شنبه , ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
صفحه اول » اجتماعی و سیاسی » سرمقاله روزنامه ها!

سرمقاله روزنامه ها!

 

روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌

********

بعدازظهر آن روز را به خاطر دارید؟

حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان نوشت:

«مولای ما…! بعدازظهر آن روز را به خاطر دارید؟… ساعتی قبل از آن که «سر» بدهید، ندای «هل من ناصر ینصرنی» سر دادید. وقتی صدایتان در فضای غم‌گرفته کربلا پیچید، شیطان انگشت حیرت به دندان گزید که فرزند رسول خدا(ص) را چه می‌شود؟ چه کسی را به یاری می‌طلبد!؟ در این سو که یارانش همه به خون غلتیده‌اند و در آن سوی دشمنانش با شمشیرهای آخته به ریختن خونش ایستاده‌اند، پس، حسین روی سخن با که دارد؟ و در این صحرای داغ و تب‌دار، کدام لبیک را انتظار می‌کشد!؟ شیطان دیده بود که در «منا»، ماجرای ذبح اسماعیل با «فدیناه بذبح عظیم» خاتمه یافته بود، اینجا اما، اسماعیل‌ها به خون غلتیده‌اند و در کربلا سخن از «ان‌الله‌ شاء أن یراک قتیلا» در میان است. شیطان گیج شده بود، ساعتی بیشتر از حیات این جهانی شما باقی نمانده بود ولی همچنان ندای «هل من ناصر ینصرنی» بر لب داشتید. همه در حیرت که فرزند زهرا، با که سخن می‌گوید؟ و کدام جماعت را به یاری می‌طلبد!؟ اینجا که کسی نیست! شیطان نمی‌دانست- و حرامیان نیز- که کربلا سرزمینی است به پهنای همه سرزمین‌ها و عاشورا، روزی است به درازای همه روزها. نمی‌دانست که کربلا آغاز راه است و عاشورا شروع ماجرا. تو اما، می‌دانستی چه کرده‌ای، مولای ما… ندای آن روز تو در گوش زمان پیچید و همه جا به گوش کربلایی‌هایی رسید که آن روز به کربلا نرسیده بودند و عاشورائیانی که سال‌ها بعد از عاشورای سال ۶۱ هجری دیده به جهان گشوده بودند. از آن روز به بعد هر که ندای آن روز تو را می‌شنید، لبیک‌گویان به سوی تو می‌دوید. بر شمار پیروان تو همه روزه افزوده می‌شد و دشمنان آن روزهای تو نیز تکثیر می‌شدند. این گردونه با هر دو طایفه حسینی‌ها و یزیدی‌ها چرخید و چرخید تا به عصر خمینی رسید. دو سپاه باردیگر روبروی هم ایستادند و باز هم عاشورا بود که این بار در کربلای ایران به تکرار می‌نشست. این بار اما، داستان دیگری در میان بود و پایان ماجرا به گونه‌ای متفاوت از عاشورای سال ۶۱ رقم خورده بود. عاشورا بود، ولی غلبه با یزیدیان نبود. کربلا بود، اما قرار نبود «دارها برچیده و خون‌ها بشویند» و خبر پیروزی! خود را به «کاخ سبز» آن روز که امروز به «کاخ سفید» تغییر نام داده است، برسانند. میان دو سپاه، باز هم مانند عاشورای سال ۶۱ هجری کارزاری تمام‌عیار درگرفت و باز هم دو سپاه درهم آویختند و از یکدیگر گریبان به تخاصم کشیدند. به زعم دشمن قرار بود- و محاسبات مادی نیز بر آن گواه بود- که طومار عاشورائیان عصر خمینی هم با اولین حمله یزیدیان درهم پیچیده شود و باز هم مانند عاشورای سال ۶۱، عرصه برای تاخت و تاز دشمن خالی شود. اما، عاشورای عصر خمینی نه یک روز، که ۳۹ سال به درازا کشیده است و دو حریف با هم به گردنه‌ای سخت و نفسگیر رسیده‌اند. و این در حالی است که عاشورائیان امروز بر فراز این گردنه، هر روز نفس تازه می‌کنند و حریف را- به اعتراف خود- از نفس انداخته‌اند».

(برگرفته از یادداشت ۵ سال قبل نگارنده)

در اولین اربعین شهیدان کربلا، هنگامی که جابر بن عبدالله انصاری صحابی رسول خدا(ص) که در سالخوردگی بینایی از دست داده بود، همراه با همسفر جوان خود عطیه به زیارت تربت پاک امام حسین(ع) و یاران شهیدش آمد، چه کسی باور می‌کرد که هزار و سیصد و هفتاد و هشت سال بعد یعنی دقیقا امروز میلیون‌ها میلیون زائر پاکباخته از سراسر جهان فاصله ۸۵ کیلومتری نجف‌اشرف تا کربلا را با پای پیاده و تاول زده طی می‌کنند تا برای ساعات یا حتی لحظاتی خود را به زیارت مولای شهیدشان برسانند؟ و در افق کدام ذهن دوراندیش این تصور شکل می‌گرفت که اربعین به بزرگترین اجتماع تاریخ بشر تبدیل شود!؟ و یاران آخر زمانی حسین بن علی(ع) که عصر غمزده روز عاشورای ۶۱هجری در میانه میدان تنها مانده بود، هزار و سیصد و چند ده سال بعد ندای «هل ‌من ‌ناصر» آن روز او را لبیک‌گویان به میقات پاکباختگان کربلایی بکشانند، سقف ظلمانی جهان سلطه را بشکافند و طرحی نو دراندازند؟

امروز آن واقعه که آن روز نشدنی به نظر می‌رسید اتفاق افتاده است و به قول «آلکساندر دوگین» نظریه‌پرداز بلندآوازه روس که امسال برای مشاهده راهپیمایی عظیم اربعین به عراق و در میان راهپیمایان رفته است‌: «حادثه پیاده‌روی اربعین که هر روز ابعاد بین‌المللی گسترده‌تری پیدا می‌کند و از همه ملیت‌ها و ادیان از جمله مسیحیان در آن شرکت می‌کنند، مقدمه یک تحول اساسی در مقیاس جهانی است. معتقدم دنیای مدرن با ایدئولوژی لیبرال و سرمایه‌سالارانه‌اش به پایان رسیده است و جز بحران‌آفرینی دستاورد دیگری برای بشریت ندارد و بشر امروز محتاج یک رستاخیز معنوی و الهی است که مایه‌های آن قویا در انقلاب اسلامی و نهضت امام خمینی وجود دارد».

