاب بین انقلاب و اقتصاد وادار کردتا اقتصاد را برگزینند، دشمنان این مردم گمان کردند در نهایت ملت ایران با همان روش و هدفگذاری که در سالهای 56 و 57 داشتند، از طریق تظاهرات خیابانی و مقابله مستقیم با نظام، جمهوری اسلامی را کنار میزنند و به رژیمی تن میدهند که متحد آمریکا و رژیم صهیونیستی باشد!
دشمنان خارجی انقلاب این جا هم در هر دو بخش از حاجت گرفتار خطای راهبردی شدند. از یک سو این گمان آنان که میتوان با فشار، اقتصاد ایران و چرخ حرکت آن را متوقف کرد، باطل است چرا که این فرضیه اگر جواب دادنی بود تاکنون جواب داده بود. بله نمیتوان کتمان کرد که فشارهای دشمن محدودیتها و مشکلاتی را برای اقتصاد ایران پدید آورده است اما به هر حال میدانیم که فشاری بیش از این ممکن نیست بلکه فشاری در اندازه پیشین نیز با توجه به فعل و انفعالات جهانی ممکن نمیباشد در واقع ایران نقطه pik فشار را طی کرده و هم اینک در سرازیری فشار آمریکا قرار دارد و هر سال هم به نقطه استقرار و آرامش اقتصادی نزدیکتر میشود.
نکته دیگر این است که دشمن در تحلیل نتایج فشار اقتصادی بر مردم نیز دچار خطای فاحش میباشد. اگر از جنبه جامعهشناختی، این انقلاب و نظام مورد ارزیابی و بررسی قرار گیرد و وضعیت بصورتی هرمگونه بیان شود، هر چه از قسمت بالای هرم به سمت قاعده هرم حرکت کنیم به میزان هواداران نظام افزوده میشود و برعکس هر چه از قاعده به سمت رأس حرکت کنیم، دغدغهها و حساسهها نسبت به اصول و مبانی نظام کمتر میشود. فشارهای دشمن طبعاً روی طبقات ضعیفتر جامعه اثر میگذارد و چندان کاری به طبقه اول یعنی سرمایهسالاران و طبقه دوم یامیانی یعنی طبقه نخبه اقتصادی ندارد و از قضا این فشارها در مواردی به نفع آنان نیز تمام میشود که در اینجا جای بحث از آن نیست. خب پس اگر میخواهیم تأثیر فشار دشمن روی جامعه ایران را مورد ارزیابی قرار دهیم لزوماً باید تاثٍیر آن روی قاعده جامعه ایران مورد توجه باشد. این انقلاب، رهبری آن، روحانیت و نیروهای انقلابی نظیر پاسداران و بسیجیها به اقشار فرودست جامعه بسیار نزدیکترند و اساساً فاصلهای میان اغلب آنان و تودههای مردم نیست. همین الان هم اگر درباره مدافعان رزمنده حرم و شهدای مدافع حرم مطالعهای صورت گیرد معلوم میشود رزمندگان و شهدای ایرانی مدافع حرم از همین قشر و طبقه هستند. فشار آمریکا در اقتصادایران این طبقه را بشدت ناراحت میکند اما آنان را به مصاف انقلاب و نظام نمیفرستد. آنان باز هم به نقطه فشار توجه داشته و عزم خود را برای مقابله جدی با آن نقطه جزم میکنند.
2- دشمنان انقلاب با کاریکاتوریزه کردن انقلاب بهمن 57، درصدد برآمدند این باور را به وجود آورند که «نظام ایران رفتنی است» برهمین اساس ما شاهد بودیم که شهیدسازی، حمله به بانکها، استفاده از کوکتل مولوتوف، تجمعات خیابانی، شعارنویسی روی دیوار، استفاده از واژه مرگ در شعارها و گسترش تظاهرات به شهرهای مختلف دنبال شد. همین دو روز پیش یکی از کسانی که بوسیله آشوبطلبان تیر خورده بود در مصاحبهای گفت آنان اصرار داشتند بگویم توسط نیروهای انتظامی مجروح شدهام و حال آن که در اکثر این تظاهراتها اصولاً نیروی انتظامی دست به ماشه نشده است. در واقع کاریکاتوریزه کردن انقلاب 57 برای آن است که ایرانیها که نظام سیاسی خود را در منطقه، مستحکمترین نظام میدانند دچار توهم شده و گمان کنند عمر این نظام سیاسی تمام است و براین اساس عدهای که ولو مخالف نظام سیاسی هستند ولی برای خود ملاحظاتی داشته و اهل حساب و کتاب هستند به صف عدهای که بطور برنامهریزی شده وارد صحنه گردیدهاند، بپیوندند و در نهایت جمعیتی واقعی شکل بگیرد و در واقع کشور به دو قطبی مدافعان نظام و محاربان نظام برسد و در نهایت اوضاع بطور کامل از دست نظام خارج شود. خب این اتفاق نیفتاد و در نهایت یکی از مقامات آمریکایی با صراحت به شکست یک طرح اشاره کرد؛ «ما گمان میکردیم نارضایتی اقتصادی مردم به نقطهای رسیده است که اگر یک گروه بصورت آوانگارد – پیشگام – وارد میدان شود، به سرعت مورد استقبال مردم قرار گرفته و امواج میلیونی مطالبه تغییر در ایران شکل میگیرد اما اینطور نشد و مردم ترجیح دادند وارد معادلهای که به تغییر سیاسی میانجامد، نشوند.»
3- شکست طراحی «اعتراضات گسترده» در واقع یک امید مهم آمریکاییها را بر باد داد. آمریکاییها اگر اهل محاسبه باشند باید دریابند که فشار اقتصادی که افزودن بر آن عملا ممکن نیست، جواب نمیدهد. در داخل کشور نیز باید این نگاه اصلاح شود که اصلاح اقتصادی نیاز به اقدامات تعجیلی و سطحی دارد، این ماجرا نشان داد که اگرچه باید بدون از دست دادن زمان امکانات و استعدادها را پای کار رونق دادن به اقتصاد ایران آورد، اما اینطور نیست که نظام تحت فشار عامل زمان باشد. ایران به اقدامات بیحساب تعجیلی نیاز ندارد و از قضا باید از ظرفیتهای فراوان کارشناسی کشور استفاده کرد و به رفع کاستیها طی یک برنامه منسجم و هدفمند اقدام نمود. واقعیت هم این است که اگرچه طی سالهای اخیر فشارهای اقتصادی به مردم ایران تقریبا روندی دائمی پیدا کرده اما در عین حال هنوز هم وضع اقتصادی مردم در ایران حتی در مواردی که همین روزها به درستی محل اعتراض مردم و نهادهایی مثل مجلس شورای اسلامی است، از وضع اقتصادی اکثر کشورهای منطقه بهتر است و از این روست که قاچاق کالا از ایران به کشورهای همسایه موضوعیت دارد و این همه درحالی است که در نوع کشورهای پیرامونی ما آرمانی وجود ندارد تا شهروند بهخاطر آن سختی را تحمل کند اما وضع اقتصادی در ایران ضمن آنکه در نقطه پیک فشار اقتصادی آمریکا به جمهوری اسلامی از وضع اقتصادی کشورهای پیرامونی خود بهتر است مردم برای خویش و کشورشان آرمانی قائلند که از نظر آنان ارزش فداکاری دارد.
