مطابق آمار رسمی دولتی منعکس شده در خبرگزاریهای حکومتی حداقل 15000واحد مسکونی صددرصد ویران شده، و دست کم، 45000 واحد مسکونی دیگر نیز در سه استان غرب کشور به شدت آسیب دیده است. اگر به طور متوسط درهر واحد مسکونی یک زوج و دو فرزند ساکن بوده باشند تعداد قربانیان فاجعه زلزله هفت و سه دهم ریشتری کرمانشاه بالای صدهزارنفر است، اما به علت خیانت در آوار برداری، قربانیان فاجعه این رخداددهشتناک زیر آوارها زنده به گور رها شده اند! جان به در برده ها هم از بی آبی و سرمای سوزناک و بی سرپناهی درچنگال مرگ محتوم دست و پا میزنند!
همچنان بر آمار قربانیان اضافه میشود…
روز و شبشان با اندوه گره خورده است. نه داغ از دست دادن عزيزانشان كه جراحتي بر دلهاي زخم خوردهشان است را التيامي است و نه خانهاي دارند كه بتوانند زير سقفش براي كسانشان سوگواري كنند. جا خوشكردهاند كنار ويرانههايي كه روزگاري خانهشان بود و چشم دوختهاند به دستهايي كه قرار است براي آباد كردن اين ويرانهها به سويشان دراز شود. در شب و روزي كه با اندوه گره خورده است فقط گريهنوزادي تازه رسيده ميتواند براي لحظهاي اميد را ميان اين جمع غمزده زنده نگه دارد.
به گزارش فاطمه عرفانيان خبرنگار اعزامي ما از مناطق زلزله زده در شهرستان سر پل ذهاب و روستاهاي اطراف آن، حكايت از اين دارد كه مردم آسيب ديده با كمبودهاي زيادي از جمله چادر، پتو، مواد غذايي و بهداشتي مواجهه هستند. در حالي كه بعضي از مغازههاي شهر اجناس باقي مانده خود را رايگان در اختيار مردم آسيب ديده قرار ميدهند، افراد سوداگري هم پيدا ميشوند كه با سوءاستفاده از اين بحران اقلام مورد نياز و ضروري مردم را مانند چادر و پتو به قيمتهاي گزافي از 2 تا 3 برابر قيمت به مردم آسيب ديده ميفروشند. مشاهدات عيني خبرنگار ما از روستاهاي زلزله زده اطراف سر پل ذهاب نشان ميدهد پس از گذشت دو روز از زلزله مرگبار هنوز خبري از نيروهاي امدادي و كمكرساني به اهالي روستاها نيست. اهالي روستاها كه الان سرپناهي ندارند شبها در سرماي زير صفر درجه در فضاي باز بدون چادر و پتويي و وسايل گرمازايي شب را به صبح ميرسانند. همه از مسئولان گلهمند هستند و حداقل چيزي كه در اين سرماي جانسوز درخواست دارند چادر و پتويي است كه با آن سرماي كوهستان را تحمل كنند. روستاي امام عباس يكي از روستاهاي كوهستاني شهرستان سر پل ذهاب است.
اين روستا با حدود 40 خانوار جمعيت به خاطر نزديكي به كانون زمين لرزه خسارت زيادي ديده است به طوريكه تمامي خانههای قديمي كه با خشت و گل درست شدهاند به صورت كامل تخريب شده و خانههاي نوساز هم همه نيمه آوار باقي ماندهاند. ساعت 16 ديروز وقتي وارد اين روستا شديم هنوز خبري از كمكهاي امدادي نبود. علاوه بر كمكهاي مردمي كه در اين روستا پخش ميشد فقط خودروي بسيج جامعه پزشكي استان كرمانشاه داخل روستا ديده ميشد كه تعدادي از خواهران جامعه پزشكي در حال توزيع اقلام دارويي بين مردم آسيب ديده بودند. مردم اين روستا دو شب را در سرماي شديد بدون داشتن هيچ چادر و پتويي به صبح رسانده بودند و در انتظار سومين شب سرد منطقه كوهستاني هستند كه هنوز هم از پخش چادر و پتو از سوي امدادگران خبري نيست.