همین جا گزارش دو سال قبل خبرنگار نشریه آمریکایی هافینگتون‌پست نیز خواندنی است. این گزارشگر آمریکایی برای مخاطبان غربی خود می‌نویسد:

«اربعین بزرگ‌ترین گردهمایی جهان است و با این وجود، احتمالاً شما تاکنون چیزی در مورد آن نشنیده‌اید. اربعین هر تجمع دیگری را در نظر کوچک می‌کند و در سال گذشته جمعیت آن به مرز ۲۰میلیون شرکت‌کننده رسید. این رقم حدود ۶۰٪ کل جمعیت عراق است… اربعین یک ویژگی عجیب دیگر نیز دارد. در حالی که این واقعه صرفاً در ارتباط با امور معنوی شیعیان است، سنی‌ها، حتی مسیحی‌ها، ایزدی‌ها، زرتشتی‌ها و صائبین در هردو فعالیت زیارت و خدمت به سایر زائران و نیازمندان شرکت می‌کنند. این یک ویژگی منحصر به فرد است که تنها می‌تواند یک معنی داشته باشد: مردم فارغ از رنگ پوست و عقیده‌شان، حسین را به عنوان یک نماد جهانی و بدون مرز آزادی و شفقت می‌شناسند.»

هافینگتون پست می‌نویسد:

«یک بخش از این مراسم سوگواری که هر مشاهده‌کننده‌ای را بهت‌زده می‌کند دیدن این صحنه است که هزاران چادر که آشپزخانه موقت هستند توسط روستائیان منطقه در کنار مسیر زائران برپا شده است. گردانندگان موکب‌ها، جلوی زائران را می‌گیرند، با آنها راه می‌روند و از آنها خواهش می‌کنند که دعوت آنها را بپذیرند که اغلب شامل یک مجموعه کامل از خدمات مناسب برای پادشاهان است: در ابتدا پاهای شما ماساژ داده می‌شود، سپس غذای گرم و خوشمزه تعارف می‌کنند و بعد از آن از شما دعوت می‌شود که استراحت کنید، در حالی که لباس‌های شما شسته و اطو زده می‌شود و بعد از بیداری به شما بازگردانده می‌شود و البته همه این کارها رایگان و با مهربانی صورت می‌گیرد.»

و برای ارائه ملموس‌تر می‌نویسد:

«پس از رخ دادن زلزله هائیتی و با همدردی و حمایت جهانی، اتحادیه جهانی غذا در بهترین حالت توانست به ۵۰۰ هزار نفر غذارسانی کند. ارتش ایالات متحده عملیات متحدی را به راه انداخت و منابع گوناگونی از آژانس‌های فدرال را به خدمت گرفت و در نهایت اعلام کرد که در طی گذشت ۵ ماه از این فاجعه انسانی ۹/۴ میلیون غذا به دست زلزله‌زدگان رسیده است حالا این را مقایسه کنید با بیش از ۵۰ میلیون وعده غذایی در هر روز در اربعین، که برابر است با ۷۰۰ میلیون وعده غذایی برای زائران در طی این مدت از زمان، که تماماً نه به وسیله ایالات متحده و خیریه‌های جهانی بلکه به وسیله کارگران فقیر و کشاورزانی که در طی سال کار می‌کنند تا بتوانند رضایت زائران را جلب کنند فراهم می‌شود.»

اشاره به گزارش دیگری از خبرنگاران آمریکایی نیز خالی از لطف نیست‌:

«اگر دنیا حسین، پیامش و جان‌نثاری‌اش را شناخته بود، همه می‌توانستند ریشه‌های باستانی داعش را پیدا کنند و بفهمند که عقیده این گروه برای مرگ و نابودی از کجا سرچشمه می‌گیرد. قرن‌ها پیش بود که در کربلا بشریت شاهد بنیانگذاری وحشیگری و جنایت که در قتل حسین خلاصه شده بود. این اتفاق مواجهه ظلمت مطلق با نور درخشان بود. مقابله فساد با فضیلت. از این روست که روح حسین تا به امروز زنده مانده است و حضورش با تمام جنبه‌های زندگی این افراد گره خورده است… و هیچ تحریم رسانه‌ای نمی‌تواند نور او را خاموش کند. حسین کیست؟ سؤالی با این عمق که می‌تواند باعث شود افراد دین خود را تغییر دهند و تنها زمانی می‌تواند پاسخ داده شود که شما با پای پیاده به حرم حسین رفته باشید.»

حالا به نکته‌ای که در صدر این نوشته است بازگردید… گوش کنید! حالا دیگر ندای هل من ناصر مولایمان در آن بعدازظهر غمزده را به وضوح می‌شنوید که یاران آخرالزمانی امروز خود را فرا می‌خواند…

زیباترین روزهای زمین

در سرمقاله امروز روزنامه صبح نو آمده است:

این روزها، شهرها و محله‌ها به طور محسوسی خلوت شده‌اند. خانواده یا فامیلی نیست که یک یا چند نفر از آنها به خیل زائران اربعین نپیوسته باشد. حکایت رفتگان و به کاروان ملحق شدگان، همه شهد و شیرینی است. همراهی با کاروان زینب (س) که حالا در این سال‌ها مرز ۱۰ و ۲۰ میلیون نفر را درهم شکسته و از گوشه گوشه این سرای خاکی، نیست کسی که خود را به قافله عشاق حسین (ع) نرساند و به ندای هل من ناصر ینصرنی او پاسخی ندهد.

مسیرهای منتهی به کربلا، این روزها آینه کلام عقیله بنی هاشم است که مصیبت عظمای عاشورای ۶۱ هجری را «زیبایی» خواند و در کاخ یزید فرمود: «ما رایت الا جمیلا» و حالا ما و همه جهانیان در اربعین ۱۴۳۹زیبایی کلام زینب (س) را با همه وجود حس می‌کنیم. میلیون‌ها زن و کودک و پیر و جوان و بیمار ومعلول و ناتوان، روزها و هفته‌هاست که راه حسین (ع) را با قلب‌های عاشق می‌پیمایند و خیل خادمانی که همه چیز خود را خالصانه به پای زوار حسین قربانی می‌کنند. گویی این روزها در این نقطه زمین، فرشتگان و زمینیان جای خود را به یکدیگر داده‌اند.