4- وضع اقتصادی در ایران البته خوب نیست و نیازمند تحولی اساسی است و امکان این تحول هم وجود دارد کما اینکه برنامهای هم که به «اقتصاد مقاومتی» موسوم گردیده و جزئیات آن به تصویب مجمع تشخیص مصلحت نظام رسیده است، وجود دارد که مهمترین راه علاج این شرایط است. البته مشروط به اینکه واقعا به آن عمل شود. اقتصاد ایران و بسیاری دیگر از مسایلی که به نوعی به اقتصاد کشور بازمیگردد، نیازمند تحول است و این تحول هم فقط یک دستور کار و تکلیف برای دولت نیست بلکه از آنجاکه تکلیف و دستور کار ملی میباشد بیشتر یک دستور کار و تکلیف مردمی است. اما در اینجا نوعاً یک غفلت صورت میگیرد و در بعضی موارد هم عمداً غفلت میشود! نکته اینجاست که در ایران در عین اینکه به درستی از گرانی سخن گفته میشود، اما هیچکس از کاستن از هزینهها و منطقی کردن آن سخن نمیگوید. ما در اکثر شاخصهای توسعه و رشد گرفتار اسراف هستیم مثلا بیش از اندازه نیاز واقعی دانشجو در رشتههای مختلف و بهخصوص در رشتههای علوم انسانی داریم درحالی که استانداردهایی که در این شاخص وجود دارد اشاره به یکسوم این تعداد به عنوان نیاز واقعی دارد. در حوزه بهداشت و درمان هم که خود یک شاخص مهم توسعه است ما در عین اینکه در بخشهایی مشکل اساسی داریم، دچار اسراف نیز هستیم. چرا نباید سرانه مصرف دارو در ایران به استاندارد جهانی نزدیک شود و در بسیاری از حوزههای دیگر هم با این اسراف و ندانمکاری ملی مواجه هستیم. پس هم علاج دولتی لازم داریم و هم علاج ملتی.
5- در این میان وضع عملکردی دولت بهطور طبیعی زیر ذرهبین است و وقتی فشار بعضی ناکارکردهای داخلی وجود دارد، و از سوی دیگر وقتی فشار دشمن روی اقتصاد کشور وجود دارد، دولت بیش از دیگران باید منضبط عمل کند. اگر دولت در این خصوص تدبیر نکند وضع بغرنج و بحرانی میشود. مثلا ما میدانیم که عدد اختلاسها و سوءاستفادههای اقتصادی هرچند زیاد و غیرقابل قبول است اما در شمار عدد بودجه کشور خیلی بزرگ به حساب نمیآید و طبعاً به فلج اقتصادی کشور نمیانجامد هرچند بعضی آن را زیر اگراندیسمان قرار دهند، اما وقتی همین اختلاسها و سوءاستفادهها رخ میدهد و دولت با آن همراهی نشان میدهد و یا در برخورد با آنها تعلل میورزد و در عمل گاهی مانع رسیدگی به جرایم میشود، مردم دچار مسئله میشوند و تحمل سختیها برای آنان بهشدت دشوار میگردد. بنابراین نمیتوان گفت چون در نهایت حجم عددی مبالغی که عدهای از عناصر دولت که به ناحق گرفتهاند در مقایسه با حجم درآمدها و مخارج کشور بالا نیست، تأثیر تعیینکننده ندارد. در واقع مردم در مواجهه با این اختلاسها به نقطه یأس میرسند و این بسیاری از ارزشهای مورد تأکید نظام را مصنوعی و شعاری جلوه میدهد و لذا بهشدت خطرناک است. اگر در این چرخه، نظام اسلامی با آن همه موفقیت زیربنایی و پایدار در عرصههای فکری و عملی به صفت ناکارآمد متهم شود، در داخل دچار بحران عدم حمایت میشود و از این رو باید روی یک ریال به ناحق مصرف شده توسط عناصر درون نظام حساسیت ویژه نشان داد. آنچه در این بخش نوشته شد نباید این گمان را به وجود آورد که این نویسنده ماهیت آشوبهای چند روز اخیر را اقتصادی دانسته و دلیل آن را ضعف سیاستهای اقتصادی دولت میداند. آنچه این قلم در باب آشوبها اعتقاد دارد همان است که در ابتدای یادداشت به آن اشارت رفت.
