***
ممانعت امام جمعه مشهد از برگزاری کنسرت باعث کاهش نفوذ روحانیت شد!
سیدحسین موسوی تبریزی، فعال اصلاحطلب و دبیر تشکلی موسوم به مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم، به تازگی در بخشی از یک مصاحبه که سایت جماران آنرا بازنشر داد با تأکید بر اینکه نفوذ روحانیت در میان مردم کم شده! گفته است:
«ائمهجمعه از ابتدای انقلاب دولتها و مسئولان را نقد میکردند اما الان ما میبینیم برخی امامان جمعه در جزئیات امور هم دخالت میکنند. در استانی میخواهند اسم ورزشگاهی انتخاب کنند، امام جمعه ناخرسند میشود. در حالی که نامگذاری یک باشگاه قاعده و قانون دارد؛ مسئول قانونی دارد. حتی اگر اعتراضی داریم، باید از راه خودش انجام دهیم. اگر به برگزاری کنسرت اعتراض داریم، از مسیر قانونی اعتراض کنیم. مثلاً به وزارت ارشاد بگوییم یا بگذاریم مجلس تصمیمگیری کند. در مجلس، نمایندگان مردم تصمیم میگیرند و هیچ تصمیمی به تنهایی گرفته نمیشود. به نمایندگان هم مردم رأی دادهاند. این طوری شأن امام جمعه و وزارتخانه حفظ می شود. مشکل ما این است که انتقادها را از مسیر غیر صحیح میگوییم و انتظار داریم هر چیزی که ما میخواهیم، انجام شود. میخواهیم در هر چیز دخالت کنیم و هر چیز را به دین نسبت بدهیم. خب در این صورت مردم هم از ما و هم از دین فاصله میگیرند.»
او در بخش دیگری از صحبتهای خود نیز میگوید: چیزی را که میشود راحت حل کرد خیلی برای خودمان مشکل کردیم. چرا باید امام جمعه در امور کنسرت دخالت کند؟ مراجع هم صراحتاً در این باره چیزی نگفتند و مردم فکر میکنند از مراجع فتوا گرفته شده است.
یا در مشهد یا قم یک نفر از رهبر معظم انقلاب بپرسد که آیا میشود در این شهرها کنسرت گذاشت یا نه؟ این بحث تمام شود…حکومت باید تکلیف خود را با این موضوعات روشن کند. همان گونه که درباره قمه زدن عمل شد. با این که عدهای از مقدسین عبادت میدانستند. دستشان درد نکند که میگویند برای امام حسین(ع) قمه زدن ممنوع است؛ یک روز هم باید بگویند طبل و دهل هم ممنوع شود. اگر کنسرتها هم در برخی شهرها ممنوع است، اعلام کنند. آن موقع به گردن مراجع هم نمیافتد و مردم هم به روحانیت بدبین نمیشوند.[1]
*ما دقیقا نمیدانیم چهرههای جریان چپ که سابقه قابل نقدی در زمینه مسائل دینی و مقدسات دارند؛ با چه دلایلی فرض خود مبنی بر کاهش نفوذ روحانیت در جامعه ایران و یا بدبین شدن مردم به روحانیت را اثبات میکنند؟!
فیالواقع اگر نگوییم که در این قضیه هم شیطنتی در کار است! اما باید گفت که اتفاقاً چیزی که مردم را به روحانیت معزز بدبین میکند؛ رفتارهای سیاستبازانه و توجیه مقولات دینی و اجتماعی به نفع جریان سیاسی خاص است.
کما اینکه مردم دیدهاند که چهرههایی از همین جریان، حتی با لباس روحانیت اما از این گفتهاند که «ما کنسرت را از امام مجتبی(ع) یاد گرفتهایم»[2]، «ما ایرانیها شاد نیستیم چون حسین(ع) را محور قرار دادهایم[3]»، «امام راحل قصد اصلاح شاه را داشت نه براندازی او را»!، «فقه شیعه نشانی از سیره امام علی(ع) و نهجالبلاغه ندارد»و…
مثلا همین فرد چند سال قبل طی اظهاراتی گفته بود: «ما حتی یک بار هم نمیبینیم که امام در مورد زنان گفته باشد که باید حتما حجاب داشته باشند.»[4]
آیا بدیهی نیست که مردم با دیدن همین حرفهاست که 16 سال است در هیچ انتخاباتی بصورت اکثریتی به اصلاحطلبان رأی ندادهاند و حتی خود اعاظم اصلاحطلب از این میگویند که ارتباطشان با مجامع مذهبی و هیئتها یک ارتباط منقطع و یا ضعیف است؟!
به نظر میرسد کسی که ارتباطش و نفوذش با مردم و در مردم کم شده اصلاحطلبان معمم و مکلا هستند نه روحانیت اصیل و ارزشی!