در این زیباترین تصویر تاریخ اما، حکایت برجای ماندگان، حسرتی است سرد و جانسوز! غم زدگانی که لحظه لحظه حرکت کاروان حسین را با اشک چشم بدرقه می‌کنند و این شعر جناب سعدی را زمزمه:
ای ساربان آهسته ران کارام جانم می‌رود
و آن دل که باخود داشتم…

چقدر زیبایی خدا می‌داند!

حسین قدیانی در روزنامه وطن امروز نوشت:

همین را هم انتظار نداشتم از این زانوی خراب که یک‌چهارم آخر راه را بتوانم پیاده بیایم و همین چند دقیقه پیش، از بلندای دومین پل شهر، چشمم بیفتد به گنبد و گل‌دسته حرم آقا؛ «السلام علیک یا اباعبدالله»! اینجا قیامت است! همه هستند! حتی غایبان! دل آدمیزاد اینجاست و کدام قلب است که اینجا نتپد! چند دقیقه‌ای زل زدم به آن افق طلایی و اینک پایین پل، گوشه‌ای نشسته‌ام به این متن که با این خستگی، لابد بیشتر از چند خط نخواهد بود! هیچوقت برای نوشتن متنی، اینقدر خسته نبودم، به حدی که لرزش زانوهایم را حس کنم اما هیچوقت هم برای نوشتن متنی، اینقدر مشتاق نبودم! نمی‌دانم این دریای جمعیت پیش رو را با کدام تعبیر، وصف کنم!؟ حماسه‌ای است که همه حماسه‌های قبلی، پیشش کوچک است! شکوهی است که همه شکوه‌های قبلی، پیشش کوچک است! زیاد دیده بودم که آدم‌ها در جایی و در روزی، سخن با زبان اشک بگویند اما تا این حد گرم و گیرا و زلال، فقط مختص همینجاست… و اینجا «کربلا» است!

و آخر هم همان شد که یزید و یزیدیان نمی‌خواستند! و همان شد که عقیله بنی‌هاشم دیده بود! واقعا هم اینجا، جز زیبایی، به چشم نمی‌آید! این، عاقبت همه دین‌ستیزی‌ها و همه عاشوراستیزی‌ها و همه کربلاستیزی‌هاست! این، فرجام همه دشمنی‌ها با زیارت عاشورا و امام عاشوراست! آری! خون بر شمشیر، پیروز شد و تمام! اربعین به این حرارت، یعنی اولاد آدم، عاشورای حسین‌ بن علی را فراموش نکرده‌اند! از محرم، بیش از ۲ هفته می‌گذرد لیکن هنوز باید پرسید؛ «باز این چه شورش است که در خلق عالم است»!؟ چقدر دسته؛ خدا می‌داند! چقدر نوحه؛ خدا می‌داند! چقدر جمعیت؛ خدا می‌داند! چقدر فدایی سیدالشهدا؛ چقدر پیر و جوان و زن و مرد؛ خدا می‌داند! چقدر اشک؛ فقط خدا می‌داند! چقدر عشق؛ خدا می‌داند! چقدر لطف و کرامت و بزرگی؛ خدا می‌داند! و فقط خدا می‌داند اینجا چه خبر است! اینجا؛ کربلا… ۳ روز مانده تا اربعین! دوستان همراه، صدایم می‌کنند! زانوهایم می‌لرزد اما نه اندازه دلم! اللهم ارزقنی شفاعه …‌الحسین یوم‌الورود.

اربعین، مغناطیس پرجاذبه بیداری

محمدجواد اخوان در روزنامه جوان نوشت:

از جمله ویژگی‌های بارز نهضت حسینی، بعد بیدارگرایانه و احیاگرانه آن بوده است، به‌گونه‌ای که می‌توان با قطعیت گفت یکی از اهداف حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) احیای اسلام ناب محمدی(ص) پس از گذشت پنج دهه از رحلت پیامبر بود. نگاه تاریخی به حوادث عاشورا و پس‌ از آن نیز نتیجه‌بخش بودن این جهاد را نمایان می‌سازد، چنانکه قیام حضرت سیدالشهدا(ع) آغازگر بیداری بزرگی در جهان اسلام بود که تا سال‌ها، ظلمه طاغوت را به چالش کشید.

همین رویکرد احیاگرانه در امتداد نهضت عاشورا نیز تداوم یافت. توصیه معصومین(ع) بر زنده نگاه‌داشتن حماسه حسینی و تکرار همه‌ساله این بازخوانی مذهبی- تاریخی تأثیر شگرفی بر تزریق روحیه جهاد و شهادت‌طلبی در جهان اسلام و به‌ویژه پیروان اهل‌بیت(ع) داشته است. هنر الهی امام راحل(ره) آن بود که این ذخیره عظیم معنوی را با تحولات روز گره زد و آن را به حماسه‌ای بدل کرد که بار دیگر در زمانه ما، کاخ ستم را به لرزه درآورد. به‌بیان‌دیگر امام احیاگر این سنت احیاگرانه بود و بدان معنای جدیدی بخشید.

در طول عمر پربرکت انقلاب اسلامی، نیز این ذخیره گرانبها، در اوج سختی‌ها و چالش‌ها به یاری جبهه حق آمده و هرگاه غبار فتنه‌ها، ضلالت‌ها و انحرافات بر چهره حق می‌نشیند، عطر الهی عاشورا، فطرت‌ها را بیدار و دسایس را باطل می‌ساخته است. در طول این سال‌ها، تفسیر عمیق و دقیق این جمله نورانی را بارها حس کرده‌ایم که «این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگاه داشته است.»