جامعه آمریکا و سال سخت پیش روی ترامپ
امیر علی ابوالفتح در خراسان نوشت:
روزنامه واشنگتن پست در آستانه فرارسیدن نخستین سالگرد آغاز ریاست جمهوری دونالد ترامپ نوشت ، فقط 18 روز پیش از آن که دونالد ترامپ ، نخستین سال ریاست جمهوری خود را کامل کند، وی حدود دو هزار دروغ گفته یا ادعای کذب مطرح کرده است . این روزنامه در سرمقاله خود نوشت ، نتایج تحقیقات درباره ادعاها و دروغ های رئیس جمهوری آمریکا نشان می دهد، ترامپ تا روز دوشنبه گذشته، 1950 دروغ در مدت 347 روز گفته است که به طور میانگین ، حدود 5.5 دروغ در یک روز به حساب می آید.روزنامه واشنگتن پست به جزئیات دروغ ها و ادعاهای کذب رئیس جمهوری آمریکا پرداخته است . اما جدا از جزئیات دروغگویی های دونالد ترامپ ، عملکرد یک ساله وی در سمت ریاست جمهوری آمریکا نیز تصویری جدید از زمام داری در این کشور را در آستانه ورود به دهه سوم قرن بیست و یکم نشان می دهد .ترامپ رئیس جمهور ، در حقیقت محصول خشم ، ناامیدی و سرخوردگی مردم آمریکا از سال ها سیاست بازی و فساد و زدوبند تشکیلات سیاسی در این کشور بوده است . برای سالیان طولانی ، نامزدها و احزاب دموکرات و جمهوری خواه با وعده اصلاح امور و ایجاد تغییرات با هدف ارتقای سطح معیشت مردم و رونق دادن به اقتصاد و کمک به فرهنگ وارد انتخابات می شدند و پس از کسب پیروزی ، وعده های پر رنگ و لعاب خود را کنار می گذاشتند . حتی دل بستن به جوانی رنگین پوست – باراک اوباما – با شعار ” تغییر ” نیز نتوانست آن گونه که ملت آمریکا تشنه آن بودند ، تغییر ایجاد کند . از این روز ، در اوج ناامیدی و استیصال از ناکارآمدی و فساد واشنگتنی ، به ناگاه فردی ظهور کرد که خود را سوپرمن وار ، ناجی ملت معرفی می کرد و شعارهایی همچون ” آمریکا را دوباره شکوهمند خواهیم ساخت ” سر داد .ملت خسته از فقر ، بیکاری ، فساد و رانت خواری طبقه ” یک درصدی ” این بار تصمیم گرفتند قالب های تحمیل شده از انحصار چرخش قدرت را بشکنند و به فردی رای دهند که جزئی از سیستم یا به عبارت دیگر ، جزئی از تشکیلات سیاسی موسوم به ” دولت عمیق ” نبوده است . انتخاب آنان دونالد ترامپ ، میلیاردری جنجالی با زندگی شخصی آلوده به فساد بود . مردی که با فرار مالیاتی ثروتی کلان اندوخته بود و به عنوان یکی از ستاره های پول ساز صنعت سرگرمی از تحقیر زنان ، جوانان ، رنگین پوستان ، مهاجران و به طور کل هر غیر خودی آمریکایی ابایی نداشت . مردم آمریکا روز هشتم نوامبر 2016 ترامپ را برگزیدند تا از 20 ژانویه 2017 آمریکا را دوباره شکوهمند سازد .اکنون نزدیک به یک سال از چنین روزی می گذرد .
آمریکای کنونی تحت ریاست دونالد ترامپ ، نماینده جریان ملی گرای آمریکایی ، فاصله زیادی با شکوهمندی وعده داده شده دارد .آمریکای کنونی بر سر هویت ملی ، دوپاره شده است . ظهور جریان های راست گرای نژادپرست که با وعده های ضد مهاجرتی ترامپ قوت گرفته و هویت چند نژادی و چند مذهبی آمریکا را به چالش کشیده اند . دادگاه ها بر سر فرامین ممنوعیت سفر، با دولت فدرال وارد منازعات حقوقی شده و برخی از شهرها و ایالت ها از اجرای دستورالعمل های ضد مهاجرتی دولت ترامپ سرباز زده اند . از دوران مبارزات جنبش حقوق مدنی در دهه 1960 تاکنون ، چنین انشقاق سیاسی – حقوقی در جامعه آمریکا سابقه نداشته است .وضعیت اقتصادی مردم آمریکا نیز تغییر چندانی نکرده است . گرچه میزان بیکاری کاهش یافته و رونق به وال استریت برگشته است اما در عین حال ، فقر در آمریکا چنان روبه گسترش بوده که سازمان ملل برای نخستین بار نماینده ویژه برای بررسی تاثیر فقر در آمریکا بر حقوق شهروندی مردم این کشور تعیین کرده است . گزارش های اولیه این گزارشگر سازمان ملل نیز از وخامت فقر و فقدان دسترسی به امکانات اولیه زندگی در برخی از مناطق آمریکا حکایت دارد . از جمله این که فقیرترین منطقه بین تمامی کشورهای توسعه یافته جهان ، منطقه ای از ایالت جنوبی آلاباما معرفی شده است . این در حالی است که اجرای قانون جدید مالیاتی و حذف احتمالی قانون بیمه های درمانی مقرون به صرفه موسوم به “اوباماکر” از سال 2018 ، به وخیم تر شدن فقر بین فقیرترین و آسیب پذیرترین اقشار آمریکا خواهد انجامید. با این حال ، شاید هیچ بخشی از زندگی سیاسی – اقتصادی مردم آمریکا به اندازه سیاست خارجی و دیپلماسی در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ دچار افت و تزلزل نشده است . کشوری که روزگاری الگوی حداقل نیمی از جهان بود و با یک اشاره غیر مستقیم منویات خود را در سازمان ملل به تصویب می رساند ، بر سر موضوعی همچون آینده اسرائیل و قدس ، شکست تاریخی را متحمل شد . 14 عضو از 15 عضو شورای امنیت سازمان ملل آشکارا علیه موضوعی رای دادند که رئیس جمهوری آمریکا شخصا آن را تایید کرده بود . نیکی هیلی ، نماینده آمریکا در سازمان ملل ، رای منفی اعضای شورای امنیت سازمان ملل را به تصمیم ترامپ در به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت اسرائیل توهین شخصی به رئیس جمهوری آمریکا توصیف و تهدید کرد واشنگتن چنین اقدامی را تلافی خواهد کرد . با این حال شکست در شورای امنیت سازمان ملل با شکست بزرگ تری در مجمع عمومی همراه شد ، آن هم در شرایطی که حتی فقیرترین اعضای سازمان ملل نیز زیر بار تهدید بی سابقه دونالد ترامپ برای انتقام جویی مالی از مخالفان پایتختی قدس نرفتند .به هر حال در یک سالی که سپری شد ، شکوهمندی دوباره به آمریکا برنگشت . این ناکامی ، زنگ خطر را به صدا در آورده که دولت مستقر همچون دولت های قبلی ، در نخستین انتخابات میان دوره ای خود ، شکست خورده است و چه بسا کنترل کنگره را از دست بدهد که در چنین صورتی ، از دست رفتن کاخ سفید در سال 2020 دور از انتظار نخواهد بود . البته تا آن زمان ، فرصت بسیار است. با این حال آن چه اکنون اهمیت دارد ، افزایش ملموس و مشهود از ناامیدی و سرخوردگی میلیون ها شهروند آمریکایی است که به امید وعده های ترامپ به پای صندوق های رای آمدند تا زندگی بهتری را رقم بزنند . از دست رفتن این امید ، جامعه آمریکا را با بحران های بزرگ تری مواجه خواهد کرد .