از زلزله جان سالم بدر برديم اميدواريم از سرما نميريم
برهان عزيزي يكي از اهالي روستا كه خواهرش در اين حادثه به شدت آسيب ديده بود، گفت: پس از زلزله چشمان اهالي روستا منتظر كمكهاي دولتي بود، اما تا الان هيچ كمكي به ما نشدهاست و فقط مقداري كمكهاي مردمي به اين روستا رسيده است. ما الان دو شب است كه در سرما و بدون هيچ سرپناهي شب را صبح ميكنيم. از روز حادثه فرياد زديم كه به ما فقط چادر و پتو برسانيد تا زن و بچه ما از سرما نميرند، اما كسي به فرياد ما نرسيد. اهالي روستا همه سختيها را تحمل ميكنند، اما سرما طاقت همه مخصوصاً بچه و سالخوردهها را بريده است. ما از زلزله جان سالم بدر برديم و اميدواريم از سرما نميريم.
امدادگران آمدند اما دريغ از يك سرم يا آمپول
مجموعه روستاهاي كوي يك (مجيد، محمود، حسن) كه در حادثه زلزله به شدت آسيب ديدهاند وضعيت بهتري از روستاهاي ديگر در رابطه با كمكرساني ندارند. بعضي از خانههای اين مجموعه روستا به تلي از خاك تبديل شدهاند. در اين روستا تعدادي چادرهاي مسافرتي ديده ميشود كه توسط خود اهالي روستا تهيه شده است. آب آشاميدني و نان هم در بعضي از قسمتهاي اين مجموعه روستايي پخش شده است، اما خبري از وعدههاي غذايي نيست. مردم اين روستاها هم از سرماي شديد كوهستان رنج ميبرند و در انتظار رسيدن پتو و چادر هستند. در حالي كه خبري از نيروهاي امدادي در اين روستا نيست، اما يك زوج پزشك مازندراني براي كمك به مردم آسيب ديده اين روستاها آمدهاند و در حال مداواي مردم هستند. به گفته يكي از اهالي روستا پس از حادثه نيروهاي ارتش براي كمك به اين روستا آمدند و در بيرون آوردن اجساد از زير آوار و دفن آنها كمك كردند، اما تا الان خبري از نيروهاي امدادي هلال احمر نيست و فقط يكبار هم كه تعدادي امدادگر به روستا آمدند حتي يك آمپول و سرم هم با خودشان نياورده بودند.
اين مرد روستايي كه خانوادهاش در اين حادثه به شدت آسيب ديده بودند، گفت: فقط در يكي از محلهها 120 كشته از زير آوار بيرون آورديم و مجبور شديم با بلدزر تعدادي قبر حفر كنيم و بعد هر چند نفر را در يك گور دفن كنيم. وي ادامه داد: خانه ما به شدت آسيب ديده است و قابل سكونت نيست و مردم اين روستا شبهاي سرد و سختي را تجربه ميكنند و همه در انتظار كمك هستند.
مادري كه با ايثار جانش طفل سهماههاش را از مرگ نجات داد
روستاي تباني از توابع بخش مركزي شهرستان پل ذهاب است. خانه قديمي اين روستا كامل ويران شده است و از خانههاي تازه ساخت هم فقط اسكلتي شكسته به جا مانده است.
مردم اين روستاها همانند روستاهاي ديگر به شدت با كمبود چادر و پتو روبهرو هستند. اينجا هم خبري از نيروهاي امدادي نيست. مردم در سرماي شديد شب تا صبح را پاي آتش سپري ميكنند تا از سرما جان سالم بدر ببرند. يكي از اهالي روستا كه در اين حادثه همسر و دو فرزند خردسالش را از دست داده بود و فقط او و نوزاد سهماههاش در اين حادثه نجات پيدا كرده بودند در حالي كه اشك پهناي صورتش را پوشانده بود به خبر نگار ما گفت: لحظه حادثه همه در خانه بوديم. دخترم مبينا كه كلاس سوم ابتدايي و شاگرد اول مدرسهشان بود به من گفت: بابا من در همين اتاق ميخوابم. پسرم و همسر و نوزاد سه ماههام در اتاق ديگر بودند. وقتي از دخترم كمي دور شدم ناگهان خانه لرزيد. آنقدر شديد خانه به لرزه افتاد كه من به نقطه ديگري پرتاب شدم. ديگر چيزي نفهميدم و فقط خانهام تلي از خاك شده بود.