البته در نهضت خونین حسینی، «اربعین» جایگاه خاص خود را دارد. چنانکه رهبر معظم انقلاب اسلامی می‌فرمایند: «اولین جوشش‌های چشمه جوشان محبت حسینی – که شط همیشه جاری زیارت را در طول این قرن‌ها به راه انداخته است – در اربعین پدید آمد. مغناطیس پرجاذبه حسینی، اولین دل‌ها را در اربعین به‌سوی خود جذب کرد؛ رفتن جابربن‌عبدالله و عطیه به زیارت امام حسین(ع) در روز اربعین، سرآغاز حرکت پربرکتی بود که در طول قرن‌ها تا امروز، پیوسته و پی‌درپی این حرکت پرشکوه‌تر، پرجاذبه‌تر و پرشورتر شده و نام یاد عاشورا را روزبه‌روز در دنیا زنده‌تر کرده است.»

اربعین، در ذات خود رجوع دوباره به عاشوراست. بی‌حکمت نیست که معروف است که اهل‌بیت(ع) اولین‌بار بعد از رهایی از اسارت یزیدیان در این روز به کربلا مراجعت نمودند. اینکه زیارت اربعین یکی از علامات مؤمن شناخته‌شده است را می‌توان تأکید بر همین نکته دانست که مؤمن باید در امتداد عاشورا حرکت و با قطب‌نمای کربلا خود را تنظیم کند. به همین ترتیب جامعه ایمانی نیز به خورشید نینوا می‌نگرد و اربعین حرکت در مسیر رسیدن به این خورشید است.

سنت حسنه‌ای که سال‌های سال در عراق جاری بود، پیاده‌روی به‌سوی زیارت حضرت اباعبدالله(ع) در روز اربعین بود و هرچند رژیم بعث تلاش کرد با سرکوب و خفقان شدید، چشمه جوشان این سنت را بخشکاند، عملاً موفق نشد و با سرنگونی صدام، بار دیگر شیعیان عراق سنت دیرینه خود را احیا نمودند، اما این حرکت زیبا منحصر در مرزهای جغرافیایی نماند و به‌زودی خیل عظیم محبان اهل‌بیت از کشور ما و دیگر نقاط جهان به این حرکت پیوستند، به‌گونه‌ای که سال‌به‌سال شاهد رشد این حرکت عظیم هستیم. اکنون می‌توان راهپیمایی باشکوه اربعین را بزرگ‌ترین تجمع مذهبی و انسانی در جهان دانست که هرساله تکرار می‌شود.  جالب اینجاست که بعد از ظهور گروهک تکفیری داعش و تهاجم آن به عراق، هرچند تهدیدات تروریست‌ها متوجه راهپیمایان اربعین شد، اما نه‌تنها از حجم این اقیانوس انسانی نکاست بلکه بر وسعت آن به‌صورت روزافزون اضافه شد.

همگامی ملت ایران که چندین دهه علم اسلام انقلابی را بر دوش می‌کشد با ملت عراق و دیگر مردمانی که در طریق الحسین گام برمی‌دارند، عملاً آنها را با گفتمان انقلاب اسلامی آشنا و همراه ساخته و تجلیات روحیه انقلابی‌گری را در سال‌های اخیر در این راهپیمایی بزرگ و دیگر جلوه جامعه عراق می‌توان مشاهده کرد. شاید یکی از دلایل مؤثر بر کامیابی جهاد مردمی عراق در مقابل تکفیر و تروریسم همین الگوبرداری کارآمد باشد.

اکنون راهپیمایی اربعین حتی در پیروان اهل‌بیت(ع) نیز محدود نشده و جاذبه مغناطیس آن آزادگان جهان از ادیان و مذاهب دیگر را نیز به سمت خود می‌کشاند. این حرکت کاملاً مردمی، مرزهای جغرافیایی و مذهبی را درنوردیده و نمادی از خیزش جهانی مستضعفین شده است. خیزشی که می‌تواند طلیعه‌ای بر رستاخیز بزرگ اسلام ناب محمدی(ص) و نجات بشر از تاریکی و طواغیت باشد.

امپراطوری برادری

دکتر حامد حاجی‌حیدری در روزنامه رسالت نوشت:

قضیه: این روزها در محافل سیاست‌گذاری و استراتژی، وقتی رویدادهای منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا از سال ۲۰۰۳ تا کنون مرور می‌شود،

پچ پچ‌هایی به گوش می‌رسند. مشخصاً به آیت الله سید علی حسینی خامنه‌ای اشاره می‌شود. این که ایشان از متن آتش آشوب‌های بی‌سابقه این منطقه، به فراست و بصیرت، ققنوسی برآورده‌اند که نام آن را می‌توان یک نحو «امپراطوری» گذاشت؛ حال، به تفاوت، گاه نام آن را امپراطوری ایران، امپراطوری تشیع، امپراطوری بنیادگرایی شیعی و… می‌گذارند. در هر صورت پای یک امپراطوری در میان است و در مورد نحوه وقوع و خصلت‌های در حال ظهور آن بحث و گفتگو فراوان است. ما که در درون این فضا تنفس می‌کنیم، می‌توانیم این راهنمایی را به ناظران بیرونی این تمدن داشته باشیم که بهتر است نام آن را «امپراطوری برادری» بگذاریم که یک «راه سوم» است. از سال ۲۰۰۳ که خداوند طواغیت را به خود مشغول داشت، و سرزمین‌های مقدس عراق آزاد شد، این امپراطوری به جنبش درآمد و بهترین تبلور و تدارک انسانی خود را در مراسم سالانه اربعین یافت (تعبیر «راه سوم» در این مقاله، علاوه بر اصطلاح مهم جامعه‌شناختی، منسوب است به ابرخطبه مورخ ۱۳۸۸/۳/۲۹: «این یک راه سوم است. در مقابل، دیکتاتوری‌ها و نظام‌های مستبد از یک طرف و دموکراسی‌های دور از معنویت و دین از یک طرف دیگر، این مردم‌سالاری دینی است؛ این است که دل‌های مردم را مجذوب می‌کند و آن‌ها را به وسط صحنه می‌کشاند»).