مدارا با فرانسه از موشک تا منافقین
محمد اسماعیلی در جوان نوشت:
«مقامات فرانسوی به دقت وضعیت ایران را دنبال میکنند. حق اعتراض آزادانه یک حق اساسی است، همینطور آزادی انتقال اطلاعات… دولت فرانسه نگرانی خود را از آمار بالای قربانیان و بازداشتشدگان ابراز میکند. در هفتههای آینده، احترام به حقوق بشر، در مرکز گفتوگوهای ما با مقامات ایرانی خواهد بود.» این بخشی از بیانیه دولت فرانسه در واکنش به اغتشاشات برخی از شهرهای ایران است.
واکنش فرانسه اگر چه دقیقاً همسان واکنش امریکا میباشد اما یک نقطه افتراق بارز دارد و آن سهم مبرهن دولت این کشور در شکل دهی به این اغتشاشات و سازماندهی آن است، به بیان بهتر بر اساس قواعد حقوق بین الملل باید سهم قابل توجهی از ریشه ناآرامیهای تهران را در نوع روابط میان پاریس با تهران جستوجو کرد.
برای آنکه نقش فرانسه را در اغتشاشات اخیر مورد ارزیابی قرار دهیم باید به «احیا، تهییج و تقویت سازمان منافقین» توسط فرانسه اشاره کرد،سازمانی که بیشترین نقش تروریستی را در کشته شدن 17هزار نفر از شهروندان ایرانی داشته و طبق موازین حقوق بین الملل یک گروه ضدانسانی و تروریستی به شمار میآید. برگزاری نشست گروه تروریستی منافقین در پاریس و شرکت بسیاری از مقامات رسمی دولت و پارلمان این کشور، در آن نشست به خوبی نشان میدهد فرانسه بسیاری از نقشهای ضدایرانی امریکا را پذیرفته و در حال مقابله فعال با جمهوری اسلامی ایران است.
برگزاری نشست سازمان منافقین در پاریس یکی از اقدامات ضدایرانی و مداخلهجویانه فرانسوی هاست که «تحریک منافع ایران توسط دولت فرانسه، نقض قوانین حقوق بینالملل و رفتار خلاف موازین بینالملل این کشور» قلمداد میشود، به بیان بهتر بسترسازی مالی، امنیتی و معنوی فرانسه در حمایت از سازمان منافقین برخلاف قوانین مصرح حقوق بینالملل است، چرا که تمام دولتها از جمله فرانسه بر پایه اسناد بینالمللی متعهد به مبارزه با تروریسم هستند و اعمال متخلفانه بینالمللی دولتها مسئولیت زاست و کم توجهی به این تعهدات بینالمللی عمل متخلفانه بینالمللی میباشد.
تمهید مناسب دولت فرانسه برای ادامه فعالیتهای سازمان منافقین فعل متخلفانه بینالمللی است و شرکت مقامات رسمی فرانسه در نشستها و همایشهای این سازمان که تحرکات آن در اغتشاشات اخیر برخی از شهرهای ایران نیز مشهود است بدون تردید برای دولت فرانسه مسئولیت آور است، چرا که ماده 2 طرح مسئولیت دولتها اشعار میدارد:عـمـل مـتـخـلـفـانـۀ بین المللی یک کشورهنگامی موجود است که رفتار دربرگیرندۀ یک فعل یا ترک فعل:الف) به موجب حقوق بـینالملل، قابل انتـساب به کشور باشد؛ و ب) نقض تعهد بین المللی کشور را منجر شود.
در حالی بر اساس ماده 2 طرح مسئولیت بینالمللی دولتها، دولت فرانسه عمل متخلفانهای صورت داده که در نشستهایی که سازمان منافقین با حضور مقامات فرانسوی برگزار کرده، براندازی حاکمیت سیاسی جمهوری اسلامی هدف اصلی بیان شده، این در حالی است که فعالیت گروه تروریستی سازمان منافقین نقض آشکار اصول و مقاصد سازمان ملل متحد و تهدیدی جدی علیه صلح و امنیت داخلی و بینالمللی است.
اگرچه وجود تروریسم تهدیدی علیه امنیت و منافع ملی کشورهاست اما امریکا تلاش کرده با تفسیر موسع از مقررات بینالمللی (به خصوص درباره تروریسم)چنین قوانینی را به نفع خود و علیه سایر کشورها مصادره کند، به عنوان نمونه میتوان به تفسیر یکجانبه از ماده 51 منشور ملل متحد اشاره کرد که در سند استراتژی امنیت ملی امریکا در سال 2002 به عنوان مبنای استراتژی اقدام پیشدستانه و حمله پیشگیرانه قرار میگیرد.
فرانسه نیز مانند امریکا تفسیر موسع از مقررات بینالمللی به ویژه درباره گروههای تروریستی دارد و گروه تروریستی منافقین را مصداق تعاریفی که حقوق بین الملل از گروههای تروریستی دارد، نمیداند اما حزبالله لبنان به عنوان جنبش آزادی بخش ملی را یک گروه تروریستی دانسته و دائماَ علیه این جنبش تحریمهایی را اعمال میکند. فرانسه با احیا، تهییج و تقویت گروه تروریستی منافقین در سالهای اخیر نقش لیدری را در حوادث اخیر برخی از شهرهای ایران بازی کرده کمااینکه مقامات ارشد این کشور با موضعگیری جهت دار لزوم اعمال تحریمهای جدید علیه ایران را به بهانه حوادث اخیر ایران مورد تأکید قرار دادند.
فرانسه که طی روزهای اخیر از لزوم فشار حقوق بشری به ایران بهدلیل حوادث برخی از شهرها سخن به میان آورده ،پیش از این نیز همگام با امریکا و سایر کشورهای اروپایی اهدافی نظیر «افزایش فشار به ایران برای شروع مذاکره در حوزههای غیرهستهای» و «تکمیل فرایند حقوقی جهت صدور قطعنامههای شورای امنیت» را دنبال کرده است.
شبهه سکوت مقامات امریکا، تشدید مواضع ضد ایرانی مقامات فرانسوی، افزایش همافزایی اروپا با شیوخ منطقهای در تخطئه وجهه ایران نمایانگر این مسئله است که «مقابله حقوقی – کیفری» با ایران از امریکا به فرانسه منتقل شده است.