خاصّه اینکه به اذعان دوست و دشمن، روحانیت اصیل، امروز پرشورتر و گستردهتر از صدر انقلاب در جبهههای مختلف اعم از دفاع از حرم منافع نظام اسلامی تا سفرهای تبلیغی و اردوهای جهادی و محرومیتزدایی و جنگ نرم حضور دارد و هنوز هم مانند سالهای جنگ تحمیلی، بیشتر از سایرین خود را ذبیح مردم و اسلام و انقلاب قرار داده است و در نگاه مردم روحانیون بیش از سایر قشرها مورد اعتماد هستند.
***
افشای راز بزرگ روحانی توسط دهباشی؛ آن حرفهای انتخاباتی اکاذیب بود
حسین دهباشی، فعال سیاسی و رسانهای و کسی است که در ایام انتخابات سال 92 به رئیس جمهور روحانی مشاوره میداد و مستندهای تبلیغاتی روحانی را نیز هماو کارگردانی کرد.
جملات مشهور رئیس جمهور روحانی مثل «من سرهنگ نیستم، حقوقدانم» و «هم چرخ سانتریفیوژها باید بچرخد هم چرخ زندگی مردم» نیز از فرامین دهباشی بودهاند.
او اما بعدها به منتقد دولت تبدیل شد و در انتخابات اخیر هم از آقای روحانی حمایت نکرد…
دهباشی که حالا بعنوان چهره منتقد دولت شناخته میشود، روز گذشته در توییتر اعلام کرد که به دلیل انتشار یک یادداشت در نقد وزیر بهداشت، متهم به افترا و نشر اکاذیب شده و دادگاه نیز او را به 4 ماه حبس محکوم کرده است.
این فعال سیاسی و رسانهای کشورمان در ادامه اما با کنایه درباره سخنرانیهای انتخاباتی سال 92 رئیسجمهور که خود مسئول تنظیمشان بوده، نوشته است:
«راستش را بخواهید حقیر اتهام نشر اکاذیب را کاملا لایق خود دانسته و در پیشگاه مردم شریف ایران بسیار شرمنده است واگر به همین کیفر دنیوی اکتفا شده و جزای اخروی نباشد، حضرت حقتعالی را سخت شاکر
البته نه از بابت فقره اخیر. که از جهت آن اکاذیبی که سادهدلانه در سخنان دوستان مینهاد»!
*درباره حکم حبس حسین دهباشی و اعتراف صادقانه او دو نکته مهم مد نظر است.
اول اینکه دولت درست در روزهایی که به رأیالعین شاهد عبور اصلاحطلبان از رئیسجمهور روحانی و اعتراضات سلبریتیهاست، باید تدبیر به خرج میداد و یک چهره منتقد را حواله به زندان نمیداد.
چه در این صورت بر حجم فضای سنگین فعلی علیه دولت، افزوده خواهد شد.
و دوم اینکه به نظر میرسد جریان دولتی با زلزلههایی مثل «دیوانگی خواندن اعتماد به آمریکا»، «ابراز اینکه بیان خزانه خالیست، گِرا دادن به دشمن محسوب میشود» و اینک با کنایه سلیس حسین دهباشی مبنی بر اینکه متون آن سخنرانیهای دوستان! حاوی اکاذیب بوده است؛ آینده سیاسی سردی خواهد داشت.
گفتنیست، محمدباقر نوبخت، سخنگوی دولت در جدیدترین مصاحبه مطبوعاتی خود در جمع خبرنگاران درباره ماجرای عبور از روحانی و «پشیمانی» گفته است: اوضاع به این صورت که در فضای مجازی جلوه داده میشود، نیست. مردم هنوز دولت را دوست دارند و اگر عدهای عنوان میکنند که پشیمان هستند به نظر میرسد باید از آنان پرسید که شما کی رأی دادید؟ شاید خیلی از آنان جزو کسانی نباشند که رأی داده بودند.
به گزارش فارس، او با اشاره به شکلگیری کمپین ما پشیمان هستیم در فضای مجازی، افزود: دولت متعلق به همه مردم است و ما از نظرات مردم آگاه هستیم اما میدانیم که عدهای لباس نقد پوشیدند و هیچگاه در کنار دولت و ملت نبودند پس آنهایی که امروز گفتهاند ما پشیمان هستیم باید از آنان پرسید که چه زمانی رای دادند که امروز پشیمان شدند.[5]
مخاطبان محترم میتوانند متن «گفتوگوی انتقادی دهباشی با مشرق پیرامون دولت آقای روحانی» را در اینجا بخوانند.
***
پیتزا میخوریم تا به گرانی تخم مرغ اعتراض کنیم!