مختصات جهانی امپراطوری: وقتی پروازها، از سر تا سر جهان، خود را به مرکز امپراطوری جهانی برادری می‌رسانند، زنجیره‌ای از جمعیت به حرکت در می‌آید؛ از شبه قاره هند تا کرانه‌های دریای مدیترانه، سرزمین مقدسی را شکل می‌دهد که گویی مرزهای ملی در آن زیادی و بی‌مفهوم است. یک امپراطوری به مرکزیت کربلا تحقق می‌یابد. مطابق برآوردی که از عظیم‌ترین پیاده‌روی تاریخ در سال ۲۰۱۶ در دست است، از ۶۰ کشور، یک سوم ممالک جهان، حدود ۲۴ میلیون انسان، به صورت بیش از حد مسالمت آمیزی، در یک دوره حدوداً ۱۰ روزه در یک گستره جغرافیایی بسیار محدود، گرد هم جمع می‌شوند؛ و با یک سوگواری عمیقاً جان‌گداز، عزا را آنچنان که برازنده چنان رویداد سهمگین تاریخی است، از اکثر حدود متعارف سوگواری می‌گذرانند.

منطق «برادری» به مثابه «راه سوم» : آنچه این جمعیت عظیم را با این گستره وسیع مدنی به هم متصل می‌سازد، منطق «برادری» است. منطق «برادری»، یک «راه سوم» است؛ چیزی ورای لیبرالیسم و سوسیالیسم. مردم نحوی از شیوه زندگی را تجربه می‌کنند، که پایه آن رقابت یا برابری طلبی مادی‌گرایانه نیست. پایه این شیوه زندگی اشتراک در یک کلیت هم‌زمانی و درزمانی معنوی است. این اشتراک پهن دامنه، موجب ایجاد نحو ممتازی از مسئولیت‌پذیری اجتماعی می‌شود که به هدف توسعه پایدار یک حقیقت تاریخی مایملک فردی خود را نثار می‌کند.

«تکدی سخاوتمندانه» : مردم در این مسیر، از «تکدی سخاوتمندانه» لذت می‌برند. همه آن‌ها در این راه برای تقدیم سخاوت خود به یکدیگر تکدی می‌کنند، التماس می‌کنند. آن‌ها در واقع، مشغول معامله با یک مفهوم تاریخی سترگ هستند. اربعین، ناگهان موجب می‌شود که بهترین مخلوقات خداوند، گرد هم جمع شوند و الگوی زیست اجتماعی برادرانه را به بشریت نشان دهند. نتایج فرهنگی و ته‌نشست‌های این رویداد در زندگی روزمره مردم، عظیم و قابل اعتناست، ولی منافع سیاسی و تمدنی آن بیشتر است. منافعی به شکل پیدایش راه سوم فراسوی مسیرها بن‌بست لیبرالیسم و سوسیالیسم، کسب بازدهی اقتصادی در اثر فزونی سرمایه اجتماعی و اتحاد، بهبود ایده‌ها و خط‌مشی‌های سیاسی در اثر طرح برادری اسلامی، ارتقای جلب وفاداری مردم نسبت به قوانین حق، یا افزایش جذابیت و انگیزه مشارکت سیاسی. این‌ها، چیزهایی است که بدون اربعین ارزان به دست نخواهد آمد، و حتی محال است که به دست آیند.

اخلاق در امپراطوری برادری: مردمی که روحیه آن‌ها در اربعین آموزش می‌بیند، آماده سرمایه‌گذاری در پروژه‌های مختلف معطوف به دغدغه‌های اجتماعی می‌شوند، که این مردم همیشه در صحنه متکی به انگیزه‌های ایمانی، پایه‌های اصلی امپراطوری جدید هستند. آن‌ها یاد می‌گیرند که در کنار فعالیت‌های روزمره، از کوشش‌های عام المنفعه برای افزایش جذب همکاری‌ها به زندگی خود معنا ببخشند. برای تحقق این موضوع «وقت گذاشتن» خیلی اهمیت دارد. آسیب‌شناسی درخشان مارتین هایدگر از روزگار مضطرب حاکمیت چپ و راست نشان می‌دهد که مردم این روزگار، با مشکل «وقت گذاشتن» برای یکدیگر مواجه هستند. برهوت صمیمیت در این دوران، عمدتاً به این موضوع باز می‌گردد که مردم امروز برای کوچک‌ترین اوقات زندگی خود برنامه منفعت‌طلبانه می‌چینند و دیگر وقتی برای بودن واقعی در ارتباط با زندگی ندارند. در مقابل، مردم تربیت شده در مکتب اربعین، آموخته‌اند که نه تنها باید برای انسان‌ها در جهت ایمانی هزینه کنند، بلکه لازم است که بهترین سرمایه‌های خود را هزینه کنند. آن‌ها می‌آموزند تا برای هم «وقت بگذارند».

توصیه‌های سیاستی: به سیاستمداران توصیه می‌شود که مروری به گذشته و نشو و نمو این رویداد در دوران اخیر و بویژه پس از سقوط صدام داشته باشند، دقیقاً به چهارده سال اخیر. نقاط مؤثر روندهای گذشته مؤلفه‌های اصلی امپراطوری برادری هستند که باید تقویت شوند. در جریان این مرور، باید به فعالیت‌هایی تمرکز کنیم که طبق چارچوب اقدامات اصلی بوده و در افزایش سرعت تغییرات نقش داشته‌اند. باید ابتکارات فردی کلیدی به روندهای نهادی تبدیل شوند. باید اقداماتی انجام دهیم که چه به صورت رسمی و چه غیر رسمی در اجرای نوآوری‌ها کمک کنند. تشخیص عوامل انگیزشی، ارزیابی عوامل موفقیت، و بهبود و توسعه اقدامات؛ این، قاعده مبنایی در تدبیر روندهایی است که بیش از آن بدیع هستند که پیشینه نظری قابل اتکائی برای فهم و کالبدشناسی آن‌ها در دست باشد.

طلوع عشق از مشرق اربعین

کورش شجاعی در روزنامه خراسان نوشت:

این دریای بیکران انسان‌های عاشق به کدامین سو چنین شتابان پا در راهند؟

این زنان و مردان و خردسالان و این کهنسالان قد خمیده سوی کجا، سوی چه کسی «هروله» کنان گام بر می‌دارند؟

خدایا این مردمان چه می‌کنند، اینان که بعضی هایشان «دست»، بعضی هاشان «پا» و برخی شان نه «دست» و نه «پا» در بدن دارند کجا می‌روند؟ آن هم چنین عاشقانه!