تصویب قطعنامه ضدایرانی – یمنی پارلمان اروپا که اخیراً رسانهای شد آخرین نمونه اروپا (به ویژه فرانسه) جهت «صدور قطعنامههای شورای امنیت علیه کشورمان» است کمااینکه چند روز پیش از صدور این قطعنامه ماکرون در گفتوگو با فرانس24 ضمن متهم کردن ایران به رفتارهای خلاف امنیت و ثبات منطقهای خواهان مذاکرات مجدد با کشورمان میشود! و محمد جواد ظریف در مقابل اتهامات اخیر ماکرون عنوان میکند: «اوه، ابیجان! همانجا که ما دیشب از آنجا حرفهای جالب زیادی از ماکرون شنیدیم.»
ماکرون همچنین پس از اتهام افکنی ریاض علیه ایران با محوریت حمله موشکی کشورمان به فرودگاه این کشور در موضعی ضدایرانی بیان میکند:« به نظر میرسد موشکی که از یمن به عربستان شلیک شد، ایرانی باشد.»، وی در ادامه خواهان رسیدگی شورای امنیت به مسئله ایران است که نشان میدهد فرانسه فراتر از «معرفی کردن ایران به عنوان ناقض صلح و امنیت بینالملل» در تلاش برای ایجاد یک فرایند حقوقی در عرصه بینالمللی میباشد، شبیه همان فرایندی که علیه فعالیت هستهای ایران طی شد و به صدور شش قطعنامه شورای امنیت علیه کشورمان انجامید.
آنچه در این میان مهم مینماید این مسئله است که بهرغم آنکه دولت فرانسه منتفعترین کشور از بعد اقتصادی در توافق هستهای میان ایران و 1+5 است اما در 27 ماه بعد از روز امضای برجام با نقش پذیری گسترده در ضدیت با جمهوری اسلامی بهراحتی و بدون مانع توانسته یک تنه مقدمات فشارهای بین المللی به ایران را مدیریت کند آنهم در حالی که دولت دوازدهم خود را ملزم به پاسخ دهی به این کشور نمیداند و موضع نامناسب تدافعی را در مقابل فرانسه اتخاذ کرده که حتی دولت این کشور به صورت یک طرفه سفر وزیر امور خارجه خود به ایران را به تعویق میاندازد!
در مدح ملت مقاوم ایران؛ ما پیروزیم
حسین قدیانی در وطن امروز نوشت:
«دیدهبان بیبیسی» ضمن بازنشر دلهره قدیمیاش، ما را دوباره یاد اعتراف تاریخیاش در فتنه 88 انداخت که در وصف امثال خود نوشته بود: «ما شکست خوردیم!» سلمنا! من هم معتقدم «ما پیروز شدیم!» آری! ما میتوانستیم در شناخت دوست و دشمن و رعایت اقتضای روزگار، اشتباه کنیم لیکن با مدد از صبر انقلابی و بصر سیاسی، مچ فتنه بزرگ دیگری را خواباندیم!
ما پیروز شدیم؛ عوض دلهره، سرشار از امید و آرامش و ایمان هستیم و ذرهای به حقانیت مسیر میسر خود و درایت رهبر معزز خود شک نکردیم!
ما پیروز شدیم؛ ننگ شکست ابدی بر صورت جریانی ماند که دیروز، لوگوی روزنامه خود را با رنگ پرچم تکفیریها هماهنگ کردند و امروز، پرچم مقدس ایران را آتش زدند!
ما پیروز شدیم؛ کسانی که شعار «نه غزه، نه لبنان» سردادند، مشخص شد ایران را مثل سوریه میخواهند!
ما پیروز شدیم؛ با آنکه با افتخار به حسن روحانی رأی ندادیم و از چیزی هم پشیمان نیستیم اما صدمه به ادارات دولتی را محکوم کردیم، نه توجیه!
ما پیروز شدیم؛ با وجود آنکه یک اصلاحطلب را شهردار تهران میدیدیم لیکن شکستن نردههای خیابان انقلاب را اغتشاش خواندیم، نه رفتار طبیعی!
ما پیروز شدیم؛ نظم و انضباط شهر و امن و امان کشور را همچون مدعیان دروغین اصلاحات در سال ۸۸ قربانی رقابت سیاسی نکردیم!
ما پیروز شدیم؛ صبوری و بصیرت و اخلاق را فدای سیاست نکردیم و البته به بهانه مقابله با آشوبطلبان، ملت را در نبرد با قصور دولت، تنها نگذاشتیم!
ما پیروز شدیم؛ فتنهگران ۸۸ را که هرگز راضی به پیگیری اعتراض خود از مجرای قانون نبودند، اینک چنگزننده به همان ریسمان تواصی قانونمدارانه خود میبینیم: «اعتراض، آری! اغتشاش، نه!»
ما پیروز شدیم؛ نه تقلب را اسم رمز آشوب کردیم؛ نه گرانی و بیکاری و رکود را بهانه ناامنی!
ما پیروز شدیم؛ با وجود آنکه در حوزه اقتصاد و معیشت، دهها نقد به عملکرد و عملنکرد دولت داشتیم اما در دوگانه دولت قانونی و آشوبطلبان، هرگز موضع پوپولیستی نگرفتیم!
ما پیروز شدیم؛ ضمن درک شرایط، محدودیت مقطعی دسترسی به بعضی شبکههای اجتماعی را دال بر وجود خفقان دولتی نخواندیم!
ما پیروز شدیم؛ یقین داشتیم با خاکپاشی هیچ جماعتی به آسمان، چهره منور ماه، مخدوش نمیشود!
ما پیروز شدیم؛ از عمق جان به هویت دینی و غیرت ملی این ملت نستوه، ایمان داشتیم و بخوبی میدانستیم ایرانی آزاده، همچنان که در تظاهرات سراسری کمنظیر و واقعا باشکوه دیروز 13 دی نشان داد، تا آخرین قطره خون، پاسدار ساحت امنیت، قانون، ملیت، دیانت و صدالبته ولایت است.