همه جا تاريك شده بود و روستا به خاموشي رفته بود و فقط صداي آه و ناله كودكان و بزرگسالان به گوش ميرسيد. پس از اين با كمك اهالي روستا جسد بيجان دخترم را از زير آوار بيرون آوردم و بعد هم جسد پسرم. وقتي به جسد همسرم رسيدم ديدم او خودش را سپر نوزادش كرده است. به طوريكه آوار روي همسرم ريخته بود و نوزاد سه ماههام نجات پيدا كرده بود. الان من ماندهام و اين نوزاد سهماهه. او شيرخوار است و علاوه بر مراقبت نياز به شير دارد. وي ادامه داد: مسئولان تا الان هيچ كمكي به ما نكردند و فقط افراد خير به روستا آمدند و براي هر چند خانواده يك چادر دادند.
يكي ديگر از اهالي روستاي تباني گفت: ما در خانه نشسته بوديم كه ناگهان ساعت 21:40 خانه به شدت لرزيد. آنقدر شديد بود كه مادرم از روي پلهها به داخل حياط پرتاب شد. برادرم به سرعت فرار كرد و من ماندم و خواهر كوچكم و پدر سالخوردهام. خانه به شدت تكان ميخورد و چند بار ما را به زمين زد.
در همين حال صداي مادرم را ميشنيدم كه ما را صدا ميزد و برادرم به مادرم ميگفت آنها داخل خانه گير افتادهاند. من فقط خدا را صدا ميزدم كه در يكي از تكانها من و پدر و خواهرم به بيرون پرتاب شديم و اينگونه جان سالم بدر برديم. لحظاتي بعد صداي فرياد و شيون از خانه همسايهها بلند شده بود و ما همراه تعدادي ديگر به كمك افراد گرفتار شده رفتيم و جسدها را از زير آوار بيرون آورديم.
خبري از كمكهاي دولتي نيست
روستاي ناوه فره تنها 20 دقيقه با شهرستان پل ذهاب فاصله دارد. زلزله روستاي ناوه فره را به تلي از خاك تبديل كرده است. شدت زلزله آنقدر شديد بوده كه كوه اطراف روستا را شكافته است. اين روستا با وجود نزديكي به شهر هنوز تا عصر روز سهشنبه خبري از نيروهاي امدادي و كمكهاي دولتي نيست. خانههاي كاه گلي كه با چوب و گل ساخته شدهاند الان ديگر وجود خارجي ندارند و فقط ستونهايي از خانه نوساز باقيمانده است. سرما شبها در اين روستاي كوهستاني بيداد ميكند و مردم آسيب ديده شبها را با آتش زدن چوبهاي باقيمانده از خانه ويران به صبح ميرسانند.
يكي از اهالي روستا گفت: من اهل اين روستا هستم، اما در حال حاضر همراه خانوادهام در تهران زندگي ميكنم. چند روز قبل از حادثه براي ديدن پدر و مادرم به روستا آمدم. شب حادثه در حال شام خوردن بوديم كه خانه ما به لزره افتاد. خانه ما تازه ساخت بود و من 170 ميليون تومان براي ساخت آن هزينه كرده بودم، اما باز هم به شدت لرزيد به طوريكه همه وحشتزده شديم. سقف خانه ترك خورد و ديوارها فروريخت. داد و فرياد به آسمان بلند شده بود كه به سرعت مادر و پدرم را به بيرون منتقل كردم. پس از اين به كمك همسايهها رفتم.
خانه يكي از همسايهها قديمي بود كه متأسفانه همسر 30 ساله و پسر 14 سالهاش زير آوار گرفتار شده بودند. ما فقط جنازه آنها را بيرون كشيديم. روستا در تاريكي و وحشت به سر ميبرد، اما خبري از نيروهاي امدادي نشد. ما اهالي روستا خودمان كشتهها را از زير آوار بيرون آورديم و مصدومان را با خودروهاي خودمان به بيمارستان رسانديم. الان كه دو روز از حادثه گذشته است هنوز نيروهاي امدادي به اين روستا نيامدهاند. آنها حتي يك پتو و چادر هم براي اين روستا نياوردند.
ما با پول خودمان به شهرستان رفتيم و مواد غذايي و غيره خريديم و در بين افراد روستا پخش كرديم. كسي نيست كه به ما بگويد گرسنهاي يا تشنهاي. پس از حادثه يكي از اعضاي شوراي شهر احمدآباد مستوفي به نام پيمان فداكار از تهران به حساب من پول واريز ميكند و من براي افراد روستا مواد غذايي ميخرم. ما در اين دو شب در سرما به سر برديم و براي اينكه از سرما جان سالم بدر ببريم با چوبهاي خانههاي ويران شده آتش روشن ميكنيم.