بارالها چه اتفاقی در عالم افتاده، مگر خورشید از مغرب طلوع کرده، یا آفتاب سر بر مشرق گذاشته و در شرق غروب کرده؟

بارپروردگارا این کاروانیان به کدامین مقصد چنین «سبک بار» و «سبک بال» طی طریق می‌کنند؟

این کاروان چند میلیونی که شیعه و سنی و غیرمسلمان و سفید و سیاه و زرد از گوشه گوشه جهان در آن جمع اند با این همه تکثر فکر و اندیشه و مرام سوی کدامین مقصد، سوی کدام «میعادگاه» پای در راهند؟

تاریخ جهان تاکنون چنین عظیم جمعیتی که در این سال‌های اخیر از جای جای کره زمین گرد هم می‌آیند و به هم می‌پیوندند و سوی مقصدی واحد روانه می‌شوند، در هیچ یک از اوراق خود ثبت و ضبط نکرده است.

این میلیون‌ها انسان با «پای دل» قدم در راه گذاشته و به «کاروان عشق» پیوسته سوی عیش و نوش و طرب و راحت دنیا نمی‌روند. اینان، راحت و خور و خواب و پوش و لذت این دنیایی را ترک کرده اند و «پیاده» با به جان خریدن سختی‌ها «مسیر عشق» را از دیارشان و سپس از کنار مرقد مولی الموحدین امیرالمومنین حضرت سیدالوصیین علی بن ابی طالب سوی حریم و حرم سید و سالار آزادگان سید جوانان اهل بهشت، پنجم اهل کساء، حضرت سیدالشهدا نور چشم و پاره تن حبیب خدا حضرت محمدمصطفی(ص) طی طریق می‌کنند.

این دریای انسان‌های مشتاق سوی اقیانوس بی منتها و مظهر آزادگی و شرف و غیرت و دین باوری، سوی جلوه اتمّ ایثار و فداکاری و اخلاص و سوی سرزمین کربلا روانند تا بگویندای فرزند حبیب خدا اگر آن روز در کربلا و عاشورا نبودیم که ندای هل من ناصر امام زمان را  لبیک گوییم، امروز آمده ایم و می‌آییم تا نشان دهیم ارادت و محبت و وفاداریمان را به فرزند پیامبرخاتم. آمده ایم و می‌آییم تا به دنیا و خصوصا همه یزیدیان دیروز و امروز و فردای جهان بگوییم ببینید که هنوز و تا دنیا دنیاست خون پاک و مطهر حسین در کالبد حق و حقیقت و هستی می‌جوشد تا قلب غیرت و عزت و شرافت و آزادگی و حق باوری بتپد و به برکت این خون پاک و مطهر دین خدا و حقیقت انسانیت زنده بماند.

میلیون‌ها دلداده حق و عاشق حسین که مظهر حق باوری و ایثار و اخلاص در راه خداست، پای در راه کربلای فرزند پیامبرند تا با صدای بلند و رسا بگویند، حسین جان اگر آن روز تو و یاران صدیق و وفادارت برای مانایی دین حق خون دادید، اگرآن روز شما برای اصلاح امت جد گرامیتان و احیای امر به معروف و نهی از منکر جان پرمقدار و بدن مطهرتان را در نهایت شجاعت و ایثار در مقابل شمشیر اهریمنان و یزیدیان و قبیله ظلم و جور قرار دادید و اگر برای رهانیدن انسان‌ها از جهالت و نادانی و نجاتشان از سرگردانی و ضلالت و گمراهی، خون قلب مبارکت تان را «بذل» کردید، ببینید و شاهد باشید که به لطف باری تعالی ما و همه مومنان و دلدادگان حق و حقیقت و دوستداران و محبان پیامبر(ص) و اهل بیت طاهرینش(ع) از عمق جان در همه عمر و در تمامی محرم‌ها و صفرها، اربعین‌ها و در همه نمازها و دعاهایمان به درگاه حضرت حق التماس می‌کنیم که تا آخرین لحظات عمر و واپسین نفس‌های خود و در برزخ و محشر و عقبی در صف و زمره حق باوران و حسین یاوران، عدالت خواهان و ظلم ستیزان و مظلوم یاوران باشیم.

اجتماع بی نظیر مردمان در اربعین و به راه افتادن دریای عاشقان و کاروان چند میلیونی مشتاقان حق و حقیقت و مودت آل ا… جلوه‌ای از جلوات لطف الهی و تجلی وعده پیروزی حق است که به برکت خون شهیدان بسیاری روزی دلدادگان شده است.

اربعین همچنین مصداق بارز و روشن اثبات حقیقت این حدیث شریف نبوی است که فرمود اِنَّ لقتل الحسین حرارة فی قلوب المومنین لن تبرد ابدا (از برای شهادت حسین حرارتی در قلوب مومنین است که هیچ گاه سرد نمی‌شود).

و ختم کلام این که در چنین ایام و عصر و روزگاری چه آشکار در می‌یابیم که حقیقت دین پیامبر خاتم و قرآن مستحکم و حقانیت اهل بیت پیامبر و ائمه اطهار همچنان، حق را بر جان جهان جاری می‌کند و طلوع عشق و حق باوری از مشرق اربعین شاهدی واقعی و عینی بر این حقیقت انکارناپذیر است.

اربعین و زیارت عارفانه اش گوارای جان همه عاشقان، چه آنان که قسمت شد و پای در راه گذاشتند و چه آنانی که اشک و دل و حسرت و غبطه شان را همراه راهیان حریم و حرم سیدالشهدا کردند.

«درهای باز» چین به روی ایران

پانگ سن (سفیر فوق‌العاده و تام الاختیار جمهوری خلق چین در ایران) در روزنامه ایران نوشت:

نوزدهمین کنگره سراسری حزب کمونیست چین در ماه اکتبر سال‌جاری در شهر پکن به طور موفقیت‌آمیز برگزار شد. جناب آقای شی جین پینگ دبیر کل محترم شورای مرکزی حزب کمونیست چین گزارش مهمی را به کنگره ارائه کرده و راهبرد و اصول تأکید بر اصلاحات جامع و عمیق، اتکا بر ایده توسعه نوین، قانونمداری جامع و غیره را مطرح نمودند. طی کنگره مذکور هیأت رئیسه جدید شورای مرکزی حزب کمونیست چین برگزیده شد و جناب آقای شی جین پینگ مجدداً به‌عنوان دبیر کل شورای مرکزی حزب انتخاب شد.