پرهیز از خشونت، نقطه اجماع جناحها
حشمتالله فلاحت پیشه در روزنامه ایران نوشت:
تحولات چند روز اخیر در ایران نشان داد که دشمنان ایران شدیداً مترصد ضربه زدن به انسجام، آرامش و بویژه توسعه جمهوری اسلامی ایران هستند. بهگونهای که دیدیم ترامپ، نتانیاهو و دیگرانی که در رأس سیاستهای دشمنی علیه ایران هستند و خودشان را بهجای مدافعان ملت ایران جا زدند و همزمان آشوبهای اخیر را تحریک میکردند، چه موضعی گرفتند. ترامپ قبل از این حتی قدر ایرانیان مقیم امریکا را که عموماً افرادی متخصص و دارای دانش هستند ندانست و همانها را هم تروریست معرفی کرد. یا نتانیاهو کشتن ایرانیان در دنیا را یک راهبرد صهیونیسم بینالملل معرفی کرده بود. حالا این افراد در پی اتفاقات روزهای اخیر در لباس مدافع ملت ایران ظاهر شدند و توجه به سابقه آنها باعث میشود که عمیقاً به این ژست دروغین، شک کنیم. حتی برخی از کشورهای اروپایی که با امریکا در مواجهه با ایران هم موضع نبودند و نزدیکیهایی با کشورمان بعد از توافق برجام نشان داده بودند، به یک باره طی چند روز گذشته یک تغییر موضع بزرگ از خود نشان دادند. آن درسی که لازم است در این شرایط بگیریم این است که ما در محاصره جمعی از دشمنان قرار داریم و لازمه حفظ مملکت از گزند این همه دشمن تنها این است که ما همبستگی ملی داشته باشیم و همکاریهای بین خودمان را حفظ کنیم.
در عین حال یک بحث واجب دیگر هم این است که بتوانیم پاسخی مناسب و متناسب به اعتراضات اخیر بدهیم. ما در 30 سال اخیر در هر دهه یک نا آرامی جدی در کشور داشتهایم. اما در ناآرامیهای این سه دهه برای نخستین بار بود که هیچکدام از جناحهای سیاسی با وجود اختلاف نظرهایی که حتی در قبال همین اعتراضات هم دارند، بهعنوان مدافع خشونتها در صحنه حاضر نشدند. در همین چند روز دیدیم که اصلاحطلب و اصولگرا و اعتدالی همگی بر این نکته تأکید داشتند که باید حواسمان به توطئه دشمنان باشد. نقطه توافق دیگر جایی بود که تقریباً همه گروهها بر اصل اعتراض آرام و غیر خشونتآمیز تأکید میکردند و میگفتند که این نوع اعتراضات باید در امنیت کامل برای معترضین برگزار شود و هیچکس هم معارض آنها نشود. همین وضعیت نشان میدهد که میتوان همبستگی ملی و سیاسی را در چنین مقاطعی تقویت کرد. لازمه آن هم این است که به سازوکاری برسیم که بتوانیم از اختلافات سه دهه اخیر عبور کنیم و جناحهای کشور در قالب نهادهای رسمی نظام بتوانند در مسیر منافع ملی حرکت کنند. اما نکته مهم دیگر برای ایجاد و قوام چنین همبستگی، دادن پاسخ مناسب به اعتراضات اخیر است. پاسخ دقیق و صحیح برای اعتراض سیاسی در واقع چیزی جز ایجاد امید در جامعه نیست. برای این امید ما باید از مرز آمارهای اقتصادی موجود عبور کنیم و به واقعیت زندگی مردم برسیم. باید متوجه باشیم که قسمت زیادی از جوانانی که در این اغتشاشات مشارکت داشتند اساساً هیچ وابستگی و دغدغه سیاسی ندارند یا اولویت آنها در این اعتراضات نبود بلکه عموماً از فرط فشار اقتصادی و فشارهای اجتماعی دیگر روی به این دست حرکتها آوردند. بنابراین نباید به اصل و اساس این اعتراضات با یک عینک سیاسی و امنیتی نگاه کرد و از ریشههای اقتصادی و اجتماعی آن غافل شد. در واقع ما باید برای مسائل اقتصادی و اجتماعی راهکارهایی نه موقت، بلکه نهادینه بیندیشیم. به طور مثال همین الان در کمیسیون تلفیق مجلس 75 درصد مردم ایران از دادن مالیات معاف شدهاند و مالیات دولت متوجه 15 درصد جامعه است که توان پرداخت آن را دارند. در کنار این دست کارها باید فضای اقتصادی نیز ساماندهی شود. به طور مثال میشود به بودجههای خارج از شمول برخی از دستگاهها اشاره کرد که باید تعیین تکلیف شوند. تاریخ نشان داده مردم ایران کم توقع و قدرشناس هستند، آنها همواره با کمبودها کنار آمدهاند اما چیزی که امروز زمینه اعتراضات اخیر شد کم کاری، فساد، رفتار غیرقانونی و احساس تبعیض بود که باید بر طرف بشوند. بدترین صحنهها و خاطرات در تاریخ کشور ما جایی است که ایرانی با ایرانی درگیر میشود، چیزی که ما در کشورمان متأسفانه کم ندیدیم.
نیاز امروز درس گرفتن از نتیجه این درگیریها است که حرکت به سمت آشتی ملی را اجتنابناپذیر میکند. شک نکنیم اگر ایران دچار آشوب و نا امنی داخلی شود و زمینه اعتراضات اخیر از بین نرود، تمام طرحهایی را که دشمنان ما از مدتها پیش در سر دارند اجرا خواهند کرد و کمترین نتیجه آن چند تکه شدن کشور است.