طی روزهای اخیر و پس از رخدادهایی مثل افزایش قیمت تخم مرغ و یا طرحهای دولت برای افزایش قیمت نان و سوخت؛ انتقادهای وسیعی از دولت شکل گرفته است و منتقدین با اشاره به مفهومی به نام «وجود بحران اقتصادی در ایران» دولت را به سبب این تصمیمات شماتت میکنند.
انتقاداتی که برخی درست و برخی غلط هستند…
مثلا اگرچه برخی تصمیمات دولت مثل افزایش عوارض خروج از کشور یک تصمیم منطقی به نظر میرسد اما رخدادهایی مثل افزایش یک شبه قیمت تخم مرغ با هیچ توجیهی پذیرفته نیست.
در کنار این رخدادها اما یک فرایند عجیب به نحو بارزی خود را به رخ میکشد و آن اعتراضات برخی کسانی به گرانی تخممرغ است که دغدغه اصلی آنها پیتزا است نه مقولاتی مثل نان و تخم مرغ!
*اگرچه این موضوع شاید در نگاه اول، کمی غامض به نظر بیاید اما جای این سؤال وجود دارد که چرا تندترین اعتراضات به ماجرای گرانی چیزی به نام «قوت لایموت» و مقولاتی مثل نان و تخم مرغ از سوی کسانی صورت میگیرد که اندک دقتی در زیست پیرامونی آنها و ظهور و بروزشان در شبکههای اجتماعی نشان میدهد که این افراد در حدّی از برخورداری از زندگی هستند که گران شدن چند تومانی تخم مرغ برای آنها یک شوخی است!
آدمهایی که در صفحات اجتماعی آنها فراوان تصاویر و نوشتههایی از جشنها و خاطرات دورهمیهای خانوادگی و دوستانه پیدا میشود که در آن غذای اصلی نه تخم مرغ که پیتزاست. اما چیزی که در نوشتههای سیاسی همین افراد پررنگ است اعتراض به گرانی نان و… است.
در پاسخ به چرای این سؤال ممکن است گفته شود که این افراد برای آدمهای کمبرخوردار دیگر دلسوزی میکنند!
اما این حرف نمیتواند حقیقت داشته باشد چون روشنفکر واقعی در میان مردم و کنار مردم و شبیه مردم است.
روشنفکر واقعی یا به گفته مقام معظم رهبری «روشنفکر متعهد» کسی نیست که قوت غالبش مثلا پیتزا و فعالیت روزمرهاش گردش در فضای مجازی باشد اما مدعی وجود بحرانهای اقتصادی بزرگ و منجر به موت در ایران و یا مثلا مدعی شیوع گرسنگی میان مردم باشد.
به سخن دیگر اینکه اگرچه حتما کسانی هستند که به نان شب محتاجاند و با اینکه به گفته مقام معظم رهبری بیکاری حتی یک نفر نیز اسباب شرمندگی است اما باید پذیرفت مردم واقعی یا به عبارتی مردمی که قوت غالبشان غذاهایی مثل نان و تخم مرغ است؛ قاعدتا انقدر دغدغه دارند که نمیتوانند در اینستاگرام و توییتر و کامنتهای ذیل مطالب اینترنتی پیگیر مطالباتشان باشند و کمپین مجازی تشکیل بدهند و اگر هم نظری داشته باشند، آنرا را صرفاً در انتخاباتها اعلام میکنند.
به نظر میرسد برخی تقلّاهای خواسته یا ناخواسته برای دلسوزی برای مردم چندان واقعی نباشند و نتیجهای هم که از آنها عاید میشود؛ معرفی یک مفهوم جعلی از مردم است.
گفتنیست، بنا بر تعالیم اسلامی میتوان دریافت که وظایف مردم در قبال مردم، هرگز از وظیفه حکومت نسبت به مردم کمتر نیست. مثلا در تفکر اسلامی اگرچه حکومت وظیفه دارد که زمینه زیست و معیشت اقتصادی سالم و مطلوب برای مردم را بوجود بیاورد اما در کنار آن، اعضای جامعه نیز غیر از مباحث «خمس» و «زکات» اما به کمک مالی به دیگران در قبال سه اصل «انفاق»، «احسان» و «صدقه» نیز امر شدهاند.
دستوراتی که برخی از آنها حتی خانوادههای برخوردار را نیز مد نظر قرار داده و خواسته است که در قالبهایی مثل «احسان» به رفاه بهتر آنها توسط سایر شهروندان معاضدت و کمک شود.
به نظر میرسد در صورت اهتمام جدی جامعه به این مقولات؛ بخش اعظمی از مشکلات اقتصادی مبتلیبه جامعه مرتفع شود.