حزب کمونیست چین که دارای ۸۹ میلیون نفر عضو است بزرگترین حزب جهان بوده و پرجمعیت‌ترین کشور و دومین اقتصاد بزرگ جهان را رهبری می‌کند. این کنگره در زمان کلیدی بسط و توسعه سوسیالیستی با ویژگی های چینی و در مقطع سرنوشت ساز پایان دوره ایجاد همه جانبه یک جامعه نسبتاً مرفه برگزار شد که نقطه عطفی برای ورود به عصر جدید است. کنگره فوق با جدیت به سراسر جهان اعلام کرد که حزب کمونیست چین در  ۵ سال گذشته سیاست‌ها و اصول مهمی را تصویب کرده، تدابیر عظیم و فوق‌العاده‌ای را اتخاذ کرده، مشکلات حل نشده‌ای که در دستور کار بوده را حل و فصل نموده و کارهای مثمر ثمری که در گذشته انجام نشده بود را به اتمام رسانده است.

در گزارش آقای شی جین پینگ آمده است که رؤیای مردم چین به رؤیای مردم تمام کشورهای دیگر متصل است. با ارتقای روز افزون جایگاه و نفوذ بین‌المللی، چین برای پیشرفت اقتصاد جهان و جامعه بشریت نقش بیش از پیش برجسته‌تری را ایفا می‌کند. چین به راه توسعه صلح‌آمیز پایبند بوده و کماکان به تلاش خود برای ایجاد صلح جهانی ادامه داده و سهم خود را جهت توسعه جهانی ادا کرده و نظم بین‌المللی را حفظ خواهد کرد. چین ساخت روابط بین‌المللی نوین با ویژگی‌های احترام متقابل، اعتدال و عدالت، همکاری برد- برد و همچنین ایجاد جامعه انسانی با آینده مشترک را به‌عنوان مسئولیت خود شناخته و به طور فعالانه در مدیریت جهان مشارکت خواهد کرد.

تبادلات دوستی ملت چین و ایران سابقه طولانی دارد. جاده کهن ابریشم سبب این تعاملات دوستانه صمیمی شده و شاهد آن بوده است. سال گذشته جناب آقای شی جین پینگ سفر موفقیت آمیزی به ایران داشتند. در بیش از یک سال اخیر تبادلات عالی رتبه دو طرفه زیادی صورت گرفته، همکاری اقتصادی و تجاری پربار بوده و روابط مشارکت راهبردی جامع نیز بیش از پیش تحکیم و گسترش یافته است. برگزاری نوزدهمین کنگره سراسری حزب کمونیست چین فرصت جدیدی را برای همکاری چین و ایران فراهم کرده است. چین سیاست درهای باز خود را تقویت خواهد کرد تا برای کشورهای جهان از جمله ایران بازار بزرگتر و فرصت‌های همکاری ارزنده‌تری را به وجود آورد. یقین دارم با تشریک مساعی دو ملت چین و ایران و با اجرای مشترک طرح «یک کمربند و یک جاده» روابط مشارکت راهبردی جامع دو کشور به طور قطع به عصر جدیدی وارد شده و همکاری دو کشور در زمینه‌های مختلف نیز با یک آینده درخشان تر روبه رو خواهد بود.

ایران و زلزله سیاسی عربستان 

نعمت احمدی در روزنامه شرق نوشت:

فقط چند ساعتی زمان لازم بود تا بعد از صدور فرمان ملک سلمان، پادشاه عربستان، مبنی بر تشکیل کمیته مبارزه با فساد اموال عمومی تحت سرپرستی و مدیریت فرزندش محمد بن‌سلمان، ولیعهد عربستان، بزرگ‌ترین زلزله سیاسی در این کشور برپا شود و غروب پرخوف شنبه ١٣ آبان را برای عده‌ای رقم بزند. ظاهرا از مدت‌ها قبل ملک سلمان

– لابد به اشاره پسرجوان ٣٢ساله خود- فهرستی از شاهزادگان و بزرگان عربستانی تهیه کرده بود که نیازی به تشکیل پرونده در کمیته مبارزه با فساد نباشد و با تخلیه یکی از هتل‌های پنج‌ستاره شهر ریاض، محلی برای نگهداری و از میدان به‌درکردن تعدادی از شاهزادگان، وزیران و مسئولان سابق و حال در نظر گرفته شود! عربستان دچار کهن‌سالی فرزندان ملک عبدالعزیز است که یکی بعد از دیگری بر تخت سلطنت جلوس می‌کنند؛ اما آخرین فرزند ملک عبدالعزیز یعنی ملک سلمان از کهن‌سالی و بیماری دیگر فرزندان عبدالعزیز سود برد و به تخت شاهی نشست. اگر بیماری، شاهزاده مقرن را از رقابت رسیدن به تخت سلطنت دور نمی‌کرد، پازل سیاسی عربستان به شکل امروز نبود. ملک عبدالله برادر تنی خود شاهزاده مقرن را به ولیعهدی انتخاب کرد و چون نسل روبه‌زوال فرزندان بلافصل عبدالعزیز به پایان نزدیک بود، فرزند ارشد خود یعنی شاهزاده «منصور بن‌مقرن» در جایگاه ولیعهدی شاهزاده مقرن قرار گرفت. بیماری و سپس اجل، شاهزاده مقرن را از گردونه خارج کرد تا «سلمان» به جانشینی انتخاب شود.

این آخرین ورق از کتاب پرحجم فرزندان ملک عبدالعزیز است که بعد از مرگ او در دهه ٥٠ میلادی و براساس وصیت‌نامه‌اش به سلطنت رسیدند. وقتی ملک عبدالله درگذشت و ولیعهدش شاهزاده سلمان به سلطنت رسید، آفتاب رو به غروب فرزندان عبدالعزیز می‌رفت با انتخاب نسل دوم از وراث ملک عبدالعزیز صحنه تازه‌ای در تاریخ عربستان بگشاید. شاهزاده محمد بن نایف، نوه عبدالعزیز، برای اولین‌بار به ولیعهدی انتخاب شد و چون بحران ولیعهدی به علت مرگ ولیعهدان، گریبان‌گیر تاج و تخت عربستان شده بود، ملک سلمان در ابتدا به قصد تقویت جانشینی خود، پست نایب ولیعهدی را ابداع کرد. سپس پسر جوان خود محمد را که در دهه سوم عمرش بود به جانشینی ولیعهد اول یعنی محمد بن نایف تعیین کرد؛ انتخابی که از همان آغاز نظر تحلیلگران اوضاع عربستان را به خود جلب کرد.