از صندوق قرضالحسنه تا مؤسسه مالی
نعمت احمدی در شرق نوشت:
روزنامههای یکی، دو سال اخیر را که ورق بزنیم، اخبار مربوط به مؤسسات مالی و نیز اخبار مربوط به اختلاسهای میلیاردی، در صفحات مختلف تکرار میشود؛ واقعیتی تلخ که عدهای از سالها قبل به فکر سوءاستفاده از منابع مالی کشور بودند. سیر همین صندوقهای قرضالحسنه را که به مؤسسات مالی تبدیل شدند، دنبال کنید؛ در بحبوحه انقلاب وقتی نظم اقتصادی دچار اختلال شد، عدهای از مذهبیون صادق درصدد برآمدند تا از منابع مالی خود و دوستانشان به کمک مردم نیازمند بیایند و هسته اولیه صندوقهای قرضالحسنه در مساجد و در حجرههای بازار شکل گرفت. بعد از پیروزی انقلاب، نظارت بر این صندوقها به نیروی انتظامی داده شد. سپس وزارت تعاون وظیفه صدور مجوز صندوقها را که دیگر با عنوان مؤسسه مالی دارای اسمورسمی شده بودند، بر عهده گرفت. در دولت سابق، در چشم برهمزدنی، مؤسسات رنگارنگ و عمدتا با اسامی محترم برای مردم در گوشه و کنار شهرها قد برافراشتند و با تبلیغات رنگارنگ و بهرههایی بالاتر از بانکها، مشتری جلب کردند. میزان بهره به اندازهای بود که عدهای را وسوسه کند با فروش اموال غیرمنقول و تبدیل اموال منقول خود به پول، در این صندوقها سرمایهگذاری کنند. از آن طرف، شگردهای جدیدی مانند «پدیدهشاندیز» که در پربینندهترین ساعات شبانهروز با پرداخت پولهای کلان آگهیهای تلویزیونی خود را از شبکههای مختلف بهخورد مردم میداد، روی دست مؤسسات مالی بلند شد. سقف و میزان بهره آن نقل محافل مالی و حقوقی بود. کمتر نشست و میهمانیای پیدا میشد که مشوق و مبلغ مؤسسات رنگارنگ مالی و پدیدههایی مانند شاندیز نباشد. مسابقهای درگرفته بود که باید نقدینگی را از کارگاههای کوچکاشتغال گرفته و به این مؤسسات خلقالساعه تحویل دهند. کسی از مسئولان سؤال نمیکرد انتهای این راه به کجا ختم میشود؟ هر روز کارگاهی تعطیل و عدهای بیکار میشدند. وقتی اندک سرمایه مردم به سوی این مؤسسات سوق پیدا کرد و بهرههای غیرمتعارف نظم مالی آنها را برهم زد، سپردهگذاران به فکر افتادند سرمایه خود را نجات دهند. توقف صندوقها و تحرک سپردهگذاران این سؤال را مطرح کرد که ناظر این مؤسسات چه نهاد و مرجع اقتصادیای بود؟ از منظر حقوقی، بانک مرکزی وقت که باید پاسخگو میبود، ماجرا را به وزارت تعاون و وزارت تعاون به بانک مرکزی احاله داد و مردم پشت درهای بسته مؤسسات مالی گرفتار آمدند. به باور نگارنده، نطفه اولیه اعتراضهای امروز مردم به این شکل بسته شد و نقطه جوش آن عدم پاسخگویی بود.
اجتماعات اولیه که میشد به روش قانونی پاسخ داده شود، با سکوت مسئولان روبهرو شد. شیوه داوری تیم اقتصادی دولت بین مؤسسات مالی و سپردهگذاران مطابق قانون نبود. اگر فلان صندوق یا مؤسسه مالی ورشکسته است چون کار تجاری انجام میداد، باید تابع قانون تجارت باشد؛ یعنی عملیات تجاری مؤسسه ورشکسته یا درحالانحلال، متوقف شده و سرمایه آن حسابرسی و میزان سرمایه و بدهی مشخص شده و با روش قانونی و مشخص بین همه طلبکاران تقسیم میشد. اینکه گفته شده ٩٨ درصد از طلبکاران به طلب خود رسیدهاند و تنها دو درصد باقی ماندهاند، درست نیست. طلب ٩٨ درصد چقدر بوده و مانده دو درصد چقدر؟ موضوع مهم دیگر، اجرای قانون اساسی در همه زمینههای مالی است. بر اساس اصل ٥٣ قانون اساسی، دریافتهای دولت در حسابهای خزانهداری کل متمرکز میشود و همه پرداختها در حدود اعتبارات مصوب به موجب قانون انجام میگیرد. این اصل یکی از مظلومترین اصول قانون اساسی است؛ زیرا بخش عمدهای از درآمدهای عمومی به بهانههای مختلف مطابق اصل ٥٣ قانون اساسی به خزانه واریز نمیشود و بهانه آن عامالمنفعهبودن و… است. شرکتها و مؤسساتی هستند که خود را مشمول اصل ٥٣ نمیدانند و مهمتر اینکه مالیات هم نمیدهند. همین مطلب باعث شفافیتنداشتن مالی میشود. مؤسسات و نهادهای خاص، این روش را همچنان دنبال میکنند. باید پذیرفت تحت هر شرایطی باید درآمدهای عمومی به خزانه واریز شود و مهمتر اینکه هیچ عمل اقتصادیای نمیتواند به هر بهانهای خود را از پرداخت مالیات معاف کند. زمینه اعتراضهای مردمی در همین مسائل ساده باید جستوجو شود. وقتی فلان نهاد، دهها شرکت تجاری و اقتصادی در زیرمجموعه خود دارد و بهعنوان رقیب وارد بازار اقتصاد و تجارت میشود، اما از پرداخت مالیات خودداری و درآمد حاصله از فعالیت آن وارد خزانه نمیشود، برای مردم ابهامی جدی پدید میآید. مردم وقتی از زبان مسئولان میشنوند میلیاردها دلار کالای قاچاق از مرزهای مختلف و مبادی وارد کشور میشود، چه واکنشی نشان خواهند داد؟
«امید» فقط یک کلمه نیست
رضا دهکی در روزنامه ابتکار نوشت:
«امید» در سالهای اخیر به یک کلیدواژه سیاسی تبدیل شده است. حسن روحانی در دوران انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، دولتش را دولت «تدبیر و امید» نامید و این نام با ادامه حضور وی در پاستور پس از انتخابات اردیبهشت 96، بر دولت دوازدهم هم باقی ماند.
مجلس دهم نیز با موفقیت نسبی لیستی به پیروزی رسید که نام «امید» بر خود داشت و اکنون نیز – منهای برخی اعضای پیروز آن لیست انتخاباتی – زیر سایه نام فراکسیون امید در مجلس فعالیت میکند. حتی نام فهرست جریان اصلاحطلبی و اعتدالی در انتخابات دوره پنجم شورای شهر و روستا که در بسیاری از حوزههای انتخابیه موفق بود، امید گذاشته شد. کسانی که تصمیم به این نامگذاری گرفتند، قطعا به اهمیت «امید» در جامعه و البته احساس فقدان آن میان مردم در سالهای پس از دوران دولتهای نهم و دهم آگاهی داشتند. در واقع در شرایطی که یک ویرانه عظیم در حوزههای مختلف سیاست داخلی و خارجی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بر جای مانده بود و حتی از جادو هم حل یکباره مشکلات انتظار نمیرفت، تنها کلمهای که میتوانست صبر مردم را برای طی کردن روند بهبود اوضاع حفظ کند، امیدواری به این بود که از سوی جمعی برنامهای برای این روند وجود دارد و البته طی کردن این مسیر متوقف نخواهد شد و در مسیر درست ادامه خواهد یافت.