پست وزارت دفاع محمد بن سلمان، موقعیتی استثنائی برای او فراهم کرد تا بر قدرت و نفوذ خود بین نظامیان بیفزاید، اما شاهزاده متعب بن عبدالله، وزیر گارد ملی هم از قدرت و نفوذ بالایی بین نظامیان برخوردار بود. انتخابات آمریکا و پیروزی دونالد ترامپ فرصت مغتنمی بود که نایب ولیعهد عربستان پشتوانه قدرتمندی برای خود دست‌وپا کند. شاهزاده محمد بن نایف که ولیعهدی او از سوی نایب ولیعهد تصاحب شده بود، کم‌کم در پهنه سیاسی عربستان رنگ باخت و ناگهان به حکم ملک سلمان کنار گذاشته شد. سپس نایب ولیعهد، یعنی محمد بن سلمان، به‌عنوان ولیعهد از شاهزادگان و بزرگان عربستانی بیعت گرفت.

رفت‌وآمد مقام‌های آمریکائی به عربستان به‌ویژه اولین سفر خارجی رئیس‌جمهور جدید آمریکا به میزبانی محمد بن سلمان و حضور خانواده دونالد ترامپ در عربستان، باعث زدوبندهای پشت پرده‌ای شد که آثار آن را اکنون شاهدیم؛ تشکیل کمیته مبارزه با فساد! در عربستانی که همه فعالیت‌های اقتصادی حول محور فرزندان و نوادگان عبدالعزیز می‌چرخد و کمتر طرحی دیده می‌شود که یکی از صدها شاهزاده عربستانی شریک آن نباشد، این کمیته به طنزی تلخ می‌ماند که زیر لوای مبارزه با فساد، فهرستی از شاهزادگان، وزیران و مسئولان عربستانی از صحنه حذف شوند.

١-ولیدبن طلال: شاهزاد پرحاشیه‌ای با ثروت افسانه‌ای که از سال‌ها قبل با دونالد ترامپ در محاکم آمریکا دعاوی مالی داشته و دارد. حذف او از سیمای اقتصادی عربستان کمکی است به امپراطوری مالی دونالد ترامپ!

٢- شاهزاده متعب بن عبدالله: قدرتمندترین فرد از خاندان عبدالعزیز بعد از پادشاه که با مدیریت خاص خود توانست از مجموعه گارد ملی عربستان نیرویی پرقدرت بسازد. وی فرزند ارشد شاه سابق ملک عبدالله است. حذف او از عرصه قدرت، محمد بن سلمان را از یک مخالف بالقوه که نفوذ بالایی در ارتش داشت راحت کرده است. جای وی را یکی از نزدیکان محمد بن سلمان یعنی خالد بن عیاف گرفته است. کارشناسان، حذف متعب بن عبدالله را که آخرین خاکریز واقعی جبهه جنگ علیه محمد بن سلمان بود، علت اصلی تشکیل کمیته مبارزه با مفاسد اموال عمومی می‌دانند.

٣-سرلشکر عبدالله سلطان: فرمانده کل نیروی دریایی عربستان که به جایش فهد الفصیلی منصوب شد تا آخرین امید شاهزاده متعب بن عبدالله هم که دوستی نزدیکی با سرلشکر عبدالله سلطان داشت بر باد برود. غیر از این افراد کلیدی، نام‌های آشنای دیگری مانند خالد تویجری، رئیس دادگاه سلطنتی عربستان و نیز عادل فقیه، وزیر بهداشت عربستان و شهردار سابق جده به چشم می‌خورد. رونق جده مدیون مدیریت عادل فقیه است. از میان رؤسای رسانه‌ای عربستان هم نام ولید ابراهیم، رئیس مرکز رسانه‌ای خاورمیانه «mbc»، به چشم می‌خورد. هم‌زمان با صدور دستور بازداشت گسترده شاهزادگان و مسئولان عربستانی از سوی کمیته مبارزه با فساد اموال عمومی، دستوری مبنی بر تعطیلی فرودگاه اختصاصی شاهزادگان هم صادر شد.

اکثر شاهزادگان عربستانی جت‌های اختصاصی دارند و چون امکان فرار آنان می‌رفت، این فرودگاه اختصاصی هم بسته شد. سقوط هلیکوپتر شاهزاده منصور بن مقرن همراه عده‌ای از شاهزادگان و مسئولان که تا نوشتن این مطلب نامی از همراهان منصور برده نشده، این ظن را قوی کرده است که عده‌ای از مظنونان از هلیکوپتر برای فرار از عربستان استفاده خواهند کرد و سقوط یا ساقط‌شدن هلیکوپتر شاهزاده منصور بن مقرن نمی‌تواند حادثه‌ای عادی باشد. نگارنده معتقد است تهیه فهرست حذف شاهزادگان و مسئولان عربستانی با اطلاع دونالد ترامپ انجام شده یا حداقل موافقت او را گرفته شده است. نشانه قوی آن سکوت مقامات آمریکایی نسبت به حوادث عربستان و مهم‌تر از همه حضور داماد دونالد ترامپ در ریاض و پرواز او چندساعتی قبل از فرمان بازداشت‌های گسترده است. حال پرسش این است؛ ملک سلمان طراح چه پروژه‌ای است؟ یا بهتر بگوییم محمدبن سلمان چه طرحی را دنبال می‌کند؟ باید چشم‌انتظار بود که ملک سلمان تاج‌وتخت را به فرزندش واگذارد و از نفوذ خود بر باقی‌مانده خاندان سعودی برای تقویت پایه‌های سلطنت پسرش استفاده کند. آسمان خاورمیانه؛ از لبنان تا یمن، از سوریه تا عراق و قطر آبستن حوادثی است که باید آگاهانه به رصد آن پرداخت تا امواج توفان به‌پاشده، آسمان ایران را مه‌آلود نکند.