نمیتوان گفت که مجموعه «امید»یها در ریاست جمهوری و مجلس تا کنون دستاوردی نداشتهاند (برای قضاوت درباره عملکرد آنها در شورای شهر هنوز زود است). پاستورنشینان به طور خاص دستاوردهای قابل توجهی در زمینه سیاست خارجی و نیز کنترل شرایط اقتصادی بر جای گذاشتهاند. حل مساله هستهای با برجام – هر چند این روزها تحت فشار دونالد ترامپ، رئیس دولت آمریکا قرار گرفته است – و نیز تبدیل نرخ رشد منفی به رشد مثبت یا یک رقمی کردن نرخ تورم مواردی نیست که بتوان آنها را نادیده گرفت. در مجلس نیز در کنار بهبود هماهنگی و افزایش رابطه دولت و پارلمان، کمتر شاهد برخی حرکات عجیب و غریب هستیم و البته نمایندگان نیز به خواستههای مردم توجه بیشتری نشان میدهند. با این حال آن چه در آینه جامعه به نظر میرسد، نشان از آن دارد «امید»ی که باعث شده بود مردم به «امید»یها رای دادهاند، کمرنگتر از قبل شده است. این ناامیدی آثار و نتایج و البته نکات و حواشیای دارد که باید به آن توجه کرد.
این سوال وجود دارد که چرا علیرغم وجود حرکتهای مثبت قابل شمارش، امید جامعه به بهبود، به جای تقویت، تضعیف شده است؟ پاسخ این مساله را شاید بتوان از چند زاویه دید. به نظر میرسد زمان طولانی در کاهش امیدواری جامعه به تغییرات مثبت بی تاثیر نیست. هر چند حرکات مثبت دولت و مجلس در سالهای اخیر قابل شمارشند، اما از یک سو هنوز تا نقطه مطلوب حتی نسبی راه زیادی باقی است و از سوی دیگر آثار این قدمهای مثبت هنوز چنان که باید و شاید در زندگی مردم دیده نمیشود. چنان که مثلا مردم از بهبود نرخ رشد و کاهش تورم انتظار خروج از رکود را هم داشتند و این موضوع چنان کند پیش میرود که به سکون میماند. طولانی شدن این زمان باعث شده است که خستگی از سکون امید را تحلیل برد. علاوه بر این، پس از قدمهای بلندی همچون برجام که باعث انگیزه فراوانی در جامعه شد، مدتی طولانی است که مردم حرکتی با چنان توان انرژیزایی بالایی را ندیدهاند. به این موضوع میتوان وعدهها و سخنان حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم را هم اضافه کرد؛ جایی که پس از حرفهای رک و بیپرده، سخنان پرهیجان، شعارهای جالب و وعدههای جذاب، پس از پیروزی به روند معتدل رفتاری و گفتاری خود بازگشت. روحانی و اطرافیانش هرچند توضیح دادند که رفتار و گفتار انتخاباتی در برابر رفتار و گفتار به عنوان یک مسئول تفاوتها و اقتضائات خاص خود را دارد، اما جامعه – آن هم در این شرایط خاص – احساس میکند بر شور و هیجان امید به تسریع تغییرات مثبتش، آب سرد سیاستورزی ریخته شده است و البته برخی اخبار درباره چهرههای نزدیک به دولت و حامیان دولت نیز به این موضوع دامن میزند.
سوی دیگر ماجرا به منتقدان دولت و رقیبان انتخاباتی جریان حاکم بر دولت و مجلس باز میگردد. در شرایطی که این جریان اغلب در حالت کلی و به ویژه شرایط کامیابی در کسب جایگاههای قدرت و مسئولیت، ادعای توجه به مصالح ملی و حاکمیت جمهوری اسلامی را دارد، اما عملکرد آنها نشان داده است که در تقابل با جریان رقیب خود در جریان رقابت انتخاباتی یا پس از شکست در انتخابات، حتی از هجمههایی که مصالح ملی را نشانه رود و جایگاه نظام جمهوری اسلامی – که خود را اصلح در رعایت آرمانها و حفظ آن میدادند – را خدشهدار کند، خودداری نمیکنند. به طور قطع این هجمهها در ایجاد ناامیدی در جامعه بیتاثیر نیست، اما هر چند نیت منتقدان «امید»، ناامید کردن جامعه از جریان حاکم بر دولت و مجلس است، اما این نکته فراموش میشود که «امید» با طرح «اعتدال» در تقابل با راه و روش کسانی روی کار آمد که اکنون یا در زمره منتقدان قرار دارند و یا پیشتر از این جمع حمایت و دفاع میکردند. در واقع منتقدان در هجمههای خود این موضوع را در نظر نمیگیرند که مردم در صورت ناامیدی از «امید» به سوی آنها بر نمیگردند و وقتی به «اعتدال» هم امیدی نباشد، آثار مخرب آن به گونهای دیگر جلوه میکند که دودش به چشم همه خواهد رفت. هر چند شاید این جریان، باز هم فراتر از همه مصالح، باز هم سود خود را در نظر میگیرد و امید دارد با ناامیدی جامعه و سرد شدن فضای سیاسی، بار دیگر با حمایت حامیان خود – که اغلب در هر شرایطی در میدان حاضر میشوند – به قدرت باز گردند. با این حال در آن صورت هم میراث نامطلوبی را برای خود بر داشتهاند.
روزهای ناآرام اخیر حاصل ناامیدی است؛ ناامیدی از تغییرات مثبت و ناامیدی از شنیده شدن درددلها، گلایهها و اعتراضهای آرام. وقتی سوز دل شعله بکشد، قطعا برخی هم هستند که بر آن نفت و بنزین میریزند و زیر آتش هیزم میگذارند. این روزها مسئولان از رسانهها – اعم از مجازی و رسمی – میخواهند به ناامیدی مردم دامن نزنند و از امید بنویسند، دنبال مقصر و متهم نباشند، تصویر مثبتی از وحدت و انسجام مسئولان به دست مردم دهند و سیاهنمایی نکنند. شاید در شرایط بحران رعایت این نکات آبی موقت بر آتش باشد، اما مسئولان باید بدانند که پیش و بیش از هر چیز نیاز است که خودشان و عملکردشان امیدواری را به جامعه تزریق کنند و راهی برای تداوم امید باز کنند. در غیر این صورت بدون توجه به مقصر، آسیب متوجه همه جامعه میشود.